بحث درباره مدیریت از دیرباز مورد توجه بوده است؛ زیرا از روزی كه بشر پا به عرصه خاك نهاد و با خانواده و قوم و قبیله زندگی اجتماعی را آغاز نمود، اندیشه مدیریت و سرپرستی همان مجموعه كوچك را در ذهن خود پروراند.
در جهان امروز نیز كه علوم، تكنولوژی و دانش پیشرفت نموده و سازمان های بزرگ صنعتی و تولیدی به وجود آمده است، مهمترین مسئله، چگونگی ادارهی مجموعههای عظیم انسانی است.
امروزه از یك سو جهان هر روز به سمت بیعدالتی اداری پیش میرود و از دیگر سو، مدیریت به فنی پیچیده و تكنیكی تبدیل شده است، لذا لازم است با فقه پویای اسلامی و با استفاده از كتاب و سنت و... مدیریت سالم و نظاممند اسلامی ارائه شود؛ زیرا اسلام در هیچ موردی، بدون ارائه ی طریق نیست.
مدیریت منحصر به اداره زندگی مادی نیست، بلكه در امور مذهبی و معنوی هم ضرورت دارد؛ خداوند سبحان مدیرانی چون انبیا را برای هدایت مردم فرستاد، و ایشان با اینكه بیشتر داعیه معنوی داشتند، در حد قابل توجهی در مدیریت اجتماع هم موفق بودند و جوامع خود را به سوی رشد و تكامل و پویایی سوق میدادند.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در ضرورت مدیریت میفرماید:
«مردم از امیر حاكم (مدیر) ناگزیرند، چه خوب و چه بد».[1]
همچنین میفرماید:
«والی ظالم و غاصب بهتر است از فتنه و آشوبی كه تداوم یابد».[2]
امام رضا ـ علیه السلام ـ نیز میفرماید:
«ندیدیم گروهی از مردم و ملتی از ملتها، زندگی بادوام داشته باشند، مگر اینكه سرپرست و قیّم داشتهاند؛ زیرا در امر دین و دنیا، چارهای جز وجود سرپرست و پیشوا نیست».[3]
قرآن كریم میفرماید: « ای پیامبر، آنچه از جانب خدای تو (درباره معرفی علی علیه السلام) بر تو ابلاغ گردید ابلاغ كن، اگر این كار (معرفی مدیریت امت اسلامی) انجام نگیرد، رسالت خود را انجام ندادهای؛ دلهره نداشته باش كه خداوند تو را از شر مردم بدخواه حفظ خواهد كرد».[4]
در این آیه چند نكته مهم مدیریتی وجود دارد:
1. عنایت مخصوص خداوند به امامت و مدیریت جامعه (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ).
2. امامت و سرپرستی و مدیریت جامعه بعد از آن حضرت به اندازهای اهمیت دارد كه اگر در جامعه نباشد، 23 سال رحمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به هدر خواهد رفت (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ).
3. هیچ مشكلی نمیتواند مانع معرفی امامت شود (وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ).
اسلام معتقد است كه سرمایههای نهفته در وجود انسان، نیاز به اكتشاف و استخراج دارند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمهی اطهار ـ علیهم السلام ـ برای همین مبعوث شدهاند.
«پیامبر مبعوث شد تا (با مدیریت خویش) بار سنگین و كمرشكن را از دوش جان انسانها بردارد و زنجیرهایی را كه بر گردن روح خود نهادهاند، بگشاید».[5]
امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز میفرماید:
«خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا (با مدیریت خویش) ذخایر پنهان استعدادها را استخراج نمایند».[6]
تعریف مدیریت:
برخی مدیریت را چنین تعریف كرده اند: «مدیریت علم و هنر هماهنگ كردن، رهبری و كنترل عبارت است از:
علم و هنر هماهنگ كردن، رهبری و كنترل، فعالیت های دسته جمعی، برای نیل به هدف های مطلوب، با حداكثر كارایی».[7]
شهید مطهری در تعریف مدیریت می فرماید:
«فن بسیج كردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر كنترل كردن نیروهای انسانی و به كار بردن آنها».
مدیریت از دیدگاه اسلام
مدیریت اسلامی را چنین تعریف كرده اند:
«مدیریتی كه زمینه رشد انسان به سوی الله (الی الله المصیر) را فراهم نماید و مطابق كتاب و سنت و سیره و روش پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و علوم و فنون و تجارب بشری، برای رسیدن به اهداف یك نظام در ابعاد مختلف، همانند یك محور و مدار و قطب عمل كند را مدیریت اسلامی گویند».[8]
امام رضا ـ علیه السلام ـ در این باره میفرماید:
«والی مسلمین، همانند ستون وسط خیمه است كه اولاً، تمام بار سقف بر روی آن استوار است و ثانیاً، مانند نقطه مركزی دایره شعاعش نسبت به همه ی جوانب یكسان است، به طوری كه هر كس در هر زمان و از هر طرف كه اراده كند به آن دست رسی دارد».[9]
خصوصیات مدیریت از دیدگاه اسلام:
1. مدیریت وسیلهای برای رسیدن به امیال شخصی نیست. مدیر اسلامی نباید مسند مدیریت را وسیله افتخار و نردبان نخوت و در جهت امیال شخصی و نفسانی خود قرار دهد؛ زیرا اسلام چنین مدیرانی را مورد سرزنش و انتقاد قرار میدهد؛ چنانكه امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«آن كسی كه به دنبال ریاست برود، هلاك میشود.»[10]
2. مدیریت امانت است نه طعمه. مدیر باید مدیریت را امانتی در دست خود بداند و به شدت از آن مراقبت نماید. امام علی ـ علیه السلام ـ در نامهای به فرماندار خود در آذربایجان (اشعث بن قیس) مینویسد:
«مدیریت و حكمرانی برای تو طعمه نیست، بلكه یك امانت است، و كسی كه از تو بالاتر است از تو خواسته كه نگهبان آن باشی».[11]
3. مدیریت تكلیف است نه حق. در نظام اسلامی، واگذاری و قبول مدیریتها و منصبهای اجتماعی، یك تكلیف است نه حق؛ یعنی مدیرانِ پرورشیافته در مكتب آسمانی اسلام، خدمت در منصب مدیریت را انجام تكلیف شرعی میدانند و معتقدند كه مدیریت وظیفه است نه وسیله سودجویی.
4. مدیریت خدمت است نه حكومت. در بینش اسلامی، مدیر اسلامی هرگز مدیریت را برای حاكمیت خویش نمیخواهد؛ زیرا در چنین صورتی او حاكم است نه خادم.
مدیریت قبل از اینكه ریاست باشد، خدمتگزاری است؛
چنانكه حضرت علی ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«... به خدا قسم این كفش كهنه و پر از وصله نزد من از حكومت بر شما محبوبتر است و بدین دلیل حكومت را پذیرفتهام كه حق را ثابت كنم و باطل را از میان بردارم.»[12]
5. مدیریت بیشتر هدایت كردن است تا قدرتنمایی. بسیاری از مدیران، مدیریت را میدان نمایش قدرت میدانند.
قرآن كریم به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ توصیه میكند كه مدیریت فرهنگی، اعتقادی و سیاسی باید در فضای فرحزای هدایت به بار نشیند و هرگاه این فضا به خفقان و اجبار آلوده شود، هرگز موفقیت و رشدی نخواهد بود.
«در دین اكراه و اجبار نیست، محققاً راه رشد و انحطاط برای همگان روشن است.»[13]
امام علی ـ علیه السلام ـ به مالك اشتر توصیه میكند:
«مبادا در منصب مدیریت، برخوردهای تو مانند جانور درندهای باشد كه فرصت خوردن آنان را غنیمت بشماری».[14]
چارچوب مدیریت
مدیریت چارچوبها و معیارهایی دارد كه مدیر باید در محدوده آنها رفتار كند و نمیتواند برای پیشبرد كارهایش از آن محدوده خارج شود:
1. مدیریت و منزلت انسان؛ در نظام اسلامی مدیر با توجه به منزلتهای انسانی مدیریت میكند و هرگاه روشها و شیوههای مدیریت به شخصیت و حیثیت انسان لطمه وارد كند، آن مدیریت اسلامی نیست؛ زیرا انسان خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین است و قانون حفظ منزلت انسان، حاكم بر روشها و اصول مدیریت است.
2. مدیریت و قانون خدا؛ در بینش اسلامی مدیریت تا جایی نافذ است كه با احكام الهی تضاد نداشته باشد؛ چنانكه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید:
«اطاعت برای اجرای فرمان مخلوق نیست، در صورتی كه معصیت خالق را موجب شود».[15]
3. مدیریت و وجوب عدل و احسان؛ یكی از اصولی كه در نظام اجتماعی اسلام حاكم بر كلیه مقررات و روابط اجتماعی است، وجوب عدل و احسان و دوری از گمراهی است؛ چنانكه قرآن میفرماید:
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیكان فرمان میدهد و از فحشا و منكر و ستمگری نهی میكند».[16]
4. مدیریت و تقدس وسیله؛ مدیر اسلامی برای رسیدن به اهداف انسانی، نباید از وسایل غیرمقدس و غیرارزشی استفاده نماید؛ حضرت علی ـ علیه السلام ـ میفرماید:
«پیروز نشده كسی كه با گناه و تجاوز به پیروزی رسیده؛ و آن كسی كه با شر و ستمگری غالب شود در حقیقت مغلوب است».[17]
اركان مدیریت از دیدگاه اسلام
هر علمی پایهها و اركانی دارد كه مسائل مربوط در حوزه آن علم بر محور آن اركان میچرخد و در ارتباط با آن اركان معنا پیدا می كند. هرگاه یكی از این اركان متزلزل شود، مجموعه آن سازمان فكری و علمی متزلزل خواهد شد. علم مدیریت نیز دارای اركانی است كه عبارتاند از:
1. برنامهریزی:
به تدوین و تعیین فعالیتهایی كه باید در محدوده راهها و در چارچوب روشهای مشخص انجام پذیرد، برنامهریزی گویند.
اسلام، دین عبادت و زراعت، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت است و به انسان با دیدی جامع مینگرد؛ از این رو به برنامهریزی در ابعاد مختلف مادی و معنوی سخت توجه دارد.
قرآن و سنت، دو منبع غنی و گستردهاند كه برای برنامه زندگی فردی و اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، سیاسی و اقتصادی انسان مسلمان و حتی برای پس از مرگ او برنامهریزی دقیقی كردهاند.
2. سازماندهی:
در فرهنگ اسلامی كه فرهنگ نظم و انضباط است، سازماندهی جایگاه ویژهای دارد. تقسیم كار، تحدید وظایف، جلوگیری از تداخل امور، و اختیار و آزادی در محدوده مسئولیت، از مسائلی هستند كه اسلام برای سعادت انسان ضروری میداند.