جای جو با جای گندم جابجا مدرک لیسانس و پنجم جابجا
رشته های سوپ هم مانند آش جابجا گشتند و گشتند آش و لاش
رشته شیمی بگشته شهردار رشته فیزیک بمانده بخشدار
رفتگر ، لیسانس معدن می شود دکترا ، بیکار چون من می شود
رشته شیلات رئیس مسکن است رشته مسکن سفیر لندن است
آن پرستار هم بود در مدرسه مسئول رایانه اش بی وسوسه
آن که خوانده کامپیوتر در هواست او رئیس قسمت آب و هواست
آن رئیس برق بود لیسانس آب آن رئیس آب بماند در فاضلاب
هم رئیس راه ریاضی خوانده است راهدار هم توی طوفان مانده است
مالیاتی مدرکش جغرافی است آن پلیس هم مدرکش اوقافی است
رشته ورزش بگشته بانکدار وام میده با گدار و بی گدار
درس دارو خوانده و گشته پزشک می پراند پشه و می گیره رِشک
آن رئیس کار ، لیسانس هنر در بیاورده ز بیکاران پدر
بهترین مدرک همان عشوه خری است چون فراوان عشوه گر را مشتری است
جابجا شد جابجا شد جابجا از کجا آمد به سوی ناکجا
بسکه مهدی دیده هر سو جابجا گشته اعصاب و مُخ او جابجا