هر جامعهاي براي دستيابي به هدفهاي خويش مرزهائي براي عقايد و رفتارهاي پسنديده و ناپسند انتخاب يا تعيين ميکند و به وسيله قوانين جاري، آئينهاي ديني و اخلاقي و قواعد گروهي و سازماني بر آنها نظارت ميکند اين مرزها که از ارزشها برميخيزد هنجارها را نشان ميدهند و در نهايت به تفکّر و رفتار آدمي نظم ميدهند و آن را هدايت ميکنند.
افراد نيز براساس هدفها و نيازها (فردي و اجتماعي) آگاهانه يا نا آگاهانه و در ارتباط با شرايط محيطي، عقايد رفتارها، نقشها، وظائفي بر عهده ميگيرند و با دنياي اطراف خود پيوندي نسبي دارند که خود يک حالت تعادلي را نشان ميدهد.
اگر عاملي اين نقشها و رفتارها را طوري تغيير دهد که تعادل فردي و اجتماعي او رامتغيرسازد ميگوئيم مشکلي بوجود آمده است.
مشکل:پديدهاي را گويند که بر کارکرد فردي- اجتماعي شخصي و بر کارکرد گروه و يا جامعه معيّن اثر ميگذارد و يا از آن متأثر ميشود.
با توجه به تعاريف فوق نوجوانان معمولاً داراي مشکلات ويژهاي هستند که اين نوع مشکلات با مشکلات دوران کودکي و بزرگسالي تفاوت زيادي دارند بهمين جهت از دوران نوجواني غالباً به عنوان دوره مشکل و نامتعادل و غيرقابل پيشبيني تعريف شده است. اين تعريف ميتواند داراي دو معني باشد.
1- مطالعات علمي نشان ميدهد که دوره نوجواني داراي مشکلات بسياري است که بايد هم براي نوجوانان و هم براي گروه اجتماعي او حل و فصل شود تا نوجوان شاد و مطمئن به توانايي خود شود.
2- نوجوان براي معلمان، والدين و جامعه (بطور کلّي) مشکل آفرين است زيرا مشکلات نوجوان گستردهتر از مشکلات کودکان است و افراد بيشتري را متأثر ميسازد.
از طرفي نوجوان براي خود نيز مشکلزا است زيرا در نقش جديد خود در زندگي کاملاً سازگاري نيافته و در نتيجه غالباً سردرگم ،نامطمئن ومضطرب است و اگر اين مشکل با پشتوانه عاطفي و راهنمايي والدين و مربيان حل نشود چه بسا که فرد را در حالت انتقال از کودکي به نوجواني متوقف کند و رشد شخصيّت فرد را مختل نمايد.
بهطور کلّي ميتوان مشکلات نوجواني را به دو دسته تقسيم کرد:
الف: مشکلات کلّي که نوجوان از دوران کودکي خويش در رفع و حلّ آنها کوشش داشته ولي در حل آن کاملاً موفق نبوده است.
ب: مشکلات ويژه که قسمت عمده آنها در رابطه با مرحله رشد او کاملاً طبيعي به نظر ميرسد.
طرح مشکلشناسي
دوره نوجواني و جواني از آن جهت يکي از بحرانيترين دوران زندگي فرد بشمار ميرود که فرد در مرحله عبور از مرز کودکي به مرحله نويني است که عميقترين تغييرات شخصيّتي و فيزيولوژيک را به همراه دارد و همواره براي سازگاري با موقعيتهاي جديد تلاش ميکند.
بحران زماني است که با اتخاذ تصميمات نامناسب در اين موقعيت درباره نوجوانان احتمال آن را دارد که کارشان به بزهکاري بيانجامد و بر عکس با چند حادثه و حتي لحظات آموزنده و خوشبختي آفرين ممکن است او را در مسير يک برنامهريزي صحيح و موفق براي آينده سوق دهد.
مشکلات اين دوره مورد توجّه بسياري از متخصصين قرار گرفته و دانشمندان زيادي اين مشکلات را از ديدگاههاي مختلف طرح و طبقهبندي نمودهاند.
از ديدگاه رواشناسي بلوغ و نوجواني و مسائل نوجوانان بيشتر از نظر فردي تحت عنوانهاي زير بررسي ميشوند:
1- رشدي
2- سازشي
3- شخصيتي
روانشناسي اجتماعي مسائل نوجوانان را در زمره پديدههاي اجتماعي ميداند
از سوئي ديگر مسائل نوجوانان که به شکل اختلالات در فرد ظاهر ميشوند بايد در روانشناسي مرضي طرح و طبقهبندي شوند.
از مجموع نظرات محققين چنين استنباط ميشود که مهمترين اقدام در جهت حلّ مشکل، تشخيص آن است. در تشخيص يک مشکل هم توجّه به نکات ذيل از اهميّت بسيار بالايي برخوردار ميباشد.
1- مشکلات نوجوانان و مسائل او غالباً آميختهاي از چند اختلال است.
(بعضي از روانشناسان معتقدند آميختگي بحدي است که دو شکل يکسان را بندرت ميتوان در رفتار افراد مشاهده کرد)
2- بين نوجواناني که در آستانه بيماري رواني قرار دارند و نوجوان مسئله ساز از نظر باليني علائم مشترکي ديده ميشود.
3- نامگذاري و طبقهبندي مسائل نوجوانان مبنائي براي کمک گرفتن از مطالعات در ابتداي کار است ولي در عمل اختلالات از يکديگر مجزا نيستند.
4- اختلالات بدني، مشکلات عاطفي و رفتاري را بدنبال دارند و همچنين مشکلات عاطفي و رفتاري گاه موجب اختلالاتي در نظم بدن ميشوند بنابراين وجود اختلالات بدني در مسئله داران را بايد جدّي گرفت و آنرا با تعارض معادل نساخت.
5- اختلالات رواني داراي نشانههاي فراواني است که در اين مجموعه به تعدادي از نشانهها اشاره ميشود.
6- در شناسائي عوامل ايجاد کننده اختلال در فرد توجّه به ميزان تفاوتهاي فردي، ميزان رشد شخصيّت، بلوغ عاطفي و ... از اهميّت بالائي برخوردار است.
توصيههاي لازم و نکاتي که در قضاوت والدين و مربيان درباره مشکلات نوجوانان بايد مورد توجّه قرار گيرد:
- والدين و مربيان اغلب رفتاري از نوجوانان را که مخّل نظم و کارآئي در خانه و مدرسه است رفتار دشوار يا مشکل رفتاري توصيف ميکنند. هر اندازه اين رفتارها براي بزرگسالان ناراحتکننده باشد کاملاً غيرمنصفانه است که آنها را مشکلات رفتاري بدانند و دانشآموز را به خاطر آن يا رفتاري مشابه آن تنبيه نمايند.
غالب اشکال رفتار به واقع دشوار براي سنين پايينتر کاملاً هنجار است و بيشتر اوقات نوجوانان به رفتارهاي ناپخته و نادرست تنها به اين دليل دست ميزنند که ياد نگرفتهاند نيازهاي خويش را با شيوههاي درست برآورده کنند.
هيچ نوع رفتار دشوار نوجوان را نبايد به صرف آن از نوع مشکلات سنّي اوست و از بين خواهد رفت کم اهميّت و ناديده گرفت
بايد توجّه داشت که اشکال مختلفي از رفتار که براي سن خاص که در آن رخ ميدهد هنجار است و نبايد براي سنهاي بالاتر تحمّل گردد چه بسا اين رفتارها بايد اصلاح و بهبودي يابند زيرا رفتارهاي فرد کم کم بايد منبا اجتماعي و جامعهپسند خود را پيدا کنند.
- چرا که احتمال بقاي هر نوع رفتاري وجود دارد، از طرفي اگر اين گونه رفتارها ناديده گرفته شود نوجوان فکر ميکند رفتارش پسنديده است و آن را ادامه خواهد داد.
- در قضاوت رفتاري کودکان و نوجوانان به انگيزهها بايد توجّه داشته باشيم زيرا ممکن است فرد کار ضعيف را به انگيزه جلب توجّه، جلب محبّت و تأييد اجتماعي گروه همسن خود انجام دهد.
منبع:کتاب روشهاي هدايت رفتاري نوجوانان وجوانان - محمد قمي فر