جامعهی اطلاعاتی با تسهیل در دسترسی به اطلاعات، آموزش، پژوهش، یادگیری و ... زندگی را برای ما آسانتر کرده است. همینطور تسهیلاتی که نظارت الکترونی دارد در نظارت غیرالکترونی وجود ندارد. در واقع ما ناگزیر از ورود به این فضاها هستیم؛ چرا که ضرورت اجتماعی اینطور ایجاب میکند.
دنیای کنونی ما در زمینهی ارتباطات، ابزارها و تکنولوژیهای ارتباطی دچار تغییرات بسیاری شده است. با پیشرفت ارتباطات الکترونیکی و به وجود آمدن اینترنت، ارتباطات و اطلاعات دگرگون شدهاند و حجم بسیاری از اطلاعات افراد الکترونیکی شده و در دسترس همگان قرار گرفته است.
در حقیقت ما وارد یک جامعه اطلاعاتی شدهایم، همانطوری که کاستلز میگوید یک جامعهی دانش محور و اطلاعات محور. در یک چنین جامعهای که اطلاعات در دسترس همگان است و هر کسی میتواند از اطلاعات استفاده و یا سوءاستفاده کند، اطلاعات به مثابه تیغی دو لبه عمل خواهد کرد که یا باعث افزایش آگاهیها و تسهیل امور اداری شده (مطابق نظریه جامعه اطلاعاتی) و یا به عنوان ابزاری در جهت نظارت دولتها و قوهی حاکمه (مطابق نظریه جامعه نظارتی) قرار خواهد گرفت. بر این اساس، دیدگاههای متفاوت و متناقضی در این رابطه وجود دارد که در مصاحبه به آن پرداخته شده است.
«دکتر امیدعلی مسعودی»، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه و استاد علوم ارتباطات دانشگاه سوره است. وی قلمی روان و بیانی فصیح دارد و صاحب تألیفات فراوانی است همچنین استاد راهنما و مشاوره بیش از دهها پایاننامهی کارشناسی ارشد و دکترا بوده و دارای بیش از دهها مقاله در زمینههای مختلف ارتباطی میباشد. گفتگوی ما با ایشان تقدیم می گردد
با توجه به این موضوع که حجم انبوهی از اطلاعات شهروندان در دنیای مجازی وجود دارد و سبب کنترل می شود، جامعه نظارتی را چگونه جامعهای تعریف می کنید؟
در شبکهی جهانی تبادل اطلاعات و ارتباطات، یعنی اینترنت که در واقع پایهی اصلی تبادل اطلاعات است و حجم عظیمی از اطلاعات در آنجا منتقل میشود، بنا به ضرورتهایی هم از طرف شما، هم از طرف کسی که اطلاعات را دریافت میکند و هم از طرف فرد سومی که ممکن است حاکمیت باشد، نظارت بر این اطلاعات لازم است.
عمدهی توجه هم بر روی اطلاعات تولید شده است، به همین دلیل همگام با گسترش جامعهی اطلاعاتی، شاهد فراهمشدن یک سری امکانات برای نظارت آن هستیم.
دیدگاههای جامعهی نظارتی را چگونه تبیین میکنید؟
دو دیدگاه وجود دارد دیدگاه بدبینانه و دیدگاه خوشبینانه.
دیدگاه اول: در دیدگاه اول که بدبینانه است، پیوستن شهروندان به این شبکهی جهانی باعث ذخیره شدن اطلاعات بیشتر آنها میشود و امکان کنترل و سوءاستفاده برای دولتها و افراد سودجو را به وجود میآورد. در جامعهی مدرن سازمانهایی مثل پلیس، ارتش و... هستند و در جمعآوری اطلاعات شهروندان حضور دارند و خیلی واضح است که چنین سازمانهایی از رسانههای ارتباطی برای هدفهای نظارتیشان هم استفاده میکنند.
خیلی از منتقدان معتقد هستند که ایجاد کد ملی سبب میشود که همان سازمانها؛ شهروند را تحت کنترل داشته باشند. خیلی از همین منتقدان اعتقاد دارند که همین بانکهای اطلاعاتی به تهدیدی جدی برای ساختارهای دموکراتیک تبدیل شدهاست.
دیدگاه دوم: دیدگاه دوم دیدگاه خوشبینانه است. دیدگاه خوشبینانه معتقد است که پیوستن شهروندان به شبکهی جهانی اطلاعات و ارتباطات، در واقع همان وارد شدن به جامعهی اطلاعاتی است و باعث میشود که افراد بتوانند از حجم زیاد اطلاعات استفاده کنند.
خیلی از منتقدان معتقد هستند که ایجاد کد ملی هم باعث میشود که همان سازمانها شهروند را تحت کنترل داشته باشند. خیلی از همین منتقدان اعتقاد دارند که همین بانکهای اطلاعاتی به تهدیدی جدی برای ساختارهای دموکراتیک تبدیل شده است. |
بعد از اینکه تافلر آمد و سه موج برای تکامل در جوامع انسانی در نظر گرفت، صاحبنظران موج چهارمی هم در نظر گرفتند. این موج در حقیقت فرم توسعهیافتهی عصر اطلاعات و دانش بود. به این موج عصر مجازی هم میگویند.
یعنی برخلاف دیدگاه اول که دیدگاه بدبینانه بود، طرفداران دیدگاه دوم معتقد به حذف سانسور و نظارت در شبکههای اینترنتی و اطلاعاتی هستند. دیدگاه اول را به دیدگاه انتقادی هم میشناسند و از دیدگاه دوم تحت عنوان دیدگاه دموکراسی الکترونیکی نیز نام میبرند.
نظر شما بیشتر به کدام دیدگاه نزدیکتر است؟
این دو دیدگاه مثل دو روی یک سکه هستند، هر زمانی که جامعهی اطلاعاتی بتواند حجم وسیعی از اطلاعات را بدون آسیبهای ناشی از آن ارائه بدهد، من موافق دیدگاه خوشبینانه هستم. اما اگر اطلاعاتی که به جامعه وارد میشود باعث آسیبرسانی شود؛ معتقد هستم که طبیعتاً باید نظارت بیشتر شود.
نظارت الکترونی به چه معناست و چه رابطهای با جامعهی نظارتی دارد؟
من یک مثال ساده بزنم. همین طرح ترافیک! از نظر شما برای جلوگیری از ورود افراد به محدودهی طرح ترافیک بهتر است سر هر چهارراهی یک مأمور گذاشته شود یا یک دوربین؟ طبیعتاً اگر به جای مأمور، دوربین باشد بهتر میتوان این نظارت را انجام داد. اگر یک مأمور باشد ممکن است که خطای انسانی زیاد رخ بدهد، هزینهی زیادی داشته باشد، درگیری ایجاد شود و مشکلات دیگری پیش بیاید؛ اما اگر دوربین باشد، هم کم هزینهتر است و هم خطای انسانی ندارد. سیستم الکترونی چون بسیار دقیق است و اشتباه نمیکند میتواند اطلاعات شخصی ما را خیلی دقیق ثبت و نگهداری کند.
دیدگاه خوشبینانه معتقد است که پیوستن شهروندان به شبکهی جهانی اطلاعات و ارتباطات، در واقع همان وارد شدن به جامعه اطلاعاتی است و باعث میشود که افراد بتوانند از حجم زیاد اطلاعات استفاده کنند. |
در واقع میتوان گفت که جامعهی اطلاعاتی و این حجم انبوهی از اطلاعات که وجود دارد، زندگی را برای ما آسانتر کرده، تسهیل در دسترسی به اطلاعات، تسهیل در امر آموزش، پژوهش، یادگیری و ... و همینطور تسهیلاتی که نظارت الکترونی دارد؛ نظارت غیرالکترونی ندارد. در واقع ما ناگزیر از ورود به این فضاها هستیم؛ چرا که ضرورت اجتماعی اینطور ایجاب میکند.
منظورتان این است که اطلاعات به روز هستند؟
بله. اطلاعات به روز هستند و دسترسی به اطلاعات هم سریع است. به عنوان مثال داخل طرح ترافیک بسیار سریع جستوجو میکنیم و متوجه میشویم هر شهروند چه پروندهای در رانندگی خود داشته است درحالیکه با وجود نیروی انسانی هرگز نمیتوان همهی اطلاعات را به این دقت و سرعت ثبت و بازیابی کرد.
فرآیند جامعهی نظارتی چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
میتوانیم از نظر «آنتونی گیدنز» استفاده کنیم. او در مورد خطرات دسترسیها که موجب قدرت نظارتی است صحبت کرده و به خطرات نظارت بر جامعهی اطلاعاتی میپردازد. او معتقد است که این نظارت چه با انگیزهی نیازهای امنیتی و چه با انگیزهی تأمین و حقوق وظایف شهروندی، صورت بگیرد، هر دوی این انگیزهها مشکلاتی را برای شهروندان به وجود میآورد.
من نظارت الکترونی را اینطور تشبیه کردم که شما در جامعهای که حجم زیادی از اطلاعات در آن منتقل میشود، به یک سری قواعد هم نیاز دارید. طبعاً به نظارت هم نیاز دارید؛ اما اینکه نظارت چه اندازه باید باشد، نیاز به پژوهش دارد. البته طبیعی است که در جوامع پیشرفته نظارت الکترونی قویتر است، چرا که امکانات بیشتری دارند.
بنابراین باز هم تأکید میکنم که جامعهی نظارتی و جامعهی اطلاعاتی گویی دو خط موازی هستند و در کنار هم معنی درستی را به ذهن متبادر میکنند.
من نظارت الکترونی را اینطور تشبیه کردم که شما در جامعهای که حجم زیادی از اطلاعات در آن منتقل میشود، به یک سری قواعد هم نیاز دارید. طبعاً به نظارت هم نیاز دارید؛ اما اینکه نظارت چه اندازه باید باشد، نیاز به پژوهش دارد. |
جنابعالی بین واژههای نظارت، سانسور و فیلترینگ چه تفاوتهایی قائل هستید؟
نظارت در واقع مشاهده از یک وضعیت خاص است که برای آن یک سری تدابیری میگذارند. در حقیقت نظارت یک گزارش از وضعیت موجود است. با مثال شروع میکنم نظارت مانند یک خط تولید میماند که در حال انجام کار، بر آن نظارت میکنید.
سانسور یعنی ممانعت. در واقع سانسور مثل یک دیوار آتشین میماند. در نظارت، شما ناظر بر اطلاعات هستید و آن را پالایش میکنید. برای بهبود آن با فیلتر جلوی ورود و خروج بعضی از اطلاعات را میگیرید و در سانسور برخی از اطلاعات را به طور کامل حذف میکنید.
اصولاً جامعهی اطلاعاتی چیست؟ و چگونه به پیدایش جامعهی نظارتی میانجامد؟
در سادهترین تعریف برای جامعهی اطلاعاتی میتوان به جریان یافتن سریع اطلاعات در میان افراد جامعه و سازمانها اشاره کرد. در چنین جامعهای گردش سریع اطلاعات به افزایش دانش میانجامد. جامعهای که در آن فنآوریهای ارزان اطلاعات، ذخیرهسازی داده و انتقال آنها استفاده عمومی داشته باشد.
در جامعهی اطلاعاتی که مبتنی بر شهرهای اطلاعاتی است؛ تصمیمگیران واقعی تولیدکنندگان اطلاعات هستند. مانوئل کاستلز میگوید: «شهر اطلاعاتی نیازمند کارکنان اطلاعاتی است، پس در این شهر مشاغل یدی رو به کاهش میرود و مشاغل خدماتی که نیازمند کمترین مهارت هستند، رشد میکنند.»
اما نکتهای که من بیشتر قبول دارم این است که در واقع جامعهی اطلاعاتی مرزهای جغرافیایی را برمیدارد و شما بدون مرزهای جغرافیایی میتوانید به تبادل اطلاعات بپردازید.
بسیاری از مشاغل در جامعهی اطلاعاتی میتوانند به دورکاری تبدیل شوند. مثلاً در حوزهی اقتصاد، پول الکترونیک آمده و جایگزین شده است. ATMها جایگزین شدهاند، در عرصهی فرهنگی هم ما این خصوصیات را داریم. حجم وسیعی از اطلاعات دارند فرهنگ را دگرگون میکنند. روی زبان و دانش ما تأثیر گذاشته و جامعه دارد به سوی یک جامعهی دانشمحور حرکت میکند.
سطح دانش مردم بالا میرود. بنابراین در ابعاد مختلف سیاست و فرهنگ تحولاتی ایجاد شده و مرزهای جغرافیایی برداشتهشده، دسترسی به اطلاعات و ارتباطات با هزینهی کمتر و سرعت بیشتر انجام میشود. اتفاقی که در جامعهی اطلاعاتی افتاده این است که هر کسی همزمان هم میتواند تولیدکنندهی اطلاعات باشد، هم مصرفکننده. در حال حاضر مفهوم مخاطب با آن چیزی که در دههی 1990 داشتیم فرق میکند. پدیدههایی مثل وایرلس (wireless) و بدون کاغذشدن (paper less) همهی مفهومهای جدید جامعهی اطلاعاتی هستند. بنابراین ما وارد فضای دومی برای زندگی میشویم به نام فضای جامعهی اطلاعاتی. همانطوری که دانشگاه مجازی هم دارد ایجاد میشود.
دانشگاه مجازی چه دانشگاهی است؟ آیا ما در ایران دانشگاه مجازی هم داریم؟
دانشگاه مجازی یا دانشگاه الکترونیکی که به دانشگاه قرن 21 هم معروف است، تقریباً از زمانی که اینترنت همگانی شد مطرح شد. اولین کشوری که این دانشگاه را تأسیس کرد آمریکا بود. آمریکا همیشه در مسائل الکترونیک نسبت به سایر کشورها جلوتر است.
البته فکر اولیهی این دانشگاهها مربوط به انگلیسیها است که تحت عنوان Open University آن را مطرح کردند. برای تحصیل در این سیستم آموزشی حداقل پیشنیاز دانشجو برای شرکت در دورههای آموزشی دسترسی به یک دستگاه کامپیوتر و اینترنت و انگیزهی قوی برای موفقیت در یک کلاس غیرسنتی است.
مطالبی که در دانشگاه مجازی ارائه میشود مطالب مجازی نیست، بلکه همان مطالبی است که در دانشگاه حقیقی توسط استاد تدریس میشود. با این تفاوت که در دانشگاه مجازی از ابزار خاصی استفاده میشود تا فضای دانشگاه جابهجا شده و ارتباط استاد و دانشجو در بستر تکنولوژی از راه دور ایجاد میشود. ما هم دانشگاه مجازی داریم؛ اما برای دانشجویان ما با وضعیت فعلی اینترنت، خیلی سخت است.
به نظر شما این دانشگاه مجازی باعث نمیشود که ما روابط واقعی را در فرآیند یادگیری تجربه نکنیم؟
گفتیم فضای مجازی ادامهی زندگی است. ما هم همین دغدغه را داشتیم که روابط اجتماعی چه میشود. در حالی که ببینید در فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی سازوکارهایی وجود دارد که میتوانیم ارتباطات انسانی را به شکلی ادامه دهیم. مثل دنیای واقعی دوستان قدیمی خود را پیدا میکنیم. از راه دور گفتوگو یا چت انجام میدهیم. عکس و نوشته تبادل میکنیم یا به اشتراک میگذاریم. اما خب باید به خاطر داشت که تهدیدها و فرصتهای آن با فضای واقعی فرق میکند.
آیا منظور از اصطلاح چشم الکترونیک همان پیدایش جامعهی نظارتی است؟
بله منظور همان است. یعنی همه جا یک چشمی همواره ناظر ما است. مثل کارت بانکی، کارت بنزین، و ... تمامی این کارتهای الکترونیکی وضعیت روزانهی ما را محاسبه میکنند و چشم الکترونیکی هر لحظه بررسی میکند ما کجا هستیم و چه فعالیتهایی را در طول روز انجام میدهیم.
آیا با وجود جامعهی نظارتی دیگر احتیاجی به سرشماری نداریم؟
کاملاً درست است. البته در آینده، دیگر به سرشماری نیازی نخواهیم داشت. فراتر از سرشماری به وسیلهی ابزارهای نظارت الکترونیکی صورت میگیرد و مدام تحلیل و ارزیابی میشود. اتفاقات عجیب و غریبی در حال رخ دادن است و سرعت این اتفاقات بسیار بالا است.
برای رفع تناقضها بین جامعهی نظارتی و جامعهی اطلاعاتی شما چه راه حلی را پیشنهاد میکنید؟
در واقع برای حل رابطهی متناقض نظارت و اطلاعات بهتر است که از نظریهی هایک دربارهی نظم خودجوش شبکههای اینترنتی بهره بگیریم. چیزی که مهم است، در چنین نظم خودجوشی مثل نظم خودجوش زبان، نه وجود محدودیتها، بلکه قابلیتهای انسانی برای بهره بردن از این محدودیتها در جامعهی نظارتی و اطلاعاتی گرهگشا است.
راه حلی که من پیشنهاد میدهم این است که باید محدودیتهای جامعهی اطلاعاتی را تعیین کنیم. در هر جامعهای حکومتی وجود دارد که متکی به قانونی است. در جمهوری اسلامی ایران هم ما باید بر اساس قوانین اسلامی حد و حدود حریم شخص را معین کنیم. همینطور حد و حدود دولت برای دسترسی به اطلاعات شخصی افراد را نیز تعیین نماییم. حد و حدود دولت را در حوزهی فیلترینگ و سانسور نیز مشخص کنیم. البته براساس تحقیقاتی که انجام دادیم ما در آینده به همین سمت هم خواهیم رفت.
منبع : پایگاه تحلیلی تبیینی برهان