اگر اشکی بریزه رو گونه ی یک دختر کوچولو
مامانش میگیره اشکو با انگشتهای نرمش
می گه مرواریداتو حیفه میریزی تو بیرون
آخه اشک یک کوچولوی معصوم مثه قبلش زلاله
مثه مرواریدهای توی دریا پاک و زیباست
اگه دل کوچولوی دختر کوچولو
یک کوچولو با غصه آشنا شه
یک دریا مروارید از چشم زیباش
رو گلبرگ گونه هاش می ریزه
مثه شبنم طراوت میده اما
دل مامان به درد میاد یک دنیا
آخه اشک یک کوچولوی معصوم مثه قلبش زلاله
اگر اشکی بریزه رو گونه ی مامانش
دل دختر کوچولو هم میگیره
مگر اشک مامانا مروارید نیست
چرا دائم رو گونه شون می ریزه
شاید اشک مامانا دیگه پاک نیست
یا دل مامانا دریای درده
دیگر جائی برای مروارید نیست!
مامانا اشکاشونو زود میگیرند
نمی زارن رو گونه ها بغلطد
پس اشک مامانا مروارید نیست
که مروارید غلطونش گرونه
اگر بابا ببیند اشک اونو
نمی گیره اشک را با انگشت گرمش
میگه نونت مونده نخورده
حواست جای دیگس ور پریده
چته؟ دردت چیه؟ جمع کن بساطو
خودتو لوس نکن. پاک کن چشاتو
مگه مامانا دل ندارن
اگر دارن مگه تو دلاشون غصه ندارن
اگر دارن مگه برای غصه هاشون
حتی حق گریه کردن هم ندارن!!!