گروه انديشه: استاد فلسفه دانشگاه تهران، علامه طباطبايی را مظهر فلسفه خواند و اظهار كرد:علامه در عمق تفكر و بهويژه آزادی انديشه كمنظير بود و من در عمرم آزادانديشتر از او نديدم؛ ايشان به شاگردان خود مانند فرزند نزديك بود و فيلسوفی تا اين اندازه عاطفی نيز كمتر ديدهام.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، غلامحسين ابراهيمی دينانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در مراسم پايانی همايش روز جهانی فلسفه كه با موضوع «بررسی وضعيت فلسفه در ايران» و با حضور جمعی از نخبگان و متفكران فلسفی معاصر، شب گذشته، چهارشنبه، 24 آبانماه، در محل مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران برگزار شد، به بيان سخنانی درباره فلسفه و نقش علامه طباطبايی در فلسفه كشور پرداخت.
وی در ابتدای سخنان خود اين همايش را به دو اعتبار روز جهانی فلسفه و روز بزرگداشت علامه طباطبايی مهم خواند و اظهار كرد: يكی از سؤالات مهم در اين محفل و روز جهانی فلسفه آن است كه فلسفه جهانی است يا جهان، فلسفی است؟! و سؤال مهم ديگر آن است كه فلسفه چيست و به چه كاری میآيد و واقعاً چه مسئلهای از مسائل انسانی را حل میكند؟
دينای افزود: پاسخ به اين سؤال بسيار دشوار است و واقعيت ان است كه انسان اگر دغدغه نداشته باشد با هزار تلاش هم چيزی نخواهد فهميد؛ فلسفه سهمناك و خطرناك است و دغدغه میخواهد و مخالفان بسياری نيز اعم از متشرع و عارف و عامی دارد؛ همچنان كه شيخ عطار میگويد: كاف كفر ای جان به حق المعرفة/ حوشترم آيد ز فای فلسفه.
مدير گروه فلسفه اسلامی مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران با اشاره به سخنی از كانت درباره فلسفه ادامه داد: كانت سه مسئله يا دغدغه برای فلسفه مطرح میكند: نخست آن كه واقعيت چيست؟ دوم آنكه اگر واقعيتی هست چگونه میتوان به آن دست يافت؟ و سوم آن كه حال چه بايد كرد؟ فيلسوف میخواهد به اين سه سؤال پاسخ دهد و اگر كسی يكی از اين سه مسئله را نداند، فيلسوف نيست.
لامه ظاهری آرام داشت و به شاگردان خود مانند فرزند نزديك بود و من فيلسوفی تا اين اندازه عاطفی كمتر به عمر خود ديدهام. علامه تنها يك فيلسوف نبود، بلكه نظراً و عملاً يك عارف بزرگ بود و مستحبی از مستحبات را ترك نمیكرد؛ در عين حال ايشان يك فقيه و اصولی تمامعيار نيز بود |
وی اضافه كرد: اگر كسی همه علوم عالم را بداند، اما نداند كه چگونه میداند، نادان است، او بايد بداند كه چگونه میداند تا بداند كه چه كار بايد بكند. فيلسوف اين سه دغدغه را همواره دارد و میكوشد تا بدانها پاسخ گويد.
نويسنده كتاب «خواجه نصير؛ فيلسوف گفتوگو» تصريح كرد: جملهای در افواه در زبان مردم رايج است و آن اين كه «هر كس هر عقيدهای را كه میخواهد داشته باشد»؛ به نظر من اين محكمترين سخن برای تنبلی و تنبلانهترين سخن ممكن در عالم است. بشر اگر بشر است، به فلسفه نيازمند است و عالم و عامی و متعبد همه به فلسفه نياز دارند. فلسفه جايگاه اشياء را مشخص میكند و از همين روی بايد گفت كه فلسفه از نان شب واجبتر است و هيچ كس بینياز از آن نيست.
وی با بيان اين كه تعبد خوب است، اما متعبد بايد بداند كه چرا متعبد است، اضافه كرد: فيلسوفان كوشيدهاند تا واقعيت را بفهمند و در مقابل دو گروه قرار گرفتهاند: نخست سوفسطائيان كه واقعيت و يا رسيدن به واقعيت را انكار میكردند و دوم همين قائلان به اينكه «هر كس هر عقيدهای را كه میخواهد داشته باشد». متشرع میكوشد تا با عقيده و عالم با تجربه به اين واقعيت دست يابد؛ اما هيچ حسی بینياز از فلسفه نيست و بدون ياری فلسفه نمیتواند به نتيجه برسد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه سخنان خود علامه طباطبايی را مظهر فلسفه خواند و در بيان برخی از ويژگیهای ايشان گفت: علامه با آن كه بيان و حتی حافظه چندان خوبی نداشت، اما در تفكر و عمق انديشه و بهويژه آزادی انديشه كمنظير بود و من در عمرم در آزادی انديشه كسی مانند ايشان نديدم. ايشان مشتاق طرح مسائل مختلف قديم و جديد در حوزههای مختلف علمی اعم از فلسفه، فقه و اصول و تفسير بود و درباره همه اين مسائل دغدغه داشت و گويی كه مدتها درباره هريك از آنها انديشيده بود.
وی با اشاره به خاطراتی از جلسات علمی علامه با خواص شاگردان خود عنوان كرد: علامه ظاهری آرام داشت و به شاگردان خود مانند فرزند نزديك بود و من فيلسوفی تا اين اندازه عاطفی كمتر به عمر خود ديدهام. علامه تنها يك فيلسوف نبود، بلكه نظراً و عملاً يك عارف بزرگ بود و مستحبی از مستحبات را ترك نمیكرد؛ در عين حال ايشان يك فقيه و اصولی تمامعيار نيز بود.
دينانی اضافه كرد: تدريس فلسفه در آن زمان در حكم انتحار بود و علامه از معدود كسانی بود كه توانست در آن محيط دوام بياورد و شاگردانی را تربيت كند؛ چنان كه فلاسفهای چون ميرزا مهدی آشتيانی و ميرزا علیاكبر يزدی نتوانستند در قم بمانند. علت آن كه علامه توانست در آن محيط بماند، نخست روحيه محتاط و آرام ايشان بود و ديگر آن بود كه در زير چتر تفسير مبارك الميزان به چنين كاری پرداخت و اگر مفسر نبود، نمیتوانست در آنجا بماند.
وی با اشاره به ملاقاتهای علامه طباطبايی و هانری كربن اظهار كرد: علامه میخواست از زبان كسی كه فيلسوف مغرب بود، بداند كه در دنيا چه میگذرد و با مسائل و معضلات روز دنيا آشنا شود و بداند كه چه اتفاق علمی، فلسفی و فرهنگی در جهان افتاده است. فرهنگ تشيع مرهون اين مرد بزرگ است، او در نزاهت اخلاق و طهارت باطن كمنظير بود و افكار خود را ننوشت و آثاری چون بدايه و نهايه نيز تنها برای سهولت تدريس طلاب تدوين شد.
در دومين روز همايش روز جهانی فلسفه و پيشتر از سخنان دينانی، دو نشست علممی برگزار شد؛ نخست «بررسی وضعيت منطق، فلسفه غرب و فلسفههای مضاف در ايران» به رياست ضياء موحد و كريم مجتهدی بود كه در آن ضياء موحد با موضوع «بررسی وضعيت آموزش و پژوهش منطق در ايران» و كريم مجتهدی با موضوع «فلسفه غرب و آموزش آن در ايران» به ارائه سخن پرداختند.
علت آن كه علامه توانست در آن محيط بماند، نخست روحيه محتاط و آرام ايشان بود و ديگر آن بود كه در زير چتر تفسير مبارك الميزان به چنين كاری پرداخت و اگر مفسر نبود، نمیتوانست در آنجا بماند |
محسن جوادی با موضوع «بررسی وضعيت آموزش و پژوهش فلسفه اخلاق در ايران»، احمدرضا همتیمقدم با موضوع «بررسی وضعيت فلسفه پزشكی در ايران و اميراحسان كرباسیزاده با موضوع «بررسی وضعيت فلسفه علم در ايران» از ديگر سخنرانان اين نشست بودند.
«بررسی وضعيت كاربردیسازی فلسفه در ايران» عنوان دومين نشست دومين روز از همايش روز جهانی فلسفه امسال بود كه با رياست محمدصادق زاهدی برگزار شد. در اين نشست نيز محمدصادق زاهدی درباره «معنا و گستره فلسفه كاربردی»، سعيد ناجی درباره «بررسی آموزش فلسفه برای كودكان» و اميرعباس علیزمانی درباره «فلسفه زندگی و زندگی فلسفی (نگاهی منتقدانه به زندگی هر روزی»)سخنرانی كردند.
يادآور میشود، همايش روز جهانی فلسفه سال 1391 در موضوع «بررسی وضعيت فلسفه در ايران»، 23 و 24 آبانماه با حضور نخبگان و متفكران فلسفی معاصر به همت مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ايران و با همكاری چندين مركز پژوهشی و دانشگاهی برگزار شد.
|