1. قلب نورانی
احی قلبك بالموعظه و امته بالزهاده، و قوه بالیقین، و نوره بالحكمه .(نامه 31)
قلبت را با موعظه زنده كن، هوای نفست را با زهد بمیران، دلت را با یقین نیرومند و با حكمت و دانش نورانی نما.
2. اقبال و ادبار قلوب
ان للقلوب اقبالا و ادبارا؛ فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرائض .(حكمت 312)
همانا دل ها را در كار خیر و عبادت، اقبال و ادباری است، هرگاه اقبال بدان دارند به كارهای مستحب وادارید و هرگاه خسته و بدان پشت كرده اند به فرایض اكتفا كنید.
3. برتری دل پرهیزگار
افضل من صحه البدن، تقوی القلب. (حكمت 388)
پرهیزگاری دل از سلامتی بدن برتر است.
4. عاقبت دل مرده
من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار .(حكمت 349)
هر كه پارسایی اش كم شد، دلش مرده شود و دل مرده به دوزخ رود.
5. دل بی نور
ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا، فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها، فان القلب اذا اكره عمی .(حكمت 193)
به راستی كه برای دل ها خواهش و پیش آمدن و پس رفتنی است، از همان جایی كه درخواست و اقبال آن ها است با آن ها درآیید؛ زیرا اگر بر دل فشار آورده شود و با اكراه از او چیزی خواسته شود كور و بی نور شود و از كار می ماند.
6. ره سپران بادل
جعلنا الله و ایاكم ممن یسعی بقلبه الی منازل الابرار برحمته .(خطبه 165)
خداوند ما و شما را به رحمت واسعه خود از جمله كسانی قرار بدهد كه از دل برای منازل نیكوكاران می كوشند.
7. هر كه دلی را شاد كند
والذی وسع سمعه الاصوات، ما من احد اودع قلبا سرور الا و خلق الله له من ذلك السرور لطفا. فاذا نزلت به نائبه جری الیها كالما فی انحداره حتی یطردها عنه كما تطرد غریبه الابل .(حكمت 257)
سوگند به آن كه همه آواها را می شنود هیچ كس دلی را شادمان نسازد مگر آن كه خداوند از آن شادمانی لطفی بیافریند و بدان گاه كه گرفتاری و مصیبتی بدو رسد آن لطف، همچون آبی كه در نشیب روان گردد، به سوی آن مصیبت و گرفتاری سرازیر شود و آن را از او دور گرداند. همچنان كه شتر غریبه (از میان رمه شتران) رانده می شود.
8. لوح دیدگان
القلب مصحف البصر. (حكمت 409)
قلب، لوح چشم است . (هر چه را چشم بیند، دل آن را ثبت می كند).
9. پرده دل
من كتاب له الی معاویه: انك والله ما علمت الاغلف القلب المقارب العقل .(نامه 64)
در نامه ای به معاویه می فرماید: به خدا سوگند، من تو را این طور شناخته ام كه قلبت از درك بازمانده و فكرت ضعیف است.
10. روشنی بخش قلوب
... من انكره بالسیف لتكون كلمه الله هی العلیا و كلمه الظالمین هی السفلی، فذلك الذی اصاب سبیل الهدی، و قام علی الطریق و نور فی قلبه الیقین .(حكمت 373)
هر كس با شمشیر، تجاوزی را انكار كند، تا مشیت و سخن خداوندی بالاتر از همه چیز قرار بگیرد و كلمه (مشیت و سخن) ستمكاران در پست ترین درجات، این شخصی است كه راه هدایت را پیش گرفته و بر طریق حق قائم است و یقین قلبش را منور ساخته است.
11. بیماركننده قلوب
من كتابه للاشتر لما ولاه علی مصر: لا تقولن انی مؤمر، آمر فاطاع: فان ذلك ادغال فی القلب، و منكهه للدین .(نامه 53)
امام علیه السلام در نامه به مالك اشتر هنگامی كه وی را والی مصر ساخته بود فرمودند: نباید بگویی من نیرومندم امر می كنم و دستوراتم اجرا می شود؛ زیرا این روش موجب فساد فكر، ضعف دین و به انحراف نزدیك شدن است.
12. بهترین دل ها
ان هذه القلوب اوعیه، فخیرها اوعاها. (حكمت 147)
این دل ها ظرف هایی هستند و بهترین آن ها با گنجایش ترین آن هاست.
13. سخت دلی
انما قلب الحدث كالارض الخالیه، ما القی فیها من شیء قلبته. فبادرتك بالادب قبل ان یقسو قلبك، و یشتغل لبك .(نامه 31)
قلب جوان مثل زمین بكر است، هر بذری در آن انداختی قبولش می كند به همین جهت قبل از این كه قلبت سیاه شود عقلت اشتغال گردد به اندرز گفتن برای تو عجله كردم تا با كوشش كامل آن را بپذیری.
14. نرم كننده قلوب
رئی علیه ازار خلق مرقوع فقیل له فی ذلك ، فقال علیه السلام: یخشع له القلب، و تذل به النفس، و یقتدی به المؤمنون .(حكمت 103)
بر تن امیرالمؤمنین علیه السلام جامه ای كهنه و وصله دار دیده شد، در این باره از آن حضرت سؤال كردند، در پاسخ فرمودند: این جامه ای است كه دل در برابر آن خشوع و فروتنی می كند، نفس در برابر آن خوار می گردد، مومنان (در پوشیدن چنین جامه ای) از آن پیروی می نمایند و فروتن می گردند.
15. صیقل دهنده دل ها
ان الله سبحانه و تعالی، جعل الذكر جلا للقلوب، تسمع به بعد الوقره .(خطبه 222)
قطعی است كه خداوند سبحان ذكر را عامل صیقل كردن دل ها قرار داده است كه به وسیله آن پس از سنگینی گوش بشنود.
16. دوای دل خسته
ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان؛ فابتغوا لها طرائف الحكم .(حكمت 91)
همانا این دل ها خسته و افسرده می شود، به همان گونه كه بدن ها خسته و افسرده می گردند. پس برای آن ها، حكمت و دانش
های تازه و دل نواز طلب كنید. (تا خستگی و افسردگی آن ها، برطرف شود).
17. دلیل دل مردگی
من عشق شیئا اعشی بصره، و امرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحه، و یسمع باذن غیر سمیعه، قد خرقت الشهوات عقله و اماتت الدنیا قلبه .(خطبه 109)
هر كس كه به چیزی عشق بورزد، بینایی اش را مختل و قلبش بیمار می شود. (این عاشق كه بینایی و دل را از دست داده است) با چشمی مختل می نگرد و با گوشی ناشنوا می شود، شهوات، عقل این عاشق خودباخته را ضایع و دنیا قلبش را میرانده است.
18. انحراف دل
یاتی بعد ذلك طالع الفتنه الرجوف، و القاصمه الزحوف، فتزیع قلوب بعد استقامه، و تضل رجال بعد سلامه!. (خطبه 151)
طلایه فتنه اضطراب انگیز و شكننده و خزنده (از راه) می رسد، پس دل هایی كه پیش از آن با استقامت بودند می لغزند و مردانی پس از سلامت نفس گمراه می گردند.
19. طبیب عالمیان
طبیب دوار بطبه، قد احكم مراهمه، و احمی مواسمه؛ یضع ذلك حیث الحاجه الیه؛ من قلوب عمی، و آذان صم، و السنه بكم؛ متتبع بدوائه مواضع الغفله، و مواطن الحیره .(خطبه 108)
(پیامبر) طبیبی است با طب خود سخت به دنبال نیازمندان به طبابت روحی می گردد. مرهم های شفابخش خود را محكم نموده و وسایل داغ كرددن را گرم كرده. این طبیب مداوای حاذقانه خود را در هر مورد كه نیاز باشد، از دل های كور و گوش های كر و زبان های لال ، با دوای تعبیه شده ای (برای بیمار) دارد. در جستجوی موارد غفلت و جایگاه های حیرت است.
20. نادانی دل
ما كل ذی قلب بلبیب، و لا كل ذی سمع بسمیع؛ و لاكل ذی ناظر ببصیر .(خطبه 88)
(بدانید كه) هر صاحب قلبی از خرد برخوردار نیست، (چنان چه) هر دارنده گوشی شنوا نبوده و هر ناظری بینا نیست.
21. خوی وحشی در دل مردان
قلوب الرجال وحشیه، فمن تالفها اقبلت علیه .(حكمت 50)
دل های مردان همچون حیوانات وحشی است، هر كس از در مهر درآید با او الفت گیرند.
22. آماده ساختن گوش دل
انما مثلی بینكم كمثل السراج فی الظلمه، یستضیء به من ولجها. فاسمعوا ایها الناس! وعوا و احضروا آذان قلوبكم تفهموا .(خطبه 187)
جز این نیست كه مثل من میان شما مانند چراغ در تاریكی است، آن كسی كه به حیطه روشنایی آن داخل شود، از نور آن برخوردار گردد. بشنوید ای مردم! و بپذیرید و گوش های دل را نزدیك كنید و بفهمید!
23. شگفتی دل آدمی
لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعه هی اعجب ما فیه و ذلك القلب .(خطبه 108)
همانا به رگی از رگ های تن آدمی پاره گوشتی آویخته است كه عجیب ترین اعضا اوست و آن دل اوست.
24. نتیجه قلب آگاه
الناظر بالقلب، العامل بالبصر، یكون مبتدا عمله ان یعلم: اعمله علیه ام له؟! فان كان له مضی فیه، و ان كان علیه وقف عنه. (خطبه 154)
كسی كه با بینایی دلش می نگرد و با بصیرت عمل می كند، آغاز كارش این است كه باید بداند آیا عمل او به ضرر اوست یا به نفع او. اگر به سود اوست حركت خود را انجام بدهد و اگر به زیان اوست از حركت در مسیری كه به زیان او می انجامد باز ایستد.
25. زنده دلی
اعلموا! انه لیس من شیء الا و یكاد صاحبه یشبع منه و یمله الا الحیاه فانه لا یجد فی الموت راحه. و انما ذلك بمنزله الحكمه التی هی حیاه للقلب المیت، و بصر للعین العمیا، و سمع للاذن الصما .(خطبه 133)
بدانید! كه هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد مگر این كه صاحبش از آن سیر می شود (و با تكرار و استمرارش) به ملالت خاطر دچار می گردد، مگر از زندگی؛ زیرا شخص زنده را راحتی را در مرگ نمی بیند و جز این نیست كه بیم از مرگ به منزله حكمت است كه حیات قلب مرده است و بینایی است برای چشم نابینا و شنوایی است برای گوش كر.
26. بیماری دل
لو فكروا فی عظیم القدره و جسیم النعمه، لرجعوا الی الطریق، و خافوا عذاب الحریق، ولكن القلوب علیله، والبصائر مدخوله .(خطبه 185)
اگر انسان ها در عظمت خداوند و بزرگی نعمت او می اندیشیدند، قطعا به راه راست (كه از آن منحرف شده اند) برمی گشتند، ولی دل ها بیمار است و دیده ها مختل.
27. نتیجه سنگ دلی
القلوب قاسیه عن حظها، لاهیه عن رشدها، سالكه فی غیر مضمارها! كان المعنی سواها، و كان الرشد فی احراز دنیاها .(خطبه 83)
دل های شما را قساوت گرفته و آن ها را از برخورداری از حظ و نصیبی كه (در این زندگانی باید به دست بیاورند) محروم ساخته و از رشدی كه شایسته آن دل ها بوده است برگردانده و به لهو و لعب مشغولشان نموده اید، دل های شما راهی را پیش گرفته اند كه میدان حركت اصلی آن ها نیست، گویی رشد و كمال برای آن دل ها در این زندگانی هدف گیری شده است و گویی رشد این دل ها در به دست آوردن خواسته های دنیوی آن ها است.
28. پرده دل
من لج و تمادی فهو الراكس الذی ران الله علی قلبه، و صارت دائره السوء علی راسه .(نامه 58)
آن كس كه در لجاجت خود پا فشرد، خدا پرده ناآگاهی بر جان او كشید و بلای تیره روزی گرد سرش گردانید.