نوجوانى دوران شكوفايى اميال نهفته در وجود انسان است و بايد اين اميال در مسير صحيح هدايت و تربيت شوند، بر اين اساس اولاً اولياء تعليم و تربيت لازم است نقش هدايتگرى خود را بيشتر از گذشته اعمال نمايند و ثانياً متوليان اوقات فراغت به نياز هاى نوجوانان در ايام تحصيل و بويژه در فصل تابستان توجه داشته باشند و از همه مهمتر خود نوجوانان لازم است به اهميت اين دوره پى برده و بدانند كه داشتن آينده اى سرشار از موفقيت در گرو برنامه ريزى دقيق و استفاده از گوهر ارزشمند زمان مى باشد.
اهميت دوره نوجوانى از منظر دينى
قرآن كريم مى فرمايد:
«الله الّذى خَلَقَكُم مِن ضَعفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ ضَعفٍ قُوَةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّةٍ َضعفاً وَشَيبَةً يَخلُقُ مايَشاءُ وَ هُوَالعَليمُ القَديرُ ؛
خدا همان كسى است كه شما را آفريد درحالى كه ضعيف بوديد، سپس بعد از ناتوانى، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد .او هرچه بخواهد مى آفريند و دانا و تواناست.» خداوند در اين آيه از سه دوره مهم زندگى به عنوان سه مشخصه ضعف، قوت و ضعف ثانويه ياد مى كند. از بررسى تفاسير و روايات وارده در اين كريمه بر مى آيد كه ضعف همان دوره كودكى و قوت مرحله بعد از كودكى و ضعف دوم پيرى را شامل مى شود. به نظر مى رسد قرآن واقعيت خارجى را بيان مى كند كه به صورت نسبى نه مطلق سه مرحله در دوره عمر انسان را شامل مى شود يعنى ضعف در كودكى و در پيرى اتفاق مى افتد و در اين بيان مرحله اى از عمر انسان هست كه قوت نام دارد، چه اين قوت بعد از كودكى باشد يعنى اوايل جوانى (نوجوانى ) و چه پايان جوانى. بنابراين مى توان بيان قرآن را حمل بر دوره نوجوانى كرد .
همچنين بر طبق آيات قرآن، رشد و بلوغ با هم رابطه ملازمه دارند. اين را مى توان از مقايسه دو آيه زير در يافت:
وَابتَلوُا اليَتَمَى حَتَّى إذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإن آنَستُم مِّنهُم رُشداً فَادفَعُوا إلَيهِم أموَالَهُم ؛
و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد، اگر در آنها رشد يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد.
«فَأرادَ رَبُّكَ أن يَبلُغا أشُدَّهُما وَ يَستَخرِجا كَنزَهُما رَحمَةً مِن رِّبِّكَ ؛
و پروردگار تو مى خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند، اين رحمتى از پروردگارت بود.»
در هر دو آيه بحث از نايل شدن اطفال يتيم به قابليت تصرفات مالى و اقتصادى است اما در اولى پديدار شدن رشد و در دومى بلوغ اشد مطرح شده كه ملازم بودن اين دو را مى رساند. درمورد كلمه اَشُدّ، علّامه طباطبايى معتقد است اشد، سنى است كه در آن قواى بدنى رفته رفته بيشتر مى شود و به تدريج آثار كودكى زايل مى گردد.و ظاهراً منظور از آن رسيدن به ابتداى سن جوانى است، يعنى نوجوانى، نه اواسط آن(جوانى) و يا اواخر آن كه از حدود ۴۰ سالگى به بعد است.
آيه ديگرى كه مورد توجه بعضى مفسرين قرار گرفته و از آن دوران نوجوانى و يا حتى جوانى استنباط شده، آيه۳۷ فاطر است:
«أوَ لَم نُعَمِّركُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَ كَّرَ؛
آيا شما را به اندازه اى كه اهل تذكر در آن متذكر مى شوند عمر نداديم » صاحب تفسير برهان- سيد هاشم بحرانى- روايتى را از امام صادق(ع) در ذيل آيه فوق آورده است كه فرمود:
«اين آيه ملامت و سرزنش جوانان غافلى است كه به سن هجده سالگى رسيده اند و از فرصت نوجوانى خود استفاده نمى كنند.»
منبع : ايران عصر