زيانهاى گوناگون دروغ
به همان نسبت كه راستگويى پسنديده و سودمند مى باشد، دروغگويى ناپسند و زيان آور است; آن از برجسته ترين صفات و اين از نكوهيده ترين آنهاست، زبان رازگوى قلب و ترجمان احساسات باطنى است. اگر دروغ از حسد و عداوت سرچشمه گرفت، نتايج تراوشات خطرناك نيروى غضب و چنانچه از ناحيه طمع و يا اعتياد پديدار شد، از آثار شوم شعله هاى سوزان شهوت است.
اگر زبانى به دروغ آلوده و پليدى در گفتار نمايان شود، همچون طوفان خزان حيثيت گوينده را دستخوش غارت و يغما قرار داده و كاخ شرافت اوراواژگون مى كند. دروغ، روح خيانتوناپاكى رادرانسان تقويت و نور وجدان را در كانون دل خاموش مى سازد و رشته وحدت واتفاق مى گسلد وموجب شيوع نفاق درجامعه مى گردد. بخش مهمى از گمراهيها نتيجه سخنان و ادعاهاى خلاف واقعى است كه آزمندان براى اجراى نيات سودطلبانه خود با گفتار ظاهرفريب، پرده ضخيمى بر چهره حقايق زده و با تلقينات زهرآگين ساده لوحان را به زنجير اسارت مى كشانند.
دروغگو زحمت تأمّل و انديشه به خود نمى دهد و به تصور اينكه كسى از راز او آگاهى پيدا نمى كند به عاقبت كار دقت نمى كند و لذا پيوسته در طى گفتار، دچار اشتباه و تناقض گويى گرديده و عاقبت با افتضاح و شكست مواجه مى شود و خجلت و رسوايى عجيبى بار مى آورد. پس بى اساس نيست كه مى گويند:«دروغگو كم حافظه است!».
يكى از عوامل شيوع اين خصلت مذموم كه به راستى موجب مسموميت اخلاق جامعه مى گردد «عنوان دروغ مصلحت آميز است!»، اين عنوان پرده خوش نمايى است كه بر روى اين پليدى كشيده مى شود و نوعاً مردم براى توجيه دروغهاى شاخدار خود، بر روى آن تكيه مى كنند، اما غافل از اينكه عقل و شرع «دروغ مصلحت آميز» را با شرايط مخصوصى تجويز مى كنند; مثلاً: اگر جان يا مال و ناموس مسلمانى در معرض تلف واقع شود، بايد با وسايل مقدور دفاع نمود و از وقوع خطر به مرز جان يا متعلقات مسلمان شديداً جلوگيرى كرد، ولو با گفتن دروغ باشد، اما در عين حال نبايد از «حدود ضرورت» تجاوز كند. اگر دايره «دروغ مصلحت آميز» را به مقتضاى منافع شخصى و دلخواه خود توسعه داده و آن را به عنوان يك برهان قاطع در تمام موارد، مورد استناد قرار دهيم، ديگر محل و زمينه براى دروغ بى مصلحت باقى نخواهد ماند و به قول يكى از نويسندگان شهير:«هرچيزى دليلى دارد براى هركارى مى توان علتى تراشيد حتى جنايتكاران و مجرمين را وقتى در مقام مؤاخذه دربياورند براى جنايت و جرم خود علتها و عذرها و دليلها مى توانند ذكر كنند البته تمام دروغهايى كه در دنيا گفته مى شود مصلحت آميز است; يعنى هردروغى يك جنبه خير و نفعى دارد و اگر نداشته باشد لغو و بى فايده است و در اين صورت چندان هم مضر نيست. انسان بالفطره هرچيزى را كه موافق منافع شخصى او است خير مى داند پس تا منافع خصوصى خود را از گفتن راست در خطر تصور كند و يا اينكه خيال كند از دروغ فايده اى به او مى رسد دروغ خواهد گفت; زيرا در راستى، فتنه و شر و در دروغ، منفعت و مصلحت ديده است».
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه دروغ شر بزرگى است و اگر با حصول شرايط تجويز و به وسيله آن شرى مرتفع گرديد، تازه افسدى با فاسد كوبيده شده است.
آزادى بيان بيش از آزادى فكر قابل اهميت است; زيرا اگر انحراف و لغزشى در ناحيه افكار پديد آيد، آثار سوء آن تنها متوجه شخص فكركننده است. امّا آزادى بيان در محدوده مصالح اجتماع مى باشد و از اين رهگذر سود و زيان آن، دامنه دار و عمومى خواهد بود.
«غزالى» مى گويد:«زبان از نعمتهاى بزرگ و مصنوعات دقيق و لطيف پروردگار است اين عضو گرچه از نظر حجم و جِرم كوچك امّا طاعت و جُرمش بزرگ و سنگين مى باشد; زيرا كفر و ايمان با گواهى زبان آشكار مى شود و اين دو منتهاى طغيان و بندگى است» وى سپس اضافه مى كند:«كسى از شر زبان رهايى مى يابد كه آن را با لگام دين در قيد كشد و جز در مواردى كه سود دنيا و آخرت باشد آزادش نسازد».
براى اينكه صفت «دروغ» در باطن اطفال جايگزين نشود، بايست از گفتن هرگونه دروغ و خلاف واقعى به آنها خوددارى نمود، چه كودكان طبعاً از رفتار و گفتار اشخاصى كه پيوسته با آنها در تماس هستند، اقتباس خواهند نمود. اگر در محيط خانه كه مهمترين عامل سازنده اطفال است، دروغ و خلاف واقع گويى نفوذ يابد و سخنان و اعمال والدين برخلاف فضيلت و حقيقت باشد، هرگز فرزندان صادق و درستكار پرورش نخواهند يافت. به گفته «موريس تى يش»:«خوى انديشيدن به آنچه حقيقت است، عادت به گفتن حقيقت و بالأخره رفتن به دنبال آنچه راست است فقط روش كسانى است كه از كودكى اينگونه بار آمده اند».
بررسی مشخصات اخلاقی روانی
سید مجتبی موسوی لاری