پاسخ به:سخناني از بزرگان در مورد عقيده و اعتقاد 8
در زندگي راستين، اگر ما نقش ايدهآل خود را باور كنيم و از عهدهي اجراي آن خوب برآييم، بدون ترديد، بازيگر كاميابي خواهيم شد.((استيو چندلر
مادرم كليد كاميابي من بود. او با همهي وجودش به من ايمان داشت و من احساس ميكردم كسي را دارم كه برايش زندگي كنم؛ كسي كه نبايد نااميدش كنم.((توماس اديسون
بهتر است انسان چيزي نداند، تا اينكه بسياري چيزها را نيمه تمام بداند. بهتر است كه با عقايد خودمان يك ابله كم عقل باشيم، تا آنكه با عقايد ديگران يك مرد دانشمند به حساب آييم.((نيچه
آنچه والا بودن يك فرد را ثابت مي كند، كرده هاي او نيست چون بيخ و بن آنها روشن نيست و معاني گوناگوني دارند؛ والايي در ايمان به هدف و آرمان است.((نيچه
تنها راه به ياد سپردن و پاس داشتن تجربههاي والاي زندگي، تكرار پيوستهي آنهاست تا آنجا كه به شكل يك باور پذيرفته شوند.((كالين ويلسون
هر انساني كه بخواهد ...، در وجودش به ديگري فرماني مي دهد كه اطاعت مي كنند يا او باور مي كند كه از اين فرمان پيروي كرده اند.((نيچه
هر بار دل خويش را سخت به بند كشيم و اسير كنيم، مي توانيم به جان خويش، آزادي هاي فراواني بدهيم. كسي حرف مرا باور نمي كند، مگر آنكه از پيش آن را بداند... .((نيچه
اي فايده باوران، حتي شما نيز هر فايده اي را به مثابه ارابه خواست خويش دوست مي داريد. آيا شما نيز از سر و صداي چرخهاي آن ناراحت نيستيد؟((نيچه
در قلمرو دانش، يقين و اعتقادهاي بي چون و چرا جايي ندارند.((نيچه))
تمام امور باور كردني، وجدان راحت و ظاهر حقيقت از راه حواس پديد مي آيد.((نيچه))
برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه تک تک آنها ، بدنبال شناخت پیشوای انگاره و خرد آنها باشید . ارد بزرگ
باور به خويشتن، افتخار به خويشتن و خصومت و مسخرگي نسبت به ايثار، از جمله بديهي ترين ويژگي هاي اخلاق والاست، درست همانند كم ارزش دانستن و احتياط نسبت به همدردي و دلي مهربان.((نيچه
مردم دورانهاي فاسد، مردمي زيرك و انديشمند و اهل تهمت و افترا هستند؛ آنها مي دانند كه مي توان بدون استفاده از خنجر و غافلگيري كسي را كشت و همچنين مي دانند كه مردم آنچه را كه خوب بيان شود باور مي كنند.((نيچه
شاعران همه باور دارند كه هر گاه كسي بر چمن يا بر دامنه اي خلوت دراز بكشد و گوش كند، از آن چيزهايي كه در ميان زمين و آسمان است چيزي دستگيرش نخواهد شد.((نيچه))
آموزه اي پديد آمد و باوري در كنارش: همه چيز پوچ است؛ همه چيز يكسان؛ همه چيز رو به پايان!((نيچه))
آن كس كه نداند خواست خويش را در چيزها چگونه بگمارد؛ دست كم معنايي بر آن خواهد افزود ... و از آن، اين پندار زاده مي شود كه گاهي در آن خواست بنياد باوري بوده است.((نيچه