پرویز شاپور متولد پنجم اسفند ماه 1303 شهر قم که شناسنامه اش را در تهران گرفتند ، دوران ابتدايي را در مدرسه « دقيقي» گذراند . وي ديپلم خود را از دبيرستان « دارايي » گرفت . و در دانشگاه تهران به اخذ ليسانس اقتصاد نائل آمد . او در مدرسه صنعتي آن سال ها شاگرد علي اسفندياري ( نيما يوشيج ) بود . بعدها با فروغ فرخ زاد که در آن زمان شانزده ساله بود ازدواج کرد ( 1329 ) بعدها فروغ از اين حادثه با عبارت « عشق و ازدواج مضحک » ياد کرد . رابطه زناشويي اين دو به خاطر دخالت هاي نزديکان در سال 1343 به جدايي ختم شد و حاصل اين ، پسر به نام کاميار بود، که فروغ در اشعار خود به او اشاره کرده ، و شاپور نيز از کامي به عنوان نام مستعار استفاده مي کرده . شاپور در طي سالهاي 1330 تا 1344 معاونت دارايي اهواز را به عهده داشت . او کارش را ابتدا با مجله ي توفيق در صفحات « دارالمجانين » و « سبديات » شروع کرد . يک بار هم در همان سالها داستان هفته نامه توفيق ، مال شاپور بود . در اين داستان ، يک ماهي گربه اي را تحت تعقيب قرار داده بود . شاپور زماني که ساکن خوزستان بود ، نوشته هايش در روزنامه هاي محلي آنجا چاپ مي شد ، حدود سالهاي 31 و 32 . در توفيق هم از سال 37 نوشته هايش با نام هاي مستعار کامي ، کاميار و مهدخت به چاپ رسيد . وي در چهاردهم مرداد سال 1378 در بيمارستان طوس تهران درگذشت .
ـ وقتي عکس گل محمدي در آب افتاد ، ماهي ها صلوات فرستادند .
ـ اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم ، قفسي به بزرگي آسمان مي سازم .
ـ به عقيده ي گيوتين ، سر آدم زيادي است .
ـ به ياد ندارم نابينايي به من تنه زده باشد .
ـ قلبم پر جمعيت ترين شهر دنياست .
ـ به نگاهم خوش آمدي .
ـ هر درخت پير ، صندلي جواني مي تواند باشد .
ـ براي اينکه پشه ها کاملاً نااميد نشوند ، دستم را از پشه بند بيرون مي گذارم .
ـ گربه بيش از ديگران در فکر آزادي پرنده محبوس است .
ـ روي هم رفته زن و شوهر مهرباني هستند !
ـ غم ، کلکسيون خنده ام را به سرقت برد .
ـ بلبل مرتاض ، روي گل خاردار مي نشيند !
ـ زنبور عسل وقتي تشنه اش مي شود ، روي شبنم مي نشيند .
ـ براي اينکه کسي در کارم دخالت نکند ، مدتي ست که اصولاً کاري انجام نمي دهم .
ـ رودخانه به اندازه اي در بستر خود فرو رفت که کره ي زمين را به دو نيمه کرد .
ـ شيشه ي عمر ماهي همان تنگ آب اش است .
ـ براي بادکنک ميسر نيست که يک سوزن به خودش بزند و يک جوالدوز به ديگري .
ـ در قفس ، پرنده ي محبوس را هوايي مي کند .
ـ براي گربه تحقيرآميز است که با مرگ موش خودکشي کند .
ـ براي اينکه آينه را از تنهايي نجات بدهم ، جلوي آن ايستادم .
ـ پرنده سعي مي کرد طوري بايستد که لااقل سايه اش خارج از قفس بيافتد .
ـ اگر کره ي زمين بالانس بزند ، آبشار نياگارا صعود مي کند .
ـ شب را در داروخانه ديدم که داشت قرص خواب آور مي خريد .
ـ اگر ميله اي قفس بودم ، روز به روز لاغرتر مي شدم تا پرنده بتواند به افق دور پرواز کند .
ـ اعداد هر وقت بخواهند براي همديگر قسم ياد کنند ، به کله ي راديکال قسم مي خوردند .
ـ درخت ، سيگار برگ مي کشد .
ـ ماهي ها تصور مي کنند چهار چهارم کره ي زمين را آب گرفته است .
ـ آسانسور مغرور ، به هيچ وجه حاضر نشد از بالا به پايين بيايد .
ـ وقتي چشم پرنده به گربه افتاد ، از ميله هاي قفس تشکر کرد .
ـ برخي از محصلين با آسانسور به کلاس بالاتر مي روند .
ـ پرنده براي آزادي اش به ميله هاي قفس دخيل بست .
.