سلام به تمام خوانندگان محترم
یا بهتر بگم سربازان وطن
امروز میخوام براتون یک روز آمورشی پادگان باغرود نیشابور رو شرح بدم پس سرا پا گوش باشید :
اول براتون چند تا تعریف دارم که گیج نشین.
پادگان باغرود به 4 تا گردان تقسیم شده :
گردان 100 گردان حضرت رسول(ص) : که همه فوق دیپلم های عادی اونجان.
گردان 200 گردان حضرت علی(ع) *
گردان 300 گردان امام حسن (ع)*
گردان 400 گردان امام حسین (ع)*
* : این 3 گردان شامل فوق دیپلم و لیسانس و ارشد و دکترا هستند که در این گردان ها (امرعیه- کفایتی و عادی ) تقسیم شده اند،که هر یک از این گردان ها به 2 تا 4 گروهان تقسیم میشوند مثلا گردان 300 به گروهانهای 301 ، 302 تقسیم میشوند . هر کدام از این گردان ها جای مخصوصی دارند اگر ما از درب پادگان وارد شویم گردان 100 در سمت چپ و بالا ،گردان 200 در سمت چپ و پایین یعنی نزدیک درب ،گردان 300 در سمت راست و پایین (نزدیک درب ) و 400 در سمت راست و بالا – راستی میدان صبحگاه و حسینیه مستقیم درب قرار دارد.
خب بریم سر اصل مطلب :
صبح یک روز معمولی که میخواین از خواب بیدارشین ، راستی بهتون یه برنامه میدن که به برد تو خوابگاه بزنید اون برنامه کل روزتون رو شرح میده تا آخر هفته و هر جمعه واسه هفته بعد تغییر میکنه ، خیلی سرتون رو به درد آوردم :
تقریباً نیم ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدارتون میکنن یا مسول شب یا یکی از بچه های خوابگاهتون که به عنوان پاسبخش انتخاب میشه: آقا بلندشو نماز نماز ، بلندشو آقا هر کدوم از شما اونجا خودتون رو به اسم و فامیل دیگه نمیشناسید هر کدوم از شما یه کد داره مثلاً خود من، کد 123 بودم، کد باغرود، جالبه نه؟ که این کد طبق قد که فرمانده تنظیم میکنه انتخاب میشه،بعد همه واسه نماز بلند میشن و البته اولش خیلی سخته چون نماز رو همیشه میذاشتیم واسه 10 دقیقه قبل از طلوع آفتاب یا قضا شو بعداً میخوندیم اما حالا 30 تا 20 دقیقه قبل از اذان باید بیدارشیم ، خب میریم وضو میگیریم و همه جلوی آسایشگاه ( خوابگاه ) جمع میشیم منظور از همه ، کل گردان خودمون و با ضرب 4 تا حسینیه میریم در این بین یه رجزی هم که بهتون میگن رو میخونین مثلاً ما میگفتیم ( یاد امام و شهدا دل و میبره کرب بلا ، دل و میبره کرب بلا ) که تو این بین بچه هایی بودن که یاد امام رو بلند میگفتن بقیه رو یواش، واسه خندش.همه گردان ها یا بهتر بگم کل پادگان واسه نماز میاین.
نماز رو که خوندین باز به صف میشین تا ورزش کنین یک ورزشکار از بین شما میشه مربی ورزش صبحگاهی تون ، یه 3 تا 4 دوری دور میدان صبحگاه میزنین بعد نرمش ودر آخر تا آسایشگاه با ضرب 4 میرین ، خوشحال نشین چون نمیرین بخوابین میرین ظرف و لیوان چای رو برمیدارین واسه صبحانه ، حتماً به خودتون میگین این ورزش که چیزی نبود، ولی همین ورزش 30 تا 45 دقیقه طول میکشه، آره.حالا واسه صبحابه باید به صف شین واسه ناهار و شام هم همینطور و طولانیترین صف صف ناهار است که در این بین افراد نامردی هم در صف جا میزنن و به داخل سلف میرن ، واسه گرفتن غذا ،که بر طبق کد است جلوی کدت یه تیک میخوره ، بعد از صبحانه زمان نظافت میرسه که هر 12 نفر یک گروه رو تشکیل میده که مسول نظافت یه منطقه خاصی میشن مثلاً : نظافت آسایشگاه ،سلف ، جلوی آسایشگاه و غیره تا بگیر گلاب به روتون نظافت دستشویی ها ، بعد از نظافت آماده واسه کلاس ها میشین ، یه خوبی که باغرود داره همه افراد دانشگاه رفته اند و کلاسها مانند دانشگاه هیچ فرقی نداره فقط به فقط تاکید میکنم تنها فرقش اینه که مختلط نیست اینو گفتم نری اونجا بگی یه فرقی داشت، کلاسها شروع میشه از عقیدتی بگیر تا تاکتیک ، جنگ نوین ، بهداشت،اسلحه شناسی و ... و تیراندازی یا همون میدان تیر که یه مسافت 2 تا 3 کیلومتری رو میبرن بیرون پادگان تا به میدان تیر برسین و دیگه تیراندازی و سیبل و امتیاز البته خود کلاس میدان تیر از صبح تا ظهر طول میکشه بعد از کلاسهای صبح وقت نماز ظهر و بعد از نماز هم ناهار و 30 دقیقه استراحت تا شروع کلاسهای بعداز ظهر ، بین هر کلاس 10 تا 15 دقیقه استراحت ، بعد وقت نماز مغرب و عشا میشود و تقریباً 30 دقیقه استراحت تا زمان شام ،شام رو که صرف کردین (نوش جان) میرین به آسایشگاه استراحت و واکس زدن پوتین ها و شستن جورابها که این دو قلم از واجبات است چون نصف شب که مسول شب اتفاقی بیاد و ببینه که پوتین ها یا جورابها کثیف یا بو میده براتون پست تنبیهی میذاره ، راستی اینو نگفتم هر روز صبح باید تخت خوابهتون آنکادر باشه ، اگه نباشه چی ؟ پست تنبیهی دستشویی میخورین ؟ البته نگران نباشین بهتون یاد میدن . بعد از شستن جورابها اگه خواستین یه مسواکی هم میزنین و به تخت خوابتون میرین و تا یه بگو بخندی با بچه ها داشته باشین میبینین که ساعت خواب رسیده و چراقها خاموش میشه و اونجا دیگه نمیتونی بگی من میخوام فوتبال ببینم یا ... چون بیشتری از بچه ها از فرط خستگی خوابشون برده و باید واسه صبح فردا آماده بشن. به امید فردا
توضیحات:
هفته اول فقط آشناییه.
بعد از سایز گرفتن لباسها در روز دوم بهتون لباس میدن از 4 جفت جوراب بگیر بیا بالا تا شورت و زیرپوش و دست کش ، شامپو و صابون و حوله و ... تا اورکت و دو تا کلاه ( راستی کلاه ها رو یه سایز بزرگتر بگیرین تا وقتی مو هاتون رشد کرد مشکل تنگی کلاه نداشته باشین)
شنبه هر هفته صبحگاه مشترک دارین، فرمانده کل پادگان یه صحبتهایی میکنه ، جالبه ! وسط صحبتهاش شاید از مرخصی هم حرف بزنه.
درس عقیدتی رو خوب یاد بگیرین چون ازتون امتحان میگیرن ، و در سوابق مهمه.
بقیه درس ها رو تا تونستین نخوابین!
با فرمانده ها و مربی ها تا میتونین دوست بشین.
یادگاری های زیر تخت خواب ها و روی در دستشویی ها رو جدی بگیرین تا حد معقول!
و مهمترین حرف من به شایعات و صحبتها گوش ندین ! بذارین براحتی بگذره . نمیدونم گفتن 25 ام مرخصی میدن اونم یه هفته ، یا مرخصی پایان دوره هم داریم و ... رو بذارین خودشون بگن ، بجز فرمانده پادگان کسی خبر نداره پس از مربی ها هم نپرسین اونها همون چیزایی رو میگن که روی در دستشویی ها نوشته تازه خیلی کمتر!
از نمره میدان تیر هم هراسی نداشته باشین تا میتونین وسط بزنین تا در آخر آموزشی دوباره نبرنتون تا تیراندازی کننین تا نمره به حدنصاب برسه!
هفته آخر هم اردو میبرنتون تا چیزایی که تا حالا تئوری یاد گرفتین رو اونجا عملی انجام بدین .
آموزشی یک طرف ، اردو هم یک طرف، فقط جبهه است ، شب آخر اردو هم یک طرف فقط خط مقدم فقط یه فرقی داره بهتون تیر نمیخوره،از همه طرف صدای تیر و انفجار میاد، خیلی جالبه تا نبینی باور نمیکنی؟
واسه من فقط شب اولش سخت بود که کسی رو نمیشناختم بعدش که واسه خودت دوست پیدا میکنی دیگه از تنهایی در میای.
از کیوسک های تلفن نگفتم که روزهای اول خلوته اما بعدش چه صفهایی تشکیل میشه هر کسی میخواد به خونه شون ، خونه مامان جونشون و به دوست دخترش زنگ بزنه، راستی حسینیه کارت تلفن میده 1800 تومان،اینم تبلیغات واسه مغازه حسینیه.
حمام هم هر روز صبح 30 دقیقه قبل از نماز به راهه به قول بچه ها ( واسه افرادی که به جدول میزنن) و روز های دیگه هم تقسیم بین گردان ها میشه.
بهتون خوش بگذره و استفاده کنین و به قول مربی سیاسی از همه چیز لذت ببرین که دیگه مثل این دو ماه پیدا نمیکننین و حسرتشو بعداً مثل من میخورین .
کاری به دوشتون نیست از همه افسردگی ها به دور هستین.
اگه کمی و کاستی بود و رفتین د یدین من اشتباه میگفتم از من ندونین و از تغییرات برنامه اونجا بدونین.
اینم از پادگان آموزشی و یک روز خاطره ای