شیعیان از تجارت، سهم بیشتری در مقایسه با زراعت، داشتند. برخی از شیعیان تاجر بودند یا از فواید دیگر آن، همچون صرافی، دکانداری،یا شتربانی استفاده میکردند. در صنعت نیز شیعیان به آهنگری، زرگری،کفاشی، کاغذسازی و امثال آن اشتغال داشتند.
وضعیت مالی شیعیان عراق
هرچند در زمان بنیامیه، شیعیان از جانب حکومت در فشار بوده و از بسیاری از فرصتهای ثروتزا محروم بودند و چه بسا از حقوق بیتالمال نیز محروم میشدند، 1 یا به سبب شرکت در قیامها، داراییهای خود را از دست میدادند، با این حال، همه شیعیان در یک وضع قرار نداشتند وهمچون گروههای دیگر به دو گروه ثروتمند و فقیر تقسیم میشدند.
البته ثروتمندان شیعه از طبقه اول اغنیا، که در عنوان قبل مطرح کردیم و به اصطلاح امروز جزء طبقه «سرمایهدار» محسوب میشوند، نبودند، بلکه در میان آنها افرادی نیز بود به طبقه متوسط تعلق داشتند. اما با توجه به عواملی که گفته شد، میتوان گفت که بیشتر شیعیان عراق، در خط فقر قرار داشتهاند.
یکبار امام صادق(ع) به یاران کوفیاش، همچون مفضلبن عمر، زراره، محمدبن مسلم، ابوبصیر و دیگران نامهای نوشت و به آنها خرید برخی از اقلام را سفارش کرد. وقتی اصحاب حضرت نامه را خواندند، خود را از تأمین آن ناتوان دیدند. در این میان، تنها مفضلبن عمر بود که به کمک یارانش اقلام مورد نیاز حضرت را تأمین کرد.
وی از یارانش خواست تا هر کس هر مقدار توان دارد، کمک کند. یاران مفضل نیز هرکدام هزار درهم و کمتر و بیشتر نزد او آوردند تا دو هزار دینار و ده هزار درهم فراهم شد.2 از روایت اینگونه پیداست که حضرت امام صادق(ع) میخواسته فضل مفضلبن عمر را به یاران دیگرش، که از او به سبب ارتباط با افراد لاابالی، بدگویی میکردند، نشان دهد.
الف. فقر شیعیان
فقر در میان شیعیان عمومیت داشت. از اینرو، ائمه(ع) برای تسکین آلام شیعیان، از اجر معنوی و آثار نیک فقر سخن میگفتند. امام صادق(ع) از حسینبن کثیر خزاز پرسید: «آیا وارد بازار میشوی و به میوهها و اشیای دیگر که اشتهاآور هستند، نگاه میکنی؟» وقتی حسین جواب مثبت داد، حضرت به او فرمود:«بدان که خداوند در ازای هر چیزی که میبینی و قدرت خرید آن را نداری، برایت یک حسنه مینویسد».3 همچنین امام صادق(ع) به مفضلبن عمر فرمود: «اگر اصرار شیعیان در دعاهایشان نزد خدا نبود، خداوند آنان را به فقری بیش از آنچه دارند، مبتلا میکرد».4
یکی از عوامل فقر شیعیان، حاکمان جور بودند. به همین دلیل امام صادق(ع) به یکی از شیعیانش فرمود: «در دولت باطل نصیب شیعیان ما بیش از"قوت"(حداقل مواد غذایی) نیست و چه به شرق بروید یا به غرب بیش از آن سهم نمییابید».5 حسن علوی از محققان عرب، فقر ائمه شیعه را از عوامل رشد تشیع دانسته و میگوید:تصادفی نیست اصحابی که بر جانشینی و خلافت امام علی(ع) اصرار میورزیدند، متعلق به اکثریت فقیر بودند یا از کسانی بودند که چون مال و مکنت بر آنها عرضه شد، آن را نپذیرفتند. اساساً نیروهایی را که تحت لوای تشیع مبارزه کردهاند، یک رشته به هم مرتبط میسازد و آن عامل، فقر اقتصادی و فقدان مال و ثروت است و همانگونه که جرج کرک میگوید: «تشیع در میان فقرای عرب، آنهایی که از غنایم پیروزی بیبهره ماندند، گسترش یافت».6
کمیت شاعر در شعری بنیامیه را به سبب فقر و گرسنگی شیعیان، اینگونه مخاطب قرار میدهد:
فیا ساسه هاتوا لنا من حدیثکم
أ اهل کتاب نحن فیه و انتم
فکیف و مِن انّی و اذ نحن خلفه ففیکم لعمری ذو افانین مقول
علی الحق نقضی بالکتاب و نعدل
فریقان شتی تسمنون و نهزل7
«ای سیاستمدارانی که حکومت را به چنگ آورده و سخنوران توانایید، به این سئوالها من جواب گویید: ما و شما اهل کتاب (قرآن) هستیم، پس بر اساس قرآن بیایید به حق و عدالت قضاوت کنیم. چگونه و از کجا میان ما و شما این قدر فاصله هست که شما چاق میشوید و ما لاغر؟»کمیت در شعری دیگر به سبب سیاستهای اقتصادی بنیامیه، آنها را نفرین میکند.
شیعیان عراق به صورت طبیعی از ثروت عراق، بهرهمند میشدند. اما به سبب محرومیت از امکانات و منابع دولتی و عقوبتهایی که در پی قیامها متوجه آنها میشد، در مقایسه با عامه در وضعیت پایینتری قرار داشتند. |
فقل لبنی امیة حیث حلوا
الا اف لدهر کنت فیه
اجاع الله من اشبعتموه و إن خفت المهند و القطیعا
هدانا طائعا لکم مطیعا
و اشبع من بجورکم اجیعا8
«بنیامیه هر کجا که باشند به آنان این پیام مرا برسان، هرچند که از شمشیر هندی و آبدیدة آنها بترسی: اف بر روز گاری که من در آن زندگی میکنم و هرجا که باشند، مرا مطیع شما کرده است، خداوند گرسنه بدارد کسانی را که شما سیر کردید و سیر کند کسانی را که با ستم شما به گرسنگی گرفتار شدند».
برخی از شیعیان نزد ائمه(ع) میآمدند و ضمن شکایت از فقر خود، از آنان درخواست دعا برای خود میکردند. مردی به نام بکر ارقط نزد امام باقر(ع) وارد شد و از فقر و اینکه به افراد فامیل خود مراجعه کرده و آنها به او کمک نکردهاند، شکایت کرد. وی آنگاه از حضرت خواست تا دعا کند او را محتاج مردم نکند، حضرت به او فرمود: «خداوند روزی برخی از بندگانش را در دستان بندگان دیگرش گذاشته، اما از خدا بخواه تا خداوند تو را به فقری که محتاج افراد پست کند، مبتلا نکند».9محمدبن مسلم نزد امام باقر(ع) به سبب تنگدستی به گریه میافتد. حضرت امام باقر(ع) آن را از ویژگیهای شیعیان و دوستان اهل بیت(ع) ذکر میکند.10 قیسبن رمانه نزد امام باقر(ع) از فقر و بدهکاری شکایت میکند، حضرت به او کمک میکند.11
ب. شیعیان ثروتمند
برخی از شیعیان نیز ثروتمند بودهاند. افرادی که زکات میپرداختند یا افرادی که تصریح شده وضعشان خوب بوده، جز این دستهاند. عثمانبن عمران به امام صادق(ع) میگوید: من مردی ثروتمند هستم، ولی برخی افراد پیش از اینکه موعد پرداخت زکاتم برسد، از من درخواست کمک میکنند.
حضرت امام صادق(ع) ضمن دعا و درخواست برکت برای او، میفرماید: «اگر آنچنان که خود میگویی مردی توانگر هستی، چه اشکالی دارد که وقتی آنها نزد تو آمدند، به آنان قرض دهی و موقعی که زمان پرداخت زکات رسید، آن را به عنوان زکات حساب کنی». آنگاه حضرت او را به پرداخت قرض تشویق کرد و از ردّ درخواست مؤمن بر حذر داشت..12
یکی از شیعیان به نام اسحاقبن عمار، که مردی ثروتمند بود، دربانی برای خود گذاشته بود که از ورود فقرا نزد وی جلوگیری میکرد. اسحاقبن عمار گفته است، یکسال که به حج مشرف شدم، نزد امام صادق(ع) رفتم و سلام کردم، آن حضرت با حالت خشم جواب سلامم را داد.آن حضرت درجوابم، راندن و راه ندادن فقرای مؤمن را سبب خشم خود دانست. اسحاقبن عمار مانند بسیاری از افراد خطاکار، به توجیه کارش پرداخته و ترس از شهرت را علت راندن فقرا و راه ندادن آنان نزد خود بیان میکند. حضرت از این عذر، قانع نمیشود و اسحاق را به معاشرت با شیعیان تشویق و ثواب دست دادن، رو بوسی و در آغوش گرفتن مؤمنان و همنشینی آنان را برایش تشریح میکند.13
وی در آخرین ملاقاتش با امام صادق(ع)، عرض میکند که ما اموالی داریم که با آن با مردم معامله میکنیم، میترسیم حادثهای رخ دهد و ما آنها را از دست دهیم، حضرت به اوسفارش میکند که در هر سال در ماه ربیع اموالش را جمع کند.14عمار ساباطی نیز از افراد ثروتمند در میان شیعیان عراق بود. امام صادق(ع) از او پرسید آیا زکاتش را میدهد و با اموالش صله رحم را به جای آورده و به برادران دینیاش کمک میکند؟ وقتی با جواب مثبت عمار ربهرو شد، حضرت برای تشویق بیشتر او به این امور، اهمیت این اعمال را برایش بازگو کرد.15
محمدبن مسلم که یکبار نزد امام باقر(ع) از تنگدستی شکایت کرده بود، خداوند به او توانایی بخشید. امام باقر(ع) به او توصیه کرد با وجود توانگریاش، برای تواضع هم که شده کار کند. وی ظرفی از خرما به دست میگرفت و جلوی در مسجد میایستاد و میفروخت. اقوامش از این کار او ناخشنود بودند و به او میگفتند که تو موجب رسوایی و ننگ ما شدهای.
محمدبن مسلم در جواب میگفت: من از جانب مولایم دستور دارم که کار کنم. بنابراین، اقوامش برای او آسیابی تدارک دیدند و او به آردکردن گندم و غلات اشتغال یافت.16 در مورد ابوبصیر17 و ابنمسکان18 نیز گفته شده که توانگر بودهاند. در مورد جمیلبن دراج نقل شده است که وقتی از دنیا رفت، صد هزار درهم میراث بر جای گذاشت.19
شیعیان عراق، خمس را حق ائمه(ع) میدانستند و برای امام(ع) میآوردند. امام صادق(ع) به طور معمول خمس را به شیعیان خود میبخشید. مردی به نام مِسمع، که از طریق غواصی در دریای بحرین مبلغ چهارصد هزار درهم به دستش رسیده بود، خمس آن را که هشتاد هزار درهم میشد، برای امام صادق(ع) آورد. امام(ع) آن را به خودش برگرداند. |
در روایتی آمده است که هشامبن سالم، پنجاه هزار درهم را شکست و آن را از حالت سکه بودن خارج و به صورت نقره خام درآورد.20 افرادی که بر اموالشان زکات واجب میشد، از زمره شیعیان ثروتمند بودند. یکی از شیعیان مدائن از امام باقر(ع) در مورد مستحقان زکات پرسید، آن حضرت به او فرمود که آن را میان فقرای ولایت خود مصرف کند. امام(ع) در جواب مرد مدائنی که اظهار داشت در ولایت ما از دوستان شما که مستحق باشد، وجود ندارد. فرمود: «به شهری که مستحقانش هستند بفرست تا به آنها داده شود».21
شهاببن عبدربه، به واسطه یکی از شیعیان به نام ولیدبن صبیح به امام صادق(ع) خبر میدهد که وی شبها کابوس میبیند. امام(ع) به ولید میفرماید که شهاب باید زکات اموالش را بپردازد. وقتی شهاب پاسخ امام را میشنود، میگوید که حتی کودکان نیز میدانند، من زکاتم را پرداخت میکنم. حضرت در پاسخ میفرماید: «به شهاب بگو تو زکاتت را میپردازی، اما به مستحقانش نمیپردازی».22
روابط مالی شیعیان عراق با صادقین(ع)
شیعیان عراق برای امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اموالی به عنوان هدیه، صله، خمس و امثال آن میآوردند. ائمه(ع) نیز به شیعیان عراق برای خرج سفر، رفع نیازهای مالی یا رفع اختلاف میان آنها کمک میکردند.
الف. کمکهای مالی صادقین(ع) به شیعیان
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گاهی اوقات که شیعیان نزد آنها از تنگدستی شکایت میکردند. به آنان کمک مالی میکردند، چنانکه وقتی قیسبن رمانه نزد امام باقر(ع) از دین و تنگدستی خود شکایت کرد، حضرت مبلغ سیصد دینار به وی اعطا کرد.23 مفضلبن قیس فرزند رمانه نیز میگوید که از تنگدستی خدمت امام صادق(ع) شکایت کردم و امام(ع) چهار صد دیناری که منصور دوانیقی به حضرت داده بود، به من بخشید.24
گاهی ائمه(ع) به شیعیان عراق که به مدینه میآمدند، خرجی سفر میدادند. عمروبن دینار و عبداللهبن عبیدبن عمیر گفتهاند که ما هرگاه امام باقر(ع) را ملاقات میکردیم، آن حضرت برای ما خرجی و پول و پوشاک میآورد و میفرمود که ما اینها را پیش از ملاقات، برای شما آماده کرده بودیم.25سلیمانبن قرم کوفی، که از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده، گفته است که امام باقر(ع) از پانصد درهم، ششصد درهم تا هزار درهم به ما صله و هدیه میداد و هیچگاه از دادن صله به برادران و کسانی که تمنای بذل و بخشش از او داشتند، خسته نمیشد.26
محمدبن مسلم که یکبار نزد امام باقر(ع) از تنگدستی شکایت کرده بود، خداوند به او توانایی بخشید. امام باقر(ع) به او توصیه کرد با وجود توانگریاش، برای تواضع هم که شده کار کند. وی ظرفی از خرما به دست میگرفت و جلوی در مسجد میایستاد و میفروخت. اقوامش از این کار او ناخشنود بودند و به او میگفتند که تو موجب رسوایی و ننگ ما شدهای.محمدبن مسلم در جواب میگفت: من از جانب مولایم دستور دارم که کار کنم. |
زید شحام گفته است که امام صادق(ع) مرا در حال نماز مشاهده کرد. آن حضرت شخصی را فرستاد و مرا نزد خود فرا خواند و از من سؤالهایی کرد. در آخر از خرج سفرم پرسید و من گفتم که دویست درهم دارم. حضرت به من فرمود که آنها را نشان دهم، وقتی درهمها را به امام(ع) دادم.آن حضرت دو دینار و سی درهم به آن افزود و به من برگرداند. آنگاه به من فرمود که شب را به خانه حضرت بمانم، اجابت کردم. اما شب بعد نرفتم و آن حضرت دو باره قاصدش را به دنبال من فرستاد و به من فرمود تا زمانی که در مدینه هستم، مهمان حضرت باشم.27
امام صادق(ع) به مفضلبن عمر اموالی داده بود که هرگاه میان شیعیان اختلافی پیدا شد، با آن اموال اختلاف آنها را رفع کند.28 مفضلبن عمر از وکلای امام(ع) در عراق بوده و به احتمال زیاد رفع مخاصمه تنها وظیفه مفضل نبوده، بلکه کمک به نیازمندان و امثال آن را نیز شامل میشده است.همچنین امام صادق(ع) به شیعیانی که به واسطه شرکت در قیام زید، آسیب دیده بودند، کمک کرد. عبدالرحمانبن سیابه گفته است که آن حضرت به من دینارهایی داد که من میان مصیبت دیدگان و آسیب دیدگان این حادثه تقسیم کردم.29
ب. پرداختهای مالی شیعیان به ائمه(ع)
اخبار زیادی حکایت از این دارد که شیعیان عراق برای امام صادق(ع)، اموالی میفرستادند. یونسبن عمار از همسایه قریشی خود نزد امام صادق(ع) شکایت کرد که وی هرجا میروم جار میزند که این رافضی اموالش را برای جعفربن محمد(ع) میفرستد.30 خبر فرستادن اموال از سوی شیعیان عراق، به منصور خلیفه عباسی نیز رسیده بود که موجب شد امام صادق(ع) از سوی منصور تهدید شود.31
فضلبن ابیقره گفته است که یک بار امام صادق(ع) ردایش را پر از کیسههای دینار کرد و به خادمش داد و فرمود: این دینارها را برای فلان و فلان و... که از خاندانش بود، ببرد و به آنها بگوید که اینها را از عراق برای شما فرستادهاند.32امام صادق(ع) اموالی را که شیعیانش به حضرت میدادند، برخی مواقع اگر زکات بود، بر میگرداند و اگر صله و هدیه بود، میپذیرفت. شعیب عقرقوفی یک کیسه دینار به حضرت داد. امام(ع) از شعیب، پرسید که هدیه است یا زکات؟ شعیب جواب داد که هم زکات است وهم صله. امام صادق(ع) آن مقداری را که صله بود، گرفت و باقی را به او برگرداند.33
بعید نیست این کار به این دلیل بوده است که شیعیان اموال زکات را به مستحقان محل خودشان بپردازند یا آنکه امام میخواست با استفاده از اختیارات خودش، برای فرد زکات دهنده تخفیف یا تسهیلی قائل شود. شعیب عقرقوفی در روایت دیگری گفته است: شخصی هزار درهم به دست من داد تا به امام صادق(ع) برسانم.
شیعیان با ائمه(ع) روابط مالی داشتند و برخی از آنها که ثروتمند بودند، وجوهات شرعی، همچون خمس و زکات یا هدیههایی را برای ائمه(ع) میآوردند و ائمه(ع) نیز به شیعیان عراق کمک مالی میکردند یا به آنها وقتی به حجاز میرفتند، خرجی میدادند. |
من برای نشان دادن علم غیب امام(ع) به دوستم، پنج درهم از آن برداشتم و در آستینم پنهان کردم و به جایش پنج درهم از خودم میان درهمها نهاده، نزد حضرت گذاشتم. آن حضرت پنج درهم مرا جدا کرد و به من برگرداند و آن پنج درهمی را که پنهان کرده بودم از من مطالبه کرد و من آن را از آستینم بیرون آورده، به حضرت دادم.34
شیعیان عراق، خمس را حق ائمه(ع) میدانستند و برای امام(ع) میآوردند. امام صادق(ع) به طور معمول خمس را به شیعیان خود میبخشید. مردی به نام مِسمع، که از طریق غواصی در دریای بحرین مبلغ چهارصد هزار درهم به دستش رسیده بود، خمس آن را که هشتاد هزار درهم میشد، برای امام صادق(ع) آورد. امام(ع) آن را به خودش برگرداند.35
شخصی به نام حارثبن مغیره به امام صادق(ع) میگوید که ما اموالی، همچون غلات و کالاهای تجاری داریم که شما بر آن حق دارید. حضرت میفرماید: ما حقوق خود را بر شما شیعیان و تمام کسانی که ما را دوست دارند، حلال کردیم.36اینکه امام صادق(ع) زکات و خمس را نمیگرفت، به سبب ترس و تقیه از منصور عباسی بود که در این مورد حساس بود و منصور به دلیل آنکه اخبار تحویل اموال از سوی عراقیها و غیر آن به امام صادق(ع)، به وی رسیده بود، آن حضرت را زیر فشار گذاشته و تهدید به تبعید و حتی قتل کرد.
امام صادق(ع) فرموده است که پس از کشته شدن ابراهیم37 در بصره، تمامی مردان بالغ علوی یا طالبی را به دستور منصور به کوفه بردند. وقتی ما به کوفه رسیدیم تا یک ماه ما را معطل نگه داشتند که در این مدت، هر روز انتظار کشته شدن خود را میکشیدیم. پس از یک ماه، منصور دو نفر از ما را به حضور طلبید که من و حسنبن زید نزدش رفتیم.منصور با دیدن من شروع کرد به پرخاشگری که آیا تویی که علم غیب میدانی و مردم عراق خراج خود را برای تو میفرستند؟ منصور پس از انکار این امور از سوی امام(ع)، به امام میگوید که تصمیم دارم شما را به شراة تبعید کنم تا هیچیک از مردم عراق و حجاز به تو دسترسی نداشته باشند.38
در روایت دیگر آمده است که منصور خطاب به امام میگوید که عراقیها تو را امام خود قرار داده و زکات خودشان را برای تو میآورند. خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم.39امام صادق(ع) برخی مواقع از گرفتن اموالی که افراد مستقیماً خود نزد حضرت میآوردند، خودداری میکرد. اما اموالی را که نمایندگان حضرت میفرستادند، میگرفت؛ زیرا سندی در دست نیست که نشان دهد آن حضرت اموالی را که از سوی وکلای حضرت فرستاده شده، مسترد کرده باشد.
ج. نمایندگان امام صادق(ع) در عراق
شبکه وکالت در عصر امام باقر(ع) تشکیل شده بود. امام صادق(ع) اقدام به تأسیس این شبکه کرده بود. آن حضرت در عراق وکیلانی داشت که یکی از وظایف آنها امور مالی بود. ممکن است این موارد شامل گرفتن خمس و فرستادن آن به مدینه، گرفتن زکات و مصرف آن به مصارفی که امام(ع) تعیین میکرده و گرفتن هدیههای مردم به امام(ع) و ارسال آن برای حضرت بوده باشد.
میتوان تصور کرد که این وکلا، به مثابه چشم و گوش ائمه(ع) عمل میکرده و اخبار شیعیان وحوادث روز را برای حضرت گزارش نموده و سئوالها مردم را، که یاران و شاگردان حضرت در آن شهر جوابگو نبودند، به واسطه نامه از امام میپرسیدند. همچنانکه ممکن است نامههای مردم را تحویل گرفته به امام(ع) میرساندند.
وکلای امام صادق(ع) در عراق عبارت بودند از:
1.مفضلبن عمر: مفضلبن عمر جعفی، که کنیهاش ابوعبدالله یا ابومحمد است. یکی از شیعیان سرشناس امام صادق(ع) بود که امام صادق(ع)، کتاب توحید را به او املا کرد که به توحید مفضل معروف شده است.40 وی در زمان امام کاظم(ع) نیز وکیل آن حضرت بود؛ چرا که روایت شده از سوی وی برای امام(ع) اموالی فرستاده شد. اما امام کاظم(ع) به آورنده دستور داد آن را برای مفضل برگرداند.41 شیخ طوسی او را از ممدوحان شمرده است.42
2. حمرانبن اعین کوفی: وی برادر زرارةبن اعین از یاران خاص امام صادق(ع) بود و از جانب آن حضرت به او مژده بهشت داده شد.43 شیخ طوسی در الغیبة او را از سفرای ممدوح شمرده است.44
3. عبدالرحمنبن حجاج: ابوعلی، عبدالرحمانبن حجاج از موالی قبیله بجیله در کوفه و از یاران امام صادق(ع) بود. امام صادق(ع) به او میفرمود که با مردم مدینه سخن بگو که من دوست دارم در میان رجال شیعه شخصی مانند تو دیده شود.45 شیخ طوسی، او را وکیل امام صادق(ع) دانسته و اضافه کرده که در زمان امام رضا(ع) با ایمان به ولایت او از دنیا رفته است.46
4. نصربن قابوس لخمی: وی اهل کوفه و از یاران امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بود و نزد آن بزرگواران، جایگاهی رفیع داشت.47 گفته شده است که وی بیست سال وکیل امام صادق(ع) بوده، اما هیچکس از وکالت او اطلاعی نداشت.48
5. معلیبن خنیس: معلیبن خنیس که از شیعیان پرشور و مخلص امام صادق(ع) بود، در مدینه، نزد امام صادق(ع) بود و برای آن حضرت خدمت میکرد. معلی مسئول امور مالی حضرت در مدینه و وکیل امام صادق(ع) برای رسیدگی به امور خانه و خانواده حضرت بود49و50
نتیجهگیری
عراق سرزمینی حاصلخیز و غنی بود و اقتصاد آن به طور عمده بر دو عنصر زراعت و تجارت مبتنی بود و صنعت نیز در درجه سوم، در تولید ثروت و اقتصاد مردم آن نقش ایفا میکرد. اقتصاد مردم عراق تا عصر حجاج رو به شکوفایی بود. اما در عصر او به سبب ستمها و شورشهایی که معلول ظلمهای او بود و همچنین فشار بر موالی که نقش مهم و تأثیرگذاری در تولید ثروت، به ویژه در بخش زراعت و صنعت داشتند، وضع اقتصادی عراق رو به وخامت رفت.
شیعیان عراق به صورت طبیعی از ثروت عراق، بهرهمند میشدند. اما به سبب محرومیت از امکانات و منابع دولتی و عقوبتهایی که در پی قیامها متوجه آنها میشد، در مقایسه با عامه در وضعیت پایینتری قرار داشتند.برخی از شیعیان این عصر، زمین، باغ یا نخلستانهای کوچک داشتند، اما چون اکثر قاطع زمینهای عراق در زمان عثمان، از سوی سرمایهداران بزرگ خریداری شده یا قبل و بعد از آن به صورت اقطاع به دیگران بخشیده و یا دردست دولت بود، زمینهای شیعیان در مقایسه با همه زمینهای عراق، بسیار ناچیز بود.
شیعیان از تجارت، سهم بیشتری در مقایسه با زراعت، داشتند. برخی از شیعیان تاجر بودند یا از فواید دیگر آن، همچون صرافی، دکانداری، خردهفروشی یا شتربانی استفاده میکردند. در صنعت نیز شیعیان به کارهایی، همچون، آهنگری، زرگری، ساخت ادوات جنگی، کفاشی، کاغذسازی و امثال آن اشتغال داشتند.
شیعیان با ائمه(ع) روابط مالی داشتند و برخی از آنها که ثروتمند بودند، وجوهات شرعی، همچون خمس و زکات یا هدیههایی را برای ائمه(ع) میآوردند و ائمه(ع) نیز به شیعیان عراق کمک مالی میکردند یا به آنها وقتی به حجاز میرفتند، خرجی میدادند. حضرت امام صادق(ع) نمایندگانی در عراق داشت که یکی از وظایف آنها امور مالی، همچون فرستادن مخفیانه اموال برای امام صادق(ع) یا صرف آن اموال در عراق بود.
پی نوشت:
1. ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، ص44
2. محمدبنحسن محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص326
3. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص264
4. همان، ص261
5. همان، ص261
6. حسن العلوی، شیعه و حکومت درعراق، ص21
7. کمیتبنزید اسدی و ابنابی الحدید معتزلی، الروضه المختاره؛ شرح القصائد الهاشمیات و العلویات، ص63
8. همان، ص80
9. همان، ص266
10. محمدبنحسن محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص167
11. همان، ص183
12. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص34
13. محمدبنحسن محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص410
14. همان، ص408
15. محمدبنعلیبنبابویه صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص3
16. محمدبنحسن محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص164
17. همان، ص169
18. همان، ص382
19. همان، ص252
20. همان، ص285
21. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص555
22. همان، ج4، ص546
23. همان، ص183
24. همان
25. محمدبنمحمدبننعمان مفید، الارشاد، ج2، ص166
26. همان، ص167
27. همان، ص369
28. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص209
29. محمدبنحسن محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص338
30. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص512
31.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص300
32. ورامبنابی فراس(م 605)، مجموعه ورام، ج2، ص266
33. فضلبنحسن طبرسی، اعلام الوری، ص275؛ ابنشهرآشوب مازندرانی، المناقب، ج4، ص275
34. صفار، بصائر الدرجات، ص247؛ علیبنعیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص193
35. محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص408
36. محمدبنحسن محمدبن حسن طوسی، التهذیب، ج4، ص143
37. وی، ابراهیمبن عبدالله محض ـ معروف به قتیل باخمری ـ است که پس از قیام برادرش ـ محمد ذی النفس الزکیه ـ در مدینه وی نیز در بصره قیام کرد و در سال 146ق در منطقه باخمری، نزدیک بصره کشته شد.
38.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص300
39. سبط ابنجوزی، تذکرة الخواص، ج2، ص448
40.ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج18، ص304
41. محمدبنحسن طوسی، الغیبه، ص347
42. همان
43 . همو، اختیار معرفه الرجال، ص181
44. همو، الغیبه، ص346
45. احمدبن علی نجاشی، رجال، ص441
46. محمدبن حسن طوسی، الغیبه، ص347
47. احمدبن علی نجاشی، رجال، ص427
48. محمدبن حسن طوسی، الغیبه، 347
49. همان
50. ر.ک: محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، ج1 و 2
محمدرضا جباری / دانشیار گروه تاریخ مؤسسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
سیدمحمد احسانی/ دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد تاریخ تشیع
منبع: فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره 28