پاسخ به:پژوهش و سازندگي
به منظور بررسي روند تغييرات کمي و کيفي منطقه هيانان واقع در 5 کيلومتري شمال شرق شهرستان ايلام طي 40 سال گذشته اقدام به برداشت قطعات نمونه 20 آري (ابعاد قطعات نمونه 50×40 متر و ابعاد شبکه آماربرداري 500×400 متر) با روش منظم تصادفي گرديد. در مرکز هر قطعه نمونه يک ميکروپلات 400 مترمربعي پياده شد. در داخل هر قطعه نمونه قطر برابر سينه، ارتفاع کل و ارتفاع تنه، قطر حداکثر و حداقل تاج درختان، کيفيت درختان (تقارن تاج، پيچيدگي تنه، انحراف تنه) و تنوع گونه اي درختي مورد بررسي قرار گرفت و تعداد نهال ها به تفکيک گونه شمارش و ثبت شد. داده هاي خام جمع آوري شده از بررسي وضعيت فعلي با نرم افزارهاي SPSS و Execl تجزيه و تحليل و به صورت نمودار ترسيم گرديد. در مرحله بعد وضعيت گذشته جنگل تحليل و مشخصه هاي مورد نياز براي مقايسه محاسبه گرديد. در نهايت وضعيت گذشته (1342) و حال (1381) جنگل مورد مقايسه قرار گرفت. نتايج نشان داد که وضعيت جنگل نامطلوب شده و کاهش کمي و کيفي را نشان مي دهد. عواملي نظير رويشي بطئي، عدم زادآوري طبيعي مطلوب، خسارت هاي طبيعي و انساني، چراي دام، آتش سوزي براي تهيه ذغال و فعاليت لورانتوس باعث شده اند که جنگل به وضعيت نامطلوبي برسد. با توجه به نتايج حاصله، راهکارهايي براي مديريت بهينه جنگل ارايه گرديد.
نسخه قابل چاپ
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ. .
براي اندازه گيري مقدار توليد برگ در جامعه راشستان خالص در بخش گرازبن جنگل خيرود، نمونه برداري در اسفند ماه 1384 انجام شد. در پارسل هاي انتخاب شده 2 جهت شمالي و جنوبي دامنه با شرايط اکولوژيکي و رويشگاهي مشابه مشخص شد. نمونه برداري به صورت ترانسکت خطي با نقطه شروع تصادفي اجرا شد. در هر يک از جهت هاي شمالي، جنوبي 30 قطعه نمونه 1 مترمربعي در روي زمين پياده و برگ هاي هر قطعه نمونه جمع آوري شد و مقدار وزن تر، وزن خشک برگ ها، وزن خاکستر حالص از احتراق 1 گرم برگ و درصد ماده آلي و کربن آنها مشخص گرديد. روش آماري آناليز واريانس يک طرفه جهت محاسبات آماري و مقايسه ميانگين هاي جهات دامنه استفاده شد. آزمون توکي براي تعيين معني داري ميانگين هاي جهات دامنه بکار گرفته شد. نتايج نشان داد که ميانگين وزن تر و وزن خشک برگ در جهت هاي مورد مطالعه داراي تفاوت معني دار نيست. ميانگين وزن خاکستر حاصل از احتراق 1 گر برگ، درصد مواد آلي و کربن در اين دو جهت تفاوت معني دار دارد.
نتايجي از بيست و پنج پايه سياه تاغ (از هر پايه هيجده نهال بذري) در يک طرح بلوک هاي کامل تصادفي با سه تکرار از نظر تنوع ژنتيکي و وراثت پذيري در تعدادي از صفات رويشي مورد مطالعه قرار گرفتند. همه اجزاي مدل آماري مورد استفاده تصادفي قلمداد گرديدند. نتايج حاصل از تجزيه واريانس اطلاعات مربوط به ارتفاع نهال ها، قطر تاج و قطر تنه نشان داد که بخش عمده اي ازمنابع تغيير در اين صفات از جمله اثر رويشگاه و پايه مادري معني دار است. دامنه تغييرات در صفات گسترده بود و انتظار مي رود که با به کارگيري نهال هاي برتر در برخي از جمعيت هاي موجود تاغ بتوان بر سرعت رشد و نسبت استقرار نهال هاي اين گونه در طبيعت افزود. تفاوت هاي اساسي موجود در صفات رويشي شامل ارتفاع درخت، قطر تاج و قطر تنه در ميان رويشگاه ها حاکي از اين است که با رويشگاه هاي موجود اين گونه مي توان به نحوي در بذرگيري و توليد نهال تاغ برنامه ريزي نمود که نهال هاي حاصل از بذور، داراي رشد رويشي بسيار خوبي بوده و به نحو بهتري مستقر گردند.
هدف از انجام اين تحقيق بررسي اثرات توام جيبرلين با مواد شيميايي بازدارنده رشد و مطالعه اثرات متقابل احتمالي آنها بر جوانه زني و رشد گياهچه آرابيدوپسيس بود. بر اين اساس اثر کليه ترکيب هاي چهار غلظت از جيبرلين با پنج غلظت از ايزوکسابين و نيز کليه ترکيب هاي همان غلظت از جيبرلين با پنج غلظت از اورايزالين به عنوان دومين بازدارنده رشد بر رشد گياهچه آرابيدوپسيس در قالب دو طرح آزمايشي مستقل مطالعه شد. جيبرلين و ايزوکسابين تاثير معني داري بر رشد رويشي آرابيدوپسيس از خود نشان دادند ولي اثر متقابلي بين سطوح اين مواد مشاهده نگرديد. اورايزالين نيز اثرات معني داري در سطح يک درصد بر طول ريشه و ضخامت مريستم گذاشت. روند عمومي اثر متقابل اورايزالين و ايزوکسابين با جيبرلين بر ويژگي هاي رويشي گياهچه آرابيدوپسيس يکسان بود. در هر دو مورد اثر سطوح مواد بر افزايش و کاهش طول و ضخامت هيپوکتيل، ريه و مريستم انتهايي از حالت خطي خارج شد. ولي سرعت و مقدار تاثير آنها با يکديگر تفاوت آشکاري را نشان داد. سطوح بالاي جيبرلين در اکثر سطوح ايزوکسابين و اورايزالين منجر به افزايش رشد هيپوکتيل گشت. با افزايش سطح ايزوکسابين و اورايزالين طول هيپوکتيل کاهش يافت ولي سرعت کاهش طول هيپوکتيل در سطوح مختلف اورايزالين بيشتر از سرعت کاهش طول هيپوکتيل در سطوح مختلف ايزوکسابين بود. سرعت افزايش ضخامت مريستم انتهايي در دو حالت مطالعه شده نيز شبيه سرعت کاهش طول ريشه و هيپوکتيل بود.
در اين تحقيق سازگاري و استقرار 7 گونه مرتعي در مراتع تنگ لايبيد يزد بررسي شد. بذر اين گونه ها در تاريخ آبان ماه سال 1380 کشت شدند. آماربرداري به مدت 4 سال انجام (1383-1380) سپس سه منطقه براي کاشت با شرايط آب و هوايي مشابه انتخاب شد (سه تکرار). بررسي در قالب طرح آزمايشي بلوک کامل تصادفي با هفت تيمار (سه تکرار). بررسي در قالب طرح آزمايشي بلوک کامل تصادفي با هفت تيمار (هفت گونه) به اجرا در آمد. هرگونه در چهار رديف با فاصله رديف 1 متر و طول خط کشت 40 متر کشت گرديد. فاصله بين کپه ها روي هر خط کشت 70 سانتي متر در نظر گرفته شد. نتايج بررسي هاي انجام شده نشان داد که درصد جوانه زني و استقرار گونه ها در تکرارهاي مختلف و تيمارها (گونه ها) در سطح 5 درصد معني دار است (P<0.05). تکرار 1 با تکرار 2 و 3 از نظر آماري داراي اختلاف معني داري بود و گونه هاي Hordeum fragile و Secale ceremont و Medicago sativa نسبت به بقيه گونه ها داراي اختلاف معني داري مي باشند.
شبکه کتاب شناختي کتابخانه هاي مرکزي دانشگاه ها و موسسات پژوهشي موجب تسهيل تبادل اطلاعات کتاب شناختي منابع علمي موجود در کتابخانه ها مي شود. همچنين بخشي از نيازهاي اطلاعاتي جامعه استفاده کننده مي تواند از طريق اشتراک منابع و خدمات امانت بين کتابخانه اي در قالب شبکه تامين گردد. هدف از انجام پژوهش حاضر آن است تا وضعيت موجود کتابخانه هاي مرکزي دانشگاهي و موسسات پژوهشي وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در سطح کشور را از نظر نيروي انساني، زيرساخت شبکه اي، امکانات و تجهيزات مورد بررسي قرار دهد. از مجموع 79 کتابخانه مرکزي دانشگاهي و پژوهشي وابسته به اين وزارتخانه، 75 کتابخانه به پرسشنامه ها پاسخ دادند که جامعه پژوهش حاضر را شکل ميدهند. داده ها از طريق پرسشنامه گردآوري شد و با بهره گيري از روش هاي آمار توصيفي، اطلاعات مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج حاصل از پژوهش نشان داد که فقط 46.6 درصد از مديران کتابخانه هاي مورد بررسي داراي مدارک تحصيلي کتابداري مي باشند. مديران و کارکنان کتابخانه ها در استفاده از قابليت هاي رايانه اي و شبکه اي در وضعيت مناسبي قرار دارند. 78.6 درصد از کتابخانه هاي مورد بررسي از نظام رده بندي کتابخانه کنگره آمريکا براي رده بندي منابع کتابي استفاده مي کنند. وضعيت زيرساخت هاي شبکه اي و بهره گيري از فناوري هاي اطلاعاتي در کتابخانه هاي مورد مطالعه مطلوب است، به گونه اي که تنها 5.3 درصد از کتابخانه هاي مرکزي دانشگاهي و پژوهشي فاقد شبکه محلي مي باشند.
اين پژوهش به منظور بررسي رابطه بين خصوصيات خاک با پوشش گياهي غالب در چهار رويشگاه گرمسار انجام شد. جهت انجام مطالعات، پس از انتخاب تيپ هاي گياهي شاخص و غالب در هر منطقه از خاک منطقه نمونه برداري شد. نمونه برداري به روش تصادفي – سيستماتيک انجام گرفت که در هر جامعه گياهي 3 ترانسکت استقرار يافته و در امتداد هر ترانسکت 10 پلات قرار داده شد. اندازه پلات ها با توجه به نوع و نحوه پراکنش گونه هاي گياهي به روش حداقل سطح تعيين شد. طول ترانسکت ها، فاصله آنها از يکديگر و تعداد پلات هاي نمونه برداري با توجه به تغييرات پوشش گياهي و خصوصيات طبيعي منطقه تعيين گرديد. فاصله بين پلات ها با توجه به تغييرات فيزيوگرافي و پوشش گياهي به طور متوسط 50 متر در نظر گرفته شد. در داخل پلات ها، غالبيت گياهان موجود، درصد تاج پوشش يادداشت شد، نمونه برداري خاک به صورت يک در ميان از 10 پلات (5 پلات از هر رويشگاه) و از دو عمق 30-0 و 60-30 سانتي متر انجام شد. يعني در هر جامعه گياهي 10 نمونه و در کل 40 نمونه برداشت شد. سپس نمونه ها به آزمايشگاه منتقل و در آزمايشگاه خصوصيات فيزيکي، شيميايي خاک شامل درصد رس، سيلت و شن، pH، Ec، درصد آهک، درصد ماده آلي، SO4، Mg، Ca، Na، K، Cl، بي کربنات و کربنات بررسي گرديد و سپس با استفاده از نرم افزار SPSS با روش هاي آماري تجزيه واريانس و آزمون دانکن، نمونه ها مقايسه شد. پوشش گياهي مناطق مورد بررسي بر اساس شوري از کوهپايه با Astragalus spp-Stipa barbata شروع شده بعد از آن به Artemisia sieberi و بعد Seidlitzia rosmarinus و در نهايت در حاشيه پلايا به جامعه Tamarix spp مي رسيد. جامعه گياهي Tamarix spp و Seidlitzia rosmarinus بيشترين رابطه را با Ec و ميزان املاح محلول و جامعه گياهي Artemisia sieberi بيشترين رابطه را با بافت و Astragalus spp-Stipa barbata بيشترين رابطه را با درصد آهک خاک داشته اند.
کور (.Capparis spinosa L)، مهم ترين گونه خانواده Capparidaceae به شمار مي آيد. اين گياه در مناطق گرمسيري استوايي يا نيمه استوايي و مناطق خشک جهان گسترده بوده و در همه جا پراکنده مي باشد. گياه کور به عنوان يکي از گياهان مهم دارويي محسوب شده و نيز توانايي بالايي جهت تثبيت شن دارا مي باشد. اين گونه در گذشته نه چندان دور، در رويشگاه هاي طبيعي استان بوشهر سهم به سازيي در توليد پوشش گياهي داشته است، اما هم اکنون جزء گونه هاي کم شونده و در حال انقراض اين رويشگاه ها محسوب مي شود. در اين مقاله ويژگي هاي گونه C. spinosa موجود در شهرستان دشتستان، واقع در استان بوشهر مورد مطالعه قرار گرفته و برخي از پيوندهاي زيستي (اقليم، خاک و عوامل زنده) با انتشار اين گونه در مناطق جداگانه ابوالفيروز، بويري و آب طويل در شهرستان دشتستان، در شرق شهرستان بوشهر مورد بررسي واقع شده است. بر اساس برآورد تعداد در هکتار و درصد تاج پوشش به روش تصادفي – سيستماتيک (تصادفي – منظم)، ويژگي هاي گياهي شامل ارتفاع، درصد تاج پوشش، تعداد پايه و قطر تاج، در هر محل اندازه گيري و تجزيه و تحليل گرديده است. همچنين زادآوري طبيعي اين گونه مورد بررسي قرار گرفته و تعداد آنها در هکتار محاسبه شده است. همچنين برخي از ويژگي هاي فيزيکي و شيميايي خاک و ويژگي هاي مختلف گياهي جداگانه مورد بررسي واقع شده و پيوند آنها مشخص گرديده است. نتايج نشان داده است که موثرترين عوامل در انتشار، فراواني و تراکم گونه C. spinosa، به ترتيب بافت خاک، زهکشي، رطوبت خاک، بارندگي و شوري خاک، مي باشد.
کهور آمريکايي گونه اي خاردار با تاجي پهن، هميشه سبز و با ريشه دواني عميق است و از خانواده Mimosaceae است. برگ هاي سبز اين گونه سريع الرشد، براي انواع دام ها خوش خوراک نيست. اين گياه در استان هاي ساحلي جنوب کشور از جمله هرمزگان گونه اصلي در ترکيب جنگل کاري ها به شمار مي رود. فقدان شناخت کافي از خصلت هاي تهاجمي اين گونه و قابليت هاي پوشش گياهي بومي منطقه از يک طرف و سهولت توليد نهال و توان استقرار بالاي اين گونه به ويژه در اراضي شني سبب شده است که از به کارگيري اين گونه در برنامه هاي جنگلکاري بدون توجه به اثرهاي آن در محيط هاي طبيعي و اراضي کشاورزي، به علت زادآوري طبيعي غيرقابل کنترل گونه، نگراني از اثرهاي نامطلوب گونه افزايش يابد. لذا به منظور بررسي نقش اين گونه در پوشش گياهي زير تاج، در ترکيب هاي مختلف پوشش گياهي طبيعي در مناطق مختلف در استان هرمزگان، در دو نوبت در سال 1380 و 1384 در فصل رويش گياهي منطقه، تغييرات پوشش گياهي يکساله زير و خارج از تاج با استقرار پلات هاي نيم مترمربعي، مقايسه آماري شد. نتايج اين بررسي نشان داد که پوشش گياهي يکساله زير تاج با خارج تاج در سال هايي که منطقه با خشکسالي مواجه نبوده در اغلب مناطق اختلاف معني داري با يکديگر دارند اما در سال هايي که ميزان بارندگي ناچيز بوده در مجموع پوشش گياهي يکساله هم در زير و هم در خارج تاج کم شده و در نتيجه در برخي از مناطق مورد مطالعه اختلاف معني داري بين پوشش گياهي زير و خارج تاج مشاهده نشده است.
در اين مطالعه عرضه و تقاضاي دانش آموختگان رشته هاي منابع طبيعي کشور مورد بررسي قرار گرفت. در بخش عرضه، پذيرش سالانه دانشجو در کليه دانشگاه هاي دولتي و آزاد کشور در کليه مقاطع و رشته هاي منايع طبيعي مورد محاسبه قرار گرفت. بر اساس پذيرش دانشگاه ها، بطور متوسط سالانه حدود 3659 نفر با مدارج مختتلف کارداني، کارشناسي، کارشناسي ارشد و دکتري از دانشگاه هاي دولتي (%46.5)، آزاد (%46) و جامع علمي کاربردي (%7.5) فارغ التحصيل مي گردند. در بخش تقاضا، مرکز آمار ايران، داده هاي مربوط به اشتغال دولتي و خصوصي را منحصرا در مقياس بخش هاي اقتصادي (مثل کشاورزي و منابع طبيعي و صنعت) ارائه مي نمايد. بدين ترتيب، ميزان اشتغال دولتي و خصوصي دانش آموختگان در زيربخش هاي منابع طبيعي و صنايع چوب بر اساس ارزش افزوده توليدي آن ها در سال 1382 برآورد گرديد. بر مبناي اين برآورد، حداکثر ميزان تقاضاي سالانه دانش آموختگان در زيربخش هاي منابع طبيعي و صنايع چوب 974 نفر برآورد گرديد. بدين ترتيب، ميزان عرضه سالانه (3659 نفر) تقريبا 3.7 برابر تقلضاي (974 نفر) دانش آموختگان منابع طبيعي بوده است. بنابراين، نرخ بيکاري دانش آموختگان رشته هاي منابع طبيعي %73 براورد مي گردد، که اين ميزان حدود 6 برابر نرخ بيکاري کشور (%11.8) در سال 1382 مي باشد. بر اساس اين بررسي کمي، سطح فعلي پذيرش دانشجو در رشته هاي منايع طبيعي يکي از عوامل اصلي بيکاري و بي انگيزگي دانشجويان اين رشته ها مي باشد. به منظور کاهش مشکل بيکاري، برخي راه حل ها نظير کاهش ظرفيت پذيرش دانشگاه ها، افزايش کيفيت و اشتغال محوري آموزش و توسعه تخصص هاي جديد در منابع طبيعي پيشنهاد شده است.
کمبود بارش و پراکنش نامناسب آن، شرايط محيطي سخت و نامناسبي را براي رويش و استقرار گونه هاي مرتعي در اغلب نقاط ايران به وجود اورده است، به طوري که براي بالا بردن ميزان موفقيت طرح هاي اصلاحي و احيايي در مراتع مناطق خشک و نيمه خشک علاوه بر کشت گونه هاي سازگار، ذخيره نزولات جوي ضروري مي باشد. شناسايي نيازهاي اکولوژيکي گياهان در موفقيت و برنامه ريزي اهداف بلند مدت اين طرح ها مفيد مي باشد. تحقيق حاضر براي بررسي اثرات کشت Atriplex canescens توام با ذخيره نزولات جوي (کنتور فارو) بر روي برخي از خصوصيات خاک و پوشش گياهي منطقه تحت کشت اتريپلکس کانسنس پس از 11 سال در استان زنجان آنجام گرفت. بدين منظور خصوصيات فسفر، نيتروژن، پتاسيم، بافت، هدايت الکتريکي، ماده الي و اسيديته در عمق 10-0 سانتي متري سطح خاک و درصد پوشش، تراکم، ترکيب و خوشخوراکي پوشش گياهي مورد بررسي قرار گرفتند. براي نمونه برداري، تجزيه و تحليل داده ها از طرح اسپليت پلات، تجزيه واريانس، آزمون دانکن و تي تست استفاده شد. تيمارها شامل سطح بين کنتور فاروها در دامنه شمالي و جنوبي کشت شده، داخل کنتور فاروها (زير بوته ها) و دامنه شمالي و جنوبي منطقه کشت نشده (شاهد) مي باشند. نتايج نشان داد که در خاک زير بوته ها افزايش معني داري از لحاظ فسفر، نيتروژن، پتاسيم، بافت، هدايت الکتريکي، ماده آلي و اسيديته مشاهده مي شود. منطقه کشت شده و کشت نشده از نظر نوع و نسبت ترکيب گياهي داراي اختلاف بوده و گونه هاي نسبتا شورپسند و غير خوشخوراک در منطقه کشت شده افزايش يافته است.
شناخت رابطه گياه با خاک، به منظور افزايش بهره وري و برآورد اهداف موردنظر در راستاي احياي اراضي ضروري است. در اين بين انتخاب گونه هاي گياهي سازگار و مقاوم به شرايط بياباني به شناسايي نيازهاي اکولوژيکي اين گياهان وابسته است، به طوري که گونه هاي موردنظر با ويژگي هاي خاص خود داراي تاثيرات ويژه اي بر محيط رشد خود مي باشند و مطالعه رابطه خاک و گياه مي تواند چگونگي اين اثرات را مشخص کرده و در برنامه ريزي اهداف مفيد باشد. اين پژوهش به منظور شناخت اثرات اسفناج وحشي (Atriplex canescens) بر روي خصوصيات فيزيکي و شيميايي خاک در استان قم انجام شد. براي نمونه برداري از طرح اسپيليت پلات استفاده گرديد که در آن منطقه کشت شده و نشده به عنوان فاکتورهاي بين موردي و عمق هاي (10-0)، (30-10) و (60-30) سانتي متري خاک به عنوان فاکتورهاي درون موردي در نظر گرفته شدند. خصوصيات اندازه گيري شده در خاک شامل بافت، هدايت الکتريکي، اسيديته، نيتروژن، فسفر، مواد آلي، املاح محلول سديم، کلسيم، منيزيم، کلر، کربنات و بي کربنات مي باشند. براي تجزيه و تحليل داده ها از تجزيه واريانس فاکتوريل مخلوط (کرت چندبخشي) استفاده گرديد. نتايج تجزيه و تحليل نشان داد کشت گونه اسفناج وحشي سبب افزايش معني دار فسفر، پتاسيم قابل جذب، پتاسيم محلول و pH در عمق اول نسبت به عمق دوم و سوم خاک تحت کشت شده است.
به منظور مطالعه اثرات عناصر کم مصرف روي و منگنز بر عملکرد و برخي صفات زراعي در سه رقم گندم، آزمايش مزرعه اي در سال زراعي 84-1383 در شيراز انجام شد.ارقام گندم شامل چمران، داراب 2 و استار و تيمارهاي کود شامل NK، NKZn، NKZnMn به صورت آزمايش فاکتوريل با طرح پايه بلوک هاي کامل تصادفي با چهار تکرار مورد مطالعه قرار گرفت. پس از آماده سازي بستر کاشت تيمارها به صورت تصادفي در کرت هاي مختلف قرار داده شدند و بذور به تعداد چهارصد عدد در هر متر مربع در کرت هاي هشت رديفي و به طول شش متر و با فاصله 20 سانتي متر در زميني به مساحت حدود 550 متر مربع کشت شد. بر اساس نتايج حاصله عملکرد دانه در رقم داراب 2 بيشتر از ساير ارقام بود و بالاترين عملکرد در تيمار کودي NKZnMn بدست آمد. اثر متقابل بين تيمارهاي کود و رقم معني دار نبود. در اين مطالعه، همبستگي مثبت و معني داري بين عملکرد دانه، ارتفاع بوته، طول سنبله وزن سنبله و طول برگ پرچم وجود داشت که در سطح يک درصد معني دار بود ولي ضريب همبستگي بين عملکرد دانه و وزن هزار دانه معني دار نبود. به علاوه چنين استنباط مي شود که افزايش طول سنبله و وزن سنبله با افزايش تقاضا براي مواد پرورده و ميزان فتوسنتز برگ پرچم عملکرد محصول در ارقام گندم را افزايش مي دهد. بنابراين استفاده از ارقامي که سنبله سنگين و بلندي دارند ميتواند يکي از عوامل افزايش عملکرد دانه گندم در واحد سطح باشد.
به منظور بررسي مقاومت علف هرز فالاريس به علف کش ديکلوفوپ – متيل، آزمايشي در قالب طرح کاملا تصادفي با چهار تکرار، در گلخانه تحقيقاتي بخش علف هاي هرز موسسه تحقيقات گياهپزشکي کشور، در سال 84-1383 انجام شد. آزمايش شامل شانزده توده فالاريس بود که با مقدار توصيه شده علف کش ديکلوفوپ – متيل (900 g ai/ha) تيمار شدند. در اين آزمايش هشت توده GR13، KhR2،FR7 ، FR2، FR4، GR12، KhR5 و KhR3 با دارا بودن GR50 و LD50 بيشتر از %50 به تيمار با مقدار توصيه شده علف کش از خود مقاومت نشان دادند. درجه مقاومت محاسبه شده براي درصد وزن خشک توده ها به ترتيب برابر با 7.26، 8.11، 9.36، 11.18، 12.66، 16.77، 20.35 و 24.25 و براي درصد بوته هاي زنده مانده به ترتيب برابر با 8.65، 10، 10.82، 12.54، 14.15، 15.06، 16.14 و 20.23 بود.
گل جاليز (Orobanche cernua)، علف هرز انگلي مطلقي است که باعث کاهش عملکرد بسياري از گياهان مهم زراعي مانند آفتابگردان، سيب زميني و گياهان جاليزي مي شود. در اين تحقيق، تاثير ترکيب GR60 (محرک جوانه زني گل جاليز) خراش دهي و سوسپانسيون اسپور ايزوله اي از قارچ Fusarium oxysporum (به عنوان عامل بيولوژيک) روي جوانه زني بذر گل جاليز بررسي شد. در ابتدا اثر غلظت هاي 0، 1، 2 و (ppm) 5 از ترکيب GR60 و تيمار خراش دهي بذور روي جوانه زني بذور گل جاليز مطالعه شد. نتايج نشان داد که غلظت 2 پي پي ام از ترکيب GR60 بالاترين درصد (%50) و غلظت 5 پي پي ام کمترين درصد جوانه زني بذور (3-%4) را باعث شد. تيمار خراش دهي اثر معني داري روي جوانه زني بذور گل جاليز نداشت. سوسپانسيون اسپور قارچ F. oxysporum با غلظت 1×106 اسپور در ميلي ليتر، در مقايسه با شاهد، به طور معني داري موجب کاهش جوانه زني بذور گل جاليز شد. استفاده از ترکيبات سنتتيکي همچون GR60 به عنوان محرک جوانه زني بذور گل جاليز در غياب گياه ميزبان و هم چنين استفاه از عوامل بيوکنترل هم چون ايزوله هايي از قارچ F. oxysporum ممکن است به عنوان دو روش براي کاهش بانک بذر و کنترل اين علف هرز انگلي مورد نظر قرار گيرد.