وصف خرد و عقل
1. سودمندترین دارایى
لا مال اعود من العقل. (حكمت 113)
هیچ دارایى سودمندتر از خرد نیست.
2. بهترین دانش
لا علم كالتفكر. (حكمت 113)
هیچ دانشى همانند تفكر (و اندیشه براى كسب حقایق) نیست.
3. چونان آیینه اى صاف
الفكر مراه صافیه. (حكمت 365)
اندیشه، آیینه اى است صاف و شفاف.
4. شمشیر برنده
العقل حسام قاطع. (حكمت 424)
خرد، شمشیرى برنده است.
5. سرشارترین توانگرى
ان اغنى العقل، و اكبر الفقر الحمق. (حكمت 38)
سرشارترین توانگرى، خردمندى است و بزرگ ترین تهیدستى نابخردى است.
6. نیك اندیشى
افق ایها السامع من سكرتك و استیقظ من غفلتك و اختصر من عجلتك، و انعم الفكر فیما جاك على لسان النبى الامى صلى الله علیه و آله ما لا بد منه و لا محیص عنه. (خطبه 153)
پس بیدار شو اى شنونده! و به خود آى از آن مستى كه تو را از تو ربوده و از غفلتى كه تو را در خود فرو برده است و از شتاب و حرص و آز در امور دنیوى (بیش از نیازهاى ضرورى) كم كن و خوب بیاندیش در آنچه كه به زبان پیامبر امى صلى الله علیه و آله به تو رسیده است ، امورى كه چاره و گریز از آن ها امكان پذیر نیست.
7. بالاترین دوراندیشى
لا عقل كالتدبیر. (حكمت 113)
هیچ عقل و دارتى مانند دوراندیشى نیست.
8. میزان خرد
رسولك ترجمان عقلك، و كتابك ابغل ما ینطق عنك! (حكمت 301)
فرستاده تو بازگو كننده خرد توست و نامه ات رساترین سخنگوى توست.
9. نگهدارى خرد
فرض الله ... ترك شرب الخمر تحصینا للعقل. (حكمت 252)
خداوند واجب فرمود ... ترك شرابخوارى را به منظور نگهدارى خرد.
10. خفتن عقل
نعوذ بالله من سبات العقل، و قبح الزلل. (خطبه 224)
پناه مى بریم به خدا، از خفتن عقل و زشتى لغزش.
11. حسود خرد
عجب المرء بنفسه احد احد حساد عقله. (حكمت 212)
خود پسندى انسان یكى از حسودان خرد اوست.
12. كشتارگاه هاى خرد
اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع. (حكمت 219)
بیش ترین كشتارگاه هاى خرد، در پرتو درخشندگى طمع هاست.
13. علت غفلت از خرد
اعلموا ان الامل یسهى العقل، و ینسى الذكر. (خطبه 86)
بدانید كه آرزو، خرد را دچار غفلت مى سازد و یاد خدا را به فراموشى مى سپارد.
14. نیمى از خردمندى
قله العیال احد الیسارین، التوادد نصف العقل، الهم نصف الهرم. (حكمت 143 - 142)
كمى عیال یكى ار دو راحتى است، واظهار مودت و دوستى با همگان نیمى از خردمندى است و اندوهبارى نیمى از (شكست) پیرى است.
15. هر سخن جایى و هر نكته مكانى دارد!
لا خیر فى الصمت عن الحكم، كما انه لا خیر فى القول بالجهل. (حكمت 182)
لب فرو بستن از گفتار حكیمانه خوب نیست، چنان كه سخن گفتن از روى نادانى خوبى ندارد.
اوصاف خردمندان
16. پندپزیرى خردمند
ان العاقل یتعظ بالاداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب!. (نامه 31)
خردمند با آداب پند مى پذیرد؛ اما چهار پایان پند نپذیرند جز با كتك!
17. نشانه خردمند
اذا تم العقل نقص الكلام. (حكمت 71)
چون خرد كامل شود، سخن كم گردد.
18. انسان با بصیرت
انما البصیر من سمع فتفكر، و نظرش فابصر، و انتقع بالعبر، ثم سلك جددا واضحا یتجنب فیه الصرعه فى المهاوى. (خطبه 153)
جز این نیست كه انسان بینا كسى است كه بشنوند و در آن بیاندیشد و نظر كند و بینا شود و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه راست و روشن حركت كند و از سقوط در سیه چال ها، و از گمراهى در گژراهه ها بپرهیزد.
19. سیراب شدن از دریاى دانش
من فهم علم غور العلم؛ و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحكم. (حكمت 31)
كسى كه فهم دارد، از عمق حقایق علمى آگاه مى شود و كسى كه از عمق حقایق آگاه شود، از دریایى احكام سیراب مى گردد.
20. خردمندان عبرت پذیرند!
رحم الله امرا تفكر فاعتبر، و اعتبر فابصر، فكان ما هو كائن من الدنیا عن قلیل لم یكن، و كانما هو كائن من الاخره عما قلیل لم یزل. (خطبه 103)
خدا رحمت كند مردى را كه اندیشید و عبرت اندوخت و از عبرت اندوخته بینایى یافت، آنچه كه از دنیا وجود دارد پس از اندك زمانى گویى وجود نداشته است و گویى آنچه را كه از آخرت وجود دارد، پس از اندك زمانى، پس از مرگ) ابدى است.
21. توصیف خردمند و جاهل
قد سئل عن العاقل فقال علیه السلام - : هو الذى یضع الشىء مواضعه. فقیل: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت. (حكمت 235)
على علیه السلام در پاسخ به این پرسش كه خردمند كیست ؟فرمود: خردمند كسى است كه هر چیزى را در جاى خود به كار برد.
عرض شد: نادان را براى ما توصیف فرما!
فرمود: توصیف كردم.
22. سفر خردمندان
لیس للعاقل ان یكون شاخصا الا فى ثلاث: مرمه لمعاش، إو خطوه فى معاد، او لذه فى غیر محرم. (حكمت 390)
خردمند را شایسته نیست كه سفر كند مگر براى یكى از سه مقصد: اصلاح امور زندگى، تحصیل توشه آخرت و لذت بردن بر وجه حلال.
23. خبرنگاران زیاد، خردمندان اندك
اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایه لا عقل روایه، فان رواه العلم كثیر، و رعاته قلیل. (حكمت 98)
هرگاه خبرى شنیدید با عقل بسنجید و به روایت آن بسنده نكنید، زیرا راویان دانش بسیارند؛ اما نظر كنندگان در آن اندك.
24. صندوق راز خردمند
صدر العاقل صندوق سره. (حكمت 6)
سینه خردمند، صندوق راز اوست.
25. برابر پیوند با دانایان
قطیعه الجاهل تعدل صله العاقل. (نامه 31)
بریدن از نادان ، برابر پیوند با داناست.
توصیف نادان
26. صرف نیكى در موردش
لیس لواضع المعروف فى غیر حقه، و عند غیر اهله، من الحظ فیما اتى الا محمده اللئام، و ثنا الاشرار، و مقاله الجهال، مادام منعما علیهم. (خطبه 142)
براى ان كه نیكى ها را در غیر موردش و در اختیار غیر اهلش قرار دهد، بهره اى جز ستایش انسان هاى پست و درود گفتن ناكسان و گفتار نادانان نیست، و این ها نیز تا وقتى كه به آن ها بخشش مى كند، مى باشد.
27. دل احمق در زبانش است !
قلب الاحمق فى فیه، و لسان العاقل فى قلبه. (حكمت 41)
دل احمق در دهان اوست و زبان خردمند در دل اوست.
28. مردم بى خرد
الناس منقوصون مدخولون الا من عصم الله : سائلهم متعنت، و مجیبهم متكلف، یكاد افضلهم رایا یرده عن فضل رایه الرضا و السخط. (حكمت 343)
مردم كوته اندیش و كم خردند مگر آن كس كه خداوند مصونش بدارد، پرسش كننده شان آزار دهنده است و پاسخ دهنده شان از علم بى بهر اگر در میانشان صاحب راى و اندیشه اى هم باش، خشم و خشنودى (و حب و بغضش) او را از اظهار راى درست باز مى دارد.
29. مزاح و كاستى عقل
ما مزح امرو مزحه الا مج من عقله مجه. (حكت 450)
هیچ كس مزاحى نكرد، مگر این كه اندكى از عقل او كاسته شد.
30. سستى خرد
فى ذم اهل الصره بعد وقعه الجمل - : ارضكم قریبه من الما، بعیده من السما. خفت عقولكم، و سفهت حلومكم، فانتم غرض لنابل، و اكله لاكل، و فریسته لصائل. (خطبه 14)
در نكوهش بصریان بعد از جنگ جمل فرمود: سرزمین شما به آب دریا نزدیك و، آسمان دور است، مردمانى سبك سر و سست خردید؛ از این رو، آماج هر تیرانداز و لقمه هر خورنده و طعمه هر درنده اى قرار بگیرید.
31. اسیر هوسرانى
كم من عقل اسیر تحت هوى امیر. (حكمت 211)
چه بسیار خردى كه اسیر هوسرانى امیرى است.
32. كم خردترین مردم
ایتها النفوس المختلفه! و القلوب المتشتته! الشاهده ابدانهم، و الغائبه عنهم عقولهم، انتم تنفرون عنه نفور المعزى من و عوعه الاسد!. (خطبه 131)
اى جان هاى گونه گون و دل هاى پراكنده! همانان كه پیكرهایشان حاضر و پیداست و خردهایشان از آنان غایب است! شما را با مهر و محبت به سوى حق مى برم؛ اما شما از آن مى رمید؛ همچون رمیده بره از نعره شیر.
33. بدبخت حقیقى
... فان الشقى من حرم نفع ما اوتى: العقل و التجربه. (نامه 78)
همانا بدبخت كسى است، كه از منافع خرد و تجربه محروم باشد.
34. نشانه كم عقلى
من الخرق المعاجله قبل الامكان، و لاناه بعد الفرصه. (حكمت 363)
از كم خردى شخص است، شتاب كردن در چیزى پیش از امكان آن، و از دست دادن چیزى پس از رسیدن فرصت آن.
35. آفات بى توجهى به عقل
من عشق شیئا اعشى بصره و امرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحه و یسمع باذن غیر سمیعه، قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت الدنیا قلبه، و ولهت علیها نفسه، فهو عبد لها. (خطبه 109)
هر كس كه به چیزى عشق ورزد، چشمش نابینا و دلش بیمار گردد؛ یعنى با دیده نادرست به آن مى نگرد و با گوش ناشنوا (ى حقایق) آن را مى شنود. شهوت ها عقلش را از میان مى برند و دنیا دلش را مى میراند و او را شیفته خو مى سازد و او بنده دنیا مى گردد.
نتایج تفكر و خردورزى
36. زیان و سود
الناظر بالقلب، العامل بالبصر یكون مبتدا عمله ان یعلم: ا عمله علیه ام له؟! فان كان له مضى فیه، وان كان علیه وقف عنه. (خطبه 154)
كسى كه چشم دل را گشوده و از روى بصیریت كارى را انجام مى دهد، باید پیش از انجام آن بداند كه آن كار به زیان اوست یا به سودش كه اگر به سود اوست ان را به جا بیاورد و اگر به زیانش باشد ترك نماید.
37. بینایى در پناه تفكر
من تفكر ابصر. (نامه 31)
كسى كه فكر كند بیناتر خواهد بود.
38. نتیجه اندیشیدن
ثمره التفریط الندامه و ثمره الحزم السلامه. (حكمت 181)
نتیجه نیاندیشیدن و كوتاهى كردن در كار، پشیمانى و ثمره دور اندیش و احتیاط سلامتى است.