ایران،کشوری چندفرهنگی است که تنوع قومی و زبانی، یکی از ویژگی های شاخص آن است.امروزه قومیت های مختلفی در پهنه جغرافیای وسیع این کشور زندگی می کنند که هریک با فرهنگ خاص خود نقش به سزایی در تاریخ و نیز شکل گیری فرهنگ ایرانی داشته اند.یکی از این قومیت ها لرها هستند که برخلاف کردها و ترک ها،تنها در مرزهای سرزمینی ایران ساکن بوده و بیشتر در غرب کشور حضور دارند.لرستان،خوزستان ،چهارمحال و بختیاری،کهگیلویه و بویراحمد و تا حدودی همدان، ایلام و قزوین از جمله استان هایی هستند که لرها در آنها سکونت دارند.این مقاله قصد دارد گوشه هایی از تاریخ این قوم را نیز بررسی نماید. • وجه تسمیه اولین اشاره به لرها را میتوان در متون تاریخی و جغرافیایی قرن 4 ه.ق. در واژههایی مثل "اللّریه"، "لاریه"، بلاد اللور" و "لوریه" یافت. با این حال برای یافتن اولین اظهار نظرها پیرامون وجه تسمیه لر باید تا قرن هشتم پیش آمد. حمدالله مستوفی به نقل از "زبده التواریخ" می نویسد: "وقوع [این اسم بر آن] قوم، بوجهی گویند از آن است که که در ولایت مانرود دهی است که آن را "کُرد" خوانند و در آن حدود، بندی که آن را به زبان لُری "کول" خوانند و در آن بند، موضعی که آن را " لُر" خوانند. چون اصل ایشان از آن موضع برخاستهاند، از آن سبب ایشان را لُر خواندهاند. وجه دوم آن که به زبان لُری کوه پر درخت را "لِر" گویند، بکسر راء. به سبب ثقالت،کسره لام را به ضمه بدل کردند و لُر گفتند. وجه سیوم آن که شخصی که این طایفه از نسل اویند، لُر نام داشته است .قول اول درستتر مینماید و هر چیز که در آن ولایت نبود،به زبان لُری نام ندارد و به مجاز از نقل زبانی دیگر نامی بر آن اطلاق کردهاند." منیورسکی،مستشرق بزرگ روسی می گوید:"اگر بخواهیم اصطلاح لر را مشتق از کلمات ایرانی بدانیم می توان لر را ماخوذ از لهراسب دانست" او همچنین به نقل از یوستی در نامنامه ایرانی می گوید:" لُر می تواند مشتق از کلمه فارسی Rudhro به معنای قرمز باشد." اصطخری، صحرای "لور" در شمال دزفول را که شهر باستانی "اللور" در آن است خاستگاه لرها و نام آنها را ماخوذ از نام این شهر میداند. دیگران "لر" را تحریف شده "لیر" یا "لِر" میدانند. لیر در لری به معنای پوشیده از درخت است و از آنجا که محل سکونت این قوم پردرخت بوده است به آن لیر گفتهاند.اماناللهی در قوم لُر، نظریات مربوط به وجه تسمیه لُرها را به سه گروه تقسیم میکند: برخی، لرها را از نسل شخصی به نام لر می دانند برخی این واژه لر را مشتق از کلمات ایرانی دانسته و عده ای نیز آن را به مکانی منسوب می کنند.. • خاستگاه گروهی از محققان بر اساس شواهد زبانشناسی و انسانشناسی فیزیکی، لرها را اصالتا ایرانی و یکی از شاخههای پارسیان باستان دانستهاند،هرچند برخی نیز مانند مولف "تاج العروس" بر اساس متون سدههای نخست اسلامی، لرها را شاخهای از کردها معرفی کرده اند.برای نمونه مسعودی، لرها را کرد میداند و کردها را نیز از نسل منوچهر و ایرج و پیشدادیان میخواند؛اما دیگران این نظر را مورد انتقاد قرارداده و نپذیرفتهاند چرا که از معانی کلمه "کرد" بیابانگرد، چادرنشین و رمهگردان است که در آن دوران برای تمامی اقوام صحرانشین بکارمیرفته، در نتیجه نمی توان به استناد این متون لرها را شاخهای از قوم کرد خواند و این اشتباهی است که مسافران و جهانگردان نیز به دلیل همجواری و نزدیکی زبانی این دو قوم داشتهاند. روایتهایی نیز که با داستانهای اساطیری در ارتباط هستند در این باره وجود دارد؛ ابن قتیبه، این قوم را از گروهی میداند که توسط وزیر ضحاک(اربابیل) از کشته شدن نجات یافتند؛یعنی همان گروهی که از کشته شدن به منظور تهیه غذای مارهای ضحاک ماردوش نجات یافته و به کوهها گریختند و روایت دیگری نیز هست که نسب کردها و لرها را به نوح می رساند. بنابراین بیشتر اطلاعاتی که امروزه ما درخصوص تاریخ قوم لر از آنها استفاده می کنیم حاصل اشارات و داده های پراکنده موجود در سایر کتب تاریخی است و همین مسئله صحبت کردن از تاریخ این قوم را دشوار می سازد.گرچه اولین اشاره ها به این قوم در منابع مربوط به قرن 4 ه.ق صورت گرفته ولی شواهد باستانشناسی،قدمت لرستان را به چهل هزار سال پیش بازگردانده و آثار بدست آمده از این منطقه را که مربوط به دورانهای پارینه سنگی، میان سنگی و نوسنگی است بازمانده هایی از فرهنگ پیش از تاریخ انسانی می داند. لرستان بنابر عقیده گردون چایلد،باستان شناس مشهور، از جمله سرزمینهایی است که انسان برای اولین بار در آن به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخته و کشاورزی و یکجانشینی را به عنوان لازمه پیدایش تمدن آغاز کرده است.از طرف دیگر بررسی ها حاکی از آن است که برخی نشانه های موجود در فرهنگ لری(اسطوره ها،زبان،باورها و...)مربوط به تمدن های بسیار کهن است.بنابراین گرچه نمی توانیم خاستگاه دقیق این قوم را از لحاظ زمانی مشخص کنیم اما می دانیم که از جمله اقوام کهن غرب ایران بوده اند. • تاریخچه حوزه تمدنی قوم لر طی زمان،فراز و نشیب های بسیاری را تحمل کرده و عرصه آمد و شد اقوام متعددی بوده است: - عیلامی ها و کاسی ها اولین قومی که بر پهنه لرنشین حکومت کرده است "عیلامی"ها بودهاند که تاریخ آن به اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد بازمیگردد. عیلامیها از اقوام بومی ایران، آسیانیکها، بوده اند و حوزه تمدنشان استانهای لرستان، پشتکوه (ایلام)، خوزستان، بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و قسمتهایی از فارس را شامل می شده است. در همین دوره و همزمان با عیلامیها قوم دیگری به نام "کاسی"ها در این منطقه سکونت داشتهاند که درباره نژادشان اختلاف نظر وجود دارد. عدهای آنان را بومیان اولیه لرستان میدانند و دیگران آنان را از اقوام آریایی که پیش از مادها و پارسها به این منطقه مهاجرت کردهاند میشمارند. کاسیها در صنعت ساخت مصنوعات مفرغی بسیار چیره دست بودهاند و حدود 600 سال بر بابلیها حکومت میکنند.گرچه در نهایت از عیلامیها شکست میخورند اما تا زمان هخامنشیان همچنان استقلال خود را حفظ کرده و از هخامنشیان هنگام عبور از سرزمین هایشان باج می گرفته اند.حکومت های عیلامی و کاسی ساکن لرستان در اثر جنگهای طولانی با خود و دیگر اقوام ضعیف شده و درنهایت با هجوم ایرانیها از بین رفتند. - ایرانیان بنابرنظر متخصصانی مانند یونگ و گیرشمن، ایرانیان حدود سالهای 700 یا 800 پیش از میلاد وارد لرستان میشوند و هخامنش در 550 پیش از میلاد در پارسواش (پارسوا) که در سرزمینهای لرنشین قرارداشته حکومت خود را تشکیل داده است. تاسیس و گسترش امپراطوری هخامنشی باعث گسترش زبان پارسی در این منطقه میشود. در دوران حکومت خشایارشا و به فرمان او گروهی از یونانیان به این سرزمین کوچانیده می شوند. از دیگر اقوامی که به این سرزمین میآیند گروهی از یونانیان هستند که در دوران سلوکی در نهاوند ساکن می شوند. این منطقه در دوران ساسانی از لحاظ تقسیمات سیاسی جزو "پهله" محسوب میشده که بعدها اعراب آن را "جبال" خوانده اند. از شهرهای معروف آن دوره شاپورخواست یا خرمآباد امروزی است. در دیگر کتب از مهاجرت ساکنان بین النهرین شمالی در زمان حکومت قباد ساسانی به این منطقه سخن رفته است. اقتدار حکمرانان ساسانی در امتداد دوران هخامنشی به مرور، زبان پارسی را جایگزین زبان کاسیها و عیلامیها میکند. - اعراب در دوره اسلامی، سرزمینهای لرنشین نیز مانند سایر سرزمینها مورد هجوم اعراب قرارمیگیرد و در سال 21 هجری قمری و پس از فتح نهاوند به تصرف مسلمین درمیآید. به تدریج گروههایی از اعراب به این منطقه مهاجرت میکنند و با ساکنان آن درمیآمیزند. در تاریخ گزیده، از مهاجرت گروهی از اعراب به نامهای عقیلی و هاشمی از "جبل السماق" شام به منطقه بختیاری در قرن ششم هجری سخن رفته است. به دلایلی از این دست بسیاری از لرها مانند خوانین ایل "باوی" کهکیلویه و تیره "عرب علی بیک" بختیاری خود را عرب میدانند. پیروزی اعراب تاثیر عمیقی بر فرهنگ مردم این منطقه دارد چرا که با پذیرش اسلام بخشی از فرهنگ باستانی خود را از دست میدهند. با این حال زنده بودن زبان لری گویای این حقیقت است که تسلط اعراب بر این مردم نتوانسته ارتباط آنان را با فرهنگ پیشینشان قطع کند. - کردها تا اواخر قرن سوم هجری قمری و روی کار آمدن حکومتهای محلی، منطقه لرنشین مستقیما زیر نظر خلفا اداره میشود. همزمان با آلبویه، حکام "حُسنَویه" بر این منطقه حاکم میشوند. موسس این سلسله، حسنویه بن حسین برزیکانی از کردها است. بَدر، پسر حُسنَویه، شاپور خواست و قلعه آن را به قلمرو حسنویه اضافه میکند. تسلط کردهای حسنویه بر این سرزمین با هجوم ترکان غزنوی در اوایل قرن پنجم پایان مییابد. حمدالله موستوفی در تایخ گزیده میگوید که سرزمینهای لرنشین در سدههای 3 و4 ه.ق. به دو بخش لر کوچک و لر بزرک تقسیم میشود و مرز بین دو منطقه رود "دز" بوده است. - ترک ها بعد از حکام کرد،ترکان سلجوقی حکومت رابه دست میگیرند و از این دوره ترکان به سرزمینهای لرنشین وارد میشوند. سلجوقیان با یاری امرای لر بر این سرزمینها حکومت میکنند. در زمان حکومت حسامالدین شوهلی(شولی)، محمد خورشیدی لر در امور حکومتی همراه او بوده است. - اتابکان لر سرانجام شجاعالدین خورشید(نوه محمد) در سال 570 ه.ق. حکومت محلی "اتابکان لر کوچک" را تاسیس میکند. سرزمینهای تحت فرمان این سلسله، استانهای ایلام، لرستان و قسمتهایی از همدان (ملایر و تویسرکان کنونی) بوده است. اتابکان لر کوچک تا 1006 ه.ق. یعنی زمان شاه عباس صفوی حکومت کردند. - والیان لر بعد از انقراض سلسله اتابکان لر کوچک توسط شاه عباس اول، اداره حکومت لرستان به "حسین خان والی" از بستگان آخرین اتابک لر سپرده شد. در زمان شاه عباس "لر کوچک" به "لرستان" تغییر نام داد که شامل پشتکوه و پیشکوه می شد. از این زمان تا 1348 ه.ش. (دورههای صفوی، افشاری، زند، قاجار و پهلوی) این سرزمین توسط والیان لر اداره شده است. در زمان قاجار، پشتکوه از لرستان جدا شد و نفوذ والیان بر آن کاهش یافت. در نهایت در 1350 ه.ش. و با تصرف کل منطقه به دست نیروهای دولتی "پیشکوه" به استان لرستان و "پشتکوه" به استان ایلام تبدیل شد. - قاجاریه همان گونه که اشاره شد تا پیش از روی کار آمدن قاجاریه تمام منطقه لرستان زیر نظر حسین خان والی و به صورت سرزمینی نیمه مستقل اداره میشد اما پس از به قدرت رسیدن قاجاریه، تغییرات چشمگیری در لرستان صورت گرفت .آقا محمد خان به علت کینه ای که از لر های زندیه در دل داشت نسبت به همه لرها با دیده دشمنی می نگریست واسباب ضعف این قوم را به هر نحوی که توانست فراهم آورد چنانکه برخی از طوایف لرستان را به قزوین کوچانید . همچنین چون والیان لرستان را رقیبی خطر ناک میپنداشت در تضعیف آنها کوشید .پس از او فتحعلی شاه به تجزیه لرستان پرداخت . چنانکه پشتکوه را مجزا کرد و نفوذ والیان را به همان منطقه محدود ساخت . از آن پس لرستان (پیشکوه ) مستقیما زیر نظر ماموران قاجار که اغلب آنها از شاهزادگان و اطرافیان دربار بودند اداره می شد . - پهلوی با سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن رضا خان در سال 1299 هجری شمسی اقداماتی علیه بعضی ایالات از جمله لرستان به عمل آمد که منجر به در گیریهای شدیدی بین قوای دولتی و ایلات و عشایر لرستان گردید .این درگیریها از 1300 تا 1312 به جنگ و گریز ادامه داشت که سرانجام عشایر لر شکست خوردند و لرستان و پشتکوه هر دو به تصرف قوای دولتی درآمده و تا حدی از هرج و مرج کاسته شد. • نتیجه گیری قوم لر مانند دیگر اقوام ایرانی در گذشته داری ساختار و تشکیلات ایلی و عشایری بوده است که بصورت یک واحد سیاسی- اجتماعی در گسترهای معین از نظر جغرافیایی و زمانی کوچ می کردند. از دوران قاجار به بعد به دلایل گوناگونی همچون رواج ساختارهای اجتماعی ارباب رعیتی و کوچهای اجباری برای جلوگیری از آشوبها و ناآرامیهای ایلات و اتخاذ سیاستهای یکجانشین کردن عشایر به منظور سوق دادن جامعه به سمت جامعه مدرن،ساختارهای پیشین این قوم تغییر کرده و امروز با گسترش یکجا نشینی و تغییر شیوه معیشتی آنان،هرچه بیشتر از گذشته خود فاصله میگیرد. پراکنده کردن لرهای زندیه از دوران آغا محمد خان، نقطه شروع این تغییرات است که به دنبال آن سیاست های رضا خان و ملغی کردن مناصبی چون ایلخانی و ایل بیگی و نیز یکجانشینی لرها هرچه بیشتر باعث تضعیف ساختارهای عشیرهای و تغییر آن می شود. در مجموع میتوان گفت که لرها قومی آریایی و پاسی زبانند که هر چند در دورههای مختلف با اقوامی مانند عیلامیها، کاسیها، اعراب، ترکان و کردها آمیختگی داشتهاند اما ماهیت مستقل خود را حفظ کردهاند
منبع: http://chamriz.persianblog.ir/post/25