دين دارى و شادى
بعضى تصور مىكنند نمىتوان هم دين دار بود و هم شادمان، از اين رو ناگزير بايد يكى را انتخاب كرد. استاد مطهرى مىگويد: بعضى از مقدس مآبان و مدعيان تبليغ دين، به نام دين با همه چيز به جنگ بر مىخيزند؛ شعارشان اين است: اگر مىخواهى دين داشته باشى، به همه چيز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حيثيت و مقام را ترك كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر و مايه گمراهى است، شاد مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر و امثال اينها. وى اين نظر را خلاف منطق اسلام مىداند و مىگويد: يكى از مختصات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گفته و هيچ كدام را از قلم نينداخته است، و معناى فطرى بودن قوانين اسلامى، هماهنگى آن قوانين و عدم ضديت آنها با فطريات بشر است.
برداشت نادرست از آيه «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً جزاءً بما كانوا يكسبون؛ آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند؛ اين جزاى كارهايى است كه انجام مىدهند»، باعث شده كه عدهاى تصور كنند اسلام با خنده و مظاهرشادى، مخالف و طرفدار گريه و اندوه است؛ در حالى كه آيه فوق در مورد شادى خاصى است كه منافقان به منظور تضعيف اراده مسلمانان از خود نشان مىدادند؛ كسانى كه از شركت در جنگ تبوك سرپيچى كردند و با عذرهاى واهى در خانههاى خود نشستند و ديگران را هم دلسرد و منصرف مىنمودند و مىگفتند: در اين گرماى سوزان تابستان به سوى ميدان نبرد حركت نكنيد. آنان از اين عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر مىدادند و بسيار مىخنديدند. قرآن مجيد به منافقان اخطار مىكند كه بايد كم بخندند و بسيار بگريند؛ گريه براى آينده تاريكى كه در پيش دارند. از اين رو در آخر آيه مىفرمايد: اين جزاى اعمالى است كه آنها انجام مىدادند. نتيجه اين كه آيه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نيست.
آيه ديگرى كه ممكن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است كه از زبان قومش مىفرمايد: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب الفرحين؛ به خاطر بياور هنگامى كه قوم قارون به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن كه خداوند شادى كنندگان را دوست ندارد»، در حالى كه اين آيه نيز، شادى خاصى را مذمت كرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است كه با گناه، غفلت و فساد همراه است.
منبع: با معارف اسلامى آشنا شويم ـ ش 60 ، فروردين - تير 84