0

هر روز مطالبی زیبا و جالب از تکنولوژی

 
mosi_bamaram11
mosi_bamaram11
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1159
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:این جا هر روز می توانید کلّی مطلب جدید و زیبا و البتّه جالب را بخوانید.

بسيار خوب و اموزنده بود

تا که بودیم نبودیم کسی                                                               کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که رفتیم همه یار شدند                                                               خفته ایم و همه بیدار شدند

جمعه 17 آذر 1391  10:07 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

مصاحبه بیزینس ویک با تیم کوک درباره رهبری کمپانی اپل (بخش اول)

 

 

 

استیو جابز پیش از درگذشت خود در 5 اکتبر 2011، اطمینان حاصل کرد که ترفیع تیم کوک -رئیس عملیات های روزانه کمپانی و قائم مقام مورد اعتمادش- به مقام مدیر عاملی اپل، بی درد سر صورت بگیرد. تیم کوک به خاطر می آورد که جابز «گفت "هرگز نمی خواهم از خودت بپرسی که اگر من بودم چه می کردم، فقط کار درست را انجام بده". منظورش کاملاً واضح بود.» 

در اولین 16 ماه حضور تیم کوک در این مقام، اپل نسل های بعدی آیفون و آیپد را معرفی کرد و 43 درصد رشد ارزش سهام را شاهد بود. ولی هنوز دامنه محصولات اپل گسترش پیدا نکرده (خبری از تلویزیون اپل نیست)، کمپانی به شکل محسوسی در درون تغییر کرده که بخش اعظم تغییرات به خاطر شخصیت آرام، متین و البته محکم آقای کوک است. 

در مفصل ترین مصاحبه اش به عنوان مدیر عامل ارزشمند ترین کمپانی حال حاضر دنیا، تیم کوک توضیح داده که اپل امروزه چطور کار می کند. همچنین در کنار پرداختن به این اعتقاد که او را آدمی روبات گونه می دانند، خبر از بازگشت تولید برخی محصولات اپل به امریکا داده. 

امشب بخش نخست از این مصاحبه مفصل را برای شما آماده کرده ایم. با نارنجی همراه باشید.


  از 5 اکتبر 2011 به این طرف، اپل چه تغییراتی کرده؟   
اولین چیزی که باید درک کنیم این است که تمام آن محصولاتی که اپل را خاص کرده اند، همان طوری هستند که همیشه بوده اند. معنایش این نیست که اپل همان کمپانی سابق است. اپل از اولین روزی که من اینجا بوده ام تا به امروز همیشه تغییر کرده ولی D.N.A کمپانی، یعنی چیزی که قلب اپل را به تپیدن وا می دارد همان است که بود؛ تمرکز دیوانه وار بر روی ساختن بهترین محصولات دنیا. نه محصولات خوب یا تعداد زیادی محصول، بلکه مطلقاً بهترین محصولات دنیا. 

در جریان ساخت این محصولات عالی، ما روی غنی کردن زندگی مردم تمرکز می کنیم -که این یک علت والاتر برای ساخت هر محصول است. اینها چیزهای بسیار ریزی هستند که کمپانی را به جلو می رانند و تغییر هم نکرده اند و نخواهند کرد. من هرگز شاهد چنین تغییراتی نخواهم بود یا اجازه وقوع شان را نمی دهم، چون همین ها ست که کمپانی را اینقدر خاص کرده. 

در حال حاضر چیزهای کوچک زیادی دارد تغییر می کند، و در سال آینده و سال های بعد نیز چیزهای کوچک دیگری تغییر خواهد کرد. اینکه تصمیم گرفته ایم درباره برخی چیزها شفاف تر باشیم عالی است -نه اینکه قبلاً اصلاً شفاف نبودیم، ولی الآن به جاهایی قدم گذاشته ایم که فکر می کنیم می شود تفاوت های بزرگی به وجود آورد؛ اینها بخش هایی است که دلمان می خواهد دیگران هم از ما پیروی کنند. 

پس در کل، چیزهای زیادی فرق کرده ولی با فاصله زیاد، مهمترین چیز این است که بافت کمپانی عوض نشده.

Tim-Cook-bwbloo.jpg

(تیم کوک بعد از اخراج جان بروت، به طور موقت مسئولیت اداره بخش خرده فروشی و فروشگاه های اپل را هم بر عهده دارد و تا زمانی که جانشینی پیدا شود، مستقیماً گزارش های این بخش را دریافت می کند.)


  تصمیماتی که شما به آنها اشاره می کنید -یعنی شفافیت بیشتر در مورد زنجیره تأمین و انتخاب افراد دریافت کننده کمک های خیریه کارمندان- چیزهایی هستند که آدم پیش خودش می گوید "می دانی، می خواهم این را وارد فرهنگ عمومی کنم. برای اعلامش سر از پا نمی شناسم." چطور این نقاط عطف به وجود آمدند؟ 
فلسفه شخصی من در مورد بخشش کردن، در نقل قولی از [جان اف.] کندی نهفته است: «از آنهایی که بسیار دارند، انتظار زیادی هم می رود.» همیشه به این اعتقاد داشته ام. همیشه. به نظر من اپل و کارمندانش کارهای نیک بزرگی انجام داده اند و حتی توان انجام بیشتر از آن را هم دارند. یکی از کارهایی که انجام شده، تطبیق کمک های خیریه کارمندان است؛ یعنی آنها می توانند افراد دریافت کننده را انتخاب کنند. بنابراین دیگر انتخاب از طرف کمیته منتخب کمپانی نیست، بلکه هر یک از 80 هزار کارمند ما می توانند خواسته خودشان را بگویند و بعد ما آن را پیاده می کنیم. 

می دانید، این دقیقاً چیزی بود که من می خواستم انجام دهم، بله. ولی در عین حال دیگران هم مایل به انجامش بودند. شفافیت ما در مورد مسئولیت ها در قبال تأمین کنندگان هم می تواند نمونه دیگری در این باره باشد. ما می خواهیم همان قدر در مورد مسئولیت پذیری مان در قبال تأمین کننده ها نوآور باشیم، که در قبال محصولاتمان هستیم. این هدف نهایی است. هر چه بیشتر شفاف باشیم، مسائل بیشتر در دید عموم قرار می گیرد و وقتی چنین شود، کمپانی های بیشتری به انجام کار مشابه ترغیب می شوند. و هر چه اقبال عمومی بیشتر شود، شرایط کلی نیز بهتر می شود. 

تشخیص ما این است که نیاز داریم در بخشی مثل محصولات و نقشه راه امور کاری، فوق سری عمل کنیم. ولی حیطه های دیگری هست که کاملاً شفاف عمل خواهیم کرد تا بتوانیم بیشترین تفاوت ها را رقم بزنیم. دید ما به چیزهای مختلف چنین است. 

  شما پیش تر در دو مقطع مدیر عامل موقت بودید. تجربه مدیر عامل دائم بودن از نقطه نظر آن دو دوره چگونه است؟ 
در اصل سه مقطع بود. اولین جراحی استیو که به 2004 بر می گردد. بعد یک مرخصی درمانی که شش ماه طول کشید و سپس در 2011. نه اینکه بگویم به این مقاطع توجه عمومی وجود نداشت، داشت ولی مقطعی بود و خیلی زود توجه ها بر می گشت به سمت استیو. از این نظر، اوضاع فرق کرده. این، می دانید (مکث می کند) این فرق داشت. پس باید با آن کنار می آمدم. من آدم اجتماعی ای نیستم، پس این مورد کمی برای ام غافلگیر کننده بود، چیزی نبود که پیش بینی اش کرده باشم. شاید باید می کردم. 

  رکس تیلرسون مدیر عامل اکسان موبیل است، که در حال حاضر دومین کمپانی ارزشمند دنیا به حساب می آید. حدس می زنم 10 درصد از مخاطبین ما [بیزینس ویک] بدانند او کیست و احتمالاً کمتر از 1 درصد افراد، بتوانند او را از روی چهره تشخیص دهند. ولی به واسطه حسن شهرت استیو جابز و میراث او و اینکه خیلی ها محصولات اپل را در جیب شان دارند، شما فرد مشهوری هستید. یعنی خیلی زیاد، در سطح جهانی. 
من احساس مشهور بودن نمی کنم. می دانی، زندگی ساده ای دارم. زندگی من فوق العاده ساده است. ولی چیزی که تغییر کرده این است که، آره، مردم من را می شناسند. ممکن است با خودشان فکر کنند "من او را قبلاً دیده ام، آره، مدیر عامل اپل" یا هر چیز دیگری. و من کمی باید با این تطبیق پیدا کنم، زیرا سال ها از مزیت ناشناس بودن برخوردار بوده ام. واقعاً این که فردی ناشناخته باشی، یک مزیت بی همتا است. اما الآن کمی فرق کرده. من عمیقاً عاشق اپل هستم و البته زندگی خصوصی ام را دارم. بی شک، اگر می شد ساعت را عقب کشید، استیو هنوز اینجا بود. او یک دوست عزیز بود، فراتر از یک رئیس. ولی الآن [که نیست] عاشق مدیر عاملی اپلم. دوستش دارم. باید اینطوری باشم، ادامه دهم و وفق پیدا کنم. اگر شما ایده ای برای اینکه چطور مدیر عامل بهتری باشم دارید، خوشحال می شوم بگویید (می خندد).

12-6-2012 7-21-41 PM.jpg

  خودتان را یک آدم خجالتی توصیف می کنید؟ اگر بله، درباره اینکه تبدیل شدن به یک چهره مشهور ولی در عین حال منبع الهام برای 80 هزار کارمند بودن چگونه است، چیزی برای گفتن به یک آدم خجالتی دارید؟ 
من خودم را یک آدم خجالتی می دانم؟ (مکث می کند.) نه، خجالتی نیستم. فکر نمی کنم یک آدم خجالتی برود روی صحنه بایستد و یک مراسم یا جلسه کاری برای تعداد زیادی آدم برگزار کند یا از این طور کارها. ولی در عین حال آدمی هم نیستم که برای مشهور بودن، ارزش قائل باشم. مرا سر ذوق نمی آورد. چیزی که سر ذوقم می آورد، کار عالی و دیدن دیگران در حال انجام کارهای فوق العاده و سهم داشتن در این کارها است. بنابراین یک حس درونی است که مرا جلو می برد، نه شهرت عمومی. شاید همین هم مرا کمی متمایز می کند. 

شما مدیر عامل اکسان موبیل را نام بردید. برای من خیلی جالب است -و فکر می کنم مزیتی برای اپل است- که درست مثل همین امروز که سر این میز نشسته ایم، من در تمام طول روز ایمیل هایی دریافت می کنم، صدها بلکه هزاران ایمیل در روز از طرف مشتریانی که مثل الآن من و شما حرف می زنند، انگار که من رفته باشم خانه شان و داریم با هم شام می خوریم. عمیقاً به اپل توجه نشان می دهند و این چیز و آن چیز را پیشنهاد می کنند یا می نویسند "هِی، من از این خوشم نیامد" یا "این را دوست دارم" یا به من می گویند که FaceTime به زندگی شان رنگ دیگری بخشیده. ایمیلی از یک مشتری دریافت کردم که به این طریق قادر شده بود با مادرش که هزاران مایل دورتر بود و از سرطان رنج می برد صحبت کند، که به هیچ طریق دیگری برایش امکان پذیر نبود. 

نکته مهم این است که آنها آنقدر اهمیت می دهند که برای نوشتن [نقد، نظر، تشکر یا ایرادشان] وقتی را اختصاص دهند. نامه ها شبیه چیزی که برای یک مدیر عامل نوشته شده باشد نیست. از این کاغذ بازی های رسمی نیست. مثل این می ماند که من و شما 20 سال هست که همدیگر را می شناسیم و حالا این وسط من می خواهم نظرم را هم به شما بگویم. من این را دوست دارم. نمی دانم آیا کمپانی دیگری هست که چنین چیزی در آن اتفاق بیفتد یا نه. ایمیل ها فقط هم از طرف مردم امریکا نیست. از سرتاسر دنیا است. من این را به فال نیک می گیرم و با خودم می گویم "یک مزیت است." 

آیا کمپانی دیگری در دنیا هست که مشتریانش اینقدر اهمیت بدهند که ایمیل بفرستند؟ فکر نمی کنم. در کمپانی های دیگری که من بوده ام، شاید هر 6 ماه یک نامه می رسید و در آن نوشته شده بود "من پولم را می خواهم" یا یک چیز مختصر. هیجانی در کار نبود. برای همین فکر می کنم این یک چیز فوق العاده است. 

این یکی از چیزهایی درباره اپل است که 15 سال قبل، وقتی فرآیند مصاحبه با استیو را پشت سر می گذاشتم هم خوب به آن آگاه بودم. اپل همان شرکتی بود که داشت آن دوره های سخت را پشت سر می گذاشت. مشتریان از دست اپل عصبانی می شدند و جیغ و فریاد می کردند، ولی باز محصولاتش را می خریدند. اما اگر کامپک بود و عصبانی می شدند، در عوض می رفتند سراغ دل. چون هیجانی آنجا نبود، فقط یک معامله در کار بود. 

اما در مورد اپل، اولین روزی که سر کار آمدم از وسط یک صف اعتراضی رد شدم تا به ساختمان رسیدم! یک گروه معترض از مشتریان داشتند تظاهرات می کردند، چون استیو تصمیم گرفته بود دستیار شخصی نیوتون را از رده خارج کند و آنها فوق العاده به آن اهمیت می دادند، برای همین هم اعتراض می کردند. من با خودم فکر کردم "این بی نظیر است." برای من همین دیروز بود، خوب به خاطر دارم. وارد آسانسور که می شدم، فکرم این بود که "اُه خدایا، زندگی من متفاوت است." این فوق العاده بود، عالی. من در صدها مراسم معرفی محصول حضور داشته ام. در یکی از کمپانی ها، که اسم نمی برم، محصولات جدید را در لابی می گذاشتیم و در سیستم ارتباط داخلی کمپانی برای همه پیام می فرستادیم "بیایید این را ببینید،" ولی هیچ کس نمی آمد. حتی برای شان مهم هم نبود. 

بنابرانی فکر می کنم شما درست می گویید. من آقایی را که از اکسان نام بردید نمی شناسم. ولی فکر می کنم احتمال وجود وضعیتی مشابه اپل در آنجا، صفر است. با مدیر عامل های زیادی صحبت کرده ام که وقتی می شنیدند روزی صدها یا هزاران ایمیل از مشتریان دریافت می کنم، طوری نگاه می کردند که انگار من 3 تا سر دارم! این [ایمیل ها] مزیت است. مثل این است که سر میز آشپزخانه نشسته اید و عضوی از یک خانواده هستید. ما باید همچنان در آینده به این ارتباطات احترام بگذاریم.

feature_cook50__01__630x354.jpg

  شما به نظر یک آدم بسیار مسئولیت پذیر هستید. واژه صحیحی به کار بردم؟ 
من عاشق کمپانی هستم. بخش بزرگی از زندگی من اپل است. شاید بعضی ها بگویند همه زندگی من اپل است. خودم می گویم بخشی مهم از زندگی من است و می دانید، هم بهش علاقه دارم و هم احساس مسئولیت می کنم. فکر می کنم این کمپانی یک جواهر است. به نظرم برترین کمپانی دنیا است، و به همین خاطر می خواهم تمام وجودم را وقف انجام هر کاری کنم که مطمئنم کند اپل به بالاترین و والاترین ظرفیت های خودش می رسد. 

  خلاصه گفتن هیچ چیزی به اندازه جزئیات بیوگرافی یک مدیر عامل سخت نیست. تمام داستان های پیرامون شما شامل این موارد هستند: «آقایی اهل جنوب. طرفدار تیم فوتبال [امریکایی] ائوبورن. همیشه زودترین فرد حاضر در سر کار، و آخرین نفری که می رود.» خب هیچکدام از اینها منفی نیست، ولی آیا شما خودتان را با این توصیف ها می شناسید یا اینکه به نظرتان کمی دور از واقعیت است؟ اگر این طور است، دوست دارید چیزی را تصحیح کنید؟ 
فکر می کنم وقتی چیزی درباره خودتان می خوانید، تقریباً شبیه تماشای یک کاریکاتور است. اصلاً به نظر می رسد منظور یک نفر دیگر است. به هر حال شاید بهتر باشد از دیگرانی که مرا می شناسند درباره تیم کوک سوال کنید، نه از خودم. من از صحبت کردن درباره خودم متنفرم. چیزی نیست که خوب انجامش بدهم یا به آن عادت داشته باشم. معمولاً هم از آن طفره می روم. 

اما باید بگویم آدمی که درباره اش صحبت کردید، به نظرم خیلی روباتیک است. البته شاید این خوبی هایی هم داشته باشد (می خندد). از جمله های شما، نظم داشتن به ذهن خطور می کند. ولی کمی به نظرم بی احساس آمد. افرادی که مرا می شناسند، فکر نمی کنم اینها را بگویند. مسلماً من آدمی نیستم که موقع احوال پرسی روبوسی کنم. این روش من نیست. ولی این [روبوسی] و دارا بودن علاقه و هیجان، دو چیز متفاوت از هم هستند. اولی در اصل فقط یکی از راه های بروز علاقه و شوق است. به هر حال، بگذریم. 



12-6-2012 7-20-55 PM.jpg

(آیفون 5 دومین آیفونی بود که تیم کوک معرفی کرد، و اولین بعد از فوت استیو جابز. با نمایشگر بزرگتر و قابلیت 4G. مهمترین نکته پیرامون این محصول، لو رفتن تقریباً تمام مشخصات آن قبل از مراسم بود. آیا نگهداری رازها سخت شده یا تیم کوک به اندازه استیو جابز به سری بودن آنها اهمیت نمی دهد؟)


  اپل در حال حاضر چند محصول دارد؟ 
خب، چند تایی داریم. تقریباً می شود همه محصولات [ساخت] ما را روی این میز چید. منظورم این است که اگر نگاه کنیم، آیپاد ها هستند، دو آیفون اصلی [5 و 4s] را داریم، و دو آیپد اصلی، و چند تایی هم مک. همه اش همین. 

و البته در اپل، دیوانه وار روی کارهایی که در آینده انجام خواهیم داد گفتگو و مباحثه می کنیم، چون می دانیم که فقط از عهده انجام معدودی از آنها با کیفیت عالی بر می آییم. این روش (انتخاب کارها و محصولات محدود برای آینده) به معنای این است که کارهای خیلی خوب و جذابی را هم از روی میز کنار خواهیم گذاشت. خب، این هم بخشی از نظم درونی ما است، یعنی فقط کارهای معدودی را انجام می دهیم. و فقط کارهایی را انجام می دهیم که بتوانیم با آنها دستاوردهای محسوسی را برای تعداد زیادی از مردم ارائه کنیم. می دانید، می خواهیم در آخر روز کاری واقعاً زندگی مردم را غنی تر کرده باشیم، نه اینکه فقط پول به جیب بزنیم. پول محصول جانبی کار ما است، نه ستاره راهنمای مان. 

  این حساب و کتاب هایی که گفتید، موقع تصمیم گیری برای "اصلاح یک محصول" یا "ارائه ی محصول جدید" چطور عمل می کند؟ 
روش نگاه کردن ما به امور این است که در مورد هر دوی اینها، یعنی اصلاح و بهبود محصول فعلی یا ارائه یک محصول جدید، همزمان گفتگو و بحث می کنیم و وقتی به ایده ای رسیدیم که به اندازه کافی عالی بود، تمام انرژی را وقف انجامش می کنیم. ما خوش شانس هستیم چون خودمان را در دو بازاری می بینیم که بسیار رشد سریعی دارند و فوق العاده بزرگ هستند. یعنی تلفن و تبلت. البته بازار پی سی هم بزرگ است، ولی به خودی خود در حال رشد نیست. با این حال چون سهم ما به نسبت دیگران کم است، فضای زیادی برای رشد داریم. 

در حال حاضر بازار MP3 منقبض شده، چون مردم حالا روی تلفن شان موسیقی هم گوش می کنند ولی با این وجود هنوز بازار بزرگی است. ما سال گذشته 35 میلیون آیپاد فروخته ایم و عاشق کسب و کار موسیقی هستیم. من هنوز و هر روز، در باشگاه با میوزیک پلیر اختصاصی آهنگ گوش می کنم و فکر می کنم مثل من زیادند و اکثراً از چیزی که ما می فروشیم استفاده می کنند. 

بنابراین هر یک از محصولات تولیدی حال حاضر، به خودی خود آینده فوق العاده ای دارند ولی مسلم است که [در اپل] درباره کارهای جدیدی که می شود انجام داد هم بحث می شود، آن هم همیشه. و در آینده هم به گفتگو و بحث و کار گروهی ادامه می دهیم. و وقتی می گویم بحث و گفتگو، منظورم در بالاترین سطح است چون هرگز نمی خواهم اینها را متوقف کنم. این یک فرهنگ عالی است و مشخص است که کارهای بیشتری هم می شود انجام دارد، البته در وقت مناسب. بنابراین به جستجو برای چیزهای جدیدی که مردم نمی دانند به آنها نیاز دارند، ادامه خواهیم داد. 

ادامه دارد...

http://narenji.ir/6219-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%B3-%D9%88%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88%DA%A9-2012-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%88%D9%84

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:33 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

مصاحبه بیزینس ویک با تیم کوک درباره رهبری کمپانی اپل (بخش دوم)

 

 

دیشب بخش اول مصاحبه بیزینس ویک با مدیر عامل اپل را در نارنجی خواندید که در آن تیم کوک از تغییرات کوچک در اپل، و چگونگی مواجهه خودش با مقام مدیر عاملی اپل صحبت کرده بود. امروز در اینجا بخش دوم از این مصاحبه جذاب را برای شما آماده کرده ایم. 

در بخش دوم، آقای تیم کوک از فرآیند خلاقیت در اپل، دلیل تغییرات مدیریتی در سطح ارشد و چشم انداز آینده درون سازمانی، رابطه خود با جانی آیو و سایر مدیران ارشد، و برخی موارد دیگر، صحبت کرده. 

در ادامه مطلب با این مصاحبه جذاب، همراه نارنجی باشید.


  نمی خواهم از شما درباره تلویزیون اپل بپرسم، چون می دانم قصد ندارید وجودش یا زمان آمدن احتمالی اش را اعلام یا تکذیب کنید. ولی چیزی که می خواهم بدانم این است که فشار شدیدی هم روی شما و هم روی گروه تان وجود دارد تا محصولات انقلابی دیگری خلق کنید. این چطور روی کارتان تأثیر می گذارد؟ 
فشاری که از داخل پدید می آید از فشار بیرون خیلی بیشتر است. مشتریان، از ما انتظارات فوق العاده ای دارند. انتظارات ما از خودمان، حتی از آنها هم بالاتر است. بنابراین خودمان هم می خواهیم که کارهای عالی انجام دهیم، و بله، مردم مدام درباره این صحبت می کنند که در گام بعدی چه خواهیم کرد و چه موقعی دستمان را رو می کنیم، ولی صادقانه بگویم که ما بیشتر توسط افراد فوق العاده ای که در درون کمپانی خواهان انجام کارهای عالی هستند به پیش برده می شویم. 

همین که من سرم را دور میز تیم مدیریتی می چرخانم، حداقل در نظر خودم، بهترین طراح دنیا را داریم، برترین متخصص سیلیکون دنیا را داریم، و البته بهترین مدیر عملیاتی و رهبران بازاریابی، نرم افزار، سخت افزار و خدمات را. اینها افرادی هستند با استانداردهای بسیار بالا و مشتاق به انجام کارهایی فراتر از آنچه به ذهن دیگران خطور می کند. و من فکر می کنم که این جاه طلبی و اشتیاق و میل برتری جویی است که ساختن محصولات جدید تر را رنگ تحقق می بخشد.

12-6-2012 7-21-09 PM.jpg

(آیپد مینی با وجود آنکه استیو جابز گفته معروفی بر علیه تبلت های کوچک داشت، از سوی اپل معرفی شد. این نشان می دهد که تیم کوک طرز فکر متفاوتی دارد و به نظر می رسد تصمیم او برای معرفی آیپد مینی صحیح بوده زیرا برخی تخمین ها از فروش 2 میلیونی آن طی روزهای نخست حکایت دارد.)


  اجازه دهید روی این موضوع مته به خشخاش بگذارم. 
خواهش می کنم، بفرمایید. 

  حتی ابر قهرمان ها هم گاهی به فکر فرو می روند، درست؟ حتی افرادی با قدرت های ماورایی که عادت به انجام کارهای معجزه وار دارند هم همین طور. من خودم را جای شما [در اپل] می گذارم و تصور می کنم که ملت آن بیرون، علاقه خودشان را نثار تان می کنند چون تکنولوژی تولید شده توسط اپل، دگرگون کننده رفتار ها و عادت های شان بوده. گمان می کنم که هر از گاهی در اپل این اتفاق برای افراد می افتد و تقریباً بخشی از کار شما هم هست که به مردم بگویید "به این فرآیند اعتماد کنید. به ما اعتماد کنید." 
دو مورد هست. اول اینکه من اسمش را فرآیند نمی گذارم. خلاقیت یک فرآیند نیست، خب؟ خلاقیت مساوی است با آن افرادی که برای کار اهمیت قائل می شوند و مدام درباره چیزی فکر کنند تا زمانی که بالاخره ساده ترین و در عین حال بهترین راه را برای انجامش بیابند. خلاقیت، اهمیت قائل شدن برای برقراری یک تماس تلفنی با فردی است که در حوزه مشترک با شما کار می کند، چرا؟ چون فکر می کنید دو نفری خواهید توانست یک کار بی نظیر انجام دهید که تا قبل از آن به ذهن کسی خطور نکرده. خلاقیت، فراهم کردن محیطی است که این [ارتباط] ها در تعامل با همدیگر تغذیه کرده و رشد پیدا می کنند. 

بنابراین فقط برای اینکه روشن شده باشد، من به این ها "فرآیند" نمی گویم. خلاقیت و نوآوری چیزهایی نیستند که شما بتوانید نمودار پیشرفت شان را رسم کنید. البته بعضی چیزها را می شود رسم کرد، ما هم چنین می کنیم، و خیلی هم با نظم. ولی خلاقیت در بین آنها نیست. خیلی کمپانی ها هستند که دپارتمان نوآوری دارند، و این همیشه نشانه ای از این است که یک جای کار می لنگد. می دانید، بهتر است یک آگهی فروش روی در چنین دپارتمانی زد (می خندد.) 

در اپل، تمام افراد [نه یک دپارتمان خاص] مسئولیت دارند که نوآور باشند؛ چه مسئولیت عملیاتی داشته باشند، چه در بخش ساخت محصول باشند، چه در بخش خدمات. بنابراین از منظر تحمل فشار، همه ما فشار سنگینی روی دوشمان حس می کنیم. و بله، بخشی از شغل من این است که یک تشویق کننده باشم، و کاری کنم افرادم برای یک لحظه متوقف شوند و درباره تک تک کارهایی که کرده اند، دوباره بیندیشند. 

منظورم این است که، فقط به امسال نگاه کنید. همین 60 روز اخیر را در نظر بگیرید: آیفون 5، آیپادهای سر تا پا نو شده از جمله آیپاد تاچ و آیاد نانو، آیپد نسل 4، آیپد مینی که محصولی جدید است، و یک مک بوک پرو [رتینا] که آدم می خواهد برایش جان بدهد و بهترین مکی است که تا به حال ساخته ایم. خب شما به همه اینها نگاه می کنید و می گویید "اُه خدایا. چطور می شود یک کمپانی کل اینها را انجام داده باشد؟" و [در نظر بگیرید که] اینطور نیست که ما کلی کارمند داشته باشیم. در اصل، این یک راز است؛ "گروه های کوچک در کنار هم کارهای فوق العاده ای انجام می دهند." 

تمام افراد دور میز مدیریت، از قبل در اپل بوده اند و دوره های مختلفی را هم پشت سر گذاشته اند. بنابراین به بلوغ رسیده اند ولی در عین حال، هنوز سر زنده اند. هنوز آماده آتش زدن پل ها هستند، و این عالی است. چون دیگر شرکتی مثل این یافت می نشود(!) منظورم این است که هیچ شرکتی کاری را که ما امسال کردیم نکرده. درباره اش فکر کنید. ما بخش بیشتر آیفون را در روز معرفی عوض کردیم. نه اینکه فقط یک ریزه از اینجا یا آنجا، کلش را. و همین طور در مورد آیپد، هر دو محصول را در یک روز عوض کردیم. اینجا موفق ترین محصول تاریخ محصولات مصرفی الکترونیک را داریم، و در یک روز با آیپد مینی و آیپد نسل 4 خط تولید را به روز کردیم. چه کس دیگری این کار را کرده؟ 80% درآمد ما از محصولاتی می آید که تا 60 روز پیش وجود نداشتند. کمپانی دیگری هست که حاضر باشد چنین کاری کند؟ 

  ولی به عنوان یک کاربر و مصرف کننده محصولات مصرفی، که اتفاقاً مصرفش هم خیلی سنگین است، من همیشه علاقمند چیزهای جدید هستم. بر خلاف یک کمپانی مثل P&G که در درجه اول بحث اعتماد به ذهن می آید، در مورد برند اپل بیشتر "ارائه یک چیز نو" یا "ما می خواهیم دوباره طرز زندگی شما را عوض کنیم" به ذهن می آید. 
دلیل وجود ما هم همین است. دلیل اینکه به کار کردن ادامه می دهیم، و البته دلیل اینکه افراد می خواهند برای اپل کار کنند.

12-6-2012 7-19-31 PM.jpg

(اسکات فورستال نه آدم تنبلی بود و نه کم هوش. بر عکس، خیلی ها او را با استیو جابز مقایسه می کردند که خود انگیخته و ایده آل طلب بود. ولی در مقابل، برخی نیز او را آدمی غیر قابل تحمل می دانند. سایر مدیران ارشد کمپانی حاضر نبودند بدون حضور تیم کوک با فورستال سر یک میز بنشینند. با دوستان کم، و بروز اشکالات حاد در نقشه اپل، تیم کوک نیز دست از حمایت او بر داشت.)


  در چند هفته گذشته شما دو نفر از افراد حلقه مدیران ارشد را برکنار کردید؛ اسکات فورستال رئیس بخش نرم افزارهای موبایل و جان بروت رئیس بخش خرده فروشی. قرار است چطور این تغییرات اپل را بهتر کنند؟ سوالی که البته معادل مؤدبانه "چه چیزی اشتباه بود" است. 
مورد کلیدی در تغییری که شما به آن اشاره کردید، این اعتقاد من بوده که "همکاری و مشارکت" برای بروز "نوآوری" ضروری است -و البته یک شبه هم به این اعتقاد نرسیده ام، همیشه به آن معتقد بوده ام. این همیشه یکی از اعتقادات اصلی در اپل بوده. استیو هم عمیقاً به این معتقد بود. 

در مورد تغییرات، این طور نبوده که ما از "عدم همکاری" به "همکاری" کوچ کرده باشیم. ما درجه بالایی از همکاری و مشارکت را در اپل داریم ولی بحث، بردن آن به یک سطح جدید بود. به چیزهایی که ما در انجامشان عالی هستیم نگاه کنید. خیلی چیز ها هست ولی یک چیز مختص به ما که فکر می کنم کس دیگری انجامش نمی دهد، ارائه سخت افزار، نرم افزار و خدمات یکپارچه است به شکلی که اکثر کاربران، دیگر بین آنها تمایزی قائل نیستند. بلکه فقط به تجربه کاربری اهمیت می دهند که فوق العاده است. 

خب، ما چطور به کارمان ادامه داده و آن را به یک سطح بالاتر ببریم؟ راه حل، این است که در همکاری و مشارکت نمره +A داشته باشیم. پس این تغییراتی که انجام دادیم ما را به یک سطح جدید از همکاری درون سازمانی خواهد برد. ما سرویس ها را در یک محل واحد جمع کرده ایم، و فردی که آنجا را اداره می کند (یعنی آقای ادی کیو) توانایی های بی نظیری در بحث سرویس ها دارد. چنان سابقه فوق العاده ای که من ایمان دارم کارهای درجه یکی انجام خواهد داد. 

جانی [آیو، مدیر ارشد طراحی صنعتی]، که من فکر می کنم بهترین سلیقه در بین افراد زنده روی زمین و بهترین مهارت های طراحی را دارد، حالا مسئولیت طراحی رابط کاربری محصولات را هم دارد. منظورم این است که، به محصولات ما نگاه کنید (آیفونش را بر می دارد). چهره این محصول، نرم افزار آن است، درست؟ و چهره این آیپد هم نرم افزار آن است. می خواهم بگویم، جانی کار فوق العاده ای در طراحی سخت افزارهای اپل انجام داده، پس چه بهتر که او مسئول نرم افزار و حس و حال و ظاهر آن هم باشد؛ نه مسئول معماری لایه های زیرین نرم افزار، بلکه مسئول ظاهر و حس کار با آن. من فکر نمی کنم هیچ کس در دنیا یافت شود که سلیقه ای بهتر از او داشته باشد. بنابراین فکر می کنم او خیلی خاص است. او یک مبتکر اصیل است. 

همین طور باب [منسفیلد، مدیر ارشد تکنولوژی ها] را در سِمتی قرار دادیم که تمام کارهای سیلیکونی و موارد بی سیم را در کمپانی اداره خواهد کرد. ما واقعاً سریع رشد کرده ایم و الآن گروه های بی سیم مختلفی داریم. باید بگویم ایده های با حال و نقشه های بسیار جاه طلبانه ای در این بخش داریم. بنابراین او در رأس همه آنها قرار دارد و مسلماً در دنیا هیچ مدیری در بخش مهندسی بهتر از او نیست. او برای خودش در یک کلاس کاری تک نفره قرار دارد. 

و کریگ [فدریگی، مدیر ارشد مهندسی نرم افزار] هم بی نظیر است. ما این دیدگاه که سیستم عامل آیفون و آیپد باید با سیستم عامل مک یکی باشد را تصدیق نمی کنیم. همان طور که می دانید، iOS و Mac OS بر پایه یک پلتفرم ساخته شده اند. و کریگ همیشه عناصر مشترک میان آنها را مدیریت کرده بنابراین منطقی است که گروه های کاری یکی شوند. مشتریان می خواهند که iOS و Mac OS بی نقص در کنار هم کار کنند، نه اینکه یکی باشند، بلکه با هم بی نقص کار کنند. 

این تغییرات، همکاری و مشارکت را به سطح بالاتری می برد. ما از قبل هم بهترین کمپانی در کلاس خودمان بودیم ولی این جا به جایی ها، ورود به یک سطح جدید است. بنابراین کل ماجرا در همین باره بوده. می دانم در این باره خیلی قلم فرسایی شده، ولی حقیقت مطلب همین بود که گفتم.

12-6-2012 7-21-58 PM.jpg

(جاناتان آیو، مدیر ارشد طراحی صنعتی اپل تحت نظر کوک دامنه گسترده تری از اختیارات را صاحب شده. قرار است او علاوه بر طراحی ظاهر فیزیکی محصولات، به بازنگری طراحی ظاهری رابط کاربری سیستم عامل ها هم بپردازد.)


  رابطه شما با جانی آیو چگونه است؟ چه چیزی شما را به او پیوند می دهد؟ 
من جانی را دوست دارم. یک آدم فوق العاده است، و احترام بسیار زیادی برای اش قائلم. چه چیزی ما را به هم پیوند می دهد؟ هر دو عاشق اپل هستیم. هر دو می خواهیم اپل کارهای عالی انجام دهد. هر دو اصول یکسانی را قبول داریم. به سادگی معتقدیم، نه پیچیدگی. به مشارکت در کار معتقدیم. هر دو اپل را برای این می خواهیم که بهترین محصولات دنیا را تولید کند. بنابراین ارزش هایی که مد نظر داریم یکسان هستند. 

چه سوال شما درباره "تیم و جانی" باشد چه درباره "جانی و باب" یا سایر افراد، جواب من یکسان خواهد بود. اگر به 100 فرد برتر در اپل فعلی نگاه کنید، آدم های بسیار متفاوتی را خواهید دید، با شخصیت های متفاوت، و سبک های کاری متفاوت. ما یک کمپانی تولید آدامس نیستیم. آدم ها را داخل یک ماشین نمی گذاریم که از آن طرف بیرون بیایند و حرف های یکسانی بلغور کنند، یا یکسان فکر کنند و نگاه شان شبیه هم باشد. ما واقعاً تنوع را دوست داریم و با صدای بلند فریادش می زنیم. 

به خصوص خواهان تنوع در افکار هستیم. تنوع در سبک کار. می خواهیم هر کسی، خودش باشد. این یکی از مزیت های اپل است. لازم نیست کس دیگری باشید. لازم نیست وقتی سر کار حاضر می شوید ماسک بزنید و به چیزی وانمود کنید. چیزی که ما را به هم پیوند می دهد، همان ارزش هایی است که ما را دور هم جمع کرده. همه می خواهیم کار درست را انجام دهیم. می خواهیم صادق و صریح باشیم. اما وقتی اشتباه کنیم، به آن اعتراف می کنیم و شجاعت تغییر کردن را داریم. 

ضمناً سیاست بازی توی کارمان نیست. من از سیاست بازی متنفرم. هیچ جایی برای اش در شرکت ما نیست. زندگی من آنقدر کوتاه است که کمترین وقتی برای سر و کله زدن با این چیزها نمی ماند. بروکراسی بی بروکراسی. من یک کمپانی چابک و سریع می خواهم که در آن سیاست بازی و دستور جلسه جایی ندارد. 

وقتی این طوری کار کنی، همه چیز ساده می شود. حواس پرتی ها کنار می رود. نگرانی هایی را که کمپانی ها معمولاً دارند، نخواهید داشت. یک عالمه سیلو که هر کسی سعی کند سیلوی خودش را پر کند و ببیند چطور می شود یک طبقه به آن اضافه کرد، و از این دست چیزها را نخواهید داشت. کارها آنقدر ساده می شود که می توانید آزادانه روی مسائل واقعاً مهم تمرکز کنید. 

من تجربه کار در کمپانی های دیگر را دارم. اپل یک جواهر است. بودن در چنین محیطی یک امتیاز ویژه است. من نتیجه روش های خلاف این را دیده ام. اصلاً رضایت بخش نیست. زندگی شما را تیره می کند، و بنابراین از آن دوری می کنم. بگذارید این طور بگویم: کاری نیست که برای دوری از آن وضعیت های تیره و تار نکنم. 

  شما چطور بر طراحی محصولات اثر می گذارید؟ جلسات کاری ندارید. فرآیند های رسمی را طی نمی کنید. نکند فقط گاهی راه تان را [به سمت استودیوی طراحی] کج می کنید و با جانی به تماشای طرح ها می نشینید؟ 
این طور نیست که جلسه نداشته باشیم. من این را نگفتم. بحثم این بود که چطور دانه ایده ها جوانه می زند. یعنی ما می خواهیم ایده ها از تمام 80 هزار کارمندمان بروز پیدا کند، نه فقط 3-4 نفر. البته یک گروه خیلی کوچکتر [از آن 80 هزار نفر] هم هستند که باید تصمیم بگیرند و ایده ها را بپرورانند و جلو بروند، اما در عین حال می خواهیم تمام ایده ها را هم بگیریم. دلمان می خواهد افراد جستجو کنند؛ این توضیحی بود درباره چیزی که پیش تر گفتم. 

ما در اپل، هر دوشنبه ساعت 9 صبح جلسه مدیران ارشد را داریم. همگی در این جلسه شرکت می کنیم و 4 ساعت را با هم می گذرانیم. درباره تمام چیزهای مهم درون کمپانی بحث می کنیم. درباره هر محصولی که در حال عرضه است -و چگونگی آن- بحث می کنیم. درباره تک تک محصولاتی که روی نقشه راه قرار دارند حرف می زنیم؛ اینکه اوضاع آن محصول چطور پیش می رود، تیم ها چطور کار می کنند و مسائل کلیدی پیرامونش چیست. ممکن است مشکلات فعلی را به بحث بگذاریم یا مسائل مربوط به آینده را. ممکن است به جایی برسیم که بگوییم "می دانی، این یک مورد را باید بیرون برد و در مقیاس بزرگتری رویش طوفان فکری برگزار کرد." به وسیله این جلسات هماهنگی و اعتقاد قوی به آنها، کمپانی خیلی نرم تر جلو می رود؛ منظورم این است که افراد در حین این جلسات سفر نمی روند؛ همه آنجاییم و کسی هم معاونش را جایگزین نمی کند. به خاطر همین دور هم نشینی دائمی، هرگز از هماهنگی خارج نمی شویم. 

حالا فقط یک چیز دیگر می ماند. یک مثال می زنم. هر چهارشنبه ما جلسه ای با بخش های تولید هر محصول داریم. بنابراین زیرمجموعه ای از تیم مدیران ارشد با مثلاً گروه مک جلسه می گذارد و چندین ساعت درباره این محصولات گفتگو می شود. چهارشنبه بعد از آن، چندین ساعت وقت صرف آیفون می شود و همین طوری تیک-تاک، تیک-تاک ادامه می دهیم. و این جلسات را برای خودم برگزار نمی کنم، البته که برای خود من هم تأثیر به سزایی دارد، ولی برای کمک به کمپانی انجامش می دهم. 

  برای سرکشی به اطراف هم وقت می گذارید؟ 
البته، ضروری است. فقط بحث سرکشی به بخش های مختلف کمپ اصلی نیست. ما فروشگاه های زیادی داریم. بنابراین به آنها هم سر می زنم. چیزهای زیادی می شود از فروشگاه ها یاد گرفت. من ایمیل های زیادی می گیرم ولی رفتن به فروشگاه های خودمان یک بُعد متفاوت به کار می دهد، وقتی رو در رو با مشتریان حرف می زنی، جو محل دستت می آید. 

اینکه به خودت اجازه منزوی شدن ندهی خیلی مهم است، به نظرم در مقام مدیر عامل، این مهمترین چیز است. خوشبختانه امروزه، برای یک نفر که مدیر عامل اپل است خیلی مشکل خواهد بود که بخواهد منزوی شود ولی خب امکان هر چیزی هست. نمی دانم. ولی بین مشتریان و کارمندان و مطبوعات، بازخوردهای زیادی می شود گرفت. فایده بزرگتر این است که مسائل حواس پرت کن را می شود از قطعات اصلی پازل، بهتر تشخیص داد. 

ادامه دارد... 

 

http://narenji.ir/6220-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%B3-%D9%88%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88%DA%A9-2012-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:34 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

معرفی کانسپت BMW سری 4 کوپه

 

 

این که در نگاه اول با دیدن این کانسپت یا طرح مفهومی به یاد برادر کوچک‌ترش بیفتید و آن را با سری 3 اشتباه بگیرید، نکته ای نیست که بخواهید خود را به خاطرش سرزنش کنید. به هر حال همه عضو یک خانواده اند و به هم شبیه. شباهتی که چندان به مذاق بعضی منتقدان خوش نمی آید و بعضی اوقات آن را افراط گونه خطاب می کنند و فاقد هیجان. اما از سوی دیگر موافقان هم طرفدار هویت هستند و طراحی با اصالت. 

فارغ از همه این حرف ها تصویر بالا نشان دهنده یک شروع جدید، از یک کلاس جدید با ابعادی متفاوت است. انگار شرکت "ب ام و" با نشان دادن این تصاویر، ما را به جشن تولد یک اتاق دیگر از محصولات خود دعوت می کند. 

پس اگر شما هم مشتاق دیدن تصاویر بیشتر و اطلاعات کامل تری در خصوص جشن تولد این محصول جدید هستید، در ادامه مطلب میهمان نارنجی باشید.


BMW 4 Series Coupe Concept - Narenji 2.jpg

با وجود شایعات و تصاویر احتمالی که از چند ماه پیش در اینترنت پخش شدند، چند وقتی بود که در انتظار اخبار دقیق‌تری از سری 4 بودیم. البته این که BMW سعی دارد آرام آرام با عرضه اتاق های جدید، طیف وسیع تری از محصولات خود را روانه بازار کند، نکته ای است که در این چند سال برای علاقه‌مندان مشهود بوده است. 

حتی برخی عرضه مجدد سری 8 ب ام و که پیش از این در دهه‌ی 90 شاهد حضورش در بازار بوده‌ایم را نیز چندان دور از ذهن نمی دانند. و یکی از دلایل عرضه سری 4 در آینده هم می تواند امکان انتخاب در بین گزینه‌های متعدد‌تر برای خریداران و علاقه مندان به این کمپانی باواریایی باشد.


ابعاد

با دیدن عدد 4 در کنار لغت سری، اکثر ما می توانیم حدس بزنیم که این اتاق قرار است از نظر ابعادی در بین سری‌های 3 و 5 قرار بگیرد. اما اگر بخواهیم قدری دقیق‌تر در خصوص اندازه‌ها صحبت کنیم، باید گفت سری 4 کوپه در طول 50 میلیمتر بلندتر و در پهنا 44 میلیمتر عریض‌تر از سری 3 کوپه کنونی است. از نظر ارتفاع هم نسبت به برادرش 16 میلیمتر کوتاه‌تر طراحی شده.


طراحی خارجی

BMW 4 Series Coupe Concept - Narenji 3.jpg

بدون اغراق می توان طراحی سری 4 کوپه را هیجان انگیز و لوکس دانست. آنقدر که چشمان نویسنده سایت BMWBlog یک هاله مجذوب کننده که آن را احاطه کرده، در اطراف آن می بیند. کلاس جدید BMW با همان شخصیت اسپرت همیشگی طراحی شده. خطوط افقی در کنار طراحی زوایای چراغ عقب توجه بیننده را بیشتر به گلگیرهای عضلانی‌اش جذب می کند و طراحی شیشه عقب ظاهری قوی‌تر را برایش به ارمغان آورده است. 

بر خلاف چراغ های جلو که بسیار به BMW سری 3 جدید شبیه است، چراغ های L-شکل عقب با نورپردازی متفاوت ظاهری کاملا جذاب به عقب خودرو بخشیده و در هماهنگی کامل با طراحی خطوط کناری خودرو است. خطوط شانه هم تداعی کننده هیبتی استوارتر برای سری 4 است. 

نویسنده سایت BMWBlog همچنین معتقد است که: "استفاده از خطوط منحنی در این محصول به قله زیبایی خود رسیده‌اند و این موجب دستیابی هر چه بیشتر BMW به تکامل در طراحی است."


طراحی داخلی

BMW 4 Series Coupe Concept - Narenji 4.jpg

تا این جای کار به جز تعریف و تمجید از طراحی داخلی خودرو در مقاله های منتشر شده، نکته دیگری بازتاب پیدا نکرده. البته داخل خودرو با استفاده از مواد با کیفتی مثل چرم و سقفی از جنس جیر و همچنین استفاده از چوب مرغوب درخت فندق در نظر اول بسیاری را شیفته خود می کند. همچنین استفاده از فلز مایع نیز نکته ای است جالب توجه. 

در کل می توان طراحی مدرن و استفاده از مواد با کیفیت و متفاوت را در کنار هم، ویژگی بارز طراحی داخلی آن دانست که موجب فراهم آمدن محیطی متفاوت و لوکس برای این خودرو شده.


BMW 4 Series Coupe Concept - Narenji 5.jpg

در سال 2010 نیز BMW ما را با یک طرح مفهومی آشنا ساخت که بعد از آن سری 6 جدید و همچنین سری 6 گرن کوپه با طراحی نادر فقیه زاده بر اساس آن معرفی شدند. و حالا این طور که پیداست داستان سری 4 هم قرار است این گونه بیان شود. البته امیدواریم که آخر این روایت مثل اکثر زمان ها ملال آور نباشد و این چنین نشود که محصول نهایی بر خلاف مدل مفهومی خود بسیاری از خصوصیات شگفت انگیزش را در استدیوی طراحی جا بگذارد و با طرحی محافظه کارانه و کسل کننده پا به بازار بگذارد.

 

http://narenji.ir/6223-bmw-4-%DA%A9%D9%88%D9%BE%D9%87

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:34 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

بلیط سفر به ماه: ۱.۴ میلیارد دلار

 

اگر بخواهید به ماه سفر کنید چه می کنید؟ فعلا آژانس مسافرتی برای سفر به کرات دیگر در دسترس نیست. اما اگر کمی صبر کنید شاید بتوانید شانس سفر به ماه را داشته باشید. البته به شرطی که پول کافی پرداخت کنید. 

شرکتی به نام Golden Spike در حال تدارک برنامه سفری است که مسافران را به کره ماه می برد. سفری که حدود ۱.۴ میلیارد دلار برای دو نفر هزینه خواهد داشت. 

موسسان این شرکت خود از اعضای ناسا بوده اند و حالا با تاسیس این شرکت می خواهند با سرمایه گذاری اولیه ۸ میلیارد دلاری یک تور سفر به ماه راه بیاندازند. 

البته در پروژه آنها سوالات بی پاسخ زیادی وجود دارد و مشخص نیست که آنها در عمل قادر به رسیدن به هدف شان هستند یا نه. یکی از سوالات مهم، هزینه های برآورده شده است. ناسا در سال ۲۰۰۵ اعلام کرده بود که بودجه پروژه سفر انسان به ماه حدود ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد بود. پروژه ای که به خاطر مخارج بالا لغو شد. اما این تیم می خواهد با بودجه ای بسیار کوچک تر آن را عملی کند. 

تا به حال چند شرکت برای سفرهای فضایی و ارسال توریست به فضا سرمایه گذاری کرده اند. اما Golden Spike تنها شرکتی است که قصد دارد مسافران را به یک کره دیگر ارسال کند. فکر می کنید واقعا چنین سفری نزدیک است؟

 

http://narenji.ir/6222-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:35 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

آیا گلکسی اس 4 با نمایشگر نشکن وارد بازار می شود؟

 

تلفن های خانواده گلکسی اس جزو محبوب ترین تلفن های اندرویدی به حساب می آیند و نسخه سوم هم با استقبال زیادی مواجه شده. اما سامسونگ در حال طراحی و ساخت گلکسی اس چهارم است و شنیده های جدید می گوید که قرار است یک مشخصه ویژه به این تلفن اضافه شود. 

گفته می شود باید منتظر یک نمایشگر بسیار مقاوم و نکشن برای تلفن جدید باشیم. نمایشگری که این تلفن را جزو محصولات بسیار مقاوم بازار خواهد کرد. 

سامسونگ سال ها است که در نمایشگاه های مختلف نمایشگرهای آزمایشی مقاوم و انعطاف پذیر را نشان می دهد اما تا اینجا آنها را در یک محصول واقعی ندیده ایم. خبرهای جدید می گوید که سرانجام این فناوری جدید را در گلکسی اس 4 می بینیم. 

در کنار آن یک محقق از دانشگاه استنفورد پیش بینی کرده باید در سال ۲۰۱۴ منتظر نخستین تلفن ها با نمایشگر انعطاف پذیر باشیم. تلفن هایی که از محل نمایشگر تا می‌شوند و درون جیب قرار می گیرند. 

با این حساب، طی سال های آینده نباید نگردن ترک خوردن و شکستن نمایشگر تلفن هایمان باشیم.

 

http://narenji.ir/6218-%DA%AF%D9%84%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B3-4

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:36 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

سفر ۱۶۰۰۰ کیلومتری ربات اقیانوس پیما

 

شاید مریخ نورد کنجکاوی در حال حاضر مشهورترین ربات دنیا باشد که در حال انجام وظیفه است. اما یک ربات دیگر هم روی اقیانوس ها مشغول شکستن رکوردهای جدید است. 

ربات Papa Mau توانسته حدود ۱۶۰۰۰ کیلومتر را شنا کند و از سانفرانسیسکو خودش را به استرالیا برساند. نکته قابل توجه اینجا است که این ربات انرژی مورد نیازش را تنها از امواج دریا و انرژی خورشیدی تامین کرده است. 

شرکت سازنده این ربات که Liquid Robotics نام دارد. این شرکت یک استارت‌آپ در دره سیلیکون است و می گوید این ربات سرانجام توانسته پس از حدود یک سال سفرش را به پایان برساند. هرچند دردسرهای زیادی را تا رسیدن به مقصد متحمل شده است. از طوفان ها و آب و هوای بد گرفته. تا روزهای ابری که اجازه شارژ به ربات نمی داده است. 

شرکت سازنده مشغول ساخت مجموعه متنوعی از این ربات ها است و چند ربات دیگر این شرکت نیز هم اکنون مشغول انجام ماموریت در نقاط مختلف دنیا هستند. آنها توسط دانشمندان آب و هوا، محیط زیست، شرکت های نفتی و مجموعه های نظامی مورد استفاده قرار می گیرند. این شرکت ربات هایش را به فروش می رساند یا اینکه می توان ربات را برای انجام کارهای تحقیقاتی اجاره کرد.

 

http://narenji.ir/6217-ocean-robot-completes-record

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:36 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

اچ تی سی Butterfly رسما معرفی شد

 

 

دو ماه پیش شرکت اچ تی سی نخستین فبلت ۵ اینچی اش را با نمایشگر تمام اچ دی ویژه کشور ژاپن و به نام J Butterfly معرفی کرد . طی چند هفته گذشته شایعات زیادی خوانده بودیم مبنی بر اینکه قرار است مدل بین الملی این تلفن به زودی معرفی شود و حالا امروز سرانجام شاهد معرفی HTC Butterfly برای بازارهای جهانی هستیم. 

این تلفن از نظر ظاهر و مشخصات سخت افزاری کاملا مشابه برادر ژاپنی اش است با این تفاوت که از شبکه موبایل GSM پشتیبانی می کند. 

مشخصات فنی غول جدید اچ تی سی شامل نمایشگر ۵ اینچی از نوع Super LCD 3 با محافظ گوریلا گلاس ۲ است. همراه با رزولوشن 1920 در 1080. 

پردازشگر هم چهار هسته ای Snapdragon S4 Pro با سرعت 1.5GHz است با Adreno 320 GPU و ۲ گیگابایت رم و حافظه داخلی ۱۶ گیگابایتی. 

ورودی کارت حافظه میکرو اس دی امکان افزایش حافظه را در اختیار شما قرار می دهد و دوربین ۸ مگاپیکسلی پروانه اچ تی سی قابلیت ضبط ویدیو تمام اچ دی را دارد. دوربین جلویی هم ۲.۱ مگاپیکسلی است و بلوثوث 4.0 و ان اف سی و باطری 2,020mAh آن را همراهی می کند. 

هنوز قیمت و زمان ورود به بازار HTC Butterfly اعلام نشده است. شما فکر می کنید فبلت اچ تی سی در مقایسه با رقیبان ۵ اینچی بازار چطور عمل می کند؟


HTC Butterfly-spec_narenji.jpg

 

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:37 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

معرفی نخستین حافظه اس اس دی 480GB mSATA جهان

 

حافظه های اس اس دی سریع و دوست داشتنی هستند. وقتی یکی از آنها را جایگزین هارد دیسک کامپیوتر تان بکنید تازه متوجه می شوید که چه تقاوت بزرگی در سرعت کامپیوتر به وجود می آید. اما قیمت بالای آنها سبب می شود هر کسی سراغ خرید آنها نرود. در طرف دیگر آنها با محدودیت ظرفیت ذخیره سازی اطلاعات مواجه اند و فعلا ظرفیت های بالای آنها به راحتی در دسترس نیست. 

پیش بینی شده بود در سال ۲۰۱۳ باید منتظر بهبودهای چشمگیر در هر دو مشکل قیمت و ظرفیت باشیم و حالا نخستین علامت های آن ظاهر شده است. 

شرکت Mushkin از نخستین اس اس دی 480GB mSATA جهان پرده برداری کرده است و قیمت آن نیز تنها ۵۰۰ دلار است. یعنی تقریبا معادل ۱ دلار به ازای هر گیگابایت. از طرف دیگر ظرفیت این اس اس دی هم ۴۸۰ گیگابایت است و برای بسیاری از کاربران عدد نسبتا معقولی به حساب می آید. 

حافظه جدید از کنترلر SandForce SF-2281 استفاده می کند و اتصال آن از نوع SATA III با سرعت 6Gb/s است. می توانید از ماه آینده یعنی دی ماه منتظر ورود آن به بازار باشید و فراموش نکنید که سال ۲۰۱۳ قرار است اس اس دی ها را ارزان تر و پرظرفیت تر ببینیم.

 

http://narenji.ir/6214-mushkin-480gb-msata-ssd-500GB

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:38 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

شگفتی ال جی و گوگل به خاطر تقاضای زیاد برای نکسوس 4

 

گوگل و ال جی تلفن جدید نکسوس 4 را با قیمتی ویژه وارد بازار کرده اند. اما انگار خود آنها هم پیش‌بینی نکرده بودند که این قیمت ارزان چه تقاضایی برای تلفن آنها ایجاد خواهد کرد. چند هفته پیش زمانی که فروش این تلفن در آمریکا آغاز شد تنها طی چند دقیقه تمام موجودی انبار به فروش رفت و با وجود اینکه چند هفته از ورود این تلفن به بازار گذشته اما همچنان نمی توانید نکسوس 4 را به راحتی بخرید. ال جی تلاش می کند تا تقاضای بازار را برآورده کند اما با کمبود منابع مواجه شده است. 

این دو شرکت تایید کرده اند که پیش بینی چنین استقبال گسترده ای را از سوی کاربران نکرده بودند. این تلفن به سرعت تبدیل به یکی از محبوب ترین تلفن های سال شده و به نظر می رسد کاربران علاقه زیادی به خرید آن از طریق فروشگاه گوگل پلی دارند. 

فعلا بسیاری از مشتریان باید برای دریافت نکسوس 4 حدود ۴ تا ۵ هفته صبر کنند. اما با وجود این کمبود تولید، گوگل و ال جی خوشحال اند که نکسوس جدید با چنین استقبالی مواجه شده.

 

http://narenji.ir/6213-lg-nexus-4-sale

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
شنبه 18 آذر 1391  7:38 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

مصاحبه بیزینس ویک با تیم کوک درباره رهبری کمپانی اپل (بخش سوم + PDF کل مصاحبه)

 

 

پیش تر، بخش اول و بخش دوم از مصاحبه بیزینس ویک با آقای تیم کوک مدیر عامل اپل را در نارنجی خواندید و حالا نیز بخش سوم و پایانی از نظر شما خواهد گذشت. 

در بخش اول، تیم کوک از تغییرات کوچک در اپل، و چگونگی مواجهه خودش با مقام مدیر عاملی اپل گفت و در بخش دوم، از فرآیند خلاقیت در اپل، دلیل تغییرات مدیریتی در سطح ارشد و چشم انداز آینده درون سازمانی و رابطه خود با جانی آیو و گروه های کاری. 

اینک در بخش سوم و پایانی، از تفاوت میان استراتژی اپل با دیگر کمپانی ها، نظر تیم کوک درباره محصولات آنها، وفاداری به مشتریان، درگیری های حقوقی با سامسونگ و تأثیر آن بر روابط دو کمپانی، تغییرات در سیاست های محیط کار، ایجاد اشتغال و تولید برخی از مدل های مک در امریکا از سال آینده خواهید خواند. 

در ادامه مطلب با نارنجی همراه باشید.


  چه تفاوتی بین استراتژی اپل در بازار تبلت، با سامسونگ یا آمازون یا مایکروسافت هست؟ 
اگر به ستاره راهنمای ما نگاه کنید، تمرکز ما بر روی ساختن بهترین محصولات است بنابراین خیلی روی محصول فوکوس می کنیم. درباره تک تک جزئیات دقت به خرج می دهیم. همچنین سخت افزار، نرم افزار و سرویس ها را باید با هم یکپارچه کنیم. اگر به اندروید فکر کنید، بیشتر شبیه مدل ویندوز است. سیستم عامل از کمپانی A می آید و کمپانی B کمی به یکپارچه سازی آن با سخت افزار می پردازد، و شاید حتی سرویس ها از یک جای سومی بیاید. به گمانم خوب می دانیم که تجربه کاربری حاصل از این روش تولید چیست. 

در حقیقت، تعداد زیادی تبلت هست که به بازار آمده -سال گذشته هم تعداد زیادی بیرون آمده بود، ولی مشخص شده که کاربرد و استفاده پذیری آنها خیلی پایین است. داده هایی که من می بینم -و همه این داده ها از منابع مستقل می آید، نشان می دهد که 90% از ترافیک وبگردی با تبلت ها، متعلق به آیپد است. ممکن است داده های مربوط به آخر هفته جمعه سیاه را که IBM ارائه کرد دیده باشید که نشانگر استفاده از آیپد، بیش از هر وسیله دیگری برای خرید اینترنتی بود و این بیشتر از جمع کل دستگاه های اندرویدی است، چه تبلت چه تلفن. 

از آنجایی که این آمارها ربطی به فروش ندارد، نشان می دهد که تجربه کاربری آیپد فراتر از هر رقیبی است. آیپد بخشی از زندگی مردم شده، نه محصولی که بخرند و بگذارند توی طاقچه. بنابراین فایده داشتن رقیب برای ما این است که محصولات بیشتری تولید می شود، و به این طریق توجه بیشتری به این خانواده از محصولات می شود. هر چه توجه بیشتر، خریدار برای این خانواده از محصولات هم بیشتر. به نظرم در اصل این [رقابت] برای ما خیلی خوب تمام می شود. 

  تا به حال با سرفیس یا گلکسی کار کرده اید؟ 
بله البته. با هر دو آنها، و چند محصول دیگر. چیزی که دیدم، این است که بعضی از آنها واقعاً گیج کننده هستند، سیستم عامل های مختلف [نسخه های مختلف اندروید] با رابط های کاربری متفاوت. کاملاً از سادگی به دور هستند. من فکر می کنم مشتری می خواهد این در هم ریختگی ها کنار برود. ما [در اپل] می خواهیم مشتری مرکز همه چیز باشد. وقتی بین OS ها و UI های مختلف جستجو کنید، به گمانم این [مرکزیت داشتن مشتری] چیزی است که مردم می خواهند. به نظرم آنها اپلیکیشن های طراحی شده اختصاصی برای تبلت می خواهند. اینکه فقط یک اپلیکیشن تلفن هوشمند را باد کنید تا در تبلت اجرا شود، تجربه خیلی بدی است. چیزی نیست که مشتری می خواهد. به نظرم این هم دلیل دیگری برای کاربرد اندک سایر تبلت ها است. 

شکی نیست که سایر تبلت ها هم فروش خوبی خواهند داشت. این امروزه هم در حال رخ دادن است. در آینده هم چنین خواهد بود. ولی قویاً معتقدم خیلی از مردمی که ممکن است با خرید یک جنس ارزان احساس خوبی پیدا کنند، بعد از آورن آن به خانه و شروع به استفاده، دیگر راضی نخواهند بود و آن حس خوب از سر شان می پرد و دیگر خریدشان را تکرار نمی کنند. 

بگذارید یک مثال از این مورد برای شما بزنم. یک روز داشتم به این فکر می کردم؛ شما به نِت بوک ها نگاه کنید. خیلی از مردم فکر می کردند نِت بوک ها با حال ترین چیزهای ممکن هستند. بسیاری از کمپانی ها این ایده را ترویج کردند. در حقیقت، فروش آنها در ابتدا بازار را ترکاند، ولی بعدش چه شد؟ سقوط کردند، چون واقعاً افتضاح بودند! محصولاتی بی دوام با صفحه کلید های کوچک و گیر دار. ضعیف هم بودند. در کل، وحشتناک. 

بنابراین ما هرگز وارد چنین کار و بار هایی نشدیم. کوچکترین وقتی صرفش نکردیم. البته یک محصول عالی، لزوماً یک محصول گران نیست بلکه یک قیمت عادلانه می خواهد. آیپد مینی 329 دلار قیمت دارد، یعنی محصول گرانی نیست. بنابراین وقتی بشود یک محصول عالی ساخت و یک قیمت مناسب هم روی آن گذاشت، ما حس خوبی خواهیم داشت ولی کاری که هرگز نخواهیم کرد این است که به خودمان تحمیل کنیم "باید یک محصول با این قیمت داشته باشیم، خب حالا بیایید ببینیم چکار می شود کرد." طرز فکر ما این نیست. ما راجع به خود محصول فکر می کنیم و یک عالی اش را می سازیم طوری که خودمان هم بخواهیم از آن استفاده کنیم. حالا اگر بشود هم این کار را کرد و هم یک قیمت پایین تر داشت، عالی است. ولی مشتریان ما توقع بالایی دارند، بنابراین چیزی را نادیده نمی گیریم، هرگز.

mapple-gate.jpg

(گوگل مپز کنار گذاشته شد و اپل سرویس نقشه خود را ارائه کرد. ولی کمبودهای متعدد نقشه اپل باعث شد مدیر عامل بابت آنها از مشتریان عذرخواهی نماید.)


  به نظر من، اپل مپز یکی از آن موارد معدودی بود که در اپل استراتژی سازمانی نسبت به تجربه کاربری مشتریان در اولویت قرار گرفت. منصفانه گفتم؟ 
نه، نه. تشخیص من این گونه نیست. توصیف من این است که -خب، بگذارید یک لحظه به عقب برگردم (مکث می کند). دلیل اینکه نقشه را به دست گرفتیم این بود که نگاه کردیم و از خودمان پرسیدیم "مشتری چه می خواهد؟ بهترین چیز برای مشتریان چه خواهد بود؟" می خواستیم مسیریابی turn-by-turn را برای آنها فراهم کنیم. می خواستیم راهبری صوتی را ارائه کنیم. می خواستیم دید در ارتفاع کم را ارائه کنیم. بنابراین فهرستی از چیزهای مختلف داشتیم که می دانستیم برای مشتری، تجربه خوبی خواهد بود و راه انجامش هیچ چیزی نبود مگر اینکه خودمان آنها را به دست می گرفتیم. 

چند سال پیش کار روی آن را شروع کردیم. بنابراین قضیه گفتن این جمله نبود که "به لحاظ استراتژیک مهم این است که با کمپانی ایکس کار نکنیم." شروع کار ما این بود که می خواستیم یک تجربه بهتر برای مشتریان رقم بزنیم ولی حقیقت این است که به سطح انتظاراتی که ازمان می رفت نرسیدیم. خراب کردیم. 

خب حالا داریم چه می کنیم؟ تمام انرژی مان را گذاشته ایم تا درستش کنیم و تا الآن چندین آپدیت نرم افزاری ارائه کرده ایم و برنامه وسیعی برای بهتر کردن آن داریم. به مرور بهتر و بهتر می شود. ولی بحث این نبود که ما استراتژی را به مشتریان اولویت دادیم. فقط خراب کردیم، همین. این کل حقیقت است. 

  سامسونگ یکی از تأمین کننده های بزرگ شما است. در عین حال یکی از بزرگترین رقبای شما و از طرف های درگیر در منازعات حقوقی هم هست. این زشت نیست؟ 
برخی اوقات زندگی چیز پیچیده ای می شود. بله، زشت است. واقعاً زشت است. من از منازعه حقوقی متنفرم. کاملاً متنفر. برای ما، ماجرا سر ارزش ها است. چیزی که در یک دنیای ایده آل دوست داریم باشد، این است که هر کسی محصولات خودش را اختراع کند. ما عاشق رقابت هستیم. ولی می خواهیم دیگران ایده های خودشان را داشته باشند و محصولات نوآورانه بسازند. بنابراین بعد از کلی سعی و تلاش، حس کردیم هیچ انتخاب دیگری نداریم. هر کوچه پس کوچه ای را که بگویید رفتیم، بنابراین بگذارید ببینیم در آینده چه پیش می آید. 

  شما خانواده «لی» (مؤسس کمپانی) در سامسونگ را می شناسید. آیا این قضایا رابطه شما با آنها را تحت تأثیر قرار می دهد؟ این اثرات منفی را موقع مذاکره به عنوان دو شریک چطور خنثی می کنید؟ 
ما در ذهن خودمان بخش های مختلف کمپانی آنها را از هم جدا می کنیم. آنها شرکت بزرگی هستند و بخش های مختلفی دارند. پس این طوری به قضایا نگاه می کنیم. 

ما سال ها با کسانی همکاری کرده ایم که رقیبمان هم بوده اند. نمی گویم موقعیت ها یکی است، ولی مایکروسافت یک نمونه است. آنها آفیس را ارائه می کنند، بنابراین یک شریک-توسعه دهنده هستند، و در عین حال، یک رقیب هم به شمار می روند. اینتل یکی از شرکای ما در زمینه مک است، ولی مشخصاً دارد سعی می کند وارد کسب و کار موبایل هم بشود. پس شرایط حال حاضر، با قبل فرقی ندارد. ویژه نیست. اولین باری نیست که ما همزمان رقابت و شراکت کرده ایم. هر روز که بیدار می شویم زندگی همین است. چیزی که فرق دارد، منازعات حقوقی است که اضافه شده. امیدوارم به مرور زمان آن هم حل شود. 

  شما کار زیادی انجام داده اید تا فرآیند تولید را شفاف تر کنید، به خصوص در مورد وضعیت کار افرادی که محصولات اپل را می سازند. فکر می کنم «تری گو» در فاکسکان را 20 سالی هست که می شناسید. 
خیلی وقت است.

12-6-2012 7-20-14 PM.jpg

(تیم کوک را باید معمار زنجیره تولید اپل در آسیا دانست که به کاهش هزینه ها و تولید انبوه محصولات پر طرفداری مثل آیفون و آیپد کمک بسیاری کرده. با این حال در مقطعی شرایط کاری سخت در کارخانه های فاکسکان باعث اعتراض و حتی خودکشی کارگران آن شد. تیم کوک در سفری به چین، از گروه های مستقل درخواست بازرسی مداوم از کارخانه ها را کرد.)


  وقتی از او [تری گو] خواستید برخی چیزها را تغییر دهد، دقیقاً چه چیزهای بود و او چقدر پذیرای آنها شد؟ 
او خیلی پذیرای تغییرات بود. ما مدت ها است که به بازرسی می پردازیم و گزارش های سالانه منتشر می کنیم و شدیداً در تلاش برای اصلاح امور هستیم. هنوز هم بازرسی های وسیعی انجام می دهیم، ولی علاوه بر آن از انجمن حقوق کارگران هم خواسته ایم بازرسی های بیشتری ترتیب دهد. آنها تخصص خود که بررسی صنایع مختلف است را به میان می آورند. یک شفافیت کامل. این انجمن نتایج مستقل خود را منتشر می کند و ما تنها کمپانی تکنولوژیک هستیم که چنین کاری کرده. بنابراین تری هم با باز کردن در کارخانه ها به روی بازرسان ما و انجمن موافق است. البته از نظر ما یک الزام بود، ولی او هم موافقت کرد. 

اگر به وبسایت ما نگاه کنید، ساعت های کاری نزدیک به یک میلیون فرد شاغل در زنجیره تولیدمان را منتشر می کنیم. کس دیگری این کار را نمی کند. این را در سطح بسیار جزئی مدیریت می کنیم و شاید به همین اندازه مهم باشد که بدانید، ما حقوق فردی کارگران را به آنها آموزش می دهیم. 2 میلیون نفر را آموزش داده ایم و دوره های درسی کالج را به کارخانه ها آورده ایم تا افراد بتوانند مدرک کسب کنند. 

بنابراین داریم کارهایی انجام می دهیم که به نظرم بسیار عالی هستند، واقعاً متمایز و پیش رُو در صنعت خودمان. گمان می کنم هیچ کس به دقت و عمق ما مراقب آنچه در زنجیره تولید می گذرد نیست. نه فقط لایه اول، حتی معادن را هم رد گیری می کنیم. علاوه بر این، انتخاب کرده ایم که نهایت شفافیت را داشته باشیم. از همه هم دعوت می کنم که در این امر از ما پیروی کنند. 

  من می دانم که حتی برخی از کارمندان اپل در خوابگاه های آن کارخانه ها اقامت دارند. 
ما مدیرانی داریم که در خوابگاه ها بوده اند، کار غیر معمولی نیست. به خاطر دیدن وضعیت خوابگاه ها هم نبوده. دلیلش این ست که ما با شرکای تولیدی خودمان بسیار از نزدیک کار می کنیم و در کارخانه های تولیدی، انجام این کار خوب است. در اصل خیلی از افراد ما این کار را کرده اند. 

به علاوه، ما صدها نفر را داریم که به طور تمام وقت در کارخانه های چین ساکن هستند و به فرآیند تولید کمک و بر آن نظارت می کنند. حقیقت این است که اگر فرآیند تولید را یک جزیره جدا در نظر می گرفتیم، هرگز با این سرعت قادر به نوآوری نمی شدیم. چون آن را یکپارچه می بینیم، مثل بخشی از کار خودمان است. 

  گفتید که معادن را هم ردگیری می کنید. چه بخشی از زنجیره تأمین برای شما ناشناخته باقی مانده؟ 

همیشه چیزهای ناشناخته وجود دارد. به نظرم هر کسی که فکر کند کار را کامل انجام داده، به اندازه کافی نگشته، عمیق نگاه نکرده، یا معیار سطح بالایی نداشته. از نقطه نظر ما، مشکلات [زنجیره تأمین] صفر نیستند. اگر صفر باشند، معیارمان اشتباه تعیین شده. بنابراین معیارها را بالا می بریم تا مشکلات کشف شوند و این کار را مدام انجام می دهیم. اگر روش کار این باشد، همیشه چیزی پیدا می شود. نگاه ما به قضیه این طوری است. 

این یک جورهایی بر می گردد به نقل قولی که از کندی درباره کمک های خیریه آوردم. (از آنهایی که بسیار دارند، انتظار زیادی هم می رود) ما خیلی داریم، البته که خودمان کسبش کرده ایم، ولی یک مسئولیتی هم داریم و آن این است که دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنیم. 

  شما یکی از ارکان خارج کردن اپل از کار و بار تولید بودید. چه اتفاقی باید بیفتد تا اپل دوباره به تولید فیزیکی محصول رو بیاورد، و مشخصاً، به تولید در امریکا برگردد؟ 
این قضیه زیاد جا نیفتاده که هم اکنون هم پردازنده آیفون و آیپد در امریکا ساخته و البته صادر می شود. شیشه آن هم در کنتاکی تولید می شود و سال آینده قصد داریم تولید برخی از مک ها را به امریکا بیاوریم. مدت ها است که روی این کار می کنیم و حالا نزدیک تر شده ایم. در سال 2013 این اتفاق خواهد افتاده. بسیار از این بابت مفتخر هستیم. شاید سریع تر می بود اگر فقط اسمبل کردن را شروع می کردیم ولی می خواستیم یک کار اساسی بکنیم. بنابراین بیش از 100 میلیون دلار سرمایه گذاری کردیم. به این معنا نیست که خود اپل کار را انجام خواهد داد، بلکه با دیگران کار می کنیم و پولمان را در کار قرار می دهیم. 

  در همین زمینه از بحث، الآن در سال 2012 هستیم. شما یک کمپانی چند ملیتی هستید. تعهدات یک کمپانی امریکایی در زمینه میهن پرستی چیست، و فکر می کنید اینها در عصر جهانی سازی به چه معنا است؟ 
(مکث می کند) این سوال خیلی خوبی است. من حس می کنم ما مسئولیت هایی برای ایجاد شغل داریم ولی به گمانم در عین حال مسئولیتی برای ایجاد فرصت های شغلی مشخص یا خاص نداریم. به نظرم این مسئولیت را داریم که به جوامع مختلف کمک کنیم و راه های انجام این کمک را ایجاد کنیم... و نه فقط در امریکا، در کل دنیا. به نظرم این وظیفه را داریم که محصولات قابل بازیافت و دوستدار محیط زیست تولید کنیم، محصولاتی که اجزاء قابل بازیافت بیشتری داشته باشند. 

این از همه مهمتر است، زیرا یک کمپانی تولید سیگار هم می تواند چیزهایی را به جامعه مسترد کند محصولاتش را بی ضررتر کند ولی ما در عین حال می خواهیم محصولاتی بسازیم که زندگی مردم را به شکل های مختلف دگرگون کنند. انرژی زیادی را روی آموزش متمرکز کرده ایم. iBooks Author را ساختیم و به رایگان در اختیار مردم قرار دادیم چون می خواستیم کتاب های درسی و محیط کلاس درس را از نو باز اختراع کنیم و واقعاً سعی داریم مشکلات علاقمند کردن دانش آموزان به یادگیری را بر طرف کنیم. البته این، همه مشکلات بخش آموزش را رفع نمی کند، ولی یک مشکل مهم را حل می کند، مگر نه؟ 

بنابراین فکر می کنم در قبال همه اینها مسئولیت داریم اما من هرگز فکر نکرده ام که مقیاس تولید شغل توسط یک کمپانی باید محدود به تعداد کارمندان مستقیم آن باشد. این نوع اندازه گیری خیلی قدیمی است. پلتفرم iOS ما به توسعه دهندگان اجازه می دهد به عنوان یک شرکت کار کنند و اپلیکیشن های خود را در بازار جهانی بفروشند، چیزی که قبلاً وجود نداشت. صنعت نرم افزارهای موبایل قبل از آیفون، خیلی خام بود. اما حالا صدها هزار توسعه دهنده داریم. 

بر خلاف دیگر شرکت ها -حداقل من شرکت بزرگ دیگری نمی شناسم- تمام تشکیلات "تحقیق و توسعه" ما در کالیفرنیا است. این بخشی از مدل کار ما است. این سبک را داریم چون مهم است که افراد بتوانند بروند سراغ همدیگر و درباره ایده ها و مشارکت های کاری، رو در رو بحث کنند. ما داریم یک مقر چند میلیارد دلاری می سازیم تا میزبان آنها برای انجام کارهایی باشد که فکر می کنیم نقطه پرگار دایره خلاقیت هستند. یک کمپ هم در Austin برای افراد ساکن تگزاس در دست ساخت داریم. داریم 3 دیتا سنتر -برای اضافه شدن به یکی دیگر که در مِیدِن است، بر پا می کنیم و پایگاه های دیگری هم در اورگان و نوادا. 

بنابراین شغل ها به شکل های مختلفی ایجاد می شوند. به نظرم اگر منصفانه نگاه کنید -که به خواست ما موسسات مستقل این کار را کرده اند، ما نزدیک 600 هزار شغل در امریکا ایجاد کرده ایم. که البته همه آنها به طور مستقیم برای اپل کار نمی کنند. ما بخشی از اقتصاد جهانی هستیم. بیش از 60% فروش ما خارج از امریکا است. پس نسبت به دیگران نیز مسئولیت داریم. ولی اینجا بازار خانگی ما ست، پس این موارد -مشاغل، آموزش، کمک به جامعه، و مسائل زیست محیطی- را بسیار جدی می گیرم.

12-6-2012 7-22-13 PM.jpg

(مقر جدید در کوپرتینو که جزو میراث استیو جابز است، کمپ دوم اپل نامیده شده و طراح آن نورمن فاستر است. گفته می شود که ساخت آن در سال 2016 خاتمه خواهد یافت.)


  فکر نمی کنم همه مردم بدانند که اپل یک صندوق سرمایه گذاری هم دارد، Braeburn Capital. 
من آن را صندوق سرمایه گذاری نمی دانم. 

  چطور توصیفش می کنید؟ 
موسسه مستقلی است که نقدینگی اپل را مدیریت می کند. بنابراین اسمش را صندوق سرمایه گذاری نمی گذارم چون -لااقل آنطور که من برداشت می کنم- اگر به کارهای Braeburn نگاه کنید، محافظه کارانه ترین سرمایه گذاری های بشری را می بینید (می خندد.) 

  و بازده آن... 
ما خودمان را به عنوان یک بانک سرمایه گذاری یا صندوق دو جانبه با خط مشی کسب سود تهاجمی نمی بینیم. هدف، نگهداری [ارزش] سرمایه است که باید بگویم در چند سال اخیر کار ساده ای نبوده. فکر می کنم همکارانمان در آن بخش عملکرد تحسین بر انگیزی داشته اند. 

  چند وقت یک بار به آنجا سرکشی می کنید؟ 
من وارد جزئیات تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری روی فلان پروژه شهری یا اوراق بهادار یا سهام نمی شوم. یک دپارتمان خزانه داری با یک مدیر مالی فوق العاده [پیتر اوپنهایمر] داریم و آنها امور را اداره می کنند. البته درباره توزیع بخشی از نقدینگی من هم دخالت داشته ام ولی در مورد سرمایه گذاری در اوراق بهادار و سایر چیزها، خیر. 

  یکی از معدود چیزهای منفی که در مورد شما گفته می شود این است که فرد محصول گرایی نیستید. بلکه یک فرد منطق گرا هستید. یک آدم سیستم گرا. شما سابقه مهندسی دارید. از آنجایی که اپل یک کمپانی محصول گرا است، آیا این جایگاه شما را تقلیل نمی دهد؟ در این بین چیزی هست که بخواهید تکذیب کنید؟ 
به نظر من خود افراد باید تشخیص دهند که چطور مرا توصیف می کنند. ولی بگذارید کاری را که می کنم برای تان تعریف کنم. چه موضوع چیزی باشد که من فکر کنم خیلی در آن سرم می شود یا اینکه گمان کنم اصلاً از آن سر در نمی آورم -که این گستره وسیع است- من همیشه از دیگران کمک می گیرم، چون افراد دور میزم آدم های فوق العاده ای هستند و همیشه حتی وقتی که فکر می کرده ام بیشتر از همه می دانم، باز هم چیز جدیدی بوده که امکان اضافه کردن آن به کار را داشته ایم تا بهتر شود. 

هرگز با خودم فکر نکرده ام که باید همه چیز را بدانم، یا همه کارها را خودم انجام دهم. به نظرم آدم می تواند یک S [سوپرمن] روی سینه اش و یک شنل روی دوشش داشته باشد ولی باز هم از پس همه کارها بر نیاید. من کسی را نمی شناسم که همه کاره باشد. شاید آدم هایی باشند، ولی من نمی شناسم شان. بنابراین برای خیلی چیزها روی خیلی از افرادم حساب باز می کنم. 

  نقش "شم قوی" در کار شما تا چه حد پر رنگ است؟ 
بسیار زیاد، خیلی حیاتی است. مهمترین چیزها در زندگی، چه چیزهای کاری و چه شخصی، بر اساس شم انسان انتخاب می شوند و فکر می کنم می توان اطلاعات و داده های زیادی را به عنوان خوراک این شم در اختیار داشت. می شود تحلیل های بسیاری انجام داد یا کارهایی که ذاتاً کمّی هستند [نه کِیفی]، ولی همیشه در آخر، چیزهای مهم هستند که تعیین کننده ظاهر می شوند. و این نه فقط برای من، برای بسیاری افراد دیگر هم صدق می کند. فکر نمی کنم منحصر به فرد خاصی باشد.

abc_gma_karlinsky_110118_wg.jpg

(رابطه بین تیم کوک و استیو جابز بسیار نزدیک، قوی و پر بار بود. استیو جابز به نویسنده زندگی نامه اش گفت که به تیم کوک اعتماد کامل دارد زیرا بینش او با خودش یکی است.)


  یک قصه کوتاهی که حالا بخشی از بیوگرافی شما شده، این است که استیو جابز به شما گفت "فکر نکن اگر من بودم چه می کردم." آیا این حقیقت دارد، اگر بله، می شود داستانش را برای مان بگویید؟ 
بله، چرا که نه. یک آخر هفته بود که به من زنگ زد، و گفت: «دلم می خواهد باهات حرف بزنم.» این مال تابستان 2011 می شود. من گفتم: «باشد، کِی؟» با همان لحن مخصوص به خودش گفت: «الآن.» گفتم: «عالی، دارم می آیم.» (می خندد.) 

بنابراین رفتم خانه اش، و -هنوز یادم می آید که چطور صحبت را آغاز کرد. گفت: «هرگز یک انتقال حرفه ای در سطح مدیر عاملی، توی اپل اتفاق نیفتاده.» گفت: «شرکت ما کارهای فوق العاده زیادی انجام داده، ولی نه این یکی را.» همیشه آخرین نفر اخراج می شد، و بعد کس دیگری می آمد. ادامه داد: «من می خواهم یک انتقال حرفه ای در سطح مدیر عاملی داشته باشیم و تصمیمم را گرفته ام، و قرار است به هیئت مدیره پیشنهاد کنم تو مدیر عامل شوی، و خودم رئیس هیئت مدیره شوم.» 

البته قبل از آن هم درباره این که من جانشینش شوم صحبت کرده بودیم، بنابراین این بار اول نبود، ولی این گفتگو زمانی اتفاق افتاد که من حس می کردم استیو دارد بهتر می شود، و فکر می کنم خودش هم چنین حسی داشت. برای همین از نقطه نظر آن موقع، کمی غافلگیر شدم، دوباره پرسیدم: «مطمئنی؟» گفت: «بله.» گفتم: «مطمئن؟» گفت: «آره، دیگر ازم نپرس.» 

بنابراین شروع کردیم به صحبت درباره اینکه این [تغییر] چه معنایی دارد. لحظه ای رسید که داشتم فکر می کردم ومطمئن بودم او هم دارد فکر می کند که این وضع، یعنی من مدیر عامل و او رئیس هیئت مدیره، برای مدت های مدید ادامه خواهد یافت. داشتم سعی می کردم بفهمم از نظر او این وضعیت چطور خواهد بود؟ پیدا بود که او هم عمیقاً به قضیه فکر کرده. 

در همین حین، سناریوهای مختلفی را مطرح کردم تا بفهمم او چطور می خواهد به عنوان رئیس هیئت مدیره در کارها مشارکت کند. گفت: «بگذار این را روشن کنم. من دیدم که وقتی والت دیزنی درگذشت چه اتفاقی افتاد. افراد به دور و بر شان نگاه می کردند، و می پرسیدند "اگر والت بود چه می کرد؟"» ادامه داد: «کار و بارشان فلج شده بود، دور هم می نشستند و درباره اینکه اگر والت بود چه می کرد حرف می زدند.» بعد گفت: «من از تو انتظار دارم هرگز فکر نکنی که اگر من بودم چه کار می کردم. فقط کاری را انجام بده که درست است.» نظرش را کاملاً واضح گفت. 

داشت نظرش را جا می انداخت که رسید به اینجا: «امیدوارم اگر خواستم جایی انرژی صرف کنم به حرفم گوش کنید.» گفتم: «البته.» (می خندد) ولی خب خیلی روشن قضیه را مطرح کرد، و باید به شما بگویم که این کارش احتمالاً مسئولیت بسیار سنگینی را که در صورت سکوتش به وجود می آمد، از روی دوش من بر داشت. و مجدداً این را در نزدیکی زمان فوتش به من گوشزد کرد. فکر می کنم در بار دوم، به این خاطر گفت که می دانست بار سنگینی را از دوشم بر می دارد. این روش او بود برای اینکه مطمئن شود اپل هرگز زیر بار تاریخ گذشته اش له نمی شود. 

بیش از هر آدم دیگری که در زندگی ام دیده ام، این قابلیت را داشت که ذهنیتش را عوض کند، بیش از هر کس دیگری. ممکن بود در جهت خاصی صحبت کند و بعد در کسری از ثانیه (کوک یک بشکن می زند) یک نظر کاملاً متفاوت بدهد (می خندد). در روزهای اول کار، با خودم می گفتم: «وآو، این خیلی عجیب است» ولی بعدها فهمیدم که چه موهبت بزرگی است. خیلی از آدم ها، به خصوص به نظر من مدیر عامل ها و مدیران ارشد، در ایده های قدیمی شان فرو می روند و این شجاعت یا درک را ندارند که به اشتباه بودن موضع فعلی شان اعتراف کنند. شاید مهمترین ویژگی استیو که کمتر ستوده شده این باشد که شجاعت تغییر ذهنیتش را داشت. و می دانید، این یک استعداد است. 

  فقدان او را حس می کنید؟ 
بله حس می کنم، آن هم هر روز. او یک دوست بود. به گمانم دیدگاه افراد از بیرون این است که او یک رئیس بود، ولی وقتی شما بخواهید برای مدت زیادی با کسی کار کنید، لااقل برای شخص من، رابطه فردی خیلی مهم است. می دانید، من دلم نمی خواهد با افرادی که دوستشان ندارم کار کنم. زندگی خیلی کوتاه است. بنابراین سرانجام با هم دوست می شوید. در زندگی تعداد دوست ها خیلی کم است. 

(پایان مصاحبه) 

  مطالب مرتبط: 
  بخش اول مصاحبه بیزینس ویک با تیم کوک 
  بخش دوم مصاحبه بیزینس ویک با تیم کوک 

  دانلود: متن کامل مصاحبه در قالب PDF (حجم 1 مگابایت)

 

http://narenji.ir/6221-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%B3-%D9%88%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88%DA%A9-2012-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D9%88%D9%85

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
یک شنبه 19 آذر 1391  3:44 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

نمایشگاه Machine Gun اوکلاهاما، سرگرمی با سلاح

 

 

شاید نمایشگاه های اسلحه و مهمات زیادی را در اینترنت دیده باشید و یا در چنین نمایشگاه هایی شرکت هم کرده باشید، اما نمایشگاه ماشین جنگ اوکلاهاما از نمونه های نادر در دنیا است. طی برنامه دو روزه OFASTS بازدیدکنندگان می توانند سلاح های تمام خودکار موجود را کرایه کرده و در محیط عمومی نمایشگاه مشغول نابودی هرچیزی (از جمله اتومبیل ها یا لوازم منزل مانند یخچال، تلویزیون، فر و ...) شوند. 

Pete Muller، عکاس خبری، درباره تجربه خود از این نمایشگاه می گوید در آنجا نگاهی تازه به سلاح ها و فرهنگ اسلحه داشته و OFASTS با هر آن چه که تا کنون تجربه کرده، کاملا متفاوت و متمایز است. البته باید به خاطر داشت که وی تا کنون سلاح های زیادی در عمرش دیده، در نمایشگاه های فراوانی شرکت کرده و حتی در جریان جنگ های داخلی و جنگ جدایی طلبان جنوب سودان نیز حضور داشته و به عکاسی پرداخته است. 

از آنجایی که بسیاری از سلاح های عرضه شده در این نمایشگاه از چند هزار تا چند ده هزار دلار قیمت دارند، بسیاری از علاقه مندان و طرفداران آنها توان خریدشان را ندارند. ولی این نمایشگاه بهترین و شاید تنها موقعیتی است که آنها می توانند با سلاح های دوست داشتنی شان شلیک کنند. 

در ادامه مطلب با نارنجی همراه باشید تا برخی عکس های مولر از این نمایشگاه را مشاهده کنید.


16-copy-001-narenji-ir.jpg

11-copy-002-narenji-ir.jpg

02-copy-001-narenji-ir.jpg

13-copy-003-narenji-ir.jpg

15-copy-004-narenji-ir.jpg

18-copy-005-narenji-ir.jpg

21-copy-007-narenji-ir.jpg

28-copy-008-narenji-ir.jpg

 

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
یک شنبه 19 آذر 1391  3:45 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

خالکوبی موقت برای اتصال سنسورهای پزشکی به بدن

 

تا کنون تاتو یا همان خالکوبی خودمان تنها جنبه تزئینی و جلوه گری داشت که نمونه های عجیب و غریب فراوانی از آن دیده می شود. اما به گمانم حتی اگر از مخالفان خالکوبی و تاتو کردن باشید، با استفاده از این تاتوی موقت جدید هیچ مشکلی نخواهید داشت. یک صورتک خندان آبی رنگ که بر روی بازوی تان نصب شده و سنسورهای پزشکی لازم برای سنجش سطح PH پوست را در زیر خود مخفی می کند. این سنسورها اطلاعات لازم درباره استرس های متابولیکی را برای پزشک فراهم می آورند. 

این تاتوی موقت، ظاهری همانند تاتوهای ساده بازار داشته و تنها تفاوتش وجود الکترودهای یونی ویژه درون آن است. در حقیقت چشمان این آدمک خوشحال همان الکترودها و گوش هایش محل اتصال دستگاه های پزشکی برای استخراج اطلاعات هستند. 

محققان دانشگاه Toronto Scarborough ابداع کنندگان این سنسور تاتویی هستند که می تواند کاربردهای جالب و فراوانی در علم پزشکی داشته باشد. به گفته دانشگاه تورنتو، این سنسورها می توانند شواهد لازم را برای تشخیص بیماری های متابولیکی از قبیل بیماری آدیسون فراهم اورند. یا به سادگی نشانه های کاهش آب (dehydrate) بدن ورزشکاران هنگام تمرین یا خستگی آنها را نمایان سازند. 

در آینده می توان انتظار داشت که این تاتوهای موقت از مواد متفاوتی ساخته شوند که بتواند اجزا عرق بدن، همچون سدیم، پتاسیم یا منیزیوم را هم اندازه گیری کند. همه این قابلیت ها مطمئنا جذابیت بالقوه ای برای محققان پزشکی و تولیدکنندگان لوازم آرایشی خواهند داشت.

 

http://narenji.ir/6229-%D8%AE%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%82%D8%AA-%D8%A7%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%86

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
یک شنبه 19 آذر 1391  3:45 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

اپل و گوگل برای خرید پتنت های کداک شریک می شوند

 

شاید گوگل و اپل در بازار تبلت ها و تلفن های هوشمند رقیب باشند، ولی بنا به گزارش بلومبرگ دو طرف نیروهای خود را یکی کرده اند تا 1000 پتنت تصویر برداری کداک را با ارزشی بالغ بر 500 میلیون دلار خریداری کنند. پیش تر نیز از سوی وال استریت ژورنال گزارش شده بود که اپل و گوگل هر یک رهبری دو کنسرسیوم جدا را برای خرید پتنت هایی با ارزش 150 تا 250 میلیون دلار بر عهده گرفته اند. 

ایستمن کداک که در ابتدای همین سال میلادی اعلام ورشکستگی کرد، می بایستی برای بازپرداخت وام 950 میلیون دلاری خود به Citigroup، پتنت های خود را به فروش بگذارد. کداک می گوید که انتظار دارد بتواند در سال 2013 از وضعیت ورشکستگی خارج شود. مدارک دادگاه مشخص کرده که ارزش پتنت های این کمپانی در حدود 2.6 میلیارد دلار است. 

اپل و گوگل قبل از این نیز در رقابت برای به دست آوردن پتنت های کمپانی نورتل به سال 2011، در دو جبهه متفاوت قرار داشتند که سر انجام اپل با همراهی EMC، اریکسون، مایکروسافت، ریم و سونی توانست 6000 پتنت و پتنت کاربردی را با پرداخت 4.5 میلیارد دلار از آن خود کند. رقبای این کنسرسیوم یعنی گوگل و اینتل نیز شروع به خریداری دارایی های معنوی شامل پتنت های کاربردی وایرلس، وایرلس 4G، شبکه های نوری، صوتی، اینترنتی و نیز تکنولوژی های مربوط به نیمه هادی ها به ارزشی در حدود 900 میلیون دلار کردند. 

پتنت های تصویر برداری دیجیتال که در زمینه دوربین ها، تلفن های هوشمند و سایر دستگاه ها به کار می آیند، می توانند به کمک گوگل و اپل که درگیر دعاوی متعدد در این زمینه هستند بیایند. اپل هم اکنون با سامسونگ و سایر شرکای گوگل در پلتفرم اندروید درگیر است ولی شراکت احتمالی با گوگل می تواند فضای آینده را تلطیف کند.

 

http://narenji.ir/6227-%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%84-%D8%A7%D9%BE%D9%84-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%AA%D9%86%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%DA%A9

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
یک شنبه 19 آذر 1391  3:52 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

رقیب آیپاد شافل معرفی شد: سامسونگ گلکسی میوز

 

 

بر خلاف آیپاد -و سایر دستگاه های مبتنی بر iOS- که برای انتقال موسیقی باید آنها را به کامپیوتر شخصی متصل کرد، گلکسی میوز (Galaxy Muse) با یک کابل usb عرضه می شود که با آن می تواند به هر یک از تلفن های گلکسی متصل شده و از طریق اپلیکیشن Muse Sync برای اندروید، مستقیماً آهنگ ها را دریافت کند. 

این MP3 Player با قیمت 50 دلار، دارای ظرفیت 4 گیگابایت و توان پخش مداوم 6 ساعت موسیقی است و در دو رنگ آبی و سفید که مُد امسال محصولات سامسونگ هستند عرضه خواهد شد. تکنولوژی SoundAlive  سامسونگ مسئولیت پخش با کیفیت موسیقی را بر عهده دارد و گلکسی میوز در عین حال یک گیره هم برای وصل کردن به لبه لباس دارد. دکمه های تعبیه شده روی گلکسی میوز هم لمسی هستند.

samsung-galaxy-muse.jpg

به نظر شما سامسونگ می تواند در بازار پخش کننده های موسیقی رقیب قدری برای اپل باشد؟ 

 

http://narenji.ir/6226-Galaxy-Muse-%DA%AF%D9%84%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D9%88%D8%B2

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
یک شنبه 19 آذر 1391  3:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها