کاروان خاکریز خبرنگاران جبهه جهادی منتظران خورشید به راه افتاد تا مجاهدت دانشجویان بسیجی را نه در فکه و شلمچه، بلکه در خط مقدم روستاهای محروم شهرستان نکا منعکس کنند.
نمیدانم تعریف و توصیف شما از خبرنگار و عکاس چیست؟! از نگاه برخی مدیران شاید موجودی مداخلهگر تعریف شود، از منظر روابط عمومیها در جامه قشری مؤثر جلوهگری میکند که البتّه نباید هدیه و کادوی مناسب را به او فراموش کرد وگرنه آن سازمان را بایکوت خبری میکند؛ از نگاه جهادگران بسیج سازندگی، خبرنگار و عکاس یعنی زبان گویا و چشم بینای محرومین و مستضعفین برای توزیع منابع یکسان در کلیه نقاط.
خبرنگار و عکاس یعنی صدای پیرزن و پیرمرد فراموش شده روستا، یعنی بارقه امید در چشمان جوانان جویای کار در آبادی، یعنی واسطه شادی و سرور کودکان و نوجوانان دهات برای آنکه مدرسهای کنار خانهشان باشد تا مجبور نشوند شنبه تا 5 شنبه را برای تحصیل به نزدیکترین مدرسه شبانهروزی بروند و از خانواده دور بمانند. اما در دفتر عملکرد جبهه جهادی منتظران خورشید که مدتی است خاکریزهایی را به نام خبرنگاران و عکاسان تأسیس کرده، این قشر یعنی آمیزهای از تمام ارزشهای انسانی که ارزشهای خبری را معنا بخشیده است، ترکیبی از عنصر عشق و حقیقت که عناصر خبری را هویتی تازه هدیه کرده و معجونی از قلمداران و دوربین به دستانی که بدون چشم داشت مادی و با اخلاص و صفای باطنی در خدمت آرمانهای والای انقلاب اسلامی هستند.
* کلامی از رهبر معظم انقلاب: باید تنبلی را کنار بگذاریم
اخبار 21 شبکه ملی سیما روز سوم مرداد امسال مصادف با چهارم ماه مبارک رمضان در حال پخش گزیده فرمایشات مولا در مراسم افطار با مسئولین است. مثل همیشه شش دانگ حواسم را به کلام حضرت خامنهای (مدظلهالعالی) متوجه کردم تا در بخشهای پایانی فرمودند: «ما هنوز آن حالت لازم مناسب اسلامی را در میدان کار در خودمان به وجود نیاوردیم؛ یک قدری دچار تنبلی هستیم؛ این جزء میراثهای دوران استبداد و تسلط دیکتاتوری بر کشور است... باید تنبلی را کنار بگذاریم».
این کلام آقا، مرا یاد حضور جمعی از جهادگران در کوههای صعب العبور، سختیها و مشقات طاقت فرسای فرزندان روح الله انداخت؛ کسانی که با زبان روزه، مصالح را از آن راههای مالرو بالا میبرند بدون آنکه خم به ابرو بیاورند چرا که اعتقادشان بر این بود: «ما زنده برآنیم که آرام نگیریم؛ موجیم که آسودگی ما عدم ماست».
پس به فکر چارهای افتادم تا لحظاتی از سربازی افسران جنگ نرم را در قالب تصویر و صفحه خبر نشان دهم تا هم رهبرم را خشنود سازم و هم تنبلان را به تکاپو درآورم و الگوهایی از میدان عاشقی را به مردم معرفی کنم.
* خاکریزهای جبهه
یک دهه تجربه کافی بود تا بدانم کمتر از 24 ساعت میتوان کاروانی از اهالی رسانهها را دور هم جمع کرده و به میدان مجاهدت اعزام کنیم. پس تماس چند دقیقهای با مسئول خاکریز خبرنگاران جبهه جهادی منتظران خورشید که خواهری از جنس «فرهنگ» و «خبر» و جهادگری خستگیناپذیر است، برای اجتماع مجدد خاکریز خبرنگاران و عکاسان جبهه جهادی منتظران خورشید کافی بود؛ با این شرط که اعضای آن همگی بانوان رسانهای باشند چرا که قرار بود به اردوهای جهادی خواهران سری بزنیم و اینگونه خبرنگاران خبرگزاریها و روزنامهها به راه افتادند تا مجاهدت دانشجویان بسیجی را نه در فکه و شلمچه بلکه در خط مقدم روستاهای شیت و لایی رودبار از توابع شهرستان نکا منعکس کنند.
* خواهرانی از جنس عاشورا
به خود گفتم اگر قرار است جهاد و قیام را طوری به تصویر بکشم که دیگر اثری از تنبلی در هموطنانم مشاهده نکنم، بروم سراغ خواهران؛ تا هر که جهاد آنان را مشاهده کرد از عمق وجود کم آورده و احساس شرمندگی کند.
آری؛ خواهرانی که در اوج لطافت و ضعف جسمانی؛ 16 ساعت روزهداری مرداد ماه را در هوای شرجی مازندران به جان و دل خریدند تا مبادا محراب خدمت به خلق خدا خلوت بماند و مصداق «السابقون السابقون اولئک المقربون» شدند تا ذات و سرشت حقیقی سرباز ولایت را به رخ کشیده و ماهیت حقیقی بندگی را به همگان نشان دهند.
به هر روستایی که گام نهادیم، خواهرانی آسمانی را یافتیم که نور جهادشان روستا را تلألویی درخشان بخشیده بود و کودک و پیر و برنا را گرداگرد شمع تابناک خود به پرواز درآورده بودند. خواهرانی که ادب در مقابلشان سر تسلیم فرود آورده و خستگی در برابرشان زانوی تواضع به زمین ساییده بود، تخصص را برای رضایت حضرت دوست به چندین کیلومتر آن سوی خانههای راحتشان برده بودند و سختی نداشتن آب و راه را عاشقانه تحمل کرده بودند. آنها که سوسک، دشمن جانشان بود حال با مار هم گلاویز شده بودند. دستانی که ظرفهای مادر را کمتر لمس کرده بود، حال با قطره قطره آب اندک روستا به ساییدن ظرف مشغول بود، اینها مطالبی بود که جهادگران گروههای منتظران مهدی، یاوران ولایت و رهپویان شهدا به ما میگفتند تا الگویی باشد برای همه دختران ایران زمین.
* جهاد در جهاد
حضرت ختمی مرتبت فرمودند: «روزه در تابستان، جهاد است» و عجب سخت و دشوار است اختلاط جهاد خدمترسانی در جهاد روزهداری که فقط خاصّ بندگان گزینش شده الهی است. دانشجویان و طلاب جوانی که انواع کلاسهای درسی و آموزشی را برای پیشرفت نسل آینده ساز کشور برنامهریزی کرده و طراوت و شادابی را با انواع مسابقات و برنامههای ورزشی و هنری به روستاییان هدیه کرده بودند.
خاطرات جاودان و ماندگار یادوارههای شهدا و جشن زوجهای جوان روستاها و جشن تکلیف هم حکایتهایی دارد که این چند خط مجال راندن قلم را نمیدهد.
* این کجا و آن کجا؟
در مسیر برگشت بودم، تماس گرفتم با ادارهای برای پیگیری کاری که گفتند «مگر نمیدانی ساعت کاری رمضان از 9 صبح است تا دو نیم بعد از ظهر؟» و...
نگارنده: اسماعیل احمدی