پاسخ به:پژوهش و سازندگي
اين آزمايش جهت ارزيابي اثر سطوح مختلف تفاله گوجه فرنگي خشک شده در جيره هاي غذايي مرغ هاي تخم گذار روي عملکرد و کيفيت تخم مرغ آنها انجام گرفت. آزمايش در قالب طرح کاملا تصادفي با تعداد 192 قطعه مرغ تخمگذار سويه هاي – لاين 36-Wاز سن 65 تا 73 هفتگي در چهار تيمار و چهار تکرار و با سطوح (شاهد) 0، 5، 7.5 و 10 درصد تفاله گوجه فرنگي خشک و به مدت 8 هفته انجام گرديد. نتايج حاصله نشان داد که افزودن 10 درصد تفاله گوجه فرنگي به جيره هاي غذايي مرغ هاي تخم گذار داراي اثرات مثبت در روي درصد توليد، وزن تخم مرغ، توليد توده اي و وزن پوسته تخم مرغ ها مي باشد، در نتيجه استفاده از آن تا سطح 10 درصد جيره هاي غذايي مرغ هاي تخم گذار بدون داشتن هر نوع اثرات سوء در روي سلامتي آنها قابل توصيه است.
نسخه قابل چاپ
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ. .
به منظور تعيين اثرات سطوح مختلف توازن کاتيون - آنيون جيره (Dietary Cation-Anion Balance)، بر روي ناهنجاري هاي متابوليکي و ترکيبات خون گاوها، تعداد 18 راس گاو هلشتاين آبستن از دو ماه مانده به زايش الي دو ماه پس از زايش مورد مطالعه قرار گرفتند. در اين پژوهش از طرح کاملا تصادفي با سه جيره، به ترتيب با سطوح توازن کاتيون - آنيون +130، 0، -130، ميلي اکي والان در کيلوگرم ماده خشک استفاده شد که گاوها در 6 تکرار و به صورت انفرادي تا روز زايش تغذيه شدند. پس از زايش، تمام گاوها با يک جيره تغذيه شدند. در طول دوره قبل از زايش نمونه هاي خون، ادرار و مدفوع گرفته شد. همچنين بعد از گوساله زايي، نمونه هاي خوني از گاوها و گوساله هاي متولد شده گرفته شد. پس از جمع آوري و تجزيه داده ها، مشخص شد بروز ناهنجاري هاي متابوليکي بخصوص تب شير تحت تاثير توازن کاتيون آنيون جيره قرار گرفته است. از ترکيبات خون گاوها، ميزان منيزيم خون، تحت تاثير توازن کاتيون - آنيون قرار گرفت (P<0.05). به اين صورت که براي سطوح مختلف توازن کاتيون - آنيون +130، 0 و -130 ميزان منيزيم خون به ترتيب برابر با 2.1، 1.4 و 2.4 ميلي گرم در دسي ليتر بود. همچنين ميزان کلر، منيزيم و پروتئين سرم خون گوساله ها تحت تاثير توازن کاتيون آنيون قرار گرفت (P<0.05). به نحوي که براي سطوح مختلف توازن کاتيون - آنيون جيره، +130، 0، -130، به ترتيب پروتئين 6.8، 3.53 و 5.53 ميلي گرم در دسي ليتر، کلر 108، 83.33 و 106 ميلي گرم در دسي ليتر و منيزيم 2.13، 1.47 و 2.53 ميلي گرم در دسي ليتر بود. هر چند تغييرات pH خون گاوها تحت تاثير قرار نگرفت (P<0.05) ولي pH ادرار گاوها، به طور معني داري تحت تاثير جيره ها قرار گرفت (P<0.05)، به طوريکه براي سه جيره با سطوح مختلف توازن کاتيون - آنيون جيره، +130، 0 و -130 عبارت بود از: 7.99، 6.81، 6.11 که شاخص مناسبي از ميزان مصرف نمک هاي آنيوني مي تواند باشد.
هدف از اين مطالعه مقايسه عملکرد گاوهاي دوشائي بود که با جيره هاي فرموله شده توسط نرم افزارهاي فرموله کننده جيره گاوهاي شيري اسپارتن و سيستم کربوهيدرات و پروتئين خالص کرنل (CNCPS) تغذيه شدند. 16 راس گاو هلشتاين دوشا (8 گاو زايش دوم و 8 گاو زايش سوم با روزهاي شيردهي 33±55 وزن زنده بدن 42±622 کيلوگرم، توليد شير 1.8±31 کيلوگرم در روز)، در قالب طرح بلوک کاملا تصادفي با دو جيره فرموله شده و دو بلوک (بلوک يک و دو به ترتيب شامل 4 گاو زايش دوم و 4 گاو زايش سوم) در جايگاه انفرادي قرار گرفتند. پس از دوره سازش پذيري گاوها به طور انفرادي با هر يک از جيره هاي يک (اسپارتن) و دو (CNCPS) به مدت 90 روز با جيره کاملا مخلوط تغذيه شدند. ميانگين مقدار شير توليدي گاوهاي تغذيه شده با جيره هاي يک و دو به ترتيب 36.4±31.34 و3.7 ±31.4 کيلوگرم در روز، چربي شير به ترتيب برابر 0.28±3.17 و 0.31±3.15 درصد و پروتئين شير به ترتيب برابر 0.01±3.02 و 0.02±3.01 درصد بود که بين اين ميانگين هاي تفاوت ها معني داري مشاهده نگرديد (P<0.05). ميانگين ماده خشک مصرفي گاوهاي تغذيه شده با جيره هاي يک و دو به ترتيب 2.09±22.50 و 1.34±22.34 کيلوگرم در روز بود که تفاوت بين آنها معني دار نبود (P<0.05). نرم افزارهاي اسپارتن و CNCPS به ترتيب ماده خشک مصرفي را 0.97 و 1.73 کيلوگرم در روز کمتر از مقدار مصرف واقعي پيش بيني کردند. مقدار پروتئين مصرفي روزانه در بين جيره هاي يک و دو به ترتيب 3625 و 3470 گرم در روز بود (P<0.05). با وجود پيش بيني مقدار کمتر پروتئين براي تامين نيازهاي گاوهاي دوشا با CNCPS، اين مقدار پروتئين براي تامين نياز گاوها کافي بود و تاثير منفي بر توليد و ساير صفات نداشت. از نظر اقتصادي، قيمت تمام شده هر کيلوگرم جيره متوازن شده به ازاي هر کيلوگرم شير توليدي توسط نرم افزار1250) CNCPS ريال)، به طور معني داري کمتر از اسپارتن (1380 ريال) بود (P<0.01). با توجه به نتايج اين پژوهش، فرموله کردن جيره با نرم افزار CNCPS از نظر اقتصادي مقرون به صرفه بوده و استفاه از اين نرم افزار در فرموله کردن جيره گاوهاي دوشا نسبت به نرم افزار اسپارتن ارجح مي باشد.
در اين طرح دو تيمار شامل نمک خشک خالص و نمک مخلوط با سس و از هر تيمار دو تکرار در نظر گرفته شد. نمونه ها پس از آماده سازي در دماي 2 درجه سلسيوس نگهداري شدند. کنترل کيفيت گوشت نمونه ها (65 بسته) در 13 دفعه و به مدت دوازده هفته با استفاده از آزمايشات ميکروبي (روش کشت پورپليت و سطحي با رقت هاي 10-1، 10-2، 10-3)، شيميايي و اورگانولپتيک انجام شد. آزمايشات ميکروبي شامل شمارش کلي باکتري ها، شمارش باکتري هاي Staphylococcus aureus، سالمونلا Pseudomonas aeroginosa، Clostridium botulinum، Cl. Perfringens، Vibrio parahaemulyticas، E.coil و آزمايشات شيميايي شامل اندازه گيري pH، پراکسيد، TVN و درصد جذب نمک مي باشد. مقدار جذب نمک در نمونه هاي عمل آوري شده با نمک خالص (8.5) از نمونه هاي عمل آوري شده با سس (4) بيشتر اندازه گيري شد. بر اساس نتايج مقدار، TVN pH و پراکسيد نيز در مقايسه با سس (12.9 ميلي گرم در 1000 گرم ماده گوشتي، 6.21 و 4.5 ميلي اکي والان گرم بر 1000 گرم) بيشتر بود. شمارش باکتري هاي Sta.aureus و کولي فرم در نمونه شاهد و نمونه هاي عمل آوري شده به روش Sous vide کمتر از 10 عدد در هر گرم بوده است. رشد باکتري هاي اشريشيا، سودوموناس، سالمونلا، V.parahaemolytica، Cl.Perfringens، Cl.botulinum در گوشت ماهي قبل از پروسس عمل آوري، نمونه شاهد و نمونه هاي عمل آوري شده به روش Sous vide مشاهده نشد. شمارش کلي باکتري ها در هر دو تيمار عمل آوري شده با سس و نمک خالص مثبت بود. ميانگين شمارش کلي باکتري ها در تيمار عمل آوري شده با سس (4.7 log cfu/g) در مقايسه با تيمار عمل آوري شده با نمک خالص (4.24 log cfu/g) بيشتر بود. بر اساس آناليز آماري Ttest در ميزان شمارش کلي باکتري ها در اين نمونه ها اختلاف معني داري مشاهده نگرديد (P<0.05). نمونه هاي عمل آوري شده با سس از نظر طعم، مزه، بو و ميزان شوري در مقايسه با نمونه هاي عمل آوري شده با نمک خالص کيفيت بهتري داشتند. بافت فيله نيز در اين نمونه ها در مقايسه با نمونه هاي عمل آوري شده با نمک خالص نرم تر بود. بر اساس آزمايشات و بررسي هاي انجام شده نمونه هاي بسته بندي شده به روش Sous vide در مقايسه با نمونه شاهد (پنج روز) از مدت زمان ماندگاري بيشتري برخوردار بودند. اين مدت زمان براي نمونه هاي عمل آوري شده با سس به مدت ده هفته و براي نمونه هاي عمل آوري شده با نمک خالص تا پايان مدت زمان نگهداري در يخچال بود.
توصيف کلي از الگوي پراکنش شکم پايان سواحل صخره اي در طول سواحل جزيره هرمز، زمينه را براي مقايسه الگوي پراکنش اين موجودات بين جزر و مدي فراهم کرده است. در راستاي آزمودن اينکه چه تنوعي در فراواني و پراکنش گونه ها از ناحيه فراساحلي تا فروساحلي منطقه بين جزر و مدي در طول کل سواحل صخره اي جزيره هرمز وجود دارد. سه منطقه اصلي از تابستان 1384 تا بهار 1385 مطالعه شد (غرب، جنوب، جنوب شرق) و 3 ترانسکت در هر منطقه در نظر گرفته شد. در هر يک از 9 ترانسکت ساحل سطح بندي شده و يک توصيف کيفي انجام شد که به طبقه بندي نمونه برداري کمي بعدي کمک مي کرد. ويژگي اختصاصي ناحيه فراساحلي سواحل صخره اي جزيره هرمز، حضور گونه Planaxis sulcatus مي باشد. در ناحيه ميان ساحلي اساسا گونه هاي Turbo cinereus، Planaxis sulcatus و Morula granulata غالب مي باشند. الگوي پراکنش مشاهده شده در ناحيه فروساحلي شباهتي بين سواحل صخره اي جزيره هرمز را نشان مي دهد که اساسا گونه .Trochus sp در آنجا غالب مي باشد. هم چنين اطلاعات مهمي درباره فراواني و پراکنش فصلي شکم پايان در سواحل صخره اي جزيره هرمز بدست آمده است. بر اساس اين نتايج ميزان فراواني شکم پايان در فصل تابستان نسبت به فصل بهار کمتر مي باشد.
شيوع عفونت هاي کانديديازيس خصوصا توسط گونه هاي غير آلبيکنسي، منجر به مصرف بي رويه داروهاي ضد قارچي و مقاومت نسبت به آنها شده است و اين مساله نياز به متداول بودن تست هاي تعيين حساسيت دارويي ايزوله هاي بومي را قبلا از تجويز دارو مطرح مي کند. در اين تحقيق، ميزان حساسيت 106 ايزوله از 8 گونه با اهميت کانديدا نسبت به ايتراکونازول توسط مقايسه روش ديسک ديفيوژن با تست مرجع رقيق سازي در مايع، مورد بررسي قرار گرفت. کمترين ميزان حساسيت مربوط به گونه کروزه اي بوده و پس از آن ترتيب گونه ها گلابراتا، تروپيکاليس، آلبيکنس، کفير، لوزيتاني، پاراپسيلوزيس و دوبلينينسيس داراي افزايش حساسيت بودند. وجود 5.66% مقاومت و 7.54% حساسيت بينابيني، مربوط به گونه هاي کروزه اي و گلابراتا بوده که در صورت عدم تعيين حساسيت و درمان با داروهاي رايج آزولي، به صورت عفونت هاي پايدار و مزمن باقي مي مانند. مطابق نتايج ديسک ديفيوژن و رقيق سازي در مايع به ترتيب 85.85% و 86.79% از ايزوله ها به ايتراکونازول حساس، 10.37% و 7.54% با حساسيت وابسته به دوز و 3.77% و 5.66% مقاوم بودند. اين مقايسه فاقد اختلاف معني داري بوده (p<0.05) و 89.1% تشابه بين نتايج، مويد ارزش تقريبا برابر و هم خواني روش ديسک ديفيوژن با تست مرجع بوده که در نتيجه مي توان از تست ساده و کم هزينه ديسک ديفيوژن به عنوان تست غربال گري در آزمايشگاه هاي تشخيص طبي به صورت روتين بهره برد.
در اين تحقيق اثر فيله نمودن ماهي فيتوفاگ و انجماد اين فيله هاي توليدي در مقايسه با انجماد ماهي کامل در طي 6 ماه نگهداري در دماي 18- درجه سانتي گراد با اندازه گيري برخي شاخص هاي شيميايي فساد، مانند مقدار پراکسيد، اسيد چرب آزاد، مجموع ترکيبات نيتروژني فرار، اسيد تيوباربيتوريک، چربي و آزمايشات حسي سنجش شد. نتايج نشان دادند که با نگهداري ماهي کامل و فيله شده به شکل منجمد به مدت 6 ماه، ميزان اسيدهاي چرب آزاد، ميزان پراکسيد، تيوباربيتوريک اسيد و مجموع بازهاي نيتروژني فرار افزايش پيدا کردند و از ميزان مطلوبيت اين فراورده ها بر اثر اکسيداسيون و هيدروليز چربي کاسته شد. مقايسه بين اين دو محصول در طي ماه هاي مختلف نشان داد که مخصوصا در ماه آخر نگهداري فاکتور پراکسيد فيله ها در حدود 14.59 ميلي اکي والان اکسيژن در کيلوگرم چربي بود که 2.24 برابر ماهي کامل بود و مجموع بازهاي نيتروژني فرار 1.16 برابر بيشتر از ماهي کامل بود. تغييرات ميزان چربي اين دو نوع فراورده تفاوت معني داري را نشان نداد. در کل با توجه به نتايج حاصل از اين تحقيق مشخص گرديد که نگهداري درازمدت ماهي فيتوفاگ به شکل کامل بهتر از نگهداري آن به شکل فيله شده مي باشد.
به منظور بررسي اثرات سطوح مختلف ضايعات دانه نخود بر عملکرد جوجه هاي گوشتي، آزمايشي در قالب طرح کاملا تصادفي با 4 تيمار (جيره هاي حاوي سطوح 0، 10، 20 و 30 درصد ضايعات دانه نخود) در 4 تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار بر روي 320 قطعه جوجه گوشتي يک روزه سويه راس انجام شد. مدت انجام آزمايش 42 روز و جيره هاي آزمايشي از نظر انرژي و پروتئين يکسان بودند. صفات مورد اندازه گيري شامل: افزايش وزن، خوراک مصرفي، ضريب تبديل غذايي، درصد حذف و تلفات و تجزيه لاشه جوجه ها در پايان دوره بود. ميزان انرژي قابل سوخت و ساز (ME) ضايعات دانه نخود با روش بيولوژيکي خوراک دادن با دقت تعيين شد. ميانگين خوراک مصرفي و افزايش وزن روزانه در تيمارهاي حاوي ضايعات دانه نخود نسبت به شاهد بيشتر بوده و تفاوت معني داري داشتند (p<0.01). ضريب تبديل غذايي در تيمارهاي حاوي ضايعات دانه نخود نسبت به شاهد تفاوت معني داري نداشت (p<0.05). نتايج به دست آمده نشان داد، هزينه خوراک مصرفي به ازاي توليد يک کيلوگرم وزن زنده در جيره هاي حاوي ضايعات دانه نخود از شاهد بيشتر بوده و در صورت مناسب بودن قيمت ضايعات اين دانه، تا سطح 30 درصد در جيره غذايي جوجه هاي گوشتي مي توان استفاده نمود.
اين مطالعه در شهر اصفهان که يکي از مناطق آلوده به ليشمانيوز پوستي در ايران است، انجام شد. جمع آوري نمونه از 108 بيمار داراي زخم هاي مشکوک به ليشمانيوز پوستي صورت گرفت. نمونه برداري با استفاده از برداشتن مايع مترشحه از زخم به وسيله کاغذ صافي، جهت انجام PCR و تهيه گسترش ميکروسکوپي به روي لام، جهت انجام مطالعات ميکروسکوپي انجام گرفت. پرايمرهاي استفاده شده در اين مطالعه با نواحي حفاظت شده kDNA باند مي شدند به طوري که دو بخش تکثير شده مختلف از kDNA شناسايي شد. تک باند شناسايي شده در 620 bp به عنوان MRHO/SU/ 59 /Pstrain)) Leishmania major و تک باند شناسايي شده در 830 bp به عنوان MHOM/sudan/58/OD)) tropica Leishmania معرفي شد. نتايج اين مطالعه نشان داد که حساسيت روش PCR باروش گسترش ميکروسکوپي يکسان است. البته در صورتيکه نمونه هاي گرفته شده بدون استفاده از محيط کشت جهت فرايند PCR استفاده شوند. در ادامه مي توان ادعا کرد با توجه به اين که روش PCR روشي حساس است عدم تاييد همه نمونه ها را مي توان به وجود ممانعت کننده ها نسبت داد. بطوريکه اگر از نمونه هاي انگل موجود در محيط کشت جهت PCR استفاده شود، احتمال تاييد نمونه ها بسيار بيشتر مي شود. از روش PCR مي توان در تمايز و شناسايي گونه هاي ليشمانيا جهت مطالعات اپيدميولوژيک و تهيه واکسن استفاده کرد.
فراواني و تنوع مراحل لاروي ماهيان درمنطقه خليج گواتر در سواحل استان سيستان و بلوچستان شهرستان چابهار از پاييز 84 لغايت بهار 85 به طور فصلي در 5 ايستگاه در دوره قبل و بعد از مانسون بررسي گرديد. نمونه برداري يک بار در هر فصل با تور بونگو (Bongo net) با چشمه 335 ميکرون به صورت کشش مورب از نزديک کف تا سطح انجام و علاوه بر آن عوامل محيطي مانند شوري، دما، pH نيز اندازه گيري و ثبت گرديد. در مجموع 386 قطعه لارو در مراحل لاروي پيش از خميدگي نوتوکورد (Postflexion)، پس از خميدگي نوتوکورد (Preflexion) و در حال خميدگي نوتوکورد (Flexion) جمع آوري و در قالب 11 خانواده جداسازي و شناسايي شدند. در اين بررسي خانواده ها گاو ماهيان (Gobiidae) با 72% شگ ماهيان (Clupeidae) با 10% و آنچوي ماهيان (Engraulididae) با 7% به ترتيب فراواني قرار داشتند و در مجموع 89% از کل فراواني لاروي را در منطقه تشکيل دادند خانواده Gobiidae با ساير خانواده ها اختلاف معني دار داشت (p<0.01). بيشتر نمونه هاي شناسايي شده خاص مناطق ساحلي و منطقه جزر و مدي کم عمق با بسترهاي نرم و شني بود. لاروها در تمام فصلهاي مورد بررسي منطقه حضور داشتند. اوج فراواني لاروها در زمستان و در مقابل کمترين فراواني در پاييز ديده شد. در مقايسه ايستگاه هاي نمونه برداري ايستگاه 3 و 5 بيشترين فراواني را داشتند. همچنين فراواني کل لارو ماهيان قبل از مونسون حداقل مقدار (27 عدد در 10 متر مربع) و بعد از مونسون افزايش داشته است (154 عدد در 10 متر مربع). از طرفي بر اساس مقايسه شاخص تنوع گونه اي شانون در ايستگاه هاي مورد بررسي مشخص گرديد که بيشترين تنوع در ايستگاه يک (3.04) و کمترين تنوع در ايستگاه سه (1.28) بوده است. فراواني مطلق بين فصلها در سطح 0.05 معني دار (p<0.05) ولي تنوع گونه اي در بين فصلها اختلاف معني دار ندارد (p>0.05). فراواني و تنوع ايستگاه هاي مختلف تفاوت معني داري نداشت (p>0.05) و اين امر نشان دهنده يکنواختي شرايط زيستي در منطقه بوده به نحوي که بعضي از خانواده ها با توجه به نوع زيستگاه بيشترين فراواني را داشتند.
پاسخ به:پژوهش و سازند 19 : پژوهش و سازندگي پاييز 1387; 21(3 (پي آيند 80) در امور دام و آبزيان):126-1
نگهداري کوتاه مدت اسپرم ماهي شيپ Acipenser nudiventris Lovetzky 1828، تاثير محلول رقيق کننده با 8 نسبت رقيق سازي، 5 غلظت آنتي بيوتيک (پني سيلين + استروپتومايسين) روي طول دوره حرکت اسپرم مورد مطالعه قرار گرفت. اسپرم (3 نمونه) در نسبت هاي 0.5، 1، 1.5، 2، 2.5، 3، 3.5 و 4 با محلول رقيق کننده مخلوط شد. براي جلوگيري از رشد باکتري 5000 واحد بين المللي پني سيلين همراه 5 ميلي گرم استروپتومايسين و (4+4000، 3+3000، 2+2000، 1+1000 و 0) به آن اضافه شد. نمونه هاي اسپرم نگهداري شده در يخچال در 1، 3، 9، 14، 21 و 28 روز بعد از جمع آوري از لحاظ طول دوره حرکت بررسي شدند. محلول رقيق کننده به صورت معني داري باعث طولاني شدن حرکت اسپرم، پس از 21 روز در دماي 4 درجه سانتي گراد شد (P<0.05). اسپرم ماهي شيپ بعد از 6 ساعت در دماي آزمايشگاه (23-20 درجه سانتي گراد) حرکت خود را از دست داد. اسپرم هاي رقيق نشده ماهي شيپ در طي 5 روز حرکت خود در يخچال (4 درجه سانتي گراد) از دست دادند. در اين تحقيق اختلاف معني داري در طول مدت حرکت اسپرم در نسبت هاي مختلف رقيق سازي مشاهده شد (P<0.01). در طي نگهداري اسپرم بيشترين و کمترين طول دوره حرکت به ترتيب در نسبت هاي 1:1 و 1:4 مشاهده شد. طول دوره حرکت در سطوح مختلف آنتي بيوتيک در طي 1 و 3 روز بعد از نگهداري سمن در 4 درجه سانتي گراد مشابه هم بود (P>0.05) ولي در بقيه روزها اختلاف معني داري مشاهده شد (P<0.05). نتايج تحقيق نشان مي دهد که استفاده از رقيق کننده در نسبت 1:1 و آنتي بيوتيک در غلظت پايين ( 1+1000و 2+2000) حيات اسپرم ماهي شيپ را در طي نگهداري کوتاه مدت افزايش مي دهد.
مطالعه هيستوپاتولوژيک آلودگي Pnumocystis carinii در ريه رت هاي با ايمني سرکوب شده
(Pnumocystis carinii) (Pneumocystis jiroveci) عامل عفوني فرصت طلبي است که در آلوئل هاي انسان و حيوانات يافت مي شود. Pnumocystis carinii يکي از مهمترين عوامل پنوموني در بيماران داراي نقص سيستم ايمني است. در اين مطالعه که براي تعيين نقش Pnumocystis carinii در ايجاد پنوموني در ريه رت هايي که دچار سرکوب ايمني بودند طراحي گرديده بود ابتدا به کمک داروي متيل پردنيزولون از روش سرکوب سيستم ايمني براي توليد Pnumocystis carinii در رت استفاده شد. سپس رت ها را کشته و براي اطمينان از صحت آلودگي، يک گسترش فشاري (Impression smear) از نمونه بر روي لام تهيه کرده، سپس لام هاي حاوي گسترش فشاري با دو روش رنگ آميزي گيمسا و رنگ آميزي گوموري متنامين نقره (GMS) رنگ آميزي و مورد بررسي قرار گرفتند. از بافت ريه نيز نمونه آسيب شناسي تهيه و پس از رنگ آميزي با روش هاي هماتوکسيلين و ائوزين (H&E)، گيمسا و گوموري متنامين نقره (GMS) مورد مطالعه قرار گرفتند. طبق نتايج حاصله، ريه رت ها بزرگ و سنگين با قوام سفت بوده است. در بررسي هيستوپاتولوژي بافت ها، وجود کيست انگل در ديواره آلوئول ها و وجود ترشحات ائوزينوفيلي همراه با کف در آلوئول هاي لانه زنبوري کاملا مشهود بود. ديواره آلوئول ها ضخيم شده و يک التهاب بينابيني واضح با نفوذ سلول هاي آماسي با غالبيت پلاسما سل، پر خوني و ادم بينابيني به ويژه در بافت همبند بين لوبولي قابل مشاهده بود. در ارتباط با مشاهده انگل در گسترش و بافت ريه، روش رنگ آميزي گوموري متنامين نقره از روش هاي ديگر بسيار مناسب تر بوده است.
مطالعه شيوع آلودگي Dirofilaria jmmitis سگ ها در شهرستان سقز استان کردستان
در اين مطالعه، از 74 قلاده سگ در سه فصل در فاصله زماني آذر ماه سال 1383 تا خرداد ماه سال 1384 در چهار ناحيه شهري شهرستان سقز از نظر آلودگي به کرم بالغ و نوزاد D.immitis نمونه برداري شد. از اين تعداد سگ، 38 قلاده سگ نر و 36 قلاده سگ ماده بودند به طوري که از 74 قلاده سگ خونگيري و 30 قلاده سگ ولگرد نيز کالبدگشايي شدند. نتايج اين مطالعه نشان داد که ميزان شيوع آلودگي در سگ هاي شهرستان سقز 8.1 درصد بود به طوري که ميزان آلودگي براي سگ هاي ولگرد، نگهبان، گله و خانگي 4.05 درصد، 1.35 درصد و 1.35 درصد تعيين گرديد. ميزان شيوع آلودگي با بالا رفتن سن دام هاي مبتلا افزايش نشان داد. به طوري که در دام هاي کمتر از يک سال منفي، 1-4 ساله 1.35 درصد در دام هاي بيش از چهار سال 6.75 درصد بود. آلودگي قلب راست و سرخرگ ششي به کرم بالغ، به ترتيب، 2.7 درصد و 1.35 درصد بود. در آزمايش اصلاح شده نات، گسترش خون نازک و ضخيم خون انواع سگ هاي تحت مطالعه، آلودگي مخفي نيز در 4.05 درصد سگ ها مشاهده گرديد. به علاوه، ميزان آلودگي در اواخر فصل پاييز منفي، در زمستان 2.7 درصد و در بهار 5.4 درصد بود.
گزارش يک مورد بروز گري ناشي از آلودگي همزمان به مايت هاي Sarcoptes scabiei و Psoroptes ovis در يک گل
در دي ماه سال 1384 در گوسفندان يک گله کوچک 75 راسي واقع مزرعه دانشکده کشاورزي بيماري گري با علايم خارش شديد، ريزش پشم و هيپرکراتوز بروز نمود. به منظور تشخيص قطعي آلودگي از تعداد 10 راس گوسفند با ضايعات شديد پوستي از نواحي سر، سينه و شکم نمونه هاي پوستي تهيه شد. همچنين جهت وضعيت کم خوني گوسفندان نمونه هاي خون واجد ماده ضد انقعاد EDTA تهيه گرديد. نمونه هاي پوستي با استفاده از محلول هيدروکسيد پتاسيم 10% شفاف شدند و آنگاه با استفاده از ميکروسکوپ نوري آلودگي نمونه ها به مايت و قارچ مورد مطالعه قرار گرفتند. در نمونه هاي پوستي تهيه شده از ناحيه سر مايت S.scabiei و از نمونه هاي تهيه شده از ناحيه سينه و شکم مايت P.ovis مشاهده گرديد. در بررسي هماتولوژي نمونه هاي خون، ميزان VPC اکثريت گوسفندان آلوده پايين تر از حد نرمال بودند، همچنين ائوزينوفيلي مختصري در تعدادي از نمونه ها مشاهده گرديد.
بررسي تاثير كاشت سياه تاغ (Haloxylon aphyllum) بر غنا و تشابه گونه هاي زيراشكوب در منطقه اردستان
اين تحقيق با هدف بررسي اثر تاغ كاري بر غنا و تشابه گونه هاي زير اشكوب در منطقه اردستان صورت گرفته است. بدين منظور پس از جمع آوري آمار و اطلاعات پايه و بازديدهاي ميداني كه از تاغ زارهاي دست كاشت صورت گرفت، دو منطقه تاغ كاري با سنين 10-15 سال و بيشتر از 25 سال و يك منطقه به عنوان شاهد جهت نمونه برداري انتخاب گرديد. در هر منطقه با استفاده از روش سيستماتيك – تصادفي اقد ام به شمارش تعداد گونه ها و افراد هر گونه در داخل پلات هاي 1×1 متري گرديد. آنگاه شاخص هاي پراكنش، غنا و تشابه گونه ها در هر منطقه محاسبه و با استفاده از تجزيه واريانس، اين شاخص هاي مذكور در هر يك از مناطق، مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج نشان داد كه كشت تاغ بر روي پراكنش گونه هاي زير اشكوب تاثير چنداني نداشته است، بيشترين غناي گونه ها مربوط به منطقه تاغ كاري با سنين 10-15 و كمترين غناي گونه ها در منطقه شاهد بود. از بين شاخص هاي غنا، شاخص من هينك نسبت به شاخص مارگالف ارجحيت داشت و مي توان آن را شاخص مناسبي در اين مناطق معرفي كرد. همچنين نتايج نشان داد كه بيشترين تشابه گونه ها در منطقه تاغ كاري بيشتر از 25 سال و كمترين ميزان تشابه گونه ها در منطقه تاغ كاري با سنين10-15 بود. از بين شاخص هاي تشابه، شاخص هاي هورن، ضريب جاكارد، موريزيتا، ضريب باروني - اورباني و بازر و ضريب سورن سون را شاخص هاي مناسبي براي اين مناطق مي توان معرفي نمود، زيرا اين شاخص ها حساسيت بيشتري را در اين مناطق نسبت به شاخص ضريب ساده Matching از خود نشان دادند .