از دیرباز انسان با باورهای اخلاقی زیسته و زندگی اجتماعی خود را براساس گزاره های اخلاقی بنا نهاده است. بشریت همواره می دانسته كه؛ «راست گویی خوب است»، انسان باید راست بگوید»، «انسان نباید در امانت خیانت كند»، و... . ولی پرسش های دیگری نیز وجود دارند كه نمی توان برای آن ها پاسخ روشنی در علم اخلاق مرسوم جستجو كرد. پرسش هایی از قبیل این كه: این گزاره ها از كجا آمده اند، خوبی یعنی چه؟، چه كسی ما را الزام می كند كه راست بگوییم؟، این بایدهای اخلاقی از كجا ناشی می شوند؟، آیا این قضایا كه «راست گویی خوب است» و یا این كه «دروغ گویی بد است»، گزاره های صحیحی هستند؟، صحت آن ها از كجا ثابت می شود؟ و...
این مسائل را می توان در چند گروه دسته بندی كرد كه عبارتند از:
1. مباحث معناشناختی؛ كه به تبیین و تعریف مفاهیمی می پردازد كه در علم اخلاق بیشتر در ناحیه محمول گزاره اخلاقی قرار می گیرند. مفاهیمی هم چون؛ باید، نباید، خوب، بد و... والبته برخی موضوعات اخلاقی نیز نیازمند تعریف هستند، كه در همین سنخ از مباحث مورد مطالعه قرار می گیرند، مثل ظلم و عدل.
2. مباحث معرفت شناختی؛ مثل این كه گزاره های اخلاقی انشایی هستند یا اخباری، نسبی اند یا مطلق، جایگاه عقل و استدلال در اخلاق كجاست.
3. مباحث منطقی؛ همانند این كه آیا گزاره های اخلاقی را می توان از گزاره های غیراخلاقی استنتاج كرد یا نه؟ و یا آیا «باید» از «هست» نتیجه می شود یا نه؟ و به طور كلی چه ارتباطی بین واقعیت ها و ارزشها وجود دارد؟[1]
مباحث فوق علی رغم استقلال از هم، وجه مشتركی نیز دارند و آن این كه همه به نحوی به اخلاق و اخلاقیات مرتبط هستند. و نیز علت به وجود آمدن مكاتب اخلاقی گوناگون را در همین مباحث باید جستجو كرد.
مجموعه پرسش های فوق و پاسخ هایی كه متفكران به آنها دادند به مرور زمان علمی به نام فلسفه اخلاق را شكل داد. یعنی مباحث معناشناختی و معرفت شناختی و منطقی علم اخلاق و نیز برخی دیگر از مباحث پیشینی علم اخلاق مثل تعریف فعل اخلاقی، معیار اخلاقی بودن و نبودن و... همه در یك علم تدوین شدند.
تعریف:
با این مقدمه می توان دانش فلسفه اخلاق را چنین تعریف كرد:
فلسفه اخلاق علمی است كه به تبیین اصول و مبانی و مبادی علم اخلاق می پردازد و بعضاً مطالبی از قبیل تاریخچه، بنیان گذار، هدف و روش تحقیق و سیر تحول آن را نیز متذكر می گردد.[2]
مسایل فلسفه اخلاق:
با توضیحات ذكر شده و در یك دسته بندی می توان مسایل این علم را چنین معرفی كرد:
1. چگونگی پیدایش مفاهیم اخلاقی در ذهن و تعریف و تبیین این مفاهیم و نیز این كه ماهیت، و كاركرد احكام اخلاقی چیست؟
2. منشأ پیدایش احكام و گزاره های اخلاقی.
3. انشائی یا اخباری بودن گزاره های اخلاقی كه به نظر می رسد مهم ترین بحث فلسفه اخلاق می باشد.
4. جایگاه نیت در افعال اخلاقی.
5. الزامی بودن یا نبودن فعل اخلاقی و رابطه آن با اختیار انسان.
6. رابطه فعل اخلاقی با پاداش.
7. مبنای احكام اخلاقی و این كه چگونه می توان این الزامات را توجیه كرد، آیا ریشه آن ها لذت است یا امر و نهی جامعه و یا سعادت و كمال انسان.
8. استدلال پذیر بودن احكام اخلاقی.
9. نسبی بودن و یا مطلق بودن اخلاق.
10. ارتباط اخلاق با سایر حوزه های معرفتی مثل دین ، علم ، حقوق و... .[3]
تاریخچه:
این علم به عنوان یك علم مستقل سابقه چندانی ندارد و اولین كتاب منتشر شده با موضوع فلسفه اخلاق شاید كتاب مبانی اخلاق نوشته جرج ادورد مور می باشد كه در سال 1903 منتشر شده است.[4] ولی مسایل مختلف این علم را می توان در كتب فلسفی و اخلاقی پیشینیان ردیابی كرد.
مهم ترین نكته در تفكر اخلاقی سقراط ارتباط معرفت و فضیلت بود،[5] همین نكته در مكاتب و آثار فلاسفه بعد از سقراط مورد بحث قرار گرفته است. افلاطون بحث های فراوانی درباره خیر اعلی و فضیلت و ارتباط آن با خدا مطرح كرد.[6] یكی از مشخصات ارسطو تفكرات اخلاقی و غایت انگاری او و نیز تلاشی است كه برای تعریف عدالت در اخلاق كرده است.[7] مكاتبی هم چون كلبیون، رواقیون، و اپیكوریان و مباحثی چون لذت گرایی و نقدهای وارد شده بر آن همه مبتنی بر باورهای گوناگون در حوزه فلسفه اخلاق است هر چند این اصطلاح در آن زمان شایع نبوده است. می توان ادعا كرد در بسیاری از كتب اخلاقی مباحث فلسفه اخلاق وجود داشته است و هر متفكری كه نظامی اخلاقی بنیاد نهاده، بی گمان در حوزه فلسفه اخلاق دارای مبنای خاص خود بوده است. هر چند ممكن است بر آن تصریح نكرده باشند.
در روزگاران بعدی نیز مباحث فلسفه اخلاق هم چنان مطرح می شوند. اسپینوزا در این مورد یك نقطه عطف است. او با دقت فراوان به بحث ماده و روح و ارتباط عقل و اخلاق پرداخته است.[8] پس از او شاید بتوان كانت را به عنوان یكی از بزرگترین صاحب نظران و مكتب داران فلسفه اخلاق به شمار آورد. او با نقدهای جدی خود درباره عقل نظری و عملی، نظریات خود در اخلاق را پایه نظریات معرفت شناختی خود بنا كرد.[9] امروزه در حوزه فلسفه غرب مباحثات بسیار جدی درباره مسایل فلسفه اخلاق جاری می باشد.[10]
در حوزه دانش اسلامی نیز می توان این علم را در آثار فلاسفه متقدم مسلمان جستجو كرد. نخستین جوانه های تفكر فلسفی مسلمانان ره آورد یونان است ولی بعدها كه بزرگانی چون فارابی و ابن سینا و خواجه نصیر این نهال تازه وارد را به درختی تناور بدل كردند به روشنی می توان نظریات ایشان درباره مسایل بنیادین اخلاق را استخراج كرد. البته این تفكرات لزوماً در كتاب های اخلاقی و یا حتی فلسفی پیگیری نمی شوند بلكه در علم كلام، اصول فقه و علم النفس نیز به صورت گسترده به این گونه مباحث پرداخته شده است.[11] بحث حسن و قبح عقلی دیرینه ترین بحث در این عرصه به شمار می رود. كه ریشه اختلاف اشاعره و معتزله و امامیه را تشكیل می دهد. این مبحث هم در علم كلام و هم در علم اصول فقه مورد مذاكره و مناظره بوده است. حضرت آیت الله جعفر سبحانی در این زمینه كتابی مستقل به نام التحسین و التقبیح العقلیان به رشته تحریر در آورده اند.[12] و می دانیم كه این بحث یكی از اصلی ترین مسایل فلسفه اخلاق است. بحث ارتباط عقل عملی و نظری[13] و نیز بحث اعتباریات[14] در فلسفه و اصول فقه، نمونه هایی از تلاش های متفكران مسلمان در این زمینه می باشند. كه محقق بزرگ شیخ محمدحسین اصفهانی و سیدعلامه طباطبایی از نام آورترین اندیشمندان این عرصه به شمار می روند. در سده اخیر كه فلسفه اخلاق به عنوان یك علم مستقل تدوین شده است مسلمین نیز در این باره كوشیده اند. و به دلیل پیشینه قوی در علوم اسلامی بسیاری از كاوش های ایشان مصروف سامان مند كردن میراث با ارزش گذشتگان شده است و البته این تلاش ها به هیچ وجه خالی از نوآوری و ورود به مباحث وارد شده از غرب نیست. شهید مطهری با كتاب فلسفه اخلاق از پیش تازان این عرصه به شمار می رود. پس از ایشان علامه محمدتقی جعفری و آیت الله مصباح یزدی و شاگردان ایشان این مسیر را ادامه داده اند.
فلسفه اخلاق در قرآن و سنت:
اخلاق و فضایل اخلاقی جایگاه بسیار والایی در بین آموزه های دین اسلام دارند. پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ هدف از بعثت خود را به كمال رساندن مكارم اخلاقی دانسته اند.[15] و در قرآن كریم ایشان به دلیل داشتن اخلاق كریمانه ستایش شده اند.[16]
واضح است كه داشتن یك علم اخلاق استوار و كارآمد بدون داشتن تفكری نظام مند و منسجم درباره مسایل ریشه ای اخلاق امكان پذیر نیست. به همین دلیل است كه پژوهش گر این حوزه با مطالعه تعالیم بلند اسلام در آیات و روایات می تواند فلسفه اخلاقی مبتنی بر باورهای اسلامی ارائه دهد. ذكر برخی از این آیات و روایات شاهد این مدعا خواهد بود؛
آیات مختلف درباره نفس و مراتب آن، از جلمه در آیه 53 سوره یوسف و آیه 2 سوره قیامت، آیات پایانی سوره فجر، و روایاتی كه در این زمینه وارد شده است.[17]
اشارات و تصریحات درباره كمال انسانی، مثل این كه كمال را به تفقه در دین و یا به تقوای الهی تفسیر كرده اند.[18]
بیان فلسفه خلقت انسان، هم چون آیات مربوط به خلقت انسان، از جمله آیات 30-34 سوره بقره.
تكیه بر فطرت در آیه 30 از سوره روم و نیز برخی از روایات.[19]
معرفی دنیا و بیان رابطه انسان با آن، كه مهم ترین منبع این بحث پس از قرآن كریم، كتاب شریف نهج البلاغه می باشد.[20]
نقش انكارناپذیر نیت، كه برای فهم بهتر آن به جز مراجعه به روایات،[21] باید توجه داشت كه در قرآن كریم عمل به همراه ایمان مورد توصیه قرار گرفته است.
بازگرداندن همه ارزش ها و خوبی ها به یك مبدأ متعال كه كمال مطلق است.[22]
و نیز بسیاری دیگر از تعالیم اسلامی در حوزه اخلاق و مباحث مقدماتی آن كه حتی اشاره به آن ها مجالی بیشتر از این مقاله می طلبد.
با توضیحات فوق و بیان ریشه داری و اصالت و استواری فلسفه اخلاق مبتنی بر آموزه های دین اسلام، برتری این علم در حوزه علوم اسلامی به وضوح اثبات می شود. چرا كه بنیاد اخلاق باید بر پایه ای بنا شود كه در نهایت هم بتواند برای اخلاق ضمانت اجرایی تعریف كند و هم تمامی عرصه های اخلاقی را پوشش دهد و نیز خود آن اساس، دارای اصالت باشد و وجودی بالاتر از كمال مطلق خداوند نیست كه بتواند این استواری را به اخلاق عطا كند.