نقل قول bivafa
با سلام خدمت شما
در مقابل هم قرار گرفتن دو کاربر و تبادل پست های پینگ پنگی که در نهایت منجر به غیر فعال شدن پست ها، و یا گاها ورود کاربران حامی یک کاربر به درگیری و تغییر ظاهری نتیجه به نفع خود می شود، واقعیت تلخی هست که حداقل من و شما در ان حضور داشته و ان را درک کرده ایم. پس حرف همدیگر را خوب می فهمیم.
به نظر من اگر ما می آمدیم موضوع را همان پیشنهاد شما مطرح می کردیم.یعنی اینکه چگونه می توانیم آرامش و ثبات را در انجمن حاکم به پیش ببریم.
موارد متعددی پست های کلیشه ای روانه تاپیک می شد که باید دوست بود، تعامل داشت، با هم بود،
و یا اتهاماتی مانند این که باید سر از برف بیرون آورد، انتقاد الکی نکرد، کاربر پرطرفدار را در چشم بقیه خراب نکرد.بد بین نبود زده می شد.
من از شما سوال می کنم
با هم بودن به چه قیمتی؟
سکوت در زمانی که فردی تحت فشار هست و ما نظاره گر؟ هر گز
شما هیچ از خودت نپرسیدی چرا افرادی که زمانی که با گروهشون در درگیری ها با تمام قدرت حاضر می شوند و به راحتی مخالف را کنار می زنند، اما زمانی که یک مسئول تحت فشار هست این گروه نظاره گر هست؟
این چه دوستی و محبت و تعاملی است؟
این افراد باید پاسخگو باشند.
اگر به جواب رسیدی ممنون می شم به ما هم اطلاع بدی.
دوستی به چه قیمتی ؟
به قیمت این که زمانی که من و شما دوستیم سلام و صلوات، اما وقتی شما شروع می کنی از من انتقاد، من شروع می کنم اشکالاتی که داری رو زدن تو سرت. نیستم.
با هم بودن به چه قیمتی؟
به قیمت اینکه از نیروی گروهیمون استفاده کنیم تا مخالف رو کنار بزنیم؟ و اونو ساکت کنیم؟
ابدا
دوستی و تعامل آبکی همون بهتره که نباشه.
اما برای اینکه نشم مانند کسی حرفی رو بر نمی تابه.
اگر صلاح می دونی همین پیشنهادی که به ما دادی خودت تاپیک بزنی. (راهکارهای پیشبرد انجمن ها به سمت ثبات و آرامش ؟)
این تاپیک رو هم هر جور صلاح می دونند باهاش برخورد کنند.
امیدوارم انجمنی با کمترین مورد منفی رو بهش دست پیدا کنیم و دوستانی داشته باشیم بهتر از اب روان.
انشاالله.
سلام
عرایض شما را مطالعه کردم و همه درست و متین است جناب قدرت، اما منظور من بیشتر ورود از راه های دوستانه تر و ملایم تر است....خود کلمه درگیری پشتش یه حالت خاصی در مخاطب ایجاد میکنه(البته این نظر منه شاید بقه دوستان اینگونه نباشند)
یه مثال میزنم که شاید به واقعیت هم نزدیک باشه.... این تاپیکی که شما زدی ،بنده به عنوان کسی که خود را تقریباً میانه رو تر و کم تعصب تر میدانم،بعد از خواندن آن ناخودآگاه ذهنم به سمت طیف خاصی رفت.یعنی احساس کردم از رنجی که ار رفتار برخی کشیده اید(این رنج مختص شما هم نیست) لاجرم به سمت ایجاد این تاپیک پیش رفته اید و این حالت خودش باعث ایجاد نوعی جبهه گیری در امثال من میکند! حال میرویم سراغ گروه دیگر و آن گروه همان کسانی هستند که به نظر میاد مخاطب شما باشند(حال شاید شما مخاطبتون در حقیقت گروه یا گروه های خاصی نباشد،اما متن نوشته پست این را در خواننده القا میکند-باز هم میگویم اینها همه نظر شخصی بنده است،شاید در اشتباه باشم) این گروه با خواندن کلمات منفی و موضع گیری خاص و به نوعی تند شما،احساس میکنند که میخواهید دست به مخالفت با آنها و از راه به در کردنشان بزنید،خوب احتمالاً خوششان نمیآید.... حرف من این است که کمی تغییر رویه دهیم ...
حالا نمیدونم چقدر تونستم منظور ذهنیم رو به تحریر در بیاورم!
در ضمن در مورد پیشنهادی که در پست قبل داده بودم همانطور که از اسمش پیداست پیشنهاد بود و فی البداهه گفته شده بود،قطعاً با کمی تامل بیشتر میشود بهتر از این را پیشنهاد داد ،به طوری که هم خواسته شما تحقق پیدا کند، هم تاثیرگذاری و مشارکت مناسبی را در پی داشته باشد.
امیدوارم این حرف ها باعث رنجش هیچ کسی نشود...
یا علی