فیلم«برائت از مسلمانان »شکل مجسم تمامی هجمههایی بود که تا کنون بر علیه اسلام و پیامبر عظیمالشان آن، صورت گرفتهاست. بازیل تمام حدود اخلاقی را زیر پا گذاشت و با بیشرمی تمام در فیلمی هزل گونه شخصیت نبی اکرم(ص) را مورد اهانت قرار داد.
جنگی که سالهاست آغاز شده …
جنگ رسانهای غرب بر علیه اسلام دیر زمانی است که آغاز شدهاست؛ در واقع از ابتدای به وجود آمدن رسانه در انواع قابل دسترس آن! بدیهی است که این هجمهها که در گذشتههای نه چندان دور ریشه در تعارض اعتقادات مذهبی و بعضا سیاسی داشت، امروزه جای خود را به مسائل دیگری دادهاست. این تغییر سبب، موجب تغییر جبهه نیز بوده، به طوری که ما در هجمههای جدید شاهد هدف قرار گرفتن طیفهای وسیعتری از اجتماع هستیم.
زمانی ارنست رنان، در قرن هجدهم، با تاختن بر اساس دین اسلام، در پاریس، جایی که کمتر مسلمان دیده میشد، به حملهای گسترده در قالب متون فلسفی و عقلی بر علیه اسلام دست میزد و مخاطب او طیف تحصیل کردگان و دانشگاهیان بودند[1]؛ اما امروز با تجهیز بشر به پیشرفتهترین ابزار ارتباطات، به نظر میرسد روند این هجمه به شکلی قابل تأمل تغییر کرده و ظاهرا مبدعان این حرکت به دنبال اهدافی ورای آنچه پیشینیان به دنبالش بودند، هستند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، موضوع حمله به مقدسات اسلامی که تا قبل از آن صرفا یک موضوع آکادمیک و یا در حد محدودی سیاسی بود، به یک موضوع درخور تأمل بدل گردید. ابزار حمله برای ضربه زدن به نظام نوپای اسلامی از طریق ضربه زدن به ایدئولوژی بنیادین آن، در حقیقت کوبیدن اصل برای در هم شکستن فرع بود. بدینسان که نخستین حرکت در راستای چنین تفکری درست پس از پایان جنگ تحمیلی شکل گرفت: نگارش رمان آیات شیطانی.
فتنه با آیات شیطانی کلید میخورد
آیات شیطانی نخستین جلوه بیرونی این تفکر بود، تفکری که امروزه هر آگاهی میداند که بخش اعظم آن از یک آبشخور صهیونیستی تغذیه میشود.احمد سلمان رشدی[2] یک به ظاهر مسلمان هندی تبار، کوشید تا با نگارش یک رمان خیالی شخصیتهای درجه اول عالم اسلام را به سخره بگیرد. شیوه او در بسیاری جهات حالتی دو پهلو داشت، به گونه ای که از بازی کردن با نامهای مشخص در شرایط غیر واقعی برای بیان مقصود خود بهره میبرد و در خلال این اثر پیامبر(ص) و صحابه ایشان را به زشتترین صفات متهم مینمود، واکنش مسلمین به این رمان توهین آمیز فتوای اعدام رشدی به وسیله امام خمینی (ره) است.
آشکار است که مقصود اصلی ارائه دهندگان این دست آثار تنها بازی با احساسات میلیونها مسلمان نیست. آنها آثار خود را عموما برای مخاطبان اروپایی و آمریکایی و به طور کلی غیرمسلمان تدوین میکنند و از دید سازنده هدف این است که این دسته افراد بیننده اصلی کار باشند. |
فتوایی که به وسیله علمای سراسر جهان اسلام مورد تایید قرار گرفت. تاثیر این فتوا به گونهای بود که غرب برای مدت 17 سال هرگونه حرکتی را در این زمینه متوقف کرد.با این حال تجربه سلمان رشدی، و عدم اهتمام جدی و پیگیری کشورهای اسلامی برای اجرای حکم آن[3] سبب شد تا استفاده از این شیوه در آرشیو فعال عملیاتی صهیونیست ها باقی بماند.
11 سپتامبر و طالبانیسم، مبنای یک هجمه تازه
پس از وقایع 11سپتامبر و لشکرکشی غرب به سرکردهگی آمریکا به عراق و افغانستان، که پایه اصلی آن بر مبارزه با اسلام به ظاهر بنیادگرا قرار داشت[4]، دولتهای غربی برای موجه نشان دادن موضوع جنگ در افکار عمومی مردمشان، نیازمند به ارائه دلایل قابل قبول بودند.در همین شرایط بود که استفاده از شیوه رشدی و بهرهگیری از رسانه در دستور کار قرار گرفت، اما اینبار مسئله به شکلی ویژه و قابل دسترس همهگان، مد نظر بود، مسلمانان باید به شکل دیوی ترسیم میشدند که در صدد نابودی جهان متمدن غرب هستند. کرت وسترگارد دانمارکی[5] این پروژه را با ترسیم نخستین کاریکاتور بر ضد مفاهیم اسلامی رقم زد.
او در این طراحی به سراغ شخص پیامبر رفت و کوشید تا تصویر خشونت باری را در قالب کاریکاتور به نمایش بگذارد. واکنش مسلمین به این هتاکی حتی ابعاد سیاسی و تجاری یافت و منجر به تحریم کالاهای دانمارکی، البته به شکل بسیار محدودی، شد.به فاصله کمی از وسترگارد، گیرت وایلدرز[6]، رهبر حزب آزادی هلند، در خلال فیلمی 15 دقیقهای به نام «فتنه» که با نمایش کاریکاتور وسترگارد آغاز شده بود، همه مسلمانان را، بدون استثنا، خون ریز و وحشی نامید. وایلدرز، که ارتباط او و حزبش با رژیم صهیونیستی فوقالعاده بوده و نیازی به اثبات ندارد[7]
در تدوین فیلم بیشترین بخش را به سران جمهوری اسلامی اختصاص داده و با نمایش چهره افرادی نظیر دکتر احمدی نژاد، مرحوم آیت الله مشکینی و … کوشیدهاست تا ایران را سلسله جنبان همان شری معرفی کند که در فیلم بنای معرفیاش را داشته است. این فیلم حتی در اروپا نیز مورد انتقاد قرار گرفت و بسیاری آن را حمل بر افراط کارگردانش گذاردند، حتی وسترگارد نیز بر او خرده گرفت، اما پاسخ به آن، چنان که باید درخور نبود.
سال 2011، بیداری اسلامی و ماجرهای تازه
سال 2011، سال اوج هجمه به مقدسات اسلامی است. تنها دو ماه پس از شروع این سال بود که کشیش روانی و دون پایه آمریکایی، تری جونز، با معرفی قرآن به عنوان سمبل اندیشه اسلامی که به عقیده او اندیشهای وحشی و تروریستپرور است، آن را به آتش کشید. حرکت او از سوی مقامات آمریکایی در حالی محکوم شد، که غول رسانهای صهیونیست ها با حمایت دولتمردان آمریکایی، کلیسای بیاهمیت جونز را به مرکز خبری دنیا مبدل کردند.[8]
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، موضوع حمله به مقدسات اسلامی که تا قبل از آن صرفا یک موضوع آکادمیک و یا در حد محدودی سیاسی بود، به یک موضوع درخور تأمل بدل گردید. ابزار حمله برای ضربه زدن به نظام نوپای اسلامی از طریق ضربه زدن به ایدئولوژی بنیادین آن، در حقیقت کوبیدن اصل برای در هم شکستن فرع بود. |
این حرکات در اروپا به وسیله شاهین نجفی نیز تکرار شد، اما اینبار اختصاصا شیعه مد نظر گرفته شد و تلاش بر این بود تا با هتاکیهای بی شرمانه، راه برای ارائه اینگونه حرکات در آینده گشودهشود. این کار در جمهوری آذربایجان، که پس از ایران بزرگترین جمعیت شیعه را در خود جای دادهاست، نیز به وسیله رافیق تقی تکرار شد، خروش مردم در باکو به زندگی تقی خاتمه داد، اما شاهین نجفی که به اروپا گریختهاست در پناه لابیهای صهیونیستی همچنان به کار خود ادامه میدهد.
آخرین تیر ترکش: برائت از مسلمین
ظاهرا اعتراضات گسترده مسلمانان قرار نیست از حجم حمله بکاهد، هنوز آتش اعتراض به جونز فروکش نکرده بود که سام بازیل [9]، یک کارگردان آمریکایی – اسرائیلی، فیلمی را می سازد با نام « برائت از مسلمانان »[10]. این فیلم شکل مجسم تمامی هجمههایی بود که تا کنون بر علیه اسلام و پیامبر عظیمالشان آن، صورت گرفتهاست.
بازیل تمام حدود اخلاقی را زیر پا گذاشت و با بیشرمی تمام در فیلمی هزل گونه شخصیت نبی اکرم(ص) را مورد اهانت قرار داد. این گستاخی بیسابقه خشم و نفرت جهانیان را چنان بر انگیخت که کارگردان ناچار شد از انظار مخفی شود و عقیده بسیاری از مطلعین امور بر آن است که اینبار عواقب وخیمی برای طراحان و مجریان رقم خواهد خورد.
نتایج گذرای یک بازخوانی
نگاهی اجمالی به دوره فعالیت عاملان این دست حرکات، از رشدی تا بازیل نشان دهنده نکاتی است که بد نیست گذرا به آنان اشاره کنیم:
1- در این کارها به تدریج کوشش شدهاست تا دستمایه تمسخر و تحقیر، چاشنی فحش، هتک حرمت و تهمت های ناروا باشد. ظاهر این نوع حرکت، ورای مقصود طراحانش، به نوعی آزمون شبیه است که می کوشد مرحله به مرحله پیش بیاید، آزمونی که بناست ویژگیهای تهاجم بعدی را ترسیم کند و به برخی دولتمردان غربی نشان دهد که آن انبار باروتی که آن ها در ذیل اعتقادات مسلمانان ترسیم کردهاند، چندان هم صحیح و موثر به نظر نمیآید و بدیهی است که نوع برخورد مسلمانان و به ویژه سران کشورهای اسلامی در این زمینه تأثیر گذار خواهد بود.
2- آشکار است که مقصود اصلی ارائه دهندگان این دست آثار تنها بازی با احساسات میلیونها مسلمان نیست. آنها آثار خود را عموما برای مخاطبان اروپایی و آمریکایی و به طور کلی غیرمسلمان تدوین میکنند و از دید سازنده هدف این است که این دسته افراد بیننده اصلی کار باشند.
3- ارائه این آثار ارتباط مستقیمی با شرایط موجود در خاورمیانه دارد. از زمان آغاز بیداری اسلامی – یا به تعبیر برخی بهار عربی – موج چنین هتاکیهایی فضای جهان را پر کردهاست و نکته اصلی اینجاست که سنگینترین توهین و هجمه درست در همین زمان به وقوع پیوسته است.
پی نوشت:
[1] این هجمه در همان زمان به وسیله سیدجمالالدین اسدآبادی در روزنامه عروه الوثقی – چاپ پاریس – پاسخ دادهشد.
[2] Ahmed Salman Rushdie
[3] گروهی از مسلمانان برای اعدام او به شکلی انفرادی وارد عمل شدند. مصطفی مازح، جوان 19 ساله لبنانی یکی از این افراد بود که در حال تلاش برای اجرای حکم و به دلیل زود عمل کردن چاشنی بمبی که به بدن خود متصل کرده بود به شهادت رسید.
[4] اسلامی که به شکل طالبانیسم و با حمایت ایادی آمریکا نظیر عربستان سعودی از مدتها قبل در خاورمیانه و به ویژه افغانستان نزج گرفته بود.
[5] Kurt Westergaard
[6] Geert Wilders
[7] او خود مدعی است که بیش از 40 بار برای شرکت در جلسات و کنفرانس های مختلف به سرزمینهای اشغالی سفر کردهاست.
[8] کلیسای او به ظاهر یک کلیسای شخصی است که تنها 50 عضو دارد
[9] Sam Bacile
[10] Innocence of Muslims
منبع:رصد