0

اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

 
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است



بیکرانه 

در انتهای هر سفر 
در آیینه 
دار و ندار خویش را مرور می کنم 
این خاک تیره این زمین 
پاپوش پای خسته ام 
این سقف کوتاه آسمان 
سرپوش چشم بسته ام 
اما خدای دل 
در آخرین سفر 
در آیینه به جز دو بیکرانه کران 
به جز زمین و آسمان 
چیزی نمانده است 
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
شنبه 17 مرداد 1388  3:01 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است


غریب
مادربزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر 
آن نظر بند سبز را 
که در کودکی بسته بودی به بازوی من 
در اوین حمله ناگهانی تاتار عشق 
خمره دلم 
بر ایوان سنگ و سنگ شکست 
دستم به دست دوست ماند 
پایم به پای راه رفت 
من چشم خورده ام 
من چشم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام 
در روز روز زندگانیم
شنبه 17 مرداد 1388  3:01 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

بهانه 

بی تو 
نه بوی خاک نجاتم داد 
نه شمارش ستاره ها تسکینم 
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق 
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان 
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت 
و عصر 
عصر والیوم بود 
و فلسفه بود 
و ساندویچ دل وجگر
شنبه 17 مرداد 1388  3:02 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

بقا

ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیکانم 
غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها 
دوست خوب من
وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد 
ما باید مادرانمان را دوست بداریم 
وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند 
ما باید بدویم دستشان را بگیریم 
تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند 
ماباید پدرانمان را دوست بداریم 
برایشان دمپایی مرغوب بخریم 
و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم 
پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را 
ما باید دوست بداریم
شنبه 17 مرداد 1388  3:04 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

کودکی ها 

به خانه می رفت
با کیف 
و با کلاهی که بر هوا بود 
چیزی دزدیدی ؟
مادرش پرسید 
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت 
و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد 
به دنبال آن چیز 
که در دل پنهان کرده بود 
تنها مادربزرگش دید 
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش 
و خندیده بود
شنبه 17 مرداد 1388  3:05 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

دل خوش

جا مانده است 
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر 
هیچ چیز 
جایش را پر نخواهد کرد 
نه موهای سیاه و
نه دندانهای سفید
شنبه 17 مرداد 1388  3:06 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

اولین و آخرین


خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم 
هر پسین 
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست 
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین 
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز 
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین
شنبه 17 مرداد 1388  3:07 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

خاکستر


به من بگویید 
فرزانه گان رنگ بوم و قلم
چگونه 
خورشیدی را تصویر می کنید 
که ترسیمش 
سراسر خاک را خاکستر نمی کند ؟
شنبه 17 مرداد 1388  3:08 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

پروانه ها 


حق با تو بود 
می بایست می خوابیدم 
اما چیزی خوابم را آشفته کرده است 
در دو ظاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام 
با آن گیس های سیاه و روز پریشانشان 
کاش تنها نبودم 
فکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی اید ؟
کاش تنها نبودی
آن وقت که می تواستیم به این موضوع و موضوعات دیگر اینقدر بلند بلند 
بخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوند 
می دانی ؟
انگار چرخ فلک سوارم 
انگار قایقی مرا می برد 
انگار روی شیب برف ها با اسکی می روم و 
مرا ببخش
ولی آخر چگونه می شود عشق را نوشت ؟
می شنوی ؟
انگار صدای شیون می اید 
گوش کن 
می دانم که هیچ کس نمی تواند عشق را بنویسد 
اما به جای آن 
می توانم قصه های خوبی تعریف کنم
گوش کن 
یکی بود یکی نبود 
زنی بود که به جای آبیاری گلهای بنفشه
به جای خواندن آواز ماه خواهر من است 
به جای علوفه دادن به مادیان ها آبستن 
به جای پختن کلوچه شیرین 
ساده و اخمو
در سایه بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند 
صدای شیون در اوج است 
می شنوی
برای بیان عشق
به نظر شما 
کدام را باید خواند ؟
تاریخ یا جغرافی ؟
می دانی ؟
من دلم برای تاریخ می سوزد 
برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند 
برای خمره های عسلش که در رف ها شکسته اند 
گوش کن 
به جای عشق و جستجوی جوهر نیلی می شود چیزهای دیگیر نوشت 
حق با تو بود 
می بایست می خوابیدم 
اما مادربزرگ ها گفته اند 
چشم ها نگهبان دل هایند 
می دانی ؟
از افسانه های قدیم چیزهایی در ذهنم سایه وار در گذر است 
کودک 
خرگوش
پروانه 
و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که 
بی نهایت 
بار
در نامه ها و شعر ها 
در شعله ها سوختند 
تا سند سوختن نویسنده شان باشند 
پروانه ها 
آخ 
تصور کن 
آن ها در اندیشه چیزی مبهم 
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را 
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند 
یادم می اید 
روزگاری ساده لوحانه 
صحرا به صحرا 
و بهار به بهار 
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم 
عشق را چگونه می شود نوشت 
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه 
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت 
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است 
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند 
من تو را 
او را 
کسی را دوست می دارم
شنبه 17 مرداد 1388  3:09 AM
تشکرات از این پست
gps0064
gps0064
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1751
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار برگرفته از کتاب ستاره ی مرحوم حسین پناهی است

کاج ها در بکر اند 


نیمکت کهنه باغ 
خاطرات دورش را 
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پک کرده است 
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم 
خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی
شنبه 17 مرداد 1388  3:12 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها