ديدگاه زيستشناسي و روانشناسي درباره حياي زن
زيستشناسان و روانشناسان هم به فطري بودن حيا در زن (و بلكه در جنس ماده) اذعان دارند. دكتر فخري، فيزيولوژيست مصري، در اينباره ميگويد: «اصل و مبدأ احساس حيا، همان احساس حيواني جنس ماده در مورد حياست و به همين جهت ميبينيم نوعا احساس حيا در زنان از مردان قويتر است»
مودودي نيز پس از شرح مفصّلي درباره اينكه تجاذب جنسي در انسان دايمي است، مينويسد: «در طبع زنان، در مقابل شهوت و جاذبيت جنسي، حيا و احتشام و امتناع نيز به وديعت نهاده شده است، كه در هر زني كم و بيش وجود دارد. بدون شك، اين غريزه امتناع و فرار در جنس ماده حيوانات ديگر نيز ظهور دارد، ولي در جنس ماده انسان بيشتر و شديدتر است و اين شدت به وسيله وضع غريزه حشمت و حيا در روان او، افزون گشته است».
برخي از روانشناسان معتقدند: حيا با آفرينش زن به هم آميخته است و تطوّرات جسمي دوران بلوغ، كه معمولا با بروز حالت روحي و رواني گوناگوني همراه است، عامل دروني حيا را به نمايش ميگذارد. كتاب طبايع زنان درباره وضعيت روحي و رواني پسران و دختران در دوران انتقال از كودكي به نوجواني (دوران بلوغ) مينويسد: «فرق بين اين دو جنس خيلي زياد است؛ مثلا، دختر در اين سن متانت خويش را دارد و در نهايت، رشد و وقار زندگي مينمايد، در حالي كه پسر سالهاي دراز ديگري لازم دارد تا عاقل گردد.» سپس در مورد آثار بلوغ در دختران ميگويد: «خجالت در او (دختر) زياد و تأمّلش در حركات و اطوار خويش فوقالعاده گرديده و ميلش به انفراد و تنهايي زياد خواهد شد.»
بنابراين، وقتي حيا در زن فطري باشد، حجاب و پوشش هم، كه از آثار و نتايج آن است، فطري خواهد بود. منتسكيو (C.L.D.S.Montesquieu) ميگويد: «تمام ملل جهان در اين عقيده مشتركند كه زنها بايد حجب و حيا داشته باشند تا بتوانند خودداري كنند. علتش اين است كه قوانين طبيعت اينطور حكم كرده است و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمايند. طبيعت مرد را طوري آفريده كه تهوّرش زيادتر باشد، ولي زن طوري آفريده شده كه خودداري و تحمّلش زيادتر باشد. بنابراين، هرگز نبايد تصور كرد افسار گسيختگي زنها بر طبق قوانين طبيعي است، بلكه افسار گسيختگي بر خلاف قوانين طبيعت ميباشد و بر عكس، حجب و حيا و خودداري مطابق قوانين طبيعت است؛ زيرا طبيعت ما را طوري آفريده كه به نقص خود پيببريم و به همين جهت است كه داراي حجب و حيا هستيم؛ زيرا حجب و حيا همانا خجلتي است كه شخص از نقص و عدم كمال خود دارد.»
منبع: سايت قبس, مجله معرفت , شماره 87 ( ويژهنامه روان شناسي)