دعوت به پرستش خدای یكتا و ترك پرستش خدایان دروغین از مهمترین اهداف همه پیامبران الهی بوده است چنان كه قرآن كریم میفرماید:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ».
مذاهب اسلامی، در اختصاص عبادت به خداوند اتفاق نظر دارند، ولی برخی از فرقهها (وهابیها) در تفسیر عبادت دچار خطا شدهاند و در نتیجه بسیاری از كارهایی را كه مسلمانان به عنوان تعظیم و تكریم پیامبران و صالحان انجام میدهند را عبادت آنها پنداشته و آنان را شرك در عبادت انگاشتهاند، لذا لازم است با رجوع به قرآن كریم حقیقت عبادت را به دست آوریم.
قرآن كریم در مسأله توحید در عبادت بر امور زیر تكیه نموده است:
1. الوهیت
2. مالكیت
3. خالقیت
4. ربوبیت
یعنی تنها آن موجودی شایسته پرستش است كه دارای صفات مزبور باشد، و چون صفات یاد شده جز در خداوند یافت نمیشود، بنابراین، پرستش تنها شایسته او است و اینك نمونههایی از آیات در این باره:
1. در سوره حمد، نخست ربوبیت و مالكیت خدا را یادآور شده آن گاه عبادت را مخصوص او دانسته و چنین میفرماید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ».
2. در یك دعوت عمومی، انسانها را به پرستش پروردگاری كه آفریدگار همه انسانها است فراخوانده، میفرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ».
3. به رسولان و پیامبران الهی یادآور میشود كه «الوهیت» اختصاص به خداوند دارد، بدین جهت باید تنها او را پرستش كنند چنان كه میفرماید:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ».
4. در جای دیگر با استناد به این كه ربوبیت، الوهیت و خالقیت به خداوند اختصاص دارد انسانها به پرستش او فراخوانده میشوند:
«ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ».
5. در آیهای دیگر خطاب به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید:
«وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ».
6. در آیات بسیار، پرستشگران اصنام را بر این كه معبودهایی را برگزیدهاند كه مالك هیچ گونه سود و زیانی نیستند مورد نكوهش قرار داده است، چنان كه میفرماید:
«قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً».
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ».
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً».
«إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً».
عبادت چیست؟
از مطالعه مجموع آیات یاد شده میتوان به حقیقت عبادت پی برد و آن این كه: عبادت عبارت است از هرگونه تذلل و خضوع قولی یا عملی در برابر موجودی با اعتقاد به این كه او دارای همه یا برخی از ویژگیهای زیر است:
الف: در وجود و كمالات وجودی خود مستقل و خودكفا است.
ب: خالق و پدید آورنده هستی انسان و جهان و یا برخی از موجودات است.
ج: مالك سود و زیان انسان و سایر موجودات است.
د: در سرنوشت انسان و جهان به طور مستقل دخالت داشته و دارای مقام ربوبیت است. بنابراین، حقیقت عبادت از دو ركن تشكیل میشود: 1. عقیده 2. عمل.
عقیده مربوط به یكی از جهات یاد شده است و عمل، هر گونه كاری است كه با تذلل و خضوع همراه باشد، ولی هیچ یك از عقیده و عمل به تنهائی عبادت نامیده نمیشوند.
این مطلب گذشته از این كه از مطالعه آیات یاد شده، به روشنی به دست میآید، قرائن و شواهد دیگری نیز بر آن دلالت میكند:
1. اگر بگوئیم هر نوع خضوع در برابر دیگران اگر چه با اعتقاد به خالقیت و ربوبیت همراه نباشد عبادت به شمار میرود، باید بگوئیم خضوع فرزند در برابر والدین و خضوع شاگرد در برابر استاد، و جوان در برابر پیر و عامی در برابر عالم و... همگی عبادت و پرستش بوده و در نتیجه انجام این اعمال شرك در عبادت است، با آن كه همه این اعمال مورد ترغیب و ستایش شرع و عقل است، از طرفی، شرك قبح ذاتی داشته و تخصیص بردار نیست، چنان كه قرآن شرك را ظلم بزرگ توصیف نموده است، و ظلم قبح ذاتی دارد.
2. سجده در برابر دیگران به عنوان آخرین مرحله خضوع عملی به شمار میرود، ولی فرشتگان مأمور شدند تا در برابر آدم سجده كنند، چنان كه به نص قرآن یعقوب و همسر و فرزندانش در برابر یوسف سجده كردند اگر خضوع بدون اعتقاد به الوهیت، عبادت باشد عمل فرشتگان و یعقوب و فرزندان او مصداق بارز شرك در عبادت میباشد.
3. اصولاً باید گفت: خضوع ناقص در برابر كامل از سنتهای عمومی حاكم بر آفرینش است، هرگاه موجودی در برابر موجود دیگر احساس ضعف و نقصان نموده و او را قویتر و كاملتر از خود بداند، به طور ناخودآگاه در درون خود نسبت به آن موجود احساس خضوع و تذلل مینماید، آن گاه برای بهرهمندی از كمال و قوت و یا مصون ماندن از تعرض او، با انجام فعلی مناسب، خضوع و تذلل خود را ابراز مینماید، تواضع و خضوع جاهل در برابر عالم، و عالم در برابر اعلم مصادیق همین عبادت و خضوع و تذلل فطری است، و بدین جهت، عقل و فطرت آن را كاری شایسته میداند، هر چند فاعل آن از این كه این عمل مورد تشویق و رضایت شارع است به كلی غافل باشد.
بنابراین، تا آن جا كه خضوع و تذلل به خاطر كمالی است كه در موجود دیگری وجود دارد، نمیتوان آن را مذموم و ناروا دانست، بلكه چنین خضوعی عقلاً و شرعاً ممدوح است.
آری خضوع در برابر موجودی دیگر در دو صورت ناروا است:
الف: موجودی كه مورد خضوع واقع میشود فاقد كمالی است كه به خاطر آن در برابر آن خضوع شده است، مانند این كه كسی در برابر فردی كه فاقد كمال علم است، به گمان این كه او عالم است، تواضع نماید، كه در این صورت قبح متوجه فعل است نه فاعل، زیرا انگیزه فاعل كه او را به انجام این كار فراخوانده پسندیده است، چنان كه اگر كسی روز عید فطر با اعتقاد به این كه روز آخر ماه رمضان است قصد روزه نماید هر گاه او در مورد اعتقاد خود كوتاهی نكرده و معذور باشد، مورد نكوهش واقع نمیشود، هر چند روزه گرفتن در آن روز از نظر شریعت مذموم و حرام است، ولی این نوع خضوع نابجا شرك در عبادت نامیده نمیشود.
ب: آن موجود، كمال وجودی مورد نظر را دارا است ولی نه به صورت مستقل و بالذات، چنان كه همهموجودات عالم ممكن، این گونهاند. اكنون، اگر كسی آن كمال وجودی را از خود او دانسته و او را مستقل در آن بداند، هر چند میداند كه او آفریده خدا است و در بسیاری از كمالات وجودی خود نیز نیازمند او است، لیكن باور او بر این است كه برخی از صفات و آثار وجودی به خود او تفویض شده و او در آن قسمت مستقل عمل میكند، در این صورت، او را با این اعتقاد و باور عبادت نموده و در برابرش ابراز خضوع و تذلل میكند، این نوع خضوع و عبادت نه تنها نابجا و مذموم است، بلكه شرك نیز میباشد.
در هر حال، تحلیل علمی مزبور نیز همان مطلبی را نتیجه میدهد كه از مطالعه آیات قرآن به دست آمد و آن این كه حقیقت عبادت دو امر تشكیل یافته است:
یكی عقیده و نیت. و دیگر خضوع و تذلل عملی (قولی یا فعلی).
وهابیان و شرك در عبادت
از مطالب یاد شده روشن شد كه دائره شرك در عبادت (مقصود شرك آشكار است نه سایر مراتب شرك) بسیار محدود است و قوام آن به دو چیز است:
یكی از مقوله عمل است، و دیگری از مقوله اعتقاد، یعنی انجام خضوع و تذلل در برابر غیر خداوند به هر كیفیت كه باشد با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت او.
ولی وهابیان دائره شرك در عبادت را بسیار وسیع گرفتهاند، از نظر آنان هر نوع خضوع و تذلل در برابر غیر خدا شرك در عبادت به شمار میآید.
آنان، بر این مطلب به دو دسته از آیات قرآن استدلال میكنند: یك دسته آیاتی كه ناظر به شرك در عبادت از سوی مشركان عصر رسالت است، در این آیات كارهایی چون دعا، شفاعت خواهی، و عبادت بتها به قصد تقرب به خداوند به عنوان نمونههایی از شرك عبادی آنان به شمار آمده است.
دسته دیگر آیاتی است كه بیانگر این مطلب است كه مشركان عصر رسالت نسبت به توحید در خالقیت و ربوبیت اعتراف داشتند، بنابراین، از این نظر موحد بودند نه مشرك.
نتیجه این دو دسته آیات این است كه شرك در عبادت ربطی به اعتقاد به ربوبیت و مالكیت معبود ندارد، بلكه انجام كارهایی است كه خود عبادت به شمار میروند، و چون عبادت مختص خداوند است، انجام آن اعمال برای غیر خدا شرك در عبادت است، این، مهمترین دلیل وهابیان بر مشرك دانستن همه مسلمانان و موحد دانستن خود در مسأله عبادت است.
ولی،با توجه به آنچه در بحث مربوط به توحید در ربوبیت بیان نمودیم، نادرستی این استدلال روشن است، زیرا مشركان عصر رسالت بتها و یا سایر آلهه را عبادت میكردند و غرض از عبادت خود را تقرب به خدا و شفاعت نمودن آلهه در پیشگاه خدا بیان میكردند، چنان كه قرآن میفرماید:
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»