همه کارفرماها هم نیاز به شریک ندارند اما بسیاری از شرکت های موفق نظیر اپل، eBay و توئیتر همگی توسط چند نفر تاسیس شدند و در نهایت هم به بار نشستند.
اما این افراد چطور شرکای کاری خود را پیدا کردند و کدام مشخصه در تلفیق مهارت های آنها وجود داشت که در نهایت به موفقیت شان ختم شد؟
جای تعجب نخواهد بود اگر بگوییم که بسیاری از این افراد دوست، همکلاسی یا خویشاوند هم بوده اند هرچند که برخی از آنها در همان روزها و ماه های نخست نمی توانستند با هم کنار بیایند و برخی هم علیرغم دستاوردهای مشترکشان هنوز هم که هنوز است رابطه دوستانه ای با هم ندارند.
اما این روابط یک مشخصه مشترک دارند: بهترین جفت ها محدودیت های شخصی خود را تشخیص داده و به امتیازاتی که شخص مقابل می توانسته برایشان به همراه بیاورد واقف گشته اند.
در نهایت هم بسیاری از این دوستی ها برخی از موفق ترین کسب و کارها را در زمان خود رقم زده اند.
بیل گیتس و پل آلن
شرکت: مایکروسافت
تاسیس: 1975
شکل گیری همکاری: بیل گیتس و پل آلن از دوران کودکی با هم دوست بودند و با هم در مدرسه خصوصی Lakeside درس می خواندند.
هر دوی آنها عاشق کامپیوترها بودند و در جریان سال های دبیرستان نیز مشترکا دست به حملات هکی می زدند.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: هرچند که قاطی کردن دوستی و کار می تواند خطرنک باشد، اما این نفر به خاطر علاقه مشترکشان به کامپیوترها و کارآفرینی توانستند که بر این خطر فائق بیایند.
اوضاع بر همین منوال سپری شد تا اینکه گیتس به دانشگاه هاروارد رفت و آلن نیز به دنبال او به منطقه بوستون رفت و آنجا بود که با هم قول و قرارهای کاری شان را گذاشتند.
گیتس با تشویق آلن دانشگاه را ترک کرد و مایکروسافت را تاسیس کرد. شرکت چند میلیارد دلاری این دو نفر در واقع حاصل علاقه سیری ناپذیرشان به کامپیوتر و رابطه دوستی خاصی است که یک عمر قدمت دارد.
لری پیج و سرگی برین
شرکت: گوگل
تاسیس: 1998
شکل گیری همکاری: لری و سرگی یکدیگر را در سال 1995 میلادی در مقطع دکترای دانشگاه استفورد ملاقات کردند اما بلافاصله تصمیم گرفتند که با هم دوست شوند.
در جریان توری که برای دانشجویان دوره دکترا توسط این دانشگاه برگزار گردید، برین راهنمای پیج بود و آنها در تمام طول تور با یکدیگر نزاع لفظی داشتند اما برخلاف این مساله، مدتی بعد، روزگار جوری ورق خورد که این دو نفر با هم مسئولیت یافتند روی یک پروژه تحقیقاتی مشترک کار کنند.
مقاله این دو نفر با عنوان آناتومی موتورهای جستجوی فرامتنی مبنای اصلی شکل گیری گوگل را ساخت.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: سرگی و لری پیشینه های مشابهی را در زمینه تکنولوژی داشتند؛ آنها در سال های نوجوانی عاشق کامپیوترها شدند و پدر و مادر هردویشان هم از اساتید دانشگاه بودند.
این دو نفر علاقه خود به اطلاعات را جدی گرفتند و در نهایت به نقطه ای رسیدند که دیدگاهی مشترک نسبت به شرکت خود پیدا کردند.
پیج و برین مشترکا تصمیم گرفتند اریک اشمیت را به تیم مدیریتی خود راه بدهند و گوگل پلکس را راه اندازی کنند که در واقع قلب شرکت آنهاست و در مانتین ویو قرار گرفته است.
شاید این دو نفر در دو نقطه مقابل به هم در این دنیا متولد شده باشند (برین در روسیه و پیج در میشیگان) اما هر دویشان سر و ته یک کرباس هستند.
استیو وزنیاک و استیو جابز
شرکت: اپل
تاسیس: 1976
شکل گیری ارتباط: استیوها (یعنی جابز و وزنیاک) در زمان شغل تابستانی خود در سال 1970 با هم آشنا شدند. وزنیاک مشغول ساختن یک کامپیوتر بود و جابز به فرصت هایی که برای فروش آن وجود داشت پی برد.
وزنیاک در مصاحبه ای که به سال 2006 میلادی با سیاتل تایمز انجام داد اظهار داشت: من کاری را انجام می دادم که در آن مهارت داشتم و کاری که من خوب می توانستم انجامش دهم در نهایت دنیا را تغییر داد… استیو [جابز] اما بیشتر به آینده فکر می کرد. وقتی من چیزهای خوبی طراحی می کردم او می گفت: ما می توانیم بفروشیمش و این کار را می کردیم. او مرتبا به این فکر می کرد که چطور می شود دنیا را تغییر داد.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: وزنیاک که استاد تحلیل بود تایید می کند که هیچگاه تصورش را هم نمی کرد کامپیوتر اولیه خود را بفروشد. همه این کار را جابز انجام داد. در واقع مهارت های تکنیکی وزنیاک با دوراندیشی های کاری جابز یکی شد و این دو نفر را به یک جفت مناسب در زمینه کسب و کار بدل کرد و این رابطه ای است که برای چندین دهه ادامه یافت و به شکل گیری شهرت و ثروت قابل ملاحظه ای انجامید.
طبق گفته وزنیاک این دو نفر با هم دوست ماندند و در تمام مدت همکاری شان هیچگاه با هم درگیری واقعی نداشتند.
ایوان ویلیامز و بیز استون
شرکت: توئیتر
تاسیس: 2006
شکل گیری ارتباط: ایوان ویلیامز در Blogger کار می کرد که به گوگل فروخته شد و در ادامه زیر چتر مدیریتی گوگل، ویلیامز استون را استخدام کرد.
استون در این باره می گوید: ما ابتدا با هم رقیب بودیم اما طولی نکشید که به دوستانی واقعی بدل شدیم. ما واقعا به هم احترام می گذاشتیم و وقتی ایوان گوگل را برای کار کردن در شرکت Odeo.com ترک کرد، پرسیدم مرا تنها می گذاری؟ بنابراین تصمیم گرفتم که همراه با او بروم.
طولی نکشید که جک دورسی یکی از مهندسان Odeo، تصمیم گرفت که ایده خود را با این دو نفر در میان بگذارد و بحث و گفتگوی آنها در نهایت به توسعه توئیتر انجامید.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: هر دوی این افراد حدودا یک دهه را صرف وبلاگ نویسی در مورد کسب و کار کرده بودند و در نتیجه هم استون و هم ویلیامز در مورد پلتفرم یاد شده اطلاعات دارند.
ویلیامز به پتانسیل های توئیتر پی برد و به بیز و توئیتر به عنوان یک پروژه جانبی اعتماد کرد. احترام متقابل، رفاقت و بلند پروازی این دو نفر را تشویق کرد که همدیگر را ترک نکنند و به موفقیت های خوبی در زمینه کسب و کار دست پیدا کنند.
بیل هولت و دیو پکارد
شرکت: Hewlett-Packard (اچ پی)
تاسیس: 1939
شکل گیری ارتباط: بیل و دیو در رشته مهندسی دانشگاه استنفورد تحصیل می کردند و با یکدیگر هم کلاسی بودند. به دنبال فارغ التحصیلی، هولت و پاکارد در یک سفر دو هفته ای که از سوی دانشگاه ترتیب داده شده بود شرکت کردند.
در جریان این سفر رابطه خوبی میان این دو نفر شکل گرفت و هولت و پاکارد به رفقای صمیمی بدل شدند. آنها کمی بعد با تشویق پروفسور فرد ترمن از اساتید استنفورد شرکت اچ پی را تاسیس کردند.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: هولت و پاکارد بهترین دوست های هم بودند و نقاط قوت و سبک های مدیریتی شان نیز یکسان بود: آنها هم را کامل می کردند. بیل و دیو به عنوان مدیران اچ پی در تمامی پروژه های شرکت حضوری فعال داشتند. آنها محیط کاری حمایتگر و بسیار اجتماعی را ایجاد کرده بودند که در آن زمان تازگی داشت.
همین فعالیت های مبتکرانه این دو نفر بود که شرکت اچ پی و کارکنان آن را به سمت قله های موفقیت برد.
بن کوهن و جری گرین فیلد
شرکت: Ben & Jerry’s
تاسیس: 1978
شکل گیری ارتباط: درست مانند گیتس و آلن، بن کوهن و جری گرینفیلد از دوران کودکی با هم دوست بودند. آنها که اختلاف سنی شان تنها چهار روز بود، همدیگر را در کلاس ورزش دبیرستان در سال 1963 ملاقات کردند و طولی نکشید که با هم دوستان صمیمی شدند.
علاقه مشترک به غذا باعث شد که این دو نفر با هم در یک دوره ساخت بستنی در سال 1977 شرکت کنند و بعد از اتمام دوره، آنها سرمایه ای 12 هزار دلاری را برای کسب وکار جذب نموده و نخستین فروشگاه بستنی فروشی خود را با نام Ben & Jerry’s راه اندازی کردند.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: بن و جری توانستند رابطه دوستی خود را به خاطر علاقه مشترکی که به غذا داشتند و همچنین دیدگاه مشترکشان مبنی بر اینکه نباید صرفا به سود شخصی شان فکر کنند، به کسب و کاری موفق تبدیل نمایند.
این دو نفر همچنین باور دارند که در برابر جامعه مسئولند و تبلور این دیدگاه شان را می توان در مشتریانشان دید. گرینفیلد در این باره گفته است: ما موفقیت مان را بر اساس پولی که به دست می آوریم ارزیابی نمی کنیم بلکه آن را به واسطه مشارکتی اندازه می گیریم که در جامعه داشته ایم.
پیر امیدیار و جفری اِسکول
شرکت: eBay
تاسیس: 1995
شکل گیری ارتباط: این دو نفر وقتی که امیدیار کد مربوط به eBay را نوشت با هم آشنا بودند. اِسکول از فارغ التحصیلان رشته MBA در استنفورد است که ابتدا ایده راه اندازی یک سایت مزایده را بسیار مضحک قلمداد کرد.
امیدیار می گوید: جفری در ابتدا به من گفت که ایده مضحکی در سر داری و در ادامه موافقت کرد که مرا در تیم مدیریتی eBay همراهی نماید.
اِسکول نخستین فردی بود که نامش در لیست حقوق شرکت ذکر گردید و در اصل برای آن استخدام شد که برنامه کاری امیدیار را بنویسد. همینکه کسب و کار eBay شروع به رونق گرفتن کرد رابطه کاری این دو نفر نیز بهتر و بهتر شد و تنها سه سال بعد از فعالیت، سهام این سایت مزایده به صورت عمومی عرضه شد.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: اِسکول و امیدیار دیدگاه های سیاسی مشترکی دارند و این اشترک روابط کاری و همکاری شان را تقویت می کند. براساس خبری که در نشریه لس آنجلس تایمز منتشر گردید، آنها در مورد مشتری با هم حرف نمی زدند و در عوض از «جامعه» سخن می گفتند.
این دو نفر همچنین حضور فعالی در امور خیریه داشتند. لس آنجلس تایمز در این رابطه نوشت: محروم کردن جامعه از سهام eBay از نظر بنیانگذار آن نوعی ناسپاسی محسوب می شد و به همین خاطر وی تصمیم گرفت که بخشی از سهام خود را پیش از عرضه عمومی به یک بنیاد خیریه بدهد و به نوعی در فعالیت های خیرخواهانه آن مشارکت داشته باشند.
لازم است اضافه نماییم که اِسکول نخستین کارمند eBay بوده و امیدیار به تنهایی این سایت را راه اندازی کرد.
گوردون مور و باب نویس
شرکت: اینتل
تاسیس: 1968
شکل گیری ارتباط: مور و نویس از اعضای گروه هشت نفره ای بودند که آزمایشگاه تولید نیمه رسانای شاکلی (Shockley Semiconductor Laboratory ) را ترک کردند تا کسب و کار خود در این زمینه را راه بیاندازند و به آنها شورشی گفته می شد.
اندکی بعد، مور و نویس با یکدیگر متحد شدند و کسب و کار خود به نام اینتل را تاسیس کردند.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: نویس که از مبتکران میکروچیپ به شمار می رفت برای اینتل حکم منبعی از الهام بخشی را داشت. مور نیز عاشق تکنولوژی بود. نیروهای خارق العاده این دو نفر به یکدیگر ملحق گردید و در نهایت شرکتی را بر پایه جدیدترین نوآوری ها راه اندازی کردند.
ویلیام پراکتر و جیمز گمبل
شرکت: Procter and Gamble
تاسیس: 1837
شکل گیری ارتباط: باجناق ها معمولا دل خوشی از هم ندارند. اما برای ویلیام پراکتر و جیمز گمبل که با خواهران نوریس ازدواج کردند اوضاع فرق داشت و این ارتباط فامیلی در نهایت آن را به سمت ایجاد یک کسب و کار موفق سوق داد.
هر دوی این افراد کارآفرین بودند (یکی کارگاه شمع سازی داشت و دیگری در زمینه تولید صابون فعالیت می کرد) اما هیچگاه همدیگر را ندیده بودند. بعد از ازدواجشان اما این دو نفر با هم فامیل شدند و پدر همسرشان آنها را تشویق کرد که همراه با هم شرکتی را تاسیس نمایند.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: خانواده و ارزش های کاری این دو نفر را به هم نزدیک کرد. پراکتر و گمبل یکدیگر را در تولید حجم انبوهی از کالاها یاری کردند و در نهایت آنقدر کارشان رونق گرفت که قراردادی را هم با ارتش ایالات متحده آمریکا به امضا رساندند و به موفقیت های خوبی دست پیدا کردند.
جری ینگ و دیوید فیلو
شرکت: یاهو
تاسیس: 1995
شکل گیری ارتباط: درست مانند پیج و سرگی برین، موسسان یاهو نیز یکدیگر را در دوره دکترای دانشگاه استنفورد در سال 1994 ملاقات کردند.
این دو نفر در ابتدا ماموریت یافتند که در قالب پروژه ای مشترک، چیپ های کامپیوتری طراحی کنند. این پروژه همانطور که می بینید عجیب به نظر می آید، بنابراین، ینگ و فیلو در کلاس های خود شرکت نمی کردند و در عوض به زیر و رو کردن وب می پرداختند.
آنها همزمان به بررسی و موشکافی دقیق سایت های مورد علاقه شان پرداختند و آنها را در گروه های موضوعی مختلف جای دادند و لیست نهایی شان یاهو را ساخت.
چرا همکاری شان نتیجه بخش بود: علاقه مشترک به وب، ینگ و فیلو را به هم پیوند داد. آنها در برهه ای، روزانه 20 ساعت زمان را صرف رتبه بندی سایت ها می کردند و این کار را نیز صرفا با هدف سرگرمی انجام می دادند. عاقبت استنفورد آنها را از دانشگاه بیرون کرد و علتش هم این بود که «لیست» های این دو نفر مرتبا در سیستم های دانشگاه اختلال ایجاد می کرد.
از آن زمان به بعد بود که ینگ و فیلو تشخیص دادند اندوخته ای ارزشمند را در دستان خود دارند و تصمیم گرفتند که یکدیگر را رها نکنند و سرمایه مورد نیازشان برای محقق نمودن ایده خود را هم از شرکت Sequoia Capital دریافت کردند.
ینگ در مصاحبه اخیرش گفته است: هم دیو و هم من تشخیص داده ایم که می خواهیم خود را وقف یاهو کنیم. حقیقت غیر قابل انکار این است که می خواهیم یاهو به نقطه ای از پیشرفت برسد که دیگر نیازی به ما نداشته باشد و روی پای خودش باشد. در چنین نقطه ای، شرکت به درجه ای از رشد رسیده که می توانیم بگوییم موفق شده ایم.