زیباتر از همه شدن: رها شدن از رقابتهای زنانه
ربکا گرَدو- کریستی ویتمَن
سخنی از این جستار: «علت رقابت زنها با هم این است که فکر میکنند فقط با بیاعتبار کردن و شکست دادن زنی دیگر میتوانند موفق و ارزشمند بشوند.»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
... زنها عادت کردهاند که در زمینههای مختلف با هم رقابت کنند. از نظر فیزیکی از همان سنین اولیهی کودکی ارزشمان را در چهرهمان میدانیم. یاد میگیریم که برای لاغرترین یا زیباترین دختر ارزش قائل شویم. از نظر اجتماعی بر سر مال و منال با هم رقابت میکنیم: بزرگترین خانه، گرانترین ماشین، بهترین لباسها. از نظر کاری برای گرفتن پُست، عنوان، ترفیع یا داشتن موقعیتی خاص با هم رقابت میکنیم. در مورد فرزندانمان هم با هم رقابت میکنیم: میخواهیم بچههایمان زیباترین و موفقترین، ورزشکارترین و درسخوانترین باشند. علاوه بر این، سر محبت و عشق شوهران، فرزندان، والدین، دوستان و همکارانمان هم با هم رقابت میکنیم. هر روز همه چیزمان را از بدنمان گرفته تا نامزد و موجودی حساب بانکیمان با هم مقایسه میکنیم.
به نظر شما ما زنها چه وقتی یاد میگیریم که از خودمان رو برگردانیم و برای پی بردن به ارزشی که داریم، خودمان را با دیگران مقایسه کنیم؟ احتمالاً یک دلیلش این است که دختر بچهها یاد میگیرند که مانند پری قصهها زندگی کنند. خیلی از دخترهای خردسال در دوران کودکی داستانهای متداول کودکان را میشنوند و اکثر این داستانها به این ترتیب تمام میشوند که فقط یک دختر میتواند قلب شاهزادهی جوان قصه را از آن خود کند و «به خوبی و خوشی تا آخر عمر با او زندگی کند.» در همهی این داستانها کاملاً مشخص است که فقط یک سفیدبرفی میتواند به همهی آرزوهایش برسد، فقط یک زیبای خفته میتواند با شاهزاده ازدواج کند یا فقط یک سیندرلا هست که آن لنگه کفش، اندازهي پای اوست. وای که چقدر دلمان میخواست زیباترین باشیم، همان دختری که به خاطر زیبایی و خوبیاش، همه او را میشناسند و دوستش دارند، کسی که همه تحسیناش میکنند و در قلعهای پر از ثروت زندگی میکند.
با گوش دادن به این قصهها یاد گرفتیم که خوشبختی و سعادت در بیرون از وجود ما هستند (یاد گرفتیم که خوشبختی در عشق شاهزادهی خوش تیپ، ستایش دیگران، و ثروت و دارایی سلطان است)، و متوجه میشویم که این پاداشها فقط از طریق غلبه بر دیگران به دست میآید. یاد گرفتیم که خوشبختی فقط مخصوص یک نفر است و برای به دست آوردن این پاداش باید از همهی زنها جلو بزنیم و از آنها سبقت بگیریم.
علت رقابت زنها با هم این است که فکر میکنند فقط با بیاعتبار کردن و شکست دادن زنی دیگر میتوانند موفق و ارزشمند بشوند. زنها بر سر زیباترین، موفقترین و ثروتمندترین بودن طوری با هم رقابت میکنند که انگار دشمنان قسمخوردهی هم هستند. رقابت زنانه علاوه بر اینکه همهی زحمتهایمان را به باد خواهد داد و بزرگترین رؤیاهایمان را خراب خواهد کرد، ما را منزوی هم میکند و اجازه نمیدهد که در ارتباط با زنهای دیگر از محبت و حمایتشان برخوردار شویم.
وقتی در حال رقابت هستیم همه چیز را در مورد خودمان درجهبندی میکنیم. این ذهنیت، مشکلات بیشتری برایمان ایجاد میکند، چون همیشه یک نفر دیگر پیدا میشود که از شما زیباتر است و شغل موفقتر و آبرومندانهتر، نامزد خوش تیپتر، خانهی بزرگتر و بچههای باهوشتری دارد. اگر همیشه تلاش کنیم تا بهترین باشیم، مدام خودمان را با دیگران مقایسه کنیم، با چنگ و دندان برای غلبه بر زنهای دیگر پیروز شویم و همیشه در حال جمع کردن بهترین مال و اموال باشیم، همهی اینها از نظر فیزیکی و عاطفی برایمان گران تمام میشود و نیرو و قدرتمان را از دست میدهیم.
برگرفته از كتاب:
ريكلان، ديويد؛ راههاي نو از استادان بزرگ براي زندگي بهتر (جلد 3)؛ برگردان صادق خسرونژاد؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات راشين 1387.