0

سفرنامه حج

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى


حلّه


حلّه شهرى است آباد در كنار فرات،
و مقبره حضرت ايوب (عليه السلام) از حلّه نيم
فرسخ فاصله دارد. در كنار آن رود و قبر رحيمه خاتون همسر ايشان، كه در ايام بيمارى خدمت بسيارى كرده بود، پهلوى ايشان است و چشمه آبى كه به فرمان پروردگار براى حضرت جوشيده بود، بيرون مقبره است كه در قرآن مجيد از آن ياد
شده است:
} ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ {
و قبر شعيب پيغمبر (عليه السلام) نيز بيرون شهر است به فاصله دو ميدان اسب، در محراب مسجدى كه آن را مسجد شعيب مى نامند.
شنيده بوديم كه در صحن مسجد شعيب (عليه السلام) مناره اى است بزرگ و بلند و هرگاه كسى بر مناره بالا رود و به آواز بلند بگويد كه اى منار! به عشق عباس على بجنب! و كله منار را در بغل گرفته حركت دهد، منار به جنبش مى آيد.
بعد از زيارت ، (بالاى منار رفتيم) هرچند داد و فرياد كرديم و كله منار را در بغل گرفته و به زور تمام حركت داديم اصلا به جنبش نيامد. در اين اثنا خادم آنجا پيدا شد و به همان وضع كنگره منار را در بغل گرفته به زور تمام جنبانيدن گرفت. منار مذكور با آن كه چون كوه بيستون در استحكام بى مانند بود، چنان متزلزل شد كه ياران بالا رفته از ترس مانند كنه به كنگره هاى منار چسبيده بودند.
از حلّه كوچ نموده به زيارت حضرت ذى الكفل (عليه السلام) رفتيم. خلفاى ذى الكفل كه چهار كس بوده اند، نيز در آنجا مدفون اند. ليكن عمارت مقابر و مدفن ايشان را، برخلاف ساير مقابر، بسيار «عالى و مطبوع» ساخته اند. صحن مسجد چهار پله پايين تر است و به محض فرودآمدن و داخل شدن آن مكان طرفه سرورى روى مى دهد.
ورود به نجف اشرف  «بعد از طى مراحل، خاك پاك نجف اشرف، كحل الجواهر ديده دل ارادت منزل گرديد.
هزار شكر خد ا ، صد هزار شكر خدا.»
آبادى اين شهر به دليل نبودن كشاورزى و رودخانه، از آبادى كربلا كمتر است و سكان اين مكان كرامت بنيان، بيشتر مردم صالح و قانع هستند و در بيرون حصار از بيم تاراج اعراب باديه نمى توان نشست و مردم همه در داخل «شهر پناه» (حصار) سكونت دارند.
«وگنبد شاه ولايت پناه ـ رضى اللّه تعالى عنه و كرم الله وجهه ـ در كمال عظمت و تزيين در وسط شهر است. جواهر آبدار بر مرقد منوّره نصب كرده اند.»
در اين هنگام نادرشاه، ابراهيم خان زرگر باشى را مأمور فرموده بود كه به كربلا و نجف رفته، گنبد حضرت على (عليه السلام) و حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) را مطلا سازند. چنانكه گنبد حضرت امام رضا (عليه السلام) در مشهد و مساجد ظفرخان روشن الدوله در شاه جهان، آباد است.
زرگر باشى به حضور بنده در تهيه اين امر، كه متضمّن سرخرويى آمر و مأمور بود ، مشغول گرديد و آن را به مدد حضرات
به وجه احسن به اتمام رسانيد. در باب آوردن آب فرات به نجف اشرف نيز سعى بسيار كرده بود. اما سه فرسخ از نهر كنده شده بود كه نادرشاه كشته شد و كار نهر معطّل ماند.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  10:05 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

ورود به نجف اشرف

 

«بعد از طی مراحل، خاک پاک نجف اشرف، کحل الجواهر دیده دل ارادت منزل گردید.

هزار شکر خدا، صد هزار شکر خدا.»

آبادی این شهر به دلیل نبودن کشاورزی و رودخانه، از آبادی کربلا کمتر است و سکان این مکان کرامت بنیان، بیشتر مردم صالح و قانع هستند و در بیرون حصار از بیم تاراج اعراب بادیه نمی توان نشست و مردم همه در داخل «شهر پناه» (حصار) سکونت دارند.

«وگنبد شاه ولایت پناه ـ رضی اللّه تعالی عنه و کرم اللّه وجهه ـ در کمال عظمت و تزیین در وسط شهر است. جواهر آبدار بر مرقد منوّره نصب کرده اند.»

در این هنگام نادرشاه، ابراهیم خان زرگر باشی را مأمور فرموده بود که به کربلا و نجف رفته، گنبد حضرت علی علیه السلام و حضرت سیدالشهدا علیه السلام را مطلا سازند. چنانکه گنبد حضرت امام رضا علیه السلام در مشهد و مساجد ظفرخان روشن الدوله در شاه جهان، آباد است.

زرگر باشی به حضور بنده در تهیه این امر، که متضمّن سرخرویی آمر و مأمور بود، مشغول گردید و آن را به مدد حضرات به وجه احسن به اتمام رسانید. در باب آوردن آب فرات به نجف اشرف نیز سعی بسیار کرده بود. اما سه فرسخ از نهر کنده شده بود که نادرشاه کشته شد و کار نهر معطّل ماند.

قبر نوح و آدم علیهماالسلام

می گفتند که قبر نوح و آدم صفی اللّه علیهماالسلام در گنبد حضرت شاه ولایت پناه است. لیکن قبر این دو بزرگوار ظاهر و بلند نیست.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  10:06 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

شهر کوفه

در گذشته که کوفه آباد بود، زمین نجف در بیرون شهر کوفه بوده است. اما از نحوست و شآمت ساکنان، چنان خراب شده، که اثری از آن بناها نیست، مگر مسجدی که جناب امیرالمؤمنین را در آن مجروح نموده اند برجاست و از مقتل تا مدفن یک فرسخ است. بر محرابی که حضرت را زخم زده اند، به خط جلی نوشته اند که «هذا مقتل امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب ـ کرم اللّه وجهه ـ و می گویند که این مسجد را نوح بنا کرده و چنان می نماید که در گذشته بت خانه بوده است، زیرا که بر دیوار جانب قبله که از مبانی قدیم همان دیوار است اشکال و صورتها بر سنگها تراشیده اند. هرچند که مسلمانان آثار صور اصنام را به گچ اندوده اند، لیکن در بعضی جاها که گچ به سبب باران جدا شده، واضح و باقی به تأمل معلوم می شود.

از نجف اشرف، از راه بیابان که زبیده خاتون با کندن چاه و برآوردن دیوار معمور ساخته بود، تا مدینه منوّره یکصد و هشتاد فرسخ وتا مکه معظمه دو صد و سی فرسخ است.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  10:06 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

توجه به سوی مکه از راه شام و حلب

گرچه راهی که یاد شد از همه نزدیکتر است اما در این روزگار به دلیل دشمنی بادیه نشینان با همدیگر و مجادله با احمد پاشا حاکم بغداد، آن راه، بس هراسناک و ناامن بود. پس قافله از راه شام و حلب ـ که دورترین راه است ـ به راه افتاد.

تحریر اسماء منازل، از بغداد تا مکه معظمه به قید ساعت، که در ممالک روم معمول است:

چنانکه در ایران و توران منازل را به فرسخ معین و محسوب می دارند و در هندوستان به کروه. و فی الحقیقت ساعت و فرسخ مساوی خواهد بود؛ زیرا که ساعت عبارت از این است که شتر باردار خوش رفتار، در یک ساعت نجومی که دو نیم گهری [ghari] باشد (یک گهری 24 دقیقه) هر قدر طی مسافت کند، آن مقدار راه را یک ساعت می گویند و غالبا در مدت دو نیم گهری شتر خوش رفتار دو نیم کروه خواهد رفت. پس در این صورت فرسخ و ساعت مساوی است.

شرح منازل، از بغداد تا مکه معظمه

از دارالسلام بغداد تا ینگجه پنج ساعت

از ینگجه تا رباط مسیح پنج ساعت

از آنجا تا قراتپه سه ساعت

از آنجا تا رودخانه مارین چهار ساعت

از رودخانه تا کبیری شش ساعت

از کبیری تا جسر بانو هفت ساعت

از جسر بانو تا طلوع هفت ساعت

بلده کرکوک هفت ساعت

التان کبری هفت ساعت

بلاد حیدر هفت ساعت

آب ضرب شش ساعت

قراقوش چهار ساعت

موصل چهار ساعت

خان خراب دو ساعت

کتل کبری شش ساعت

دمیله نه ساعت

جرّاخه هفت ساعت

نسیبینهفت ساعت

قراوه شش ساعت

فجّ حصار هفت ساعت

هلالی هفت ساعت

چاه عباس نه ساعت

اتلیهفت ساعت

جریحان پنج ساعت

عرفه پنج ساعت

چهار مسلک هشت ساعت

برجیک ده ساعت

ایل بیگیده ساعت

باب الابیه هشت ساعت

حلب شش ساعت

خان تومان سه ساعت

مراقب نه ساعت

مقسرا شش ساعت

خان شیخان هفت ساعت

حمی هفت ساعت

حمص ده ساعت

حسبه نه ساعت

مسک دوازده ساعت

قطیفه نه ساعت

دمشق دوازده ساعت

ذوالنون (خان ترخان )پنج ساعت

ولی دوازده ساعت

مضیرب هشت ساعت

مفرق ده ساعت

عین زرقهیازده ساعت

بلعه دوازده ساعت

قطران دوازده ساعت

عین الحصی سیزده ساعت

عسرهچهارده ساعت

قلعه معان شش ساعت

ظهر العقبه هیجده ساعت

قلعه چقمان شش ساعت

قلعه ذات الحج هشت ساعت

قاع الصغرسیزده ساعت

قلعه تبوک شش ساعت

ظهرالعر هیجده ساعت

حیدر قلعه سی شش ساعت

برکه معظم هیجده ساعت

دارالحمرا هیجده ساعت

قلعه علا نوزده ساعت

بیر الغنم پنج ساعت

بیر جدید هیجده ساعت

قلعه هندسیه هیجده ساعت

مجلسین دوازده ساعت

بیرالنصف هشت ساعت

مدینه طیبه ده ساعت

مسجد شجره سه ساعت

قبور الشهدا چهارده ساعت

جدیده سیزده ساعت

بدر و حنین چهارده ساعت

متاع المیمون پانزده ساعت

رابعنوز ده ساعت

قدیده چهارده ساعت

وادی عصفان دوازده ساعت

وادی فاطمه دوازده ساعت

مکه معظمه پنج ساعت

اللهمّ ارزقنا شرف زیارتها

در این صورت از بغداد تا مکه معظمه هفتصد و هیجده ساعت، که یکهزار و هفتصد و نود و پنج کروه هندوستان است، می باشد.

از بغداد حرکت نموده، از راه ینگجه متوجه بلده سامرا شدیم و به زیارت جناب امام علی النقی و امام حسن عسکری ـ رضی اللّه تعالی عنهما ـ مشرف شدیم. حضرات ائمه در خانه خود که عالی و ارفع ساخته اند، مدفون اند. خدام و مجاورین این عتبه علیه بسیار سمج اند و نذورات را از زوّار به تهدید و زجر می گیرند. روضه حضرت امام علی النقی، امام حسن عسکری و ته خانه غیبت حضرت صاحب الزمان امام محمد مهدی ـ رضی اللّه عنهم اجمعین ـ یکجا در سامرا واقع است.

بعد از طی منازل، وارد کرکوک شدیم که در کتب سلف آن را از مضافات عراق عرب می نویسند. به زیارت حضرت دانیال و حضرت عزیز پیامبر علیهماالسلام مشرف شدیم. مرقد هر دو بزرگوار در اندرون شهر، در یک مسجد واقع است.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  10:07 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

موصل

موصل شهر بزرگی است. روضه جرجیس پیامبر در وسط شهر است و آرامگاه حضرت یونس، بیرون شهر بر تپه بلندی است و هر دو مزار را در مقایسه با مزارات دیگر انبیا نهایت عالی و ارفع ساخته اند و می گفتند که هر دو بنا را امیر تیمور کورگان ساخته است و ما بین کرکوک و موصل کوهستان عظیمی است که وقت آمدن به سمت چپ قرار می گیرد.

اشرار عرب

ساکنان آن نواحی به دو مبدأ باور دارند: «مبدأ خیر» که رحمان خوانند و «مبدأ شر» که شیطان دانند و اگر کسی به حضور آن ملاعنه اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم خواند، قتلش را واجب شمارند. قریه آب ضرب، مسکن همین گروه ملعون است. ختنه نمی کنند و ظاهرا به ستر عورت هم مقیّد نیستند. چون عبور شتر باردار از رودخانه آب ضرب دشوار است همین مردم مزد گرفته شتران را از آب می گذرانند، و راهزنی نیز می کنند.

بعد از اقامت شش روزه روانه عرفه شدیم. عرفه شهری آباد و پر از روستاست. محلی که حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام را از آنجا به آتش انداخته اند، متصل به شهر و در دامن کوهی بزرگ است و علامت منجنیق هنوز باقی است و آب چشمه ای که در میان آتش برای حضرت جوشیده بود در نهایت عذوبت و شیرینی است و بالای آن چشمه مسجدی بنا کرده اند و چشمه در وسط واقع شده است. در بیرون مسجد حوض باصفا، مستحکم و مستطیل شکل و طولانی ساخته اند که آب چشمه در آن جمع می شود و پُر است از اقسام ماهی های دست آموز. در حوالی مسجد و حوض، باغی است روح افزا و خرّم. ظاهرا همین مکان عامل آبادی شهر است.

شهرستان نمرود

و شهرستان نمرود مردود به آن سمت کوه بوده است و در آن وقت راه آمد و رفت به جانب شام و حلب از آن طرف کوه بود. اکنون برای نزدیک شدن راه، کوه عظیمی را بریده جاده وسیعی ترتیب داده اند.

قلعه ماردین

میان موصل و عرفه برابر منزل فجّ حصار، قلعه ای است به نام ماردین. چون ضابط و حارس قلعه مذکور نواب علوی خان حکیم باشی را ضیافت نموده بود، به قلعه بالا رفتیم و تماشای سحرکاریهای عالم بالا میسر آمد.

از بلندیش فرق نتوان کرد آتش دیده بان زنور زحل

امیرتیمور از تسخیر آن قعله عاجز آمده و حق به جانب بوده است؛ زیرا که اگر یک کس بر قله کوهی نشسته ممانعت ده هزار سوار جرّار بکند بعید نیست.

و برجیک قصبه معموری است بر کنار فرات.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  10:07 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

ورود به حلب

اوّل شوّال وارد حلب شدیم و به زیارت مرقد حضرت یحیی زکریا پیغمبر علیه السلام که متصل محراب مسجد جامع است رسیدیم.

در هیچ مملکت شهری به این رونق و پاکیزگی دیده نشده از زیبایی و آراستگی بازار و ترتیب دکاکین و حسن صورت و تزیین لباس تجّار و اهل بازار، چه نویسم؟! که نظارگیان تماشایی از فرط حیث سودایی می شدند و احوال اغنیا و ارباب تجمّل علی هذاالقیاس. گِل و لای در کوچه و بازار نتوان یافت. مگر آیینه حلبی کسب صفا از کوچه و بازار آن نموده؟ که منسوب به حلب است و الاّ آیینه را در فرنگ می سازند و در آنجا آورده می فروشند و این شهرت از قبیل هلیله کابلی است و حال آنکه در کابل درخت هلیله وجود ندارد ظاهرا چون بازرگانان ایران آن را از کابل می خرند، به هلیله کابلی معروف شده است.

مردم حلب بیشتر وجیه و متموّل و صاحب حیا و مؤدّب می باشند، چنانکه ضرب المثل است: حلبی چلپی...

و چلپی به معنای میرزاست، که شخص خوش معاش را گویند.

می گویند که نمرود لعین زنان زیبا را از اطراف و اکناف طلب داشته بود تا در باغ همتای بهشت به جای حور و غلمان مقرّر نماید. از این رو مردم آنجا که از تبار آنان اند زیبا و صاحب جمال اند.

حمی بر کمرکوه واقع است و نهر آبی از دامن آن کوه می گذرد حکیمی از حکمای سلف چرخ بزرگی به وضع دولاب ساخته. آب آن نهر به قدر هفتاد و پنج ذرع به کوزه هایی که دور آن بسته اند بالا می رود و باعث رفاه ساکنان حمی می شود.

دمشق

در میان بارش برف و سردی هوا وارد دمشق شدیم که شهریست در نهایت وسعت و معموری. در گذشته نام شهر، دمشق بود و نام ملک، شام. اما اکنون همه این شهر را شامِ شریف گویند.

مسجد بنی امیّه

مسجد بنی امیه در شهر دمشق است نهایت عالی و وسیع و مرقد حضرت زکریا پیغمبر ـ علی نبینا و علیه الصلوة و السلام ـ متصل محراب است و بازارهایش نسبت به بازارهای حلب در وسعت، زیاد و به اعتبار زینت و رونق، کم. در خانه صغیر و کبیر، انهار آب جاری است.

سواد شهر از باغها چون بهشت و پر از درختان میوه های نیکو و زیتون در آن حدود بهتر و بیشتر می شود.

از دمشق تا بیت المقدس ده منزل راه است و چون موسم حج بود میسر نشد آنجا برویم. مردم شام رو به جنوب نماز می خوانند.

 

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  10:08 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج

به سوی مدینه منوّره

از قدیم الایام معمول است که حجاج ایران و توران و روم و شام و غیره، در ماه شوّال در شهر دمشق جمع می شوند و پاشای شام؛ یعنی حاکم دمشق به فرمان قیصر روم (پادشاه عثمانی) میر حاج شده قافله را با حجاج به محافظت و انضباط تمام به مکّه می رساند، و پس از ادای حج به دمشق بر می گرداند و باعث جهد و کوشش میر حاج در محافظت و صیانت قافله این است که هرگاه تا هفت سال حجاج را از شرّ اشرار و تاراج اعراب بدکردار مردم آزار مأمون و محفوظ داشته صحیح و سالم به دمشق بیاورد، سلطان روم وی را به منصب وزارت که اعظم مراتب نوکری است، سرافراز می فرماید!

مختصر اینکه حجاج هر طایفه از دمشق کوچ نموده، در مضیرب که منزل سوم است، برای خرید لوازم ضروری سفر بیابان ـ که اعراب بادیه از اطراف آورده، می فروشند ـ فرود می آیند. سپس متوجه منزل مقصود می شوند.

از دوری مراحل چه بنویسم؟! که در هیچ مملکت، منازل به این بعد مسافت دیده نشد، چنانکه شترهای شامی که بزرگ تر و قویتر از شترهای عالم اند، مانده و بی حال می شوند اما پیادگان را که مستظهر به الطاف و حول و قوت حضرت قادر ذوالجلال بودند، به هیچ وجه کوفت راه معلوم نمی شد.

کوهستان ناقه صالح

رفتیم تا به کوهستانی رسیدیم که در آنجا ناقه حضرت صالح علیه السلام را کفّار قوم ایشان پی کردند. هرقافله ای که از آن دره می گذرد با شلیک توپ و تفنگ و فریاد و فغان (همراه است) گویی قیامت برپا می کنند. چون دلیل این کار را پرسیدیم گفتند که اگر این شور و غوغا نباشد، شتران قافله آواز ناقه صالح علیه السلام را شنیده هلاک خواهند شد!

در همان نواحی شهر عظیمی دیده شد که مردم در روزگاران گذشته با پیغمبر خود مخالفت ورزیده برای محافظت خویش از عذاب آسمانی، برای خود در دل کوه خانه هایی تراشیده اند. چنانکه در قرآن مجید آمده است:

یَنْحِتُونَ مِنْ الْجِبَالِ بُیُوتا آمِنِینَ.

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  10:09 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

قصبه علا و خیبر

«قصبه علا در میان کوهستان است و قلعه خیبر که جناب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ـ کرّم اللّه وجهه ـ آن را به زور ولایت مسخّر و مفتوح نموده بودند، در همان حوالی است و در این ایام اقوام یهود و نصارا در آن اماکن سکونت دارند و قتل حجّاج را اشرف عبادات و دافع سیآت» می دانند. هرچند میرحاج به اطراف قافله ها سپاهان را برای محافظت حجّاج گماشته بود سه نفر از حجاج به ضرب گلوله یهودیان به شهادت رسیدند. هرچند سفر بیابان بسیار دشوار است و از راههای دیگر هزینه بیشتر می خواهد، «اما چراغان شبهای تار که در پیش هر محملی، از چوبهایی که آن را چوب چراغ گویند، مشعلی روشن می کنند، خالی از لطف نیست و زمزمه شتربانان به اشعار عربی که آن را «حدی» گویند باعث تقویت شتران و وجد و حال سامعان می گردد چنانکه مولوی جامی ـ قدس سره ـ در ترجیح بندی در نعت آن حضرت هنگام توجه به سوی مدینه منوّره توصیف کرده است:

یک طرف بانگ حُدی یک جانب آواز درای از گرانجانی بود آن را که مانند دل به جای
ناقه چون ذکر حبیب و منزل او بشنود گرچه باشد در گرانی کوه، گردد باد پای

حکایتی از دزدی ها

محنت و مشقت مراحل طولانی این قدر نیست که تشویش دست بردهای دزدان عرب مثلاً آخر شب که وقت غلبه خواب است، شش هفت نفر عرب متفق شده، شتر مالداری را در قابو آورده، در عین راه رفتن، جوال اجناس و امتعه را از پایین بریده خالی می کنند...

حاجی محمدحسین قزوینی، نیم روز در صحرای عرفات به اراده غسل، جامه از تن و سیصد اشرفی قزلباشی را از کمر وا کرده می خواست که حواله آقا علی نماید. در این اثنا عربی از دور پیدا شد برجست و کیسه اشرفی را از دست حاجی ربوده رو به کوهستان نهاد و کس به گردش نرسید.

روز دیگر مهدی بیک شیرازی وضو می ساخت. عربی از پس پشت آمده، آفتابه را برداشت و در اندک فرصتی ناپدید شد. می گویند باعث تند رفتاری و چالاکی اینها نوشیدن شیر شتر است که رطوبات فضول بدن را دفع می کند.

در همین بیابان میرزا محمد یعقوب، فرزند حقایق آگاه صوفی علی بلخی به آزار ذات الجنب درگذشت و او را در میان ریگ به خاک سپردند. میرزا یعقوب مدتی در دمشق ساکن و مورد احترام مردم آنجا بود. وی با یار محمدخان والی بلخ رفیق بود و چون به سبب مراعات او اهل شام مرفّه الاحوال بودند، در سفر و حضر خدمت خان مذکور می نمودند.

 

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  10:09 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حجّ كشميرى

ورود به مدینه منوّره و مکه مکرمه

 

خلاصه این که از قصبه علا کوچ نموده، بعد از طی منازل مرقومة الصدر، خاک پاک مدینه منوره عوض کحل الجواهر به دیده دل ارادت حاصل کشیده، از عتبه بوسی جناب اشرف الانبیاء ـ صلوات اللّه و سلامه علیه و علی آله و اصحابه و سلّم ـ و زیارات رؤسای دین مبین ـ رضوان اللّه تعالی علیهم اجمعین ـ سعادت اندوز گردید.(9)

بعد از حصول شرف زیارت از آن بلده طیبه حرکت کردیم و در ششم ذی الحجّه به منزل مقصود رسیدیم و به ادای مناسک حج مشغول گردیدیم و پس از فراغ از اعمال و آداب مقرّر، به سعادت زیارت اماکن دور و نزدیک رسیدیم.

در این ایام (سالهای 1154 ـ 1155 ه . ق) صحن مسجدالحرام و زمین زادگاه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله و مسجد جنّ که جنّیان در آنجا به اسلام مشرف شده بودند، نسبت به سطح زمین بازار و صحن خانه های مردم بسیار پایین و عمیق است. خصوصا محلّ تولد حضرت خیرالبشر گود و نشیب است و ظاهرا در وقت تولد حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله زمین مکه، هم سطح آن بوده، به مرور زمان به سبب تجدید بنای عمارات، مرتفع شده است؛ چنانکه در شهرهای دیگر چنین می شود.

زنان مکه سیبهای سبز خام را به بهای گران خریده به گردن می آویزند و آن را باعث کمال آرایش و رعونت شان می دانند. در این هنگام حاکم مکه معظمه، شریف مسعود، مردی بود که به زیور عدل آراسته و حاجیان و بازرگانان از او راضی و خشنود بودند.

قبر حوّا در جدّه

به تاریخ غرّه شهر ربیع الاوّل 1155ه . ق بعد از اقامت سه ماهه، از مکّه معظمه کوچ نموده، در بندر جدّه که در کنار دریای شور است به زیارت حضرت حوّا علیهاالسلام که بیرون شهر است ـ رسیدیم و فاصله جده با مکه دو منزل است. قبر حوا علیهماالسلام مانند دیگر قبور بلند نیست و برابر با زمین است. گنبد کوتاه و کوچکی دارد. طول قبر یک صد و نود و هفت قدم بود. از مقبره تا آب دریای شور یک میدان اسب است.

اهل فرنگ در جده سکونت دارند و حاکم مکه معظمه نمی گذارد که داخل آن شهر شوند.

در این ایام عقیق البحر بسیاری از کنار بندر جده بر می آید. بعد از اقامت یک ماهه بر جهاز فرنگی سوار شده متوجه سمت بنگاله شدیم. قرار معمول برای برداشتن آب آشامیدنی و خرید و فروش به بندر مخا فرود آمدیم و پانزده روز ماندیم.

مخا از توابع یمن است. بیشتر مردمان آن حدود شیعه زیدی اند و یکی از مسائل مخترعه آنان این است که هنگام ادای نماز پای جامه بیرون آورده نماز می گزارند و بسیاری لُنگ می بندند. مرقد شیخ عمر شاذلی آنجاست. قبل از تدفین ایشان آب آن نواحی در نهایت شوری و بی مزگی بود، به برکت وجود آن معدن کرامت، شیرین و گوارا شده است.

در این ایام که آفتاب در سرطان بود در بازارهای بندر مخا انگور، انبه و شفتالو فراوان بود. خانه های مردم سه طبقه و چهارطبقه و خانه حاکم که «دوله» می گفتند شش طبقه بود.

خلاصه در موعد مقرر بر جهاز سوار شده، از سقوطره ـ که صبر از آنجا می آرند ـ گذشته، داخل غبه دریا، که عبارت از وسط دریای شور باشد، شدیم.

بعد از بیست روز از حدّ غبّه گذشته، روزسی ام جزیره سیلان ـ که دارچینی خوب از آنجا می آرند ـ از دست چپ به نظر آمد.

بعد از گذشتن از جزیره سیلان روز پنجم وارد بندر پهلچری (پوندیچری) دکن شدیم... باری به فضل ایزد ذوالجلال وارد بندر هوگلی ـ که از بنادر بنگاله است ـ شده شکر الهی به جا آوردیم.

 

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  10:10 AM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حج علامه مير حامد حسين هندي

سفرنامه حج علامه مير حامد حسين هندي

 


گر چه سير و سفر كاري پسنديده و پرفايده است و در قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام بدان سفارش شده و آدابش بيان گرديده است1 ليكن پرداختن به زواياي پنهان تاريخ و افشاي جرايم مجرمان و خيانت پيشگان و يا معرفي يك حركت عقيده پويندگي چگونگي تحول و فراز و نشيب آن در فلان مقطع از زمان كاري است كه از سفرنامه نويسان شايسته و كارآمد برمي آيد. نويسنده خوب و دانشمند است كه مي تواند به خوبي از عهده چنين امري برآيد و توانمندانه حقايق را به نمايش بگذارد. سفرنامه حضرت علامه مير حامد حسين هندي ره از اين گروه سفرنامه ها است كه به عربي نگاشته و نام «أسفار الانوار» بر آن نهاده است. مير حامد حسين در «أسفارالأنوار» از سفري گزارش كرده كه در سال 1282 هجري قمري به همراهي برادرش سيد اعجاز حسين هندي انجام داده است.
آن دو سفر خود را از وطنشان شهر لكهنو در هندوستان آغاز نموده پس از رسيدن به شهر بمبئي از راه دريا و بوسيله كشتي رهسپار جده مي شوند و پس از انجام عمره مفرده مكه مكرمه را به قصد زيارت مدينه منوره ترك مي كنند سپس جهت انجام فريضه حج از مسجد شجره به احرام عمره تمتع محرم مي شوند. وي سرانجام سفرنامه را با گزارش سفر به عراق و زيارت عتبات عاليات به پايان مي رساند. نسخه خطي اين سفرنامه داراي 387 صفحه به قطع جيبي است كه قسمتي از آن به خط مير حامد حسين بوده و تا كنون چاپ نشده و ظاهرا قسمت هايي از نسخه مخطوط مورد هجوم موريانه قرار گرفته است. فتوكپي اين كتاب از كتابخانه ناصريه شهر لكهنوي هندوستان تهيه و در اختيار مركز تحقيقات حج قم قرار گرفت. در جاي جاي اين سفرنامه پراكندگي مطالب به حاشيه رفتن هاي فراوان ملاقات دوستان و آشنايان و گزارش مفصل اين ملاقات ها و ... به چشم مي خورد و شايد همين نكات سبب شد تا بعضي از محققان و نويسندگان پس از ملاحظه و مطالعه سفرنامه از كار كردن بر روي آن سرباز زنند.


در اينجا كوشش شده تا گزيده اي از مطالب جالب و جذاب و سودمند سفرنامه جهت استفاده همگان آماده گردد و در فصلنامه ميقات حج درج شود. سخني درباره علامه مير حامد حسين سيد حامد حسين فرزند عالم بزرگ سيد محمد قلي موسوي نيشابوري لكهنوي هندي از متكلمان بزرگ اماميه به سال 1246 ه . ق. در شهر لكهنو ديده به جهان گشود.2 حال و هواي مذهبي خانواده به همراه علاقه او به معنويت و مذهب سبب شد تا مسيرش را در احياي كلمه اجداد طاهرينش عليهم السلام تنظيم نمايد. وجود با بركت پدري روحاني و نيك مردي فاضل و متقي و بزرگوار از تبار عالمان موجب رشد و باليدن وي گشت. او علم كلام را نزد پدر خواند و فقه و اصول را از سيد العلما سيد حسين فرزند سيد دلدار علي نقوي معقول را از سيد مرتضي و ادب را از مفتي سيد محمد عباس آموخت. مير حامد حسين مرد تحقيق و تتبع بود. اطلاعات وسيع و گسترده اي در زمينه هاي مختلف داشت و از آشنايي كامل و درخور تحسين نسبت به احاديث و اخبار و فرهنگ اسلامي برخوردار بود.3 وي علاقه وافر به جمع آوري كتب و مصادر علمي و استفاده از مطالب آنها در راستاي اهداف مقدس خود داشته كه در جاي جاي سفرنامه اش بخوبي مشهود است.
به هر مكان و دياري كه مي رسد از كتابخانه و كتابفروشي آنجا سراغ مي گيرد و آنچنان در اين راه متحمل رنج و مشقت مي شود كه براي دستيابي به يك نسخه خطي موجود در كتابخانه يك عالم سني در رابغ4 تن به نوكري او مي دهد.5 و شكوه عشق به تلاش علمي علامه مير حامد حسين آنگاه تبلور مي يابد كه در اثر كثرت نوشتن دست راستش از حركت بازمي ماند و ناگزير در سال هاي آخر عمر با دست چپ مي نويسد.6 گويند كه وي در اثر كوشش زياد و خستگي و فرسودگي درازكش مطالعه مي كرده و كتاب هاي سنگين را بطور عمودي بر روي سينه مي گذارده است; به همين خاطر سينه اش پينه بسته و چونان شانه باركشان تغيير شكل و رنگ مي دهد.7 او در شهر لكهنو كتابخانه بسيار بزرگ و نفيسي از خود به يادگار گذاشته كه حاوي سي هزار جلد كتاب خطي و چاپي است البته كتاب هاي پدرش و سيد ناصر حسين فرزند وي نيز در اين كتابخانه موجود است.8 تأليفات 1 اسفار الأنوار; (سفرنامه). تا كنون چاپ نشده است. 2 عبقات الأنوار; (فارسي); در 13 جلد بزرگ تنها يك جلد اين كتاب حديث منزلت است كه داراي 973 صفحه مي باشد. مرحوم مير حامد حسين عبقات الأنوار را در در كتاب تحفه اثنا عشريه عبدالعزيز دهلوي كه ظالمانه به نفي امامت حقه حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه پرداخته به نگارش درآورده و عالمانه به شبهات وي پاسخ گفته است. 3 استقصاء الأفحام; (فارسي) در 10 جلد; در اثبات حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف و در تحريف كتاب الله. 4 الشريعة الغراء; در مسائل اجماعي فقه از اول طهارت تا آخر ديات. 5 الشعلة الجواله; جريان آتش سوزي كتب اسلامي بوسيله دشمنان و مهاجمان. 6 شمع المجالس;(شعر)حاوي قصايدعربي و فارسي در رثاي حضرت امام حسين ع . 7 شمع و دمع; (شعر) به سبك مثنوي. 8 صفحة الماس في الإرتماس; (فقه). 9 الطارف; (معما و لغز). 10 العشرة الكاملة. 11 الظل الممدود. 12 افحام اهل المين في رد ازالة الغين; چند مجلد.9 علامه بزرگوار تمامي نوشته هايش را با قلم و كاغذ ساخته شده به دست مسلمين و بوسيله خطاطان مسلمان نگاشته و از دستگاه هاي چاپ ساخت بيگانگان و دشمنان مسلمين دوري مي جسته است و اين حاكي از ورع و تقواي سياسي آن مرحوم است.10 سرانجام پس از سال ها تلاش پرثمر علمي به هيجدهمين روز از ماه صفر سال 1306 ه . ق. در شصت سالگي مزرع شاداب عمر اين عالم فرزانه و بزرگ به خزان نشست و روح پاكش از مجمع زمينيان به مجلس انس ملكوتيان راه گشود و جسم مطهرش در حسينيه غفران مآب شهر لكهنو به خاك سپرده شد.11 روانش غريق رحمت حضرت حق باد. اسفار الأنوار آغاز سفر علامه مير حامد حسين هندي ره عصر روز جمعه 22 جمادي الاولي سال 1282 ه . ق. شهر لكهنو را به همراهي برادرش سيد اعجاز حسين ترك نموده و با دليجان و كالسكه هاي پستي به سوي بمبئي و بندرگاه آن شهر طي طريق مي كند تا از راه دريا راهي جده شود.12 وي با ارسال نامه ارتباط خود با خانواده و دوستان را حفظ كرده و آنان نيز به وسيله نامه پاسخش را مي دهند.13 پس از رسيدن به شهر بمبئي در حسينيه اي كه جايگاه مسافران بوده مسكن مي گزيند. البته آن محل جاي تميزي نبوده و بخاطر تعفن و ازدحام جمعيت به ايشان خوش نگذشته است.14 به هنگام اقامت در شهر بمبئي نامه اي از حضرت سلطان العلما ره به زبان فارسي دريافت مي كند.15 در دو مرحله سر به كتابفروشي هاي شهر بمبئي كه در آن زمان رونق داشته مي زند و از كتاب هاي چاپ شده آن ديار ديدن مي كند و از گراني كتاب نيز سخن به ميان مي آورد.16 حركت به سوي جده امروز دوشنبه 27 شعبان سال 1282 ه . ق. موافق با 25 ژانويه سال 1866 ميلادي است ...
يكي دو ساعت از ظهر گذشته است كه سوار كشتي دخاني17 شديم اثاثيه و تمامي مايحتاج سفر را با قايقي منتقل كرديم. براي خود و برادرم (سيد اعجاز حسين) دام ظله در قسمت درجه سه كشتي جايي را انتخاب نموده آن را فرش كرديم. كرايه هر نفر از بمبئي تا بندر جده يكصد روپيه شد.18 كشتي تا حدي بزرگ و از لحاظ كيفيت درجه بندي شده است; درجه چهار كه عرشه مي باشد پايين ترين درجه آن از لحاظ كيفيت و قيمت است. جمعيت بسياري اين درجه را گزيده و كرايه كمتري (هشتاد روپيه) داده اند. صبحگاه روز پنجم ماه مبارك رمضان به بندر عدن رسيديم كشتي نزديك شط لنگر انداخت; عدن ساحلي بسيار زيبا و با صفايي دارد. همراه بعضي از همسفران با قايق به ساحل آمديم و پياده به سوي شهر حركت كرديم. شهر عدن از ساحل فاصله زيادي دارد و هوايش گرم است. به منظور فرستادن نامه به هندوستان سري به اداره پست عدن زدم پس از ارسال نامه جهت ملاقات با سيد علوي بن عيد روس از مشاهير عرفاي مذهب شافعيه به خانه اش رفتم گفتند: بعد از ظهر وقت ملاقات دارد. چون انتظار كشيدن تا عصر برايم سخت بود و همسفران منتظرم بودند از ديدار وي منصرف شدم. از مردي كه در خانه سيد بود آب آشاميدني طلبيدم تبسمي كرد و من دليلش را نفهميدم بعد متوجه شدم كه ماه رمضان است و در مذهب آنان مسافر هم بايد روزه بگيرد! به كشتي بازگشتم; فرداي آن روز فردي به نام سيد علي از سوي سيد علوي به سراغم آمد و از انجام نشدن ملاقات پوزش خواست. او مي گفت: سيد علوي ماهانه 1200 روپيه از حاكمان فرنگ حقوق مي گيرد تا مردم آن سامان را به اطاعت از آنان بخواند و از اغتشاش و مخالفت بر ضد فرنگيان بازشان دارد! (ص173) شب هنگام جلسه انسي در كشتي تشكيل شد بعضي از همسفران روضه خواندند و ما گريه كرديم.

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  12:02 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حج علامه مير حامد حسين هندي

روز يكشنبه دهم رمضان كشتي به بندر حديده رسيد استخاره كردم به حديده روم شايد كتابي براي خريد پيدا كنم استخاره بد آمد. فردي بنام ميرزا وزير علي را جهت خريد كتاب فرستادم. او كتاب «العبر» ذهبي را برايم خريد. شب دوازدهم ماه رمضان آنگاه كه كشتي بندر را ترك كرد ناگهان امواجي عظيم و پر تلاطم خروشيدن آغاز كرد و اضطرابي غريب بر مسافران; بويژه عرشه نشينان چيره شد. از خواب پريدم به دعا و ذكر و استغفار پرداختم تا دريا آرام گرفت باز به خواب رفتم صبح روز دوازدهم شنيدم كه مي گفتند: هنگام تلاطم دريا و اضطراب مردم يكي از مسافران بنام مولوي محمد علي مقداري از تربت پاك كربلاي حسيني را به دريا ريخت و دريا آرام گرفت! در شب چهاردهم نيز باد به شدت مي وزيد تكان هاي كشتي بسيار شديد بود تا جايي كه وحشت طوفان دريا مسافران را سراسيمه كرد به قرائت قرآن و ادعيه پرداختم تا شايد دريا به لطف خداوند آرام گيرد. تا نيمه هاي شب خوابم نبرد اواخر شب بود كه كشتي به محاذات كوه يلملم رسيد و بسياري از زائران اهل سنت محرم شدند. ورود به بندر جده جمعه پانزدهم ماه مبارك رمضان به بندر جده رسيديم. مكاني در نزديكي گمرك بندر جده براي هر نفر در روز يك قروش كرايه كرديم (ص183).
انجام عمره مفرده قبل از حج به قصد ورود به شهر مقدس مكه به احرام عمره مفرده محرم شدم. سزاوار است هر فرد مستطيع قبل از آن كه به اعمال مخصوص (عمره تمتمع و حج تمتع) بپردازد عمره مفرده اي بگزارد تا به نحوه طواف و سعي و ساير واجبات آشنا گردد و به هنگام انجام آنها با مشكل مواجه نشود و اعمال واجب حج را با بصيرت و درك كامل به پايان رساند در اين صورت است كه وحشت از سختي اعمال حج و ترس و حيرت از نقص و كاستي در وظيفه ديني را از خود دور مي سازد. كسي كه براي اولين با به اين ديار مي آيد به دليل عدم آشنايي با اعمال ممكن است به كار ناروايي دست يازد كه قابل جبران نباشد; ليكن با انجام عمره مفرده و تمرين در طواف و خبره شدن در اعمال و ديدن مشاعر شريفه مشكلي سراغ وي نخواهد آمد. در مسير مكه مكرمه به ناحيه حديبيبه رسيديم. هنگام مرور از ميقات حديبيه نيت احرام و تلبيه را بار ديگر تكرار كرديم; در حديبيه مسجدي ساخته اند بنام مسجد شميسي. در آنجا دو علامت نصب شده كه آغاز حدود حرم در اين ناحيه را مي نماياند (ص192). در راه اتراق نكرديم و تمامي شب را بدون استراحت طي مسير نموديم تا به مكه رسيديم. ورود به مكه مكرمه به تاريخ 22 ماه رمضان سال 1282 ه . ق. به مكه رسيديم ... اعمال عمره مفرده را در شب يكشنبه بيست و چهارم رمضان المبارك انجام داديم; برادرم طواف اول را پياده انجام داد ليكن بخاطر مريضي طواف آخر (طواف نساء) را بوسيله شبري19 بجا آورد. صاحب مكاني كه در مكه براي اقامت كرايه كرديم 22 ريال از ما گرفت. از اين زياده خواهي و گراني تعجب كرديم!20 شكايت از مطوفين جاي بسي تأسف و نگراني است كه مطوفين هيچگونه تلاش و كوششي در جهت آشنا نمودن حجاج به اعمال و مشاعر ندارند و نسبت به امور زائران كم التفات مي باشند لذا بايد از اعتماد نمودن به مطوفين خودداري شود; گر چه در آغاز اعمال زائر ناچار است در دام آنان گرفتار باشد! (ص194).
بعضي از دعاهاي ماه رمضان را كه در كتاب زادالمعاد ذكر شده در صبح روز 25 ماه رمضان قرائت كردم حال گريه و تضرع در وجودم پيدا شد كه انتظارش را نداشتم; دانستم اين توفيق از بركت زيارت كعبه مشرفه است. اميدوارم خداي بزرگ درب هاي سعادت و نيكي را به رويم بگشايد و تقرب خشوع خضوع و تضرع در پيشگاهش را بنماياند (ص194). صبح هنگام به حرم مشرف شدم طواف مستحبي انجام دادم و دعاهاي طواف را از حفظ خواندم (ص196). نزديك باب السلام گذرم به كتابفروشي افتاد شرح موطأ زرقاني و كتاب سراج المنير را كه شرحي است بر كتاب جامع الصغير در آنجا ديدم. اين كتاب ها بيشتر از انتشارات كشور مصر است. شايد اين دو كتاب را بخرم ان شاء الله. در روز 28 ماه رمضان از حرم خارج شده بودم كه كتابفروشي ديگري نظرم را به خود جلب كرد تفسير كبير فخر رازي را در شش جلد بزرگ در آنجا ديدم چاپ مصر بود از قيمتش پرسيدم گفت: پنجاه و دو ريال! كتاب تنبيه الغافلين از تأليفات فقيه ابوليث سمرقندي را نيز در آن كتابفروشي ديدم. كلمه اي از اين كتاب را كه تبعيد اباذر به ربذه توسط عثمان بن عفان را روايت كرده است اقتباس نمودم چون نسخه اي كه نزد من بود غلط داشت. بعد از ظهر همين روز سري به كتابخانه حرم زدم. كتاب عجالة الراكب را كه درباره طبقات علماي مذهب مالكي نگاشته شده خواستم. شرح حال تقي الدين صاحب كتاب طبقات الشافعية كه بشدت مشتاق يافتنش بودم و ترجمه سمهودي و ثعلبي و ابن عربي شارح سنن ترمذي و ... را اقتباس نمودم. ملاقات با دو زائر ايراني 29 رمضان المبارك روز جمعه است اين روز را اهل مكه روز عيد فطر گرفتند. بعضي از اهل سنت از ما مي پرسيدند: امروز روزه هستيد يا نه؟ و ما بر حسب مقتضاي حال به آنان پاسخ مي داديم! در اين روز دو زائر ايراني به ملاقات ما آمدند: 1 ملا حسين اصفهاني وي مردي است با اخلاق نيكو نور ايمان از سيمايش مي درخشيد. با ايشان پيرامون مسائلي چند گفتگو نمودم. پاسخ هاي نيك و جالبي كه دلالت بر فضل و خوش فهمي وي در امور دين و دنيا داشت از او دريافتم (ص197). 2 ملا محمد باقر شوشتري وي از طلاب ايراني است و در حوزه درس شيخ مرتضي انصاري طاب ثراه شركت مي كرده است. نامبرده سال گذشته (1281 ه . ق.) با پاي پياده به حج مشرف شده است ليكن به خاطرتنگدستي نتوانسته است به وطنش مراجعت كند (ص198). سوم شوال دوستم ميرزا محمد هادي كتابي در تاريخ اشراف مكه بنام «تنضيد العقود السنية بتهديد الدولة الحسنية» برايم آورد مطالبي از اين كتاب را انتخاب كردم كتاب خوبي است درباره شرح حال و تراجم بعضي از دانشمندان مثل صاحب كتاب نسخ المثال و ... نكاتي دارد.
زيارت قبرستان ابوطالب پنجمين روز از ماه شوال مصادف است با روز پنجشنبه به همراه بعضي از دوستان براي زيارت قبور بني هاشم21 كه در خارج از شهر مكه واقع است رفتيم. ابتدا به زيارت قبر حضرت خديجه كبري رضي الله عنها كه در وسط اتاقي قرار دارد و بر روي آن ضريحي است مشرف شديم. زنان گرداگرد ضريح حضرت خديجه ازدحام كرده بودند پس از زيارت و دعا و گريه با عجله از آنجا خارج شديم. سپس راهي زيارت قبر حضرت آمنه رضي الله عنها 22 كه بسان قبر حضرت خديجه داراي ضريح و بارگاه مي باشد شديم; اين حجره در مقابل حجره حضرت خديجه قرار دارد. پس از زيارت قبر آمنه به مسجدي رفتيم كه در آن قبر عبدمناف و عبدالمطلب و ابيطالب رضي الله عنهم قرار دارد قبور را زيارت كرده سوره فاتحة الكتاب قرائت نموديم. مسجد مذكور را مرحوم ميرزا فصيح از سرمايه مرحوم مغفور سيد ناصر علي هندي بنا نموده است. ميرزا فصيح كسي است كه اين سه قبر را تعمير و احيا كرد. پيش از آن كسي به اين قبور بها نمي داد. و اهل سنت آن سه تن را مسلمان نمي دانند!23 اسامي دوستان و خويشان يادداشت نمودم تا به هنگام زيارت و دعا فراموشم نشوند. امروز سه شنبه دهم ماه شوال است به حرم مشرف شدم; دو طواف يكي به نيابت از مرحوم پدرم و ديگري را به نيابت از مادرم انجام دادم. پشت مقام حضرت ابراهيم به دعا در حق دوستان و نزديكان پرداختم. نام هاي خويشان و وابستگان و دوستان را از پيش يادداشت كرده ام تا به هنگام دعا فراموششان نكنم (ص205) در همين روز كتاب «العرائس» ثعلبي را كه در قصص انبيا نگاشته و چاپ مصر است به دو ريال و «العقد الثمين في فضائل بلد الله الأمين» را هشت قروش خريدم.
 

پنج شنبه 13 مهر 1391  12:02 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حج علامه مير حامد حسين هندي


يكي از دوستان كتابي با نام «الإعلام بأعلام بلد الله الحرام» كه كتابي است تاريخي برايم آورد. مطالبي از آن را گزينش كردم. شركت در نماز جماعت اهل سنت پنجشنبه دوازدهم شوال جهت انجام طواف به نيابت از خواهر بزرگترم راهي مسجدالحرام شدم. با پايان يافتن طواف ظهر فرا رسيد. در مسجدالحرام ماندم و در نماز جماعت ظهر شركت كردم (ص207). ارتباط تنگاتنگ حضرت علامه با كتابخانه حرم و كتابفروشي هاي مكه حضرت علامه مير حامد حسين هندي ره در اين مسافرت از وقت خود حداكثر استفاده را برده است. وي بجز روزهاي تعطيل همه روزه به كتابخانه حرم شريف رفته و بهره هاي فراوان از آن گنجينه گرانسنگ كسب كرده است (ص208). ايشان پس از مطالعه كتاب ها مطالب لازم را استنساخ مي كرد بطوري سرگرم مي شود كه به سبب اشتغال زياد به مطالعه سردرد شديدي بر او عارض مي گردد. در طول اقامتش در مكه به كتابفروشي ها مي رود و از كتب چاپي و خطي ديدن كرده بعضي از آنها را خريداري مي كند. ايشان بمناسبتي از حادثه هجوم سيل به مسجدالحرام و از بين رفتن تعداد زيادي از كتاب ها سخن بميان مي آورد. به سوي مدينة الرسول ص علامه مير حامد حسين ره در روز شنبه 29 شوال با شتري كه به 24 ريال كرايه كرده همراه قافله اي از زائران عازم مدينه منوره مي شود; قافله پس از گذر از «وادي فاطمه» صبحگاه روز دوشنبه اول ماه ذيقعده به چاهي مي رسد بنام «بئر تفله» كه گفته شده پيامبر خدا ص با اصحاب خود در كنار اين چاه فرود مي آيند. اصحاب از شوري و ناگوارا بودن آب چاه به حضرت شكايت مي كنند. پيامبر ص به كنار چاه آمده آب دهان مبارك به چاه مي اندازند آب شور چاه به آبي گوارا و شيرين مبدل مي شود (ص217). حضرت علامه ره در جاي جاي اسفار الأنوار از بد خلقي و زشت سيرتي شترداران راه مكه مدينه سخن مي گويد.
ايشان در بين راه دعاي اذن دخول مشاهد مقدسه را از روي كتاب تحفة الزائر حفظ مي كند; همچنين تصميم مي گيرد زيارتنامه حضرت رسول ص و حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و ائمه بقيع عليهم السلام را به ذهن بسپارد (ص222). سرانجام پس از گذشت يازده روز از آغاز سفر قافله به شهر مدينه منوره وارد مي شود. حكايت ادامه سفر ... در بركه آبي از بركه هاي مدينه غسل نموده لباس هايم را تطهير كردم. خداي متعال را ستايش نمودم كه توفيق پاكيزه شدن را آنگونه كه مي خواستم به من عنايت كرد. سپس عازم زيارت حرم مطهر نبوي ص شدم قبر مقدس پيامبر را زيارت كردم و پس از آن قبر حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام را در حجره شريف و مباركش زيارت نمودم!24 هنگامي كه به زيارت مشغول بودم باراني شديد باريدن آغاز كرد. مقداري از آب روضه شريفه كه به صحن مطهر مي ريخت به قصد شفا نوشيدم و صورتم را شستشو دادم (ص231). پس از زيارت به كتابخانه حرم شريف نبوي رفتم و نظري به فهرست كتابخانه انداختم. شب هنگام بار ديگر براي زيارت به سوي حرم مطهر شتافتم.
به نيابت از دوستان و خويشان زيارتنامه خواندم; در اثناي زيارت قبر حضرت زهرا س حال گريه و زاري عجيبي بر من عارض شده بود كه ناگاه مردكي از مخالفان از زيارت منعم نمود و گريه ام را قطع كرد; از نامبالاتي اهل عدوان به شدت افسرده شدم. آزار خادمان بيش از خدمتشان است. آنان دشمني خود را با دوستان اهل بيت عليهم السلام پيوسته ابراز مي كنند و همواره در پي آنند كه از زائران مقداري پول به جيب زنند زيرا غرق در حرص و طمع دنيا مي باشند! زيارت بقيع امروز پنجشنبه يازدهم ذيقعدة الحرام است. قبل از ظهر به قصد زيارت قبور ائمه بقيع عليهم السلام به بقيع مشرف شدم. قبور ائمه داراي روضه و حرم است همچنين قبر عقيل قبه و بارگاهي مستقل دارد و در كنار آن قبر عبدالله بن جعفر واقع است. قبر ابراهيم فرزند رسول خدا ص نيز برخوردار از قبه و بارگاه مستقل است. ساختماني است در بقيع گفته مي شود بيت الأحزان است كه درب آن را بسته اند. قبر حليمه سعديه دايه رسول خدا و قبرهاي عاتكه و صفيه عمه هاي پيامبر هر يك بارگاهي مستقل دارند. تمامي قبور را زيارت كردم. درب حرم چهار امام عليهم السلام بسته بود; در كنار درب مطهر نشستم و پس از گريه و دعا و استغفار دعاي «يا من تحل به عقد المكاره ...»25 را قرائت كردم. به گنبد و بارگاه حرم ائمه بقيع نظر مي كردم ديدم كه اسامي امامان مدفون در بقيع را بالاي درب ورودي حرم ننوشته اند! و تنها به اين جمله بسنده كرده اند: «روضة عباس عم الرسول صلي الله عليه و آله و أهل البيت» از بي مهري و تعصب آنان نسبت به ائمه هدي كه فرزندان راستين پيامبرند تعجب كردم و در حيرت فرو رفتم (ص235) و سپس به خانه بازگشتم. وروديه براي زيارت! دو ساعت از ظهر گذشته بود كه يكي از آشنايان خبر آورد درب حرم ائمه بقيع را باركرده اند بار ديگر به سوي بقيع روانه شدم. خدام حرم! از هر زائر 5 قروش مي گرفتند و راه مي دادند. پول را دادم و وارد شدم;26 ضريح بزرگي ديدم كه قبر عباس در آن بود و قبه اي بالاي آن قرار داشت; كنار قبر عباس قبه ديگري ديدم كه قبر چهار امام معصوم; يعني حسن بن علي علي بن الحسين محمد بن علي الباقر و جعفر بن محمد الصادق عليهم السلام را در آغوش خود داشت ضريح مقدس را با حضور قلب زيارت كردم و زيارتنامه را از حفظ خواندم ... به لطف خداي تعالي حال گريه و تضرع يار شد خدا را بر اين لطف شكر گزاردم به ذهنم آمد تا از خداي بزرگ بخواهم مرا در اين حال خوش بميراند ... .
آقاي ملا محمد باقر شوشتري شاگرد مرحوم شيخ انصاري طاب ثراه را ديدم كه با صداي بلند زيارت جامعه كبيره را مي خواند; من نيز پس از فراغ از نماز زيارت زيارت جامعه كبيره را خواندم (ص237). حرم ائمه بقيع عليهم السلام از هر گونه زيورآلات و تزيينات ساختماني تهي است و همين مطلب باعث مي شود حال خضوع و خشوع و توجه بهتري به انسان دست دهد; شدت تعصب و دشمني با اهلبيت عليهم السلام از در و ديوار اين حرم مطهر پيداست. صبحگاه دوازدهمين روز از ماه ذي قعده به زيارت حرم مطهر رسول خدا ص مشرف شدم; پس از آن قبر مطهر حضرت زهرا عليهاالسلام را زيارت كردم. هنگامي كه صورتم را به ضريح چسبانيده مشغول راز و نياز بودم خادم لئيم و پستي از من تقاضاي پول كرد چيزي داخل جيبم نيافتم تا به او بدهم او مرا از ضريح مطهر دور ساخت و نگذاشت كنار ضريح بمانم ... (ص239). كتابخانه مدينه منوره كتابخانه مدينه منوره بمراتب از كتابخانه مكه بهتر و زيباتر است اين كتابخانه داراي فضاي وسيع فرش هاي نفيس و محيط پاكيزه اي است و حاوي كتاب هاي فراواني است در زمينه هاي مختلف; كتاب هاي كمياب گرانسنگ و پر منفعتي در اين كتابخانه يافت مي شود متوليان كتابخانه مدينه خوش برخورد و داراي اخلاق خوب و پسنديده هستند تنگ نظر نبوده با ملاطفت رفتار مي كنند بعكس متوليان كتابخانه مسجدالحرام! زيارت بعضي از اماكن و آثار مدينه روز يكشنبه 14 ذيقعدة الحرام به مسجد قبا رفتم و در آن مكان نماز گزاردم مسجد عظيمي است ... مقامي نزديك مسجد است كه بالاي آن چنين نوشته اند: «مقام نزول آية: لمسجد أسس علي التقوي من اول يوم أحق أن تقوم فيه ...» سپس به خانه حضرت علي بن ابيطالب ع مشرف شدم محل عبادت حضرت را در خانه اش زيارت كردم و در آن مكان نماز گزاردم جايگاهي در خانه حضرت قرار دارد كه گويند حضرت زهرا س در آن جا با آسياب دستي آرد تهيه مي كرد. محل عبادت حضرت زهرا س را نيز زيارت نمودم و در آن مكان نماز گزاردم. همچنين در غرفه ام ابراهيم نماز خواندم (ص243). خانه امام صادق ع را زيارت كردم. در مقابل خانه حضرت بركه اي بزرگ مملو از آب بود. چاه أريس را نيز ديدم.
گويند اين چاه همان چاهي است كه انگشتر رسول خدا از دست عثمان در آن افتاد. داخل منطقه عوالي شدم عوالي داراي حصار و درختان ميوه از قبيل درخت انگور و انار و خرما و غير آن مي باشد. بعضي از مردم مي پندارند كه عوالي همان فدك است و اين اشتباه است زيرا فدك به مسافت دو منزل از مدينه فاصله دارد. روز سه شنبه 16 ذيقعدة الحرام به حرم مطهر پيامبر ص مشرف شدم. خادمان را ديدم با جاروهايي كه از برگ هاي بلند خرما تهيه شده بود داخل ضريح پيامبر ص شدند و ضريح مقدس را جارو كردند سپس جاروهاي تبرك شده را بين مردم تقسيم كردند. نزديك مغرب است يك نفر از سادات مدينه كه بحريني الأصل است به ملاقات من آمد. نامش حسن بن عبدالله بحراني است او شيعه اي مؤمن و از اهل علم است كه همراه با ديگر سادات مدينه در خارج از قلعه شهر زندگي مي كند. او به من گفت: از كتاب هاي فقهي شرح لمعه شرايع و مناسك حج مرحوم شيخ محمد حسن نجفي صاحب جواهر را در اختيار دارم (ص247). پيشتر در هندوستان شنيده بودم كه فدك را به سادات مدينه پس داده اند از اين رو از وي پرسيدم: آيا فدك را به شما واگذار كرده اند؟ گفت: خير. فدك همچنان در دست حكومت است و دولت آن را در تصرف خود دارد! ... قبر اسماعيل فرزند امام جعفر صادق ع را زيارت كردم. قبه اي بزرگ دارد. در سمت شرقي مقبره خانه آن حضرت قرار دارد. گفته مي شود: اين خانه همان خانه امام زين العابدين ع است. بسيار مسرور و شادمان شدم; چون پيش از آن تفحص نموده خانه حضرت را پيدا نكرده بودم; خانه امام سجاد ع را زيارت كردم و دعا خواندم ... (ص261).

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  12:03 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حج علامه مير حامد حسين هندي

وداع با مدينه و حركت به سوي مكه براي انجام اعمال حج با نزديك شدن زمان خروج از شهر مدينه اضطرابي دهشتناك سراسر وجودم را احاطه نموده است مي ترسم از اين اماكن مقدس كوچ كنم در حالي كه حق زيارت و دعا و استغفار را ادا نكرده باشم. واي بر حال من چنانچه خداوند منان به لطف و محبتش كمكم نكند. دلهره از اعمال حج و سختي مناسك بر قلبم سنگيني مي كند; بويژه ناتواني و مريضي ام. از خدا مي خواهم بديده لطف بر من بنگرد تا اعمال سخت و مشقت بار حج را بخوبي انجام دهم (ص251). صبح روز شنبه 20 ذيقعدة الحرام زيارت وداع حضرت رسول ص را زمزمه كردم سپس به قبرستان بقيع رفتم و زيارت وداع ائمه بقيع ع را نيز خواندم. بعد از ظهر همين روز مدينه منوره را به سوي مكه مشرفه ترك كردم. مسجد شجره در سال 1282 ه . ق. مسجد شجره مسجدي بسيار با اهميت و يكي از مواقيت است سقف ندارد و تنها از سه جهت ديوار دارد. جاي تعجب است مسجدي كه ميقات اهل سنت نيز هست چرا بايد چنين وضعي داشته باشد؟! خدا را سپاس مي گويم كه توسط يك مرد آشنا توانستم مسجد شجره را پيدا كنم و از آن جا محرم شوم. مطلب شگفت آور اين كه مشاهده كردم گروهي از اهل سنت از مدينه محرم شدند و گروهي بدون احرام از ميقات «مسجد شجره» گذشتند تا در رابغ محرم شوند! جمالان و شترداران خذلهم الله شتران را كنار مسجد شجره نگه نمي دارند راه خود را همچنان طي مي كنند. پس از محرم شدن با پاي برهنه راه افتادم و به گمان اين كه شتردار از مسجد شجره دور شده با شتاب و عجله حركت كردم تا به او برسم اما معلوم شد كه وي هنوز پشت سر است و توقف نمودم ... سزاوار است شخص مسافر نه به رفيق و همسفر دل ببندد و نه به مال و امكانات; زيرا چه بسا حادثه اي پيش آيد كه از هيچيك كاري ساخته نباشد. ياور و حامي واقعي تنها خداوند متعال است و بس. با توكل به اوست كه تمام گره ها و مشكلات انسان حل مي شود وگرفتاري ها مرتفع مي گردد. روز شنبه 29 ذيقعدة الحرام به هنگام مغرب در حال طي طريق بوديم كه هلال ماه ذيحجة الحرام را ديديم و خدا را ستايش نموديم كه اختلافي وجود نخواهد داشت.
با ياري و تأييدات خدا صبحگاه روز پنجشنبه سوم ذيحجة الحرام سال 1282 به مكه مشرفه رسيديم (ص274). حركت به سوي مشاعر مقدس بين ما و اهل سنت يك روز اختلاف است متأسفانه نمي توانيم در روز ترويه محرم شويم; چرا كه عامه (اهل سنت) روز هفتم ذيحجه را هشتم اعلام كردند و از مكه خارج شدند. لذا براي ما ممكن نشد در مكه بمانيم ما هم پس از خواندن نماز عشا محرم شده به طرف منا كوچ نموديم. اوائل شب به منا رسيديم; بعضي از حاجيان ايراني كه با ما همراه بودند در منا ماندند و ما به راه خود ادامه داديم; پيش از طلوع آفتاب به سرزمين عرفات رسيديم و در آنجا نماز صبح را خوانديم (ص276). سه شنبه هشتم ذي الحجة الحرام است ... در آخرين لحظات امروز. اهل سنت عرفات را ترك كردند (زيرا اين روز را نهم ذيحجه تلقي نمودند) ليكن حجاج ايراني و هندي و تمام پيروان مذهب اماميه در منا ماندند. ظهر روز چهارشنبه نيت وقوف در عرفات كرديم و تا غروب آفتاب در آنجا مانديم و پس از غروب آفتاب از عرفات خارج شده راهي مشعرالحرام شديم. اوائل شب به مشعرالحرام رسيديم و نماز مغرب و عشا را در آن جا گزارديم. هنگام طلوع فجر نيت وقوف در مشعرالحرام كرده پس از طلوع آفتاب از مشعرالحرام خارج شديم (277). نيمروز پنجشنبه به سرزمين منا رسيده خيمه را نزديك مسجد خيف برپا نموديم سپس براي رمي جمره عقبه حركت نموديم. يكي از آشنايان پس از رمي جمره عقبه به نيابت از من قرباني نمود. پس از صرف نهار سر را تراشيده از احرام خارج شديم آنگاه براي انجام بقيه اعمال حج الاغي كرايه كرده به سوي مكه رهسپار شديم ...
اعمال را تمام كرديم نزديك غروب آفتاب به منا بازگشتيم. روز يازدهم ذي حجه در منا مانديم شب دوازدهم را هم در آنجا بيتوته كرديم بعد از ظهر روز دوازدهم از منا خارج شديم. روز يكشنبه دوازدهم ذيحجه است دو ساعت به وقت مغرب باقي مانده كه وارد شهر مكه شديم. مشكل لاشه هاي قرباني در منا در اثر كثرت قرباني در سرزمين منا و ازدحام جمعيت و تنگ بودن مكان بوي مشمئز كننده لاشه هاي حيوانات ذبح شده هواي منا را به شدت آلوده كرده است. با اين كه دولت تبليغ و تأكيد مي كرد كه در نظافت قربانگاه كوشا است و قرباني ها را از منا خارج مي كند و دستور داده بود حاجيان قرباني خود را بالاي كوه ذبح كنند ليكن در عين حال از بوي بد و ناراحت كننده آن بسيار اذيت شدم و پس از بازگشت به مكه در بستر مريضي افتادم. تعداد ديگري از حجاج نيز مريض شدند (ص279). حركت به سوي جده عصر روز جمعه 25 ذيحجه از مكه خارج شديم و ديگر بار گرفتار جمالان و شترداران گشتيم. روز يكشنبه 27 ذيحجه وارد جده شديم و خود را براي سفر به سوي عراق از راه بندر عباس و بندر بوشهر و بصره آماده نموديم. پايان سفرنامه حضرت علامه مير حامد حسين هندي ره پس از آن كه مسائل و مشكلات سفر و نيز وضعيت اهالي بندرها و شهرهاي موجود در مسير دريايي بين جده و بصره را حكايت مي كند به كشور عراق مي رسد و كاظمين و سامرا و كربلا و نجف اشرف را زيارت مي كند با دوستان خود ديدار نموده كارهاي فرهنگي علمي خود را پي مي گيرد و سرانجام سفرنامه اش را در شهر كربلا به تاريخ ششم ماه رجب سال 1283 هجري قمري به پايان مي رساند.


پي نوشت ها:
1 بنگريد به: حج : 46; روم : 9و42; فاطر : 44; غافر : 21و82; محمد : 10; آل عمران : 137; انعام : 11; نحل : 36; نمل : 69; عنكبوت : 20; سبأ : 18; توبه : 42 و نيز بنگريد به: كنز العمال ج6 ص701 الي741 ح17468 تا 17649; ميزان الحكمه ج4 ص467 الي477 2 علامه شيخ آقا بزرگ تهراني نقباء البشر في القرن الرابع عشر ج1 ص347 3 همان. 4 رابغ يكي از شهرهاي ساحلي عربستان است كه بين جده و مدينه منوره واقع شده. 5 مقدمه كتاب عبقات الأنوار (حديث منزلت) ص4 6 همان. 7 بنا به نقل بعضي از نوادگان ايشان. 8 محمد رضا حكيمي ميرحامد حسين ص136 9 اعيان الشيعه قطع رحلي چاپ بيروت ج4 ص381 10 نقباءالبشر ج1 ص349 11 اعيان الشيعه قطع رحلي چاپ بيروت ج4 ص381 12 اسفارالأنوار ص2 تا 37 13 همان ص73 14همان ص102 15همان ص109و110 16همان ص131 132و 133 17 در آن زمان كشتي بخار داراي موتور بوده و مسافرت با آن مطمئن تر و سريعتر از كشتي هاي بادباني صورت مي گرفته است. همچنين در آن روزگار بهترين وسيله مسافرتي دريا به شمار مي رفت. 18 روپيه واحد پول هندوستان است . 19 شبري همان تخت روان چوبي است كه توسط چند نفر حمل مي شود و زائر مريض و يا معلول را با آن طواف مي دهند . 20 بحمدالله حجاج جمهوري اسلامي ايران به همت مسؤولين حج با اين گونه مشكل ها و نابساماني ها مواجه نيستند ليكن اين مشكلات كماكان در ارتباط با زائران كشورهايي از قبيل هندوستان و پاكستان و ... وجود دارد. 21 اين قبرستان همان قبرستان حجون و مقبرة المعلاة يا جنة المعلاة معروف است كه در آن زمان خارج از شهر مكه قرار داشت. . 22 بر اساس نظر صحيح قبر حضرت آمنه سلام الله عليها مادر گرامي رسول الله ص در منطقه ابواء مي باشد . 23 مسجد مذكور در زمان حاكميت وهابيون و آل سعود تخريب شده است. 24 ظاهرا مقصود ايشان همان قبر موجود در وسط خانه حضرت علي ع مي باشد كه بعضي از علماي شيعه معتقدند قبر حضرت زهرا س همان است . 25 بنگريد به: كليات مفاتيح الجنان تأليف مرحوم محدث قمي ص239 با ترجمه فارسي. 26 لازم به ذكر است كه در آن زمان هر كسي براي زيارت ائمه بقيع مشرف مي شد بايستي پولي بابت ورود به حرم به خادمان مي پرداخت.

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  12:03 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حاج علیخان اعتماد السلطنه

سفرنامه حجّ حاج عليخان اعتماد السلطنه

تاليف : سيد علي قاضي عسكر
مقدمه:
«ميرزا علي خان اعتماد السلطنه» فرزند «آقا حسين مراغه اي» از صاحب منصبان و درباريان دوره قاجار است. پدرش در مراغه به تجارت اشتغال داشت و خدمت اداري و ديواني خود را از زماني كه به خدمت «عباس ميرزا نايب السلطنه» در آمد آغاز كرد و با سمت پيشخدمت باشي به خدمت «محمد شاه» فرزند نايب السلطنه در آمد. آقا حسين مراغه اي سپس از طرف عباس ميرزا نايب السلطنه لقب «خاني» گرفت و پس از آمدن محمد شاه به تهران حكومت كاشان به وي واگذار شد.1 ميرزا علي خان و نيز محمد حسن خان اعتماد السلطنه فرزند او و اديب الملك فرزند ديگرش از چهره هاي سرشناس اين دوره هستند. اين خاندان در نواحي زنجان تا مراغه سكونت داشتند ليكن بيشتر به «مراغي» شهرت يافته اند. اديب الملك فرزند ميرزا علي خان در شرح حالي كه براي پدرش نگاشته سلسله احفاد او را چنين ذكر مي كند: علي بن حسين بن محمد رسول بن عبدالله بن جعفر كه جعفر از هفت پشت واسطه به «بردي بگ بن اوزبك خان بن جوجي خان مغول» مي رسد. در آن دوران كه پدر ميرزا علي خان به دربار عباس ميرزا نايب السلطنه راه يافت و به مراغه آمد ميرزا علي خان ده سال بيشتر نداشت2 و در همان زمان به غلام بچگي مخصوص محمد شاه انتخاب مي شود. سپس به منصب «پيشخدمتي» نايل و پس از مصالحه با دولت روس «نايب السلطنه» در تبريز آقا حسين مراغه اي را به پيشخدمت باشي گري محمد شاه منصوب مي كند و ميرزا علي خان را به نيابت پدرش مي گمارد.
آنگاه پس از دوسال وبه هنگام مراجعت از سفركرمان وخراسان به منصب صندوق داري و خزانه داري مي رسد و در سفر اول محمد شاه به هرات بارديگر برتري مقام يافته اغلب خدمات و انتظامات اردوي شاه به وي محول مي شود. پس از آن كه خبر فوت «فتحعلي شاه» از اصفهان به آذربايجان مي رسد محمد شاه براي جلوس به تخت سلطنت از تبريز عازم تهران مي شود و مناصب جديدي به اطرافيان و همراهان داده در اين ميان منصب «نظارت و خوانسالاري» را كه از مناصب مهم بود به ميرزا علي واگذار مي كند.3 ميرزا علي خان پس از چندي همراه شاه به تهران آمده لقب «خاني» را دريافت مي كند. افزون بر حكومت تهران حكومت كاشان و بلوكات اطراف تهران براي مخارج آشپزخانه شاهي نيز به او واگذار مي شود. پس از دوراني در سمت نظارت خطايي از وي سر مي زند كه از كار بركنار و تحت تعقيب قرار مي گيرد به شكلي كه فرار كرده به قم مي رود و در آنجا متحصن مي گردد سپس به وساطت حاج ميرزا آقاسي از مجازات معاف مي گردد.4 آنگاه به قصد حج عازم بيت الله الحرام مي شود كه در دمشق با «مهد عليا» مادر «ناصر الدين شاه» همراه گشته به مكه و مدينه مي رود.5 آنگاه پس از مراجعت از سفر با حمايت مهد عليا مادر ناصر الدين شاه بار ديگر به قدرت بازمي گردد. در اوايل روي كارآمدن ناصرالدين شاه وقتي گيلان و رشت دچار بي نظمي شد به پيشنهاد مهد عليا مادر شاه كه در اينگونه كارها نيز دخالت مي كرد ميرزا علي خان به آن منطقه اعزام شد و در مدت كوتاهي نظم را برقرار ساخت. او ماليات فراواني گرفت و به تهران بازگشت. شاه او را كه تا اين زمان به «ميرزا علي خان» معروف بود به لقب «حاجب الدوله» ملقب ساخت و «فراشخانه» و «سرايدارخانه» و «خيام خانه» و «مهمان خانه» و «معمار خانه» و «باغات» و «خالصه جات» كه در آن عمارات و بناهاي دولتي بود به او سپردند.


همچنين امور تشريفات سفراي دول خارجه و درآمدهاي سالانه دولتي و عمارات و باغ هاي تحت پوشش حكومت همه به او واگذار شد.6 در سفر شاه به اصفهان در دار السلطنه قزوين حكم حكومت «اردو» و «اردو بازار» به علاوه حكومت هر ولايت تا مادام توقف موكب سلطنتي در آن صفحات به اعتماد السلطنه محول گرديد. درسال 1268ه .ق. كه به دستور يكي از نواب ميرزا علي محمد باب به نام «ملا شيخ علي» به جان شاه سوء قصد شد اعتماد السلطنه وارد ميدان شده نزديك به هشتاد نفر از آنان را كشت و همچنان حكومت خويش را استحكام مي بخشيد تا اينكه در سال 1275ه . ق. صدر اعظم از كار بركنار مي شود و در نتيجه حاجب الدوله نيز از مناصب و خدمات معزول مي گردد اما به خاطر خوش خدمتي به شاه و جنايت بزرگي كه مرتكب شد و سردار نامي ايران ميرزا تقي خان فراهاني معروف به «امير كبير» را در فين كاشان به شهادت رسانيد7 بار ديگر به صحنه بازگشت و شاه لقب «ضياء الملكي» را به وي داد و حاكم خوزستانش كرد.8 يك سال بعد; يعني سال 1276 لرستان نيز به خوزستان ملحق گرديد و دايره حكمراني او توسعه يافت. همچنين منطقه «بختياري» را نيز به استان هاي «عربستان» (خوزستان امروز) و «لرستان» منضم كرده در اختيار وي قرار مي دهند و وي به سمت «امير توماني» نايل مي شود. او را در سال 1281 به دربار دعوت مي كنند كه پس از آمدن به تهران لقب «صنيع الدوله» و پس از آن «اعتماد السلطنه» را مي گيرد.9 و به وزارت عدليه منصوب مي شود و سرانجام در جرگه وزراي دارالشوراي كبري در مي آيد.
ليكن بار ديگر مورد بي مهري حكومت قرار مي گيرد و از وزارت عدليه كنار گذاشته مي شود و به حكومت گلپايگان و خوانسار مأمور مي گردد. اما مدتي نمي گذرد كه بارديگر به تهران دعوت و به سمت «وزارت وظايف و اوقاف» منصوب مي گردد و افزون بر آن حكومت «شاهرود» «بسطام» «سمنان» «دامغان» و «نردين» نيز در حيطه حكومتي او واقع مي شود. او در همين سمت مي ماند تا در ربيع الاول سال 1285ه . ق. در سن 63 سالگي مرگ گريبانش را گرفته از دار دنيا مي رود. پس از مرگ جنازه اش را به نجف اشرف حمل مي كنند و در گورستان وادي السلام به خاك مي سپارند. «ميرزا علي خان اعتماد السلطنه» سه زن داشته و از آنان چهار فرزند سه پسر و يك دختر پيدا كرده كه پسرها كه هر كدام از يك زن بوده اند. فرزند بزرگ او «عبدالعلي خان اديب الملك» است كه مادرش صبيه ملااحمد از علماي مراغه معروف به «مستجاب الدعوه» بوده است. پسر مياني وي «عبدالحسين خان» سرهنگ فوج خلخال است كه مادرش از سادات مرند بوده و پسر كوچكش محمد حسن خان صنيع الدوله است كه مادر وي صبيه رضا قلي خان قجر از اولاد مصطفي خان قاجار قوانلو برادر آقا محمد شاه قاجار بوده است.
وي به دليل خوش خدمتي هاي فراواني كه به دربار داشته بارها از آنان جايزه و نشان دريافت كرده است.10 فعاليت هاي عمراني زيادي نيز داشته كه برخي از آنها عبارتند از: 1 توسعه و تزيين صحن مبارك حضرت شاهزاده عبدالعظيم الحسني(عليه السلام) و اضافه ابنيه عاليه و حجرات حوالي و تصرفات در ابواب و دروب و ساير ملحقات اين آستان معلا و طلا كردن گنبد آن.11 2 احداث عمارتي جديد در جنب عمارت اندروني سلطنتي در دارالخلافه مشتمل بر هشتاد و دو باب اتاق تحتاني و فوقاني.12 3 احداث عمارت وسيعي در روي تپه «دوشان تپه».13 4 ساختن سربازخانه ها و قراول خانه هاي شهر.14 5 تعمير و بناي مجدد قورخانه و توپخانه محمره كه به علت بالا آمدن آب در سال 1278 تخريب شده بود.15 6 احداث سبزه ميدان دارالخلافه تهران در سال 1269ه . ق.16 7 مرمت سد حويزه.17 8 كارخانجات صناعات ريسمان ريسي و كاغذ سازي تهران و شكرريزي مازندران.18 9 تنظيم قانون و دستور العمل كه به امضاي ناصرالدين شاه رسيده وتا حدودي از هرج و مرج جلوگيري مي كند.19 خانه ميرزا علي خان اعتماد السلطنه نيز كه در محله سنگلج تهران واقع بود به علت زيبايي بنا مورد توجه مردم در سال هاي بعد قرار گرفت كه به ديدار آن مي رفتند.20 وي گاهي به سوء استفاده مالي متهم مي شد به طوري كه در سال 1275 كه از كار بركنار شد متجاوز از صد هزار تومان از او بازپس گرفتند.21 ماجراي قتل امير كبير ميرزا علي خان حاجب الدوله در زمان محمد شاه مورد بي مهري و غضب وي قرار گرفت و متهم به انواع جنايت ها و دزدي اموال شد.
بعدها به دلايلي كه چندان روشن نيست مورد عفو قرار گرفت و پس از چندي به سفارش و توصيه مخصوص ميرزا تقي خان امير كبير به سرپرستي مشاغل مهمي گمارده شد.22 مدتي مي گذرد و دشمني برخي درباريان و در رأس آنها مهد عليا مادر ناصرالدين شاه23 كه زني زيرك و داراي هوش سياسي اما بسيار عياش و خوشگذران بود و نيز «اعتماد الدوله» كه با انگليسي ها ارتباط داشت همراه با يك سلسله عوامل ديگر دست به دست هم دادند و توطئه شومي طراحي كردند كه مجري آن «ميرزا علي خان اعتماد السلطنه» مي شود. «واتسن انگليسي» در تاريخ ايران در دوره قاجار در رابطه با «اعتمادالسلطنه» چنين مي نويسد: «مردي كه داوطلب شد بدون آن كه زن امير نسبت به حادثه مظنون شود امير را به قتل برساند شخصي به نام «علي خان صاحب الدوله» بود. او ماجراجويي زيرك و بي مايه به شمار مي رفت. امير وي را به خدمت شاه در آورد و فراش باشي همايوني شد كه مقامي نسبتا مهم است. او براي اين كه به سرور جديد خود (اعتمادالدوله) خوش خدمتي كرده باشد داوطلب شد كه جلاد ولي نعمت خود گردد.
از اين رو هنگامي كه به كاشان آمد پاسبانان وزير سابق خوشحال شدند چون مي دانستند زندگاني اين مرد از امير است و لابد خبري خوش آورده است!24 حكم قتل امير كبير را در حالي كه ناصر الدين شاه مشروب خورده و مست بود با توطئه اي حساب شده سوگلي شاه به خاطر وعده هاي پوچي كه به وي داده بودند از ناصرالدين شاه گرفت و ميرزا علي خان اعتماد السلطنه بي درنگ شبانه آن را برداشت و به فين كاشان آمد تا حكم را به اجرا بگذارد. متن دستخط چنين بوده است: «چاكر آستان ملايك پاسبان فدوي خاص دولت ابد مدت حاجي علي خان پيشخدمت خاصه فراش باشي دربار سپهر اقتدار مأموريت دارد كه به فين كاشان رفته ميرزا تقي خان فراهاني را راحت نمايد و در انجام اين مأموريت بين الاقران مفتخر و به مراحم خسرواني مستظهر بوده باشد!». اميركبيرباخواندن اين دستخط خواست تا به عزت الدوله پيغام دهد وخداحافظي كند و يا اينكه وصيت نامه اي بنويسد ليكن اين انسان ناسپاس اجازه چنين كاري را نداد. امير گفت: پس هر چه بايد بكني بكن اما همين قدر بدان كه اين پادشاه مملكت ايران را به باد خواهد داد. حاج علي خان اعتماد السلطنه گفت: صلاح مملكت خويش خسروان دانند... . ميرزا علي خان سرانجام به ميرغضب گفت: «معطل نشو و كارش را تمام كن!» ميرغضب با چكمه لگدي به ميان دو كتف امير نواخت و امير درغلطيده به زمين افتاد. پس از آن ميرغضب رگ هاي امير را زد و در حالي كه خون زيادي از وي رفته بود دستمال ابريشمي را لوله كرد و به حلق امير كبير فرو برد و گلويش را فشرد تا جان داد.
حاجي علي خان در اين هنگام بي درنگ از حمام بيرون آمد و با همراهان خود سوار اسب هاي تندرو شده به جانب تهران رهسپار گرديد.25 محمد حسن خان اعتماد السلطنه فرزند ميرزا علي خان با بي شرمي فراوان بر صحت اين جنايت توسط پدرش گواهي داده مي نويسد: «خلاصه قرعه اين خدمت راكه فايده عمومي داشت! به نام والد مؤلف حاج علي خان اعتماد السلطنه زدند او محض امتثال امر دولتي چند نفر از عوانان و دژخيمان همراه برداشته به چاپاري روانه كاشان شد...»26 خود ميرزا علي خان اعتماد السلطنه نيز شبي در حال مستي به اين جنايت بزرگ اعتراف و چگونگي آن را تشريح كرده است.27 همچنين در نامه اي كه به فرزندش اديب الملك نوشته به اين جنايات اعتراف نموده و با مطرح كردن اتهامي كاذب مبني بر پناهندگي اميركبير به سفارت روس! خواسته است به نوعي خود را از اين جنايت تطهير نمايد. اما به خوبي مي دانست كه با چنين كاري نامي ننگين از وي برجاي خواهد ماند.
در بخشي از آن نامه مي نويسد: «بحمدالله منظور را به اقبال سلطنت عظمي بجا آوردم چه مضايقه! به عقيده مردم بدنام من شدم شده باشم مردم چه مي دانند چه خبر بود...»28 گرچه ميرزا علي خان اعتماد السلطنه به دليل ارتكاب چنين جنايت بزرگي در تاريخ كشور ما فردي خوش نام نيست ليكن از آن جا كه سفرنامه تنظيمي وي حاوي اطلاعات تاريخي جغرافيايي علمي و ديني فراوان است مي تواند براي دانش پژوهان و به ويژه مورخان مفيد باشد; لذا در صدد بر آمدم تا اين اثر ارزنده تاريخي را احيا كنم و آن را در اختيار هموطنان ارجمند قرار دهم. ويژگي هاي اين سفرنامه نسخه اصلي اين سفرنامه در كتابخانه آستان قدس رضوي در بخش كتب تاريخ با شماره 53 و به شماره عمومي 4125 نگهداري مي شود. زبان سفرنامه فارسي است و در112 ورق به دستور محمد حسن خان اعتمادالسلطنه فرزند مؤلف باخط نستعليق دوازده سطري در 219 صفحه در سال 1336ه . ق. از سواد به بياض كشيده شده است.
آقا سيد حسين نامي آن را بر اساس وصيت «اشرف السلطنه» همراه با يكصد و پنجاه جلدكتاب خطي ديگردرسال 1334ه . ق. به كتابخانه مبارك رضويه هديه ووقف كرده است مشروط براين كه از شهر بند ارض اقدس بيرون نبرند و كمال مواظبت را در ضبط و حفظ آنها نموده بدون قبض به كسي ندهند و زياده از سه ماه در خارج كتابخانه نگاه ندارند و توليت آنها را در هر عصري از اعصار به متولي باشي سركار فيض آثار مفوض نموده است. وقف صحيح شرعي بحيث لايباع ولايوهب ولا يرهن فمن بدله بعدما سمعه فإنمااثمه علي الذين يبدلونه. 3 شهر شعبان المعظم 1334ه . ق. اين سفر در سال 1263ه . ق. برابر با 1836م انجام گريده است كه با اين آيه و دو بيت شعر آغاز مي شود: «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا»29 گفت معشوقي به عاشق كي فتي تو به غربت ديده اي بس شهرها گو كدامين شهر از آن ها بهتر است گفت آن شهري كه در وي دلبر است زيارت حرم حق و رياضت امم و فرق تحمل بار تجمل خار قطع سبيل طلب دليل تقبيل حجر تفصيل سفر تهذيب خصال به تقريب وصال تواست.
مست توام از كعبه و دير آزادم... در آغاز سفر به عتبات عاليات و به دمشق شام رفته سپس از آنجا عازم بيت الله الحرام گرديده است. ميرزا علي خان گرچه در اين سفر با مهد عليا مادر ناصر الدين شاه همراه است ليكن به لحاظ بركنار بودن او از سمت هاي حكومتي و خصلت هاي شخصي وي و دلائل ديگر بارها مورد بي مهري و بي توجهي مهد عليا قرار گرفته است; به شكلي كه ناچار مي شود در بخشي از سفر به علت بي پولي و تعدي مكاري و بي لطفي مهد عليا اسباب خود را حراج نمايد و به دوازده تومان بفروشد!30 و سرانجام در سفري پر نشيب و فراز و پس از انجام اعمال و مناسك حج در بيست و ششم شهر جمادي الأول وارد تبريزمي شود. آنچه دراين شماره فصلنامه «ميقات حج» در پيش ديد شما خواننده عزيز قرار دارد تنها بخشي از اين سفرنامه است. اميد آن كه به زودي كار تنظيم و تصحيح مجموعه آن به پايان رسد و به صورت كتاب چاپ و در اختيار علاقمندان قرار گيرد.

 

پنج شنبه 13 مهر 1391  12:30 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سفرنامه حج / سفرنامه حاج علیخان اعتماد السلطنه

بسم الله الرحمن الرحيم روز يازدهم شهر شوال المكرم حكم31 است كه بايد حاج از شهر شام حركت نمايند چرا كه قانون دارند آن روز معين حركت مي شود از شام كه [با] «اتراق»32 و حركت منازل در روز معين وارد مدينه طيبه و مكه معظمه [شده]تخلف نرساند. خود «امير حاج رومي33» «صره اميني» و «كيل دار34 اميني» روز پانزدهم شوال حتما بايد از شام بيرون روند هر گاه حضرات حاج يكي دو روز تخلف نمايند بايد روز هفدهم شهر مزبور [آنجا را ترك كنند] احدي از حاج در شام محال است كه بتواند دقيقه اي توقف نمايد والي شام او را به افتضاح35 بيرون خواهد نمود. مگر اشخاصي كه نوكر يتيم و پرستار مال هستند [كه] خواهند ماند و كساني كه به حج بايد بروند از روز مزبور تجاوز نمي توانند بكنند. شرح بيرون رفتن اميرحاج دولت روم و صره اميني و كيلار اميني و بيان شغل و منصب ايشان در اين سفر خيريت اثر36 از اين قرار است: اولا معني امير حاج اين است كه هر سالي در وقت رفتن مكه از جانب دولت روم يك نفر پاشاي عاقل داناي جهان ديده مأمور مي شود شأن آن پاشاي37 امير حاج مثل والي خراسان و فارس بايد چنان شخصي باشد و پيش از ورود همه حاج امير حاج از «اسلامبول»38يا از ممالك ديگر كه امير مي شود وارد شهر شام مي گردد و جميع اختيار همه حاج رومي و ايراني و هندي و عرب و عجم با اوست و در هر ملك39 از عرض راه كه عبور مي كنند حكم مي توانند نمايند حتي عزل و نصب حكام ولايت كه در سر راه هستند.
و مختار كل «صره اميني»40 به اين معني است كه به اصطلاح ايران خزانه دار باشد و آدم امين را منصب صره اميني مي دهند يعني مخصوص خزانه دار مكه است ولي تحت حكم امير حاج است قريب بيست هزار تومان تحويل «صره اميني» مي شود كه در عرض راه صرف شود و موقع مصارف41 آن وجه در مقامش عرض خواهد شد. «صره اميني» از شهر اسلامبول مأمور مي شود و «كيلار اميني» بايد از شهر شام و از بزرگان اهل آن مملكت مأمور گردد; چرا كه هم زبان عربي بداند و هم مكرر راه مكه را ديده باشد. و شغل «كيل دار اميني» اين است كه در حقيقت سورساتچي عسكر42 است و هم «بلد باشي»43 راه است اين سه نفر رييس حاج هستند بايد در روز پانزدهم شوال از شام بيرون روند به اين تفصيل: اولا: روز بيستم شهر مزبور هشت عدد شمع كافوري كه وزن هر عدد پنجاه من44 تبريز است [و] ميان جعبه اي مثل تابوت نعش است و هر دو شمع بار يك نفر45 شتر پرقوت است از اسلامبول مي آورند همراه امير حاج چهار عدد آن شمع نذر مدينه منوره است و چهار عدد ديگر نذر مكه طيبه است.
در خارج شهر شام مي گذارند و هشتصد من روغن زيتون است كه در شهر شام بايد عمل آورده و ميان شيشه ها گذارده و در صندوق شتري بسته در جاي خارجي حاضر باشد كه روغن مزبور هم بالمناصفه46 نذر روشنايي مدينه و مكه است و هر دو نذر پادشاه روم است مستمرا بايد همراه حاج روانه گردد. روز معين بيستم شهر شوال بايد جميع بزرگان شهر شام نيت كرده علما و فضلا حاضر باشند با جمعيت و ازدحام47زياد مشعل ها در روز روشن مي كنند شمع ها در دست گيرند يك دسته با دعا و ذكر يك دسته با ساز و نواز آن شمعدان روغن نذري را به اين تفصيل وارد سراي پاشاي والي شام مي نمايند. روز سيزدهم شوال باز با همان جمعيت بلكه زيادتر كه باز دكان چيده مي شود جمع مي شوند در قلعه وسط شهر شام كه مثل ارگ48 است و انبار دولتي از قبيل اسباب حرب49 و ساير در آن قلعه جمع است قلعه اي است كه معاويه براي همين كار در ميان شهر ساخته است يك جا از سنگ تراش [داده] است و بسيار محكم كه در آنجا محمل50 شريف كه عبارت از كجاوه است ظاهرا ولي مثل يك سر مناره است; به عبارت اخري محمل جناب پيغمبر(صلي الله عليه وآله)بوده است و در آن قلعه باز سنجاق شريف است يعني علم مبارك جناب رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بسيار زينت مي دهند چنانچه هر دو را.


روز سيزدهم محمل شريف را بيرون مي آورند و روز چهاردهم سنجاق شريف را. باز به همان جمعيت و احترام يكي يكي داخل سرايي مي كنند و براي هر كدام از بابت احترام يك تير توپ خالي مي كنند بعد آن ها را وارد سرايي كه محل و مقر ولايت شام است مي كنند. روز پانزدهم شوال ديگر معركه اي است جميع مرد و زن شام از بابت ثواب و تماشا بايد حاضر باشند. در سراي عمارت پاشا تا دو فرسخي هر چه لشكر توپخانه و نظام كه حضور دارد بايد حاضر باشد آن روز امير حاج مزبور «صره اميني» و «كيلار اميني» بايد چكمه پوشيده در سراي پاشا حاضر باشند بعد از آن كه همه حضور به هم رسانند پاشاي شام در حضور آن جمع در نهايت احترام كه حضرات مفتي و قاضي و علما ذكر مي گويند و دعا مي خوانند محمل شريف سنجاق را تحويل امير حاج مي دهند كه توپخانه نظام در آن حالت شليك مي كنند.
حضرات پاشا و غيره چند قدمي پياده در جلو محمل شريف و سنجاق شريف مي روند بعد سوار مي شوند به آن «دبدبه»51 و به آن ازدحام چندين يدك ها در جلو محمل شريف اهل شهر بزرگان ولايت الي دو فرسخ ليكن والي شام با نظام توپخانه الي «مزيرب» كه سر منزل است و بيست و چهار ساعت است مشايعت مي كنند. محال است اين حركت از روز پانزدهم شعبان تخلف نمايد. روز هفدهم شهر مزبور مهدعليا والده سركار اقدس شهرياري از كوك ميدان شام حركت فرمودند حقير هم در ركاب ايشان بودم چون كجاوه به شراكت رضاقلي ميرزا پسر حاجي محمدولي شيرازي شاهزاده فراهم آمده بود ليكن حقير قاطرسواري خويش را [كه] از حاجي فارس چاووش52 كرايه كرده بودم سوار بودم آدم53 بنده [نيز] همراه كجاوه بود بعد از سه روز و سه منزل وارد «مزيرب» شديم كه اردويي بود و «مزيرب» اردوي سلطاني بود. قريب پنجاه هزار نفس54 از حاج و از عسكر و از اردو بازارچي شامي حضور داشت و چادرها زده بودند از آن جمله چادر «اردو بازار» را حقير شمردم سيصد و هفتاد باب چادر اردو بازار بود كه از هر متاع خوراكي و پوشاكي و ساير ملزومات سفر در آن اردو بازار55 مهيا بود. چنان كه هر كس از حاج در توقف شام تدارك سفر مكه خود را فرضا نديده بود در اردو بازار «مزيرب» مقدور بود. هشت روز تمام در «مزيرب» توقف نمودند. به عادت مستمره.56 روز بيست و هشتم شوال از «مزيرب» خراب شده حركت شد كه در دنيا از «مزيرب» بد آب و هواتر گويا نباشد چنان كه اكثر از حاج عجم57 در آن كه توقف داشتند ناخوش58 شدند و اكثرا از آن ناخوشي ها تلف مي شدند من جمله از مشاهير زن سليمان خان قاجار دختر حاجي رضاقلي خان قاجار كه بسيار وجيهه59 و مقبول بود در منزل «تبوك» [كه] چهارده منزلي مدينه است فوت شد و نعش60 او را صد و بيست تومان دادند به حمله دار كه قرار نيست در مذهب اهل سنت نعش را حركت بدهند و در خيفه61 به مدينه بردند و در بقيع دفن كردند. و همچنين كنيز تركي از مهد عليا والده اقدس همايوني و رفيع خان نايب فراش باشي از اينگونه بسيار تلف شدند حقير هم از مرده هاي آن سفر و از ناخوش هاي آن منزل بودم كه سه روز به حركت از «مزيرب» مانده في الجمله تبي عارض شد به ميرزا محمود حكيم باشي والده شاه رجوع شد چندان اعتنا نكرد. حيدرخان شيرازي كه در شام متوقف است همراه بوده و از طبابت مي گفت اطلاع دارم.
در يك روز سه قسم دواي مختلف داد يك حرارتي در دل من عارض شد «نعوذبالله» مثل آتش بلكه خود آتش بود كار به جايي رسيد كه روز حركت از «مزيرب» حال خود را نمي فهميدم. حاجي آقا محمد حكيم تبريزي پسر آقا اسماعيل طبيب مرحوم از كيفيت آگاه شد از بابت حقوق و دوستي سابق خودي به حقير رسانيده و احوال را مشاهده كرد همان دقيقه تخت رواني كرايه نموده بنده حقير را ميان تخت روان62 گذارده متوجه دوا و غذا گشته و در «عين زرقاء» كه سر منزل است به «مزيرب» از حقير مأيوس شده بود; زيرا كه خودم خبر نداشتم و بي هوش بودم معان كه درست تا شام ده منزل است في الجمله به هوش آمدم و آدم[ها را] مي شناختم حاجي آقا محمد نمك فرنگي63 داد خوردم ليكن الي ورود به مدينه منوره قدرت حركت نداشتم از بركت آن خاك پاك و از مرحمت جناب خاتم الانبيا روحي و جسمي له الفداء حالت صحت به هم رسيد كه خودم به پاي خود توانستم به حضور مبارك آن حضرت و زيارت خاتون64 قيامت و ائمه بقيع مشرف گشتم هنگام رفتن حاج سه شب قرار است در مدينه توقف كنند و سه شب در مراجعت منازل و فرسخ هاي عرض راه از شام الي مكه از اين قرار; يعني منازل معروفش اسما عرض شد.
ساير منازل زبان عربي تركي بود خاصه وقت رفتن و برگشتن هم تخلف مي كرد; چرا كه آبادي نبود هر جا آب بود يا نبود منزل مي كردند به يك نوع نيست اسامي كه به تفصيل عرض شده مگر جاهاي معروف و فرسخ ها معلوم نيست الا به ساعت كه هر ساعتي را به پاي شتر يك فرسخ مي دانند. از شام الي «مزيرب» سه منزل است بيست و چهار ساعت هشت روز «اتراق» است «مزيرب» جاي وسيعي است آب فراوان دارد بدترين آب و هواي دنيا است عرب از خارج مي آيد براي خريد و فروش. عين زرقا سه منزل [بيت] بيست و چهار ساعت توقف نيست جاي بسيار خوبي است آب صحيح دارد آبادي و قلعه محقري است. معان پنج منزل است شش ساعت تمام يك روز اتراق است دو قلعه و دو آبادي دارد بسيار جاي معموري65 است انار خوب دارد.

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 13 مهر 1391  12:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها