0

بانک مقالات معارف قرآن

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

قرآني نفيس از سده دهم هجري

قرآني نفيس از سده دهم هجري

قدير افروند – شهاب شهيري

 

موزه ملي ايران

شماره موزه : 4295 مشخصات اين قرآن در شماره 95 به چاپ رسيده است .
شماره موزه: 4288
تاريخ: قرن دهم هجري
تعداد سطر: 10 سطر در صفحه
ابعاد جدول: 4/10*17 سانتيمتر
قطع و ابعاد: رحلي (19*4/30 سانتيمتر)
قرآني كه در اين شماره مشخصاتش به استحضارتان مي رسد ، به خط نسخ و با تزئينات مفصل صفحات افتتاح و سر سوره هاست و از نظر خط و تذهيب و تجليد و همچنين ابعاد ، شباهت زيادي با قرآن شماره 4295 دارد كه در شماره پيشين گلستان قرآن معرفي شد .
اما متأسفانه تمامي صفحات قرآن، بجز صفحه اول (محدوده جدول) احتمالا در دوراني متأخرتر، تماما با لايهاي (رنگ روغني) شفاف پوشانده شده و بطور محسوسي زيبايي اصل كار نسخه را تحتالشعاع و تنزيل داده است.
اين موضوع رااز مقايسه دو صفحه افتتاح كه صفحات مذهب و بسيار پركار و زيبا بوده و خوشبختانه صفحه اول فاقد چنين عارضهاي ميباشد، ميتوان دريافت. تذهيب وترصيع اين صفحه با تلالو در آب و لاجورد و طرحهاي خوش نقش و نگار اسليمي بكار رفته در متن، جلوه ديگري دارد.
دو صفحه اول داراي سرلوح مذهب مرصع مزدوج با ترنجي لاجوردين درميانه هر صفحه و دو نيمترنج در بالا و پايين و متصل به آن، ميباشد. سوره مباركه فاتحة الكتاب بقلم زر و نسخي عالي بر روي متن مزين به نقوش اسليمي زرين كتابت شده است. زمينه و حواشي به شيوه گلزار مرصع آراسته شده و شرفههاي لاجوردي دور تا دور صفحه را زينت بخشيدهاند.
صفحه سوم نيز «سرلوح سازي» مذهب مرصع شده و قاب مزين سرسوره نقش ترنجي را در ميان گرفته كه كتيبه سر سوره بعبارت «البقره، مائتان وست وثلاثون آيه مدنية» در آن بقلم سفيدآب و تحرير مشكي و خط رقاع بر زمينه مذهب و گزار مرصع كتابت شده است.
تمامي صفحات اين قرآن نيز مجدول (جداول زر، مشكي و لاجورد) بوده ونشان پايان آيات شمسهاي كوچك و مذهب و علامت تخميس بصورت شمسهاي مذهب و مزين در حاشيه صفحات ميباشد كه معمولا شرفهاي لاجوردي از دو سوي آن امتداد يافته است.
قاب مذهب و مرصع سر سورهها شامل كتيبه سر سورهها بقلم سفيدآب (و در مواردي بقلم زر) و تحرير مشكي، بخط رقاع در زمينه مذهب و گلزار مرصع به زيبايي تمام، نوشته شده است.
كلمه حزب و «سجده» در مواضع مناسب به لاجورد در حاشيه صفحات نوشته و شمار اجزاء بقلم زر در حواشي ذكر شده است. همچنين در موارد متعدد كلمه «وقف» بصورت چليپا برروي عبارت «بسمله» برخي سورههاي آغازين و پاياني قرآن قيد شده است. بعلاوه سجع (اثر) مهر (مدور) وقفي موقوفه آستانه شيخصفيالدين اردبيلي بعبارت «وقف خطيره مقدسه صفويه» متعلق به دوره صفويه در پشت صفحات اول و آخر قرآن مشاهده ميشود كه مرتبط باكلمه وقف فوقالذكر و نشانه «وقف» اين نسخه نفيس قرآني ميباشد.

جلد قرآن

جلد چرمي «مشن قهوهاي» متن مزين به نقوش اسليمي و ترنجي درشت و دو سرترنج در ميانه آن با حاشيه نقوش بازوبندي بشيوه سوخت ضربي، و سرطبلدار با جداول زرين و تماما طلاپوش بوده است. بر روي «لولا»ي جلدقرآن، آيه شريفه «وتمت كلمة ربك صدقا و عدلا لامبدل لكلماته و هو السميع العظيم» (سوره مباركه الانعام ـ آيه 115) به ثلثي خوش نگاشته شده است.
اندرون جلد تيماج مشكي و به همان سياق رويه آن بعلاوه تزئين لچكي چهارگوشه قاب مياني بشيوه سوخت معرق با حواشي و ترنج مياني و سرترنج لاجوردين و متن طلاپوش ميباشد.
Golestan Quran Weekly, Serial 141, No 97

جمعه 31 شهریور 1391  1:09 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ابن‏بواب خطاط بزرگ كلام‏الله مجيد

ابن‏بواب خطاط بزرگ كلام‏الله مجيد

دكتر كمال حاج‏سيدجوادي
ابوالحسن علي بن‏هلال از بزرگترين هنرمندان خوشنويس تاريخ تمدن اسلامي به حساب مي‏آيد. وي خط نسخ را گسترش داد و براي آن اصول جديدي وضع كرد؛ خطي كه ناسخ همه خطوط براي كتابت كلام خدا گرديد. اين خط كه در زمان ابن‏مقله و توسط وي اصول آن مطرح گرديد، مقبوليت يافت. ابن‏مقله آن را خط «بديع» ناميده بود. مي‏گويند خط نسخ از تركيب خط «جليل» و «طومار» يا از هر يك به صورت منفرد مشتق گرديده است. هر دو خط «جليل» و «طومار» از خط كوفي اخذ شده بود. چون اين خط براي استنساخ قرآن مجيد و كتب مختلف به جهت سهولت و راحتي خواندن و نوشتن مورد استفاده فراوان قرار گرفت، خط نسخ گفته و خوانده شد.
ابن‏بواب توانست قواعد نويني در خوشنويسي به وجود آورد و براي نخستين بار ميزان سنجش حروف را تحت قاعده «نقطه» درآورده، آن چنان كه هزار سال است براي خوشنويسان معيار تعداد نقطه‏اي مشخص براي كتابت سطح و در حروف رعايت مي‏شود.
درباره زندگي وي اطلاعات بسيار اندكي در دست است. دقيقاً نمي‏دانيم كجا و در چه تاريخي متولد شده است الا اينكه اكثر عمر خود را در بغداد گذرانده و مدتي نيز در شيراز بوده است، اما قطعاً ايراني و شيعي بوده است.
مي‏گويند پدرش نگهبان درب «بيت‏القضاء» و يا پرده‏دار دربار آل بويه بوده و لذا وي را بدين لحاظ ابن‏بواب مي‏گفتند. شروع زندگي هنري وي با نقاشي در خانه‏ها آغاز مي‏شود، سپس به هنر كتاب آرايي روي مي‏آورد و خوشنويسي را نيز آغاز مي‏كند. در همان زمان است كه تحصيلات ادبي خويش را ادامه مي‏دهد به طوري كه درمقام واعظ دربار محمد منصور بغداد نيز مدتها انجام وظيفه كرده است. وي در زبان عربي اديبي است توانا كه اشعاري از وي باقي مانده‏است.
شهرت وي به آنجا مي‏رسد كه بهاءالدوله فرزند عضدالدوله ديلمي در روزگار آل بويه وي را كتابدار و امين كتابخانه خويش در شيراز كرده است. كتابخانه ديلمي در شيراز در قرن چهارم هجري معروفيت بسيار زيادي داشته است. مي‏گويند: فهرست كتابخانه وي چندين مجلد شده است. در تاريخ آمده است: ابن بواب روزي گفت كه در شيراز عهده‏دار كتابخانه بهاءالدوله بودم، روزي ميان كتابها نسخه‏اي ديدم كه جلدي سياه داشت، آن را باز كردم، قرآني بود به خط ابن‏مقله، اما جزء سي‏ام آن كامل نبود. اين قرآن را به بهاءالدوله نشان دادم و از او خواستم تا اجازه دهد تا بررسي‏ام را به همان شيوه ابن‏مقله بنويسم و اگر وي نتوانست تشخيص دهد جايزه‏اي به من عطا نمايد. مي‏گويد: به كتابخانه رفتم و كاغذي كهنه را انتخاب [كردم] و مشغول كتابت گرديدم. بعد از چندي كه قرآن آماده شده بود و يك سال از اين رويداد گذشته بود، در دربار، بهاءالدوله سراغ قرآن را گرفت. به او نشان دادم، او نتوانست فرقي بين خط من و ابن‏مقله قايل شود و جايزه‏اي كه از او خواستم تعدادي برگه‏هاي كاغذ كهنه بود كه در كتابخانه وي وجود داشت. اطلاعاتي كه از وي در دست است نشان مي‏دهد كه وي به لباس و آرايش موهاي خود بي‏توجه و داراي لحيه‏اي طولاني بوده است.
مي‏گويند: در ديوان حكومتي كاتبي بود به نام نصربن‏مسعود؛ روزي علي بن هلال را تصادفاً ديد و فوراً دست او را بوسيد. ابن بواب گفت: چرا دست مرا مي‏بوسي؟ وي جواب مي‏دهد به خاطر آنكه در بغداد مانند و مثل نداري، يكي اينكه در حسن خط نادره دوراني و ديگر نديدم در عمرم كسي غير از تو را كه فاصله عمامه تا لحيه آن دو ذرع و نيم باشد!
با همه شهرت و تلاش و محبوبيتي كه در ميان مردم داشته از جهت معيشتي و گذران زندگي بشدت در مضيقه بوده است.
ياقوت حموي صاحب معجم‏البلدان مي‏گويد: نامه‏اي از وي ديدم كه به يكي از اعيان شهر نوشته بود كه چرا به وعده خود وفا نكرده و «دو دينار» به او نداده بود؟ ياقوت مي‏گويد: براي گرفتن دو دينار هفتاد سطر عبارت ادبي نگاشته بود. و ادامه مي‏دهد كه بعد از مرگ وي اين نامه 17 دينار خريد و فروش شد و قيمت آن بعد از اندكي به 25 دينار رسيد. در كتب تاريخي مطالبي است كه نشان مي‏دهد چگونه خط وي بعد از مرگش بسيار گرانبها و پرقيمت شده و خريد و فروش مي‏شده است.
اساتيد وي

ابن‏بواب شاگرد دو نفر استاد خوشنويس به نامهاي محمدبن‏علي شيرازي سمسمائي و محمدبن‏اسد بوده كه هر دو از شاگردان «ابن‏مقله» مي‏باشند. مي‏گويند: از فرزند ابن‏مقله نيز خط را آموخته است و آنچه راز و رمز خوشنويسي ابن‏مقله بوده و فرزندش مي‏دانسته، به او ياد داده است.
ابن مقله همان است كه اقلام سته يعني ثلث، محقق، ريحان، نسخ، توفيع، رقاع را از خط ثلث ايجاد كرد و در سال 328 دست و زبان او به دستور خليفه عباسي المقتدر بالله عباسي بريده شد و در زندان درگذشت.
ابن مقله ملقب به «قروة‏الكتاب» شاگرد ابراهيم سبكري سيستاني بود. اقلام سته در زمان ابن‏بواب به نامهاي فوق شناخته نمي‏شد و در عهد ابن‏بواب معروفيت پيدا كرد.

شاگردان وي

شاگردان معروف ابن بواب عبارتند از: محمدبن عبدالملك و سيد قاسم كه آنها داراي شاگرداني مانند احمد بن فضل‏الله تركستاني و عبدالمؤمن بن‏صفي‏الدين اصفهاني بودند و سرانجامِ آنان به اساتيد ياقوت مستعصمي متوفي به سال 698 مي‏رسند. يعني در شجره اجازات خوشنويسي ياقوت، عموم خوشنويسان از شاگردان ابن بواب بوده‏اند و در فاصله سه قرن بعد از ابن‏بواب، ياقوت در عالم خوشنويسي درخشيده است.

آثار باقيمانده از ابن‏بواب

مذكور است كه وي بسيار پركار بوده است و مي‏گويند توانسته است در طول مدت عمر خويش 64 قرآن مجيد استنساخ كند، اما آثار باقيمانده از وي بسيار اندك است؛ همچون:
1- در تركيه موزه توپقاپي، شعر سالمه‏بن جندل با امضا به تاريخ رمضان سال 413 ه•• . ق و هم در آنجا دو صفحه به قلم طومار به خط وي موجود است.
2- در تركيه در گنجينه اوقاف موزه آثار تركيه كتاب «بزوغ‏الهلال» مورخ به سال 408 ه•• . ق.
3- در تركيه گنجينه اباصوفيه، جنگي در «آداب و حكم» با قلم ثلث.
4- قرآن مجيد كه در كتابخانه مرحوم حضرت آية‏الله نجفي مرعشي نگهداري مي‏شود.
5- قرآن مجيد به صورت كامل و جامع از ابتدا تا انتها به خط وي كه بسيار سالم باقي مانده و در سال 391 ه•• . ق نوشته شده است. اين قرآن در مجموعه موزه چستربيتي (CHESTER BEATTY) دوبلين نگهداري مي‏شود. اين قرآن در سال 1983 به صورت تصويري چاپ و در تعداد 200 نسخه در معرض فروش قرار گرفته است.
* * *
وفات ابن‏بواب بنابر آنچه كه ابن خلكان و ديگران در كتابهاي تراجم آورده‏اند: وي روز پنجشنبه جمادي‏الاول سال 413 هجري قمري در بغداد از دنيا رحلت كرد و در جوار آرامگاه احمدبن حنبل دفن شد. دانشمندان معاصر وي در رثاي اين هنرمند بزرگ اشعاري سروده‏اند. سيد مرتضي (متوفا به سال 436 هجري) مرثيه‏اي جانگداز در 35 بيت سروده كه دلالت بر عظمت شأن و مقام وي دارد و ياقوت حموي در معجم‏الادباء آن را آورده است:
من مثلها كنت تخشي ايهاالحذر
والدهر ان هم لا يبقي و لا يذر
لغاك ساتح الي قبل كأنّ به
لواذع الجمر لمّا ساده‏الخبر...
يا قاتل الله هذاالدهر يزرعنا
ثم الحصاد، فمنه النفع و الضرر
و همچنين ابوالعلا معري نيز قصيده‏اي در 51 بيت در سوز مرگ او سروده است و ابراهيم بن هلال صابي اديب معروف متوفا به سال 384 نيز در فقدان او اشعاري دارد. به راستي چرا بزرگاني نظير سيد مرتضي، ابوالعلا معري در وصف او اين گونه اشعار مي‏سرايند و در مرگش به عزا مي‏نشينند؛ زيرا او به راستي خادم بزرگي براي قرآن به شمار مي‏آمد. او با ابتكاري كه در خط نسخ به عمل آورد، براي اين خط اصول و قواعدي نوشت و اين خط را مطرح و معرفي كرد و آن را در بين خوشنويسان گسترش داد. پس چه خدمتي بزرگتر از اين. عمل او باعث شد كه قرآن به آساني نوشته و خوانده شود و پيچيدگيها و سختيهاي خط كوفي و انواع آن كنار گذاشته شد و از پرتو توجه به قرآن خط نسخ گسترش پيدا كرد و با گسترش و توسعه اين خط آرام آرام خط رايج فرهنگ مكتوب گرديد به طوري كه بعد از هزار سال تمام كتابها و مجلات و روزنامه‏ها و... به زبان عربي و فارسي به خط نسخ حروفچيني شده و در اختيار عموم قرار داده مي‏شود. آري كار سترگ او در گسترش علوم و فنون نيز نقش به‏سزايي داشته‏است.
در پايان اين مقال، سزاوار است چند بيت از قصيده وي را درباره هنر خوشنويسي بخوانيم و از رهنمودهاي وي بهره‏مند شويم. اين قصيده هميشه در طول تاريخ زبانزد خاص و عام بوده است. ابن‏خلدون در مقدمه خود نيز آن را ذكر كرده و به عنوان يكي از كهنترين سندهاي مكتوب روش خوشنويسي شناخته شده است.
يا من يريد اجادة التحرير
ويروم حسن الخط و التصوير
ان كان عزمك في الكتابة صادقاً
فارغب الي مولاك في التيسير
فاشكر الهك واتّبع رضوانه
اِنّ الا له يحبّ كلَّ شكور
وارغب لكفّك ان تخط بنانها
خيراً تخلفه بدار غرور
فجميع فعل المرء يلقاه غداً
عندالتقاه كتابة‏المنشور
ابن‏بواب توانست قواعد نويني در خوشنويسي به وجود آورد و براي نخستين بار ميزان سنجش حروف را تحت قاعده «نقطه» درآورد، آن چنان كه هزار سال است براي خوشنويسان معيار تعداد نقطه‏اي مشخص براي كتابت سطح و در حروف رعايت مي‏شود.
با همه شهرت و تلاش و محبوبيتي كه در ميان مردم داشت از جهت معيشتي و گذران زندگي بشدت در مضيقه بوده است.
ابن‏بواب شاگرد دو نفر استاد خوشنويس به نامهاي محمدبن‏علي شيرازي سمسمائي و محمدبن‏اسد بوده كه هر دو از شاگردان «ابن‏مقله» مي‏باشند. مي‏گويند: از فرزند ابن‏مقله نيز خط را آموخته است و آنچه راز و رمز خوشنويسي ابن‏مقله بوده و فرزندش مي‏دانسته، به او ياد داده است.
ابن مقله همان است كه اقلام سته يعني ثلث، محقق، ريحان، نسخ، توفيع، رقاع را از خط ثلث ايجاد كرد و در سال 328 دست و زبان او به دستور خليفه عباسي المقتدر بالله عباسي بريده شد و در زندان درگذشت.
ابن مقله ملقب به «قروة‏الكتاب» شاگرد ابراهيم سبكري سيستاني بود. اقلام سته در زمان ابن‏بواب به نامهاي فوق شناخته نمي‏شد و در عهد ابن‏بواب معروفيت پيدا كرد.

جمعه 31 شهریور 1391  1:09 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

احمد علي نامور: تذهيب و خوشنويسي، مديون كتاب‏آرايي قرآن

احمد علي نامور: تذهيب و خوشنويسي، مديون كتاب‏آرايي قرآن

احمد علي نامور

احمدعلي نامور به سال 1343 درخانوادهاي آشنا با هنر خط و نقاشي در شهرستان ساري به دنيا آمد و از ابتداي دوران تحصيل تا هنگام اخذ ديپلم به كار نقاشي پرداخت و در سال 1368، به تبعيت از علاقه شديدش به اين هنر و نيز به علت آشنايي هايي كه با هنر خط و نقاشي پيدا كرده بود در يك آتليه هنري، مشغول كارآموزي شد، و در همان جا نيز به كار پرداخت و در پي آشنايي با نامداران هنر تذهيب، سعي در فراگيري اين رشته كرد كه با سعي و كوشش فراوان موفق هم شد. شركت در نمايشگاههاي نگارگري دو سالانه نقاشان ايران در موزه هنرهاي معاصر و نمايشگاه قرآن كريم و شركت در همايش نگارش قرآن در يك روز كه از سوي صدا و سيما برگزار شد، از عمده فعاليتهاي او محسوب ميشود.

ابتدا، در خصوص سير تكاملي هنر تذهيب در ايران و اروپا توضيحاتي براي خوانندگانمان بدهيد؟
سابقه كار تذهيب در ايران به دوره ساسانيان ميرسد. زماني كه مسلمانان عرب به ايران مسلط شدند، اعراب موتيفهايي به نام اربسك داشتند و موتيفهايي كه ايرانيان از آنها استفاده ميكردند به نام ختايي شهرت داشت.
حركات ختايي از چين به ايران وارد شده بود و ايرانيان خيلي خوب توانستند اين دو نوع حركت را با هم تلفيق كنند و در اين حركات تغيير و تحولاتي به وجود آورند و در اين زمان بود كه كار تذهيب آغاز شد. اين شيوه را ميتوان در دورههاي تيموري، صفوي، قاجار و حتي در حال حاضر مشاهده كرد. در حقيقت اوج كار تذهيب در دوران تيموري و صفوي بود كه به شكل بارزي خود را نشان داده و بعد به تدريج افول پيدا كرده است.
كار تذهيب در اروپا به دوران بيزانس و رنسانس برميگردد. اگر در معماريهاي آن دوران دقت شود، ملاحظه ميگردد خيلي شبيه معماريهاي اسلامي است. در حقيقت اروپائيان طي سفرهايي كه به ايران داشتند، تحت تاثير هنر تذهيب ايرانيان قرار گرفتند و از اين طريق تذهيب از ايران به اروپا انتقال يافت.

هنر تذهيب با هنرهاي ديگر چه تفاوتي دارد؟
كار تذهيب در حقيقت سواي كار خوشنويسي و طراحي است. به اين دليل كه در نقاشي يا طراحي فرد ميتواند يك كار خوب و مطلوب ارائه كند، ولي در تذهيب دقت و ظرافت خاصي لازم است. به طور نمونه، نقش رنگ در تذهيب بسيار مهم است. چيدن رنگها در كنار هم بايد طوري باشد كه بتواند بيننده را جذب كند. فرد نميتواند هر رنگي را در تذهيب به كار ببرد. در حالي كه در نقاشي يا طراحي ميتوان از هر رنگي استفاده كرد.
با توجه به اينكه گفتيد رنگ در تذهيب اهميت زيادي دارد، اين پرسش به وجود ميآيد كه معمولاً در هنر تذهيب از چه رنگهايي استفاده ميشود؟
رنگهاي اصلي و سنتي تذهيب عبارت است از طلا، لاجورد، مشكي و قرمز اما اكنون از رنگهاي ديگر نيز استفاده به عمل ميآيد كه همين امر باعث شده سبكهاي مختلف كار مشخص شود به عنوان نمونه، در دوران صفوي و تيموري خلاصه بودن رنگها مشخصه زمان توليد به شمار ميآيد و تذهيبهاي ادوار بعد ويژگيهاي ديگري دارد كه عامل شناسايي آنها محسوب ميشود.
چه ارتباطي بين هنر خوشنويسي و تذهيب وجود دارد؟
قرآن كريم در گذشته به شيوههايي بسيار عالي كتاب آرايي ميشد، كه در حال حاضر كمتر به آن شيوهها توجه ميشود. ارتباط خوشنويسي و تذهيب كه ميتوان گفت مديون كتاب آرايي قرآن است از همان ايام شكل گرفته، به اين نحو بود كه هنرمند خوشنويس بخشي از آيات قرآني را مينوشت و هنرمند تذهيب كار آن را تزيين ميكرد. از تذهيب، علاوه بر خوشنويسي در كار گل و مرغ و مينياتور هم استفاده ميشود در حقيقت تذهيب يك هنر مستقل است كه هم به همراه خوشنويسي و هم به تنهايي يك اثر زيباي هنري به شمار ميرود.
شما در هنر تذهيب از چه شيوهاي استفاده ميكنيد؟
چون در كار تذهيب با استاد سالكي كار ميكنم سعي دارم پيرو شيوه ايشان باشم شيوهاي كه نزديك به شيوه دوران تيموري است.
جز ايران چه كشورهاي ديگري در زمينه تذهيب شناخته شدهاند؟
ايران به عنوان يك كشور اسلامي در زمينه كارهاي هنري اسلامي شناخته شده و بيشتر از هر چيز در زمينه آرايش قرآن موفق بوده است و با وجودي كه طي ساليان اخير هنر تذهيب در ايران افول كرده، كشورمان همچنان پيشتاز اين هنر است. كشورهاي مسلمان ديگر كمتر در زمينه تذهيب فعاليت داشتهاند. هنرمندان كشور تركيه هنر تذهيب را از ما اقتباس كردهاند و كشورهايي مثل عربستان، مالزي و اندونزي كتاب آرايي بسيار خلاصهاي دارند.
هنرمندان تذهيب كار با چه مشكلاتي مواجه هستند؟
مشكل در رابطه با هر كاري وجود دارد و در زمينه تذهيب مشكل اصلي اين است كه كارهاي تذهيب كاران معرفي و عرضه نميشود و چون اين كار نياز به حمايت مسئولان دارد، مسئولان بايد نوعي ارتباط غني فرهنگي بين تذهيب كاران در داخل و خارج كشور به وجود آورند. تا ضمن اين ارتباطات، تذهيب كاران با همديگر آشنا شوند و كارهايشان نيز به كشورهاي ديگر معرفي و در معرض ديد عموم قرار گيرد و پيشنهادم آن است كه دولت نمايشگاههايي براي معرفي اين هنر و هنرمندان آن در داخل كشور و ديگر نقاط جهان برگزار كند.
تاكنون در چه نمايشگاه هايي شركت كردهايد؟
در همايش يك روزه قرآن كريم كه توسط صدا و سيما برگزار شد، جزء 60 نفري بودم كه در كار تذهيب قرآن كريم شركت داشتند. در اجلاس سران كشورهاي اسلامي نيز يك كار قرآني ارائه دادم كه در آن سعي كرده بودم سبك مكتب تيموري رعايت شود. همچنين امسال در نمايشگاه بين المللي قرآن كريم تهران خطي طراحي كردم كه در انجام آن از اساتيد خوشنويسي الهام گرفته و با كار تذهيب آن را آراستهام كه چون تصويرش بر روي جلد شماره 99 نشريه گلستان قرآن به چاپ رسيده احتمالاً بسياري از خوانندگان شما آن را ديدهاند و نيز، در همين نمايشگاه يك شمسه ارائه دادم كه در آن از حركتهاي اسلامي استفاده شده بود.
 
جمعه 31 شهریور 1391  1:09 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

الكتابة في المجال القرآني

الكتابة في المجال القرآني

بشير البحراني

قال الله تعالى في محكم كتابه الحكيم: {ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ}.
واحدة من نعم الله علينا -نحن بنو البشر- أن أنعم علينا بنعمة (القلم)، وما أعظمها من نعمة.. لماذا؟
لأن القلم هو طريق العلم،
لأن القلم هو طريق الهداية،
لأن القلم هو طريق الصلاح والسداد..
يقول الباري عز وجل في أولى آيات الوحي الإلهي: {اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}.
إذاً، للقلم رسالة عظيمة وسامية في موضوع العلم والتقدم الحضاري، لأنه بواسطة القلم تناقلت الشعوب علومها من حضارة إلى حضارة ومن عصر إلى عصر لتكون في متناول الأجيال الجديدة، تتناقل خبراتهم، وتستفيد مما سطرته أقلامهم وتطور من حالها بهمة وعزيمة. وبالقلم حُفِظَ لنا كل تراث الأمة الذي بين أيدينا اليوم..
والباري عز وجل يلفت أذهاننا وعقولنا إلى أهمية هذه الأداة (القلم)، ولذلك يأتي القسم واضحاً وجلياً: {ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ}.. يقسم الله به نظراً لأهميته وخطورته، بل ويسمي سورة من القرآن الكريم بأكملها باسم ( سورة القلم).
وكل هذا يشير إلى وجوب تحملنا لمسؤوليةٍ ما تجاه هذه الأداة.. وفي ذلك دلالة واضحة على فضل الكتابة.. ولكن.. ماذا نكتب؟
الجواب: نكتب ما نفيد به أنفسنا، نكتب ما نفيد به أسرنا، نكتب ما نفيد به مجتمعنا..
وما دمنا الليلة في ختام هذه الدورة المباركة في ضيافة القرآن الكريم، سأقول لكم.. لنكتب ما يفيد أنفسنا وأسرنا ومجتمعنا من خلال آيات القرآن الكريم، لأنه {نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ، يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنْ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ، وَيُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ، وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}.
لنحاول أن نغرف من معين هذا القرآن الذي لا ينضب.. لنحاول أن نكتب حوله ومنه..
حوله.. بمعنى أن نحمل القلم ونسطر للناس حول عظمة هذا الكتاب المبين، أن نكتب لهم عن أهميته في حياتنا وحياتهم.. عن ضرورته لضمان مستقبلنا وسعادتنا.. عن أهمية الالتفاف حوله للاستفادة من بصائره وهداه..
لندعوهم عبر كتاباتنا ليتدبروا آياته ولا يقفلوا قلوبهم وعقولهم أمام نوره فيفشلوا وتذهب ريحهم.. لنعلمهم عبر رسالة القلم أن القرآن "هو الدليل يدل على خير سبيل"، "ومن جعله أمامه قاده إلى الجنة ومن جعله خلفه ساقه إلى النار" -حسبما تقول الرواية عن رسول الله (ص)-.
أما منه.. فهي بمعنى أن نحمل القلم ونسطر للناس حول مشاكلهم وقضاياهم.. حول حاضرهم ومستقبلهم.. ونستلهم لهم من القرآن الكريم عبر الكتابة حلول مشاكلهم ومعالجة قضاياهم وضمانات مستقبلهم، لأن في هدى ورؤى القرآن طريق السعادة الحقيقية والمرجوة..
علينا أن نكتب حول الأسرة والتربية.. فنتحدث عن رؤية القرآن في ذلك الموضوع.
علينا أن نكتب حول الأخلاق.. فنستفيد من رؤية القرآن لموضوع الأخلاق، وكيف أنه يحث على الخُلق الحسن ويذم السيئ منه.
علينا أن نكتب حول الفقر والغنى.. حول التنافس والنجاح.. حول الجهل والعلم.. حول العقل والعاطفة.. حول النظافة.. حول العمل الصالح.. حول الجنة والنار.. حول التفقه.. حول الحرب.. حول المجتمع.. حول التجارة.. حول الوحدة.. حول كل شيء، ومن خلال الرؤية القرآنية.
"كل شيء في القرآن" حسبما تقول إحدى الروايات عن أبي عبدالله (ع)..
يقول عز وجل: {وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}.
ويقول سبحانه وتعالى في موضع آخر: {وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ}.. ولكن.. أين هم من هذه الحقيقة؟.. {...فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا}.
إذاً، مسؤوليتنا أن نكتب لهم لنوضح لهم هذه الحقيقة التي غفلوا عنها، وندعوهم إلى العودة إلى القرآن، يستفيدون منه، وينطلقون من خلال رؤاه وأفكاره، بدلاً من التسكع على طرقات الأنظمة والدساتير الوضعية ومناهجها..
ولهذا يؤخذ على مجموعة من كتابنا ومثقفينا أنهم إذا كتبوا لا يعرضوا أفكارهم على القرآن الكريم، ولا يستشهدون بنصوصه، بل يتسولون نظريات الاستشراق وأفكار الأنظمة المادية، لأنهم -وللأسف- خدعوا بالمادة والمظاهر، فسرعان ما سيطرت عليهم، فحسبوا أنها منطلق التقدم والرقي.
في حديث للإمام جعفر الصادق (ع) يبين فيه دركات العلماء الأشرار في نار جهنم، يقول: "ومن العلماء من يطلب أحاديث اليهود والنصارى ليغزر به علمه ويكثر به حديثه، فذاك في الدرك الخامس من النار".
إذاً، ينبغي علينا حينما نكتب أن نجعل القرآن نصب أعيننا، وكلما كتبنا فكرة نتساءل: هل فكرتنا هذه تتوافق والقرآن الكريم؟
القرآن هو الفيصل.. هو الحاكم.. هو الأصل.. وهو المنبع في حل ومعالجة كل قضايانا ومشاكلنا.. فرؤانا وتنظيراتنا وأفكارنا من اللازم أن تكون مبنية على أسس قرآنية.
ولعلنا اليوم في أمس الحاجة إلى قرأنة روحية، وقرأنة اجتماعية، وقرأنة ثقافية، وقرأنة اقتصادية.. وإلى غير ذلك.
لن أطيل عليكم.. سوى أنني أريد أن أجدد دعوتكم إلى البدء منذ الليلة في الكتابة ضمن هذا الاتجاه.. والكتابة بمقدار ما هي صعبة هي سهلة أيضاً.. فابدأ وجرّب، فلن تخسر شيئاً، ولكنك قد تربح.
لا تحسب أنك صغير على الكتابة -وهذا الخطاب موجه إلى طلاب الدورة على وجه الخصوص-، ابدأ.. حتى ولو بتلخيص الدروس التي تلقيتها هنا في الدورة، ليستفيد منها إخوانك وأخواتك على أقل تقدير.
حينما كنت في أواخر المرحلة الابتدائية وبدايات المرحلة المتوسطة؛ كنت قد بدأت الكتابة والنشر في مجلات الأطفال. وحينما كنت في الأول الثانوي بدأت في تدوين بعض التدبرات القرآنية، وبدأت بالكتابة والتأليف في مجال القرآن بالاشتراك مع أخي الأستاذ/ فاضل البحراني، واستمر العمل في الكتابة القرآنية لمدة ثلاث سنوات غير متواصلة، فما كدت أتخرج من الثانوية إلا وقد طبعت كتابي الأول بالاشتراك مع أخي/ فاضل، وهو كتاب (نفي التنافي في القرآن الكريم)، وقدَّم له سماحة الأستاذ الشيخ فيصل العوامي حفظه الله.
وبعد سنتين من طبع الكتاب الأول، توفقت وأخي/ الأستاذ فاضل إلى تأليف ونشر كتاب ثان، جاء بعنوان (العودة إلى القرآن)، وقدَّم له سماحة العلامة الشيخ حسن موسى الصفار حفظه الله.
حقيقة.. لست هنا لأسوق هذا الكلام استعراضاً وافتخاراً.. كلا.. وإنما أنا في معرض وحشد الهمم ودفعها نحو الكتابة..
إذاً، الطريق سالكة، فانطلق فلست بأقل من غيرك، ولعلك أفضل منهم، فقط امضِ في الكتابة بهدوء، وحاول أن تستفيد من آراء الآخرين وتوجيهاتهم، ولا تعير اهتماماً للساخرين والمحبطين، لأنك حين تبدأ ستكون أنت في الأمام وهم في الخلف يلهثون، وسترى كيف أن الله سبحانه وتعالى ينزل البركة والتوفيق في مثل هذه الأعمال وسائر أعمال الخير.
وفقك الله إلى كل خير..
واختم بأبيات شعرية للشاعر الكبير السيد مصطفى جمال الدين رحمه الله:
يا أمة القرآن أمسـكِ مخصبٌ
بوريف ما أعطى ويومكِ أربدُ
ما بالكِ استدبرتـه وتركتـه
يختـال بين بنيه وهو مصفّـدُ
يلقيه في حلك القلـوب تبركٌ
ويذيبـه بين الشفـاه تعـودُ
عودي لأمسكِ ينطلق منكِ الغدُ
ما شعَّ في دمكِ النبي محمدُ
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته، وأفضل الصلاة والسلام على أشرف الأنبياء والمرسلين أبي القاسم محمد وعلى آله الطيبين الطاهرين.

 

جمعه 31 شهریور 1391  1:09 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

يادگاري ارزشمند از قرن نهم قمري قرآن به خط كوفي ايراني

يادگاري ارزشمند از قرن نهم قمري قرآن به خط كوفي ايراني

قدير افروند ـ شهاب شهيري

«كوفي ايراني» يكي از اقلام خط كوفي است كه از اواخر سده سوم هجري و اوائل سده چهارم با اعمال ذوق و سليقه وتفنن و بدعت خراسانيان، در اين نقطه از ايران اسلامي شكل گرفت و در طول قرون چهارم وپنجم قمري به اوج شكوفايي رسيد وتقريباً در اكثر مراكز و كانونهاي فرهنگي و هنري آن زمان ايران از توس، نيشابور، بلخ و غزنه در شرق گرفته، تا دامغان، كرمان، همدان، ري واصفهان در غرب مورد استفاده كاتبان و خوشنويسان قرار گرفت و اين همان خطي است كه با آمدنش سنت استفاده از ورق پوست براي كتابت قرآن كريم نيز، منسوخ شد واز آن پس استفاده از كاغذ براي اين مهم رواج يافت.
زيبايي قلم «كوفي» ايراني، ميان خطوط اسلامي كم نظير است. خط كوفي ايراني عليرغم اين ويژگي متاًسفانه به دليل سختي كتابت چند قرن بيشتر دوام نياورد. نسخهاي كه براي معرفي در اين شماره گلستان قرآن در نظر گرفته شده. در حقيقت نمونهاي از آخرين آثاري است كه با اين قلم كتابت شده و مي توان گفت مربوط به دوران منسوخ شدن وانحطاط اين نوع خط است.

معرفي نسخه

قسمتي از قرآن (نصف القرآن) به خط كوفي ايراني
شماره موزه 4255
تاريخ: 844 هجري قمري
جنس اوراق: كاغذ (ضخيم نخودي رنگ)
مسطر:14*24 سانتيمتر
تعدادسطر: 14 سطر در صفحه
ابعاد:5/19*3 سانتيمتر
تعداد صفحه: 427 صفحه
دوصفحه اول قرآن داراي دو قاب تزئيني الوان باسه تزئين هندسي در سه وجه آن است. كتيبهاي به قلم سفيدآب و تحرير مشكي به خط كوفي تزئيني به شرح ذيل در داخل هريك از قاب ها به چشم ميخورد:
كتيبه صفحه اول: «و كتبه محمد ابن بلسرد رحمه/ الله عليهم اجمعين.»
در حاشيه چپ ذيل قاب، اين دعا به شنگرف و اعراب سبز نگاشته شده است. «اموت ويبقي كل ماقد/كتبته فياليت من يقرا/ كتابي دعالي لعلي الهي يعف / عني ويغفر تقصيري و/ سؤ فعاليا(؟)».
در صفحه دوم (به قرينه قاب صفحه اول)، كتيبه روي جلد چرمي قرآن «الملك لله» به خط كوفي تزييني و به صورت الوان تكرار شده است.
دو صفحه بعدي كه صفحات سوره مباركه فاتحه الكتاب و آغاز سوره البقره را تشكيل ميدهد، مزين به دو قاب تزييني الوان است. در پيشاني و ذيل هر دو صفحه، به انضمام كتيبهاي است.
كتيبه قاب « پيشاني » صفحه اول: سوره فاتحه الكتاب وهي/
كتيبه قاب «ذيل» صفحه اول: انه لقرآن كريم في كتاب/
كتيبه قاب «پيشاني» صفحه دوم: مكنون يمسه الالمطهر/
كتيبه قاب «ذيل» صفحه دوم: ون تنزيل من رب العلمين/
با آنكه كتيبه سر سوره «البقره» در صفحه مقابل سوره فاتحه الكتاب، آمده، برخلاف سنت معمول كتابت و تزيين سور آغازين ونيز كتيبه نگاري سر سورهها، سر سوره آنها درست پس از آخرين آيه سوره فاتحه الكتاب قرارگرفته، بدون آنكه در قاب تزييني پيشاني صفحه ذكر شود.
عبارت كتيبه سر سوره آن به شرح ذيل است:
«سوره البقره ما/ئتان وثمانون وست آيات»

علايم و تقسيمات قرآن

علايم پايان آيات به صورت نقطهاي درشت و پر رنگ صورتي است. علاوه بر آن كلمه «قف» نيز به خط نسخ در پايان هر آيه بالاي خط كرسي و روي آخرين كلمه هر آيه به صورت مورب نوشته شده كه شايد متاًخرتر از كتابت متن باشد.
علامت تعشير در اوايل به صورت يك گل كوچك الوان در پايان هر 10 آيه و نيز يك گل چند پر الوان در حاشيه صفحه است و در ادامه، يك در ميان و متناوب از يك نقش گياهي مسبك (اسليمي) و علامتي شبيه به عدد «5» (بزرگتر و توپر بارنگ صورتي) نيز استفاده و در يكي دو مورد هم، از يك نقش "پيچان" استفاده شده اشت.
اين قرآن از نظر رسم الخط به شيوه متعارف خط كوفي ايراني است و اعراب و اعجام آن به صورت امروزين و تنها «مده» با رنگي مضاعف (صورتي) متمايز شده است.
علامت سجده در يك مورد، آن هم در سوره مباركه «الرعد» و در مقابل عبارت «ولله يسجد من في السماوات و الارض» به صورت كلمه «سجده» به خط كوفي تزييني والوان است. سر سورهها به همين سياق كتيبه سر سوره «البقره»، به صورت رنگيننويسي و محرر است.البته در سر سوره «آل عمران» آنطور كه از ادامه كتيبه بر ميآيد، ظاهراً اين كتيبهها در ابتداتنها داراي تحرير مشكي و شنگرف بوده و بعدها با مركب قهوهاي رنگين شدهاست.
در يك مورد كتيبه سر سوره «المائده» با عبارت «سورهالمائده مائه و عشرون و ثلث آيه» داخل يك قاب كوچكالوان آمده است. در سوره«الاسراء» عبارت سر سوره به صورت سوره «الاقصي مائه و عشرون آيه» به رنگ سبز روشن و محرر نوشته شده و در يك مورد استثناء هم در ذيل كتيبه سر سوره صفحه 180 «سورهالانعام مائه و ستون وست آيه» احاديثي در فضيلت قرائت اين سوره آمده كه به شرح زير است:
قال رسولالله صلي عليه، انزلت علي سوره الانعام جمله واحده يشيعها/ سبعون الف ملك لهم رجل؟ بالتسبيح و التحميد/ و التمجيد و التكبير و التهليل و قال رسول الله/ صلي الله عليه و سلم من قرا سوره الانعام/ استغفرله اولئك سبعون ملك الف بعدد/ كل حرف في سوره الانعام يوما و ليله.
اين قرآن از آغاز تا پايان سوره مباركه كهف را كه نصفالقرآن است، شامل ميشود و با آيه 109... ولا يشرك بعباده ربه احدا (110) به پايان رسيده است. كلمه «احدا» براي متمايز شدن از عبارات مؤخره به صورت كشيده ورنگ مضاعف و مزين به نقوش مسبك (اسليمي) نگارش يافته و ادامهاش به شرح ذيل است:
«صدق الله العظيم/ و بلغ رسوله الكريم اللهم انفعنابه و بارك لنا/ فيه و الحمد ولله رب العالمين و ستغفرواالله/ الحي القيوم تمت بحمدالله و بالتوفيق».
در پايان همان صفحه يك قاب تزييني الوان حاوي تاريخ كتابت قرآن به شرح ذيل آمده است:
«وفرغ من تسطيره يوم الاربع من شهر/ ذي/ الحجه سنه ثمانمائه اربع و اربعون سنه» و در خارج از قاب به خط نسخ در ادامه آن آمده است «من هجره النبي / عليه السلام» كه مويد كتابت اين نسخه قرآني در روز چهارم از ماه ذي الحجه سال 841 هجري است.

جلد قرآن

جلد چرمي «ميشن» اين قرآن عليرغم كهنگي و فرسودگي، همچنان از زيبايي و تكلف و تنوع نقش قابل ملاحظهاي برخوردار است. رويه «لت» اول جلد با جداول و قابهاي متعدد محيط برهم و با نقوش زنجيرهاي و مسبك گياهي و نقش اصلي متن، كتيبه «الملك/ لله» در دو قاب مجزا به شيوه ضربي تزيين شده كه بخشي از اين دو كلمه براي جبران پيشروي سر طبله بر روي جلد، عيناً بر روي آن هم نقش شده است. با اين وصف وقتي سر طبله بر روي لت اول جلد قرار ميگيرد، همچنان كتيبه و نقش خوانا و كامل جلوه ميكند. رويه لت ديگر جلد، با همان نقوش و حتي متنوعتر ولي فاقد كتيبه، تزيين شده است.
اندرون جلد را اوراق فشرده و متراكم كاغذهايي از جنس اوراق قرآن و نيز خطي مشابه به متن قرآن شكل ميدهد.
Golestan Quran Weekly, Serial 135, No 91

جمعه 31 شهریور 1391  1:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مروري بر زندگي ابن‏بواب، خوشنويس و كاتب قرآن كريم

مروري بر زندگي ابن‏بواب، خوشنويس و كاتب قرآن كريم

حميدرضا افسري

ابوالحسن علي بن هلال خوشنويس و مذّهِب مشهور كه در حدود نيمه دوم قرن چهارم تا اوايل قرن پنجم (سال 413ق/ 1022م) مي‏زيسته است؛ شهرتش به ابن‏بواب به اين جهت است كه پدرش دربان آل بويه بود1. ابوالفضل بن خيرون وي را از اهل‏سنت دانسته اما قاضي‏نورالله شوشتري او را در شمار شيعيان آورده است؛ اين‏كه سيدمرتضي در مرگ او مرثيه گفت مي‏تواند رأي قاضي نورالله را تقويت كند به‏هرحال وي را به پارسايي و امانت ستوده‏اند2. وي علاوه بر خوشنويسي و تذهيب در زمينه‏هاي ديگر از جمله وعظ و خطابه3، تعبير رويا4 و شاعري5 اهتمام داشته است. قصيده رائيه در ادوات خوشنويسي از آثار منظوم ابن‏بواب است6.
حبيب اصفهاني از او به‏عنوان فقيه و حافظ كل قرآن نام مي‏برد7. ذهبي در سير اعلام النبلا آورده است كه ابن‏بواب پيش از خوشنويسي به نقاشي و نگارگري خانه‏ها اشتغال داشته سپس به تذهيب كتب سرانجام به كتابت پرداخته است8. از مهارت ابن‏بواب در تذهيب مي‏توان به قرآن موجود در موزه چستربيتي اشاره كرد. اين قرآن به خط نسخ ابن‏بواب است كه بهتر است بگوييم نسخ آميخته به ريحان يا به عبارت ديگر نسخ ريحاني است. رايس اين نسخه را كه تذهيب آن را نيز كار ابن‏بواب برشمرده، از هر جهت مورد ارزيابي قرار داده است. هم‏چنين زماني كه ابن‏بواب سرپرست كتابخانه بهاءالدوله در شيراز بود جزء ناقض قرآن موجود در آن كتابخانه را كه به خط ابن‏مقله بود، چنان با مهارت، كامل كرد كه بهاءالدوله نتوانست آن را از خط ابن‏مقله تمييز دهد. از اين امر به خوبي مي‏توان دريافت كه ابن‏بواب در شبيه‏نويسي و در تذهيب و صحافي بسيار ماهر بوده است9.
ابن بواب در خوشنويسي شاگرد محمدبن اسعد10 و محمدبن سمساني11 بود كه هر دو شاگرد ابن‏مقله (272 - 328ق) بودند و نيز در منابع آمده كه دختر ابن‏مقله به علي‏بن هلال تعليم خوشنويسي داد12 و بي‏شك ابن‏بواب از خط ابن‏مقله تأثير گرفته است، براي نمونه هندوشاه (ص208) آورده است كه ابن‏طقطقي از كتابي ياد مي‏كند كه ابتدا مي‏پنداشته به خط ابن‏مقله است، اما نظر ياقوت مستعصمي را درباره آن جويا مي‏شود. ياقوت با ديدن نسخه و تأمل در آن درمي‏يابد كه به خط ابن‏بواب است و مي‏گويد كه وي آن را به شيوه ابن مقله نوشته است13، لذا علي‏رغم تلاش ابن بواب در شبيه‏نويسي خط ابن‏مقله، توسط ياقوت مستعصمي پرده از ماجرا برداشته مي‏شود.
ابن بواب كوشش مي‏كرد تا خطوطي را كه توسط خوشنويسان پيش از او، پايه‏گذاري شده اما به درجه كمال توفيق نيافته بودند را خود تكميل كند براي نمونه: در يك نسخه خطي مربوط به سده 9ق/15م به نام رسالة في علم الكتابة كه موءلف آن ناشناخته است و در برلن نگهداري مي‏شود، مطالبي راجع به ابن‏بواب آمده كه رايس آن را نقل كرده است. موءلف اين رساله مي‏نويسد كه ابن‏بواب دريافت كه پيش از او خطاطان در اصلاح خط كوفي كوشيده‏اند و نيز بنومقله (ابن‏مقله، وزير و برادرش) در بهترساختن توقيع و نسخ كوشش كرده اما در رسانيدن آن خطوط به درجه كمال توفيق نيافته‏اند. از اين‏رو خود به تكميل كار آنان پرداخت. هم‏چنين ابن‏بواب دريافت كه استادش ابن‏اسد اشعار را به خط نسخ شبيه به محقق مي‏نويسد. او اين خط را نيز به درجه كمال رسانيد. ذهبي ابن‏بواب را صاحب خط منسوب (خطي كه هريك از حروف آن از لحاظ وضع و اندازه با حرف الف متناسب است) خوانده، اما ابن‏خلكان وضع اين خط را به ابن‏مقله نسبت داده و نوشته است كه ابن‏بواب به تهذيب و تنقيح اين شيوه پرداخت و به آن، زيبايي و جلوه بخشيد. رايس مي‏گويد كه تناسب هندسي حروف خط منسوب را ابن‏مقله به وجود آورد، اما ابن‏بواب كه خود پيش از خوشنويس‏شدن با هنر تذهيب و نگارگري آشنا بود، با بينش هنرمندانه به اين تناسب، زيبايي هنري بخشيد14. علاوه بر اصلاحات، وضع اصول و قواعد خطوط نسخ و ثلث، ابداع و پايه‏گذاري برخي از خطوط از جمله ريحان و محقق را نيز به ابن‏بواب نسبت مي‏دهند. در تذكره خط و خطاطان ميرزا حبيب‏الله اصفهاني به ابداع خطوط ريحان و محقق توسط وي اشاره شده است.
محمدبن حسن الطيبي در اوايل قرن دهم كتابي تأليف كرد كه در آن 16 قلم را كه منسوب به ابن‏بواب است و توسط پيروانش به طريقه وي نوشته شده ياد كرده و نمونه‏هايي از آنها را ارائه نموده است. اين نمونه‏ها شامل خطوط ثلث‏المعتاد، منصور، مقتلان، تواقيع، جليل ثلث، مصاحف، مسلسل، غيار، جليل‏المحقق، ريحان، رقاع، رياشي، لوءلوء حواشي و اشعار است و نامي از خط طومار در آن نيامده است. بعيد نيست كه خط‏هاي زمان ابن‏بواب تنها همين خطوط باشد. هم‏چنين احتمال دارد ابن‏بواب در نوشتن خطوطي كه به طريقه وي نوشته شده مهارت تام داشته ولي اصل اين خطوط از بين رفته و شيوه آن توسط پيروان ابن‏بواب ادامه پيدا كرده است15. از ديگر خطوطي كه به وي نسبت مي‏دهند خطوط نرگس، ريحان، لوءلوء، مرسع، وشي و چند نوع ديگر است16.
ابن بواب در خوشنويسي از جايگاه ويژه‏اي برخوردار است چنانچه ياقوت در معجم‏الادبا مي‏نويسد: «ابن‏بواب در خوشنويسي به چنان پايگاهي رسيد كه به خط خوش او مثل مي‏زدند17».
از شاگردان ابن‏بواب در خوشنويسي محمدبن عبدالملك18 را نام برده‏اند. از پيروان طريقه ابن‏بواب در خوشنويسي مي‏توان فاطمه بنت‏حسن (بنت اقرع)19 و ابوطالب مبارك كرخي20 را نام برد. از آثار ابن‏بواب كتابت 64 نسخه قرآن را خوانده‏اند كه قطعاً نسخه كامل موجود همان قرآن كتابخانه چستربيتي است كه به سال 391 ق. كتابت شده است. يك نسخه از قرآن كريم منسوب به ابن‏بواب هست كه توسط سلطان سليم عثماني به جامع لاله‏لي استانبول اهدا شده كه به صحت انتساب آن يقين نداريم21.
قرآن ديگري كه از ابن‏بواب شناسايي شده قرآني است به خط كوفي كه در كتابخانه آيت‏الله مرعشي‏نجفي در قم موجود است. تاريخ كتابت آن 392ق. است22. از آثار و خطوط غيرقرآني ابن‏بواب مي‏توان به دو نسخه منسوب به وي از ديوان سلامة‏بن جندل - شاعر جاهلي - اشاره كرد كه اولي در توپكايي‏سرايي استانبول و دومي در موزه آثار ترك و اسلام نگهداري مي‏شود و هم‏چنين مي‏توان منتتخبي از كتاب الحيوان جاحظ مضبوط در همان موزه و... را برشمرد23.

پاورقيها:

1 - ابن تغربردي، يوسف، النجوم الزاهرة محاسن مصر و القاهره، قاهره، جلدچهارم، ص257؛ ابن خلكان، احمدبن محمد، وفيات‏الاعيان، به كوشش احسان عباس، بيروت 1971 - 1972 م، جلد3، ص342.
2 - فكرت، محمد آصف، «ذيل ابن بواب»، دايرة‏المعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1374.
3 - ذهبي، محمدبن احمد، سير اعلام‏النبلا، به كوشش شعيب الارنوءوط و ديگران، بيروت، 1403ق، جلد3، ص316.
4 - همان، صص 316 و 317.
5 - ياقوت، معجم‏الادبا، مصر، 1355 - 1357، جلد 15، صص125 - 127.
6 - حاجي‏خليفه، كشف‏الظنون، استانبول، 1941م، جلد دوم، ص1339.
7 - اصفهاني، حبيب‏اله، تذكره خط و خطاطان، تهران، 1369، ص57.
8 - ذهبي، همان، جلد 17، ص316.
9 - فكرت، محمدآصف، «ذيل ابن بواب»، دايرة‏المعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1374.
10 - ابن خلكان، همان، صص 342 و 343.
11 - قلقشندي، احمدبن علي، صبح‏الاعشي، قاهره، 1383، جلد 3، ص13.
12 - قاضي احمدقمي، احمدبن حسين، گلستان هنر به كوشش احمد سهيلي، تهران، 1352، صص17 و 18.
13 - فكرت، محمدآصف، همان كتاب، همان ماده.
14 - همان.
15 - عالي، محمد، «ابن‏بواب (علي بن هلال)»، كتاب ماه، سال اول، شماره 12، صص66 و 67.
16 - جبوري، تركي عطيه عبود، الخط العربي الاسلامي، به كوشش علي خاقاني، بغداد، 1359ق، ص165.
17 - ياقوت، همان، صص 121 و 122.
18 - قلقشندي، همان، ص14.
19 - ذهبي، همان، جلد 18، ص480.
20 - ذهبي، همان، جلد 17، ص56.
21 - فكرت، محمد آصف، همان كتاب، همان ماده.
22 - عالي، محمد، همان، ص67.
23 - فكرت، محمدآصف، همان كتاب، همان ماده.
جمعه 31 شهریور 1391  1:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نسخه هاي كهن كلام الله

نسخه هاي كهن كلام الله

كاظم مدير شانه چي

تاكنون در خصوص هيچ كتابي به اندازه قرآن سخن گفته نشده و پيرامون آن، كتاب و مقاله نوشته نشده است، زيرا اگرچه تورات و انجيل به زبانهاي بيشتري ترجمه شده، ولي از لحاظ مباحث مختلف و تفسيرهاي متعدد و جهات عديدهاي كه در اطراف قرآن از ديرزمان به رشته تحرير و تأليف درآمده، قرآن بر ساير كتابهاي مقدس پيشي دارد و حتي از لحاظ فزوني نسخههاي منتشره ميتوان قرآن را بر ساير كتب مقدم دانست. زيرا مسلمانان را عقيده بر آن است كه نوشتن و خواندن قرآن و حتي نگاه كردن به خط مصحف، ثواب دارد و به همين جهت كساني را ميشناسيم كه در عمر خود بيش از صد قرآن با سر انگشت همت و به انگيزه درك ثواب نوشتهاند و چهبسا كساني كه صدها قرآن خريداري و براي تلاوت به اماكن مقدسه و متبركه هديه كردهاند و اگر رسمي را كه بين ايرانيان در تلاوت جزوههاي قرآن در مجالس ختم وجود دارد و به همين انگيزه كتابت و خريداري شده، و وقف سي جزء و شصت پاره و صدوبيست پاره معمول است بر تعداد قرآنهاي تمام اضافه كنيم، عددي حيرتآور در قرآنهاي دستنويس و چاپي ملاحظه خواهد شد. چنانكه رسم عمّجزء در مكتبخانههاي سابق و شمار عمّجزءهايي كه نوباوگان مسلمان طي مدت آموزش قرآن اوراق ميكردند، شمار قرآنهاي منتشره را به گزافه بيشتر مانند ميكند تا به حقيقت.
تاريخ آغاز كتابت قرآن از زمان رسول اكرم(ص) شروع ميشود. چه آن حضرت براي نوشتن بخشهاي قرآن كه به حضرتش وحي ميشد چند نفر را مأمور فرموده بود تا آنچه را وحي ميشود بر آنان تلاوت كند تا ثبت و ضبط كنند. اين كسان به كتاب وحي معروف و غير از نويسندگان نامهها و قراردادهاي آن حضرت با اشخاص و يا قراردادهاي اشخاص كه در حضور آنجناب انجام ميشد، بودند.
از صحابه رسول اكرم(ص)، حضرت علي(ع) و ابيبن كعب و مسعود موفق شدند قرآن كريم به خط كوفي قطع بيضايي قرن 3-4 قمري

آغاز سوره يونس

قرآن جامعي براي خود بنويسند. در اين سه قرآن (چنانكه نقل شده است) ترتيب بعضي سورهها مطابق ترتيب معمول در قرآنهاي موجود نيست و بين هر يك با ديگري نيز، در ترتيب اختلاف است. ولي نام سورهها در هر سه قرآن با اختلاف اندكي وجود دارد.
در قرآن ابن مسعود و ابيبن كعب، ترتيب سورهها مشابه ترتيب حاضر است. بدين معني كه سوره طوال، با آنكه در مدينه نازل شده و از سور مكي متأخر است، در آغاز قرآن و سور قصار در آخر قرار گرفته است. منتها در ترتيب سوره ها پس و پيش در دو مصحف ياد شده وجود دارد. مثلاً در قرآن ابن مسعود سوره انفال، در رديف بيستوپنجم و در ترتيب ابيبن كعب در رديف نهم قرار گرفته، و حال آنكه در قرآن حاضر هشتمين سوره است. يا سوره ياسين در ترتيب ابن مسعود بيستونهم و در مصحف ابيبن كعب، سيوسومين بوده است. و بالاخره مجموع سورهها در مصحف ابيبن كعب 116 بوده است (با اينكه سوره فيل و قريش را يكي بهحساب آورده)، ولي در قرآن موجود 114 سوره است، و در قرآن ابن مسعود، سورههاي حمد، فلق و ناس، موجود نيست.
قرآن موجود، چنانكه ميدانيم، به دستور خليفه اول ابوبكر، توسط زيد بن ثابت گردآوري شد.
زيد گويد: پس از جنگ يمامه كه تعداد كثيري از صحابه رسول اكرم و قراء قرآن كشته شدند، ابوبكر به دنبال من فرستاد و گفت اينك عمر حاضر است و ميگويد قاريان قرآن در يمامه شهيد شدهاند و اگر پيشامدي نظير آن تكرار شود، خوف آن است كه قسمتي از قرآن، كه توسط آنان حفظ شده بود و نقل ميشد، از بين برو و چون تو مردي عاقل و از كاتبان وحي هستي قرآن را جمعآوري كن. لذا، من قرآن را از روي نوشتههاي اصلي جمعآوردم (صحيح بخاري- كاملالتواريخ). به نقل يعقوبي، در اين كار، جمعي كه شمارشان به بيستوپنج تن ميرسيد، به وي كمك كردند كه از آنجمله عبدالله بن زبير و عبدالرحمن بن حارث بن هشام از اعضاي ثابت لجنه جمع قرآن بودند.
قرآن كريم به خط كوفي قطع بيضايي قرن 3-4 قمري

آغاز سوره القيامه

مؤلف التمهيد نوشته است: نخست زيدبن ثابت با تني چند به اين كار آغاز كردند ولي بعداً ابيبن كعب عهدهدار قرائت و زيد متعهد كتابت شد و قرآن بدين ترتيب جمعآوري شد و مجموعه مزبور نزد ابوبكر و پس از وي نزد عمر، موجود و مرجع مردم بود. پس از درگذشت عمر قرآن نزد دخترش حفصه (همسر رسول اكرم) نگهداري ميشد تا زمان خليفه سوم (عثمان) كه چون اختلافاتي در قرائت قرآن بهوجود آمد، به دستور خليفه، قرآن را از حفصه براي استنساخ گرفتند و از روي آن چند نسخه نوشته و پس از رد نسخه اصلي به حفصه، يكي از نسخههاي مكتوبه را در مدينه نزد خود نگهداري كرده و بقيه را به ترتيب به مكه، بصره، كوفه، مصر و شام براي مراجعه مردم و نسخهبرداري از روي آن فرستادند 1 ، و بدين ترتيب كار نسخهنويسي قرآن آغاز شد.
از صحابه رسول اكرم كه قرآن را جمعآوري و كتابت كردهاند ابوموسي اشعري و مقدادبن اسود و معاذ بن جبل قابل اشارهاند، و قبل از يكسانسازي مصاحف توسط عثمان، اهل كوفه به قرآن ابنمسعود و اهل بصره به قرآن ابوموسي و اهل دمشق به قرآن مقداد و ساير اهالي شام به قرآن ابي قرائت ميكردند. 2
از اين قرآنها بعداً اثري نميبينيم و بعيد نيست به دستور خليفه سوم (عثمان) براي رفع اختلافات مسلمين قرآنهاي مزبور را از بين برده باشند، گرچه در كتاب المصاحف سجستاني (ص 15) آمده كه ابن مسعود حاضر نشد قرآن خويش را به عثمان تحويل دهد. به هر حال چون قرآن حضرت عليبن ابي طالب نزد خود آن حضرت محفوط بود و مانند ديگر قرآنها در دسترس قرار نداشت، از گزند نابودي مصون ماند.
قرآنهايي كه توسط لجنه مزبور نوشته شد غير از نسخه نخست كه به «الامام» شهرت يافت، شش قرآن تمام بوده است كه به ترتيب به مكه، كوفه، بصره، شام، بحرين و يمن فرستاده شد. يعقوبي از قرآنهايي كه به شهرها فرستادند، قرآن مصر و جزيره را نام برده است.
هر نسخه از قرآنهاي ياد شده براي اهل آن ديار مرجع بود كه از روي آن نسخهبرداري ميكردند و در مورد اختلاف قرائت به آن رجوع ميشد، چنانكه احياناً در مورد اختلاف مصاحف شهرها، مرجع كلية بلاد قرآن مدينه (الامام) بود.
عثمان با هر قرآن يك نفر قاري نيز بدان شهر روانه ساخت تا قرآن را بر مردم قرائت كند. مثلاً به كوفه اباعبدالرحمن سلمي و به بصره عامربن عبدالقيس و در خود مدينه زيد بن ثابت عهدهدار اين مهم بودند.
اين مصاحف كه به قرآنهاي عثمان معروف است، تا مدتها محفوظ بود، چنانكه ياقوت حموي متوفاي 626 هجري در معجمالبلدان (ج 2، ص 469) نوشته: «در جامع دمشق قرآن عثمان وجود داشت.» و صاحب مالك الانصار، ابن فضلالله عمري، متوفاي 749 نيز از قرآن دمشق ياد كرده و ابن كثير متوفاي 774 نيز آن را ديده و توصيف كرده است. 3
ابن بطوطه متوفاي 779 مشاهدات خود را نسبت به قرآن مزبور چنين مرقوم داشته: «قرآن در خزانهاي در قسمت شرقي مسجد نگهداري ميشود، و هر جمعه بعد از نماز در خزانه را ميگشايند و مردم براي زيارت قرآن ازدحام ميكنند، و در موارد ترافع، كسي كه ميبايست سوگند ياد كند در مقابل اين قرآن قسم ميخورد.» به نقل خطط شام 4 اين قرآن تا سال 1310 هجري در مسجد دمشق وجود داشته ولي در آن سال ضمن آتشسوزي مسجد نابود شده است.
ابن بطوطه از قرآن ديگري كه منسوب به عثمان بوده و اثر خون وي بر روي آن ديده ميشد و خودش آن را در مسجد كوفه مشاهده كرده، نام برده است.
هماكنون چند قرآن كه منسوب به عثمان است (يعني از قرآنهايي كه به دستور وي نوشته شده نه به خط او) در مصر، تركيه و تاشكند وجود دارد كه عبارت است از:
1ـ قرآن مصر: اين قرآن در خزانه مشهد حسيني قاهره نگهداري ميشود و به خط كوفي قديم و داراي قطع و حجمي بزرگ است.
2ـ قرآن تركيه: اين قرآن كه نخست در موصل بوده و هنگام حمله تاتار به غارت رفته و از آن پس به مركز خلافت عثماني (اسلامبول) برگشته است، اكنون در خزانه «الامانه» تحت شماره 1 نگهداري ميشود، و ميكروفيلم آن به شماره 10 در «معهدالمخطوطاتالعربيه» قاهره موجود است.
3ـ قرآن تاشكند: گمان ميرود اين قرآن ضمن يورشهاي تيمور به بلاد اسلامي به سمرقند منتقل شده باشد. 5 قرآن مزبور مدتي در زمان سلطنت تزارها به پطروگراد (لنينگراد فعلي) برده شده بود. پس از انقلاب روسيه به تاشكند (مركز اسلامي جمهوري ازبكستان) مرجوع گرديد، و هماكنون در خزانهاي تحت نظارت حكومت نگهداري ميشود.
از اين قرآن به سال 1905 ميلادي 6 در زمان تزار پنجاه يا سيصد 7 نسخه عكسي به همان قطع (50×67 سانتيمتر) چاپ و انتشار يافت كه اينك نسخهاي از آن در مركز اسلامي تاشكند نگهداري ميشود، و اينجانب آن را ديده است. نيز نسخهاي از آن در كتابخانه سلطنتي سابق تهران موجود است.

قرآن حضرت علي(ع):

اول كسي كه پس از پيغمبر به جمعآوري قرآن پرداخت عليبن ابيطالب(ع) بود و اين كار را به دستور پيغمبر و حسبالوصيه آن حضرت انجام داد. 8
علي(ع) قرآن را به ترتيب نزول و با بيان سبب نزول و محلي كه نازل شده بود جمعآوري فرمود.
ابن نديم مينويسد: علي(ع) پس از درگذشت پيغمبر قسم ياد كرد كه تا قرآن را جمعآوري نكند ردا نيفكند. لذا تا سه روز از خانه بيرون نشد تا قرآن را جمعآورد. از سخن ابننديم چنين استنباط ميشود كه علي قرآن را قبلاً نوشته بود و پس از فوت پيغمبر فقط اوراق نوشته را گردآورد. زيرا مفاد كلمه «جَمَع» غير از «كَتَب» است، بعلاوه كه نويسنده هر چه هم چيرهدست باشد ممكن نيست طي سه روز قرآن تمامي را بنويسد.
نيز بعيد به نظر ميرسد كه علي(ع) قرآن را از حفظ نوشته باشد. بنابراين لازم است از روي قرآني جمعآوري كرده يا به ترتيب رونويس كند. در هيچ مدركي نيست كه علي قرآن را از روي قرآن ديگري از صحابه يا از نوشتههاي متفرق قرآن كه در مسجد پيغمبر گذارده شده بود گرد آورده باشد و اين خود قرينهايست كه علي(ع) قبلاً خود قرآن را همزمان نزول و به همان ترتيب نوشته بود و پيغمبر كه از كار علي(ع) و سابقه قرآن دستنويس وي اطلاع داشته است به او توصيه فرموده كه قرآن را جمعآوري و مرتب نمايد كه چون كتب سابقه، دستخوش تفرقه و نابودي نگردد.
ابن جزي در كتابالتسهيل 9 فرمايد: قرآن در زمان رسول اكرم در صحف و اوراقي پراكنده و در گنجينه صدور اصحاب محفوظ بود، و چون پيغمبر درگذشت علي(ع) آن را به ترتيب نزول جمعآوري و مرتب ساخت. همين سخن را مفيد در مسائل السرويه 10 نقل ميكند.
از آنچه ياد شد چنين مستفاد ميشود كه قرآن علي(ع) برخلاف قرآن موجود به ترتيب نزول جمعآوري شده بود. يعني سورههاي قصار، كه معمولاً در مكه نازل گرديده، در آغاز قرآن و سورههاي طوال، كه در مدينه وحي شده، بعد از آن قرار گرفته است. بعلاوه كه شأن نزول آيات نيز در آن ثبت شده و ناسخ و منسوخ احكام تعيين گرديده است.

قرآن كريم به خط نسخ با ترجمه فارسي
قطع وزيري بزرگ قرن 8 قمري

يعقوبي در تاريخ خود ترتيب سورههاي قرآن علي(ع) را ميآورد. ابن نديم در كتاب الفهرست كه به سال 377 نوشته است، جايي كه نام از قرآن علي(ع) ميبرد، براي ترتيب مصحف علي(ع) محلي را باز گذاشته كه ظاهراً موفق نشده است از روي قرآني كه به خط آن حضرت ديده، سور را ثبت كند و اين خود شاهدي است كه قرآن علي(ع) به ترتيبي ديگر بوده است.
قرآن علي(ع) تا زمان ابن نديم (اواخر قرن چهارم) وجود داشته، و چنانكه در فهرست است وي آن را نزد ابويعلي حمزه حسيني مشاهده كرده است.
مقريزي، متوفاي 845 هجري قمري، در خطط مصر (المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الا´ثار) از قرآني كه به خط عليبن ابيطالب در كتابخانه خلفاي فاطمي مصر وجود داشته ياد ميكند. اين قرآن در جامع عتيق مصر در محفظهاي از نقره نگهداري ميشده كه مأمون بطائحي، وزير آمربالله، خليفه فاطمي مصر، دستور داد محفظهاي زرين براي آن ساختند 11 ، و هم اينك قرآني منسوب به آن حضرت در خزانه حرم حسيني قاهره موجود است كه بعيد نيست همان قرآن جامع عتيق مصر باشد كه به اين محل انتقال يافته است.
سيد جمالالدين داوودي حسني مشهور به ابن عنبه متوفاي 825 در كتاب عمدةالطالب في انساب آل ابيطالب از قرآني كه در خزانه حضرت امير (در نجف) وجود داشته ياد ميكند، و نيز از مصحفي كه خود به خط آن جناب در مزار عبيدالله بن علي مشاهده كرده است نام ميبرد. ولي تا چه حد اين قرآن با قرآن خزانه علوي و آن با قرآني كه در مصر است مرتبط باشد محتاج به بررسي بيشتر و مجالي واسعتر است.
هماكنون قرآني در خزانه علوي نجف اشرف موجود است (فهرست مخطوطات الروضه، ص 14) كه به نقل بعضي اهل تحقيق چنانكه خواهيم ديد همان قرآني است كه صاحب عمدةالطالب از آن ياد ميكند، و ممكن است مصحف مزار عبيدالله بن علي قسمتي از اجزاء همين قرآن بوده است. دوست دانشمندم جناب آقاي سيداحمد حسيني اشكوري (در فهرست خزانةالروضةالحيدريه) از وسوعةالعتبات المقدسه (قسم النجف) نقل ميكند كه در سال 755 هجري مهد علوي دچار حريقي شد كه بسياري از تحف نادره خزانه از بين رفت و از آن جمله مصحفي بود به خط امام در سه جلد. در حاشيه نسخه خطي عمدةالطالب موجود در كتابخانه آستان قدس، به خط حسين كتابدار نسابه، يادداشتهاي مفيدي ثبت است كه منجمله درباره قرآن خزانه غروي مرقوم داشته: مصحفي را كه سيد نقيب (ابن عنبه حسني نسابه صاحب عمدةالطالب) در مشهد غروي ملاحظه كرده هماكنون در خزانه شريف نجف موجود است، منتها قسمت مهمي از آن به كلي سوخته و فقط يك جلد باقي مانده است اين مجلد نيز فاقد حواشي است، زيرا تمام حاشيه و كمي از متن به آتش سوخته (مقاله اينجانب در شماره 22 نامه آستان قدس رضوي).
اكنون غير از قرآني كه روي ضريح مطهر امام عليبن ابيطالب در نجف است دو قرآن ديگر در خزانه رضوي مشهد مقدس وجود دارد كه به آن حضرت منسوب است: نخست قرآني است كه در كتابخانه آستان قدس رضوي نگهداري ميشود، و اين قرآن به خط كوفي روي پوست آهو با رقم «كتبه عليبن ابيطالب» نوشته شده و در صفحه اول وقفنامهاي است از شاه عباس صفوي به خط و امضاي شيخ بهايي در سال 1008 ه كه شيخ قرآن مزبور را دستخط امام معرفي ميكند. اين قرآن از آغاز سوره هود است تا پايان سوره كهف در 68 برگ (راهنماي گنجينه قرآن). ديگر قرآني است كه در مخزن كتابخانه آستان قدس است كه قسمتي از حاشيه آن از بين رفته و محتمل است اين قرآن بخشي از همان سه جلد قرآن خزانه علوي باشد كه از دستخوش حريق به جاي مانده و ضمن تحولاتي به آستان قدس رضوي منتقل شده باشد. چنانكه، به نوشته حسين نسابه كتابدار، قرآن موجود روي ضريح مطهر علوي نيز قسمتي از آن است.
در اينكه حضرت علي(ع) قرآني به ترتيب نزول نوشته است جاي شك نيست، ولي بعيد نيست بعداً قرآني نيز مطابق ترتيب معمول (رسم عثماني) مرقوم داشته باشد، چه قرآنهايي كه به آن حضرت منسوب است و هماكنون در دست است 12 هيچيك تمام نيست و بعيد نيست جمعاً يك قرآن را تشكيل دهد 13 .

خط قرآنهاي موجود:

شك نيست كه خط قرآنهاي زمان رسول اكرم و عصر صحابه و تابعين، كوفي بوده است.
اين خط كه گونهاي از خط حيري (منسوب به حيره، شهري در نزديكي كوفه) است، قريب به زمان بعثت از عراق به حجاز آمده و در عصر رسول اكرم(ص) جمعي از صحابه آن حضرت نوشتن و خواندن اين خط را آموختند.
بنا به نوشته بعض محققين اصل خط كوفي خط نبطي است 14 ، و عدهاي ميگويند از خط سرياني گرفته شده است 15 كه با تحولي به خط كوفي درآمده؛ زيرا در كتابت خط كوفي مانند خط سرياني الف ضمن كلمه نوشته نميشود. مثلاً به جاي كتاب و رحمان و اسماعيل مينويسند: كتب و رحمن و اسمعيل.
به هر حال خط ديگري نيز همزمان خط كوفي و معاصر دوران رسالت در حجاز وجود داشته، و آن خط نبطي است كه بعدها خط نسخ با تحولي از آن پديد آمد و جز مردم عربستان بقيه به علت آساني به آن خط مينوشتند 16 .
استاد بهار در سبكشناسي مينويسد: آنچه از مجموع روايات بهدست ميآيد آن است كه قلم اسلامي از آغاز همان قلم نبطي بوده كه آن را النسخي و الدارج ميناميدند، و عرب مستقيماً از نبطي متأخر، گرفته بود.
اين خط از حوران (از شهرهاي قديم شام) به حجاز منتقل شده بود.
قرآن كريم به خط نسخ قرن 9 قمري كتابت ابن الشيخ خطاط عثماني
ولي چنانكه گفتيم قرآن را معمولاً با خط كوفي مينوشتند و اين شيوه بعدها تا چند قرن باقي ماند، و حتي بعضي نوشتن قرآن را به خط ديگري روا نميدانستند، بدين دليل كه كتابت قرآن در عصر رسول اكرم و عصر صحابه به اين خط بوده است و تغيير اين رويه بدعتي در اسلامي است.17
بديهي است اين استدلال صحيح نيست، زيرا وسيله ضبط مطالب در آن زمان منحصر به اين خط بوده است، و اين دليل نميشود كه اگر خطي ديگر پيدا شود نبايد قرآن را به آن خط نوشت. چنانكه وسيله نقل و انتقال در زمان پيغمبر، شتر و ساير چارپايان بوده و با رفع اين انحصار، دليلي بر منع ساير وسائل مستحدثه و وسائط نقليه حاضر كه سهلتر است نيست. چه طبق اين استدلال ميبايست از كاغذ و چاپ هم كه در آن زمان وجود نداشته براي كتابت قرآن در اين زمان استفاه نكرد.18
قرآنهايي از عصر صحابه در دست است كه گرچه انتساب آن به اشخاصي كه ذكر كردهاند قطعيت ندارد، ولي به يقين در آن ميان قرآنهايي است كه همعصر صحابه (كه تا سده اول هجرت هنوز وجود داشتند) است. از جمله قرآنهايي كه به مشاهير اصحاب رسول اكرم منسوب است، غير از قرآن عثمان و علي(ع) كه نام برديم، سه بخش قرآن است منسوب به حضرت امام حسنبن علي مجتبي(ع).
نخست قرآني است در گنجينه قرآن آستان قدس رضوي به شماره 12 كه شامل جزء بيستوسوم تا پايان جزء بيستوپنجم ميباشد، ضمن 122 ورق به قطع بياضي 19 . اين قرآن نيز به خط كوفي و بر روي پوست آهو است با رقم حسنبن عليبن ابيطالب و تاريخ 41 هجري. در صفحه اول، وقفنامه شاه عباس صفوي است به خط و امضاي شيخ بهايي كه خط قرآن را به «امام همام سبطالرسول... ابيمحمد الحسن عليهالصلوة والسلام» نسبت داده است.
دوم قرآني است كه بر روي ضريح مطهر علوي در نجف گذارده شده است 20 .
سوم جزوي است از قرآن در ده برگ بر روي پوست آهو كه در تملك استاد محمود فرخ خراساني است. اين جزء از آيه دوازدهم سوره نساء آغاز و به آيه هفتم سوره توبه ختم ميشود، و دستخط حسنبن عباس الصفوي بهادرخان و اسماعيل الموسوي الحسني بهادرخان، مشعر بر زيارت اين جزء، در آن ثبت است 21 .
بعيد نيست اين جزء با قرآني كه در آستان قدس رضوي است و هر دو با قرآني كه در روضه علويه است يكي باشد كه تجزيه شده است. ضمناً يادآور ميشود قرآني كه در تملك استاد فرخ است و بيش از ده برگ نيست نميشود شامل حدود 6 جزء قرآن باشد (يعني از جزء چهارم تا اواخر جزء دهم) و بيگمان اوراق متفرقي از قرآن منسوب به آن حضرت بوده است كه بدون ترتيب صحافي و تجليد شده است.

قرآن امام حسين(ع):

ديگر قرآني است منسوب به خط مبارك حضرت ابيعبدالله، حسينبن علي(ع) بر روي پوست آهو در 41 برگ به خط كوفي با رقم «كتبه حسينبن علي». اين قرآن جزء شانزدهم از يك سي پاره است كه از آيه هفتادودوم سوره كهف شروع و به آيه آخر سوره طه ختم ميشود 22 .

قرآن عقبة بن عامر:

ديگر قرآني است به قلم كوفي به خط عقبة بن عامر كه به سال 52 هجري نوشته است. وي از اصحاب رسول اكرم است كه در دمشق سكونت گزيد و به سال 44 هجري از طرف معاوية بن ابيسفيان والي مصر گرديد، و در سال 58 هجري در آنجا درگذشت. وي قرآن را به صوتي خوش ميخواند 23 . در تقريب التهذيب مدت امارت وي را در مصر سه سال مينويسد و اضافه ميكند كه مردي فقيه و فاضل بوده است. اين قرآن در كتابخانه الامانه اسلامبول تحت شماره 40 نگهداري ميشود و ميكروفيلم آن به شماره 10 در معهدالمخطوطات العربيه قاهره موجود است. ضمناً يادآور ميشود كه كتبخانه الامانه فعلاً در موزه و كتابخانه بزرگ طوبقاپوسراي به طور مجزا نگهداري ميگردد.

قرآن خديج بن معاوية:

ديگر قرآني است به قلم مغربي به خط خديجبن معاوية بن سلمه انصاري كه مسلماً غير از پدر رافعبن خديج صحابي است. به هر حال خديج، اين قرآن را به سال 47 هجري در مدينه قيروان براي امير عقبةبن نافع نوشته است. اين قرآن نيز در كتبخانه الامانه اسلامبول تحت شماره 44 نگهداري ميشود، و ميكروفيلم آن به شماره 9 در معهدالمخطوطات العربيه قاهره موجود است.
از اينها كه بگذريم قرآنهاي زيادي به خط كوفي قديمي ] كه حتي تعدادي از آنها فاقد شد و مدّ است كه بعداً در كتابت قرآن مرسوم گرديده است [ بدون نام نويسنده و تاريخ در موزهها و كتابخانهها موجود است كه خط شناسان، تحرير آنها را به اختلاف در سده دوم و سوم و چهارم هجرت ميدانند، و نمونههاي آن را در گنجنيه قرآن آستان قدس رضوي و موزه ايران باستان و موزه آستانه قم و كتابخانه سلطنتي و موزه كلاه فرنگي شيراز و كتابخانه وزيري يزد و ديگر كتابخانههاي ايران ميتوان ديد. قرآن به خط كوفي مشرقي كتابت و تذهيب ابوبكر
احمد غزنوي ( افغانستان ) قرن 6 قمري

قرآنهاي قديمي تاريخدار:

چنانكه اشاره شد غير از قرآنهاي منسوب به خط ائمه و دو قرآني كه از عقبةبن عامر و خديجبن معاويه نقل شد، ديگر قرآنهاي قرون اوليه بدون نام كاتب يا تاريخ كتابت است. قديميترين نسخه مورخ قرآن (تا آنجا كه اين فقير اطلاع دارد) قرآن موزه قم است كه تاريخ 198 هجري دارد. اين قرآن به خط كوفي و به قطع خشتي است.
ديگر قرآني است به خط عليبن هلال معروف به ابن بواب متوفاي 423 هجري كه در تاريخ 391 هجري نوشته و اكنون در موزه چستربيتي انگلستان نگهداري ميشود.
ديگر قرآني است در گنجينه قرآن آستان قدس رضوي كه ابوالقاسم منصوربن ابيالحسين محمدبن ابي منصور كثير به سال 393 هجري بر مشهد طوس وقف كرده است. مولد نامبرده در هرات و جد وي احمد از مردم قائن بوده و پدرش ابيالحسين كثير وزارت سامانيان داشته و اصمعي شاعر، وي را مدح گفته است. ابوالقاسم منصور نيز در زمان سلطان محمود غزنوي وزير و صاحب ديوان عرض بوده و به عهد سلطان مسعود، به روايت بيهقي، «به ديوان عرض مينشست و امير مسعود در باب لشكر با وي سخن ميگفت»؛ و سپس صاحب ديوان خراسان گرديد 24 .
ديگر قرآني است در خزانه علويه (نجف) به خط علي بن محمد محدث كه در ري به سال 419 هجري نوشته است 25 .
ديگر قرآني است در موزه آستان قدس رضوي كه ابوالبركات، توسط ابوعلي بن حسوله، در رمضان 421 هجري بر مشهد امام ابيالحسن عليبن موسيالرضا(ع) وقف نموده است. اين ابوعلي حسوله كه ثعالبي در تتمةاليتيمه و باخرزي در دميةالقصر شرح حالش را به قلم آورده و هر دو با وي معاصر بودهاند، وزيري دانشمند و شيعي بوده است، و مدتها ديوان رسائل مجدالدوله ديلمي را در عهده داشته؛ و در سال 420 هجري، كه سلطان محمود غزنوي بر ري مستولي گرديد، او را گرامي داشته و با خود به غزنين برده و دبيري به وي تفويض نمود، و در زمان سلطنت سلطان مسعود بار ديگر ديوان رسائل به وي واگذار شده و عمري دراز يافته است 26 .
ديگر دو قطعه از مصحف شريف است كه در كتابخانه الازهر قاهره نگهداري ميشود و در پايان قسمت دوم نوشته: فرغ من شكله سنة خمس و ستين و اربعمأه (465 هجري) 27 .
ديگر قرآني است مذهب كه توسط زيدبنالرضابن زيد علوي به سال 432 هجري كتابت و تذهيب شده است، و در خزانه علويه نجف مضبوط است .
ديگر جزوات قرآني است به خط و تذهيب عثمان بن حسينوراق به تاريخ 466 هجري كه اخيراً از داخل يكي از پايههاي حرم شريف رضوي پيدا شد و از لحاظ نفاست بينظير است. اين جزوات كه هر يك داراي سرلوح زرين است اكنون در گنجينه قرآن آستان قدس رضوي نگهداري ميشود.
اين بود نمونهاي از قرآنهاي بسيار قديمي مورخ و اما قرآنهاي بدون تاريخ يا قرآنهاي مورخ به تاريخ پانصد هجري به بعد، بسيار است كه شرح آن هفتاد من كاغذ شود.

پاورقيها:

1ـ بعضي، نسخههاي دستنويس دستوري عثمان را چهار و سيوطي پنج و ابن عاشر شش دانستهاند كه يكي نزد عثمان و ديگري در مدينه براي مراجعه مردم بوده و بعضي هفت و هشت نيز نوشتهاند (رك، تاريخ قرآن آقاي دكتر راميار، ص 104) و ساير قرآنهاي موجود را كه با قرآن مزبور اختلاف داشت از بين بردند.
2ـ التمهيد، ص 247
3ـ التمهيد، ص 299
4ـ ج 5، ص 279
5ـ در تاريخ القرآن راميار، ص 106، مينويسد: اين قرآن از دمشق به سمرقند منتقل شده است، ولي چنانكه ديديم قرآن منسوب به عثمان كه در دمشق بوده است تا سال 1310 هجري در آن ديار وجود داشته و احتمال اينكه دو قرآن عثماني در دمشق باشد بعيد بهنظر ميرسد. علاوه كه هيچيك از مورخين سابقالذكر چنين چيزي را ننوشتهاند.
6ـ تفسير قمي؛ ص 745، تاريخ قرآن دكتر راميار، ص 106، و معجم المطبوعات، ص 1499.
7ـ آقاي دكتر راميار پنجاه نسخه نوشتهاند، ولي آنچه مسموع اينجانب است سيصد نسخه ميباشد.
8ـ ج 1، ص 4، چاپ بيروت.
9ـ به نقل مجلسي در بحار، طبق نوشته كتاب التمهيد.
10ـ رجوع شود به مقاله اينجانب درباره كتابخانههاي اسلامي در شماره 22 و 23 نامه آستان قدس.
11ـ و اينجانب دو قرآن كه طبق نوشته شيخ بهائي دستنويس آن حضرت است در كتابخانه آستان قدس زيارت كرده است.
12ـ گرچه دو مصحفي كه در آستان قدس رضوي ملاحظه شد به دو قطع و دو نحوه مختلف است.
13ـ خط كوفي و نسخ از روي الفباي نبطي و سرياني در حدود يك قرن قبل از تاريخ هجري اقتباس شده است (دائرةالمعارف مصاحب، 1/903)
14ـ تاريخ قرآن دكتر راميار ص 117
15ـ تاريخ قرآن راميار، ص 117
16ـ مانند مصحف موزه هرات در افغانستان. رك: الخط العربي الاسلامي، ص 155 و الخطاط البغدادي، ص 16
17ـ دائرةالمعارف مصاحب
18ـ راهنماي گنجينه قرآن
19ـ فهرست مخطوطات خزانه الروضةالحيدريه، ص 15
20ـ لقد تشرف بزيارة هذا المصحف الشريف المبارك حسنبن عباس الحسني الصفوي بهادرخان. قد تشرف بزيارة هذاالتحرير شريف المبارك (كذا) اسماعيل الموسوي الحسني الصفوي بهادرخان في سبع و عشر... في شهر رجب سنه 9 (كه تاريخ تحرير در وصّالي از بين رفته است).
21ـ راهنماي گنجينه قرآن، ص 8-13
22ـ تهذيب الاسماء نووي، 1/336
23ـ راهنماي گنجينه قرآن، به نقل از لغتنامه دهخدا
24ـ فهرست مخطوطات خزانه الحيدريه، ص 14
25ـ راهنماي گنجينه قرآن به نقل از حواشي راحةالصدور و النقض و تاريخ بيهقي
26ـ يادداشتهاي سفر مصر از نويسنده.
27ـ فهرست مخطوطات خزانه الروضة الحيدريه، ص 15.
جمعه 31 شهریور 1391  1:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نسخ خطي قرآن در موزه‏ها، موسسات، كتابخانه‏ها و كلكسيونهاي جهان *

نسخ خطي قرآن در موزه‏ها، موسسات، كتابخانه‏ها و كلكسيونهاي جهان *

قدير افروند

موزه‏ها، موسسات و مجموعه‏هاي مشروحه ذيل دربردارنده نسخ خطي قرآن از قرن اول هجري به بعد مي‏باشند. در اين نوشتار براي بدست آوردن اطلاعات بيشتر در خصوص ماهيت نسخ قرآني منابعي نيز به خوانندگان محترم معرفي شده است.

1 - مكتبة‏الجامع الكبير(مكتبة‏الاوقاف)، مسجد جامع صنعا، يمن

مسجد جامع صنعا در سال ششم هجري بنيانگذاري گرديد. در آن زمان حضرت رسول (ص) يكي از اصحابش را براي ساختن مسجدي بدانجا مامور كرد كه بنظر مي‏رسد اولين مسجد يمن و همچنين كهن‏ترين مسجد جهان اسلام است. اين مسجد توسط حاكمان اسلامي دوره به دوره گسترش و عظمت يافت. مجموعه نسخ خطي (حدود 7000 نسخه) مسجد جامع در 3 كتابخانه در مجموعه ساختماني مسجد نگهداري مي‏شوند. اولين كتابخانه‏اي كه تاسيس شد المكتبة المشرقية بود كه در طول دوران حكومت الامام يحيي حميدالدين (1904-1948 م.) تكميل گرديد. دومين شان المكتبة‏الغربية بود كه نسخه‏هاي خطي و كتب «الهيئة‏العامة للآثار و دورالكتب» را در برمي گيرد. هر دوي اين كتابخانه‏ها در حاشيه جنوبي مسجد قرار دارند. مكتبة‏الاوقاف كه كتابخانه اصلي جديد هم هست، در طبقه دوم ساختمان سه طبقه جديد مسجد جامع صنعا واقع است و شامل نادرترين نسخ خطي اسلامي در جهان و نسخ كم نظيري از قرآن مي‏باشد. اين آثار درباره الهيات، قضا (حقوق)، علوم قرآني، تفسير، حديث، سيره، فقه‏اللغه عربي، فرهنگ لغات، ادبيات، شعر، تاريخ، سياست، فلسفه، منطق، ستاره‏شناسي، طب و كشاورزي‏اند. در ميان نسخ خطي اين مجموعه نسخه‏اي از قرآن به خطي منسوب به علي بن ابي‏طالب (ع)، زيدبن ثابت و سلمان فارسي در دو قسمت، هر يك شامل 150 صفحه بخط كوفي درشت بدون نقطه وجود دارد.
در سال 1385 هـ / 1965م. در اثر بارندگي شديد در صنعا قسمتي از سقف مسجد جامع در گوشه شمال غربي صدمه ديد. در زمان بازديد، كارگران حفره بزرگي را مملو از نسخ خطي و پوستي قرآني و غيرقرآني كشف كردند. اين
سازمان يونسكو يك CD شامل تعدادي از نسخ تاريخ گذاري شده صنعا را بعنوان بخشي از برنامه«Memory of the World» خود عرضه كرد. در اين CD بيش از چهل نسخه خطي قرآن كه از قرن اول هجري (هم به خط حجازي و هم كوفي) معرفي شده‏اند كه يكي از آنها به اوايل قرن اول هجري تعلق دارد. بيش از 45 نسخه در اين مجموعه، از قرون اول و دوم هجري تاريخگذاري شده‏اند. تعدادي از اين نسخ با قدمت قرن اول، قرون اول و دوم، قرن دوم، و قرون دوم و سوم هجري در اين «وب سايت» (2) قابل مشاهده مي‏باشند.
تعداد بيشتري از نسخ قرآني قرن اول و قرون اول و دوم صنعا نيز در كتاب مصاحف صنعا معرفي شده‏اند. اين كتاب كاتالوگ نمايشگاهي در موزه ملي كويت، همراه با مقالاتي از حصة صباح سليم الصباح، گ. ر. پوئين، م. جنكينز، يو. دريبهولز به زبانهاي عربي و انگليسي است. كتاب بررسي جهاني مخطوطات اسلامي نيز فهرست نسخ خطي مسجد جامع صنعا را در قالب كتب متعددي گردآورده است. درباره محظوطات قرآني مسجد جامع صنعا نگاه كنيد به:
[1] Memory of The World: San،â' Manuscripts CD-ROM Presentation, UNESCO.
[2] Masâhif San،â', 1985, Dâr al-Athâr al-Islâmiyyah, Kuwait.
[3] Geoffrey Roper (ed), World Survey of Islamic Manuscripts, 1992, Volume III, Al-Furqân Islamic Heritage Foundation, London, pp. 664-667.

2 - دارالكتب المصريه (كتابخانه ملي مصر)، قاهره، مصر

مجموعه نسخ خطي دارالكتب يكي از بزرگترين و مهمترين مجموعه‏ها در جهان شناخته شده است. تعداد كل نسخه‏هاي اين كتابخانه 50755 نسخه است كه 47065 نسخه آن بزبان عربي، 996 تا به فارسي و 2150 نسخه به تركي مي‏باشند؛ شامل نسخه‏هايي فوق‏العاده قيمتي و نادري از ميراث اسلامي خصوصاً از چهار قرن اول هجري، بعلاوه نسخ مذهب بي‏نهايت نادري كه در هيچ جاي ديگر جهان نظير ندارند. بخش اعظم نسخه‏ها در قرون اوليه اسلامي كتابت شده‏اند. اين مجموعه همچنين دو تا از كهن‏ترين قرآنهاي خطي از سال 102 هجري (720م.) و 107 هـ (725 م.) را نيز دارا مي‏باشد.
دارالكتب 50755 نسخه خطي دارد كه از آن 47065 نسخه به عربي، 996 نسخه به فارسي و 2150 نسخه به تركي‏اند. اين نسخه‏ها تقريباً شامل همه موضوعات‏اند. منبع كاملي از فهرست اين نسخه‏ها به شرح زير مي‏باشد:
[1] G. Roper (ed), World Survey of Islamic Manuscripts, 1992, Volume I, Al-Furqân Islamic Heritage Foundation, London, pp. 212-218.
[2] B. Morirz, Arabic Palaeography: A Collection of Arabic Texts From The First Century of The Hidjra Till The Year 1000, 1905, Cairo, See P1. 31-34 and P1. 1-12 for 102 AH/720 CE and 107 AH/725 CE, respectively.
[3] T.W. Arnold & A. Grohmann, The Islamic Book: A Contribution to its Art And History From The VII-×VIII Century, 1929, The Pegasus Press, p. 22.

3 - كتابخانه آستان قدس رضوي، مشهد، ايران (2)

اين كتابخانه يكي از قديمي‏ترين (تاسيس در سال 861 هجري / 1457 ميلادي) مجموعه نسخ خطي اسلامي جهان اسلام و جامعترين در ايران مي‏باشد. در حدود 29000 نسخه خطي به زبان عربي، فارسي و تركي دارد. از اين تعداد، 11000 نسخه آن قرآن است و بنابراين بزرگترين مجموعه نسخ خطي قرآن در جهان محسوب مي‏شود.
اين مجموعه همچنين از اين نظر اهميت فراوان دارد كه شامل تعداد زيادي نسخ قرآني مذهب، كهن و نفيس شامل قرآنهاي خط كوفي اوليه روي پوست آهو است و بقيه با تذهيب‏هاي عالي از قرن سوم هجري (قرن 9 ميلادي) به بعد و تعدادي نيز بوسيله كاتبان مشهوري كتابت شده‏اند.
اين نسخه‏ها در كاتالوگ‏هايي معرفي شده‏اند كه از جمله مي‏توان به منبع زير اشاره كرد:
[1] G. Roper (ed), World Survey of Islamic Manuscripts, 1992, Volume I, Al-Furqân Islamic Heritage Foundation, London, pp. 481-486.

4 - موزه اسلامي بيت المقدس، فلسطين

اين موزه در سال 1923 بوسيله انجمن مشورتي اسلامي فلسطين (Islamic Legal Council) تاسيس شد. مجموعه نسخ خطي موزه اسلامي تماماً شامل مصاحف قرآن به تعداد 644 نسخه وقف شده در طول قرون بر مسجدالاقصي و قبة‏الصخره است. برخي از اين نسخه‏ها بوسيله حكام و يا اشخاص اهدا و بقيه بوسيله فلسطيني‏هاي شهرهاي الخليل و نابلس وقف شده‏اند.
نسخه‏هاي خطي قرآن در اين مجموعه از نظر نوع، قدمت و ابعاد متنوع مي‏باشند. بسياري از آنها به صورت «ربعه» (30 جزو قرآن محفوظ در يك جزودان يا «ربعه») مي‏باشند. قديم‏ترين آنها بخط كوفي و متعلق به اواخر قرن دوم هجري و متاخرترين‏شان نسخه‏اي از قرن سيزدهم هجري است. ابعاد اين نسخه‏ها از 5/11×16 سانتي متر تا مجلد دوم قرآن بزرگ سلطان مملوكي قاتيباي (901 - 872 هـ / 1496 - 1468 م) به ابعاد 90×110 سانتي متر و 15 سانتي‏متر قطر مي‏باشد. اهميت اين نسخ خطي قرآني به تذهيب و تزئينات باشكوه‏شان و نسخه‏هايي استثنائي است كه بيشترشان در اواخر دوره عثماني كتابت شده‏اند.
يكي از مهمترين نسخ اين مجموعه نسخه‏ي بخط كوفي از نيمه دوم قرآن منسوب به امام حسن بن علي بن ابي‏طالب (ع) است. صفحات اين نسخه به زيبايي تذهيب شده و هر سر سوره داراي تزئينات متمايز و خاص خود مي‏باشد. همچنين هر يك از دو«لت» جلد اما مزين متعلق به دوره مملوكيان مي‏باشند.
موزه همچنين مجموعه با اهميتي از 883 سند (855 سند عربي و 28 سند فارسي) از قرن هشتم هجري نيز دارد. مرجع كامل فهرست نسخ خطي اين موزه عبارتست از:
[1] Geoffrey Roper (ed), World Survey of Islamic Manuscripts, 1993, Volume II, Al-Furqân Islamic Heritage Foundation, London, pp. 579-581.

5 - بيت القرآن، منامه، بحرين

مجموعه نسخ خطي قرآني بيت القرآن يكي از مهمترين مجموعه‏هاي جهان است. اين مجموعه بزرگ شامل آثار خوشنويسي نفيسي از اولين قرن هجري (7 ـ 8 ميلادي) تا دوران معاصر و از همه مناطق جهان اسلام از چين تا اسپانياي اندلسي را شامل مي‏شود. نسخه‏هايي از قرن اول و قرون اول و دوم هجري در همين «وب سايت» قابل دسترسي مي‏باشند. بيت القرآن يك مجموعه خصوصي است. اطلاعات بيشتري در خصوص اين مجموعه و ديگر موزه‏هاي بحرين نيز بر روي سايت‏هاي اينترنتي قابل دسترسي است.

6 - مجموعه هنر اسلامي، ناصر ديويد خليلي، لندن، انگليس

مجموعه هنر اسلامي خليلي شامل بزرگترين و جامعترين دسته آثار خطي قرآني در ميان مجموعه‏هاي خصوصي مي‏باشد كه به وسيله «بنياد نور» اداره مي‏شود. تاريخ كلي اين دستنوشته‏هاي قرآني از قرن هفتم تا بيستم ميلادي را دربرمي‏گيرد و شامل مواردي از نقاط دور دستي همچون هند و اسپانيا است. گروهي از محققان دانشگاهي، كاتالوگي از تمام مجموعه (شامل 26 مجلد) تهيه كرده‏اند. اين نسخ به خطوط مختلف كتابت شده و داراي قدمتي از اواخر قرن اول هجري به بعد مي‏باشند. بنياد نور با همكاري انتشارات دانشگاه آكسفورد اين مجموعه را منتشر كرده است.
منابع مزبور به شرح زير مي‏باشند:
[1] F .Deroche, The Abbasid Tradition. Qur'ans of The 8th to The 10th Centuries AD, The Nasser D. Khalili Collection of Islamic Art Vol.I, 1992, Oxford University Press, 192 pp.
[2] D. James, The Master Scribes: Qur'ans of the 10th to 14th Centuries , The Nasser D. Khalili Collection of lslamic Art Vol.II, 1992, Oxford University Press, 240 pp.
دومين جلد از چهارجلد فهرست (كاتالوگ) اين قرآن‏ها، حاوي قرآني است كه تذهيب اصلي‏اش به وسيله بزرگترين خوشنويس قرون وسطا يعني ياقوت مستعصمي انجام شده است. ديگر شاهكارهاي اين مجموعه عبارتند از: قرآني به قلم «زر» از قرن دوازدهم در عراق، تنها قرآن قرن دوازدهمي والنسيا، و نسخه‏اي كه احتمالاً قديمي‏ترين قرآن موجود هند مي‏باشد.
[3] D. James, After Timur: Qur'ans of the 15th and 16th Centuries, The Nasser D. Khalli Collection of Islamic Art Vol.III. 1992, Oxford University Press, 256 pp.
سومين جلد از 4 مجلد مجموعه خليلي، شامل قرآنها قرن 15 ميلادي ايران، مصر، سوريه، قسطنطنيه و هند به علاوه قرآنهاي قرن 16 ايران و هند مي‏شود.
[4] M. Bayani, A. Contadini & T. Stanley, The Decortgled Word: Qur'ans of the 17th to 19th Centuries, The Nasser D. Khalili Collection of Islamic Art Vol.IV, 1999, Oxford University Press, 334 pp.
اين شماره دو قسمتي آخرين جلد از 4 مجلد مربوط به قرآنهاي خطي مجموعه خليلي است و شامل دوره‏اي از 1700ـ1900 ميلادي و آثاري از آفريقاي اسلامي، تركيه عثماني و ايران و هند و خاور دور است:
[5] N.F. Safwat, The Art of the Pen Calligraphy of the 14th to 20th Centuries The Nasser D.Khalili Collection of Islamic Art Vol. V, 1999, Oxford University press, 248 pp.
مجموعه خليلي نمونه هايي از آثار خوشنويسي اسلامي از دوراني به فاصله 6 قرن نگهداري مي‏كند كه نمايانگر تداوم اين نوع هنر محوري تا دوره مدرن مي‏باشد. اين آثار ـ مجموعاً قريب 300 اثر ـ شامل اقلامي استثنايي مركب از آثار بسياري از مشهورترين خوشنويسان برجسته نظير سيد حمدالله و حافظ عثمان مي‏باشد.

7 - كتابخانه ملي پاريس، فرانسه

كتابخانه ملي (كتابخانه سلطنتي سابق) مجموعه‏هايي از نسخ خطي اسلامي كه در طول قرون متمادي نگاشته شده‏اند، گردآورده و به تدريج از طريق خريد و اهدا بر تعداد آن افزوده است اين مجموعه‏ها در زمره مهمترين مجموعه‏هاي اروپا مي‏باشد و تقريباً همه موضوعات را در بر مي‏گيرد (جمعاً در حدود 1200 نسخه)؛ به ويژه كه تعداد قابل ملاحظه‏اي نسخ خطي قرآن متعلق به نخستين سده‏هاي هجري نيز دارا مي‏باشد. همه اينها در بخش نسخ خطي (Departement des Manuscrits)، قسمت نسخ شرقي (Division desManuscrits Orientaux)نگهداري مي‏شوند.
عكسهاي تعدادي از قرآنهاي خطي بدون تاريخ به خط حجازي در كتابخانه ملي پاريس در كاتالوگ شماره 2 (ذيل) و فهرست مجموعه كتابخانه ملي در مرجع شماره 1 (ذيل) قابل دسترسي مي‏باشند:
[1] G. Poper(ed), World Survey of Islamic Manuscripts, 1992, Volume I, Al-Furqân Islamic Heritage Foundation, London, pp. 212-218.
[2] F. Déroche, Catalogue des Manuscrits Arabes (Les Manuscrits Du Coran), 1983, Volume I, Bibliotheque Nationale, Paris.

8ـ موزه موسسه شرق شناسي، دانشگاه شيكاگو، شيكاگو، آمريكا

موزه موسسه شرق شناسي داراي مجموعه‏اي از نسخ خطي قرآن با قدمتي از نيمه دوم قرن اول هجري به بعد است كه به عنوان نسخ قرون اول / دوم هجري طبقه بندي شده‏اند. وجود نسخه‏هايي بخط مكي، كوفي و مغربي در اين مجموعه معرف منشأ آنها از گستره وسيع جغرافيايي جهان اسلام است. مرجع مربوطه براي پيگيري موضوع به شرح زير مي‏باشد:
[1] N. Abbott, The Rise of The North Arabic Script And its Kur'ânic Development, With a Full Description of The Kur'an Manuscripts in The Oriental Institute, 1939, University of Chicago Press.
اين اثر معروف نبيه ابوت به يكي از متون استاندارد براي دانشجويان در جهان غرب كه علاقه‏مند به منشأ و تاريخ خوشنويسي اسلامي‏اند، تبديل شده است. اين كتاب با منشا خط عربي و توسعه آن بعد از ظهور اسلام آغاز مي‏شود. نسخه‏هاي خطي موزه موسسه شرقي (The Oriental Institute Museum)به خوبي نمونه‏هاي متنوعي را براي مطالعه «انواع خطوط» به دست مي‏دهند.

9ـ كتابخانه چستربيتي، دوبلين، ايرلند.

«مجموعه اسلامي» در كتابخانه چسبربيتي، شامل تقريباً چهار هزار نسخه عربي، فارسي و تركي مشتمل بر تعداد زيادي نسخ عالي قرآن است. مجموعه اسلامي يكي از نفيس‏ترين مجموعه‏هاي موجود است كه به دليل كيفيت عالي و وسعت موضوعاتش از شهرتي بين المللي برخوردار است. اين كتابخانه نمونه‏هايي از قديمي‏ترين نسخ خطي اسلامي از قرون 9 و 10 ميلادي تا آثاري مربوط به آخرين سالهاي سده بيستم را دارا مي‏باشد.
«مجموعه اسلامي» شامل چند زير مجموعه است كه از آنها، مجموعه قرآني شامل حدود 250 نسخه از اهميت ويژه‏اي برخوردار است و با نسخ توپقاپي سراي در استانبول تركيه رقابت مي‏كند. نسخ برجسته در اين مجموعه، يكي قرآني است از 972 ميلادي كه قديمي‏ترين قرآن تاريخ دار نگاشته شده بر روي كاغذ است و ديگري كه در حدود اواخر قرن نهم هجري براي سلطان عبدالمجيد، كتابت شده و داراي جلد و تذهيب بسيار عالي و استثنايي است. با وجود اين، گوهر واقعي اين مجموعه ـ و در حقيقت يكي از گرانبهاترين آثار كل كتابخانه ـ قرآن با شكوهي است كه بوسيله خوشنويس مشهور، يعني ابن بواب، در سال 1001 ميلادي در بغداد كتابت شده است.
فهرست نسخ اين كتابخانه در كتابهاي زير آمده است:
[1] A.J. Arberry. The Koran Illuminated: A Handlist of The Korans in The Chester Beatty Library, 1967, Hodges Figgis & Co Ltd., Dublin.
[2] D. James, Qur'ans And Bindings From The Chester Batty Library: A Facsimile Exhibition, 1980, World of Islam Festival Trust, London.
[3] A.J. Arberry, The Chester Beatty Library: A Handlist of The Arabic Manuscripts, 1955, Vols. 1-8, Emery Walker (Ireland) Ltd., St. Margaret's Donnybrook, Dublin.

10ـ موسسه مطالعات شرقي، آكادمي علوم روسيه، سن پترزبورگ، روسيه

در ميان حدود 85 هزار نسخه خطي به 65 زبان زنده و مرده شرقي موجود در موسسه مطالعات شرقي سن‏پترزبورگ (قديمي‏ترين موزه آسيايي تاسيس شده در 1818 ميلادي) در آكادمي علوم روسيه، آثار نادر يا بي‏نظير مذهبي، تاريخي، علمي زيادي در نوبت انتشاراند. موسسه مطالعات شرقي اخيراً پروژه‏اي را آغاز كرده كه شامل گردآوري نسخ خطي بصورت الكترونيكي است. اين پروژه كه مشابه برنامه «Memory of World» يونسكو است،
(Asiatic Museum treasures From St.Petersburg Academic Collection of Oriental Manuscripts [Cd-Rom series]) نامبرده شده است.
اين موسسه يكي از قديمي‏ترين نسخه‏هاي قرآني به تاريخ نيمه اول قرن هشتم ميلادي را در خود دارد كه در قالب شماره چهارم مجموعه مخطوطات مهم قرآني جهان (One of the Most Important Qur'anic MSS in the World) منتشر شده است. اين مجموعه همچنين 81 برگ بزرگ پوستي به خط حجازي (يعني مكي يا مدني) شامل حدود 40 در صد متن شريف قرآن (متن كامل 22 سوره و اوراقي از ساير سوره‏ها) را نيز دارا مي‏باشد. اين نسخه بيانگر تغييراتي در نگارش (املاي صحيح) و ترتيب متن قرآن است. چنين تغييراتي با مركب شنگرف (قرمز) احتمالاً يك قرن بعد از تاريخ كتابت نسخه به متن افزوده شده‏اند. به طور همزمان فواصل خالي بين پايان سوره قبلي و آغاز سوره بعدي با تزئينات الوان (تركيب بسيار جالبي از مثلث‏ها، قوس‏ها، خطوط بهم پيچيده يا متقاطع، گاه تداعي كننده زينت آلات بدوي) و عناوين سور و اطلاعاتي درباره تعداد آيات پر شده است.
اين نسخ خطي در نمايشگاه «Pages of Perfection» (پاريس ـ نيويورك ـ لوگانو ـ سالزبورگ) در سالهاي 1995ـ1996 به نمايش گذاشته شده بودند. اين نمايشگاه در موزه قصر كوچك پاريس، در لوگانو، سوئيس و در موزه هنر متروپل نيويورك بر پا شده بود.
منابع چاپ شده درباره اين مخطوطات عبارتند از:
[1] Efim A. Rezvan, Issue 4: One of The Most Important Qur'anic MSS in The World, THESA Company, St. Petersburg, Russia.
اين مقاله ترجمه‏اي است از:
»The Qur'anic Manuscripts in Museums, Institutes, Libraries and Collections«, online at: www.islamic-awareness.org/quran/text/mss/museum
از آنجائي كه بسياري از مجموعه‏ها نسخ خطي قرآني نفيس و با اهميت را در ايران و كشورهاي اسلامي و اروپايي و آمريكا و حتي مجموعه‏هاي خصوصي مي‏شناسيم كه در اين مقاله معرفي نشده‏اند و يا اطلاعات ارائه شده درباره آنها بعضاً بيش از حد مختصر و ناچيز و اندك است، برآنيم كه در آينده اين موضوع را دنبال كنيم يعني هم اطلاعات جامع‏تري از اين مجموعه‏ها در قالب مقاله يا معرفي كتاب عرضه كنيم و هم ساير مجموعه‏هاي ناشناخته و يا معرفي نشده را بشناسانيم.
1 - منظور سايت اينترنتي مربوط به همين مقاله است.
2 - معرفي كتابخانه آستان قدس مشهد در اين مقاله بسيار مختصر است كه به هيچ وجه در شأن مجموعه‏اي با بيش از ده هزار نسخه قرآني نفيس و كهن نيست. در شماره‏هاي آينده گزارش مفصلي در اين خصوص ونيز ساير مجموعه‏هاي مهم نسخ خطي قرآني ايران نظير موزه ملي ايران، موزه رضا عباسي، موزه پارس شيراز و مجموعه‏هاي خصوصي مهم ايراني چاپ خواهيم كرد.

راجع به مصاحف صفحا

در سال 1385...
كتابخانه آستان قدس رضوي در مشهد بزرگترين مجموعنه نسخ خطي قرآن در جهان محسوب مي‏شود.
در سال 1385 هـ / 1965.م در اثر بارندگي شديد در صنعا قسمتي از سقف مسجد جامع در گوشه شمال غربي صدمه ديد. در زمان بازديد، كارگران حفره بزرگي را مملو از نسخ خطي و پوستي «قرآني» و غيرقرآني كشف كردند. اين كاوش در مسجد جامع صنعاي يمن تعداد زيادي نسخ قرآني متعلق به اولين قرن هجري بدست داد.

 

جمعه 31 شهریور 1391  1:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

گزارشي از گنجينه قرآنهاي خطي موزه آستانه مقدسه قم

گزارشي از گنجينه قرآنهاي خطي موزه آستانه مقدسه قم

بهزاد يوسف‏زاده

موزه آستانه مقدسه يكي از قديمي‏ترين موزه‏هاي كشور بشمار مي‏رود كه در آبان ماه سال 1314 هجري شمسي در يكي از بخشهاي داخلي حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) افتتاح گرديد و بعدها در تاريخ هشتم فروردين ماه 1361 هجري شمسي به ساختمان فعلي در ميدان آستانه انتقال يافت.
اين موزه پس از گذشت بيش از شصت سال از تأسيس آن يكي از قديمي‏ترين موزه‏هاي كشور محسوب مي‏گردد و به مناسبت وابستگي و هم‏جواري با بارگاه ملكوتي كريمه اهل بيت(ع) همه ساله تعداد بسيار زيادي از زائران محترم و علاقه‏مندان به آثار تاريخي و هنري از آن بازديد مي‏نمايند.
آثار نفيس موزه قم از تنوع خاصي برخوردار بوده و شامل بخشهاي ذيل مي‏باشد:
1 ـ گنجينه قرآنهاي نفيس خطي
2 ـ مسكوكات ادوار اسلامي و پيش از اسلام
3 ـ تابلوهاي نقاشي مينياتور
4 ـ آثار چوبي خاتم‏كاري و منبت‏كاري
5 ـ ظروف سفالينه
6 ـ انواع كاشي زرين فام
7 ـ آثار دستباف دوره صفوي
8 ـ آثار حجاري و سنگهاي تزييني
9 ـ ابزار و ادوات فلزي تزئيني
* *
اكثر قرآنهاي موزه بصورت وقف و اهداء به بارگاه كريمه اهل بيت(ع) تقديم شده است.
بخش گنجينه قرآنهاي خطي موزه به لحاظ تعداد آثار و برخورداري از شيوه‏هاي ممتاز هنر كتاب‏آرايي مانند تذهيب، تجليد و خوشنويسي اهميت بسيار زيادي دارد، كه توضيحاتي پيرامون معرفي اين گنجينه ارزشمند ارائه مي‏گردد:
عمده قرآنها مربوط به دوره صفوي مي‏باشد كه البته اين مقطع از تاريخ ايران در واقع دوره اوج شكوفايي رشته‏هاي مختلف هنري از جمله خوشنويسي و كتاب‏آرايي در كشور ما محسوب مي‏گردد.
اكثر قرآنهاي موزه بصورت وقف و اهداء به بارگاه كريمه اهل بيت(ع) تقديم شده كه با توجه به نفاست قرآنهاي مذكور جهت حفظ و نگهداري بهينه و عرضه و نمايش آنها به موزه انتقال يافته است.

مصاحف خطي موزه داراي ويژگيهاي ذيل مي‏باشد:
1 ـ دوره تاريخي و زمان كتابت:

برخي از قرآنهاي موزه در قرون آغازين حيات اسلام يعني در قرن دوم و سوم، همزمان با حكومت خلفاي عباسي كتابت شده و برخي نيز در ساير ادوار اسلامي مصادف با دوره حكومت سلجوقيان، ايلخانيان، تيموريان، صفويان و قاجاريان، توسط خوشنويسان چيره‏دست آن روزگار كتابت شده است.
قابل ذكر اينكه بخش عمده قرآنها مربوط به دوره صفوي مي‏باشد كه البته اين مقطع از تاريخ ايران در واقع دوره اوج شكوفايي رشته‏هاي مختلف هنري از جمله خوشنويسي و كتاب‏آرايي در كشور ما محسوب مي‏گردد.
از لحاظ قدمت، قديمي‏ترين قرآن موزه در سال 198 هجري قمري و در زمان حيات پربركت حضرت ثامن
الحجج امام رضا(ع) كتابت شده و در آغاز آن نام مأمون خليفه عباسي نيز بچشم مي‏خورد.
از نظر قطع و ابعاد و وزن، بزرگترين قرآن موزه بوزن يكصد و بيست كيلوگرم بوده و ابعاد هر صفحه 72 × 120 سانتيمتر و بخط نسخ و مربوط به دوره قاجاري است.

2 ـ كتابت قرآن بر روي پوست و كاغذ:

آن دسته از مصاحف موزه كه در قرون اوليه اسلام كتابت شده، جنس ورقهاي آن از پوست حيوانات حلال گوشت بوده كه بعدها با ساخت و توليد كاغذ، بتدريج استفاده از پوست در كتابت قرآن از رونق افتاد و كاغذ بعنوان مهمترين وسيله نوشت‏افزار جاي پوست را گرفت.
بدين ترتيب اكثر مصاحف موزه بر روي انواع كاغذ (متشكل از الياف گياهي) از جمله كاغذ سمرقندي، خانبالغ، كاغذ ترمه و ... كتابت شده است.

3 ـ نوع خط:

مصاحف موزه عموما بخط كوفي، ثلث، نسخ و رقاع، محقق و ريحان مي‏باشد كه برخي از آنها از آغاز تا انتها به يك شيوه از خط خوشنويسي شده و برخي، شيوه توأمان‏نويسي در آن مشاهده مي‏شود، به اينصورت كه گاه در يك صفحه، سر سوره (اسامي سوره‏ها) بخط كوفي يا رقاع و آيات مربوطه به خط نسخ يا ثلث كتابت شده، و گاه سر سوره‏ها بخط ثلث و آيات مربوطه بخط نسخ يا محقق مي‏باشد و گاه نيز هر صفحه به چند بخش تقسيم و سطر آغازين صفحه بخط ثلث با دانگ قلم بزرگتر و سطر مياني با دانگ قلم ريزتر بخط نسخ و مجددا سطر پاياني صفحه با دانگ قلم درشت‏تر بخط ثلث ديده مي‏شود.
از لحاظ قدمت، قديمي‏ترين قرآن موزه در سال 198 هجري قمري و در زمان حيات پربركت حضرت ثامن الحجج امام رضا(ع) كتابت شده است.

4 ـ نوع مركب:

هنرمندان خوشنويسي براي كتابت قرآن و تحرير متن سوره‏ها و آيات معمولاً از مركب مشكي استفاده نموده و از ساير رنگها براي علايم و اعراب و گاه اعجام (نقطه‏گذاري) بهره مي‏جسته‏اند.
همچنين تعدادي از قرآنهاي موزه نيز به قلم زرين و لاجورد توأمان‏نويسي شده و معدودي از قرآنهاي موجود از آغاز تا انتها با آب‏طلا نوشته شده است.

5 ـ ترجمه:

بخشي از قرآنهاي موزه داراي ترجمه فارسي است كه همزمان با كتابت متن سوره‏ها و آيات قرآني كار نگارش ترجمه نيز بدنبال آن انجام پذيرفته و در برخي نسخه‏ها پس از سپري شدن مدت زماني طولاني ترجمه فارسي بخط نسخ يا نستعليق بدان افزوده شده كه تنوع سبك ترجمه در دوره‏ها و قرون مختلف كه بيانگر سير تاريخي تحول زبان و ادب پارسي است از نكات حائز اهميت در قرآنهاي مترجم مي‏باشد.

6 ـ هنرمندان خوشنويس مصاحف:

در ادوار اسلامي كاتبان و خوشنويسان چيره‏دستي ظهور كرده‏اند كه عده بسياري از آنان عمر پربار خويش را صرف كتابت قرآن نموده‏اند. بعنوان نمونه در ذيل صفحه پاياني يكي از قرآنها كه در شهر لاهيجان و توسط محمد علي بن‏محمد صادق اصفهاني كتابت شده، نامبرده يادآور مي‏شود كه اين قرآن يكصد و بيست و يكمين قرآني است كه به كتابت آن اهتمام نموده است.
كتابت قرآن به خط خوش هميشه مورد توجه مسلمين بوده است.
عليرغم تلاش و زحمت فراواني كه براي كتابت قرآن صورت مي‏گرفته متأسفانه از نام و نشان كُتّاب در اكثر قرآنها كمتر اثري به چشم مي‏خورد. با همه اين احوال تعداد قابل توجهي از قرآنهاي موزه داراي رقم و امضاء كاتب مي‏باشد كه در ميان آنها نام هنرمنداني همچون احمد نيريزي، فيض‏اللّه لاهوري، شمس‏الدين عبداللّه، علي‏نقي بن‏محمد كبير رباني، دوست محمد بن‏سليمان الهروي مشاهده مي‏شود.

7 ـ تزئينات قرآنها:

از آنجا كه آيات و سور قرآني از سوي خداوند سبحان كه خالق جمال و زيبايي است نازل شده و بعنوان مقدسترين كتاب آسماني از احترام و عظمت خاصي برخوردار است لذا مسلمانان علاوه بر ارجگذاري به محتواي حياتبخش اين كتاب آسماني به ظاهر اين كتاب مقدس و واژه‏ها و كلمات و صفحات و جلد آن نيز حرمت خاصي قائلند و بر اساس آيه شريفه «لا يَمَسُهُ اِلاَّ الْمُطهَّرُون»، بدون وضو و طهارت به آيات قرآني دست نمي‏زنند.
با توجه به قرب و منزلتي كه قرآن كريم دارد ارادتمندان به ساحت قرآن مجيد همواره سعي داشته‏اند ظاهر اين كتاب از قبيل جلد و صفحات و سبك نوشتار آيه‏ها و سوره‏ها بگونه‏اي باشد كه بيانگر جلوه‏اي از جمال بي‏مثال خداوند جميل باشد.
آري از همين روست كه مسئله كتابت قرآن به خط خوش هميشه مورد توجه مسلمين بوده است و چه بسيار هنرمنداني كه اوج فعاليت هنري خويش را به كتابت قرآن اختصاص داده‏اند.
اما مسئله به همين جا ختم نمي‏شود و براي اينكه تزئين قرآنها فزوني يابد با بهره‏گيري از فنون كتاب‏آرايي مانند هنر تذهيب و جلدسازي تزيين قرآن را به كمال رساندند.

الف ـ تزئينات متن:

عموم صفحات قرآنهاي موزه با بهره‏گيري از هنر ظريف و پركار تذهيب، مزين شده و با استفاده از نقوش زيباي گل و بوته، اسليمي، سرلوح، ترصيع، ترنج و سرترنج جدوال رنگارنگ و كمند زرين، شمسه، شرفه، لچك ترنج و ترنج و ... به كمك انواع رنگهاي زيبا مانند لاجورد و شنجرف و همچنين آب طلا به شيوه‏اي بسيار زيبا و دل‏انگيز آراسته شده است.

ب ـ تزئينات جلد:

مصاحف موزه قم عموما داراي انواع جلد، شامل جلد چرمي ساده، جلد چرمي سوخت ضربي، سوخت معرقي، جلد روغني ـ لاكي ـ با تزئينات گل و مرغ و گل و بوته بوده و همچنين برخي از قرآنها داراي جلد طلاپوش با سرطبل مي‏باشند.

8 ـ بخش مرمت

با توجه به اينكه مواد اصلي كاغذ از الياف گياهي ساخته شده لذا در اثر مرور زمان از گزند آفات گوناگون ناشي از رطوبت، نفوذ حشرات موذي و بيماريهاي قارچي و ساير آفات ميكروسكوپي در امان نمانده و در گذشته، چه بسيار آثار مكتوب و گرانبها بعلت عدم مراقبت صحيح و اصولي دچار فساد و آفت گشته و از بين رفته‏اند.
كارگاه مرمت آثار خطي آستانه مقدسه قم به منظور ترميم و بازسازي و آفت‏زدايي قرآنهاي خطي آستانه ايجاد شده و با همكاري گروهي از اساتيد مجرب فن خوشنويسي، تذهيب، صحافي و مرمت در زمينه حفظ و ترميم قرآنهاي آسيب‏ديده موزه و كتابخانه آستانه مقدسه فعاليت مي‏نمايد.

جمعه 31 شهریور 1391  1:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

استاد حسن چلبي خوشنويس معاصر ترك:قرآن و حديث تنها منبع نوشتاري خوشنويسان ترك است

استاد حسن چلبي خوشنويس معاصر ترك:قرآن و حديث تنها منبع نوشتاري خوشنويسان ترك است

لعيا درفشه

استاد حسن چلبي از اساتيد مبرز خط در جهان اسلام و از مشاهير هنر خطاطي در تركيه است. وي در سال 1937 ميلادي در شهر ارض روم تركيه متولد شد. در دوران كودكي كل قرآن را حفظ كرد و در سال 1954 براي تكميل تحصيلات علوم قرآني به استانبول رفت و همزمان در سازمان امور ديانت تركيه مشغول كار شد. استاد چلبي هنر خطاطي را نزد اساتيدي نظير استاد حامد (از سال 1964) فرا گرفت و در سال 1971 از استاد خود اجازه تدريس دريافت كرد.
آنچه در پي ميآيد حاصل گفت و گويي است با اين هنرمند ترك درباره جايگاه و ويژگيهاي هنر خوشنويسي معاصر كه تقديم خوانندگان گرامي ميگردد.

جايگاه هنر خوشنويسي را به عنوان يكي از دستاوردهاي تمدن اسلامي چگونه ارزيابي ميكنيد؟
امام علي (ع) ميفرمايد خط، هندسه روح است و عشقي است كه از درون انسان ميجوشد. اين هندسه روح گرچه با حالتهاي جسماني و با قلم و به وسيله دست ظهور مييابد و در نتيجه آن خطهاي متفاوتي پديد ميآيد اما با وجود اين تفاوتها، هر اثري حلاوت و زيبايي خاص خود را دارد. ادامه اين هنر تداوم اسلام را تضمين ميكند و نشر اسلام بستگي به هنر خوشنويسي دارد و هنر خوشنويسي بهترين وسيله ارتباطي جوامع اسلامي است و الحمدلله ما مسلمانان امروزه وارث هنر اصيل خطاطي هستيم و شايد دليل اين كه اين هنر تا امروز حفظ شده اين است كه اروپاييها نخواستهاند و يا نتوانستهاند وارد اين حوزه شوند و همين باعث حفظ آن شده است.
به نظر شما تأثير قرآن در رشد هنر خوشنويسي تا چه اندازه بوده است؟
من فكر ميكنم تأثير قرآن در رشد هنر خطاطي به ويژه براي ما مسلمانان در درجه اول قرار داد. البته چون در ايران اشعار فلسفي و اشعاري نظير ديوان حافظ و... با هنر خطاطي نوشته ميشود شايد در درجه اول قرار نگيرد اما براي ما در تركيه كه فقط قرآن و حديث منابع نوشتاري خطاطيمان است تأثيرش در درجه اول است.
تغيير الفبا در تركيه تا چه حد بر هنر خوشنويسي آنجا تأثير گذاشته است؟
تأثير زيادي داشت. پس از صدور اين فرمان در عرض يك شب 350 مكتب بسته شد. طبق اين فرمان نوشتن تركي با الفباي عربي ممنوع شد اما نوشتن عربي ممنوع نبود و از اين قانون كسي چندان اطلاعي نداشت اما استاد ما اين را ميدانست و به ما ميگفت ما خوشنويسي را به عنوان اثر هنري معرفي ميكنيم و آن را گسترش ميدهيم. امروز هم متأسفانه در تركيه هيچ خطي جز لاتين وجود ندارد و عربي هم به عنوان اين كه ما عبارات دينيمان را مينويسيم طرفدار دارد.
عدهاي از خوشنويسان معاصر معتقدند هنر خوشنويسي جهان اسلام از دوران قاجار به بعد سير نزولي داشته، به نظر شما علت اين افت و ايستايي چه بوده است؟
علتش اين است كه در گذشته در فرهنگ ما براي بزرگان هنر و براي آثار ارزشمند احترام خاصي قائل بودند اما امروز اين احترام و تربيت اسلامي خيلي كم شده است و اصلاً معيارهاي ارزيابي تغيير كرده و از سوي ديگر انتقاد پذيري خيلي ضعيف شده و اطاعت اسلامي از استاد ديگر از بين رفته است. من با خطاطان معاصر ايراني كه صحبت ميكنم ميبينم متأسفانه آنها به جاي انتقاد، عليه هم دشمني ميكنند و هيچ كدام همديگر را قبول ندارند و به جاي اين كه نقاط ضعفشان را بپذيرند به هم پرخاش ميكنند و همديگر را ميرنجانند و همه اينها باعث نزول كيفيت كار ميشود. در تركيه مثالي هست كه ميگويد متاع كالاي بدون مشتري ضايع ميشود و معرفت تابع التفات است و تا توجه و التفاتي نباشد، معرفتي حاصل نميشود. وقتي مردم هنرپرور باشند آثار هنرمندان زحمتكش ارتقا پيدا ميكند و كيفيت بالا ميرود اما وقتي خوب و بد يكي تلقي شود، انگيزه از بين ميرود و كيفيت پايين ميآيد.
يكي ديگر از دلايلي كه برخي هنرمندان امروز در علت تنزل كيفي هنر خطاطي عنوان ميكنند اين است كه معتقدند اين كار به وادي كار نمايشگاهي كشيده شده و خطاطان اغلب، كارشان را در حد سليقه ضعيف عوام ارايه ميدهند و به همين دليل آثار خوشنويسي امروز فاقد خلاقيت شده است، نظر شما چيست؟
البته اين ديدگاه به نظر من درست است اما در عين حال معتقدم كه هنر را بايد به خاطر هنر ارايه داد نه به خاطر مقاصد ديگر و اين مسئله اگر امروز هم فهميده نشود مسلماً آيندگان آن را خواهند فهميد، همان طور كه وقتي عماد خطاطي ميكرد حاكم وقت او را جريمه كرد اما عماد هيچ گاه به خاطر اين كه جريمه شد از هنرش و كيفيت كارش نكاست و به كارش ادامه داد.
براي كساني كه ميخواهند وارد اين حوزه از هنر شوند چه توصيهاي داريد؟
سفارش من به كساني كه ميخواهند در اين راه موفق شوند اين است كه حتماً از استادي متبحر استفاده كنند. خطاطي بدون زحمت و مشق حاصل نميشود و هيچ كس نميتواند با هفتهاي يك بار خط نوشتن، خطاط شود. كساني را كه شغل ديگري جز خطاطي دارند، هرگز نميتوان خطاط تلقي كرد. بايد شبانه روز كار كرد تا بعد از ده - پانزده سال به عنوان مقدماتي او را پذيرفت. اگر بين تدريس فاصله بيفتد هم از نظر كيفيت و هم از نظر زيبايي، خط خراب ميشود. استاد قاضي عسكر در اينباره عبارتي دارد كه ميگويد خطي را كه شنبه نوشته بودم پس از يك روز فاصله ديگر آن را نشناختم! البته من نميخواهم علاقمندان به اين هنر را بترسانم اما براي مثال ببينيد در تهران حدود هزار خطاط وجود دارد اما كار هيچ يك قابل مقايسه با كار عماد نيست. تكامل اين هنر و ظهور هنرهاي زيبا - به طور كلي - بستگي به تقليد از استادي ماهر دارد. در ميان خطاطان ترك اين مسئله شهرت دارد كه: زيبايي هنر خطاطي منوط به اين است كه هنرمند به جز خطاطي به كار ديگري نپردازد و جاي ديگري وقت تلف نكند.
جمعه 31 شهریور 1391  1:10 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات معارف قرآن

اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت دوم)

دریافت فایل pdf

 

اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت سوم)

دریافت فایل pdf

 

جمعه 31 شهریور 1391  1:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مصاديق زيبايي در قرآن و روايات(1)

مصاديق زيبايي در قرآن و روايات(1)

محمدعلی عادلی مقدم
اشاره :

در آموزه هاي ديني ، روح ، نفخه ذات الهي بوده و خود را وابسته به او مي داند و با هر موجودي كه نشاني از او داشته باشد انس و آرامش مي گيرد. بهترين نشان ، صفت جمال الهي است كه ان الله جميل.
در منظر معارف اسلامي علاوه بر اين كه جهان ، تجلي زيبايي خداوند است بلكه مصاديقي بارز از زيبايي در صورت ماده و معني معرفي شده است تا اين كه روح خدا و زيباآشنا نه تنها احساس غربت نكند و راه وصول به اصل خود را فراموش نكند، بلكه در عالم كدر و خشن ماده احساس لطافت و آرامش كند. در اين مقاله ضمن معرفي گونه هايي از مصاديق زيبايي از منظر آيات و روايات ، به رابطه زيبايي مادي (محسوس) و غيرمادي (معنوي) به صورت گذرا پرداخته شده است تا هم توجه معارف اسلامي به زيبايي روشن شود و هم الگويي براي زيباطلبان عرصه هنر باشد تا با الهام گرفتن از آنها به خلق آثار هنري با ديدي توحيدي بپردازند و از ابتذال رهايي يابند.

الف زيبايي هاي مادي (محسوسات)
1- زيبايي انسانها

در فرهنگ زيباشناسي قرآن علاوه بر زيبايي روحي انسان كه خليفه الهي است ، به زيبايي جسمي انسان ها نيز توجه شده است.
در معارف قرآني به زيبايي زنهاي دنيوي و زنهاي بهشتي (حوريان ) اشاره شده است.
در فرهنگ قرآني زن علاوه بر اين كه به عنوان يكي از جلوه هاي زيبايي خلقت و حوري بهشتي معرفي شده ، به جنبه هاي احساسي و عشق آفريني آنها نيز توجه شده است كه در حقيقت اين نظريه مكتب جمال را تاييد مي كند كه : عشق زاييده زيبايي است و اين زيبايي ، تشويق به زندگي مشترك و پيوستگي و ازدواج كه نهايت اشتياق با هم بودن است دارد كه سهم زيادي از اين تمايل ، در نتيجه زيبايي است.
در مورد زيبايي مردها در قرآن سوره يوسف كه به عنوان احسن القصص توصيف شده است قصه زنان كه در مقابل مشاهده زيبايي حضرت يوسف دست خود را مي برند ، بيان شده است.
"چون زنها يوسف را ديدند او را فوق العاده بزرگ (زيبا) داشتند و دستهاي خود را بريدند (بدون توجه) و با تعجب گفتند پاك است خدا، اين يوسف از بشر نيست". در حديثي فرمود: (ان الله خلق آدم علي صورته) خداوند آدم را به صورت خود آفريد. به هر حال انسان چه زن و چه مرد، يكي از مظاهر و مصاديق زيبايي معرفي شده اند.

2- نگاه قرآن به زيبايي آسمان

يكي ديگر از مصاديق زيبايي در قرآن آسمان است كه با مناظر زيبا و پر جاذبه نيلگون و پر از ستاره خود چشم هر زيباطلبي را مجذوب خود مي گرداند و به هنرمندان درس هنرنمايي و زيباآفريني مي دهد: "آيا به آسمان بالاي سرشان ننگريسته اند كه چگونه آن را ساختيم و با زيبايي آراستيم." "ما آسمان دنيا را به ستاره ها مزين گردانيديم." اين آيات به نكته جالبي اشاره مي كند و آن اين كه خداوند در ذات انسان غريزه زيباجويي قرار داده و بهترين اثرهاي هنري و زيبايي را به عنوان نسخه شبيه به اصل به وجود آورده است و آن گاه به اين غريزه خفته هشدار مي دهد كه بنگرد.

3- نگاه قرآن به زيبايي جانداران

در انديشه زيباشناسي قرآن حيوانات يكي از مظاهر زيبايي در خلقت هستند كه به زيبايي آنها اشاره شده است : "براي شما در آن جانداران منظره اي زيبا قرار داديم ، هنگامي كه شامگاهان آنها را به جايگاه هاي خود برمي گردانيد و صبحگاهان به چرا مي بريد." علامه جعفري مي گويد: نكته بسيار قابل توجهي كه در تذكر به اين زيبايي وجود دارد، اين است كه زيبايي در حال 2نوع حركت جانداران كه به طور انفرادي يا دستجمعي از خود نشان مي دهند، محصول كيفيت حركت آنهاست ، حركت صبحگاهي كه به مراتع و دشتهاي سرسبز مي روند و حال پويندگي در ادامه حيات خود را بروز مي دهند و حركتي كه در شامگاه كه براي استراحت و آرامش و ديدار و انس كه با آشيانه ها و بچه هاي خود انجام مي دهند.

4- نگاه قرآن به زيبايي طبيعت

زيبايي هاي طبيعت يكي ديگر از مصاديق زيبايي در منطق زيبانگري قرآن است كه به مناظر زيبا و دلنواز آن اشاره كرده است : "براي شما از آسمان آبي فرستاديم و به وسيله آن باغهاي زيبا و سرورانگيز و بهجت آور رويانديم" ، "از هر جفتي نباتات و درختان بهجت انگيز و سرورانگيز زيبا مي روياند".

5- نگاه قرآن به زيبايي رنگها

زيباآفريني رنگها يكي ديگر از نمودهاي زيبايي در فرهنگ زيباشناسي قرآن است.
زيبايي رنگها چه به صورت فرد و چه به صورت تركيب مورد توجه است : "آيا نديدي كه خداوند از آسمان آب را فرستاد، پس بيرون آورديم از آن ميوه هايي با رنگهاي مختلف و زيبا و از كوهها نيز جاده هاي آفريده شده ، سفيد و سرخ و رنگهاي مختلف و گاه به رنگ كاملا سياه اين نقاش چيره دست با يك قلم و يك مركب (آب) انواع نقشها را ابداع كرده كه بينندگان را مجذوب و شيفته خود مي كند. در مورد رنگ زرد مي فرمايد: "گفتند بخواه از پروردگارت تا بيان كند رنگ آن گاو را؟ گفت آن گاوي است زرد خالص كه رنگش مسرور مي سازد بينندگان را." "به رنگ شتران زرد." رنگ زرد ، نشاط آور است و چشمگير و رنگ سبز آرامش ترين رنگها و علامت زندگي ، رويش ، صلح و جاوداني است.
در قرآن توجه بيشتري به رنگ سبز شده و آن را از زيبايي ها و رنگهاي لباس بهشتيان معرفي مي كند: "جامه هاي سبز را ديباي نازك" "بر اندام بهشتيان لباسهايي از حرير نازك سبز رنگ و از ديباي ضخيم" ، از رنگ سبز به عنوان يك رنگ زيبا و دلنشين ، زياد سخن به ميان آمده و حتي تكيه گاه هاي بهشتيان را با رنگ سبز معرفي كرده است : "بر بالشهاي سبز و بساط قيمتي زيبا تكيه مي كنند." در روايات ، بر استفاده از رنگ سياه براي رنگ كردن موها به منظور جوان و زيبا نشان دادن انسان تكيه شده است.

6- نگاه قرآن به مصنوعات هنري و زيباي بشر

از منظر زيباشناسي قرآن ، زيبايي هاي هستي چه طبيعي باشند و چه مصنوعات دست بشر ، به خداوند نسبت داده شده ؛ چرا كه آثار زيباي بشري نشات گرفته از روح زيباطلبي است كه در انسان نهاده شده است كه آن هم بعد الهي است.
پس تمام زيبايي ها و مظاهر آن مورد تاييد و تشويق قرآن است.
اگر آثار هنري و زيبا در مسير انحراف قرار گيرد ، با حقيقت زيبايي ارتباط برقرار نمي كند، بلكه يك نوع سوء استفاده از هنر و زيبايي و به نوعي خيانت است كه مورد مذمت و نهي قرآن است.
در قرآن مي فرمايد ما امكانات را در اختيار قرار داديم تا شما مصنوعات زيبا را استخراج كنيد: "خداوند براي شما دريا را تسخير كرد تا از آن گوشتي تازه بخوريد و لباسها و پوشانيدني هاي زيبا تهيه كنيد". درخصوص اشكال صورتهاي ساخته شده در زمان حضرت سليمان (ع) مي فرمايد: "(اجنه) براي او (سليمان "ع") آنچه از محراب ها، تمثال ها و كاسه هايي مانند حوض و ديگهاي بزرگ و ثابت مي خواست مي ساختند". منظور از محاريب به گفته طبرسي : جايگاه هاي عبادت بوده است و گفته شده است كه قصرها و مساجدي بوده كه مردم در آنها عبادت مي كردند.
ابن عباس مي گويد: اجنه براي حضرت سليمان (ع) صورتهاي پيامبران و پارسايان را در مساجد تصوير كردند تا مردم به آنها نگاه كنند و به عبادت خداوند تشويق شوند. پس مي توان گفت اين آيه تاييدي بر آثار هنري ساخت دست بشر است كه در جهت تشويق و رسيدن به جمال مطلق الهي باشد. "شما در زمين قصرها مي سازيد." "و از آن فلزاتي كه در آتش براي زينت آلات يا كالا ، ذوب مي كنيد." در اين آيات به آثار هنري زيباي بشري از قبيل قصرها و زيورآلات و نقاشي ها و صورتها اشاره شده است گرچه در تصوير صورتهاي داراي روح بايد به فتواي مراجع عظام توجه كرد، كه در جاي خود مورد بررسي قرار گرفته است.

جمعه 31 شهریور 1391  1:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اصول و مبانى زيبايى شناسى قرآن كريم‌

اصول و مبانى زيبايى شناسى قرآن كريم‌

سيد محمد على ايازي‌
مقدمه

زيباشناسي، بررسى و كشف علل انبساط نفس و انفعال احساس درونى و باطنى انسان و شناخت جهت جلب در قالب دانش هنر و روانشناسى است. زيباشناسى قرآن، شناسايى جمال و هنر كلام و بيان قرآن و كشف علل و عوامل تاثيرگذار در انفعال احساسات درونى و باطنى انسان و كشش به آن است. اصول و مبانى اين زيباشناسي، پيش‌فرضها و نگاههاى بنيادين شناخت زيبايى قرآن است زيرا برخى قرآن‌پژوهان در بررسى عامل زيبايى قرآن به فصاحت و بلاغت قرآن تاكيد كرده و همان را وسيله جذب و كشش دانسته‌اند، و برخى به عوامل ديگر، در صورتى كه اين كشش به عوامل گوناگونى وابسته است و نمي‌توان تنها به عاملي چون زيبايى واژه‌ها و كلمات، با نوع به كارگيرى و الفاض فصاحت و بلاغت آن بسنده كرد و تحريك عقل و تخيل و تمايلات عالى انسانى را نسبت به اين كتاب مقدس به يك جهت محدود كرد آنچه مسلم به نظر مي‌رسد، ايجاد لذت و انبساط و شوق در اثر خواندن و شنيدن است، تا جايى كه مي‌توان تعبير كرد: شناخت زيبايى قرآن، درك كردنى و وصف‌ناشدني است.
به عبارت ديگر زيبا‌شناسى قرآن در صورتى مي‌تواند درست انجام گيرد كه شناخت از ويژگيهاى قرآن حاصل گردد و ابعاد وجودى آن لحاظ گردد و اينگونه نباشد كه جنبه ادبي و بيان آن برجسته شود و امور ديگر مغفول بماند.
بنابراين، بررسى زيبايى قرآن مانند هر چيزى متناسب با خودش مورد توجه زيبايي‌شناسان قرار گيرد چنانكه گاهى زيبايي‌شناسى انسان است ،گاهى زيبايي‌شناسى در يك ساختمان هنرى و معمارى باستانى است. در يك تابلو نقاشى و با يك آلبوم و فيلم‌سينمايى و گاهي درباره بخشى از طبيعت، كوهها، جنگلها و يا يك باغ همراه با گلهاى گوناگون و در نهايت درباره يك كتاب ادبي، شعر، رمان و نثر آهنگين است در هر كدام از اين مثالهايى كه زده شد تابع اصول و مباني، ظرفيتها و توقع‌هايى است كه از آنها مي‌رود و چگونگى تمايل عالى انسان و ايجاد لذت و شادابى را به وجود مي‌آورد هدف از اين بررسى منقح كردن جايگاه بررسى زيبايي‌شناسى و تعيين پيش‌فرضها، قلمرو ظرفيت و محدوده بررسى است از اين رو بررسى اصول و مبانى زيباشناسي، هم به ماهيت و چيستي زيبايي‌شناسى يارى مي‌دهد و هم در گفتمان قرآن، قلمرو زيبايي‌شناسى را مشخص مي‌كند و هم در بحث هماوردخواني، جايگاه تحدى قرآن را مشخص مي‌كند كه چه چيزى موجب يكتايي اين كتاب شده و كسانى كه بخواهند از باب معارضه و تحدى مانند اين كتاب را بياورند، بايد با چه ويژگيهايى مانند قرآن مواجه شوند.
و از سوى ديگر، بررسى اين اصول و مباني، افق و چشم‌انداز زيبا‌شناسى را معين مي‌كند و در فربه‌تر كردن موضوع و تقويت جنبه‌هايى از جاذبه‌ها و كششهاى قرآن به ويژه در بخشهاى معرفتى و هدايتى قرآن كه اساس هدف نزول را تشكيل مي‌دهد، كمك مي‌كند.

پيشينه زيباشناسي

پيشينه گفتمان زيبايي‌شناسى به قدمت تاريخ اعجاز قرآن كريم است. نخستين محور زيباشناسي، نظم قرآن بود كه آن را ابراهيم بن سيار معروف به نظام (م224) مطرح كرد. وى مساله فصاحت و بلاغت عرب را مي‌شناخت و از اديبان عصر خود بود و مي‌شناخت كه چگونه عرب در نظم و نثر چيرگى دارد براى نظام، اين پرسش مطرح شد كه چگونه عرب نتوانست بمانند قرآن بياورد، او نظريه اعجاز صرفه را مطرح كرد، تا نشان دهد كه با همه چندگانگى و پاشانى بودن قرآن، از نظم و اعجاز ويژه‌اى برخوردار است و به اين كتاب زيبايي مخصوص بخشيده كه غيرقابل معارضه است جاحظ (م255) شاگرد وى نيز كار استاد خود را دنبال كرد، هر چند كه او ديدگاه استادش درباره صرف را نمي‌پذيرفت‌، اما او كتاب نظم‌القرآن را به همين جهت نگاشت تا يادآورى كند كه برجستگى و ويژگى قرآن را به عامل بيرونى مانند صرفه برنمي‌گردد و خود اين كتاب داراى نظم بي‌مانند است (زركشي، البرهان، ج2، ص93).
در مرحله‌اى پس از طرح اين نظريه، دانشمند ديگرى برخاست او ابوسليمان حمدبن محمد خطايى بستى (م388) است. بستي، كه اصالتاً افغانى بود ولى در بغداد مي‌زيست، با تاكيد بر بلاغت قرآن، محوريت حلاوت و جاذبه را فخامت الفاظ قرآن قرار داد و همچنين فصاحت قرآن و زيبايى و در نهايت جاذبه قرآن را در تاثير نفوس برجسته كرد. (ثلث رسائل فى اعجاز القرآن، ص13).
پس از اين مرحله به بعد بود كه گفتمان اعجاز قرآن و زيبا‌شناسى اين كتاب ابعاد گستره‌اي پيدا كرد، مثلا ابوعيسى رمانى (م386) به شرايط و موقعيت كتاب اشاره مي‌كند و وجوهي را كه بيانگر اعجاز قرآن است مورد مداقه قرار مي‌دهد و به هفت وجه اشاره مي‌كند (همان، ص16).
اين آهنگ ادامه مي‌يابد و كسانى به وجوه متنوع‌ترى اشاره مي‌كنند و افزون بر نكات ابوعيسى رمانى به حسن تاليف و تناسب كلمات، صورت نظم شگفت‌آور، اسلوب ويژه مخالف با اسلوب كلام عرب و تاثير خاص قرآن در ناتوان كردن مخاطبان مي‌پردازد (قاضى عياض، الشفا به تعريف حقوق المصطفي، فصل سوم، ص268).
به هر حال بررسى زيباشناسي‌هاى قرآن همچنان تا امروز ادامه مي‌يابد. قرآن پژوهانى بر محوريت خاصى از ابعاد وجوه قرآن تاكيد مي‌كند و آن را دليل بر زيبايى آن و سند نبوت و پيامبر برمي‌شمارند تا جايى كه برخى اين زيباشناسى را قابل شناخت و غيرقابل توصيف مي‌دانند (يدرك و لايوصف).
(البرهان فى علوم القرآن، ج2، ص226-238).

اهميت بررسى مباني

نكته مهم براى به توافق رسيدن درباره جهت زيبايى و بي‌مانندى قرآن، بررسى اصول و مباني اين زيبايي‌شناسى است بدون تنقيح مبانى و معلوم كردن اينكه وحى الهى از چه ويژگي‌هايي برخوردار است. عبارت من مثله (بقره 23) روشن نمي‌شود وگرنه هر كسى با تنظيم چند تكه عبارت از اينجا و آنجا مي‌گويد، من مانند قرآن را آورده‌ام، درحالى كه اگر به صورت و ظاهر عبارت توجه شود، گفته مي‌شود مانند قرآن است، اما صرف‌نظر از اينكه بسا درست كردن متنى تقليدى و كپي‌برداري‌كردن از قرآن باشد، از جاذبه و كشش و اثرگذارى قرآن به عنوان كتابى خاص غفلت شده است به همين دليل در اين مقاله به مواردى اشاره مي‌گردد كه اصول و مبانى شناخت شناسانه زيبايى قرآن را تشكيل مي‌دهد. هر كسى كه بخواهد درباره اصول زيبايي‌شناسى سخن بگويد، بايد در قلمرو موضوع بررسي كند، نمي‌تواند از موضوعات عام و كلى درباره جمال قرآن سخن بگويد، اما ناظر به ويژگيهاى موضوع نباشد كشف علل و عوامل تاثيربخش وابسته به شناخت جايگاه موضوع و جهت‌هاى تشكيل‌دهنده زيبايى است.

1- شناخت جايگاه قرآن در جذب مخاطب

نخستين اصل در بررسى زيبا‌شناسى قرآن، توجه به اهداف نزول قرآن و شناخت جايگاه قرآن به عنوان كتابى هدايتى و تربيتى است. از آن هنگام كه پيامبر گرامي، آيات را براى مردم مكه تلاوت مي‌كرد، چه آنانى كه مسلمان شده بودند و چه آنهايى كه در جبهه مقابل قرار داشتند و قرآن را مي‌شنيدند مي‌دانستند كه حضرت نمي‌خواهد درباره يك متن ادبي مسابقه بگذارد، نمي‌خواهد يك نوشته ادبى را به رخ آنها بكشاند او از پيامى معنوى و الهى سخن مي‌گويد، مردم را به توحيد دعوت مي‌كند، به اخلاق و انسانيت راهنمايى مي‌كند و از رفتارهاى زشت جاهلى مذمت مي‌كند. هر چند اين سخنان در قالب الفاظ زيبا، آهنگين، فصيح و بليغ ارائه شده، اما آنچه مهم است، جاذبه و كشش اين گفته‌ها در عصر خود به عنوان كتابى در مقام تعليم و تربيت است قرآن هيچگاه زيبايي‌هاى صورى قرآن را به رخ مخاطبان نكشيده است، بلكه اين مخاطبان بوده‌اند كه جذبه قرآن را دريافته و تاثير درونى و چيرگى بر دلها و برانگيختن وجدان را يادآورى كرده‌اند، اين جاذبه اختصاصى به مسلمانان نداشته، بلكه كفار و مشركان كه از در مخالفت سخن گفته‌اند از اين كتاب به عنوان چيزى كه انسانها را مسحور مي‌كند ياد كرده‌اند: و يقولوا سحر مستمر (قمر (54):2) و گوينده سحر دايم است فقال ان هذا الا سحر يوثر (مدثر (74):24) و گفت اين قرآن چيزى جز سحرى كه به برخى آموخته‌اند نيست. تاثير بر دلها و جاذبه آن، چيزى نبوده كه قرآن بخواهد بر آن مانور برود، بلكه دريافت مخاطبان بوده است. شايد نخستين كسى كه به اين ويژگى قدرت بر جذب اشاره دارد، خطايى (م385) بوده كه در كتاب بيان اعجاز القرآن مي‌نويسد: و قد يوجد لبعض الكلام عذويه في السمع و هشاشه فى النفس لا توجد مثلها لغيره منه (ثلاث رسائل، ص24)
گاهي در برخى كلام گوارايى در گوش و شادمانى در درون يافت مي‌شود، كه مانند آن، در غيرش ديده نمي‌شود.
هر چند وى اين ويژگى را به بلاغت قرآن مربوط مي‌كند، اما آنگاه كه درباره آن سخن مي‌گويد، از انحصارى بودن و بي‌بديل بودن آن سخن مي‌گويد كه در كلام بليغان عرب يافت نمي‌شود، در صورتى كه اگر تنها فن بلاغت مطرح بود، بايد با آوردن مانند بلاغت قرآن كه محال هم نيست، اين مثليت تامين شده باشد. 1
از اين رو نكته مهم را در اين جهت مي‌داند كه علت جاذبه و شيفتگى و تاثير در دلها و ايجاد لذت و شيرينى و تكان دادن و خشوع از ناحيه لفظ با معنا نيست، بلكه از مجموع عواملى است كه اثر مي‌گذارد و به شناخت جايگاه قرآن به عنوان كتابى آسمانى بازمي‌گردد به همين دليل درباره اين كتاب آن همه كتاب، رساله و مقاله نگاشته مي‌شود و ميليون ميليون انسان شيفته مي‌شوند، اما درباره نوشته‌هايى كه به عنوان معارضه مطرح مي‌شود، حتى براى خود آنان چنين جذابيتى ندارد و در خودشان شوقى و نشاطى ايجاد نكرده است. به همين دليل قرآن درباره تاثير نفسى خودش مي‌گويد:
لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشيته الله (حشر،21)
يا درباره جن آمده است كه شيفته قرآن شدند و گفتند: انا سمعنا قراناً عجباً يهدى الي الرشد فامنا به (جن، 1-2) تنى چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستى ما قرآنى شگفت‌آور شنيديم كه به راه راست هدايت مي‌كند.
نكته مهم و قابل توجه همين تاكيد بر يهدى الى الرشد است. يعنى شگفتى قرآن، در تاثيرپذيرى فروتني، خشوع و از هم پاشيده شدن (كوهها) و جنيان به خاطر دعوت به راه راست كردن است. يعنى محوريت جايگاه قرآن.
به همين دليل اين نوشته و كتاب با همه ابعاد و جهات لفظى و محتوايى بي‌بديل مانده است و تاكنون كسى نتوانسته كتابى عرضه كند كه مورد توافق حتى غيرمسلمانان باشد كه در مقام تحدى و مبارزه‌طلبى چنين تاثيرگذار و تحول‌آفرين بوده باشد و آنگونه كه قرآن ايجاد جاذبه كرده و اثر درونى گذاشته، آن نوشته‌ها بتواند اثر بگذارد، كساني خواسته‌اند بگويند تشخيص مثليت قرآن مبهم است، داورى آن به خود مسلمانان واگذار شده در صورتى كه مثليت قرآن، همانندى به لحاظ ظاهر و معناست و نيازى نيست كه مسلمانان داورى كنند، بلكه چنانچه افكار عمومى اهل تخصص داورى كنند و بگويند اين نوشته مانند قرآن است، كافى است.
جاذبه قرآن، مهمترين اصل شناخت شناسانه در بررسى زيبايي‌هاى قرآن است. از اين‌رو در كلام امام صادق به اين نكته تاكيد شده است.
لان القرآن حجته على اهل الدهر الثاني، كما هو حجته على الدهر الاول، فكل طائفه تتلقاء غضاً جديداً، و لان كل امريء فى نفسه متى اعاده و فكر فيه، تلقى منه فى كل مره علوماً غضه، و ليس هذا كله فى الشعر والخطب (ابن عطيه، المحرر الوجيز، ج1، ص36).
چگونه قرآن كريم بر مردم نسل جديد حجت است، آنگونه كه در نسلهاى پيشين سند آسمانى بودن آن بود، چون هر دسته‌اى طروات جديدى را درمي‌يابد و هر كدام در درون خود درمي‌يابد آنگاه كه مرور مي‌كند و مي‌انديشد، به نكته جديدى مي‌رسد، در حالى كه اين ويژگى در شعر و خطبه‌هاى عرب ديده نمي‌شود. بنابراين، جذب مخاطب در شناخت جايگاه قرآن اهميت بسزايى دارد و زيباشناسى در صورتى درباره اين كتاب صادق است كه ويژگى جذب قرآن را ناديده نگيريم، ويژگى كه موجب ايجاد تمدنى در جهان بشريت و فرهنگ اسلامى گرديد و در سايه‌سار اين كتاب، همه دانش‌هاى اسلامى شكل گرفت در نظر بگيريد، ادبيات عربي با همه رونق و گسترشى كه در عصر نزول داشت، تا جايى كه عربها ويژگى و برجستگى قرآن را ادبيات آن مي‌دانستند و تا قرنها مساله اصلى اعجاز قرآن را فصاحت و بلاغت آن مي‌شمردند با آمدن قرآن، دانش ادبيات به شكل شگفت‌انگيزى رشد و تكامل يافت و شاخه‌هاي گوناگوني، چون علم معاني، بيان و بديع تنوع پيدا كرد. اگر زبان عربى پيش از نزول قرآن با گويشها و قواعد گوناگون در بستر قبيله‌ها مختلف جزيره‌العرب به كار برده مي‌شد، اما پس از نزول قرآن به تدريج لهجه معيار، لهجه قرآن شد و همين لهجه حاكميت يافت تا آنجا كه دستور زبان و صرف و نحو عربى بر مبناى مطالعه قرآن كريم و توجه به كاربردهاى آن شكل گرفت. اگر نبود جذب و كشش قرآن، هرگز در بعد زبان نمي‌توانست چنين مبنايى زبانى قرار گيرد و قرآن عامل و حافظ بقاى زبان عربى شود.

2- اثرگذارى معنوي

اصل ديگرى كه در بررسى شناخت جايگاه قرآن اهميت جدى پيدا مي‌كند و زيباشناسى را محوريت مي‌بخشد، اثرگذاريهاى معنوى قرآن است. عارفان مسلمان از دير ايام بر اين موضوع تاكيد فراوانى داشته‌اند، تا جايى كه برخى از قرآن‌پژوهان به اثرگذاريهاى معنوي قرآن به صورت ويژه‌اى پرداخته‌اند به عنوان نمونه ابواسحاق ثعلبى (م427) كتابي دارد به نام قتل القرآن، وى در اين كتاب به كسانى اشاره مي‌كند كه در اثر انس با قرآن دگرگون و كشته و مردم اين كتاب شده‌اند و زندگانى آنان زير و رو گشته است قرآن كريم نيز اين ويژگى را يادآور شده است.
در جايى مى ‌فرمايد:
الله نزل احسن الحديث كتاباً متشابهاً مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الى ذكرالله (زمر، 23).
خداوند، زيباترين سخن را به صورت كتابى متشابه، كه متضمن وعده و وعيد است نازل كرد. آنان كه از پروردگارشان مي‌هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه مي‌افتد، سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مي‌گردد.
اين آيه، به مساله زيبايي‌شناسى قرآن اشاره دارد و تاكيد مي‌كند كه زيباترين سخن را نازل كرده، هم اثرگذاريهاى معنوى و هم تحول‌آفرينى را يادآورى مي‌شود آرى ويژگي قرآن چنين است كه مخاطب خود را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد و در دل آنها خشوع و خضوع ايجاد مي‌كند.
در جايى ديگر نيز جنبه ديگرى از موضوع را يادآور مي‌شود:
و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعينهم تقيض من الدمع مما عرفوا من الحق .(مائده، 83).
و چون انچه را به سوى اين پيامبر ناز ل شده بشنوند. مي‌بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‌اند، اشك از چشم ايشان سرازير مي‌شود.
اين ويژگي، در عصر حاضر در تحقيقات ميدانى در شنيدن قرآن و تاثيرگذارى آن بر دلها و اثرات روحى و روانى آن حتى در كاهش دردها نشان داده شده و در اين زمينه رساله‌هاي دانشگاهى تاليف شده است. 2
در زمينه تاثيرگذاريهاى معنوى قرآن سخنهاى بسيار مي‌توان بيان كرد، كافى است كه به تاثير قرآن در ميان جزيره العرب در عصر نزول اشاره شود كه چگونه تحول ژرفى به وجود آورد و در اصلاح انديشه و رفتار آنان موثر افتاد تا جايى كه مردم جاهل، عقب‌مانده، بي‌سواد، متعصب و جنگ‌طلب و كينه‌ورز را به انسانهايى نرم و آرام تبديل كرد، قرآن چنان اشخاص را به سوى معنويت، اخلاق، گذشت و فداكارى سوق داد كه با خواندن قرآن حاضر به انجام هر كارى بودند و از جان و مال خود مي‌گذشتند. 3

3- هدفمندى زيبايي‌شناسي

يكي از مبانى مهم زيبايي‌شناسى قرآن، تاكيد بر هدفمندى است درباره هر هنرى مي‌توان گفت: هنر براى هنر است زيبايى براى زيبايى است زيبايى براى ايجاد لذت و سرگرمى و پركردن اوقات فراغت است مي‌توان درباره يك رمان، قصه و ذكر حكايت، هنرمندى و زيبايي‌شناسى آن را به تنهايى مورد بررسى قرار داد و از اين زاويه داورى كرد، اما درباره قرآن، چون اساس دعوت قرآن، هدايت و دل دادن مخاطب به پيامهاى الهى و معنوي است، نمي‌توان زيبايى و هنرمندى را در قالبهاى محدود مادى و هنرى آن تعريف كرد، چون قرآن تنها كتاب ادبي، فن و بلاغت نيست. تا با آن كتابها برابرى كند.
اگر در قرآن عبارتهاى زيبا و دلنشينى بيان شده و تمامى اصول و تكنيكهاى سخن به كار گرفته شده، اما باز مي‌تواند قابل رقابت باشد، آن گاه درباره جنبه زيبايى قرآن سخن گفت كه از اصل هدفمندى و زيبايى براى تاثيرگذارى غافل نباشيم و مثليت قرآن را با اصلى به عنوان هدفمندى در تركيب كلمات و چينش آيات قرآن افزون كنيم.
به عنوان نمونه درباره داستانهاى قرآن آنگاه كه از بعد هنرى آن سخن گفته مي‌شود و محتواى اين داستانها در قالب عبارات زيبا برجسته مي‌شود، به اين معنا نيست كه زيبايى آن در داستان‌سرايى و جلوه‌هاى ادبى و هنرى آن موضوع زيبايي‌شناسى است داستانهاى قرآن را بايد با تاكيد بر روش آموزشى و بيان اندرزها و ذكر عقايد و اخلاق ضميمه كرد و مثليت قرآن با اين جنبه از كلام تلفيق گردد، زيرا داستانهاي قرآنى متناسب با شان اين كتاب آسمانى بيان شده و رويدادهاى واقعى ترسيم شده و اينكه كسانى خواسته‌اند، واقعى بودن و مستند بودن را ناديده بگيرند، با هدفمندى را غيربرجسته كرده‌اند، بيشتر با كتابهاى غيرالهى سازگار است، با داستانهاى تخيلى و رمانتيك سازگار است از اين رو به نظر اينجانب تحدى قرآن درباره ذكر داستانها، تنها در نقل اخبار گذشتگان، واقعى بودن، زيبايى بيان و حتى جذبه و انفعال درونى از بعد مادى آن نيست، بلكه هدفمندى در جاى جاى اين داستانها و حضور جدى معنا و مفهوم معنوى است حتى تكرارهاى داستانى و چندگانه بيان شدن آنها، موجز و تفصيلى ذكر شدن آنها، در قالب هدفمندى توجيه‌پذير است.

4- ساختار هندسي

زيبايي‌شناسي قرآن كريم مبتنى بر اصل ديگرى است كه برخاسته از ساختار ويژه زبان قرآن است اين ساختار، بيانگر نظم و پيوند ميان موضوعات در شكل سازواره‌اى شده‌اى از مفاهيم است بر اين اساس مفاهيم قرآن كريم در يك نظام معني‌شناختى قرار دارد كه به كارگيرى واژه در يك نظام چندجانبه معنى دار خواهد بود.
از اين رو براى كشف معنا، افزون بر روشن ساختن جايگاه واژه در فرهنگ لغت و قرآن، بايد واژه را در حوزه‌اى از واژه‌هاى ديگر و در تركيب ميان كلمات جستجو كرد و ساختار هندسى آن را به دست آورد، در اين صورت شناخت‌شناسى زيبايى قرآن در سايه ساختار هندسى با ارائه موضوع منسجم و سيستمى در كنار موضوعات و مفاهيم، معنا و مفهوم پيدا مي‌كند. با اين روش مي‌توان ميدانهايى از مفاهيم را نشان داد كه ارتباط هر يك با موضوعات ديگر را روشن مي‌كند و ژرفايى كلام را نمايان مي‌سازد؛ چون يكى از جنبه‌هاي مهم مثليت قرآن را بايد در عمق معانى آن در نظر گرفت و وقتى اين عمق روش مي‌شود كه كلمات در نظام ارگانيك تعريف شود. نظريه پيوستگي، در توصيف ياد شده، از سنج مناسباتى نيست كه قدما مانند بقاعى (م885) در كتاب نظم الدرر فى تناسب الايات والسور ، و برخى ديگر مانند سيوطى (م910 م) در تناسق الدرر فى تناسب الايات والسور مطرح كرده‌اند. زيرا در اين نوع پيوستگي، نه سخن از سوره است و نه سخن از آيه، بلكه سخن از معنى بخشى خاص مفاهيم و كلمات و تعيين جايگاه آن در قرآن است در اين روش، هدف كشف معانى و درك پيام وحى است، لذا همواره معطوف به ساختار كلمات درارتباط با ديگر واژه‌ها است.
اين مطالعه بر اين اصل استوار است كه مفاهيم به كار رفته در قرآن نوعى پيوند در جهان‌بيني دارد و از پشتوانه‌اى عقيدتى و فرهنگى برخوردار است و بدون پژوهش گسترده و معني شناسانه در كل قرآن چنين دركى حاصل نمي‌گردد.
توشيهكو ايزوتسو(م1993م/1371ش) دو كتاب در زمينه قرآن دارد كه ميان قرآن‌پژوهان بيش از آثار ديگر او موردتوجه قرار گرفته، خدا و انسان در قرآن، مفاهيم اخلاقى در قرآن. وى دراين دو كتاب به دنبال كشف ساختار هندسى خدا و انسان و مفاهيم اخلاقى با اصل پيوستگي ميان مفاهيم كليدى و پيدا كردن ميدانهاى معنى شناختى آن از واژه‌هاى اصلى قرآن است او نگرشى جامع و سازواره از كل مفاهيم قرآن را در اين روش دنبال مي‌كند و به حق دريافته كه طرح معارف قرآن در يك حركت معني‌شناختى سيستماتيك قابل شناسايى است، زيرا خود تصريح مي‌كند كه كاوش در واژگان، حاصل تلاشى است در شبكه‌اى پيچيده و وسيع از ارتباطات چندجانبه ميان كلمات (خدا و انسان در قرآن، ص34).
بنابراين، زيبايي‌شناسى قرآن مجيد، مبتنى بر شناخت كشف لايه‌هاى كلام و دريافت پيام است و اين در صورتى عملى خواهد بود كه زبان قرآن و نظام معنايى پيوسته آن، شناسايى شود و عمق معانى و جنبه‌هاى ناشناخته آن كه همواره در تفسير درباره كشف و پرده‌بردارى آن سخن مي‌رود، شناسايى شود.

5- هماهنگي‌هاى لفظى و معنايى قرآن

بارها گفتيم، در گفتمان زيبايي‌شناسى قرآن، بيشترين تاكيد بر محور فصاحت و بلاغت اين كتاب است، در حالى كه جنبه‌هاى ديگرى هم وجود دارد كه با زيبايى قرآن رابطه وثيقي دارد به عنوان نمونه از هماهنگى آوايى قرآن مي‌توان ياد كرد هماهنگ بودن از نظر به كارگيرى حروف، به كارگيرى واژه‌ها، نظم منطقى حاكم بر آيات و سوره‌ها، مثلاً در مورد به كارگيرى حروف، برخى از سوره‌هاى قرآن با حروف و آهنگ واحدى چون الف، ي، هـ، ر، د، س ختم مي‌شود، مانند پايان آيات سوره مريم كه با الف تمام مي‌شود زكريا، حفيا، شقيا، وليا، رضيا، سميا، و برخى با دو حرف يا سه حرف مانند ون، ياون، چنانكه قسمتى از سوره انبياء بدين گونه ختم شده است حافظين، راحمين، عابدين، صابرين، صالحين، ظالمين، مومنين، وارثين، و برخى با حروف و آهنگى متنوع‌تر كه البته بيش از همه ن در انتهاى آيات قرآن كريم به چشم مي‌خورد و به پايان آيات، آهنگى مخوصص و دلنشين و شنيدنى بخشيده و موجب خوشخوانى اين كتاب و جاذبه آن گرديده است. 4
اينكه قرآن از نظر موسيقي‌پذيرى بي‌همتا و در قالب، وزن و قاعده‌اى است كه به راحتى مي‌توان آن را بي‌صدا و با صدا به شكل مطلوبى خواند، مورد تاييد همه آشنايان به قرآن است اين روش هر چند در كتابهاى دينى و ادعيه رعايت مي‌گردد و مي‌توان شيوه عام كتابهاي مقدس دينى دانست، اما از آنجا كه در بحث اعجاز قرآن بيشتر بر محور فصاحت و بلاغت سخن گفته مي‌شود و هماهنگى هاى لفظى و تاثير آن در جاذبه كمتر برجسته مي‌شود، بايد اصلى در زيبايي‌شناسى قرآن را موسيقى قرآن دانست كه به آن جاذبه فوق‌العاده بخشيده است.
شايد به دليل همين خصوصيت است كه قرائت قرآن رواج و گسترش يافته و در جوامع اسلامي برنامه‌هاى جلسات قرائت و حفظ و مسابقات يك عادت حسنه شده است، تا آنجا كه مساله خواندن قرآن در زندگى فرد و جامعه اسلامى نوعى حظ و التذاذ درونى پديد آورده و احساس و كششى استثنايى ايجاد كرده است، به گونه‌اى كه افراد هر چند معانى آن را ندانند، از خواندن آن لذت مي‌برند، خشوع و توجه به خدا پيدا مي‌كنند.
البته قرآن‌پژوهان ازديرباز به اين ويژگى قرآن پرداخته و يكى از وجوه اعجاز قرآن را همين مساله هماهنگي‌هاى لفظى و آهنگين بودن قالب و وزن كلمات و مطابقت داشتن با طبع و تاثير در نفوس دانسته و مبانى و مقاماتى براى موسيقى قرائت قرآن قائل شده‌اند (تهران، ميرزا مهدي، مبانى موسيقى قرائت قرآن، ص55، ابوزهره، المعجزه الكبري، ص92).
نمونه ديگر، نظم معنايى است، چينش كلمات كه هر هوشمند نكته‌يابى مي‌تواند از نوع چيدن و تركيب و پيوند واژه‌ها در كنار يكديگر از جهت زيبايي، صورت، مفهوم، ظرفيت و همخوانى با واژه‌هاى ديگر را دريابد، نظم به گونه‌اى است كه هيچ واژه‌اى را نمي‌شود جايگزين ديگرى كرد. اين نظم و هماهنگى را مي‌توان از جهت زيبايى و غيرزيبايى ظاهر واژه و آهنگ و برگزيدن واژه‌هاى مترادفى كه نقيض آنها معنايى ديگر دارد و با ظرفيت و فراگيرى آنها متفاوت است مشاهده كرد. (دراين باره ر.ك: ايازي، قرآن اثري جاويدان، ص22-24).
البته جنبه‌هاى ديگرى از هماهنگي‌هاى لفظى و معنايى وجود دارد، با ذكر نمونه‌هايى در اين نظم روشنگر زيبايي‌شناسى مي‌باشد كه به همين اندازه بسنده مي‌شود و تفصيل و توضيح بيشتر ابعاد مثليت قرآن را به فرصتى ديگر موكول مي‌كنم و از خداوند متعال درخواست موفقيت در خدمت به قرآن را طلب مي‌كنم.

فهرست منابع

1- ابن عطيه محمدبن الحق، المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دارالكتب العلميه، تحقيق عبدالسلام عبدالشافى محمد، ط1، 1413هـ.
2- ابوزهره، محمد، المعجزه الكبري، قاهره، دارالفكر العربي.
3- ايازي، سيدمحمد علي، چهره پيوسته قرآن، قم، هستي‌نما، 1381ش.
4- ايازي، سيدمحمد علي، قرآن اثرى جاويدان، كتاب مبين، 1383 ش.
5- ايزوتسو، توشيهكو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران، شركت انتشار، 1362 ش.
6- تهراني، ميرزا مهدي، مبانى موسيقى قرائت قرآن، تهران، نشر زلال، 1374ش.
7- حديثي، طاهر، چكيده پايان‌نامه‌هاى علوم قرآني، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1376 ش.
8- زماني، جرجاني، بستي، ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن، تحقيق محمد زغلول سلام، قاهره، دارالمعارف بمصر، ط2، 1387 هـ.
9- زركشي، بدالدين، البرهان فى علوم القران، بيروت، دارالكتب العلميه، تحقيق يوسف مرعشلي، 1997م.
10- علم الهدي، سيدمرتضي، الموضح، عن جهه اعجاز القرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوي، تحقيق رضا انصاري، 1383 ش.
11- قاضى عياش بن موسي، الشفا به تعريف حقوق المصطفي، قاهره، مكتبه دارالنراث، 1425 هـ.

پى نوشت‏ها:

1- سيدمرتضى در كتاب الموضح عن جهه اعجاز القرآن، ص36، 38، 45، به صراحت يادآور مي‌شود كه هيچكدام يك از اين وجوه به تنهايي، دليل بر اعجاز نمي‌شود.
2- به عنوان نمونه ر.ك: بررسى يمزان تاثير آواى قرآن بر كاهش درد بيماران، نيكبخت نصرآبادي، دانشگاه تربيت مدرس (چكيده پايان‌نامه‌هاى علوم قرآن، ص30) مجله بينات، شماره 11، ص34.
3- در اين باره ر.ك: ايازي، قرآن اثرى جاويدان ص46.
4- در اين باره: ر.ك: احمد عبدالمجيد محمد خليفه، نهايات الآيات القرنيه بين اعجاز المعنى و روعه الموسيقاء قاهره، مكتبه الاداب، 1426هـ.
جمعه 31 شهریور 1391  1:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

همچون قرآن كه به معني، هفت توست بررسي ابعاد زباني، ادبي و موسيقايي قرآن

همچون قرآن كه به معني، هفت توست

بررسي ابعاد زباني، ادبي و موسيقايي قرآن

عزت اله الوندي

گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند***نگـــاه دار ســر رشته تـــا نگـه دارد .
مقالة حاضر شامل دو بخش است، بخش اول درباره‌اي جنبه‌هاي ادبي ، زباني و زيبايي‌شناسي قرآن است كه در مجالي اندك ارائه مي‌شود.
بخش دوم مقاله درباره‌ي تلاوت تنغيمي قرآن است كه با توجه به منابع موجودي كه در اين زمينه وجود دارد نگاشته شده است، اميد كه مورد پسند و قبول واقع شود.
وَاِنْ كُنْتُمْ في ريبٍ ممَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنَا،‌فَاٌتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ اٌدْعوُا شُهَداءَكُمْ مِنْ دوُنِ اٌللهِ اِنْ كُنْتُمْ صَادِقينَ.(23)
فَاِنْ كْم تَفْعَلوُا وَلَنْ تَفْعَلوُا فَاتَّقُو اٌلنَّارَ اٌلَّتيِ وَ قُودُهَا اٌلنَّاسُ وَالحِجَارَةُ اٌعِدَّتْ لِلْكَافِريِنَ (24) بقره
آن چه قرآن را از يك اثر ادبي صرف متمايز مي‌كند جنبه‌هاي مختلف هنري و زيباشناسي است كه باعث شده، هر يك از اين جنبه‌ها را اعجازي براي بيان كلام وحي تلقي كرد . قرآن كتابي‌ست كه علاوه بر سرشار بودن از آموزه‌هاي انساني، از مواهبي چون زيبايي واژه‌ها، آهنگين بودن آيات، متناسب بودن عناصر زباني با معاني و … برخوردار است و كسي كه قرآن مي‌خواند اگر تعمق بيشتري به خرج بدهد، مسلماً از لذت زيبايي‌هاي ظاهري و دروني آن محظوظ خواهد شد،‌آن چنان كه حافظ شده است :
ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطــــايف حكمــي بــــا كتــاب قرآنـــي
آن كه مي‌خواهد از لذت‌هاي ظاهري و دروني قرآن بهره‌مند شود، بايد علوم بلاغت بداند، بايد ادبيات بداند، آشنا با دستور زبان باشد ، تئوري‌هاي زباني و ادبي را بشناسد، تا رمزهاي قرآن را درك كند كه البته اين‌ها نيز ، نياز به يك عنصر ديگر دارد و آن انس با قرآن است به اضافه‌ي معارفي كه براي اين كار به وجود آمده است . از زمان حضرت رسول ( ص) كه اولين مفسر قرآن بودند،‌تا بعد از مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم مغنيه، ما به تفسيرهاي مكرري به فراخور عصري كه در آن زندگي مي‌كنيم احتياج داريم . آن هنگام است كه از قرآن حظّ هنري مي‌بريم و باز هم يك شرط دروني ديگر دارد و آن ايمان است يعني اگر قرآن را منكرانه بخوانيم شايد به چشمان زيبا نيايد.
اگر در ديده‌ي مجنون نشيني*** بــه غير از خوبــي ليلي نبيني
يا
هر آنكه بي‌هنر افتد نظر به عيب كند
و شرط ديگر در اين جا نهفته است كه :
عروس حضرت قرآن ، نقاب آن گر براندازد
كه دارالملك ايمان را مجرد بيند از غوغا
آن چه در اين جمال اندك مي‌آيد به راستي كه بازگو كننده‌ي لطايف قطره‌يي از درياي بي‌كران قرآن نيست ولي اين را نيز بايد در نظر گرفت كه : اگر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم .
بزرگان زيادي چون « عبدالقاهر جرجاني » ‌( صاحب دو كتاب مهم در علم معناي : اسرار البلاغه و دلايل الاعجاز ،‌« زمخشري » ( صاحب تفسير كشاف ) وبزرگان با ذوق ديگري چون « جا خط » ، سيد علم الهدي، غزالي و … در پي كشفت زيبايي‌هاي زباني و اعجاز قرآن بوده‌اند ودر اين راه به شكر خدا و مدد از او به كشف‌هاي زيادي پي برده‌اند.

اعجاز زباني

شاعران اولين كساني هستند كه در زبان انقلاب مي‌كنند و شكل و فرم زبان را در شعرهايشان به هم مي‌ريزند و اين به هم ريختن فرم (Norm) ها گاه آن چنان جا افتاده و قابل پذيرش است كه هنگام خواندن شعر انسان را وارد دنيايي از لذت‌ها مي‌كند و اين لذت‌هاي معنوي در قرآن چند برابر است، به طوري كه وقتي مخاطبي آگاه ، در سايه‌ي الطاف هنري قرآن قرار مي‌گيرد ،‌ « تقشعِرُّ منه جلود » پوست بدنش مور مور مي‌شود و از شكوه و عظمت قرآن مو بر اندامش راست مي‌شود ، وقتي در سوره يوسف به اين آيه برمي‌خوريم كه :
وِ اسْتَبَقَا اٌلْبَابَ وَ قَدَّتْ قَميصَهُ مِنْ دُبُروَ اَلْفَيَا لَعَل اٌلْبَابِ، قَالَتْ مَاجَزَاءَ مَنْ اَرَادَ بِاَهْلِكَ سُوءً ا اِلاَّ اَنْ يُسْجِنَ اَوْ عَذَابٌ اَليِمٌ . (25) »
موسيقي كلمات در اين آيه براي ما مبين فضايي هول آور و بغرنج است، از آن گونه كه يوسف به بندش گرفتار آمده، يا در اين آيه خُذوُهُ وَ غُلّوهُ ثُمَ اٌ لحَجيمُ صَلُّوهُ وحشت دوزخ به خوبي در آهنگ كلمات حس مي‌شود، از اين نمونه‌ها در قرآن فراوان است ولي مجال بازگويي اندك .
« به عقيده‌ي برخي از معاصران، در ميان قدما آن دسته كه طرف دار لفظ‌اند ، كساني هستند كه هنر را در جنبه‌ي تصوير و خيالي آن مي‌دانند، يعني آن چه مربوط به اسلوب بيان است نه نفس معاني، كه گفته‌اند « المعاني مطروحهٌ في الطريق » و بسياري از علماي ادب و بلاغت كوشش خود را معروف بر اين داشته‌اند كه اعجاز قرآن را در همين زمينه‌ي بيان و جنبه‌ي تصويري آن بدانند و از معاصران ، نيز كساني به صورت ديگري اين مسأله را مطرح كرده‌اند »
بخشي از اعجاز زباني قرآن نيز به تصوير و استفاده از آن برمي‌گردد ، چنان كه در تمثيل‌هاي قرآني ما به نمونه‌هاي زيبا و منحصر به فردي برمي‌خوريم :
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اٌلذَّي اٌسْتَوْقَدَ نَاراً فلَمّا اَضَاءَتْ مَاحَولَهُ ذَهَبَ اٌللهُ بِنَورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فيِ ظَلُماتٍ لٌاًّيُبْصِروُن. (17) بقره
« مثلِ آنان همچون مثلِ كساني كساني است كه آتشي افروختند و چون پيرامون آنان را روشنايي داد، خدا نورشان را برد، و در ميان تاريكي‌هايي كه نمي‌بينند رهاشان كرد. »
اين‌ها همه معجزه‌‌هاي لفظ و واژه است كه در همان رشته‌ي منظم گردآوري شده است و آن چنان زنجيروار و به هم پيوسته كه كسي را ياراي جابه جايي آنها نيست.
و حالا پوينده راه كلام وحي با بهره‌گيري از خود، دانش و تجربة آن چه را آموخته در ذهن خود به نظم درمي‌آورد و با سير در معاني هفت توي قرآن هنر و خود متجلي در هنر را ادراك مي‌كند:
همچو قرآن كه به معني هفت توست
خاص را و عــام را مطعــم در اوست

تلاوت قرآن

در تلاوت قرآن كه نوع متعالي هنر قدسي‌ست، قاري با توجه به عناصر زباني و زيبايي‌هايي كه در آيات شريفه‌ي قرآن هست و ضمن آشنايي با انواع قرائت‌ها، به تلاوت مي‌پردازد و اين تلاوت نيازمند آمادگي روحي و باطني‌ست . چرا كه اين هنر همچون همه‌ي هنرهاي ديگر نيزامند يك نوع رياضت و تزكيه نفس است .و تقوايي را نياز دارد كه قطعاً اين توقا نيز تأثير زيادي در نورانيت قرائت مي‌گذارد و مسلماً آن را تأثير گذارد و دل نشين ‌تر مي‌كند. قاري لازم است علاوه بر دانستن اصول و قواعد تجويد، با دستگاه‌ها ، مقامات و نغمات موسيقي عرب نيز آشنا باشد.
از اين جهت موسيقي عرب را مورد بررسي قرار مي‌دهيم : هر زبان آواشناسي خودش را دارد و متناسب با آواهاي خود موسيقي هماهنگ با خود را مي‌طلبد . بسياري از الحاق آهنگ‌ها هستند كه در يك زبان سوار بر كلمات آن زبان مي‌شوند. اما در زبان‌هاي ديگر نه و از آن جا كه در تلاوت قرآن كريم با زبان عربي سروكار داريم،‌نياز به آشنايي با نغمه‌ها، آ‎هنگ‌ها و نواهاي موسيقي عرب داريم.
عمده دستگاه‌هايي كه در حال حاضر قاريان در سطح جهان به ويژه در ايران و مصر از آنها استفاده مي‌كنند با مقام‌هايي است با نام « صبا » يا « بيات» ، « نهاوند » ، « عجم » ، ‌«رست » ،‌« سه گاه » ، « چهارگاه » و « حجاز»‌. اين مقام‌ها، ‌مقام‌هاي اصلي تلاوت‌هايي ست كه قاريان جهان بر حسب سبك و ذوق و سليقه‌ي خود به آن مي‌پردازند و البته تركيب‌هاي متنوعي از اين نغمه‌ها را در ارائه‌ي تلاوت پديد مي‌آورند . هر يك از اين نغمه‌ها حال و هواي خاص خود را دارد و در اين جا تبحر قاري‌ست كه متناسب با آيات قرائت شده صوت و لحن مناسب را برمي‌گزيند و اين استادي اوست كه باعث مي‌شود قاري وزن آيات را متناسب با معاني و همچنين پرده‌ها را مطابق با مفهوم آيات به كار گيرد، پايين ، متوسط يا اوج. مثلاً در آياتي كه مضمون دعايي دارد، قاري بايد حالت خضوع و خشوع و فروتني را حفظ كند. مقام « صبا» را براي آياتي با مضامين حزن و اندوه بر مي‌گزينند .
بعد از فراگيري تجويد و مفاهيم و ترجمه، صحت قرائت‌ها بايد به وسيله‌اي قاري مورد تأكيد قرار بگيرد.
برخي استادان براي آسان كردن آموزش ، هر يك از دستگاه‌هاي قرائت را به تقسيمات كوچك‌تري تبديل نموده‌اند، از جمله « قرار» ، « جواب‌» ، « جوابِ جواب » كه البته مبناي علمي اين گونه تقسيم‌ها نياز به بحث و بررسي زيادي دارد ولي مجال ما اندك است .
قطعاً كسي كه مي‌خواهد نغمه‌يي را تلاوت كند قبل از آن بايد داراي صوت خوب باشد و صوت نيز بايد مركوب لحن باشد و لحن راكب صوت و اگر مركب راهوار نباشد ،‌سوار يقيناً به مقصد نخواهد رسيد . پس قاري لازم است كه به تمرين‌هاي ويژه‌ي پرورش صدا و محافظت از صوت خود بپردازد و حنجره‌اش را آمده‌ي استفاده از اين الحان كند.
تركيب الحان
درباره‌ي چگونگي تركيب الحان بايد گفت : همچنان كه در موسيقي سنتي ايران و آواز ايراني رخ مي‌دهد، خواننده‌ي آواز در هر دستگاهي كه آغاز به خواندن مي‌كند،‌ در همان دستگاه تمام مي‌كند ( فرود مي‌آيد ). البته مشتركاتي در دستگاهها وجوددارد كه تركيب گوشه‌ها باهم در هماهنگي ويژه‌يي شكل جديدي را پديد مي‌آورد كه تازه و بديع است . قاري قرآن هم مثل خواننده‌اي آواز بايد ترتيب، تقدم و تذخر الحان احاطه داشته باشد. سبك‌هاي مختلفي وجود دارد از جمله : « مبسوط خواني » ،‌ « تركيبي » ، «‌تركيزي » و «متنوع». مثلاً در شيوه‌ي تركيزي قاري قرآن يك مقام را در مركزيت قرائت خود قرار مي‌دهد و الحان ديگر را در حول اين مقام به كار مي‌گيرد و پس از قرائت هر نغمه مجدداً به آن مقام اصلي تركيز مي‌كند. مقام « رست » را بسياري از قاريان به شيوه‌ي تركيز به كار مي‌گيرند.
اميدواريم قاريان محترم قرآن با مطالعه‌ي قرائت‌هاي تنغيمي قرآن در درست خواندن قرآن موفق و پيروز بشوند و در جهت اشاعه‌ي پرتوهاي نوراني قرآن مجيد تلاش و كوشش كنند.

منابع :

1ـ قرآن كريم
2ـ صور خيال درش فارس، دكتر محمد رضا شفيعي كدكني
3 ـ مجله‌ي رودكي ، ديماه 77
4 ـ روزنامه‌ي بيان دوشنبه 6 دي 78

جمعه 31 شهریور 1391  1:11 AM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مصاديق زيبايي در نگاه قرآن و روايات (2)

مصاديق زيبايي در نگاه قرآن و روايات (2)

محمدعلی عادلی مقدم

اشاره : بخش اول اين مقاله به زيبايي هاي مادي (محسوسات) اختصاص داشت. در اين بخش ، زيبايي هاي معنوي از ديدگاه قرآن بررسي مي شود.
ب : زيبايي هاي معنوي زيبايي هاي معنوي و معقول به دليل سنخيت و نزديكي با روح انسان ، از عالي ترين درجات پر جاذبه زيبايي مورد تاكيد و تشويق دين است و در قرآن به آن توجه خاصي بمراتب بيشتر از زيبايي مادي شده است.
لذت از زيبايي معنوي براي انسانهاي صاحب كمال كه از درك عقلاني و ايماني بيشتري برخوردارند، قابل وصف نيست و انسانهاي در راه مانده از درك آنها عاجزند. در ذيل به نمونه هايي از آنها اشاره مي شود.

1- صبر و استقامت

قرآن مي فرمايد: شكيبايي نما، شكيبايي زيبا. علامه جعفري بيان مي كند: چه بزرگ و زيباست آن روح كه در برابر حوادث و انگيزه هاي بي اساس و غيرمنطقي خود را نمي بازد و تلخي صبر و بردباري قيافه او را كه مانند پرده اي روي روحش كشيده است ، در هم و برهم نكند و تبسم با عظمت او را مبدل به گرفتگي عبوسانه ننمايد. تبسم در هنگام شكيبايي و گشادگي رواني در مقابل عوامل و انگيزه هاي كوبنده ، همان زيبايي معقول است كه هيچ تماشاگري را هر اندازه هم كه تماشايش طولاني بوده باشد، سير نمي كند. تحمل و بردباري در راه هدفهاي والاي زندگي و در برابر ناگواري ها و ناملايمات ، هيچ گونه نمود نقاشي و ترسيمي و مناظر طبيعي ندارد؛ ولي از زيبايي اي برخوردار است كه هر گونه زيبايي را معنا و محتوا مي بخشد.

2- زيبايي عقل

عقل يكي ديگر از مصاديق زيبايي معنوي است كه صاحب آن از جمال و زيبايي معقول برخوردار است.
امام حسن عسكري (ع) فرمود: زيبايي صورت جمال ظاهري است و زيبايي عقل جمال باطني.
هيچ جمالي زيباتر از عقل نيست.
فهم و بينش كامل از موهبتهاي زيباي الهي است كه موجب سعادت و خير و وصول به حقيقت و جذب زيبايي ها مي شود. عقل اولين نعمتي است كه خداوند خلق كرد. خداوند عقل را خلق كرد و آن اولين مخلوق است و در همين حديث ، امام براي عقل 75لشكر (خصلت) شمارش كرده كه هر كدام به تنهايي يك زيبايي معنوي است و در حديثي ديگر امام صادق (ع) فرمود: خداوند عقل را زينت خلقش قرار داد.

3- زيبايي علم

در نگاه زيباشناسي ، دين يكي از مظاهر و نمود زيبايي علم است.
امام علي (ع) مي فرمايد: دانش ، زيور و زيبايي انسان است.
شاهكاري هاي شگفت انگيز رفتاري و صنعتي و هنرآفريني ها از بركت وجود علم است.
علم ، حياتبخش است.
علم ، لباس زيبايي است كه بر اندام انسان كشيده مي شود و اعمال او را زيبا مي گرداند و انتخابي زيباگرانه دارد.

4- نيت زيبا

انديشه و نيت زيبا در اعمال و رفتار نسبت به خدا و هستي ، يكي ديگر از زيبايي هاي معنوي است.
نيت زيبا حاكي از ديد مثبت و زيباگرايانه به جهان اطراف انسان است.
امام علي (ع) مي فرمايد: نيت خوب ، زيبايي سيرت هاست.

5- زيبايي عفو و اغماض

ذوق و شهود و احساس زيبايي جويي آدمي نمي تواند صحنه زيباي چشم پوشي از انتقام را ترسيم كند. آيا زيباتر از صحنه عفو و گذشت سراغ داريد؟ امام علي (ع) مي فرمايد: زيباترين افعال قدرتمند، عفو و گذشت است.
خداوند مي فرمايد: با عفو و بخشش كه زيباست ، از لغزشهاي مردم در گذر.
جدايي هاي هدايت گونه از منحرفان و تبهكاران و صحنه ها و مكانهايي كه با روح الهي انسان سازگاري ندارد، جلوه اي از زيبايي هاي استقلال و اصالت روح زيباطلب انسان است و با اين هجرت و جدايي خود، به دنبال اصلاح و ايجاد تغيير در طرف مقابل و كشانيدن او به زيبايي هاست قرآن مي فرمايد: "به آنچه مي گويند ، بردبار باش و از آنان دوري گزين ؛ دوري و جدايي زيبا." علامه جعفري مي گويد: روح چنين شخصي از نوعي زيبايي عالي برخوردار است كه خود بيش از همه از آن زيبايي لذت مي برد. اين آرمان معقول نشان دهنده آن كمال زيباست كه با وجود آمدن يك عامل نفرت و انزجار، روح خود را مبدل به خزان نمي كند كه هم طراوت و سرسبزي و شاخسارهاي روح خود را از بين ببرد و هم روح آن كس را كه از او جدا شده است.
توجه و لذت بردن از جمال مطلق ، هدف و نهايت عشق ورزي است.
شايد براي همه انسانها بدون مقدمه و واسطه ، رسيدن به اين هدف ممكن نباشد؛ ولي مي شود از مقدمات و مراتب نازل زيبايي شروع كرد و با استمداد از حس كمال طلبي ، به مراتب عالي زيبايي يعني كمال مطلق رسيد. بوعلي سينا رابطه اين دو را بدين صورت بيان كرده است : خداوند جمال دايم و نهايي است و در طبيعت ، زيبايي اي نهفته است كه موجب رغبت و محبت به خداوند مي شود. بنابراين جمال مادي وسيله عروج است ، نه هدف.
سير و سلوك جمالي مراحلي دارد كه بايد پله پله طي شود و يكي از اصول مكتب جمال اين است كه زيبايي هاي مادي و زميني و مجازي نه تنها سزاوار عشق ورزي نيستند، بلكه اگر كسي از اين پل ها عبور نكند، به مقصد حقيقي نخواهد رسيد؛ يعني زيبايي مراتبي دارد. عده اي در زيبايي هاي مقدمي و محدود و ناقص توقف مي كنند و عده اي ديگر از اينها گذر كرده و به هدفهاي عالي زيبايي هاي معنوي مي رسند و به جايي مي رسند كه چهره و جمال الهي را مشاهده مي كنند. در قرآن شريف ، عشق ورزي به زيبايي هاي دنيوي ، به عنوان وسيله به رسميت شناخته شده و تاييد گرديده است.
اين عشق هاي محسوس و مادي در نهايت به عشق معنوي و به مرحله عشق الهي صعود مي كند. از منظر قرآن تمام زيبايي هايي كه در نمايشگاه طبيعت موجود است و زيبايي هايي كه محصول فكر و ذوق انسان است ، اگر فاسد نباشد ، مثل زيبايي هاي معنوي به خداوند نسبت داده شده و به يك نقطه ختم مي شود. تمام اين جلوه هاي زيبايي در اطراف يك مركز و اصل مي چرخد. يوسف و زليخا هر دو طالب جمالند ؛ اما يوسف طالب جمال عقلي است و زليخا خواستار جمال حسي.
زليخا در آغاز راه فقط همان جمال صوري را مي بيند و يوسف در پايان راه در حسن صورت قبول مي نگرد. كلام و قلمي را كه در جستجو و تشنه زيبايي است ، با كلام امامي كه زينت بخش عابدان است ، به پايان مي رسانم : خدايا! انسان هاي مشتاق را از نظر به ديدار زيبايت محجوب و پوشيده مفرما

جمعه 31 شهریور 1391  1:12 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها