0

خانم ژاله قائم مقامى

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

خانم ژاله قائم مقامى

در سال 1262 هجرى شمسى ، در خانه (((ميرزا فتح الله قائم مقامى ))) كه از نوادگان (((ميرزا ابوالقاسم قائم مقامى ))) وزير و شاعر و نويسنده دوره قاجاريه بود، در (((فراهان ))) دخترى بدنيا آمد كه او را (((عالم تاج )))نام نهادند.
(((عالم تاج ))) از پنج سالگى ، تحصيل را در خانه پدرش آغاز كرد و به تدريج كتابهاى فارسى و عربى را به راحتى مطالعه مى كرد. او داراى حافظه و استعداد سرشارى بود و به زودى صرف ، نحو، معناى ، بيان ، منطق ، نقد شعر، كتاب جامع المقدمات ، حكمت و تا اندازه اى هياءت را فرا گرفت .
عالم تاج ديوان اشعار شعراء معروف و كتابهاى ادبى را با ذوق و شوق مطالعه مى كرد و از نظريات و افكار انديشمندان بهره كافى مى برد.
عالم تاج نوجوانى شانزده ساله بود كه پدرش او را به ازدواج (((على مردان خان مير پنج ))) كه چهل سال سن داشت در آورد. على مراد خان برخلاف همسر نوجوانش ، فردى بى سواد بود. او مردى سفر كرده ، اهل شكار و مرد جنگ و مبارزه بود و نسبت به علم و دانش و شعر و ادب كاملا بيگانه !
گرفتاريهاى مالى و خانوادگى پدر عالم تاج ، باعث شد كه اين پيوند ازدواج نا مناسب و به قول عالم تاج ، اين وصلت سياسى صورت گيرد و دو نفر با دو روحيه مختلف و دو فكر متفاوت و سليقه هاى متضاد مجبور شوند، عمرى را با هم به تلخى زندگى كنند.
(((حسين پژمان بختيارى ))) شاعر نامدار و مشهور معاصر كه فرزند اين پيوند نامناسب و وصلت سياسى مى باشد، در مورد ناسازگارى هاى پدر و مادرش ، در مقدمه اى كه بر ديوان اشعار مادرش نگاشته ، چنين مى نويسد:
(((مادرم در آغاز جوانى بود، در حالى كه پدرم دوران جوانى را به پايان رسانيده بود. مادرم اهل شعر و بحث و كتاب و معرفت بود، اما پدرم به دنبال مال و منال دنيا و پول و ثروت مى گشت . مادرم از مكتب خانه به خانه شوهر آمد، در صورتى كه پدرم از ميدانهاى جنگ و خونريزى و كشت و كشتار، به كانون خانواده قدم گذاشت . در حالى كه پدرم انتظار خانه دارى و شوهر ستائى و صرفه جوى و فرمانبردارى محض از همسر!)))
عالم تاج تازه ازدواج كرده بود كه مشكلات ديگرى نيز بوقوع پيوست و زندگى اين دختر نوجوان را برآشفت و بيش از پيش در هم ريخت . در همان اولين سال زناشوئى ، عالم تاج مادر مهربانش را از دست داد و مرگ مادر، كه بزرگترين پشتيبان عالم تاج بود، قلبش را سخت آزرده ساخت . هنوز غم و اندوه بى مادرى ، روح ظريف و حساس عالم تاج را آزار مى داد، كه درست پس از سى و نه روز، پدرش نيز چشم از جهان فرو بست . مرگ پدر و مادر و بى مهرى همسر سبب شد كه عالم تاج در دريائى از اندوه و درد اسير گردد و غم بى كسى و تنهائى را با تمام وجودش احساس نمايد. اين بود كه از نخستين سال زندگى و تولد فرزند اول ، اختلافات بين عالم تاج و على مردان خان مير پنج روز به روز فزونى گرفت و بالاخره وصلت بيش از هشت سال دوام نيافت و به جدائى آنها انجاميد!
عالم تاج ، همسرش را رها كرد و به خانه پدرى خود برگشت ، بى آنكه طلاق بگيرد. على مردان حتى به او اجازه نمى داد كه تنها فرزندش را كه در خانه پدر مانده بود ببيند. اين است كه ديوان عالم تاج حاوى اشعارى است كه از سوز دل و اندوه قلب وى برخاسته و بازتاب تنهائى و رنج هاى اين شاعر دردمند مى باشد و بدين جهت در دل و جان انسان اثر عميقى دارد. عالم تاج در يك رباعى چنين مى گويد:

رنجى كه من از دورى فرزند كشم
يعقوب از آن حال ، خبر داد و بس
علم تاج بيشتر عمرش را در (((فراهان ))) با برادرش زندگى مى كرد و در طول سال ، يكى دوبار به تهران رفت و آمد داشت .
حسين پژمان فرزند اين پيوند نا هماهنگ نه ساله بود كه پدرش على مردان خان مير پنج در گذشت . پس از مرگ او، خويشاوندانش به طمع گرفتن اموالش بپاخاستند و به عالم تاج زيانها رسانيدند و حتى تنها فرزندش را به او نداده و زير نظر عمويش به نام (((حاج على نقى خان سردار))) و بعدها هم او را به (((جعفر قلى خان سردار))) سپردند و سالها اجازه ندادند كه عالم تاج ، تنها فرزندش را ببيند.
شايد تعجب كنيد، هنگامى كه فرزند به سن بيست و هفت سالگى رسيد، مادرش او را ديد و از آن به بعد بود كه اين مادر و فرزند با هم زندگى مى كردند.
اين مصائب و محروميت ها از شوهر و دورى از فرزند و مهمتر از همه ناكامى و آزردگى روح اين بانوى شاعر، قلب او را درهم مى فشرد و آثار اين مشكلات و نابسامانيها در اشعارش مى تراويد. تنها پناهگاه عالم تاج ، شعر و شاعرى بود، ولى در ظاهر از شاعرى بيزارى مى جست و ديوان اشعارش را به آتش مى سپرد، تا اثرى از انديشه هاى دردمندانه اش باقى نماند.
آنچه از اشعارش باقى مانده ، اوراق پراكنده اى بود كه پس از درگذشت عالم تاج ، فرزندش بر حسب تصادف ، در لابلاى كتابها و يادداشتهاى مادرش ، به تدريج پيدا كرد و آنها را گردآورى نمود. با اين حال همين اشعار پراكنده كه به صورت ديوانى با 917 بيت در آمد، نمونه اى است كه قدرت و توانمندى عالم تاج را در سرودن شعر نشان مى دهد.
يكى از ويژگيهاى اشعار عالم تاج ، لحن زنانه اوست كه لطافت خاص و آب و رنگ ويژه اى به اشعارش بخشيده است . وى به پيروى از سرشت زنانه اش ، گاه از تفاوت مرد با زن سخن مى گويد، گاه از سفره عقد، زمانى از ويژگيهاى يك شوهر شايسته ، هنگامى از فرزند دلبند خويش و گاهى از نكوهش شوهر و احوال بيوه زن بى پناه شعر مى سرايد و اين موضوعات را در اشعارش با لطافت خاص و هنرمندانه اى منعكس مى سازد.
عالم تاج كه ديوان اشعارش تحت عنوان (((ديوان ژاله قائم مقامى ))) انتشار يافته ، در همه آثار خود، تكيه به لزوم پاكدامنى ، عفت و تقواى اخلاقى دارد. از ديدگاه عالم تاج ، زن آتشى سوزنده و در اشك فريب افروخته است ، به طورى كه در پيوند اجبارى عقد و عروسى ، شمع سفره عقد هم بر احوالش مى گريد و اشك مى فشاند.
توجه و عنايت ژاله قائم مقامى نسبت به پاكدامنى و عفت دختران در نمونه اشعار زير مشهود است :

نور چشما دخترا! آينده اندر دست توست
قدر نعمت را بدان ، اى گوهر يكتاى من
پاكدامن باش و ز آزادى بجز عزت مخواه
راه تاريكان مرو، از زهره زهراى من
ژاله قائم مقامى پس از عمرى سراسر درد و رنج ، اما همراه با تلاش و كوشش در راه علم و ادب ، در سال 1325 هجرى شمسى به 63 سالگى در تهران وفات يافت .
نمونه ديگر شعر (((ژاله قائم مقامى )))درباره مفهوم و مراحل مختلف زندگى آميخته ، با رنج و درد او عبارت است از:

زندگانى چيست ؟ نقشى با خيال آميخته
راحتى با رنج و شورى ، با ملال آميخته
پرتو لرزان اميد، اين چراغ زندگى
شعله اى زيباست ، با باد محال آميخته
اصل امكان چيست ؟ وين انسان كبر اندوز چيست ؟
قصه اى از هر طرف ، با صد سؤ ال آميخته
اى بلند اختر سپهر و اين تبه گوهر زمين
هيچ در هيچ و خيال اندر خيال اندر خيال آميخته
هر يقينش با هزاران ريب و شك در ساخته
هر دليلش با هزاران ، احتمال آميخته
يا سكوتى جاودان ، با قيل و قال آميخته
الغرض گر نقش هستى را، نكو بيند كسى
يك جهان زشتى است ، با قدرى جمال آميخته

داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ
جلد ۵

احمد صادقى اردستانى

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

جمعه 28 مهر 1391  3:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها