0

تركمن‌های ایران (1)

 
Geray0173
Geray0173
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 37
محل سکونت : گلستان

تركمن‌های ایران (1)

هییتی مركب از كارمندان «اداره فرهنگ عامه» در تابستان سال 1344 از طرف «اداره كل باستان‌شناسی و فرهنگ عامه» برای مطا لعات و تحقیقات مردم‌شناسی به « دشت گرگان» (تركمن صحرا) اعزام شده بود. این هیئت موفق شد كه در ضمن تشخیص و تعیین و نحوه بررسی مسایل مردم‌شناسی در طایفه‌های تركمن، یكی از چند صد دهكده دشت گرگان را به عنوان الگو برای بررسی جامع و كامل برگزیند و نخستین نتیجه تحقیقات را در كتاب «تركمن و اینچه برون» كه اینك برای انتشار آماده شده است فراهم آورد تا به استحضار دانشمندان و دانش‌‌‌پژوهان و دوستداران علوم مردم شناسی رسانده شود.
اكنون در این گفتار، پس از آشنایی اجمالی با تركمن‌های دشت گرگان، و برای مزید اطلاع خوانندگان محترم مجله هنر و مردم، چند قطعه كوتاه از متن كتاب «تركمن و اینچه ‌برون» نیز همراه پاره ا‌یی از طرح‌ها و تصویرها نقل می‌شود.
«دشت گرگان» (تركمن صحرا) كه در جنوب «رودخانه اترك» قرار دارد، از جنوب و جنوب شرقی با كوهپایه‌های جنگلی «البرز» محدود شده است. این كوهپایه‌ها با دامنه‌های تند خود به خاك‌های رسوبی دشت پیوسته‌اند كه از شرق به غرب با شیب ملایمی تا كناره‌های «خزر» گسترده شده است. درازای دشت در همین جهت كم و بیش سی فرسنگ وپهنایش از کوهپایه های شمالی البرز تا رودخانه اترک پانزده فرسنگ است.

ارتفاع دشت از سطح دریای خزر چندان نیست و باید از قول جغرافیانویسان افزود كه این دشت با كم شدن آب خزر و به سبب عقب‌نشینی آن به مرور پدید آمده است. البته خاك‌های رسوبی دشت و شواهد محلی موید این قول می‌شود. از جمله اینكه جزیره «آبسگون» («گومیش تپه» فعلی) كه روزگاری در حلقه دریا بود، طی چند صد سال اخیر از بند آب‌شور رسته و در دامن دشت افتاده است. یا قطعه‌هایی از دریاچه نمك، كه سالهاست به آسانی از آنجاها نمك بیرون می‌كشند.
هوای دشت تابستان‌ها گرم است و زمستان معتدل. مقدار بارندگی در سواحل و كوهپایه‌ها بیشتر از قسمت‌های دیگر است. البته به اندازه بارندگی در مازندران و گیلان نیست. زیرا، آسمان گشاده دشت، ابرهای بیشتری طلب می‌كند و بادها كمتر مجال می‌دهند كه ابر ببارد. با وجود این، خاكهای جنوب و جنوب شرقی دشت تمام گیاهانی را رویانده است كه در گیلان می‌روید. تا همین پانزده بیست‌سال پیش وقتی كه هنوز تیغه‌های آهنین تراكتورها به مصاف خاك نیامده بود، سر تا سر این قسمت‌های دشت با بیشه‌ها و نیستانهایی پوشیده بود كه عبور از آنها برای تركمن‌ها نیز مشكل می‌نمود.
بخش بزرگی از دشت گرگان در شمال غربی شوره‌زار است و كم‌آب كه فقط مشتی خار شتر و گیاهان سخت و كم‌رشد و سازگار با خشكی و شوری در آن می‌روید. ولی كناره‌های «رودخانه گرگان» و زمینهای نزدیك به دامنه‌ها به خوبی پر بركت و حاصلخیز است.
رودخانه گرگان از كوههای شمال شرقی البرز سرچشمه می‌گیرد و از دل كوه و دره‌ها با پیچ و تاب می‌گذرد و به دشت می‌رسد و سرتاسر دشت را به موازات كوههای البرز به سوی مغرب تا چند فرسنگی شمال «بندرشاه» به آرامی طی می‌كند و به خزر می‌ریزد. این رودخانه در سالهای دراز عمرش و به مرور بستر رسوبی و سست خود را روبیده است و اینك در سطحی كم و بیش پنج شش متر پایین‌تر از سطح دشت جریان دارد و ناچار آبش را فقط با پمپ‌های موتوری می‌توانند بالا بكشند و به دشت و كشت سوار كنند.
اترك، رودخانه دیگری است كه در انتهای شمالی دشت به سوی غرب می‌رود و به خزر می‌ریزد. این رودخانه در فاصله بین «چات» و «اینچه برون» مرز مشترك «ایران ـ شوروی» است.
در این مجمل حد و مرز دشت گرگان با آب و هوایش و رودخانه‌هایش به اختصار گنجید. اینك با همان اختصار به مردمش بپردازیم كه تا سالهای اخیر اهل كشت و كار نبودند [29] و روزگاران به گله‌چرانی می‌گذشت و هر فرد تركمن به خانواه‌یی تعلق داشت كه در یك «اُی» (آلاچیق) بسر می‌برد. این خانواده آلاچیق خود را با كم و بیش فاصله‌یی در كنار چند آلاچیق خود دیگر برپا می‌كرد كه متعلق به چند خانوار دیگر بود. از این روی كوچكترین اجتماع تركمنی مجموعه همین چند آلاچیق بود كه «اُبه» نام داشت و مردمش غالباً‌ با هم خویشاوند بودند یا حداقل مناسبات تعیین شده دوستانه‌یی با هم داشتند كه از آنچه اینك در میان مردم دهكده‌ها دیده می‌شود به مراتب دوستانه‌تر بود و تعاون اجتماعی در میان آنها فشرده‌تر (1).
هر «اُبه» با چندین «اُبه» دیگر طایفه كوچكی را پدید می‌آورد كه هر قدر خانوارها و اعضا بیشتر داشت، قویتر می‌نمود و مصون از تعرض و تجاوز طایفه‌های دیگر. برای تقویت همین مصونیت، طایفه‌های كوچكی كه با ریشه‌های دور و دراز خویشاوندی به هم مربوط بودند، در كنار هم، طایفه‌یی بزرگتر را پدید می‌آوردند و سرزمین مشخصی از دشت را حیطه مردم خود و مرتع احشام خود می‌دانستند و معمولاً برای تعیین حد و اندازه آن با طایفه‌های دیگر در مرافعه و زد و خورد بسر می‌بردند. بنابر این دو طایفه عمده دشت گرگان به نامهای «آتابای» و «جعفربای»(2) از تركیب مردم طوایف كوچكتر پدید آمده بودند كه معیشت آنها گله‌داری بود و باقتضای زندگی گله‌داری در كوچ بسر می‌بردند.
دشت گرگان سرزمین زمستانی آنها بود و اواخر بهار گروه‌ گروه در آنسوی اترك به دامنه كوههای بالكان می‌رفتند. تصور منظره كوچیدن آنها چندان دشوار نیست. هر خانواده‌یی آلاچیق را پیاده می‌كرد و با مختصر وسیله‌های زندگی كه از مشتی نمد و خورجین و مشكهای آب و كارگاه قالی و چند قوری و پیاله چای‌خوری تجاوز نمی‌كرد به چند شتر یا یك ارابه كه با دو گاو نر كشیده می‌شد بار می‌كرد و با كوچندگان دیگر به راه می‌افتاد.
از قشلاق تا ییلاق ده دوازده منزل راه بود. هر روز یكی دو ساعت پس از نیمه‌شب به راه می‌افتادند و بعد از ظهرها كه هوا گرم می‌شد منزل می‌كردند. منزلگاه‌ها معمولاً در كنار رودخانه یا بركه‌های آب و یا چاه‌هایی بود كه در مسیر كوچ قرار داشت و برای چند منزل كه به آب دسترسی نداشتند، آب ذخیره در مشك‌ها با خود می‌بردند.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

موقعیت جغرافیایی دشت گرگان «تركمن صحرا»



برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


نحوه خرمن‌كوبی تركمن‌ها در دهكده‌های كوهستانی


در هنگام كوچ از حمله غارتگران طوایف دیگر چندان آسوده خاطر نبودند. غالباً اغنام و احشامی كه دزدیده می‌شد بر رنج [30] سفر می‌افزود. كوچندگان، كودكان خردسال و نوزادانی داشتند كه به توجه و محبت والدین فوق‌العاده محتاج بودند. مادران، مسئوولیت مهمی از امور كوچ را كه حراست كودكان و تقسیم آذوقه بود به عهده داشتند. پیاده كردن آلاچیق و برافراشتن آن با زنان بود. در منزل‌گاهها آلاچیق‌ها را به نحوی موقتی برپا می‌كردند كه پیاده كردن مجدد آن چندان دشوار نباشد. دو تا از چهار تا رمی آلاچیق را به هم تكیه می‌دادند كه چیزی شبیه شیروانی خانه‌های شهری می‌شد و رویش یك تكه نمد برای سایه انداز می‌انداختند و با بچه‌هاشان در زیر آن به گرد سفره نان و ماست می‌نشستند و بعد هم چند ساعتی به خواب می‌رفتند. در حالیكه مردان خانواده‌ها برای آماده ‌باش و مقابله با هر خطری به نوبت كشیك می‌كشیدند.
سرانجام به ییلاق می‌رسیدند؛ دامنه‌های خوش آب و هوای بالكان، سبزه‌ زارها، محصولاتی كه از دامهایشان به دست می‌آمد، كودكانی كه با شادمانی در پی هم به بازی می‌دویدند، همه و همه آنها را به بهره‌برداری از مصاحبت و معاشرت با هم تشویق می‌كرد. از این روی در ییلاق آلاچیقهای خود را نزدیكتر به هم و فشرده‌تر برپا می‌كردند. پشم‌ریسی، قالیچه‌بافی و نمدبافی ، سوزن‌دوزی [31] و … كارهایی بود كه زنان در ییلاق به آن مشغول می‌شدند. مردها یا به اسب‌دوانی و چوگان‌بازی می‌پرداختند، یا در مجالس چای نوشی و قصه‌سرایی گرد هم جمع می‌شدند. در چنان مجالسی، نقل مجلسشان شرح شهامتها و شجاعتیهایی بود كه در غارتها از خود بروز می‌دادند و سفرهایی كه می‌رفتند.
عروسیهاشان معمولاً در ییلاق سر می‌گرفت كه همیشه با مراسم پرشور و هیجان اسب‌دوانی و كشتی‌گیری همراه بود. بهترین شادمانی‌های زندگی ایلیاتی در ییلاق فراهم می‌شد. مادران بر بالین كودكانی كه به خواب می‌سپردند، بهترین آرزوها را برایشان به لالایی می‌خواندند:
«… بخواب، بخواب، ای نازنین من
هنگام كوچ بر شتر قرمز سوار خوهی شد
و هنگام عروسی پیراهن قرمز خواهی پوشید
بخواب، بخواب، ای نازنین من …»

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

یك صیدگاه در «گومیشان»


آری چند ماه تابستان را در ییلاق با خوشی بسر می‌بردند. اما باری دیگر با رسیدن ماههای سرد، عمر ییلاق كوتاه می‌شد و قشلاقی دیگر در پیش داشتند با كوچی دیگر.
وقتی به دشت گرگان برمی‌گشتند، بار دیگر در كناره‌های اترك و گرگان پراكنده می‌شدند و با آذوقه‌هایی كه در بهار اندوخته بودند زندگی زمستانی را به امید زادن گله‌ها از سر می‌گرفتند. با همان دشت، همان رودخانه، همان آلاچیق، همان مرافعه‌ها و جنگ و دعواها بر سر حد و اندازه مرتع.
مردم طایفه بزرگ دیگری از تركمن‌ها به نام «گوكلن» در سمت مشرق دشت و در دامنه‌های كوهستانی بسر می‌بردند كه از دیرباز با كشت و كار و ده‌نشینی مانوس بودند.
از آنجا كه عوامل تولیدی و مناسبات تولیدی در این دو نوع معیشت ـ كشاورزی و گله‌داری ـ با هم متفاوت است، تفاوتهایی هم در پدیده‌های زندگی گوكلن‌ها از یك سوی و آتابای‌ها و جعفربای‌ها از [32] سوی دیگر مشاهده می‌شود. شناسایی و بررسی این تفاوتها در روحیه و رفتار و آداب و عادات مردمی كه از یك نژاد هستند و با یك زبان سخن می‌گویند و به یك دین و مذهب معتقدند از جمله مسایل جالب توجه است.
«تكه» و «نخورلی» نام دو طایفه دیگر تركمن‌هاست كه قسمتی از آنها پس از انقلاب در آن سوی مرز از «تركمنستان» به بخش كوهستانی «حصارچه» (3) در ایران مهاجرت كردند و دهكده‌های كوچك و بزرگ این بخش را پدید آوردند.
مردم طایفه‌های تركمن دین اسلام و مذهب حنفی دارند. جماعتی نیز علاوه بر آن پیرو فرقه «نقشبندی» (4) هستند.این فرقه در میان گوكلن‌ها كه برخلاف آتابای‌ها و جعفربای‌ها از مدتها پیش ده‌نشین شده بودند پیروان بیشتری دارد. به نظر می‌رسد، تبلیغ و اشاعت موازین یك فرقه مذهبی كه محتاج درس و بحث و مدرسه و كتاب و دفتر است در میان مردم دهكده‌ها بهتر مقدور بود تا در مردم كوچ‌نشین.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

خانواده


برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


كودكان با كلاه‌های نقشین كه سوزن‌دوزی شده است.


در مدرسه‌های دینی كه در بسیاری از دهكده‌های گوكلن وجود دارد علاوه بر تعلیم مبانی و اصول دین و قرائت قرآن و قوانین صرف و نحو ... به تبلیغ طریقت نقشبندی نیز می‌پردازند. تقریباً همه آخوندهای گوكلن از این فرقه‌اند. قطب آنان ـ شیخ عثمان سراج‌الدین ـ در كردستان و نزدیك «سنندج» بسر می‌برد. آخوندها و ملاها و طلبه‌های گوكلن در هر فرصتی با تحف و هدایا به زیارتش می‌روند و به انعامی مراجعت می‌كنند. آنها پیروان فرقه نقشبندیه را «صوفی» و مبلغان را «مرشد» و تعالیم مربوط به آن را «علم باطن» می‌نامند و البته در فرصتهایی و به مناسبتهایی مجالسی هم دایر می‌كنند كه با نغمات و اشعار و اذكار «جهزیه» پرشور و التهاب می‌شود. (5)
تركمن‌های دشت، كمتر از گوكلن‌ها دلبسته این فرقه و حرف و حدیث‌های آن شده‌اند. زندگی در صحرا با آن كوچ‌های ییلاق و قشلاقی مجال ادا و اصول‌هایی را فراهم نمی‌كرد. اما اكنون چهره زندگی در میان تركمن‌های دشت و مناسباتی كه در نحوه معیشت با هم داشتند، آسانتر و زودتر از زندگی تركمن‌های كوه و به شدت تغییر كرده است. چرا كه «ماشین» ـ این سلاح جدید و پرتوان تولید ـ در دشت بیشتر به كار گرفته می‌شود و در كوه كمتر.
در دهكده‌های كوهستانی، صاحبان قطعات كوچك زمین‌های كه در دره یا در دامن كوه، اینجا و آنجا افتاده است، هنوز با گاوآهن مزرعه خود را شخم می‌زنند و خرمن را با لگدكوبی چهارپایان می‌كوبند. ولی در دشت، صاحبان اراضی وسیع، تراكتورها را به كار گرفته‌اند و كمباین‌ها را كه آن یك به نصف روز چند هكتار شخم می زند و این یك چند خرمن می‌كوبد.
اكنون، مراتع و پیشه‌زارها و هر گوشه قابل كشت و كار در دشت به شخم كشیده شده است. دیگر از آن گله‌ها و طایفه‌ها و كوچیدن‌ها كمتر سخنی است یا نشانه‌یی. چرا كه «اُبه»‌ها جای خود را به روستاها سپرده‌اند و شهرها پدید آمده است.
مهمترین مركز جمعیت تركمن‌های دشت گرگان، شهر «گنبد كاووس» است. با بیست و چند هزار نفر كه كمتر تركمن هستند و بیشتر آذربایجانی و خراسانی و سیستانی و سمنانی و اصفهانی و … كه بعد از رونق كشاورزی و ایجاد صنایع و شغل‌های مربوط به آن، به قصد كشت و كار یا كسب و كار از هر سوی كشور به آنجا آمده‌اند و به راستی كه شهر را به یك موزه مردم‌شناسی واقعی بدل كرده‌اند و تركمن را متحیر از این همه [33] چهره‌های ناآشنا كه می‌بیند.
مراكز دیگر جمعیت تركمن‌ها در دشت گرگان: «گومیشان»، «بندرشاه»، «پهلوی دژ»، «كلاهه»، «مروارید تپه» و … است. قدیمی‌ترین این مراكز، گومیشان، در كنار جزیره باستانی «گومیش تپه» (آبسكون) بندرگاه تركمن‌ها بود و مقر طایفه جعفربای كه به مناسبت نزدیكی به دریا، با صید و دریانوردی و تجارت آشنایی كهنه‌یی دارند.
در این مختصر از ده‌ها و صدها پدیده كوچك و بزرگ زندگی تركمن‌ها و از جمله هنرهای عامیانه آنان، فرش، نمد، سوزن‌دوزی… كه به راستی زیباست، و یا از جامه‌ها و زیورهای زنان و … سخنی به میان نیاورده است. چرا كه این بررسی‌ها را نمی‌توان در مقاله‌یی یا جزوه‌یی فشرد.
خصوصاً در آنجا كه با هنرهای عامیانه و هنر ـ این بهترین تجلی عواطف انسانی ـ مواجه می‌شویم در كمترین نكته‌ها هم بیشترین تامل‌ها شایسته است. پس، به سكوت بگذرد و بپردازد به آن كه در آغاز وعده داده بود: چند قطعه‌یی از متن كتاب «تركمن و اینچه‌برون» .
«اینچه برون» (6) بر تپه‌یی دراز و باریك، در جنوب اترك افتاده است. اترك در آن محل روزگاری رودخانه بود. روزگاری كه عمرش تا همین ده پانزده سال پیش بسر رسید و عمر نعمت را كه هم كوتاه كرد. حالا باریكه آبی است كه به زحمت در بستر با تلاقی‌اش می‌خزد و مشكل بتوان رودخانه‌اش نامید.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

منظره‌یی از آلاچیق


آنطرف اترك خاك شوروی است و اینطرفش كشت و كارهای [34] مردم «اینچه برون» و «تنگلی» و «دانشمند» كه سه دهكده‌اند و بزرگترینشان همین «اینچه برون». اگر «اُق تپه» را هم با آن ده دوزاده ‌تا آلاچیق به حساب یك ده بگذریم، می‌شوند چهار تا و هر كدام بنا شده بر تپه‌یی كوچك كه در هر جای دیگر غیر از آن صحرا به تپه‌بودنشان شك می‌كنند صحرا هم عجب پدیده‌یی است. آن همه زمین تهی از انسان، تهی از زندگی، گسترده به خار و بوته‌ها، با گذار گهگاهی شترهای بی بار و مهار كه تنها به پاس شكیبایی طبع شگفت انگیز خود صحرا را پذیرفته‌اند ...»

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

كوچ


«... بعد از مدرسه، میدان ده قرار دارد كه جای گشاده‌تری است و گرنه تفاوتی با قسمتهای دیگر ده ندارد. مسافتی بعد از آن، تقریباً در انتهای آبادی، سمت شمال جاده، ساختمان دو آشكوبه پاسگاه مرزبانی قرار گرفته است. با سر و ریختی به مراتب بهتر از هر ساختمان دیگر ده و یك برج دیده‌بانی كه روزها پرچم ایران بر آن افراشته است و شب‌ها چراغی روشن. عجب حال و احساسی دارد تماشای آن آخرین پرچم افراشته، یا آن آخرین چراغ روشن در حد و مرز خاک کشور ...»
«... زنها با پیراهن های سرخ و گلدار، در حالی كه زیورهای آویخته بر گیسوهایشان و «گل‌یقه»‌ ها و گردنبندهایشان از زیر روسری‌ها پیداست، بره‌ها و بزغاله‌ها را از خانه‌های خود به گله هدایت می‌كنند ...»

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

تصاویری از برپا كردن آلاجیق كه كار زنهاست و یك طرح از اسكلت چوبی آن


«... در زمستان‌ها حال ده طرزی دیگر است. در كنار همه خانه‌ها و آلاچیق‌ها توده‌یی هیزم از شاخه‌های خشك گز انباشته است. مردم كمتر پیدایشان می‌شود. صبح‌ها و غروب‌ها را كه سردتر است تا می‌توانند توی اطاق یا آلاچیق بسر می‌برند.[35] معهذا كارهای گوناگون روزانه دست‌بردار نیست. اگر مردهای پوستین پوشیده‌یی را كه آفتاب می‌گیرند ندیده بگیریم، دیگران هر یك به كاری مشغولند. مردانی كه از ده بیرون می‌روند با بیلی بر دوش برای جوی كندن، یا تبری برای هیزم چیدن، پسر بچه‌هایی كه در راه مدرسه كتاب و دفتر به زیر بغل گرفته‌اند، زنهایی كه بر روی پیراهن‌های كم‌بها روپوش‌های گران قیمت مخملی و سكه‌دوزی شده پوشیده‌اند و به كارهای خانه می‌رسند. اینها با همان اطاق‌ها و آلاچیق‌هایی كه در برخی از آنها زنان و دختران همچنان به قالیچه‌بافی مشغولند ...»
«... تركمن‌های دشت گرگان، اینچه‌برون و دهكده‌های دور و برش را به اختصار و اختصاص اترک مینامند. البته این نامگذاری بی‌سبب نیست. چرا كه مردم این دهكده‌ها، پیش از آن و بیش از آن كه به همه دشت بستگی داشته باشند به حوزه‌یی از زمین‌های دور و بر اترك وابسته‌اند و به خود اترك. تا یادشان است اترك را داشتند، چه خودشان كه كشاورزند و ده‌نشین، چه اجدادشان كه گله‌دار بودند و كوچ‌نشین.
گذشته آنان را تا چهل پنجاه سال پیش از زبان خودشان می‌شود شنید و با آنچه كه اینك هستند تلفیق كرد و تصویری به صراحت از آن ساخت. ولی برای دورتر از پنجاه سال ناچار باید اشارات و حرف و حدیث‌های مختلف را با تدبیر كنار هم گذاشت و به تصویری مبهم قناعت كرد.
تا همین ده پانزده سال پیش، در این زمین‌هایی كه حالا پنبه و گندم می‌كارند و آبش را به زور پمپ‌های موتوری از اترك بالا می‌كشند، برنج كشت می‌كردند. آب اترك آن وقت‌ها آنقدر زیاد بود كه با مختصر طغیانی در فصل بهار سر می‌كشید و در این زمین‌ها كه كرت‌بندی شده بود راه می‌افتاد و هر جایش را سیرآب می‌كرد. وقتی هم كه فرو می‌نشست بستری لایه از آن بجای می‌ماند كه اتركی‌ها می‌توانستند جوانه‌های برنج را در آن [36] نشا كنند. بعد هم تا فصل درو با مختصر جوی ‌بندی‌های آب رودخانه را دایماً‌ به شالیزارها می‌رساندند و نمی‌گذاشتند خشك بماند ...»

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

زنهای آلاچیق


«... بنابراین دوره‌یی از زندگی اتركی‌ها كه اكنون در آن بسر می‌برند پس از نسخ برنج‌كاری شروع شده است. اینك لازم است دانسته شود كه این مردم كشت برنج را از چه وقت و از چه كسانی آموختند. زیرا مسلم است كه زندگی گله‌داری با آن كوچ‌های ییلاقی و قشلاقی كه تركمن‌های «یموت» (آتابای ها و جعفربای ها) گرفتار آن بودند اگر هم می‌توانست با كشت دیمی مختصری گندم و جو سازگار باشد، با شالیكاری سازگار نبود كه محتاج مراقبت و مواظبت دایم است و حداقل پنج شش‌ماه از سال را باید بالای سرش ماند و آبیاری‌اش كرد. یعنی از مرحله‌یی كه بذر جوانه می‌زند تا وقتی كه نشا كنند و بروید و درو شود. بعد هم، خرمن كردن و كوبیدن و باد دادن و دوباره كوبیدن كه مراحل دیگرش است. این كارها را مردمی وابسته به ده و آب و ملك می‌توانستند به سرانجام برسانند، نه مردمی كه رد گله بودند و از ییلاق تا قشلاقشان حداقل ده پانزده منزل راه بود.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

نمدهای پوششی آلاچیق را هر چند هفته یكبار می‌تكانن

د

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

زن و قالیچه


برای روشن كردن موضوع ناچار باید باز هم به گذشته برگشت، دوره‌یی كه تركمن‌های اترك فقط ماههای سرد سال را در اترك بسر می‌بردند و با آغاز ماههای گرم همراه كوچندگان دیگر به شمال و به دامنه كوههای «بالكان» می‌رفتند و دشت گرگان (تركمن صحرا) را برای عده‌یی از تركمن‌ها باقی می گذاشتند كه گله‌دار نبودند و توانایی كوچ را نداشتند.
كوچ كردن هم هر چه باشد وسع و وسیله‌یی می‌خواهد. دامدار بودن اولین شرط و اصلی‌ترین شرط آن است و دامپروری قصد و غرض كوچ و كوچندگان. بعد هم وسیله كوچ باید فراهم باشد: گاری، شتر، اسب و الاغ‌ها… سی‌فرسنگ صحرا را از سویی به سویی رفتن یك گردش سهل و ساده این زمانه [37] و به قصد سیاحت یا سیاست یا زیارت نیست. هر كوچنده‌یی حداقل باید یك گاری یا چند شتر داشته باشد كه بتواند اجزا آلاچیقش را و ریخت و پاش‌های زندگی‌اش را بار كند و بچه‌های كوچكش را بر آنها بنشاند.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

دو تصویر و یك طرح از گاریهای تركمنی


بودند كسانی در میان تركمن‌ها كه همین وسیله‌ها را نداشتند و ناچار تابستان‌ها را هم در دشت گرگان بسر می‌بردند، بی‌كار و بی‌بار. البته با كشت گندم و جوی دیم آشنایی داشتند و مختصری هم می‌كاشتند. چه این عده كه كوچ نمی كردند و «چومور» [38] یا «چمور» نامیده می‌شدند، چه آن عده كه كوچ می‌كردند و «چاروا» بودند. اما این مختصر زراعت‌های پراكنده و كوچك و دیمی در آن دشت فراخ و تهی‌شده از گله و رمه محتاج مراقبت و دلسوزی نبود. بذری می‌افشاندند و به حال خود رها می‌كردند كه تا پیش از مراجعت چارواها و گله‌هایشان به ثمر می‌رسید.
آشكار است كه زندگی این عده از تركمن‌هایی كه استطاعت گله و كوچ را نداشتند (چمورها) با زندگی آن عده از تركمن‌های كه در اشتغال پرورش گله بودند (چارواها) تفاوت بسیار داشت. البته اشتباه نشود، این تفاوت زندگی چنان نبود كه در بین ده‌نشینان و كوچ‌نشینان دیده می‌شود. زیرا چمورها هنوز ده‌نشین نشده بودند تا علایق زندگی دهقانی آنها را به باغ و مزرعه و خانه و ملك وابسته كند و از تاخت و تاز و انتقام‌جویی بترساند. در حالی كه چارواها هم گله داشتند و هم آنچه را كه از گله بدست می‌آید: گوشت، روغن، پشم، قالیچه، نمد،….
به همین دلایل است كه مسبب اصلی ناامنیهای دشت گرگان هم در آن روزگار برخلاف آنچه كه مشهور شده است چمورها بودند نه چارواها. چرا كه چمورها كمتر از چارواها كار و مشغله داشتند و فرصت چپاول بیشتر. به هر حال … این است كه از تركمن‌ها كه همه فصل‌های سال را در دشت گرگان بسر می‌بردند بیشتر از آن دسته‌یی دیگر با ده‌نشیتنان استرآباد و مازندران و دامغان و شاهرود در ارتباط بودند. ارتباط و رفت و آمد درست و معقول كه خیر، تاخت و تاز. هر دم كه فراغتی می‌یافتند و بادی به كله‌شان می‌زد بر اسب‌های تیزرو می‌نشستند و بر ده‌نشینان می‌تاختند. در اینجا از شرح انواع گوناگون این تاخت و تازها می‌گذرد كه با طریقه‌های مختلف: چند نفری یا چند صد نفری، به حیله و پنهان یا آشكار صورت می‌گرفت. اما به هر صورت محصول این تاخت و تازها علاوه بر دسترنج دهقانان، خود دهقانان هم بودند. زن، مرد و جوانان را به اسیری می‌گرفتند و….»
«… با توجه به خصوصیات چهره و اندام اتر‌كی‌ها آشكار می‌شود كه آمیختگی تركمن‌ها با ساكنان مازندران و استرآباد ریشه‌های دورتر و دوره‌های گوناگون دارد كه در هر دوره‌ای نوعی علل زیست‌شناسی و جامعه‌شناسی معلول پیدایش آن است و اكنون ما به یك دوره این آمیختگی و به چندعامل آن واقف شده‌‌ایم.
نخستین نشانه یكی از عوامل این دوره، همان شالیكاری منسوخ شده اتركی‌هاست، كه ادا و اصولش را و اصطلاحات آن كار را تا آنجاكه هنوز اینچه ‌برونیها به یاد دارند جداگانه خواندیم و دیدیم كه تا چه اندازه مازندارانی است و تركمنی نیست.
یك نشانه دیگر، خود اینچه برونی‌ها هستند و شكل و شمایل آنها. برای توجیه و تشریح این حقیقت لازم است عمده‌ترین خصوصیات چهره و اندام را در نژاد «مغولی» به یاد بیاوریم.
در این نژاد: موهای سر سیاه و خشن و زبر، ولی موهای چهره و تن بسیار كم و لطیف و كم رشد است. رنگ پوست تن نیل به زردی دارد. انگشت‌ها و سرانگشت‌ها باریك است. در چهره استخوان بالایی گونه پهن و برجسته، چشم‌ها به رنگ قهوه‌ای تیره و تنگ و گوشه‌های آن در زیر پلك رویی [39] پنهان است. بعلاوه دو گوشه بیرونی چشم معمولاً اندكی بالاتر از دوگوشه دیگر قرار دارد. فاصله ابروها از هم زیاد است. بینی كوچك و اندازه ارتفاع قاعده بینی در مقایسه با عرض آن كمتر است. اندام‌های بدن ...
اینك ببینیم كه تركمن‌های اترك چه اندازه دارای این خصوصیات هستند. نه فقط در تركمن‌های اترك، بلكه در تمام دشت گرگان (تركمن صحرا) به ندرت می‌توان كسانی را پیدا كرد كه همه آن علایم در آنها باشد. البته، كسانی كه یكی یا چند یك از این خصوصیات را داشته باشند كم نیستند ولی به همان اندازه كسانی هم هستند كه نه فقط هیچ یك را ندارند بلكه دارای علایم مغایر آن می‌باشند. مثلاً ابروهای پرپشت و پیوسته دارند، یا بینی بلندی دارند كه اندازه ارتفاع قاعده بینی در مقایسه با عرض آن بیشتر است. یا انگشت‌ها و سر انگشت‌های كلفت دارند. در چهره و تن آنان موهای پرپشت می‌روید.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

اندازه درازا و پهنای قاعده‌بینی منظور شده است.


برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


وضع زاویه‌های بیرونی چشم كه بالاتر از دو زاویه دیگر قرار دارد.


برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


سمت راست: شامی محجوبی، چهل هشت ساله ـ سمت چپ عبدالله مهرورز، چهل ساله


برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


محمد حسن‌پورـ بیست ساله


برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


محمد مهرورز، نوزده ساله


بسیاری دیده شدند ـ در هر جای تركمن صحرا ـ كه از هر نظر قیافه مازندرانی‌ها و استر‌آبادی‌ها و كردی‌های قوچانی را داشتند و فقط وقتی به حرف آمدند معلوم شد كه اهل تركمن صحرا هستند.
در اینچه‌برون، كسی كه بیشتر از همه علایم نژاد مغولی در او دیده شد جوانی است بیست ساله (آقای محمد حسن‌پور) و دو تصویرش را ـ به نیمرخ و روبرو ـ دركنار جوانی نوزده ساله [40] (آقای نور محمد مهرورز) می‌بینیم كه تقریباً فاقد علایم نژاد مغولی است، بعلاوه، تصویری هم از چهره پدر همین جوان اخیر (مهرورز) با چهره یك اینچه برونی دیگر دیده می‌شود…»
و این هم مطلعی كه بر شرح «ازدواج و مراسم عروسی» نوشته شده است، در همان كتاب «تركمن و اینچه برون»: تركمن‌های اینچه‌برون هم برای پسرهایشان ـ چه به مدرسه بروند و چه نروند ـ از همان دوازده سالگی زن می‌گیرند، یا می‌خرند. همین درست‌تر كه بگوییم می‌خرند . سن و سال عروس را هم از سن و سال داماد می‌شود دانست. یعنی وقتی كه داماد پسر دوازده ساله‌یی باشد، حداكثر سن عروس از هشت ده سال كه بیشتر نمی‌شود. بگذریم از موارد استثنایی. این كمی سن ازدواج نه برای تفرعن و تفخر است، كه بله ببینید ما قادریم برای پسر ده دوازده ساله خودمان هم زن بگیریم، و نه به پاس اجرای فرایض دینی محض كه سن ازدواج دختر و پسر را در همین حدودها تعیین كرده است. تركمن، ازدواج را از همان قدیم به دیده یكی از عادات زندگی و به تعبیری دیگر مانند هر امر طبیعی ـ چنانكه هست ـ می‌بیند. وقتی كه زندگی بی‌هیچ آرمانی یا بی‌هیچ آرزوی جاه و جلال و اسم و رسم و شهرت، همان تولد باشد و رشد و تكثیر و مرگ، چرا كه این میل و اشتهای طبیعی را از خود دریغ كنند.

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
یكی از زنان اینچه برون با قسمتی از زیورهای زنانه و طرح یك نمونه از «گل یقه» را جداگانه و به اندازه اصلی از رویرو و پهلو می‌بینیم. بوسیله زایده‌یی كه در پشت گل یقه است، دو طرف یقه از محل قلابدوزی بهم بند می‌شود.گل یقه را زرگران تركمن بندرت از نقره و معمولاً‌با فلزهای ارزانی كه طلاكاری می‌شود می‌سازند و با نگین‌های رنگین بر زیبایی‌اش می‌افزایند.

زن داشتن و زاد و ولد كردن بر قدرت خودشان و طایفه خودشان هم می‌افزود. چرا كه هر كس خویشاوندان بیشتر داشت، یا به مقیاس بزرگتر، هر طایفه‌یی كه خانوارها و اعضا بیشتر داشت، قویتر بود و مصون از تجاوز طایفه یا طایفه‌های دیگر. بنابراین نه فقط برای بقای زندگی ـ تولید نسل ـ بلكه برای حمایت از زندگی هم محتاج‌تكثیر زاد و ولد بیشتر بودند. به همین سبب‌ها بود كه زن خریدنی شد و گرفتنی. زیرا خانواده‌یی یا طایفه‌یی كه زنی را به خانواده‌یی یا طایفه‌یی دیگر می‌دهد، باید بتواند زنی را هم در ازا آن به خانواده یا طایفه خود بیاورد، تا نیروی تكثیر و زاد ولد ناتوان نماند.
ازدواج و مراسم عروسی تركمن‌ها نكات و مراحلی دارد [41] پوشیده از رمز و اسرار كه كلید هر رمز را باید در زندگی گذشته آنان و شرایط آن و عوامل تاریخی اجتماعی آنان جستجو كرد. ممكن است یك شهرنشین بسیاری از نكات مراسم ازدواج تركمن‌ها را به دیده عیب یا طنز و استهزا ببیند. در این صورت بهتر می‌شود ابتدا به نكات و مراحل ازدواج شهر خود بیاندیشد و عیب‌جویی را از همانجا آسانتر شروع كند.
از سن و سال ازدواج در اینچه‌برون آگاه شدیم و دانستیم كه دختر را برای پسرهایشان می‌خرند. از همین جا معلوم است كه مرحله اول ازدواج تعیین قیمت عروس آینده است، كه با حساب و كتابهایی كه خودشان دارند. مثلاً اگر این عروس یك بار ازدواج كرده بود و بیوه شده است، قیمتش از قیمت معمولی چند هزار تومان بیشتر است..»
اكنون كه در این گفتار مجال آشنایی با هنرهای عامیانه‌شان را پیدا نكرده‌ایم. در ازا آن حداقل یكی از ترانه‌های زیبایی را كه دختران اینچه‌برونی در شب‌های مهتاب و روی به ماه می‌سرایند بخوانیم، تا از پرتو عواطف آن انسانها بی‌خبر نمانیم كه حتی در صحرا و آلاچیق نیز این همه شاعرانه است:
«... گل كوثر، گل كوثر!
از كوه بلند سنگی باد می‌وزد
و بوته‌های بلند صحرا به خواب رفته‌اند.
پدرم در میان، و پسران جوان او به دوش می‌رقصند،
چه رقص خوشی.
مهتاب از كجاست؟
باد از كجاست؟
پس برادرم كو؟
گل كوثر، گل كوثر!…» [42]

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.

در قسمت‌هایی از دشت گرگان، گله‌داری هنوز از عمده‌ترین وسیله معیشت تركمن‌هاست


برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.


رودخانه گرگان و دورنمای گنبد كاووس



پاورقی ها:
1- نمونه های بسیار جالب این تعاون که هنوز در بسیاری از پدیده های زندگی ومعیشت ترکمنها دیده می شود در کتاب « ترکمن و اینچه برون» آورده شده است.
2- در گویش ترکمنی « بای» به معنی صاحب گله های زیاد است و این کلمه را می توان با احتیاط و به معنای مترادف « خان» دانست.
3- این بخش در سی و چند فرسنگی شمال شرقی « گنبد کاووس» قرار گرفته است و همین اندازه هم از سمت جنوب شرقی با« بجنورد» فاصله دارد.
4- موسس این فرقه را « خواجه بهاء الدین نقشبند بخارائی» می دانند که در سال 791هجری فوت کرده است.
5- ازجمله نوارهای ضبط صدا که هیئت مطالعات وتحقیقات مردم شناسی در دشت گرگان پرکرده بودیکی هم اشعار واذکار پرحال واحساس این مجالس است که اکنون در اداره کل باستانشناسی و فرهنگ عامه حفظ می شود.
6- «اینچه برون» درگویش ترکمنی به معنی «بینی دراز وباریک» است: ( اینچه = باریک ودراز، برون = بینی )

منبع:
مجله هنر و مردم، "تركمنهای ایران"، ش 41 و 42 (اسفند 44 و فروردین 45): ص 29-42، هوشنگ پوركریم

توضیح ضروری:
سلسله مقالاتی که روانشاد هوشنگ پور کریم حدود پنجاه سال قبل ، در اینچه برون و به صورت میدانی تدارک دیدند،امروزه تحقیقی کلاسیک در خصوص ترکمن های ایران، بویژه اینچه برون تلقی می شود. بنده در سال 1347 مجموعه ی مقالات را با اشتیاق خوانده ام.ضمن تقدیر از زحمات مرحوم پورکریم،ذکر این موضوع را هم لازم می بینم که در مواردی با نوع نگرش و استنباطات و نتیجه گیری های ایشان موافق نیستم. از جمله در یک تحقیق میدانی آوردن عباراتی چون" تصور منظره کوچ آنها چندان دشوار نیست" ودر بحث فرقه نقشبندیه" ادا و اصول هایی را فراهم نمی آورد"و معتقد بودن به این که علت ازدواج ترکمن ها در سنین پائین" زندگی بدون هیچ آرمانی یا بی هیچ آرزوی جاه و جلال و اسم و رسم و شهرت، همان تولد باشدو رشدو تکثیرو مرگ، چرا که این میل و اشتهای طبیعی را از خود دریغ کنند" است،یا از درگیری ها و مرافعات قبایل به عنوان" جنگ" نام بردن و موارد دیگر علمی و بی طرفانه تلقی نمی شود.بهر تقدیر روانشان شاد باشد.
بنده از " مرکز اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی" بابت گرد آوری و درج کامل مطالب مجله " هنر و مردم"
بسیار تشکر می نمایم. موفق و مویٔد باشید. محمد قجقی

دوشنبه 29 آبان 1391  9:13 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
دسترسی سریع به انجمن ها