حضرت خدیجه (سلام ا... علیها)
دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پایان بر ۲۵ سال همراهی خدیجه، بانوی آسمانی با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود; بانویی مبارکه، (۱) طاهره، راضیه، مرضیه، زکیه، صدیقه، کبری، (۲) شامخه، (۳) فاضله، کامله (۴) و عفیفه (۵) که ۵۵ سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال ۱۵ قبل از بعثت (دهم ربیعالاول) در کنار برگزیده الهی قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قریب ۲۵ سال همراهی و همگامی، در ۶۵ سالگی چشم از جهان فرو بست و رسول الهی را در فراقی جانسوز تنها گذاشت.
این واقعه دردناک که به فاصله اندکی از وفات ابوطالب علیه السلام روی داد، چنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را متاثر کرد که آن سال را «عامالحزن» نامید. به نقل علامه مجلسی بعد از این واقعه خانهنشین شده و کمتر از خانه بیرون میرفت. (۶)
مروری بر نحوه خاکسپاری خدیجه علیها السلام و یادکرد دایمی پیامبر از وی، میزان این حزن و اندوه را به خوبی نشان میدهد: وقتی خدیجه وفات یافت، پیامبر به شدت گریه کرد و زمانی که قبر آن بانوی بزرگوار حاضر شد، پیامبر همانگونه که اشک از چشمانش ریزان بود، وارد قبر شد و خوابید و افزونتر از قبل گریست، (۷) او را دعا کرد و برخاست و با دستخویش همسرش را در قبر گذاشت. (۸) پیامبر در سالگرد وفاتش نیز گریه کرد (۹) و به زنانش فرمود: گمان نکنید مقامتان از او بالاتر است. زمانی که کافر بودید، ایمان آورد و مادر فرزندانم است.» (۱۰)
حتی سالها بعد که میخواستند خبر خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام را به پیامبر بدهند و یادی از خدیجه شد، چشمانش پر از اشک شد و زمانی که ام سلمه از علت گریهاش پرسید، فرمود: «خدیجه و این مثل خدیجه صدقتنی حین یکذبنی الناس و ایدتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها ان الله عز و جل امرنی ان ابشر خدیجه ببیت فی الجنه من قصر الزمرد لا صعب فیه و لا نصب; (۱۱)
خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟ زمانی که مردم تکذیبم کردند، مرا تصدیق کرد. بر دین خدا یاریام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصری زمردین در بهشت که سختی و محنتی در آن نیست، بشارت دهم.»
این همه تجلیل و بزرگداشت از مقام خدیجه علیها السلام ما را بر آن میدارد که اندکی پیرامون شخصیتخدیجه علیها السلام سخن بگوییم و شاخصههایی که خدیجه علیها السلام را به چنین مرتبهای رسانده استبرشماریم.
در این مقاله پیرامون ویژگیهای رفتاری خدیجه علیها السلام نسبتبه پیامبر صلی الله علیه و آله سخن خواهیم گفت.
۱ - نگرش ارزشی
اولین ویژگی حضرت خدیجه علیها السلام نسبتبه پیامبر، درک ارزشهای واقعی او در برابر فریبندگیهای ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند. او در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعیاش. خدیجه برای درک این کمال واقعی، قالبهای جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطه زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه علیها السلام را به جان خرید. خدیجه علیها السلام این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با پیامبر مطرح کرد:
«یابن عم انی رغبت فیک لقرابتک و سعلتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک; (۱۲) ای پسر عمو، من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در بین مردم، امانتداری، خوشخلقی و راستگوییات به تو تمایل پیدا کردم.»
این نوع نگرش و رفتار، در جامعهای که عموم تودهها براساس ظواهر و زرق و برقهای دنیوی روابط خود را پایهریزی میکنند، نمیتوانستبدون پیآمدهای تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصلهای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند. آنان میگفتند: «او با این همه حشمت و شوکتبا یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است ازدواج کرد. چه ننگ بزرگی!» خدیجه علیها السلام در مقابل این جهالتها ساکت ننشست و آنها را به صرف نهار دعوت کرد و بعد از پایان مراسم گفت: «ای زنان! شنیدهام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلی الله علیه و آله خرده گرفتهاید و عیبجویی میکنید، من از خود شما میپرسم آیا در میان شما، شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گستره مکه و اطراف آن شخصیتی در فضائل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگیها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیدهام که بسیار عالی است. پس شایسته نیستشما این گونه سخن بگویید و نسبتهای ناروا به دیگران دهید.»
زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه، همگی سکوت اختیار کردند و به تدریج پراکنده شدند. (۱۳)
این شیوه استدلال خدیجه هر چند عمق ارزشگرایی در انتخابها را نشان میداد، برای جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درک نمینمود، لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او رفتار میکردند. آنها دیگر به خدیجه سلام نمیکردند و نزد او نمیرفتند حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا علیها السلام متولد شد، نیز این شیوه رفتاری همچنان پا برجا بود. لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت و با یتیم ابوطالب ازدواج کردی، ما هرگز نزد تو نمیآییم و در هیچ کاری کمک نمیکنیم!!» این حجم از کینهورزیها
دل خدیجه را آزرد تا آن جا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم، صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و به اینسان خدیجه پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمه زهرا علیها السلام را نیز به دنیا آورد. (۱۴)
۲ - احترام به شخصیت پیامبر
خدیجه به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژهای که داشت، در برخورد با رسول اکرم همواره حرمت او را پاس میداشت و کوچکترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمیداد. جلوهای عالی از این رفتار را میتوان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و پیامبر میخواستبه خانه عمویش ابوطالب برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار میدهد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک; (۱۵) به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم.» و البته این همه احترام و پاسداشتبه خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود و بس. (۱۶)
۳ - تلاش برای جلب رضایت
خدیجه علیها السلام تمام توان خود را به کار میبرد تا امور منزل را مطابق میل پیامبر اداره کند. از جمله چون به میزان علاقه پیامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار میکرد که پیامبر به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه را مانعی برای عباداتش نداند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفکر و عبادت خداوند میگذراند (۱۷) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. لذا امام هادی علیه السلام میفرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را بین فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حرا میرفت و به تماشای شگفتیهای خلقت مشغول میشد و تحت تاثیر عظمتخدا قرار میگرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت میکرد.» (۱۸)
خدیجه علیها السلام با درک چنین روحیاتی از پیامبر، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمیکرد و همیشه با همدلی و همراهی او را بدرقه میکرد، غذایش را به وسیله حضرت علی علیه السلام به بالای کوه میفرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه میشد. علامه مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت مینویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حرا به سر میبرد و وحی و بعثت آغاز میشد، حضرت علی و خدیجه و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (۱۹)
برای نمونه تنها یکی از این عبادتهای پیامبر ۴۰ روز به درازا کشید که خدیجه علیها السلام تمام این مدت را به تنهایی گذراند.
چنین عبادتهای طولانی به طور طبیعی میتوانست موجب ناراحتی، دلشورهها و نگرانیهای مختلفی برای خدیجه شود، اما او نه تنها اعتراض نمیکرد بلکه با رسول خدا همراهی نیز مینمود، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله که خود متوجه نگرانیهای خدیجه بود، عمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و پیام داد که: «ای خدیجه! گمان نکن کنارهگیری من به خاطر بیاعتنایی به تو است، بلکه پروردگارم چنین فرمود تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت فکر دیگری نکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات میکند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.» (۲۰)
همراهی و همدلی خدیجه و تلاش او برای کسب رضایت رسول اکرم به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیتهایش به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کن»، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.» (۲۱)
۴ - تصدیق و تایید پیامبر
روایات بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه به پیامبر در آن فضای جاهلی و غربت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. وقتی که حتی بسیاری از بستگان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز پیامبر را تنها گذاشتند و حتی کمر همتبه نابودی او بستند، خدیجه به محمد صلی الله علیه و آله روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظه آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند. پیامبر نیز با درک چنین فضیلتی از خدیجه بود که همواره تاکید میکرد «این مثل خدیجه» از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه برای زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، پیامبر با دیدن او به یاد خدیجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزید. بعد از رفتن او، عایشه پرسید: چه قدر از پیر زن قریش که سالخوردگی صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد میکنی با این که امروز روزگار او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است!؟ پیامبر فرمود:
«هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خدیجه هیچگاه نصیبم نشد، او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب میکردند و ... .» (۲۲)
عبدالله بن مسعود نمونهای از مشاهدات خود پیرامون ایمان خدیجه را آن زمان که هیچ کسی به پیامبر ایمان نیاورده بود، اینگونه بیان میکند: «نخستین چیزی که از اسلام دانستم این بود که با عموهایم و تعدادی از اعضای قبیله، وارد مکه شدیم. چون میخواستیم مقداری عطر بخریم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند. او بالای چاه زمزم، در کنار کعبه نشسته بود. زمانی که پیش او نشسته بودیم، دیدیم مردی که دو لباس سفید پوشیده بود و گیسوان و ریش پر و دندانهای سفید و ... داشت و چهرهاش مثل ماه میدرخشید، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او یک نوجوان و پشتسرش بانویی پوشیده را دیدم. آنها کنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست کشید، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف کعبه مشغول شدند. وقتی هفتبار طواف کردند، کنار حجر اسماعیل آمدند و نماز جماعتخواندند. آن مرد هنگام تکبیر دستهایش را تا کنار گوشش بلند میکرد تا به قنوت نماز رسیدند. قنوت را طولانی کردند تا آن که نماز تمام شد. من که چنین چیزی ندیده بودم، از ابن عباس پرسیدم: آیا دین جدیدی به مکه آمده است؟ من چنین دینی را در مکه ندیده بودم؟ گفت: این مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده دیگرم علی بن ابیطالب و آن خانم هم همسر محمد; خدیجه دختر خویلد است. به خدا قسم غیر از این سه نفر کسی در روی زمین به این دین اعتقاد ندارد.» (۲۳)
۵ - انفاق اموال
پیرامون مظاهر ثروت خدیجه نوشتهاند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاری او را حمل و نقل میکردند، بارگاهی از حریر سبز با ابریشم بر بام خانهاش برافراشته بودند که مردم رفت و آمد میکردند و به فقرا کمک میشد، چهار صد غلام و کنیز امور اقتصادی و شخصی او را اداره میکردند.» (۲۴) با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمویش ورقه بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت: اینها را نزد محمد صلی الله علیه و آله ببر و بگو این اموال هدیه به شماست و هرگونه بخواهی در آنها تصرف کن و هر چه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم. ورقه بن نوفل نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: ای عرب! بدانید که خدیجه شما را شاهد میگیرد که خود و همه ثروت خود از غلامان، کنیزان، املاک، دامها، مهریه و هدایایش را به محمد صلی الله علیه و آله بخشیده است و همه آنها هدیهای است که محمد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلی الله علیه و آله است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.» (۲۵)
دامنه این یاری مالی به سالهای اولیه ازدواج ختم نیافتبلکه هنگام محاصره اقتصادی در شعب ابیطالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه نقش اساسی در نجات اسلام و مسلمانان از نابودی ایفا کرد تا آنجا که پیامبر در ماجرای شعب فرمود: «هیچ ثروتی، هرگز مثل ثروت خدیجه به من سود نرساند.» (۲۶)
طبق بعضی روایات در ماجرای محاصره، از اموال خدیجه چیزی نماند و به نقل از حضرت خدیجه علیها السلام «چیزی جز دو پوستباقی نماند که هنگام استراحتیکی را زیرانداز و دیگری را روانداز قرار میدهیم». در این مدت ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهای مختلف به آنها میرساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خدیجه تامین میشد. (۲۷)
۶ - تحملپذیری و صبر
خدیجه صبر و تحمل را در زندگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشه خود ساخت و در برابر فشارهای مختلف همسایههای مشرک، زنان متعصب، محاصره اقتصادی و... بردباری و تحملپذیری ویژهای از خود نشان میداد. از جمله این وقایع میتوان به واقعه شعب اشاره کرد که نقش مهمی نیز در تحلیل قوای جسمانی خدیجه علیها السلام داشت، به اندازهای که به فاصله اندکی از پایان محاصره، آن بانوی بزرگوار وفات یافت. در این محاصره یاران پیامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرمای داغ تابستان و بیابان خشک و... تحمل میکردند و در این زمان بانوی محمد که ۶۳ تا ۶۵ ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نیز در شمار محاصره شدگان بود.
میزان فشاری را که بر محاصرهشدگان وارد میشد میتوان از گزارش سعد وقاص فهمید. او میگفت: شبی از دره بیرون آمدم، از شدت گرسنگی تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوستخشکیده شتری افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و کوبیدن، با آب خمیر مخلوط کردم و سه روزی با آن به سر بردم.» (۲۸)
بنت الشاطی از نویسندگان عرب در مورد میزان تحمل خدیجه علیها السلام در این دوران مینویسد: خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنجبرایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشتخو گرفته باشد. اما در عین حال و با وجود کهولتسن، سختیهایی را که در اثر محاصره در شعب وارد میشد تا سر حد مرگ تحمل کرد. (۲۹)
در این دوره حتی برخی بستگان پیامبر نیز با بیرحمی تمام بر این فشارها میافزودند که از جمله آنها میتوان از ابوجهل نام برد که مانع میشد تا حکیم بن حزام برای عمهاش خدیجه علیها السلام که در شعب بود، حتی از اموال خود خدیجه آذوقه برساند. (۳۰)
۷ - انیس و غمزدای پیامبر
با این همه سختی و فشار، خدیجه خم به ابرو نمیآورد و در تمام دوران زندگی قبل و بعد از بعثتبه سان بانویی شفیق، بر گرد وجود پیامبر میگشت و با سیمای خندان خود غمها را از رخ پیامبر میزدود و در این بین بهسان یاور، وزیر و کمکرسانی توانمند او را یاری میکرد.
ابن هشام مینویسد: خدیجه به پیامبر ایمان آورد، گفتارش را تصدیق کرد و او را یاری داد و ...
خداوند به وسیله او به پیامبرش آرامش داد به نحوی که هیچ خبر ناراحتکنندهای از قبیل رد و تکذیب را نمیشنید مگر این که خداوند به وسیله خدیجه گشایش برایش ایجاد میکرد. وقتی خدا پیامبرش را به خدیجه برمیگرداند، دشواریها را بر او آسان میکرد و تصدیقش کرده، اعمال مردم را (که موجب آزار شده بود) بیاهمیت جلوه میداد. رحمتخدا بر او باد. (۳۱)
حجم سنگین فشارهای قریش و مشرکان با این سخن پیامبر روشن میشود که: «ما اوذی نبی بمثل ما اوذیت; (۳۲) هیچ پیامبری مثل من آزار ندید.» و خدیجه علیها السلام در تمام این آزارها، یار و غمزدای پیامبر بود.
علامه مجلسی مینویسد: در سالهای آغازین بعثتبود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با سیمایی غمگین و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خدیجه علیها السلام میگوید، به پیامبر گفتم: نشانه اندوه در چهرهات میبینم، چه شده است؟ فرمود: علی از من جدا شده و معلوم نیست کجاست؟ [ عدهای از مسلمانان به خاطر پرهیز از گزند مشرکان پراکنده شده بودند و میان علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فاصله افتاده بود] در مورد آسیب رسانی مشرکان به وی نگرانم!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: بر شترم سوار میشوم، یا او را مییابم و یا مرگ بین من و او فاصله میاندازد.
خدیجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن که قیافه کسی را دیده بر او سلام کرد و از صدای جوابش فهمید علی است ... آن گاه به سوی خانه برگشت و با دادن خبر سلامتی علی، پیامبر را خوشحال کرد به اندازهای که پیامبر یازده بار شکرا للمجیب گفت.
۸ - مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله
از مصادیق مجاهدت خدیجه علیها السلام میتوان به موضوع پذیرش اسلام در سالهای جهل و گمراهی و نیز تقیه شدید در شرایط خوفناک و وحشتناک آن عصر اشاره کرد. میزان خطرات پذیرش اسلام در آن دوره به حدی بود که امام صادق علیه السلام میفرمود: پیامبر خدا پنجسال در مکه به طور پنهانی میزیست، علی و خدیجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقیه میکردند. (۳۳)
علاوه بر این خدیجه علیها السلام در مقام دفاع از پیامبر نیز برمیآمد. از جمله اصبغ بن نباته میگوید: عصر روز جمعه در مسجد در حضور علی علیه السلام بودیم که مردی بلند قامتبه نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبی گفت: از یمن سوار شتر شدم و به سوی مکه آمدم. با نخستین کسی که روبهرو شدم ابوسفیان بود. بر او سلام کردم و پیرامون خاندان قریش پرسیدم، گفت: مشکلی نیست فقط یتیم ابوطالب دین ما را فاسد کرده است.
گفتم نام او چیست؟ گفت: محمد و احمد. پرسیدم کجاست؟ گفتبا خدیجه دختر خویلد ازدواج کرده و در خانه اوست. مهار شتر را کشیدم و به خانه خدیجه رفتم و در زدم. خدیجه پشت در آمد و پرسید: کیستی؟ خود را معرفی کردم و گفتم: میخواهم با محمد ملاقات کنم.
او این گونه پاسخ داد: «اذهب الی عملک ماتذرون محمدا یاویه ظل بیت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الی عملک;
به دنبال کار خود برو، محمد را رها نمیکنید تا در پناه خانهاش بیاساید. شما او را از خود دور کردید و فراری دادید و در مقابلش سنگربندی کردید، برو به دنبال کارت.»
پیامبر فرمود: ای خدیجه در را بگشا، وقتی وارد شدم سیمای نورانی پیامبر را دیدم و به رسالت او ایمان آوردم و بعد از وداع به یمن برگشتم. (۳۴)
یک بار هم که جهال عرب با سنگپرانی حضرت را زخمی کردند و در پی او تا خانه خدیجه آمدند و خانه را سنگباران کردند، خدیجه بیرون آمد و گفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنی که نجیبترین قوم شماست، شرم ندارید؟ و مردم با شنیدن این سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خدیجه به مداوای همسرش شتافت. در همین واقعه بود که پیامبر از سوی خداوند به او سلام رساند و خدیجه در برابر سلام الهی گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و برکاته.» (۳۵)
______________________________
۱) بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۳۵۲.
۲) همان، ج ۱۰۲، ص ۲۷۲.
۳) همان، ج ۱۶، ص ۶۹.
۴) همان، ج ۷۵، ص ۵۶.
۵) همان، ج ۱۶، ص ۶۹.
۶) همان، ج ۱۹، ص ۲۱.
۷) سیره اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۱; کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۱۱.
۸) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۵۹۳.
۹) سفینهالبحار، ج ۱، ص ۳۸۰.
۱۰) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۹.
۱۱) سفینه البحار، ج ۱، ص ۳۸۱.
۱۲) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۰۱; تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۲۱.
۱۳) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۸۱; ج ۱۰۳، ص ۳۷۴.
۱۴) همان، ص ۸۰.
۱۵) بحارالانوار، ج ۱، ص ۴.
۱۶) سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۷۰; وفات الزهرا، مقرم، ص ۷.
۱۷) شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۰۸.
۱۸) بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۰۹.
۱۹) همان، ج ۱۵، ص ۳۶۳.
۲۰) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۷۹ و ۸۰.
۲۱) شجره طوبی، ج ۲، ص ۲۳۵.
۲۲) قاموس الرجال، ج ۱۰، ص ۴۳۲.
۲۳) شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج ۱۳، ص ۲۲۵.
۲۴) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۲.
۲۵) همان، ج ۱۶، ص ۷۵ تا ۷۷.
۲۶) همان، ج ۱۹، ص ۶۳.
۲۷) ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۲۱۱.
۲۸) سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۹; تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۹.
۲۹) خدیجه کبری، نمونه زن مجاهد مسلمان.
۳۰) سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۳۵; بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۸.
۳۱) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۴۹; استیعاب، ج ۴، ص ۱۸۲۰; با اختلاف اندک.
۳۲) بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱.
۳۳) کمال الدین، ص ۱۹۷; نمونههایی از مجاهدت این بانو در ماهنامه مبلغان ش ۱۱، ص ۸ به بعد مطالعه کنید.
۳۴) اختصاص مفید، ص ۱۸۱; بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۹۸.
۳۵) استیعاب، ج ۴، ص ۱۱۱ و ج ۲، ص ۷۱۹; اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۳۸.
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
دوشنبه 19 مرداد 1388 12:35 PM
تشکرات از این پست