پاسخ به:پژوهش و سازندگي
باکتري هاي ترموفيل منابع با ارزشي از آنزيم هاي هيدروليتيک مقاوم به گرما هستند. آنزيم هاي مقاوم به گرما در صنعت داراي اهميت بسيار مي باشند و براي اهداف تجاري مختلف استفاده مي شوند. از بين آنزيمهاي هيدروليز کننده نشاسته، آلفا آميلاز يکي از مهمترين و قابل توجه ترين آنزيم ها از نظر تجاري خصوصا در صنعت مواد شيرين کننده مي باشد. براي فرآيند توليد مواد شيرين کننده از نشاسته، دما بايد 50 درجه سلسيوس يا بالاتر و pH در حدود 7 باشد تا از به رنگ قهوه اي درآمدن جلوگيري به عمل آمده و چسبندگي (ويسکوزيته) کاهش يابد. اين امر نيازمند استفاده از آلفا آميلاز مقاوم به حرارت به منظور مقاومت در برابر حرارت فرآيند مي باشد. باکتري ها از دو چشمه آبگرم خرقان (در استان قزوين ) و محلات (در اراک) جدا شدند. نمونه هاي آب از 50 سانتي متري سطح آب چشمه جمع آوري شدند. دماي آب در زمان نمونه برداري در مکان هاي خرقان و محلات به ترتيب، 56 و 48 درجه سلسيوس بود. پس از سانتريفيوژ کردن نمونه هاي آب، رسوبات باقيمانده در نوترينت براث غني شده با عناصر ضروري کشت داده شدند و در درجه حرارت مناسب قرار داده شدند. چهار باکتري جدا شده از نظر مولکولي به وسيله PCR و ريبوتايپينگ ژن 16S rRNA شناسايي شدند. آنها Anxybacillus pushchinensis. Bacillus lichenifrmis Aneurinibacillus aneurinilyticus Aneurinibacillus thermaerphilus تشخيص داده شدند. توليد -a آميلاز در پليت هاي آگار نشاسته دار مورد بررسي قرار گرفت و ميزان فعاليت اين آنزيم به روش دي نيتروساليسيليک(DNS) اندازه گيري شد. pH و حرارت مناسب براي فعاليت آنزيم آميلاز تعيين گرديد. حداکثر فعاليت آنزيم B.lichenifrmis در 70 درجه سلسيوس و pH=7 مشاهده شد. حداکثر فعاليت آنزيم A.aneurinilyticus در 70 درجه سلسيوس و pH=8 بود در حاليکه براي آنزيم A.pushchinensis در 80 درجه سلسيوس و pH=8 بود.
نسخه قابل چاپ
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ. .
هدف از اين پژوهش، مطالعه ساختار تخمدان ميگوي سفيد (سر تيز) (Metapenaeus affinis) در آبهاي ساحلي منطقه بندرعباس تا سيريك بود كه به مدت 6 ماه و از فروردين ماه تا شهريور ماه 1382 انجام پذيرفت. به منظور مطالعه تغييرات ساختار بافت تخمدان و بر اساس ويژگي هاي مورفولوژي مراحل باروري آنها که 5 مرحله مختلف در نظر گرفته شده است، تعداد 300 نمونه (60 نمونه از هر مرحله باروري) انتخاب و قطعاتي از بخش مياني تخمدان ميگو ها جدا و پس ازتثبيت در محلول فرمالين 4% به مدت 24 ساعت و طي مراحل معمول قبل از تهيه مقاطع بافتي (شامل مراحل آبگيري با الكل اتيليك، شفاف سازي و پارافينه كردن در محلولهاي گزيلول، پارافين نرم و پارافين سخت و در نهايت قالب گيري)، برش هايي به ضخامت 5 ميكرون توسط دستگاه ميكروتوم تهيه گرديد. مقاطع تهيه شده پس از انتقال به روي لام به روش هماتوكسيلين و ائوزين رنگ آميزي گرديده و از تعدادي از اين لام ها عكس تهيه شد. مطالعه مقاطع بافتي تهيه شده از مراحل مختلف باروري تخمدان نشان دهنده وجود حالت تخمريزي مستمر در اين گونه بوده و بيانگر اين است كه ميگوي سفيد توانايي چندين بار تخم ريزي را در طول دوره زندگي خود دارا بوده و تخمدان حالت برگشت پذيري دارد يعني پس از تخم ريزي مجددا خود را براي بارور شدن آماده مي سازد.
در کشورهاي در حال توسعه از جمله ايران استفاده هر چه بهتر و موثرتر از منابع کشاورزي از اهميت ويژه اي برخوردار است. با توجه به ارزآوري محصول زيره سبز در کمک به روند توسعه اقتصادي کشور و اينکه استان خراسان نقش برزگي در توليد اين محصول دارد، افزايش ميزان توليد آن از جايگاه خاصي برخوردار است. افزايش توليد از طريق بالا بردن سطح زير کشت يا افزايش عملکرد در واحد سطح امکان پذير است. براي افزايش سطح زير کشت با محدوديت آب و زمين هاي مرغوب و ساير منابع روبرو هستيم. در اين تحقيق عوامل موثر بر بهره وري توليد زيره سبز آبي با استفاده از دو نوع تابع توليد کاب – گلاس و متعالي مطالعه شد. نتايج بيانگر آن است که نيروي کار، ميزان مصرف کودهاي شيميايي و بذر مصرفي رابطه معني داري از لحاظ آماري با توليد دارند و زارعين زيره کار، ترکيب بهينه عوامل توليد را به کار نبرده و از آن ها به طور منطقي و درست استفاده نمي کنند. ترکيب بهينه عوامل توليد در يک هکتار شامل 16.63 روز – نفر نيروي کار، 554.747 کيلوگرم کود شيميايي و 2 دفعه آبياري برآورد گرديد، لذا جهت صرفه جويي در مصرف نهاده ها و افزايش توليد بايستي مصرف نهاده ها که در ناحيه سوم توليد بوده و کشش آن ها منفي است، کاهش يابد و مصرف نهاده هايي که در ناحيه اول توليد بوده و کشش آن ها مثبت است، افزايش يابد.
«نتر» (Astragalus squarrosus Bunge) درختچه اي بياباني و شن دوست محسوب مي شود که داراي انشعابات هوايي افراشته به طول 50 تا 150 سانتيمتر و حتي در برخي رويشگاه ها تا 190 سانتيمتر مي رسد. اين گياه گونه اي «گون» درختچه اي بدون خار و خوشخوراک بوده که در ماسه زارهاي نواحي خشک تا فراخشک بيابان هاي مرکزي، جنوب شرقي تا شمال شرقي کشور، به صورت ريختارهاي گياهي نسبتا وسيع پراکنش دارد. به منظور بررسي ويژگي هاي بوم شناختي اين درختچه، سه رويشگاه مختلف در ماسه زارهاي ريگ بلند کاشان انتخاب شد. پس از تعيين حداقل سطح و مشخص نمودن اندازه پلات ها، تراکم، درصد پوشش تاجي، گونه هاي گياهي همراه و نحوه انشعابات ساقه ها و ريشه ها بررسي شد. با تعيين تعداد مشخصي پايه، بيوماس اندام هاي هوايي و زيرزميني اندازه گيري شد. با مراجعه هر 15 روز يکبار به رويشگاه، تقويم حياتي گياه مشخص گرديد. آناليز شيميايي و فيزيکي خاک رويشگاه در دو عمق 40-0 تا 80-40 سانتيمتر انجام گرفت. با نمونه برداري از سرشاخه هاي نورسته گياه، تجزيه شيميايي گياه نيز انجام شد. نتايج حاصل از اين تحقيق نشان داد که رويشگاه هاي نتر در ماسه زارهاي بياباني کاشان در محدوده ارتفاعي 750 تا 1100 متر از سطح دريا قرار دارد. اين درختچه داراي سيستم ريشه اي اصلي به طول 2 تا 4 متر و ريشه هاي فرعي متعدد به طول 2 تا 3 متر است. ساختار خاک رويشگاه نتر نشان داد که داراي بافت سبک شني همراه با افق زيرين گچ مي باشد. متوسط تعداد پايه در هکتار، بين 3125 تا 15625 عدد متغير است. ميزان متوسط علوفه بين 62 تا 312 کيلوگرم ماده خشک در هکتار است. ميزان پروتيين خام گياه 7 درصد برآورد شد. بارزترين گونه هاي گياهي همراه اين ريختار گياهي عبارتند از: Stipagrostis، Cyperus eremicus، Salsola arbuscula، Salsola tomentosa، plumose و Convolvulus eremophilus مي باشد. بررسي تقويم حياتي گياه نشان داد، آغاز دوره رويشي گياه اسفند ماه، ظهور غنچه هاي گل اواسط فروردين، تشکيل ميوه اواخر خرداد ماه و بذرهاي کاملا رسيده در ماه هاي تير و مرداد قابل جمع آوري است. خواب تابستانه طي ماه هاي مرداد تا مهر ماه طول مي کشد. رويش مجدد آن در اواسط مهر ماه انجام گرفته و خواب زمستانه نيز اوايل آذر ماه شروع مي گردد.
از جمله موثرترين راهکارهايي که براي مديريت ميزان کربن پيشنهاد مي شود، افزايش ميزان تجمع کربن به شيوه ترسيب کربن است. ترسيب کربن به عنوان بخشي از چرخه کربن، براي تشريح تبادل کربن ميان جو، اقيانوس، زيست کره خشکي و رسوبات زمين شناسي به کار رفته و به ذخيره طولاني مدت کربن در اکوسيستم هاي زميني، زيرزميني و اقيانوس ها گفته مي شود که منجر به کاهش يا تعديل دي اکسيدکربن اتمسفري مي شود. در اين تحقيق سعي برآنست که با اندازه گيري ميزان کربن آلي در خاک، گياهان بوته اي و علفي چندساله، ترسيب کربن در بخشي از مراتع استان همدان مشخص گردد و به اهميت بيوم هاي مرتعي در کاهش کربن مازاد اتمسفري پرداخته شود. جهت تعيين کربن آلي خاک در 43 نمونه برداشت شده از عمق 0 تا 150 سانتيمتري از روش والکي بلاک و براي تعيين کربن آلي در گياهان از روش سوزاندن استفاده گرديد. داده هاي بدست آمده با استفاده از نرم افزارهايي آماري Excel و Minitab و آزمون F تجزيه و تحليل شد و ميزان کربن آلي خاک، کربن آلي گياهان و روابط آن ها با يکديگر و پارامترهاي محيطي ارائه گرديد. نتايج بيانگر آنست که از ميان 9 گونه مورد بررسي در 43 پلات مطالعاتي، گونه Astragalus gosypinus داراي بالاترين ميزان ترسيب کربن (369 کيلوگرم در هکتار) و گياه Echinophora platiloba (7 کيلوگرم در هکتار) از کمترين ميزان ترسيب کربن در بيوماس خود برخوردار بوده اند. دامنه تغييرات کربن آلي خاک نيز در کليه پلات ها از 71.25 تا 233.41 کيلوگرم در هکتار مي باشد. با توجه به جدول همبستگي ويژگي هاي خاک و گياهان، مي توان بيان کرد که ماده خشک گياهي با کربن آلي خاک، وزن مخصوص ظاهري خاک، رطوبت ثقلي، ميزان توليد گياهي، درصد پوشش گياهي و درصد لاشبرگ در کليه پلات ها همبستگي دارد و اين ميزان برابر R=0.52 مي باشد. کربن آلي خاک با وزن مخصوص ظاهري همبستگي ضعيفي داشت. با توجه به جدول تجزيه واريانس اختلاف معناداري، بين ميزان کربن آلي ترسيب شده خاک در شيب هاي با جهت شمال غربي – شرقي و جنوبي – غربي مشاهده نشد اما در سطح پنج درصد، بين ميزان کربن آلي گياهي در دو تيمار فوق اختلاف معناداري ديده شد.
به منظور بررسي سازگاري گونه هاي مهم جنس Poa در استان زنجان، 27 جمعيت از هفت گونه جمع آوري شده از سطح استان زنجان، در قالب طرح کاملا تصادفي نامتعادل با پايه چهار تکرار در شرايط استان زنجان طي سال هاي 82 و 83 مورد ارزيابي قرار گرفتند. عملکرد علوفه خشک و 18 صفت مورفولوژيکي مورد مطالعه قرار گرفتند. داده هاي مربوط به صفات اندازه گيري شده در هر يک از سال هاي 82 و 83 به صورت جداگانه تجزيه شدند و با استفاده از طرح آشيانه اي داده هاي دو سال مورد تجزيه واريانس مرکب قرار گرفتند. اختلاف معني داري ميان جمعيت ها براي تمام صفات مورد مطالعه مشاهده گرديد که نشان دهنده وجود تنوع ژنتيکي در جمعيت هاي جمع آوري شده استان زنجان مي باشد. بر اساس نتايج حاصله، تيپ کانوپي در گونه P.pitchisonii به صورت متراکم و بقيه گونه ها به صورت افراشته بود. از نظر ارتفاع 29.8 تا 41.9 سانتي متر به ترتيب در گونه هاي P.trivialis و P.sinsica مشاهده گرديد. از نظر عملکرد علوفه تر بخش هوايي بيشترين عملکرد علوفه تر مربوط به گونه هاي P.sterilis و P.araratica (به ترتيب 52.1 و 51.8 گرم در بوته) بود و بالاخره از نظر عملکرد علوفه گونه P.sterilis و P.araratica (به ترتيب با 31.5و 31 گرم در بوته) و گونه P.pitchisonii با 17 گرم در بوته به ترتيب بيشترين و کم ترين عملکرد علوفه خشک را در مجموع دو سال داشتند. به طور کلي با توجه به نتايج به دست آمده از مقايسه بين گونه ها دو گونه P.sterilis و P.araratica به عنوان گونه هاي سازگار معرفي شدند ژنوتيپ هاي شماره 3، 6 و 34 در گونه P.sterilis با توليد علوفه خشک بين 1 تا 1.2 تن در هکتار به عنوان ژنوتيپ هاي برتر براي توليد ارقام ترکيبي و بذرپاشي مراتع استان زنجان توصيه شدند.
تپه هاي شني استان خوزستان با مساحتي حدود 350000 هکتار 5.3 درصد کل استان را شامل مي شوند. راه هاي ارتباطي، مزارع کشاورزي، خانه هاي روستايي، خطوط لوله نفت و ساير تاسيساتي که در مناطق شني يا حوالي آن ها احداث شده اند در معرض هجوم شن هاي روان قرار دارند. موريانه ها به عنوان مخرب ترين آفت، عامل اصلي خشکاندن گياهاني هستند که در عمليات تثبيت بيولوژيکي اراضي شني به کار رفته اند. بديهي است با عنايت به آثار سوء زيست محيطي ناشي از حذف گونه هاي گياهي گز شاهي،کهور و استبرق و بدنبال آن تهديدات ناشي از جا به جايي شن و از طرفي هزينه هاي کشت گياهان در اراضي صعب العبور شني، ضروري ترين اقدام شناسايي و تعيين هويت اين آفت است. گزارش هاي منتشر شده قبلي حاکي از وجود 6 گونه موريانه در استان خوزستان بود ولي طي اين تحقيق موريانه شن يا Psammotermes hybostoma Desneux نيز به عنوان رکورد جديد اين استان جمع آوري شد. براي شناسايي اين گونه تعداد کافي از طبقات سرباز و کارگر جمع آوري شده از مناطق مختلف همراه با اطلاعات ميزبان، طول و عرض جغرافيايي منطقه جمع آوري، تاريخ نمونه برداري و بافت خاک منطقه جهت تاييد تشخيص نهايي به موزه تاريخ طبيعي لندن ارسال شد. در اين تحقيق P.hybostoma به عنوان موريانه غالب از کليه نقاط شن زار استان، جمع آوري شد. بر اساس گزارش هاي منتشر شده در جهان نيز زيست گاه موريانه شن به نواحي بياباني و صحراهاي شني محدود شده است. اندازه گيري دامنه تغييرات، انحراف معيار و ميانگين قطعات مختلف سر و بدن کاست هاي کارگر و سرباز به صورت جداگانه تعيين و با يکديگر مقايسه گرديد. بررسي هاي مورفولوژيک نشان دارد از نظر اندازه ظاهري، کارگرهاي آن در دو شکل بزرگ و کوچک بوده و سربازهايي با 5 اندازه متفاوت دارد. همچنين ارزيابي صفات مختلف مورفولوژيکي جهت دسته بندي کارگرها و سربازهاي موريانه شن نشان داد در کارگرها صفت طول سر تا قاعده آرواره بالا با ضريب R2=88.7 و در سربازها صفت طول کپسول سر و آرواره با ضريب 97.8=R2 مناسب ترين خصوصيات جهت دسته بندي افراد اين دو کاست هستند.
در اين مقاله اثرات سينگال هاي بزرگ مقياس اقليمي بر روي بارش هاي کوتاه مدت و بلندمدت ناحيه جنوب غرب ايران مورد بررسي قرار گرفت. سيگنال هاي بزرگ مقياس اقليمي يکي از عواملي هستند که مي توانند در تحليل تغييرات فصلي و سالانه بارش موثر باشند. در اين تحقيق از داده هاي ماهانه سيگنال هاي بزرگ مقياس اقليمي نظير شاخص نوسان جنوبي (SOI)، نوسان اطلس شمالي (NAO) و پديده ENSO در مناطق NINO3.4, NINO3, NINO4 و NINO1+2 استفاده شد. تمامي داده هاي مربوط به سيگنال هاي فوق از مرکز داده هاي آناليز شده NCEP طي سال هاي 1960 تا 2003 دريافت گرديد. به منظور تعيين موثرترين سيگنال ها بر بارش ناحيه جنوب غرب ايران از روش رگرسيون چند متغيره استفاده شد. نتايج تحليل رگرسيوني نشان داد که پديده ENSO در مناطق NINO1+2، NINO3 و NINO3.4 به عنوان موثرترين سيگنال در پيش بيني بارش ناحيه جنوب غرب ايران مي باشند. پس از شناسايي سيگنال هاي موثر با استفاده از مدل شبکه عصبي مصنوعي، بارش براي بازه هاي همزمان، سه ماهه و شش ماه آينده پيش بيني شد. تحليل نتايج مدل شبکه عصبي مصنوعي با داده هاي مشاهده اي نشان داد که فازهاي گرم ENSO با دوره هاي پربارش و فازهاي سرد ENSO با دوره هاي کم بارشي در منطقه مورد مطالعه همراه است.
با توجه به اهميت اطلاع از جريان آتي رودخانه ها، در اين مطالعه دبي جريان رودخانه کرخه در دو ايستگاه جلوگير و پاي پل با استفاده از روش سري زماني در قالب الگوي خود رگرسيو ميانگين متحرک و هوش مصنوعي در قالب شبکه هاي عصبي مصنوعي پيش بيني شد. اطلاعات مورد نياز از دو ايستگاه آب سنجي جلوگير و پاي پل براي دوره مهر ماه 1337 تا شهريور 1382 جمع آوري شد. از داده هاي دوره مهر ماه 1337 تا شهريور ماه 1377 به منظور مقايسه روش ها و از داده هاي مهرماه 1378 تا شهريور 1382 به منظور بررسي قدرت پيش بيني استفاده گرديد. جهت مقايسه خطاي پيش بيني روش هاي مختلف از معيارهاي MSE، MAE و MAPE بهره گرفته شد. نتايج مطالعه نشان داد که شبکه عصبي مصنوعي داراي خطاي پايين تري جهت پيش بيني دبي ماهانه ايستگاه جلوگير مي باشد و توانايي بيشتري در پيش بيني دبي ماهانه اين ايستگاه دارد. اما با توجه به تغيير رژيم جريان در ايستگاه پاي پل، روش سري زماني در مقايسه با روش شبکه عصبي مصنوعي داراي خطاي کمتري در پيش بيني دبي ماهانه اين ايستگاه مي باشد.
دشت سيستان در جنوب شرق ايران سرزمين بسيار خشک و متاثر از شرايط بياباني است. در اين اراضي پديده بيابان زايي بستر ناپايداري را براي تمامي فعاليت هاي اقتصادي – اجتماعي و به ويژه کشاورزي و آبياري به وجود آورده است. جهت بررسي شدت بيابان زايي منطقه شيب آب و پشت آب دشت سيستان از منظر معيار آب از ميان تمامي مدل هاي هاي ارزيابي بيابان زايي ارايه شده در جهان، از مدل مدالوس استفاده شده است. از خصوصيات بارز اين مدل قابليت انعطاف و تطابق بالاي آن با استفاده از شاخص ها و زيرشاخص هاي متفاوت با شرايط مختلف منطقه اي خصوصا اقليم مي باشد بدون آن که نياز به ارايه مدل هاي جداگانه اي باشد. از تلفيق شاخص ها و زيرشاخص ها به صورت کمي به وسيله ميانگين هندسي و سپس طبقه بندي آن نقشه کيفي نهايي شدت بيابان زايي هر معيار به دست مي آيد. قابل ذکر است که در اين تحقيق جهت تعيين شاخص ها و طبقه بندي آنها از دو روش، يعني مدل مدالوس و مدل تطابق يافته مدالوس با توجه به شرايط ايران استفاده شده است. در منطقه سيستان نيز شاخص ها و زيرشاخص هاي معيار آب، مناسب با شرايط منطقه انتخاب و مورد ارزيابي قرار گرفتند که شامل شاخص هاي اقليم، عوامل کمي، روش هاي آبياري و راندمان آبياري و همچنين زيرشاخص هاي جهت باد، ميزان بارندگي، شاخص ترانسو، تداوم خشک سالي، ميزان آبدهي آب زيرسطحي، کمبود منابع آب مورد نياز دام و انسان، سيستم استحصال آب هاي غير متعارف نوع سيستم آبياري، راهبري آبياري و راندمان انتقال مي باشند. نتايج حاصل از تلفيق آنها نشان دادند که بيابان زايي در اين منطقه از ديدگاه معيار آب با توجه به طبقه بندي مطابق با شرايط ايران در کلاس بسيار شديد و با توجه به طبقه بندي اصلي مدل مدالوس (با توجه به شرايط مديترانه) در کلاس بحراني شدت بيابان زايي قرار مي گيرد.
اين بررسي با هدف مطالعه تاثير شرايط ساخت بر ويژگي هاي فرآورده مرکب الياف چوب / پليمر مورد توجه قرار گرفته است. در روش مخلوط سازي 12 تيمار با ترکيب شرايط مختلف مقدار الياف سلولزي، درجه حرارت مخلوط سازي مورد توجه قرار گرفته است. ويژگي هاي مکانيکي فرآورده مرکز اندازه گيري و با استفاده از آزمون فاکتوريل در قالب طرح کاملا تصادفي و طيف سنجي FTIR مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. استفاده از الياف صنوبر در مقادير مختلف باعث تغييرات در ويژگي هاي فيزيکي و مکانيکي فرآورده مرکب شده است. با افزايش مقدار درصد الياف سلولزي از 10 تا 40 درصد مقاومت به ضربه فاقدار، کاهش و مقاومت و مدول کششي افزايش و مقاومت خمشي تا 30 درصد الياف، افزايش داشته است. نتايج طيف سنجي FTIR نشان داده است که باندهاي جذبي گروه هاي کربونيل (C=O) و اتصالات در نواحي 1688-1755 cm-1 در حضور عامل جفت کننده انيدريدمالئيک پلي پروپيلني افزايش يافته و اين پديده باعث افزايش ويژگي هاي مکانيکي در فرآورده مرکب الياف چوب / پليمر در محدوده 30 درصد الياف گرديده است. همچنين نتايج طيف سنجي FTIR نشان داده است که باندهاي جذبي گروه کربونيل (C=O) در دماي 190 درجه سلسيوس در محدود 1704-1725 cm-1 بدست آمده که منطقه مناسب جهت تشکيل اتصالات بوده است.
به منظور بررسي کارايي مصرف آب در گياه تاغ (Haloxylon aphyllum) طرحي از سال 1380 لغايت 1384 در ايستگاه تحقيقات بيابان زدايي شهيد صدوقي يزد در شرايط لايسيمتري و در مجار تاغزارهاي دست کاشت به اجرا در آمد. پس ار آماده شدن لايسيمترها، نسبت به کاشت نهال تاغ اقدام و با مراقبت يکساله از آنها، شرايط براي اعمال تيمارهاي رطوبتي مهيا گرديد. تيمارهاي رطوبتي شامل ظرفيت گلداني (شاهد)، يک سوم ظرفيت گلداني و تنش خشکي بوده که در قالب طرح پايه کاملا تصادفي و با سه تکرار اعمال گرديد. آب مورد نياز براي رسيدن به رطوبت موردنظر به صورت هفتگي و از طريق توزين لايسيمترها در اختيار گياهان قرار مي گرفت. ضمن اينکه در تيمار تنش خشکي، پس از استفرار کامل نهال ها، آبياري قطع گرديد. با هدف به حداقل رساندن ميزان تبخير، سطح لايسيمترها با ورق هاي نازک فايبرگلاس و يک لايسيمتر نيز براي محاسبه ميزان تبخير بدون اينکه گياهي در آن کاشته شود منظور گرديد. مجموع آب خارج شده از لايسيمترها (زهکش + تبخير) را از آب وارد شده به لايسيمترها (آبياري + بارندگي) کسر و به عنوان آب مصرف شده توسط گياه (تعرق) محاسبه شد. تيمارهاي رطوبتي طي دو فصل رويش اعمال و در پايان سال دوم نسبت به اندازه گيري وزن تاج پوشش، وزن ريشه و وزن کل ماده خشک توليدي اقدام و کارايي مصرف آب (WUE) محاسبه گرديد. نتايج نشان داد که تاثير مقدار مصرف آب، بر افزايش وزن ريشه و وزن اندام هوايي در سطح آماري يک درصد اختلاف معني دار داشت. ليکن تاثير آن بر کارايي مصرف آب متفاوت بوده به گونه اي که با افزايش ميزان رطوبت خاک از کارايي مصرف آب کاسته شده است.
به منظور مقايسه ترکيب پوشش گياهي تحت شرايط قرق، چراي آهو (دشت ميرزابايلو پارک ملي گلستان)، چراي متوسط گوسفند (مراتع حفاظت شده قرخود) و چراي سنگين گوسفند (مراتع اطراف روستاي اسپاخو) با استفاده از قابهاي تصادفي يک متر مربعي که به صورت شاعاي از مرکز منبع آب (يا محل روستا) در امتداد ترانسکت هاي سيستماتيک در جهات مختلف استقرار يافت، توليد برحسب فرم هاي رويشي و درصد پوشش تاجي برحسب گونه تعيين گرديد. نتايج تحقيق نشان داد که در دشت ميرزابايلو با توليد 440 کيلوگرم در هکتار علوفه خشک، هر چه از محل آبشخوار آهوان فاصله گرفته شود، توليد بوته ها و پهن برگان علفي افزايش مي يابد و استنباط مي شود که آهوان بيشتر سرشاخه خوارند. در مراتع قرخود با توليد 320 کيلوگرم در هکتار علوفه خشک، هر چه از مراتع بالادست به پايين دست به جاده نزديک شويم از ميزان پهن برگان علفي کاسته شده و بر ميزان بوته ها افزوه مي شود و با توجه به رعايت نسبي ظرفيت چرا در منطقه حفاظت شده، پهن برگان علفي به طور کامل از بين نرفته اند و علف گندميان نيز در سرتاسر منطقه پراکنش يکساني دارند. در اطراف روستاي اسپاخو با توليد 188 کيلوگرم در هکتار علوفه خشک به دليل شدت چرا، علف گندميان نيز پس از پهن برگان علفي به شدت چريده شده اند و هر دو فرم رويشي تقريبا به حالت خوابيده روي زمين مشاهده مي شوند ولي بوته ها فراوانند. ظرفيت چرايي مراتع حريم اسپاخو معادل 225 راس گوسفند و بز است که در حال حاضر 5376 راس دام در اين مناطق چرا مي کنند. منطقه قرخود از ظرفيتي معادل 457 راس گوسفند برخوردار است که تقريبا معادل پروانه چراي صادره است. تعداد آهوان موجود در دشت ميرزابايلو در حال حاضر 184 راس است که بدون در نظر گرفتن ساير عوامل محدودکننده و تنها با توجه به توليد علوفه به عنوان يکي از مولفه هاي اکولوژيک، تعداد آهوان در فصل رويش مي تواند به 653 راس برسد. طبق نتايج به دست آمده چون تعداد آهوان نسبت به وسعت دشت ميرزابايلو بسيار ناچيز است، تقريبا مي توان گفت که هيچ اثر مخربي روي پوشش دشت ندارند. در حالي که سهم گوسفند و بز در نابودي پوشش گياهي از طريق چراي بي موقع و بيش از اندازه، از سم داران وحشي است.
افزايش روزافزون جمعيت و کمبود منابع چوبي براي توليد کاغذ، صنعت بازيافت کاغذ را مهم و ضروري کرده است. بدين جهت قابليت استفاده از کاغذ روزنامه کهنه و کاغذ باطله اداري به عنوان گروه هاي مهمي از کاغذهاي بازيافتي براي توليد کاغذهاي بهداشتي مورد بررسي قرار گرفته است. با توجه به اين که در توليد کاغذهاي بهداشتي، روشني به عنوان مهمترين فاکتور مطرح است، از مخلوط کاغذ روزنامه کهنه جوهرزدايي شده با ترکيب 2 درصد NaOH و 2 درصد H2O2 و کاغذ باطله اداري جوهرزدايي شده با 1 درصد NaOH و 1 درصد H2O2 که بالاترين ميزان روشني را به خود اختصاص داده اند، استفاده شده است. در اين تحقيق، از اين دو خمير کاغذ به ترتيب با 20، 30 و 40 درصد کاغذ روزنامه کهنه و 60، 70 و 80 درصد کاغذ باطله اداري استفاده شده است. به هر کدام از اين ترکيب ها، به ميزان 20 درصد خمير الياف بلند وارداتي نيز (مقدار ثابت) اضافه گرديد. از هر کدام از اين ترکيب ها کاغذ دست ساز ساخته شده و ويژگي هاي نوري و مقاومتي آن اندازه گيري شد. در مورد ميزان روشني مشاهده گرديد که ترکيب 20-80 بهترين ميزان روشني را ايجاد کرده است. به عبارتي با افزايش کاغذ روزنامه کهنه از ميزان روشني کاسته شده است. در مورد خواص فيزيکي و مکانيکي نيز بعضي ويژگي ها نظير طول پاره شدن، انديس مقاومت در برابر پاره شدن، جذب آب و ميزان خاکستر اندازه گيري شد که نتايج بيانگر آن است که افزايش درصد کاغذ روزنامه کهنه انديس مقاومت در برابر پاره شدن را کاهش داده ولي باعث افزايش ميزان جذب آب مي گردد. در مورد ميزان خاکستر نيز با توجه به اينکه در کاغذهاي بهداشتي حداکثر ميزان خاکستر بايستي در حدود 2 درصد باشد، سه ترکيب فوق الذکر داراي ميزان خاکستر کمتر از 1 درصد بودند. تفاوت قابل توجهي در حجيمي کاغذها بين اين ترکيب ها مشاهده نگرديد.
با توجه به گسترش وسيع جنس درمنه (Artemisia) در کشور و فقدان اطلاعات مناسب درباره اکثر گونه هاي آن به خصوص در زمينه خصوصيات آناتومي، در اين تحقيق خصوصيات آناتوميکي گونه Artemisia sieberi در سه منطقه وردآورد کرج، گرمسار و سمنان بررسي شد. جمع آوري نمونه هاي ريشه، ساقه و برگ A. sieberi در سه منطقه مورد مطالعه در ارتفاع 1200، 1400 و 1600 متر از سطح دريا انجام شد. سپس، نمونه ها در محلول FAA فيکس گرديده و به آزمايشگاه منتقل شدند. در آزمايشگاه مراحل مطالعات آناتوميکي انجام گرديد. برش هاي تهيه شده از برگ، ساقه و ريشه گياه به وسيله ميکروسکوپ نوري مورد مطالعه و اندازه گيري قرار گرفتند. از خصوصيات آناتوميک برگ، ضخامت پهنک، تعداد لايه هاي پارانشيم نردباني، تيپ برگ ها، تعداد و طول روزنه ها تعيين گرديد. در ارتباط با ساقه و ريشه، تعداد لايه هاي پارانشيم پوست، تعداد لايه هاي کامبيوم، قطر دايره محيطيه و قطر دايره مرکزي اندازه گيري شد. براي مقايسه خصوصيات مذکور در طبقات ارتفاعي و مناطق مختلف از تجزيه واريانس استفاده شد. نتايج نشان مي دهد که تراکم روزنه هاي برگ در سطح فوقاني، قطر دايره محيطيه ساقه و ريشه و قطر دايره مرکزي ساقه با افزايش ارتفاع از سطح دريا کاهش مي يابد. همچنين به طور کلي مي توان گفت يکي از دلايل سازگاري گونه A. sieberi با اقاليم خشک و نيمه خشک خصوصيات آناتوميکي است که باعث کاهش تبخير از سطح برگ و استفاده بهينه از رطوبت خاک به دليل ساختار ويژه ريشه آن شده است.