مقدمه
دین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر و شامل است. به نحوی كه هر متخصص متعهد و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروكار دارد. چرا كه اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، حكومت، ... و به خصوص حوزه تعلیم و تربیت اشراف دارد. سرّ این واقعیت به طور اجمال این است كه، اساساً دین را برنامه زندگی بشر دانستهاند.[1] پس منطقاً این برنامه باید در تمام شئون زندگی او منطبق باشد.
توجه مستقیم خطابات قرآنی و بقیه كتب آسمانی به انسان، نشان از توجه عمیق و دقیق همه ادیان الهی به ویژه اسلام به نفس انسانی و ابعاد مختلف وجودی او است. توجه اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی (وجدان، امیال، غرایز، احساسات و...)، عقلانی (خرد، دانش، شناخت، افكار، عقاید و...) رفتاری و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی و... نشانگر این اهمیت است.
تربیت در اسلام دارای راه و رسم منسجم و كاملی است. به همین منظور در قرآن و سنت برای انسان یك برنامه زندگی كاملاً منسجم و نظامدار طراحی شده است. انسان برای بهره بردن از آن برنامه كامل، سالم و همه جانبه باید تحت یك تربیت صحیح و البته فراگیر به نحوی كه تمام طول عمر او و همه جوانب و ابعاد انسانیاش را در بر گیرد، باشد.[2]
امّا بیان این نكته لازم است كه تعلیم و تربیت اسلامی با علم تعلیم و تربیت كاملاً منطبق نیست. بنابراین ابتدا باید روشن شود كه علم تعلیم و تربیت چیست و سپس نسبت آن با تعلیم و تربیت اسلامی بیان گردد.
علم تعلیم و تربیت
برای معرفی هر علم بهترین راه تعریف، بیان ابعاد و ویژگیهای آن علم میباشد. امّا درباره علم تعلیم و تربیت این وضع قدری متفاوت است. زیرا غالب دانشمندانی كه در حیطه تعلیم و تربیت صاحب رأی میباشند، هم در تعریف و ماهیت علم تعلیم و تربیت و هم در ابعاد و ویژگیهای آن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها حتی در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، مانند دیگر علوم، اتفاق نظر ندارند. بنابراین ابتدا مختصراً به تعریف تعلیم و تربیت میپردازیم، سپس سیری كوتاه در نظرات مختلف و متعددی در زمینه علم بودن و یا نبودن آن از ابتدا تاكنون خواهیم داشت. آن گاه به برخی ویژگیهای آن اشاره نموده و در آخر ارتباط آن را با اسلام بیان خواهیم كرد.
تعریف علم تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش)
تعریف علم تربیت (Pedagogie) همانند خود تربیت (Education) بسیار مشكل و دشوار است. زیرا هنوز درباره محتوا و روش آن اتفاق نظر مشخصی وجود ندارد و علم بودن آن مورد تردید میباشد. در دائره المعارف فلسفی لالند[3] آمده است: پداگوژی (تعلیم و تربیت) از ریشه یونانی است و آن وظیفه بردهای بوده است كه اداره و هدایت اطفال را به عهده داشته است. بنابراین معنا از تربیت، اهلیّت این فرد به اصطلاح مربی را هم میتوان تكنیك دانست، هم كاری هنری، و هم ناشی شده شده از فلسفه و نیز علم. بعضی از فلاسفه تعلیم و تربیت چون «امانوئل كانت»[4] مشكل تعریف و تربیت را به مشكل بودن ماهیت تربیت ربط میدهند و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور میكنند تعلیم و تربیت بزرگترین و دشوارترین مسائل مبتلا به انسان است. او در بین ابداعات بشر دو مورد را از بقیه مشكلتر میداند، هنر مملكتداری یعنی حكومت، و هنر تعلیم و تربیت. وی معتقد است، مردم هنوز درباره معنای واقعی این دو اختلاف نظر دارند.[5] برخی دیگر از فلاسفه تعلیم و تربیت در تعریف «تربیت» و «آموزش و پرورش» با مشكل مواجه شده تا جایی كه افراد صاحبنظری مانند پیترز[6] معتقدند: فلاسفه جدید، تلاش در راه ارائه تعریف از «تربیت» و «آموزش و پرورش» را رها كرده و یا به حداقل تعریف یعنی تعریف فرضی بسنده كردهاند.[7]
دور كیم،[8] جامعه شناس معروف، تعلیم و تربیت را یك نظریه علمی میداند. كه با استفاده از دادههای علوم دیگر نظیر روان شناسی و جامعه شناسی به ارزیابی نظامها و روشهای تربیتی میپردازد و به این طریق عمل مربیان را توضیح داده و هدایت میكند. [9] به اعتقاد برخی دیگر از صاحب نظران، تربیت فعالیتی مداوم، جامع (توجه به همه آنچه برای به كمال رسیدن انسان لازم است، همه ابعاد وجودی و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انسان) و برای همه (فرد فرد جامعه) و برای رشد و تعالی و تكامل انسان و غنای فرهنگی و تعالی جامعه. تربیت هم نیازی مستقل و هم وابسته، هم نهایی و هم واسطهای، هم هدف است و هم وسیله، هم زیربنای اجتماع است و هم غایت است و هم مقصود. [10]
آیا تعلیم و تربیت یك علم است؟
همچنان كه گفته شد در میان اندیشمندانی كه در حوزه تعلیم و تربیت فعالند، در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، به عنوان یك علم مانند دیگر علوم، البته با ویژگیهای مربوط به خود، اختلاف نظر وجود دارد.
هر علمی سعی دارد تا قلمرو خود را مشخص كند، موقعیتهای و واقعیتهای مربوطه را بیان كرده و قوانین حاكم بر آن را كشف كند.[11]
امّا تا قرن 18 میلادی به كارگیری روشهای علمی معروف و متداول، در تعلیم و تربیت مرسوم نبوده و حتی صاحبنظرانی همچون ژان ژاك روسو[12] نیز از به كارگیری آن در تعلیم و تربیت احتیاط میكردند و منتظر تدوین رسالهها و متون علمی در این زمینه بودند.[13] متفكری چون كانت به تربیت تجربی (غیر علمی) بیشتر دلبسته بود تا روش علمی آزمایشی. او معتقد بود تربیت هنری است كه فقط با جمع شدن تجارب چند نسل كامل خواهد شد.[14] و بالاخره برخی نیز معتقدند كه تربیت فرآیندی تصادفی است كه روش علمی به هیچ وجه در آن راه نیافته است.[15]
با این همه، پیشرفت همه علوم مربوط به آدمی، به تدریج بحث درباره پدیدههای انسانی بسیار پیچیده را، بدون این كه سبب تخریب آن شود، امكان پذیر كرد، و با تجزیه و تحلیلهای نسبتاً دقیق علمی موقعیتهای تربیت، كم و بیش به تحقق علم تربیت و به پیدایش آنچه امروزه به علوم تربیتی معروف است انجامید.[16]
در قرن نوزدهم فعالیتهایی در زمینه علمی كردن تعلیم و تربیت صورت گرفت ولی چندان قانع كننده نبود. تا بالاخره در قرن بیستم برای اولین بار شخصی به نام لوسین سل لوریه[17] «طرح كلی علم پداگوژیك»[18] را زیر عنوان معنای «واقعیات و قوانین تربیت»، منتشر نمود. مؤلف مذكور از علمیت تعلیم و تربیت به شدت دفاع میكرد و معتقد بود كه: هدف تعلیم وتربیت جستجوی قوانین مربوط به پدیدههایی است كه در تربیت به ظهور میرسد، بر آن تأثیر میگذارد و از مقدمات معینی استنتاج شده است. او معتقد است: این علم موجب نظم و روشنی شده و به ما اجازه میدهد تا اندازهای پیش بینی كنیم كه در شرایط یكسان، نتایج فلان روش یا شیوه تربیتی چه خواهد بود. در لغت نامه معروف بویسون[19] آمده است: تعلیم و تربیت علم تربیت است، اعم از تربیت بدنی، ذهنی و اخلاقی. در این علم از دادههای علومی نظیر فیزیولوژی، روان شناسی، تاریخ و... استفاده می شود. دور كیم نیز تعلیم و تربیت را یك نظریه علمی، جان دیویی،[20] و نیز اشخاصی مثل پل لاپی[21] آن را به دلایل مختلف علم میدانند و خطوط اصلی آن را پیریزی شده میدانند و معتقدند كه: علوم تربیتی از مجموع نظم و مقررات و شیوههایی[22] كه واقعیتها و موقعیتهای مختلف تعلیم و تربیت را در بافت تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و سیاسی آن پیجویی میكند، تشكیل میشود. امّا در عین حال، حتی تا اواخر قرن بیستم نیز بسیاری از متخصصان از آن با احتیاط سخن میگفتند. آنان تعلیم و تربیت را همانند برخی پیشینیان، هنر و حرفه میدانند نه علم. به نظر آنان تعلیم و تربیت تنها هنر و یا فنی كاربردی است كه میكوشد حتی الامكان روشهای علمی را در تحقیقات خود به كار برد.[23]
از مجموع آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت كه، در هر صورت تعلیم و تربیت یك علم است. البته این علم نیز مانند علوم دیگر دارای ویژگیهای منحصر به خود میباشد.
بهتر است در این بخش به همین مناسبت به برخی از ویژگیهای این علم اشاره كنیم. ویژگیهایی كه برخی را به این غلط فاحش واداشته است كه در علم بودن تعلیم و تربیت تشكیك نمایند.
ویژگیهای علم تعلیم و تربیت
1. موضوع تربیت، انسان است و انسان موجودی پیچیده است. نوع زندگی فردی و به تبع اجتماعی او نیز دائماً در حال تحول و دگرگونی میباشد، بسیاری از ابعاد وجودی او هنوز در هالهای از ابهام باقی مانده است. به همین دلیل علم تعلیم و تربیت نیز از جهات مختلف دارای پیچیدگی فوق العادهای است.
2. علم تعلیم و تربیت یا علوم تربیتی، از جمله علوم بین رشتهای (Interdisciplinary) است. این علم از مجموعهای از علوم انسانی و غیر انسانی از قبیل: تاریخ، اقتصاد، آمار، ریاضیات، فیزیولوژی، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی، مردم شناسی، و حتی فلسفه و هنر و... بهره میبرد.
3. علم تعلیم و تربیت صرفاً یك علم نظری محض نیست بلكه علمی كاربردی است. یافتههای این علم در عمل برای تربیت انسان به كار گرفته میشود و اساساً سودمندی علم تعلیم و تربیت به كاربردی بودن آن است.
4. در تعلیم و تربیت، همانند برخی علوم دیگر، علاوه بر یافتهها و نظریههای علمی، یك سیستم و نظام تربیتی نیز پیریزی میگردد تا آن یافتهها و نظریههای علمی در عمل به كار گرفته شود. این سیستم دارای سلسلهای از اهداف، مبانی، اصول، شیوهها، خط مشیها، ... و روشهای ویژهای میباشد. آنچه درباره جوان بودن علم تعلیم و تربیت گفته شد، نه تنها درباره نظام تربیتی صادق است، بلكه باید گفت نظامهای تربیتی موجود در عالم به مراتب از خود علم تعلیم و تربیت جوانتر است.
علم تعلیم و تربیت اسلامی
از آنچه درباره تعلیم و تربیت گفته شد به دست آمد كه تعلیم و تربیت جدید، همانند دیگر علوم انسانی، بیشتر در قرون اخیر، به خصوص در قرن بیستم، دچار تحول و دگرگونی و رشد بوده است. امّا در اسلام و منابع اسلامی به تربیت به معنای عام آن از همان ابتدای ظهور این دین مقدس الهی اهمیت فوق العادهای داده شده است.
انسان موضوع تربیت و یكی از اساسیترین موضوعات مطالعاتی این علم محسوب میشود. چرا كه تربیت را «فراهم آوردن زمینه برای پرورش دادن و به فعلیت رساندن تمام استعدادهایی میداند كه خداوند بالقوه در نهاد او به ودیعت نهاده است.»[24] این انسان تنها به وسیله كسی میتواند به درستی شناسانده شود و سپس تربیت گردد كه خود خالق اوست. لذا بهترین منبع مطالعه انسان و علم انسان شناسی، منابع متصل به وحی الهی، یعنی قرآن و روایات میباشد. در منابع اسلامی به این نكته مهم تذكر داده شد كه زمام تربیت انسان باید به دست كسی باشد كه از رمز و راز او و زوایای آشكار و پنهان و ابعاد مختلف وجودیاش، حتی از خود آدمی آگاهتر است. كسی كه گل وجودش را سرشته، خمیر مایه فطرتش را به دست خویش آفریده باشد،[25] در آن از روح خود دمیده،[26] عقل، عاطفه، وجدان و معنویت خواهی را در ذاتش نهاده و همیشه با او میباشد كه: و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید.[27]
در منابع اسلامی آنچه هدف ارسال رسل و بعثت انبیاء الهی ـ علیهم السّلام ـ شمرده شده است، تربیت انسان و انسان سازی و به فعلیت رساندن تمام گنجینهها و استعدادهای نهفته در درون وی بوده است.[28] هدف از آفرینش انسان و تربیت او جز این نمیتواند باشد. اتفاقاً در قرآن خداوند نیز به عنوان مربی انسان معرفی شده است.[29]
چنان كه اشاره شد در علم تعلیم و تربیت از جمله مهمترین امور، نظریهپردازی و نیز پیریزی یك نظام تربیتی منسجم و كارآمد میباشد و مهمترین عناصر در یك نظام تربیتی عبارتند از: اهداف، مبانی، اصول، شیوهها، خط مشیها، و روش های تربیتی، كه بخش زیادی از آن در منابع اسلامی آمده است، بقیه امور از قبیل، راهبردها، وسایل و ابزار، تكنیكها و فنون، یا عبارت اخرای همان چهار امر است یا فرعی از فروعات همانهاست كه باید از علوم دیگر كمك گرفته شوند. در تعلیم و تربیت اسلامی از جهت منابع علمی تنوع بسیاری مشاهده میشود. قرآن كریم و روایات، منابع بسیار غنی و عمیقی در جهت استخراج و استنباط بسیاری از مسائل مربوط به تعلیم و تربیت به حساب میآیند.[30]
فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت با استفاده از منابع غنی و پایان ناپذیر وحی و میراث گرانقدر انبیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام آثار گرانسنگی را از خود در تربیت به یادگار گذاشتهاند. منابع موجود در این زمینه كه از قدیم توسط فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، میتواند شاهد این مدعا باشد.
در این زمینه به برخی از این منابع به عنوان نمونه اشاره میگردد:
1. منابع قدیم، نظیر: اخلاق ناصری (خواجه نصیرالدین طوسی)، كیمیای سعادت (امام محمد غزالی)، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق (ابوعلی مسكویه)، محجه البیضاء (فیض كاشانی)، معراج السعاده (ملا احمد نراقی)، جامع السعادات (ملا محمد مهدی نراقی) و...
2. منابع جدید نظیر: تعلیم و تربیت در اسلام (شهید مرتضی مطهری)، آیین تربیت و اسلام و تعلیم و تربیت (ابراهیم امینی)، شرح چهل حدیث (امام خمینی ره) و...
لازم به ذكر است كه بسیاری از دانشمندان مسلمان در لابلای مباحث دیگر نظیر اخلاق، بخشهایی از فلسفه، مباحث تفسیری، سیره انبیاء و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و...، به مسائل تربیتی نیز پرداختهاند.
اما متأسفانه در بخش مهم تدوین علم تربیت اسلامی به معنای مصطلح و نیز در ارائه نظریه تربیت و ارائه یك نظام تربیتی جامع و كارآمد، اندیشمندان مسلمان تحرك چندانی از خود نشان ندادهاند. متفكران مسلمان كه میبایست با استفاده از آموزههای وحیانی قرآن و نیز روایات پربار ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ و نظرات فیلسوفان و مربیان بزرگ مسلمان، از طرفی بنای یك علم بینظیر تربیت اسلامی را بنهند و از طرف دیگر در اندیشه نظریه پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی و ارائه یك نظام منسجم و كارآمد تربیتی اسلامی باشند، چنان كه خود معترفند، بیشتر متأثر از فیلسوفان تعلیم و تربیت در مغرب زمین بوده و تنها به یافتههای علوم جدید در غرب اكتفا كردهاند. برخی از آنها با اعتقاد به تعلیم و تربیت سكولار (Secular Education) اساساً منابع اسلامی حتی قرآن را منبع مناسبی برای مطالعه در این زمینهها نمیدانند و برخی نیز تنها با نگاهی سطحی به این امر مهم تنها به رنگ و لعاب سطحی از اسلام به تربیت و Islamize كردن آن بسنده كردند.[31] دقت در ابعاد مختلف تربیت، به خصوص در بعد اهداف، مبانی، روشها و توجه و اهمیتی كه در دین مقدس اسلام به این امور در زمینه مسایل تربیتی داده شده است، مسئولیت صاحبنظران مسلمان تعلیم و تربیت را دو چندان میكند و از آنان بیش از یك نگاه سطحی انتظار دارد. آنها خود معتقدند كه در اسلام منابعی كه بتوان از آن برای ترسیم سیمای تعلیم و تربیت اسلامی استفاده برد، نظیر قرآن و سنت شریف نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه هدی ـ علیهم السلام ـ بسیار است. لكن از آنها در جهت پیریزی یك نظام منسجم تربیتی بهرهبرداری نشده است. البته در دهههای اخیر برخی از آنها به فكرچاره افتاده و بانی كنفرانسهایی در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی بودهاند تا بلكه بتوانند در این زمینه گامهایی را بردارند.[32]
نتیجه
تعلیم و تربیت اسلامی به عنوان بیان آنچه كه برای تربیت انسان مورد نیاز بوده است، توسط خداوند و انبیاء الهی و نیز ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ به اندازه كافی بیان شده است. مطالعه قرآن و دیگر منابع اصیل اسلامی هر اندیشمند منصف را به این واقعیت و حقیقت غیر قابل انكار میرساند.
منابع موجود در این زمینه كه از قدیم توسط فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، میتواند به فهم این امر به طالبان حقیقت كمك نماید، كه به برخی از آنها و نیز به آثاری از مربیان و نویسندگان معاصر اشاره شد.
اما، تعلیم و تربیت اسلامی به معنای علم تعلیم و تربیت و نیز ارائه نظریه تربیتی و سیستم تعلیم و تربیت اسلامی هنوز بسیار جوان و كم سابقه است و هنوز فعالیتهای بیشتری را طلب میكند تا به یك علم تمام عیار و نظریهای علمی و نیز سیستمی فراگیر و كامل تبدیل گردد. البته در این ارتباط اگر نقصی نیز مشاهده شود، كه میشود، مربوط به دست اندكاران امر مطالعه و نظریهپردازی، برنامهریزی و پیریزی یك نظام تعلیم و تربیت اسلامی و در آخر اجرای آن در مرحله عمل میباشد.