مدتهاست وقتی میشنویم پسری یا دختری ازدواج كرده است، به شوخی میگویند بیچاره و این در حالی است كه روزگاری نه چندان دور شیرینترین خبری كه هر كسی میشنید، ازدواج آشنایان بود.
درست است كه این چنین گفتار تلخی تنها در قالب شوخی است، اما جا افتادن آن در فرهنگ جامعه بیدلیل نیست. شوكآور است بشنوید عروس و دامادهای زیادی هنوز مهر ازدواج در شناسنامهشان خشك نشده، باید مهر طلاق را نیز كنار آن بنشانند و این یك واقعیت دردناك بوده و زنگ خطر را به صدا درمیآورد. در بسیاری از موارد دیده شده دختران و پسران با وجود عشق و علاقه بسیار به دوام زندگی مشتركشان امید ندارند و سعی میكنند با قرار دادن شروط محكم و گاهی بسیار دشوار كانون زندگی را پابرجا نگهدارند. اما آیا شروط سخت و محكم، مهریههای نجومی یا شرایط اقتصادی عالی میتواند خوشبختی و شادی را به ارمغان بیاورد؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران ؛ ضامن خوشبختی و آرامش زوجهای قدیمی چه بوده یا به عبارت دیگر چه عاملی باعث شده در گذشته پدر و مادران و حتی پدر و مادربزرگهای ما خوشبخت باشند و از ازدواجشان راضی باشند، اما زوجهای جوان عصر حاضر به دنبال خوشبختی و پایداری زندگی باشند؟ دكتر مجید صفارینیا، رئیس انجمن روانشناسان اجتماعی چنین میگوید: «نتایج مطالعات و بررسیهای انجام شده حاكی از این است كه احساس آرامش مهمترین عامل ایجاد خوشبختی است. اگر ثمره ازدواج احساس آرامش باشد، زن و مرد ازدواجی شیرین و توأم با خوشبختی خواهند داشت. برای تحقق احساس آرامش علاوه بر رشد مذهبی و فرهنگی، شرایط اجتماعی و اقتصادی نیاز به عامل مهمی به نام بلوغ عاطفی بشدت احساس میشود.
دختر و پسر هرچقدر بیشتر به بلوغ عاطفی رسیده باشند، بیشتر میتوانند احساس آرامش و به دنبال آن خوشبختی در زندگی مشترك را تجربه كنند. روانشناسان و متخصصان در بحث ازدواج به دو اصل مهم تضاد و شباهت قائل هستند. اصل تضاد كه بیشتر در قصهها، داستانها و فیلمها به چشم میخورد، میگوید هرچه انسانها متضادتر باشند، خوشبختتر هستند. برای مثال فرد ثروتمندی كه با یك نفر از قشر فقیر جامعه ازدواج میكند وی را خوشبخت میكند. اما شباهت كه مهمترین اصل است، بر مبنای شباهتهای شخصیتی زن و مرد شكل گرفته است. دو جوان در آستانه ازدواج ممكن است شباهت را در رنگ مورد علاقه، غذای دلخواه یا حتی تفریحات مشترك بدانند، اما واقعیت این است كه دختر و پسر باید در رگههای شخصیتی با هم شباهت داشته باشند. به عنوان مثال یك دختر درونگرا در كنار پسری برونگرا به سختی به آرامش میرسد و برعكس.
بهطور كلی برای داشتن ازدواجی شیرین و توأم با خوشبختی علاوه بر شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، شباهت نزدیك دختر و پسر و رسیدن آنها به بلوغ عاطفی مهمترین اصل است.» بنابر این گفتهها میتوان چنین نتیجه گرفت یك ازدواج شاد و توأم با رضایتمندی و خوشبختی تنها با ابراز علاقه و دوست داشتن طرفین محقق نمیشود. توجه دقیق زوجین به احساسات یكدیگر و درك رگههای شخصیتی آنها را در رسیدن به زندگی ایدهآل كمك خواهد كرد. اما نكته جالب این است كه در گذشته كمتر كسی به این مسائل توجه میكرد و دوام و شیرینی زندگیها بسیار بیشتر از عصر حاضر بود. راز شاد زیستن و زندگی محبتآمیز قدیمیهایی كه بیشتر اوقات همدیگر را برای نخستینبار سر سفره عقد میدیدند چه بوده است؟
قدیمیترها راز شیرینی ازدواجشان را حفظ صمیمیت و روابط احترامآمیز بیان میكنند. محبت و علاقهای كه پس از ازدواج در بین زوجین قدیمی بهوجود آمده گاهی از عشقهای آتشین امروزی بسیار بادوامتر بوده است. دكتر حسین آقاجانی محقق مسائل اجتماعی در خصوص ازدواج میگوید: ازدواج منشأ و اساس خانواده است. مردمشناسان در سطح جهان مطالعات وسیعی درباره ازدواج انجام دادهاند. در گذشتههای دور بیشتر ازدواجها از نوع درونگروهی (فامیلی) بوده و به مرور زمان ازدواجهای برونگروهی شكل گرفت. هدف از چنین بحثی این است كه ازدواج در جوامع مختلف از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. در جوامع گذشته شكل خانواده گستردهتر از حال بوده و زیباییاش به این بود كه همه اقوام و والدین در ازدواج دختر و پسر نقش داشتند. اقوام سعی میكردند عروس آینده یا آقاداماد را كاملاً بشناسند و انتخابی درست برای نور چشمی خود انجام دهند. برای تهیه جهیزیه عروس هر چند مختصر و مفید همه فامیل كمك میكردند و برای مخارج جشن ازدواج هر چند كوچك و خانه زوج آینده همه خویشاوندان آستین بالا میزدند. هر چه این آداب و سنن قدیمی اما ارزشمند در شیوه همسرگزینی كمرنگ شده كاركردهای ازدواج هم نامناسب شده است و ما امروز شاهد عدد و ارقامی در زمینه طلاق هستیم كه واقعاً تأسفآور است.
شغل، درآمد، تحصیلات و سبك زندگی همه از عوامل ایجاد زندگی شیرین است اما هیچكدام نمیتواند جایگزین عوامل مهمی چون عشق به همسر و عشق به فرزند باشد. اگر این عشق معنوی مبنای ازدواج قرار گیرد ما میتوانیم ازدواج شاد را تجربه كنیم. عشق و احترام به همسر میتواند زمینهساز فداكاری بین زن و شوهر باشد. فداكاری همیشه شامل مسائل بزرگ و خاص نمیشود. گاهی فداكاریها در مسائل خیلی كوچك، بسیار ارزشمند و باعث پایدارتر شدن دوام خانواده میشود.
موضوعی كه در جوامع كنونی به چشم میخورد این است كه دختر و پسر با عشق و علاقه فراوان و با ادعای شباهت نزدیك به یكدیگر ازدواج میكنند اما بعد از ازدواج وقتی صحبت بچه به میان میآید میگویند مثلاً تا 3 سال بچهدار نمیشویم تا همدیگر را بهتر بشناسیم. آنها با وجود این همه ادعای شناخت و شباهت تازه میخواهند همدیگر را بشناسند. موضوع دیگر این است كه امروزه برخلاف گذشته خانوادهها تا قبل از ازدواج نقش كمرنگی دارند و ما با این جمله روبهرو میشویم كه علف باید به دهان بزی شیرین بیاید اما همین خانوادهها پس از ازدواج تازه وارد عمل میشوند و سعی میكنند نقش پررنگی را ایفا كنند كه منشأ اختلافات بسیاری خواهد شد.
با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت برای داشتن ازدواج شیرین باید همسرگزینی با مطالعه درست صورت گیرد. به عبارتی شیوههای انتخاب در جامعه باید تغییر كند.
عشق مفهومی برای پایداری ازدواج است. عشق است كه تفاهم و از خودگذشتگی را افزایش میدهد اما عشق در كنار احترام متقابل و شناخت درست میتواند منجر به ازدواج شیرین شود در غیر این صورت دختر و پسر از نقش خود بهعنوان همسر فاصله میگیرد و این فاصله گرفتن تنش زیاد و ازدواج تلخ را در پی خواهد داشت. با نگاهی به پیرامون اجتماعیمان براحتی میتوانیم درك كنیم كه تجربههای تلخ زنان و مردان در ازدواجهایشان كه به طلاق میانجامد باعث شده كه جوانان چه دختر و چه پسر تمایلی به ازدواج و آغاز زندگی مشترك نداشته باشند و سن ازدواج در جامعه رو به افزایش برود.