سيد على قاضى عسكر
در فاصله حدود 21 كيلومترى شهر مكّه، سرزمين مقدّسى است با پيشينه تاريخى ديرينه كه نامش عرفات است. حاجيان پس از پوشيدن لباس احرام، براى انجام حج تمتع، راهى آنجا شده و از ظهر روز نهم ذيحجه تا غروب آفتاب، در اين سرزمين وقوف مىكنند و به دعا و نيايش مىپردازند تا خداى رحمان، به آنها رحمت آورده بار ديگر اجازه ورود به حرم را به آنان عطا نمايد.
تشنگان معرفت، وعارفان عاشق، براى حضور در عرفات، شور و شوق فراوان از خود نشان داده، براى همنشينى با حضرت صاحب الأمر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ كه همه ساله در اين موقف حضور دارند، سر از پاى نمىشناسند.
نوشتارى كه در پيش روى داريد، عرفات را در ابعاد گوناگون مورد بررسى قرار داده است:
عرفات در لغت
عَرَفاتْ، از ريشه عَرَفَ گرفته شده و به گفته راغب: بيانگر شناخت آثار اشياء همراه با تفكّر و تدبّر است.(1) اين كلمه اسمى مفرد است كه در لفظ به صورت جمع آمده، ليكن جمع بسته نمىشود. و شايد دليل آن تفكيكناپذيرى اماكن بوده، و با اين استعمال گوئى هر جزئى از اين سرزمين را عرفه دانستهاند.(2)
فرّاء گفته است: عرفات اگر چه به صورت جمع آمده، ليكن معرفه است و دليل معرفه بودناش نيز آن است كه الف و لام بر آن داخل نشود.(3)
اخفش نيز گفته است: عرفات بدانجهت منصرف است كه تاء را به منزله ياء و واو در مُسْلِمين و مُسلِمُون، و تنوين را به منزله «نون» قرار دادهاند و آنگاه كه به صورت اسم استعمال گردد، اعراب آن به همان حال باقى مىماند.(4)
جوهرى همچنين گفته است: اين گفته مردم «نَزَلْنا عَرَفَةَ» و عرفه بصورت مفرد آمده، اين استعمال همچون «مُوَلَّدٍ» است و عربى خالص و محض نمىباشد.(5)
نامگذارى عرفات
در اين كه چرا عرفات را بدين اسم خواندهاند، اختلاف نظر وجود دارد:
1 ـ برخى گفتهاند: آدم و حوا پس از رانده شدن از بهشت و فرود آمدن بر زمين، در اين سرزمين يكديگر را ملاقات نموده، همديگر را شناختند؛ از اين رو آنجا را عرفات ناميدهاند.(6)
2 ـ گروهى ديگر عقيده دارند: از آن رو اين سرزمين را عرفات گويند كه مردم در آن به گناهان خود اعتراف مىكنند.(7)
3 ـ امام صادق ـ عليهالسلام ـ (در روايتى طولانى) پس از بيان ماجراى فرود آمدن آدم ـ ع ـ در عرفات و همراهى نمودن جبرئيل با ايشان، فرمودند:
«جبرئيل به آدم گفت: هنگامى كه خورشيد غروب كرد، هفت مرتبه به گناه خود اعتراف كن و هفت مرتبه نيز توبه و طلب آمرزش نما. و آدم چنين كرد، پس آنجا عرفات ناميده شد؛ زيرا آدم در آن، به گناه خود اعتراف نمود و براى فرزندان او نيز سنت شد كه [در اين سرزمين] به گناهان خود اعتراف كرده، از خداوند آمرزش بخواهند، همانگونه كه آدم چنان كرد ...»(8)
در روايتى ديگر، معاوية بن عمار گفته است: از امام صادق ـ ع ـ پرسيدم: چرا عرفات را عرفات ناميدهاند؟ فرمود: جبرائيل همراه با ابراهيم روز عرفه بيرون شد، پس به هنگام غروب آفتاب، به ابراهيم گفت: اى ابراهيم به گناهت اعتراف كن و مناسك خود را بشناس، پس عرفات ناميده شد بخاطر گفته جبرئيل كه گفت: «اعتراف كن» و او اعتراف كرد.(9)
4 ـ ديگرى گفته است: از آن جهت كه حاجيان در اين سرزمين با يكديگر آشنا مىشوند، اين روز را روز «عرفه» و اين سرزمين را «عرفات» نام نهادهاند.(10)
5 ـ و نيز گفتهاند: چون عرفات سرزمينى مقدس و با عظمت است، آن سان كه گويى با بوى خوش آنجا را عطرآگين نمودهاند، لذا عرفاتش ناميدهاند.(11)
6 ـ برخى را نيز عقيده بر آن است كه: چون يكى از معانى «عِرْف» صبر و بردبارى است و حاجيان براى رسيدن به عرفات و وقوف در آن رنج و زحمت فراوانى را متحمّل مىشوند، بدين جهت اين مكان را عرفات ناميدهاند و در تأييد اين نظر، شعرى را نقل كردهاند كه:
قُل لابن قيس أخى الرقيات ما أحسن العِرْفَ فى المصيبات!(12) 7 ـ و سرانجام گفتهاند: چون جبرئيل مناسك حج را به ابراهيم خليل الرحمان آموخت و وى را نسبت به عرفه آگاه ساخت، آن گاه به او گفت: أَعَرفت؟ و ابراهيم پاسخ داد: آرى. از اين رو آنجا را عرفات ناميدهاند.(13) از مجموع آنچه گفته شد شايد بتوان گفت اعتراف به گناه كه در وجه تسميه دوّم و سوّم آمده و امام صادق ـ ع ـ نيز مهر تأييد بر آن نهادهاند، بهترين دليل نامگذارى اين سرزمين مقدّس به «عرفات» است.
پيشينه تاريخى عرفات
بر اساس گزارش تاريخ، پيشينه اين نام و اين سرزمين، به زمان حضرت آدم ـ ع ـ مىرسد، آن گاه كه او و همسرش حوّا از بهشت رانده شده و پس از مدّتى يكديگر را در اين سرزمين يافتند و از همين رو، برخى اين ديدار را علّت نامگذارى اين نقطه از زمين، به «عرفات» دانستهاند.(14)
از آن پس و بدنبال تشريع حج، وقوف در عرفات بعنوان امرى واجب مطرح شد.(15)
ليكن شهرت اين سرزمين، از زمان حضرت ابراهيم ـ ع ـ به بعد است.
تا قبل از پيدايش زمزم، به دليل وجود چاههاى آب در اطراف عرفات برخى قبايل، چون جرهميان، اين منطقه را بعنوان محلّ سكونت خود برگزيده بودند.
مرحوم مجلسى ـ قدس سره ـ نوشته است:
«... جرهميان تا قبل از پيدايش زمزم در عرفات و ذىالمجاز سكونت داشتند، پس از آن كه، بواسطه پرواز مرغان، از وجود آب در مكه آگاه شدند، رفته رفته به مكه آمده، و كنار زمزم را براى سكونت خود برگزيدند.(16)
ليكن با پر شدن چاه زمزم به وسيله جرهميان و كمبود آب در مكّه و وجود منابع آب در اطراف عرفات، و هموار بودن زمين در اين منطقه، بار ديگر گروهى از مردم، به اين سرزمين آمده، به ايجاد نخلستان و كشت و زرع پرداختند. برخى در آنجا ساكن شده، و برخى ديگر نيز به صورت فصلى و مقطعى به اين مكان مىآمدند. مدّتى بعد، آب چاههاى موجود در عرفات را به مكّه منتقل و مردم از آن بهره مىگرفتند.
ازرقى به نقل از ابن عباس مىنويسد:
چون قريش در سرزمين مكه ساكن شدند و جمعيت آنان زياد شد، كمىِ آب براى آنان مشكل ايجاد كرد، در نتيجه، در مكه چاههايى حفر شد، مُرَّة بن كعب بن لؤى، چاهى به نام رُمْ حفر كرد كه محل آن در وادى عُرَنه و نزديك عرفات قرار داشت.(17)
همچنين چاه «روا» در بيرون مكه و در صحراهاى كنار عرفات قرار داشته است، اعراب هم در آن روزگار اطراف مكه ساكن بودهاند.(18)
بشارى در گزارش خود از عرفات مىنويسد:
«عرفات روستايى است كه در آن كشتزارها و سبزهزارها و مزارع خربزه وجود دارد و مردم مكه در آنجا خانههاى زيبايى دارند كه روز عرفه در آن فرود مىآيند.»(19) (توضيح در صفحه بعد ـ نكـ : نقشه شماره 1)
البته ياقوت حموى مكان اين روستا را در فاصله دو مايلى، از موقف كنونى، مىداند.(20) آنچه مسلم است اين است كه در اين منطقه اشخاصى سكونت داشته و بدين جهت آنان را عَرَفى مىناميدهاند. زَنفَل بن شداد عَرَفى از جمله اين كسان است. عاص بن وائل نيز در اين منطقه خانه داشته و سعيد بن مسيب هنگام گذر از كنار آن شنيد كه خوانندهاى اين اشعار را مىخواند: برؤيتها مَنْ راح من عرفات(21) اينك از خانهها و مزارع در عرفات، هيچگونه اثرى باقى نمانده است. ليكن در چند سال گذشته دولت عربستان، درختان زيادى در عرفات كاشته، كه با رشد آنها، همه ساله بر زيبايى اين سرزمين افزوده مىشود، در طول سال نيز اهالى مكه بعنوان تفريح به آنجا آمده، از سايه درختان و منظره زيباى آن بهره مىگيرند.
حدود عرفات
اگر منطقه عرفات را به صورت كمانى در نظر بگيريم، اطراف قوس اين كمان را رشته كوههايى فرا گرفته است كه وتر آن وادى عُرَنَه است.
عرفات از طرف شمال شرقى محدود است به كوه اسمر كه آن را «جبل سَعْد» نيز مىگويند، و از مشرق به كوه أشهب كه آن را «مِلْحه» نيز خوانند و ارتفاعش از قبلى كمتر است، و از جنوب به سلسله كوهى كه مرتفعترين آن را «ام الرضوم» نامند، از قسمت شمال غربى و مغرب نيز محدود است به وادى عرنه. كه تمامى اين مناطق از آن قريش بوده است.(22) درون موقف نيز كوهى قرار دارد كه حجاج از آن بالا رفته، دعا مىخوانند، اين كوه در كتابهاى تاريخى به نامهاى «جبلالرحمه»، «قُرَين»، «الال» ـ به كسر و فتح الف ـ و «نابت» ناميده شده است.(23) و در ميان مشاعر، تنها عرفات بيرون حرم واقع شده است.
ـ محل كروكى نقشه عرفات 2 ـ
اَلال يا جبل الرحمه
فرزند هشام براى انجام حج به حجاز آمده ابتدا به مدينه وارد شد، در آنجا نامهاى از پدرش هشام بن عبدالملك به دستش رسيد كه در آن نوشته بود: «قِفْ بالنّاس على اَلال» نامه را خواند ولى از اين عبارت چيزى نفهميد. كسى را نزد زهرى فرستاد و او را خواست و معناى جمله را از او پرسيد، وى نيز نتوانست پاسخ دهد، ولى گفت: جوانى از عراق براى تحصيل به اينجا آمده شايد او بداند.» بدنبال وى ـ كه ابوبكر هُذَلى بود ـ فرستاد ابوبكر هُذلى آمد و فرزند هشام با او قضيّه را در ميان نهاده نظرش را جويا شد، پاسخ داد: «اَلال» همان كوهى است كه در عرفات واقع شده و مردم بر روى آن وقوف مىكنند. زهرى پرسيد: آيا شاهدى بر گفتارت دارى؟ گفت: آرى، سپس اين شعر را، كه نابغه ذُبيانى سروده، خواند:
«سوگند به بانوان نگهبانى شده، از كوهستان لصاف و دشت ثبره، كه كوه الال را زيارت مىكنند و حركت آنان چنان است كه يكديگر را كنار مىزنند (در حال كوچ كردن هستند).»
هشام را اين سخن خوش آمد و براى او دعا كرد و پول و لباس به وى بخشيد.(24)
در نقلى آمده است كه: رسول خدا ـ ص ـ در عرفات بر «نابت»، روبروى كوهى كه اَلال ناميده مىشود، و كنار كوه مسلم و راه شنزار پياده روان، بين دو صخرهاى كه نَبْعه و نُبَيْعهاش نامند، وقوف فرمود.(25)
جبلالرحمه كه آن را اِلال نيز گويند ـ به كسر همزه و تخفيف ـ نام جايى است كه فرشتگان از آنجا به يارى سپاه اسلام آمدند و در طرف دست چپ به سوى الصفرا قرار دارد.(26)
وقوف در عرفات
تا آنجا كه تاريخ گواهى مىدهد، در تمامى اعصار، پيروان اديان آسمانى كه فريضه حج براى آنان تشريع شده بود، به هنگام حج، در عرفات وقوف مىكردند در دوره جاهلى نيز، گروهى از جرهميان با تأسى به ابراهيم خليل و اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ خانه كعبه را محترم داشته، گرد آن طواف مىكردند و حج و عمره را بجاى آورده، در عرفات و مشعر وقوف مىكردند.(27) ليكن برخى قبائل قريش و ساكنان مكه، بر اساس پارهاى انديشههاى غلط و با اين كه عرفات را از مشاعر شمرده و وقوف در آن را از اعمالى مىدانستند كه در حج بر اساس دين ابراهيم بايد انجام پذيرد، بدعتهايى را به وجود آوردند و از وقوف در عرفات خوددارى كردند.(28)
ازرقى مىگويد:
محمد بن جبير بن مطعم از قول پدرش نقل مىكند كه مىگفتهاست: روز عرفه شترم را گم كردم، به جستجوى آن برآمدم، به صحراى عرفات رسيدم و ديدم رسول خدا ـ ص ـ آنجا وقوف كردهاند و همراه مردم هستند، گفتم اين مردى قرشى و حمسى است چرا از حرم بيرون آمده است. ـ قريش خود را احمسى، ـ حمسى؛ يعنى «كسى كه در آيين خود استوار است» نامگذارى كرده بودند ـ و معمولاً از حرم بيرون نمىرفتند و مىگفتند ما اهل خداييم و از حرم بيرون نمىرويم و حال آن كه ديگر مردم در عرفات وقوف مىكردند و اين همان قول خداوند است كه فرمان داد: آن را رها كنند و چنين فرمان داده است: «ثم افيضوا مِن حيث افاض الناس»؛ «پس بازگرديد از آنجا كه بازگشتند مردم.»(29)
ازرقى افزوده است: حمسىها به جاى عرفات بر كناره حرم و كنار كوه نمره كه در دره مأزمين قرار دارد وقوف كرده، شب عرفه را آنجا مىگذراندند و روز عرفه را در منطقه اراك كه از بخشهاى كوه نمره است زير سايه وقوف مىكردند و از آنجا به منطقه مزدلفه مىرفتند ...(30)
سفيان مىگويد: شيطان پيش قريش آمد و به آنان گفت: شما اگر از منطقه حرم بيرون رويد اعراب نسبت به حرم بىرغبت مىشوند و بدينگونه آنان را از اين كار بازمىداشت، سفيان همچنين از حُمَيد بن قيس از مجاهد نقل مىكند كه پيامبر ـ ص ـ تمام سالهايى را كه در مكه بودند و هنوز هجرت نفرموده بودند، همراه مردم در عرفات وقوف مىكردند و با قريش وقوف نمىفرمودند.(31)
سعيد بن عبداللّه راوندى (م573 ه . ق.) گفته است:
قريش در جاهليت به عرفات نمىآمدند و مىگفتند ما از حرم خارج نمىشويم، آنها روز عرفه و شب عيد را در مشعرالحرام وقوف مىكردند، اما ديگر مردم حجگزار، روز عرفه را در عرفات وقوف داشتند، همانگونه كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق ـ عليهم صلوات اللّه ـ عمل مىكردند، پس خداوند فرمان داد تا مسلمانان روز عرفه در عرفات وقوف كنند و هنگام غروب آفتاب به سوى مشعر كوچ كنند: ثم افيضوا مِن حيث أفاض الناس» كوچ از عرفات ممكن نيست مگر پس از وقوف يا بودن در آن.(32)
سرزمين آمرزش و پذيرش دعا
يكى از مهمترين بهرههايى كه حجگزاران مىتوانند از سفر معنوى حج بگيرند، آمرزش گناهان است. در روز نهم ذيحجه، حاجيان از هر ديارى آمده و در عرفات اجتماع نمودهاند، با دعا و گريه و راز و نياز به درگاه بىنياز الهى، پاكى از آلودگىهاى گذشته را طلب مىكنند.
اين سرزمين جايگاهى است كه پيامبران از آدم گرفته تا نبى خاتم محمد بن عبداللّه ـ ص ـ و از اوصياى آن حضرت؛ على بن ابىطالب تا مهدى موعود ـ عليهماالسلام ـ در آنجا حضور داشته و دارند، و شيوه دعا كردن و بهرهبردارى از چنين روز ارزشمندى را به ديگران و بخصوص پيروانشان آموختهاند. اين سرزمين ميعادگاه عاشقان و عارفان است و كدام عارفى است كه در عرفات، دعاى پر محتوا و زيباى عرفه امام حسين ـ ع ـ را بخواند و تحت تأثير آنهمه عشق و زيبايى و معرفت قرار نگيرد؟
در روايات درباره آمرزش گناهان در عرفات، به حدّى سخن گفتهاند كه همراه با شنيدن نام عرفه و عرفات، مغفرت و رحمت الهى در ذهنها متجلّى مىشود، به برخى از اين روايات توجه خوانندگان گرامى را معطوف مىدارم:
على ـ ع ـ فرمود: آن گاه كه در حجةالوداع، رسول خدا ـ ص ـ حج گزارد، در عرفات وقوف كرد، سپس رو به مردم كرده، سه مرتبه فرمود: خوش آمديد فرستادگان خداوند، كسانى كه اگر درخواست كنند به آنان عطا شود و فرداى قيامت در پاداش هر درهم يك هزار حسنه، دريافت دارند. سپس فرمود: اى مردم آيا بشارتتان ندهم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا. فرمود: هنگامى كه غروب اين روز ـ عرفه ـ فرا رسد، خداوند در برابر ملائكه به وقوف كنندگان در عرفات مباهات كرده، مىفرمايد:
[فرشتگان من!] به بندگان و كنيزان من بنگريد كه از گوشه و كنار زمين، ژوليده موى و غبارآلوده، بسوى من آمدهاند، آيا مىدانيد چه مىخواهند؟ فرشتگان گويند:
پروردگارا! از شما آمرزش گناهانشان را مىطلبند.
خداوند فرمايد: شما را به شهادت مىگيرم، همانا من اينها را آمرزيدم. پس از مكانى كه در آن وقوف كردهايد، آمرزيده و پاك باز گرديد.(33)
على ـ ع ـ فرمود: «از رسول خدا ـ ص ـ سؤال شد: كدامين يك، از عرفاتيان گناهكارتريناند؟ فرمود: كسانى كه از عرفات بازمىگردند و گمان مىكنند خدا آنان را نبخشيده است.»(34)
پيامبر ـ ص ـ فرمود: «برخى گناهان است كه جز در عرفات بخشيده نشود.»(35)
حسين بن على ـ ع ـ فرمود: «مردى يهودى خدمت پيامبر ـ ص ـ آمده گفت: اى محمّد ... از ده سخن كه خداوند هنگام مناجات در بقعه مبارك به موسى عنايت نمود از شما مىپرسم ـ تا آنكه گفت ـ اى محمد از هفتمين آن خبر ده كه چرا خداوند مردم را به وقوف در عرفات پس از عصر فرمان داد؟ پس پيامبر ـ ص ـ فرمود: بدان جهت كه بعد از عصر ساعتى است كه آدم پروردگار خويش را عصيان كرد پس خداوند بر پيروان من وقوف و گريه و دعا را در بهترين جايگاه ـ كه همين عرفات است ـ واجب گردانيد و پذيرش دعا را بعهده گرفت و آن ساعت كه از عرفات كوچ كنند، همان ساعتى است كه آدم كلماتى را از خداوند دريافت كرد و توبه نمود، كه همانا او توبهپذير و مهربان است.
يهودى گفت: راست گفتى اى محمد، پس ثواب كسى كه در عرفات ايستاده، دعا كند و به درگاه خدا زارى نمايد چيست؟ پيامبر فرمود: سوگند به آن كس كه مرا به حق ـ بشارت دهنده و بيم دهنده ـ به رسالت برانگيخت، همانا براى خداوند در آسمان هفت در است: باب توبه، باب رحمت، باب تفضل، باب احسان، باب جود، باب كرم، و باب عفو، هيچكس در عرفات حاضر نمىشود مگر آن كه براحتى از اين دربها وارد شده، اين خصلتها را از خداوند مىگيرد ... و براى خدا يكصد رحمت است كه تمامى آنها را بر اهل عرفات نازل مىگرداند. و آنگاه كه از عرفات برمىگردند، خداوند آن فرشتگان را به رهايى عرفاتيان از زير بار گناه و واجب شدن بهشت براى آنان، گواه مىگيرد، و هنگام بازگشت از عرفات ندا دهندهاى صدا مىزند كه: خداوند شما را آمرزيد، شما مرا راضى كرديد و من نيز از شما راضى شدم. آن يهودى گفت: راست گفتى اى محمد! ...»(36)
در نقل ديگرى آمده است:
«آنانكه در عرفات وقوف مىكنند، در حقيقت پيش روى خدا ـ بين يدى اللّه ـ وقوف كردهاند.»(37)
ابونصر بزنطى از حضرت رضا ـ ع ـ و آن حضرت به نقل از امام باقر ـ ع ـ آورده است: هيچ انسانى نيست ـ خوب يا بد ـ كه بر كوههاى عرفات وقوف كرده و خدا را بخواند، مگر آن كه خداوند دعاى او را مستجاب نمايد. آدم خوب در نيازهاى دنيا و آخرت و آدم بد در كار دنيا.»(38)
امام صادق ـ ع ـ فرمود: «هيچ مرد مؤمنى، از اهل هر روستا و شهرى كه باشد، در عرفات وقوف نكند جز آن كه خداوند اهالى مؤمن آن محل را ببخشايد و هيچ مرد مؤمنى از خانوادهاى با ايمان، در عرفات وقوف نكند مگر آن كه خداوند مؤمنان از آن خاندان را بيامرزد.»(39)
از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده كه پيامبر فرمود: «آمرزش بر اهل عرفات در همان لحظه حركت و لحظات آغازين روز عرفه نازل مىشود، آنگاه شيطان بر سر خويش خاك ريخته، شيون و زارى مىكند پس ديگر شياطين گرداگرد او جمع شده مىگويند: تو را چه شده است؟! مىگويد: مردمى كه در مدت شصت و هفتاد سال نابودشان كردم در يك چشم به هم زدن آمرزيده شدند(40) ـ مرادِ شيطان حاجيانى هستند كه در عرفات حاضر شدهاند ـ .»
پيامبر ـ ص ـ فرمود: «كسى كه گوش و چشم و زبانش را در روز عرفه نگهدارد، خداوند او را از عرفه تا عرفه ديگر حفظ مىكند.»(41)
ابن عباس مقدّمهاى در رابطه با حديث فوق آورده كه: فضل بن عباس ـ در عرفات ـ كنار رسول خدا ـ ص ـ ايستاده بود و به زنان نگاه مىكرد، پيامبر ـ ص ـ چشم او را برگردانيد و فرمود: امروز روزى است كه اگر كسى گوش و چشم و زبانش را جز از حق، نگهدارد، گناهش آمرزيده مىشود.»(42)
ابن عباس گفته است: «همانا خداوند به اهل عرفه ـ حاجيان ـ در برابر اهل آسمان فخر مىكند.»(43)
ازرقى نيز مىنويسد: پيامبر ـ ص ـ فرمود: «امّا وقوف تو در شامگاه عرفه، همانا خداوند متعال به آسمان دنيا فرود مىآيد و سپس به شما، بر فرشتگان مباهات مىكند و مىفرمايد: اينان بندگان منند كه پريشان موى و خاك آلوده از راههاى دور و درههاى ژرف، به اميد رحمت من، به درگاه من آمدهاند. اگر خطاهاى ايشان به شمار ريگها و قطرههاى باران و موج و خاشاك درياها باشد، هر آينه بخشيدم ...»(44)
ابن عباس گفت: «پيامبر ـ ص ـ را در غروب روز عرفه در عرفات ديدم كه دستهايش را تا سينه بالا آورده دعا مىكرد همانگونه كه مسكين از ديگران غذا طلب مىكند.»(45)
در روايتى آمده كه: بيشترين دعاى رسول خدا ـ ص ـ روز عرفه اين بود: «لا اله الاّ اللّه وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد، و هو على كل شىء قدير.»(46)
عبيد اللّه بن كُريز نيز گفت: «رسول خدا ـ ص ـ فرمود: برترين دعا، دعاى روز عرفه است.»(47)
همچنين رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «هيچ روزى شيطان كوچكتر، حقيرتر، و خشمگينتر از روز عرفه ديده نشده است، و اين بخاطر آن است كه خداوند رحمتش را نازل كرده، و از گناهان بزرگ ـ مگر آنچه كه در روز بدر ديده شد ـ مىگذرد.»(48)
رسول خدا ـ ص ـ روز جمعه در عرفات مشغول خواندن نماز عصر بودند كه شخصى به نام كلب خواست از مقابل آن حضرت عبور كند، ناگهان افتاد و مرد. چون نماز آن حضرت پايان يافت، فرمود: كدامين يك از شما كلب را نفرين نمود؟ مردى پاسخ گفت: من او را نفرين كردم. پيامبر ـ ص ـ فرمود: در ساعتى دعا كردى كه هيچ مؤمنى در آن ساعت دعا نمىكند، مگر آن كه خداوند مستجاب مىنمايد.
دعا اين بود: «لا اله الا اللّه الحليم الكريم، لا اله الا اللّه العلى العظيم، سبحان اللّه رب السماوات السبع و الارض، رب العرش العظيم، و الحمد للّه ربّ العالمين.»(49)
اهميت عرفات بحدى است كه در روايت آمده: «الحج عرفه»؛ «حج، عرفه است»، البته اين بدان معنا نيست كه ديگر اعمال حج، كم اهميت است! بلكه اين روايت، حجاج بيتاللّه الحرام را به مهمترين ركن حج كه عرفه است هدايت مىكند و شايد دليل اين اهميت، همان نقشى باشد كه عرفات در آمرزش گناهان دارد كه انسانهاى گنهكار وارد آنجا شده و بخشوده شده خارج مىگردند.
روزه گرفتن در عرفات
در برخى روايات فريقين، از روزه گرفتن روز عرفه نهى گرديده كه شايد علّت آن، سر حال بودن و با نشاط بودن هنگام دعا و نيايش است؛ زيرا انسان روزهدار، در آن سرزمين ـ و خصوصا در هواى گرم ـ حال دعا پيدا نمىكند. رسول خدا ـ ص ـ نيز روز عرفه را روزه نمىگرفت و خلفا و برخى اصحاب با تأسى به آن حضرت، از روزه گرفتن در اين روز خوددارى مىكردند.(50)
شيخ كفعمى در مصباح فرموده: مستحب است روزه گرفتن در روز عرفه، براى كسى كه در دعا خواندن ضعف پيدا نكند.(51) و اين خود مؤيد آن است كه كراهت روزه بدان جهت است كه انسانها براى دعا خواندن، حال و نشاط داشته باشند.
دعاهاى حسين بن على ـ عليهماالسلام ـ و امام سجاد در روز عرفه از ادعيه بسيار مهم و حاوى نكات ارزشمند و تكان دهندهايست.
بشر و بشير فرزندان غالب اسدى گفتهاند: در پسين روزِ عرفه، در عرفات، خدمت حسين بن على ـ عليهماالسلام ـ بوديم، آن حضرت از خيمه خود بيرون آمده، با گروهى از اهل بيت و فرزندان و يارانشان با نهايت خضوع و خشوع، در طرف چپ كوه (جبل الرحمه) ايستاده، روى بطرف كعبه نمود، آنگاه دستها را تا مقابل صورت بالا گرفت و مانند مسكينى كه طلب غذا مىكند، شروع به خواندن دعا نمود:
«الحمد للّه الذى ليس لقضائه دافع، ولا لعطائه مانع ...»(52)
در دعاى چهل و هفتم صحيفه سجاديه نيز، راز و نياز امام سجاد ـ عليهالسلام ـ در روز عرفه آمده است.
حضور رسول خدا در عرفات
جابر بن عبداللّه ـ رض ـ گفته است: رسول خدا ـ ص ـ نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح را در منا خوانده، سپس تا طلوع خورشيد صبر نموده، آنگاه حركت كرده به عرفات آمدند و در خيمهاى كه براى آنحضرت در نَمِره زده بودند، فرود آمدند.(53)
ابوالوليد نيز از پدر بزرگش، از مسلم بن خالد، از ابن جُريج نقل مىكند كه از عطاء پرسيدم پيامبر ـ ص ـ روز عرفه كجا منزل اختيار فرمودند؟ گفت: در نمره،(54) جايى كه خلفا فرود مىآيند، كنار سنگ بزرگى كه در دامنه كوه است و هنگامى كه به عرفات مىروى سمت راست تو قرار مىگيرد و بر همان سنگ بزرگ، پارچهاى مىبستند و پيامبر ـ ص ـ زير سايه آن بودند.(55)
مرحوم صدوق در مقنع گفته است:
آنگاه كه به عرفات آمدى، در نَمِرَه نزديك مسجد، خيمه زن، كه رسول خدا ـ ص ـ نيز همين جا خيمه زد، سپس غسل كن و نماز ظهر و عصر را باهم بخوان تا براى دعا فرصت كافى داشته باشى؛ زيرا كه روز عرفه، روز دعا و درخواست از خداوند است.(56)
پيامبر ـ ص ـ تا نزديكى اذان ظهر نزد مسجد ابراهيم در نمره ماند، سپس حركت كرده به نزديكى جبلالرحمه آمد و آنجا وقوف كرد.
ازرقى مىنويسد:
محلّ وقوف پيامبر ـ ص ـ در شامگاه روز عرفه، ميان كوههاى نبعه و نبيعه و نابت و كنار زمين گستردهاى، كه پشت جايگاه وقوف امام و سالار حج مىباشد، بوده است، و كنار بريدگى كوه نابت، از سلسله جبالى كه امروز معروف به الالْ است، وقوف فرمودهاند. اين قسمت در سمت چپ راه طائف و سمت راست دمام قرار دارد.
با ظهور اسلام در حجاز، پيروان اين آيين حنيف، وقوف در عرفات را ركنى از اركان حج دانسته و روز نهم ذيحجّه در اين سرزمين وقوف كرده، و وقوف در خارج اين محدوده را جايز نمىدانند.
سيل در عرفات
در عرفات، در گذر تاريخ، حوادث فراوانى رخ داده كه پرداختن به آن فرصتى ديگر مىخواهد. ازرقى نمونهاى از آن حوادث را اينچنين نقل كرده است:
در سال يكهزار و پنجاه و سه، روز نهم ذىحجه، در حالى كه حاجيان در عرفات بودند، سيل عظيمى آمد كه از ظهر تا غروب ادامه داشت و چون حاجيان خواستند به مشعر بروند، جريان سيل مانع از عبور ايشان شد و آنها ناچار شدند تا آخر شب در عرفات بمانند تا سيل كندتر شود و با سختى گذشتند.(57)
وى همچنين گفته است:
نخستين كس كه ميان صفا و مروه، و دو كوه عرفات، در شبهاى موسم حج، چراغهاى نفتى برافروخت ابواسحاق معتصم بود.(58)
سخنرانى در عرفات
سيره رسول خدا ـ ص ـ و ائمه معصومين ـ عليهمالسلام ـ بر اين بوده كه در عرفات براى حاجيان سخنرانى نموده، معارف دينى و اخلاقى را بيان مىكردند. و حتى خلفا و حكّام نيز با تأسى به آنان، در اين سرزمين مقدس خطابههايى ايراد مىنمودند. رفته رفته منبرى براى خطيب روز عرفه ساخته شد، كه خطيبان بر فراز آن سخن مىگفتند.
عمرو بن دينار گفته است: در زمان ابن زبير منبر عرفه را ديدم كه آن را از سنگهاى تراشيده شده ساخته بودند و آن را در جايى نصب كرده بودند كه امام و سالار حج، در عرفات نماز ظهر و عصر را مىخواند. سرانجام سيل آن را ويران كرد و ابن زبير به جاى آن، منبرى از «عيدان» ساخت.(59)
پيامبر ـ ص ـ در حجةالوداع، آخرين حج خود، دو مرتبه؛ يكبار قبل از نماز ظهر و عصر و ديگربار پس از آن، به ايراد خطبه پرداخت و قوانين كلّى و احكام ابدى دين مقدس اسلام را به مردم ابلاغ فرمود.(60)
محمد بن هشام نيز در عرفات خطبه خوانده گفت: «تمامى عرفه تا منبر من، موقف است.»(61)
هماكنون رسم ايرانيان بر اين است كه: در روز عرفه، روحانى كاروان براى حاجيان سخنرانى نموده، سپس دعاى شريف عرفه را مىخوانند در بعثه مقام معظم رهبرى نيز ابتدا يكى از شخصيتهاى معروف و روحانى سخنرانى نموده، سپس مدّاحى از مدّاحان اهل بيت اشعارى همراه با ذكر مصيبت مىخواند و در پايان نيز دعاى عرفه خوانده مىشود.
ازرقى گفته است: «فاصله ميان مسجدالحرام و جايى كه سالار حج در عرفات وقوف مىكند، درست و بدون كم و بيش يك چاپار است.»(62)
مسجد عرفات
در عرفات مسجدى وجود دارد كه در تاريخ به نام مسجد عرفه، و مسجد جامع ابراهيم، و يا مسجد ابراهيم نيز از آن ياد شده است. اين مسجد در گذشته بسيار كوچك بوده، و حاجيان در آن نماز مىگزاردند.
ازرقى در ترسيم مسجد عرفات مىنويسد:
اندازه مسجد عرفات از جلو تا آخر ـ يعنى طول ـ يكصد و شصت و سه ذراع و از سمت راست تا سمت چپ آن ـ يعنى عرض ـ بيست ذراع است، بر ديوارهاى مسجد دويست و سه و نيم كنگره است، شصت و چهار كنگره بر ديوار قبله و بر گوشه راست و چپ آن، هر يك هشت كنگره، و پنجاه و هفت كنگره هم بر بقيه ديوار راست و چپ و در ديوار آخر مسجد ده كنگره بر سمت راست و چهار كنگره بر سمت چپ قرار دارد. مسجد عرفات داراى ده در است، يك در بر ديوار قبله كه داراى طاقى بطول نه ذراع و عرض دو ذراع و هيجده انگشت است، بر ديوارهاى سمت راست چهار در و بر ديوار سمت چپ هم چهار در قرار دارد و پهناى هر يك از اين درها شش ذراع است، مساحت درى كه بسوى موقف گشوده مىشود يكصد و سى و يك ذراع است از كنار سمت راست مسجد تا كنار سمت چپ آن ديوارى دايره شكل ـ قوسى ـ به طول سيصد و چهل ذراع كشيده شده است، پهناى مسجد از وسط آن شصت و هشت ذراع است، درهايى كه در ديوار سمت راست است در بخش «حَبْر» گشوده مىشود، بلندى ديوارها شش ذراع است در آخر مسجد سمت راست و طرف حَبْر دكان مربعى است كه بلندى آن پنج ذراع و مساحت بالاى آن هفت ذراع و هيجده انگشت در شش ذراع و هيجده انگشت است و روز عرفه بر آن اذان مىگويند، در مسجد محرابى هم بر سكوى مرتفعى قرار دارد كه امام و برخى از همراهان او آنجا نماز مىگزارند و ديگران پايين آن نماز بجا مىآورند و بلندى اين سكو دو ذراع است ... از مسجد عرفه تا جايى كه شامگاه عرفه، امام مىايستد يك ميل است و نشانه آن در پشت جايى كه امام مىايستد و كنار جبلالمشاة نصب شده است.(63)
ملك اشرف قايتباى (873 ه . ـ 901 ه .) در زمان سلطنت خود، مسجد نمره را در عرفات تعمير و قنات عرفه را كه مسدود شده بود لايروبى كرد.(64)
مساحت مسجد نمره در بازسازى و توسعه اخير به 000,124 متر مربع رسيده است. قسمتى از ساختمان مسجد دو طبقه، با مساحتى حدود 000,27 متر مربع است. مسجد كاملاً مجهز و از سيستم سرد كننده، دستشويى مناسب و غيره برخوردار است و گنجايش حدود 000,300 نمازگزار را دارد. ساختمان مسجد چيزى حدود سيصد و سى و هفت ميليون ريال سعودى، هزينه برداشته است.(65)
در روز عرفه تعدادى از حجاج در مسجد نمره آمده به خطبه روز عرفه كه خطيب مسجد آن را ايراد مىكند گوش داده، سپس نماز ظهر و عصر را با يك اذان و دو اقامه برگزار و آنگاه تا غروب آفتاب به دعا و نيايش و زارى به درگاه خداوند مشغول مىشوند.(66)
عرفات و ستمگران
عرفات با دارا بودن ويژگيهاى فراوان معنوى، در طول تاريخ از گزند ستمكاران در امان نمانده، براى دور ساختن حاجيان از معنويت عرفات، به تحريف حقايق پرداختهاند.
ابويقظان گفت: مردى از فرزندان عثمان روز عرفه نزد هشام بن عبدالملك آمد پس گفت: امروز روزى است كه خلفا لعن ابوتراب را در آن مستحب دانند!(67)
سعيد بن جبير نيز گفته است:
معاويه از تكبير گفتن در روز عرفه خوددارى كرد؛ زيرا كه على بن ابيطالب ـ ع ـ در آن روز تكبير مىگفت!(68)
آب در عرفات
با ظهور اسلام در جزيرةالعرب، و گرايش روز افزون مردم به اسلام، رفته رفته بر طرفداران و پيروان رسول خدا ـ ص ـ افزوده شد و همه ساله در موسم حج، تعداد زيادى از حاجيان، براى انجام مناسك حج به سرزمين عرفات آمده، در آنجا وقوف مىكردند. از آنجا كه يكى از نيازهاى اساسى مردم در عرفات، آب بود، حوضچهها و استخرهايى در نزديكى جبلالرحمه احداث نمودند تا حاجيان به هنگام وقوف در عرفات از آنها استفاده كنند. مورخان نوشتهاند:
مردم مكه در گذشته، از آب چاههاى داخل شهر مكه و خارج آن مىآشاميدند ولى وقتى خلافت به معاوية بن ابىسفيان رسيد حدود ده رشته قنات آب به سوى مكه جارى ساخت. بدين منوال بود تا اين كه در اواخر دوران بنى اميه، وقتى عبداللّه بن عامر، حج خانه كعبه گزارد، دستور داد آب تمام چشمههاى مكه را در يك مجراى واحد جارى سازند و آن را در ميدان «صحراى» عرفات به نام چشمه عرفه ظاهر ساختند.
بعدها در دوران خلفاى عباسى و حكام مقتدر ديگر، آب چشمه عرفه را از طريق مجارى متعددى به مكه روان ساختند. چشمه عرفه به هنگام خلافت متوكل عباسى خراب شد و اين خليفه صد هزار دينار به مكه فرستاد و آن را تعمير و آبش را به مكه جارى ساخت، سپس در سال 241 هجرى بر اثر زلزلهاى چشمه عرفه ويران شد و معلوم نيست در چه تاريخى آن را مجددا تعمير كردهاند. باز در حدود 500 هجرى چشمه مزبور به علت خرابى، اصلاح و تعمير گرديد. در لوحهاى كه در طرف راست كوه جبلالرحمه يافت شده، نام اصلاح كنندگان چشمه عرفه و ديگر مجارى آبهاى مكه ذكر گرديده است. در اين لوحه آمده: «بسم اللّه الرحمن الرحيم ... درود بر پيغمبر ما محمد ـ ص ـ ... و درود بر امام الناصر لدين اللّه اميرالمؤمنين كه خداوند او را گرامى دارد ... و به دستور امام الاصفهتيلار الكبير نصيرالدين بن زينالدين امير اربل ... در اينجا لوحه مزبور خوانا نبوده ... و سپس سال 500 هجرى ذكر شده و بعد نام ابو جعفر منصور المستنصر باللّه ... آمده است.»
و باز لوحه ديگرى در همان كوه (رحمت) پيدا شده كه تعمير چشمهها و مجارى آب مكه را به ابوالعباس احمد الناصر لدين اللّه در سال 584 هجرى نسبت داده است در لوحه مزبور آمده: «خليفه بر تمام اهل اسلام ابوالعباس احمد الناصر لدين اللّه كه خداوند او را حفظ كناد و اقتدار و قدرتش را دو برابر كناد، امر به تعمير و آبادى چشمه عرفه و آبگيرهايى براى حاجيان خانه خدا كرده است ... در سال 584 هجرى» و همچنين لوحه مجزاى ديگرى هم در آنجا يافته شد كه تعمير چشمه عرفه را به اميرالامراء الاصفهتيلار الكبير نصيرالدين بن زينالدين امير اربل در سال 594 هجرى نسبت داده است.
و لوحه چهارمى هم در آنجا ديده شد كه مستنصر عباسى چشمه عرفات را به سالهاى 625 ه . 627 ه . و 633 ه . تعمير نموده است.(69)
فاكهى براى عبداللّه بن عامر بن كريز، در عرفات تعداد هفت حوض ذكر كرده، وابراهيم رفعت پاشا آن را هشت حوض دانسته است.(70)
برخى علاوه بر آشاميدن از آن حوضچهها، غسل نيز مىكردند. يزيد بن ابىزياد گفته، روز عرفه مجاهد را ديدم، در حالى كه مُحرِم بود، با استفاده از برخى حوضچههاى عرفات غسل مىكرد.(71)
در ناحيه جنوب شرقى مسجد نمره نيز ديوارهايى بوده كه آثار آن تا اين اواخر باقى بود و در حقيقت حدّ جنوبى موقف عرفه به حساب مىآمده است. همچنين بازارى در جنوب جبلالرحمه بوده كه تا سالهايى، نه چندان دور، وجود داشته و ابراهيم رفعت پاشا در مرآةالحرمين تصاويرى از آن را آورده است.(72)