0

اشتغال زنان با سبک زندگی اسلامی منافات دارد؟

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

اشتغال زنان با سبک زندگی اسلامی منافات دارد؟

 

  اشتباه دیگر این است که برخی اشتغال زنان را جزء "حقوق" می دانند. یعنی می گویند این "حق زن" است که شاغل باشد. این مغالطه ای است که میان حق و تکلیف ایجاد شده است.

خبرگزاری فارس: اشتغال زنان با سبک زندگی اسلامی منافات دارد؟

 

تحقیقات نشان می دهد بسیاری از مردان برای تسکین ناراحتی های ناشی از تحقیر شدن توسط همسرشان به سمت زنان دیگر سوق پیدا می کنند. مردانی که کمتر از همسرانشان درآمد دارند 5 برابر بیشتر به سمت ارتباط با زنان دیگر گرایش دارند و از طرفی زنانی که به همسرانشان وابستگی مالی دارند، تا 75 درصد بیشتر از زنان مستقل به خانواده و همسرشان وفادار می مانند.

از طرفی احساس وفاداری مرد به خانواده و احساس فداکاری او برای همسرش با میزان وابستگی همسر به او نسبت مستقیم دارد. یعنی هرچه زن به مرد بیشتر اتکا کند، احساس وفاداری شوهر و فداکاری او برای خانواده بیشتر می شود و بالعکس.

نتایج آخرین تحقیقات درباره ی علل طلاق در ایران نشان می دهد علیرغم اینکه حق طلاق در قوانین با مرد است، ولی میزان درخواست طلاق توسط زنان(48 درصد) بیش از دو برابر درخواست طلاق توسط مردان(23 درصد) است!

البته نگران کننده ترین بخش ماجرا طلاق های توافقی(29 درصد) است که اتفاقا بیشتر در خانواده های تحصیل کرده و زنان شاغل جریان دارد. به نظر می رسد این نمونه از طلاق های که ناشی از تحول ادراک هویتی است با اشتغال زنان نسبت مستقیم دارد.

شاید برخی تصور کنند اشتغال زن او را در موقعیتی مساوی با مرد قرار می دهد، این در حالیست که بجای تساوی، "تشابه" اتفاق می افتد. تشابه موقعیت زن و مرد نتیجه ای جز فشار مضاعف به زن ندارد. در واقع با مشابه شدن موقعیت زن و مرد تکالیف خاص زنانگی از بین نمی رود بلکه به تکالیف قبلی اضافه می شود. مثلا مادری و مدیریت خانه از اموری است که از عهده ی مرد خارج است. به این معنا که اساساً ویژگی های فیزیولوژیک و روانشناختی مردان چنین امکانی را به او نمی دهد. حال اگر بگویید که زنان را هم بخاطر موقعیت مشابه با مردان از این امور معاف می کنیم طبعا از سبک زندگی ایرانی-اسلامی فاصله گرفته اید چراکه زن در تربیت و فرهنگ اسلامی اصالتاً همسر و مادر است و نه یک کنشگر اجتماعی؛ و اگر بگویید زن علاوه بر حضور فعال اجتماعی وظایف اختصاصی اش را هم انجام دهد نتیجتاً او را به تکلف و زحمت دوچندان انداخته اید.

بنابراین روشن است که اگر قائل به گسترش سبک زندگی ایرانی- اسلامی باشیم باید اموری را که اصالت دارند از اموری که بالعرض و اقتضائی و از سر اضطرار اند تفکیک کنیم. اشتباه دیگر این است که برخی اشتغال زنان را جزء "حقوق" می دانند. یعنی می گویند این "حق زن" است که شاغل باشد. این مغالطه ای است که میان حق و تکلیف ایجاد شده است. مثلا سربازی رفتن یا جهاد کردن تکلیف است، چرا هیچ فعال حقوق زنی میتینگ برگزار نمی کند که سربازی برای زنان هم اجباری شود؟!

شاید برخی تصور کنند اشتغال زن او را در موقعیتی مساوی با مرد قرار می دهد، این در حالیست که بجای تساوی، "تشابه" اتفاق می افتد. تشابه موقعیت زن و مرد نتیجه ای جز فشار مضاعف به زن ندارد. در واقع با مشابه شدن موقعیت زن و مرد تکالیف خاص زنانگی از بین نمی رود بلکه به تکالیف قبلی اضافه می شود

اشتغال هم تکلیف مرد است. در واقع زن واجب النفقه است. یعنی مرد مکلف به کسب درآمد برای مدیریت اقتصادی خانه در برابر حضور زن در منزل است. زن هیچ تکلیفی به کسب درآمد ندارد و اگر هم درآمدی کسب کند به هیچ وجه الزامی به خرج کردن آن در امور جاری زندگی ندارد. این یک موازنه حقوقی است. زن می پذیرد که در خانه ی مردی به عنوان همسرش حاضر باشد و مرد هم مکلف است که تمام مخارج زندگی او را اعم از خوراک، پوشاک، بهداشت و... بپردازد.

این موازنه در نظام های حقوقی دیگر صورت دیگری دارد. مثلا زن در فرانسه فقط واجب النفقه نیست. بلکه مرد هم واجب النفقه است! یعنی زن و مرد شریک زندگی نیستند بلکه شریک تجاری و جنسی اند. این هم نوعی موازنه است. به این صورت که اجازه ی اشتغال زن بدست همسرش نیست در عوض واجب النفقه هم نیست. زن در فرانسه اصالتا یک کنشگر اجتماعی مانند مرد است. بنابراین درمورد شیوه ی همسری یا مادری ، خودش تصمیم می گیرد.

دو نوع سبک زندگی است؛ دریکی زن اصالتاً همسر و مادر است و بنا بر اقتضائاتی حضور اجتماعی اش مشابه مرد می شود، و در دیگری زن اصالتاً مشابه مرد یک کنشگر اجتماعی است با همان نقش ها، و نقش های اختصاصی و تخصصی زنانه را وا می گذارد

از طرف دیگر او چون از طرف شوهرش پشتیبانی اقتصادی نمی شود همیشه با نگرانی از آینده اش ترجیح می دهد فرزندی نداشته باشد و به اشتغالشان بیش از مدیریت زندگی خصوصی شان متعهد باشند. مردها هم طبعا تصمیم می گیرند بجای ازدواج که آنها را به هر ترتیب به تعهداتی پایبند می کند، زندگی های غیرمتعهدانه با زنان را برگزینند. به این ترتیب طبق آمار در فرانسه غالبا بجای ازدواج ، کنکوبیناژ اتفاق می افتد. کنکوبیناژ نوعی زندگی زناشویی خارج از تعهدات حقوقی و مذهبی است. یعنی زن و مرد برای مدتی پارتنر های خود را انتخاب می کنند و نیاز های جنسی شان را برآورده می کنند و بعد هم مطابق تذوق و تنوع طلبی شان تغییرش می دهند.

حرف هایی که گفتیم دو نوع سبک زندگی است؛ دریکی زن اصالتاً همسر و مادر است و بنا بر اقتضائاتی حضور اجتماعی اش مشابه مرد می شود، و در دیگری زن اصالتاً مشابه مرد یک کنشگر اجتماعی است با همان نقش ها، و نقش های اختصاصی و تخصصی زنانه را وا می گذارد.

ممکن است برخی ما را به واقعیت های امروز جامعه توجه دهند که مردان ایرانی هم مشابه مدل های فرانسویشان از زنان سوءاستفاده می کنند. نمونه های غیرمرغوب برای همه ی استدلال ها دردسر سازند. ولی نکته ی مهم این است اتفاقا همین نمونه های غیرمرغوب وطنی بیش از همه چیز ناشی از توسعه ی سبک زندگی غیر ایرانی متولد شده اند. بد نیست توجه کنیم که اتفاقا نمونه های غیرمرغوب بیش از دیگران طرفدار حضور پررنگ و بی قاعده ی زنان در نقش های مردانه و ترک خانه هستند. چون به این ترتیب زمینه ی سوءاستفاده های مردانه بیشتر فراهم می شود.

وحید یامین پور

منبع: 598

 

چهارشنبه 17 آبان 1391  6:56 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها