اسلام در قرن هفتم میلادی و همزمان با دوران قرون وسطی در اروپا درخشید. و این، سرآغاز تمدنی عظیم بود كه در مدتی كوتاه فراگیر شد و از جهات مختلف، بشریت را با گامهایی سریع به پیش برد. تمدن سازی، بدون مطالعه و تحقیق و تولید علم، بیمعناست و تمدن اسلامی نیز از همین نقطه آغاز شد. مسلمانان، علمداران تعمیق و گسترش داشتههای پیشنیان و نیز ابداع علوم جدید شدند. با گسترده شدن وسعت ممالك اسلامی و از آغازین سالهای قرن دوم هجری ترجمه كتابهای ملل مختلف جهان شروع شد. و این كتابها مورد تعلیم و تعلم قرار گرفتند. دانشمندان مسلمان، فلسفه و طب، هندسه و موسیقی، منطق و هیئت را از یونان وتاریخ، موسیقی، ستاره شناسی، و ادبیات را از ایران و طب هندی، حساب و نجوم و گیاه شناسی را از هند آموختندو از كلدانیان و نبطیها كشاورزی و باغبانی و سحر را وام گرفتند و از مصریان نیز شیمی و تشریح را اخذ كردند.[1]
پس از دوران ترجمه و با نضج گرفتن تمدن اسلامی، علوم توسعه یافتند و علمای اسلامی خود دست به كار تحقیق شدند[2] و علوم مختلف را تا پانصد شعبه رساندند و حتی علومی هم چون اقتصاد سیاسی و فلسفه تاریخ را ابداع كردند، برخی از محققین، كتب تألیفی مسلمانان را تا 14501 كتاب شمردهاند و این همه به جز كتابهایی است كه به هر دلیل از بین رفتهاند.[3]
ما در این نوشتار سیری گذرا خواهیم داشت برخی از علوم تجربی كه در مدارس مسلمین و در میان فرهنگ و تمدن ایشان به سامان نشستهاند. و لذا علوم انسانی و یا دینی محض و اجتماعی و... خارج از دایره این مكتوب قرار میگیرند.
لازم به ذكر است كه اینگونه نیست كه این علوم همه منشأ غیر اسلامی داشته باشند بلكه میتوان برخی از آنها را در قرآن كریم و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ ریشهیابی كرد. به عنوان مثال در آیات 16 سوره نحل، 97 سوره انعام، 189 سوره بقره اشاراتی به علم نجوم یافت میشود و یا این كه بسیاری از واجبات، مستحبات و مكروهات در امور جاری زندگی دارای آثار بهداشتی و بهزیستی میباشند، شاگردی جابربن حیان نزد امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز معروفتر از آن است كه نیازی به توضیح داشته باشد. در روایتی امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ علوم به چهار علم فقه، طب، ادبیات و نجوم تقسیم شدهاند كه نشانگر اهتمام دین اسلام به آموزش علوم مختلف میباشد.[4]
1. هیأت و نجوم:
از اولین علومی كه به عربی ترجمه شد، همین علم بود كه در هر دو شاخه تنجیم وهیأت وارد قلمرو اسلام شد. شاخه تنجیم كه در واقع به بیان ارتباط كواكب با حوادث زمین و سعد و نحس ایام و... میپرداخت، به دلیل علاقه و باور مردم عامی و حتی برخی از خلفاء مثل منصور عباسی،[5] در میان مسلمین جای گرفت و رشد كرد. هر چند علماء و فقهاء آن را حرام میدانند.[6] و شاخه دیگر این علم، یعنی شناخت حركات و وضع ستارگان و سیارات و تعیین خسوف و كسوف و... نیز در میان مردم مسلمان پیشرفت فراوانی كرد. و شاید مهمترین علت این امر، نیاز مردم دین باور به تعیین ایام و ساعات عبادت باشد.
هیأت شناسان اسلامی پس از ترجمه آثار دیگران. خود زیجهای جدیدی نوشتند كه زیج خوارزمی (تقویم نجوم) معروفترین آنها است. محمدبن موسی معروف به تبانی، ابوالوفاء بوزجانی، ابوریحان بیرونی و بعدها خواجه نصیرالدین طوسی از بزرگان علوم نجوم هستند.[7] مسلمانان موهومات علم تنجیم را رد كردند و آن را بیاساس دانستند و پایه علم نجوم را بر اساس تجربه و مشاهده یعنی حقایق مسلم استوار كردند و تا چیزی را از تجربه علمی بدست نمیآوردند نمیپذیرفتند.[8] مراقب حركات سیارات بودند و لذا رصدخانههای مهمی در دمشق، بغداد، مصر، اندلس، مراغه و سمرقند وشهرهای دیگر بنا كردند و نیز ابزار و آلات بسیار گوناگونی برای رصد اختراع كردند.[9] نخستین رصدخانه در سال 213 هجری به دستور مأمون ساخته شد.[10] زیج الحاكم كه در رصدخانه حاكمی مصر تدوین شد چهار جلد بود،[11] و به گفته مورخین اگر مسلمین كتابهای یونانی را به عربی ترجمه نمیكردند اصولاً علم هیأت و نجوم از بین میرفت چرا كه اصل یونانی این كتابها در دسترس نیست.[12]
دانشمندان مسلمان با مسلم انگاشتن كروی بودن زمین، طول یك درجه نصف النهار را اندازه گرفتند و محیط زمین را معین كردند.[13] بیرونی معتقد بود اشیاء به طرف مركز زمین جذب میشوند و درك كرده بود كه دادههای نجومی را بر هر دو اساس گردش زمین به دور خورشید و عكس آن، میتوان به سهولت محاسبه كرد.[14] برخی دیگر به متحرك بودن زمین اشاره كردهاند.[15] مدار بیضی حركات سیارات را فهمیدند، حركت غیرمتشابه ماه به نام اختلاف قمری ثالثی توسط ابوالوفاء كشف شد.[16] ابن هیثم بدون نور بودن ماه را دریافت[17] و طول جو زمین را دقیقا محاسبه كرد.[18] الفرغانی در مطالعات خود به این نكته رسید كه دورترین محل زمین، نسبت به خورشید، ثابت نیست و تغییر میكند.[19] طول سال را كاملا دقیق محاسبه كردند[20] و انقلابات فصلی را اندازه گرفتند.[21] ابومعشر بلخی تأثیر كره ماه در جز و مدّ دریاها را در كتاب المدخل الكبیر نشان داد[22] و تبانی نقطه ذیب را برای زمین شرح داد و مبادرت اعتدالین و میل دایره البروج بر دایره خط استوا را اصلاح كرد.[23]
2. علوم ریاضی:
حساب نیز جزو علوم بیگانه به عربی ترجمه شد، غربیان، ارقام هندی را عربی میدانند، چون آن را از مسلمین فرا گرفتهاند. و محمد بن موسی الخوارزمی اولین كسی است كه ارقام هندی را به عربی برگردانده است. محققان معتقدند در واقع علم جبر را مسلمین بنیان نهادهاند و آن چه از یونانی ترجمه شده قابل توجه نبوده است. كتاب جبر و مقابله الخوارزمی، معروفترین كتاب در این زمینه است كه شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است.[24] و همین كتاب باعث شده كه كلمات الگوریتم و الكوریسم كه به معنی فن محاسبه است در غرب رواج یابد.[25] وی رسالهای درباره ارقام هند نوشت و قدیمیترین جدول محاسبه مثلثات، از آن اوست و هم او بود كه راه حل هندسی برای حل معادلات درجه دوم نشان داد.[26] مسلمین هندسه را با منطق تطبیق كردند و ابن هیثم در اوایل قرن پنجم هجری اصول هندسی و عددی اقلیدس را برهانی نمود و نقصهای آن را رفع كرد و اسلوب جدیدی برای حل مسائل جبری به وجود آورد.[27]
محمد بن احمد خوارزمی در كتاب مفاتیح العلوم خود نوشت؛ اگر در مرحله عشرات (دهگان) عددی نباشد باید دایره كوچكی به جای آن نهاد تا ردیفها برابر شود. مسلمانان این دایره را صفر نامیدند.[28] و در واقع مسلمین مبدع عدد صفر هستند.[29] ابوعبدالله بتانی، در حل مسائل، مثلث را جانشین چهار ضلعی بطلمیوس كرد و وجب را به جای وتر قوس به كار برد.[30] او اولین كسی است كه در تألیفاتش سینوس و كسینوس را به كار برده است.[31]
مسلمین از جبر در هندسه و از هندسه برای حل مسائل جبری استفاده كردند.[32] غیاث الدین جمشید كاشانی، ترتیب كسرهای اعشاری و روشهای تقریبی راكشف كرد.[33] بیرونی برای محاسبه توان و قوه اعداد، راهی یافت كه نیازی به جمع و ضربهای بسیار نباشد و تصاعد هندسی را بیان كرد.[34] ریاضیدانان مسلمان، منحنی را وارد علم مثلثات كردند. و علم مثلثات كروی را به كلی عوض كردند و آن را به چند فرمول اساسی برگرداندند.[35] خواجه نصیر الدین طوسی، مثلثات را به یك علم مستقل تبدیل كرد و آن را از این كه جزو فروع علم نجوم باشد رها ساخت.[36] حسن بن موسی شاكر اولین كسی است كه زاویه را به سه قسمت مساوی تقسیم كرد.[37] حسن مراكشی در سال 627 هجری جدولهایی را فراهم كرد كه جیب زاویه را در هر درجه معین میكرد[38] و بالاخره مسلمین بودند كه با كمك مقاطع مخروطی به حل معادلات درجه سوم پرداختند.[39]
3. علوم پزشكی و دارو شناسی:
در نهضت ترجمه شاید بیشترین كتب ترجمه شده مربوط به طب باشد. در كتاب تاریخ تمدن اسلام نام بیش از 90 كتاب طبّی ترجمه شده از یونان و هند ذكر شده است.[40] از اختلاط دانستههای پیش از اسلام و كتابهای یونان و هند و ایران و افزودههای مسلمین طب اسلامی شكل گرفت كه بهترین نمونه آن كتاب الملوكی تألیف ابوبكر رازی است كه تا پیش از قانون ابن سینا، مرجع دانشمندان بوده است.[41] قانون ابن سینا، التصریف لمن عجز عن التألیف نوشته زهراوی اندلسی (قرن 5) و الیتسیر نوشته عبدالملك زهر اندلسی (اواسط قرن 6)، تا زمان رنسانس در اروپا مورد استفاده بودند.[42] كتاب العشر مقالات فی العین، قدیمیترین كتاب منظم چشم پزشكی است. تذكره الكحالین علی بن عیسی تا قرن 18 در اروپا تدریس میشد و كتاب الحاوی نوشته رازی در 20 جلد شامل تمام فروع طب بود.[43] برخی از دستاوردهای طبیبان مسلمان عبارتند از: بیرون آوردن سنگ كلیه،[44] استفاده از آب سرد در درمان تب تیفوئید،[45] تفكیك آبله از سرخك توسط رازی (كه رساله او در این مورد نمونه مشاهده مستقیم، تحلیل دقیق و نخستین تحقیق علمی درست درباره امراض مسری است)[46]. عمل جراحی آب مروارید چشم، بیان تحلیلهای كلاسیك از تومورها و التهاب غشای داخلی قلب، سل روده و فلج حنجره در كتاب التیسیر فی المداواه و التدبیر.[47] تحقیق بیسابقه رازی درباره بیماریهای اطفال،[48] استفاده از مرهم جیوه توسط او و نیز استعمال روده حیوان در بخیه زدن زخم،[49] بیهوشی توسط استنشاق در جراحی،[50] كشف تغذیه قلب توسط سرخرگها و ارتباط سرخ رگها و سیاه رگهای ریه،[51] كشف حركات درونی رحم در زمان زایمان،[52] تفاوت قایل شدن بین نقرس و رماتیسم،[53] اجرای برنامه آبله كوبی،[54] تشخیص سل از راه ناخن بیمار،[55] نخستین تحقیقات ونوشتن كتاب درباره آبله، حصبه و جزام و در آوردن سنگ ریزه از چشم.[56] توضیح سیستم رگها در كتاب كامل الصناعه مجوسی،[57] اثبات این كه یك نفر دو بار آبله نمیگیرد،[58] خرد كردن سنگ مثانه توسط ابوالقاسم الزهراوی،[59] استفاده از داروهای بیحس كننده در جراحی،[60] بیان تأثیر ورزش در سلامتی و توضیح انواع ورزشها و ارتباط آنها با مزاجهای مختلف، [61] آغاز مطالعه تشریح در پیكر میمون توسط یوحنا ماسویه،[62] توضیح چگونگی سرایت طاعون، [63] و كشف جریان گردش خون توسط ابن نفیس سوری.[64]
در قرن چهارم در بغداد، پزشكان به چند دسته تقسیم میشدند، چشم پزشك، دندان ساز، جراح، ماما، پزشك زنان، پزشك مخصوص دیوانگان و خون گیر.[65] و جالب این كه در میان پزشكان مسلمان چندین زن پزشك نیز دیده میشود مانند اخت الحفید اندلسی و دخترش در بیماریهای زنان و زینب پزشك بنیاود در دوره اموی كه در چشم پزشكی تخصص داشت.[66] در بیمارستانهای مسلمین، هر نوع بیماری سالن مخصوصی داشت.[67] و در كنار این بیمارستانها مدرسه طب نیز وجود داشت كه دانشجویان همان جا طب میآموختند.[68]
مسلمانان، پایهگذار علم قرابا دین یا همان داروشناسی هستند. و داروهای جدید فراوانی كشف كردهاند. در دوره عباسیان كتاب قرابا دین شاپور بن سهل و بعدها قرابا دین امین الدوله بن التلمیذ، مرجع پزشكان بود. مسلمین به طرز امروز داروخانه باز كردند و نام بسیاری از داروها در غرب امروز، همان نام فارسی و عربی و یا هندی آنهاست.[69] كتاب النبات ابوحنیفه دینوری (قرن 3) داروهای بسیاری به داروهای پیشین افزود.[70] به دلیل ارتباط داروشناسی با گیاه شناسی و شیمی برخی از پیشرفتهای داروشناسی در اشارهای كه به این دو علم خواهیم داشت ذكر میشود.
4. گیاه شناسی و كشاورزی:
كتاب گیاه شناسی دیسفوریدس، از یونانی ترجمه شده و ابن جلجل در اواخر قرن چهارم هجری شرحی بر آن نوشته و گیاهان فراوانی را به آن افزود.[71] ادریسی در كتاب خود 360 نوع گیاه را وصف كرد كه توضیحات او منحصر به مسائل طبی نیز نبود و بلكه بیشتر از لحاظ علمی و گیاه شناسی بحث كرده بود.[72] پس از او این، ابن بیطار بود كه با سفر به یونان و روم و مغرب و شام و مصر اطلاعات گیاه شناسی آنها را گردآوری كرد و گیاهان را در هر منطقه مورد مطالعه قرار داد. كتاب او در نهضت علمی اروپا، مورد استناد بود.[73] در این كتاب بیش از 1400 دارو معرفی شده است.[74] كتاب الادویه المفرده رشید بن صوری با تصویر كامل گیاه و تمامی مشخصات و جزئیات آن همراه بود.[75]
زیست شناسان مسلمانان روش تولید میوههای تازه به وسیله پیوند را میدانستند و از پیوند درخت گل سرخ و بادام، گلهای كمیاب و زیبایی به وجود آوردند.[76] و اروپای مسیحی، كشت برنج، گندم سیاه، نیشكر، انار، پنبه، اسفناج، مارچوبه، موز، گیلاس، پرتقال، سیمو، گرپ فروت، هلو، خرما و... را از مسلمین آموخت.[77] در كتاب الفلاحه اثر ابن عوام اشبیلیهای از انواع خاك و كود سخن به میان آمده و طریقه كشت 585 گیاه، 50 نوع درخت میوه، روشهای پیوند زنی، علایم بیماری گیاهان، و راه علاج آنها را شرح داده است.[78] وی هم چنین به توضیح كنسرو كردن میوهها، تربیت دامها، شیوههای آبیاری، جریان شیره نباتی در اندام گیاه پرداخته است و به لقاح مصنوعی و وجود یا عدم علاقه در بین گیاهان اشاره كرده است.[79]
5. شیمی
به گفته ویل دورانت، شیمی تقریباً از ابداعات مسلمین است، اینان مشاهده دقیق و تجربه علمی و توجه به ثبت نتایج را بر محصول كار یونانیان افزودند، انبیق را برای تقطیر مایعات و گرفتن عصارهها اختراع كردند، مواد فراوانی را تجزیه كردند، مواد قلیایی و اسیدها را مشخص كردند و درباره موادی كه به این دو تمایل داشتند، مطالعه كردند.[80] اروپا جابر بن حیان را به نام پدر شیمی میشناسد.[81] آموختههای او مستند به امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ میباشد. پس از جابر، كندی و ابوبكر رازی از بزرگان علمی شیمی هستند.[82]
جابر، مسأله اكسیداسیون و ردوكسیون (احیاء) را به بیان علمی آورده است[83]. كندی در قرن سوم كتابی نوشت و كیمیای قدیم را توهم دانست. شیمیدانان مسلمان، موضوع تقطیر، ذوب شدن، تبلور و تصعید را میشناختند.[84] باروت از ساختههای آنان است و نیز ساختن كاغذ از پنبه و پارچه و كتان، محصول تحقیقات ایشان میباشد.[85] جابر، برخی از خواص گازها را كشف كرد.[86] اسید نیتریك، اسید سولفوریك، اسید نیترو، هیدروكلریك، پتاس، جوهر نشادر، نمك نشادر، نیترات، دارژان، كلرید سولفوریك، زاج سبز، الكل، قلیا، زرنیخ، بوریك و... همه از كشفیات مسلمانان است.[87]
6. فیزیك و مكانیك
كتاب میزان الحكمه نوشته خازنی در سال 516، حاوی تاریخچه فیزیك، فرموله كردن قوانین اهرم، جدول وزن مخصوص بسیاری از مایعات و جامدات و فرضیه جاذبه میباشد.[88] ابن سینا در زمینه حركت، نیرو، خلاء، نور، حرارت و چگالی تحقیقات ابتكاری داشت.[89] حسن بن هیثم، بزرگ فیزیكدان و نورشناس مسلمان است. كتاب او را كه دارای نقشههای ترسیمی در علم نورشناسی (آیینهها و تلسكوپها) است. اولین تألیف درباره نور میدانند.[90] وی مباحثی درباره شكست نور، حجم ظاهری اشیاء، و استعمال تاریكخانه داشت[91] كه مبنای اختراع دوربین عكاسی است. وی هم چنین بحثهای مفصلی درباره عدسی دوربینها و ساختمان چشم داشته است.[92] بیرونی وزن مخصوص جسم را متناسب با مقدار آبی میدانست كه آن جسم جابه جا میكند.[93] استعمال پاندول در ساعت، تكمیل قطبنما و استفاده از سوزن مغناطیسی در آن از ابتكارات مسلمین است.[94] ابن فرناس قرطبی در قرن نوزدهم، عینك، زمان سنجهایی با مكانیسم پیچیده و یك دستگاه پرنده اختراع كرده بود.[95] و روشن است كه این اختراعات و نیز سایر اختراعاتی كه در تاریخ تمدن اسلامی و در كتب مختلف ذكر شده است بدون پیشرفت و نوآوری در فیزیك و مكانیك امكان پذیر نخواهد بود.
7. جغرافی و زمین شناسی:
نام جغرافی نشان میدهد كه این علم، عربی نیست. ولی مسلمین به دلیل نیازهای دینی خود نقش بسیاری در پیشرفت آن داشتهاند.[96] در زمان ظهور اسلام كتاب بطلمیوس، مستند علم جغرافی بود كه در زمان عباسیان به عربی ترجمه شد[97] گرایش مسلمین به جغرافی سه دلیل عمده داشت؛ یكی زیارت خانه خدا كه باعث اطلاع از شهرها و راههای مختلف بود و دیگری مسافرت برای كسب علم بود كه توصیه اسلام است. و لذا اولین كسانی كه كتاب جغرافی نوشتند راویان علم ادب بودند، همانند اصمعی و سكونی و بالاخره چون چگونگی فتح كشورهایی مثل روم و ایران و مصر به لحاظ فقهی با مالیات و جزیه آنها ارتباط دارد، دانستن وضع شهرها و دهها و مورد ابتلاء فقهاء واقع شد و لذا دانستن آن واجب گردید.[98] پس از ترجمه، مسلمانان جغرافی را توسعه داده و به مسافرتهایی به شرق و غرب و شمال و جنوب عالم رفتند و نوشتههای خود را با اصول دقیق علمی بررسی نمودند و اغلاط بطلمیوس را تصحیح كردند. در قرن چهارم، این علم در میان مسلمین به كمال خود رسید، ابوزید بلخی با كتاب صور الاقالیم، و ابواسحاق فارسی استخری با مسالك الممالك كه حاوی نقشه شهرها و راهها و كوهها بود و ابن حوقل با كتاب المسالك و الممالك در این قرن ظهور كردند.[99] كتاب اخیر درباره هند و سیلان و جزایر شرقی هند و چین میباشد.[100] یك مورخ عرب 425 سال پیش از ماركوپولو چین را توصیف كرده است.[101] الغ بیك نقشه جهان نمای كاملی ترسیم كرد.[102] و در قرن هفتم دایره المعارف بزرگ معجم البلدان توسط یاقوت حموی نوشته شد كه شرح و وصف شهرها و كوهها، درهها، راهها، محلهها، دریاها، رودها، نهرها و بتها و حتی شرح حال رجال و مردم آن سرزمین را در برداشت.[103] پیش از او ادریسی در كتاب الرجاری خود زمین را از لحاظ آب و هوا، به هفت اقلیم و هر اقلیم را به ده قسمت تقسیم كرده بود. و هر یك از هفتاد قسمت را با نقشههای مفصل توضیح داده بود.[104] ابوالفداء (قرن 7) در كتاب تقویم البلدان خود نام شصت جغرافیدان پیش از خود را ذكر میكند.[105] و بالاخره كتاب تحقیق ماللهند از بیرونی نیز نوشته جامعی درباره هند میباشد.[106] و نقشههای منتشره بیرونی عرض و طول جغرافیایی شهرهای بزرگ جهان را نشان میداد.[107] بیرونی و ابن سینا تأكید كردهاند كه برخی از خشكیهای امروز قبلا در قعر دریاها واقع بودند مثل جلگه عربستان و سند.[108] بیرونی به فسیلهای موجودات دریایی توجه داشت[109] و ابن سینا با تكیه بر همین نكته ادعا میكرد كه كوهها زمانی زیر آب دریاها بودهاند.[110] رساله ابن سینا درباره كانیها و مواد معدنی تا قرن 13 در اروپا مهمترین مرجع زمین شناسی بوده است و او بود كه چگونگی به وجود آمدن كوهها را در اثر دو عامل اختلال پوسته زمین به خاطر زلزله و دیگری فرسایش زمین به وسیله آبهای جاری توضیح داد.[111] مسعودی درباره زلزله مطالبی نوشت و اخوان الصفا 17 رساله از 52 رساله خود را به تاریخ طبیعی وتشكیل سنگهای معدنی و علل زلزله و جزرها و مدها و دگرگونی آب و هوا اختصاص دادند.[112] بیرونی كتاب مفصلی درباره سنگها نوشت و عده زیادی از سنگها و فلزات را از لحاظ طبیعی وصف كرد و از اهمیت تجاری و طبی آنها سخن گفت.[113]
گوشههای دیگر درخشش تمدن اسلامی با مطالعه در هنرهای دستی، صنایع، معماری، موسیقی و... روشن میشود كه این نوشتار قصد پرداختن به آنها را ندارد.