0

بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

 
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز:تفاوت خانم ها و آقایان در استفاده از عابر بانک

آقایان :
 
1- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.
 
2- کارت رو داخل دستگاه میذارن.
 
3- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.
 
4- پول و کارت رو میگیرن و میرن.
 
خانم ها :
 
1- با ماشین میرن دم بانک.
 
2- به خودشون عطر میزنن.
 
3- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.
 
4- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.
 
5- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.
 
6- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.
 
7- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.
 
8- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.
 
9- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.
 
10- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.
 
11- کارت رو وارد دستگاه میکنن.
 
12- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.
 
13- کد رمز رو وارد میکنن.
 
14- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.
 
15- کنسل میکنن.
 
16- دوباره کد رمز رو میزنن.
 
17- کنسل میکنن.
 
18- مبلغ درخواستی رو میزنن.
 
19- دستگاه ارور (خطا) میده.
 
20- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.
 
21- دستگاه ارور (خطا) میده.
 
22- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.
 
23- پول رو میگیرن.
 
24- برمیگردن به ماشین.
 
25- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.
 
26- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.
 
27- استارت میزنن.
 
28- پنجاه متر میرن جلو.
 
29- ماشین رو نگه میدارن.
 
30- دوباره برمیگردن جلوی بانک.
 
31- از ماشین پیاده میشن.
 
32- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمیذارن برای آدم)
 
33- سوار ماشین میشن.
 
34- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.
 
35- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.
 
36- میندازن توی خیابون اشتباه.
 
37- برمیگردن.
 
38- میندازن توی خیابون درست.
 
39- پنج کیلومتر میرن جلو.
 
40- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا اینقدر یواش میره)
 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:46 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi fatemeh35 majid68 ali_81 farshad42
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز: پسرم خر نشوی، مهریه ناقابل نیست

 

ما ضمن محکوم کردن محتویات این شعر، به هیچوجه با پیام ضداخلاقی این طنز همراه نبوده و آن را کل یوم(!) تکذیب می‌کنیم، مسئولیت و عواقب آن بر عهده نویسنده است.
ای که بر جنس مخالف متمایل باشی
پند من گوش بگیری اگر عاقل باشی
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
به از آن است که چون من متاهل باشی
بی دل و جربزه بگذار صدایت بکنند
شرط آزادگی آن است که بزدل باشی
اگر امروز دو تا مشکل کوچک داری
متاهل که شوی مخزن مشکل باشی
هر چه درد و مرض و مشکل و بیماری هست
آخرین ورژن آن را همه شامل باشی
پسرم خر نشوی مهریه ناقابل نیست
تو خودت بیشتر از مهریه قابل باشی
قورمه سبزی زن خانه لذیذ است ولی
بهتر آن است که قانع به فلافل باشی
برو و کیف جوانی ببر ای دیوانه
تا به کی در کف یک دختر خوشگل باشی؟
رسد آن روز که چون موزه ی عبرت گردی
اگر از پند من غمزده غافل باشی
رخت داماد فقط دیدنش از دور خوش است
ترس دارد که در آن شکل و شمایل باشی
تا که آقای جهانی برو آقایی کن
وای از آن روز که چون من خر منزل باشی

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:47 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi majid68 ali_81
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز تصویری : با این عطر در مهمانی و مجالس خوش بدرخشید!!

 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:47 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 taghvimi
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز؛ دیکشنری کامپیوتر و تکنولوژی!

 
 
دایال آپ: صدایش مثل یک مرغابی است که به شکل زاقارتی سرما خورده است ولی زمان زیادی مانده تا جان بدهد، دقیقا برابر با مجموع لحظاتی که منتظر می مانید تا صفحه ای بالا بیاید.
 
پس ورد: مثل مسواک می ماند، کاملا شخصی است ولی دیر یا زود شخص دیگری از آن استفاده خواهد کرد (فکرتون جای بد نره، منظورم استفاده برای تمیز کردن کاسه توالت بود.)
 
گوگل: وسیله خاصی نیست، فقط برای تست قطع یا وصل بودن اینترنت استفاده می شود.
 
توئیتر: تمام نویسندگان شهیر دنیا را مورد عنایت قرار داد، دیگر چه کسی حوصله دارد متن بالای 100 کلمه بخواند؟ کجایید برادران کارامازوف که خوانندگانتون رو کشتند، ویکتور هوگوی مادر مرده رو بگو، اوه اوه طفلکی بالزاک ...
 
فیس بوق: مثل زندان می ماند، از صبح تا شب یک جا می نشینید، وقت می گذرد و می گذرد، روی دیوار می نویسید و نقاشی می کنید، چیزهایی یاد می گیرید که جای دیگر ممکن نیست، و از همه بدتر، توسط آدم هایی که اصلا نمی شناسید poke می شوید.
 
گوگل پلاس: دقیقا شبیه کتابخانه شخصی می ماند، همه دارند ولی هیچ کس استفاده ای نمی کند.
 
یاهو مسنجر: می دانید به چه دردی می خورد؟ بعد از جدایی و اتمام یک رابطه، آرشیوش را بیاورید، چت های قدیمی را بخوانید و مثل یک احمق لبخند بزنید. (که اصلا هم خنده دار نیست.)
 
گوگل ترانسلِیت: بعد از همسر آینده تان، بدون شک عاشق آن می شوید: شاید هم قبلش، هر چه باشد صحبت از تسلط به ده ها زبان زنده و مرده دنیا است، فقط لطف کنید حالا که تیریپ ترجمه می آیید، فاعل ها را عقب و مفعول ها را جلویش قرار دهید، فعل هم اون آخر سر.
 
ویکی پدیا: شرلوک هلمزی است که اگر در فیلم Zed حضور داشت، با ملغمه ای از هزل و هجو روبرو می شدیم. فکرش را بکنید: یکی بود یکی نبود، غیر از ویکی پدیا هیچ سایتی نبود، ویکی خوب بود، ویکی نایس بود، پر از غلط و غلوط بود اما مبنا و اساس بود (البته ویکی پدیای فارسی بود وگرنه من کوبیده آبگوشت بخورم اگه به ویکی انگلیسی چیزی بگم.)
 
وبلاگ: سلام، چه وبلاگ خوب و قشنگی دارید. خوشحال می شوم به وبلاگ من هم سر بزنید ومن را با نظرهای گرمتان همراهی کنید، شاد باشید. راستی اگر ما را لینک کردید خبر بدهید تا ما هم شما را لینک بکنیم.
 
پرینتر: عموما از اینها تشکیل می شود: کاغذهایی مستعد گیر کردن، کارتریجی با کمترین جوهر ممکن و یک چراغ قرمز چشمک زن.
 
لپ تاب: برای مقاصد علمی یا کاری خریداری می شود اما برای گوش نمودن موزیک، تماشای ویدیوجات هایی که باید حتما تنها دید، وب گردی و البته فیفا 2012 استفاده می شود.
 
مقاله: مسیر را دنبال کنید؛ اتصال به اینترنت، گوگل، ویکی پدیا، ورد مایکروسافت، کپی وپیست، ذخیره و پرینت.
 
هواپیما: وسیله ای جادویی که امکان می سازد صبحانه را در تهران وناهار را در بغداد – ببخشید – در نیویورک میل کنید در حالی که چمدان هایتان در بورکینافاسو است.
 
آمار: علم جالبی است، به راحتی می شود مثل سهراب سپهری جور دیگر دید، مثلا اگر آقای اخبار پزشکی می گوید از هر پنج نفر چهار نفر از اسهال رنج می برد، یعنی نفر پنجم از اسهال لذت می برد؟
 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:48 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز: پسر عباس قلی و عقده سفر به پاریس!

 

حکایت یکی از پسرهای عبّاس قلی خان که مدیر مالی بود، در ادامه شرح داده شده است... «داشت عبّاس قلی خان پسری»
 
 
پسر معتمد و معتبری
پسری سالم و پابند اصول
چشم و دل سیر و امین و مقبول
کار و اوضاع معاشش عالی
سمتش بود مدیر مالی
صحبت از پول کلان کارش بود
دسته چک جزئی از ابزارش بود
 
هرکجا توی هچل می افتاد
پول و چک‌پول و تراول می داد
بود نزدیک تر از جان رئیس
یار حمام و گلستان رئیس
نانشان بی زد و بند آجر بود
سرشان داخل یک آخور بود
کارمندان همگی بی کم و کاست
می شدند از پس و پیشش خم و راست
زیر دستش نه که پول و پله بود
پیش پایش پُر دام و تله بود
هر که از منصب او داشت شناخت
حرف ها پشت سر او می ساخت
 
دلش از مردم بد گو خون بود
همسرش نیز به او مظنون بود
گرچه ویلای شمیران هم داشت
طفل معصوم غم نان هم داشت
بود حسرت به دل یک ویراژ
بنز هم داشت ولی در گاراژ
بس که در حفظ سمت می کوشید
کت و شلوار کتان می پوشید
داشت یک عمر همانند رئیس
عقده ی دیدن شهر پاریس
نه که از غیر خودی کم می خورد
از رفیقان خودش هم می خورد
 
طعنه های رفقا از یک سو
سوء ظنّ شُرکا از یک سو
گرچه تا خرخره توی گِل بود
ترک این شغل و سمت مشکل بود
با همان نامه ی اعمال سیاه
خسته از تهمت و انگ بدخواه،
از حسودان به خدا بُرد پناه
گفت« لا قُو ة الّا بالله»!

 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:48 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi majid68
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز: تا حالا دقت کردین که؟!

 
 
- تا حالا دقت کردین تا تقویم سال جدید می گیریم اولین چیزی که می بینیم تاریخ تولدمونه که ببینیم چند شنبه میشه!
 
- تا حالا دقت کردین خارجیا تو آسانسور همه رو به در آسانسور وایمیسن ولی ما ایرانی ها رو به هم!
 
- تا حالا دقت کردین مامانا بعضی وسایلشون رو یه جاهایی قایم میکنن که اگه 10 تا گروه تجسس هم بیاد نمی تونن پیداش کنن!
 
- تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه و می خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم!
 
- تا حالا دقت کردین وقتی برای امتحان یک کاری انجام میدین خوب درمیاد اما وقتی که موقع انجام همون کار برای مقصود اصلی می رسه همه چی خراب می شه.
 
- تا حالا دقت کردین هر چی کنترل تلویزیون از دسترس دورتره، برنامه در حال پخش جذابتره!
 
- تا حالا دقت کردین بعضی ها هستن که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون، ولی قفلش رو جا نندازن! کلا چه آدمای صبوری، خسته نباشن.
 
- تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش 20 میشدیم؛ چه راحت بود!
 
- تا حالا دقت کردین «موفق باشید» های استاد آخر برگه امتحان، جواب همون «خسته نباشید» هایی هستش که وسط درس دادنش می گفتیم!
 
- تا حالا دقت کردین ده درصد آخر باتری گوشی چه با برکته !!
 
- تا حالا دقت کردین تو مدرسه و دانشگاه همیشه کلاسای دیگه زودتر از کلاسی که ما توشیم تعطیل میشن؟ چرا؟؟
 
- تا حالا دقت کردین هرکی پراید داره میخواد بفروشه ۲۰۶ بگیره !
 
- تا حالا دقّت کردین هر از گاهی که حوصله ندارین یه آهنگ شاد تو سرتون واسه خودش Play میشه ؟ دست بردار هم نیست !
 
- تا حالا دقت کردین ۹ ماهی که تو شکمِ مامانمون هستیم، جزء سنمون حساب نمیشه ؟!
 
- تا حالا دقت کردین همه مجری های صدا و سیما دوست دارن بیشتر در خدمت مهمان برنامه باشن اما وقت برنامه این اجازه رو بهشون نمیده ؟
 
- تا حالا دقت کردین بعضی حرفارو هر چقدم بقیه بگن , تا خودت تجربه نکنی و به غلط کردن نیفتی باور نمی کنی !
 
- تا حالا دقت کردین وقتی یه آهنگ قدیمی‌ گوش میدیم، به جایی‌ اینکه به خود آهنگ گوش بدیم به خاطره‌هایی‌ که با آهنگ داشتیم فکر می کنیم !
 
- تا حالا دقت کردین اونقدر که پراید جون ایرانی هارو گرفت اسکندر مقدونی و چنگیز خان نگرفتن ؟!
 
- تا حالا دقت کردین وقتییه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده میکنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون میکنه که انگار خودش فیلمو ساخته ؟!
 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:49 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi farshad42
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز: سمبل نسل قاراشمیش شلم شوربا

 

 گویا ماجرای کسب ثروت و شغل​های کاذب و دعوای میان اهل فرهنگ و اهل زرنگ(!) یک داستان همیشه تازه است وگرنه ناصرخسروی بزرگ هنوز میزبان مافیای دارو نبود و همسایگان میدان فردوسی سترگ همچنان دلار نمی​فروختند.
 
«به‌سراغ من اگر می‌آیید»
«پشت هیچستانم»
یک کم آنسوی‌تر از مرکز شهر
ته ناصر خسرو
اهل تهران نیم، از خطه دورستانم!
*‌*‌*‌
روزگارم بد نیست
کسب و کارم عالی‌ست
جعبه‌ای دارم از انواع دواها لبریز
چاره‌هر مرض و شافی هر گونه مریض
از فلان قرص و فلان شربت و بهمان کپسول
تا فلان مرهم و بیسار آمپول
*‌*‌*‌
مردکی ساده زمن می‌پرسید:
تو مگر درس پزشکی خواندی؟!
... گر چه ما را نه مطبی و نه درمانگاهی‌ست
ما در این شهر بزرگ
هسته مرکزی دارو و درمان هستیم
خودمان دکتر و انترن و آسیستان هستیم
ما سواد و ادب و درس نداریم قبول
زندگی یعنی پول
*‌*‌*‌
پسرخاله من نیز کمی آنسو‌تر
می‌فروشد سیگار
و به آن عده از افراد که اهلش باشند
می‌دهد فیلم و نوار!
و پسر عمه من نیز سر فردوسی
شده مشغول به داد و ستد مارک و دلار
*‌*‌*‌
مردک ساده به من می‌گوید:
تو و من حاصل اوضاع فلاکت زاییم
سمبل نسل قاراشمیش شلم شور باییم
یادمان رفته که ما وارث فرهنگ غنی 
صاحب فلسفه و معرفت و معناییم
حافظ و سعدی و فردوسی و ناصر خسرو
آن همه عارف فرزانه همه رفته ز یاد
آن همه استعداد رفته کم کم برباد
من به او می‌گویم:
خط خطی کردی اعصاب مرا با حرفات!
گور بابای کتاب و قلم و علم و سوات!!
 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:50 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi ali_81
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز؛ قوانین راهنمایی و رانندگی در ایران!

 
 
1) چراغ راهنمایی و رانندگی
 
در سایر نقاط دنیا:
چراغ سبز: حق تقدم با شماست حرکت کنید
چراغ زرد: احتیاط کنید. سریعتر از چهار راه خارج شوید
چراغ قرمز: ایست
 
در ایران:
چراغ سبز: ببین داداش تو که از چهار راه رد میشی، پس تا می تونی آرومتر حرکت کن که اون عقبی ها بمونن پشت چراغ قرمز تا حالشون گرفته شه!
چراغ زرد: آهای دست و پا چلفتی، پاتو بذار رو گاز! نکنه می خوای کلی پشت چراغ علاف شی؟ بدون دیگه! سریعتر گازشو بگیر و برو، بزغاله!
چراغ قرمز: حق تقدم عبور با شماست!
 
 
2) چراغ راهنمای ماشین
 
در سایر نقاط دنیا: یعنی ماشینی که پارک کرده است یا در لاین بغلی شماست قصد تعویض لاین خود را دارد، سرعت خود را کم کنید و به او اجازه بدهید تا لاینش را عوض کند.
 
در ایران: اوهوی! مگه نمی بینی می خواد بپیچه جلوت؟ اون گاز رو فشار بده و نذار بیاد جلو راهتو بگیره. از حق خودت دفاع کن بدبخت!
 
 
3) گذرگاه عابر پیاده
 
در سایر نقاط دنیا: یعنی عابران با خیال راحت و به دور از هرگونه خطر از محلی که این تابلو نصب شده است عبور کنند و خود را به پیاده رو طرف دیگر خیابان برسانند. در جایی که این تابلو نصب شده حق تقدم با عابر پیاده است.
 
در ایران: رانندگان محترم اگر به هر کدام از اهداف متحرکی که مشاهده می کنید، برخورد نمایید  به مرحله بعد صعود می کنید. در صورتی که وی را به صورت فجیعی له نمایید امتیاز ویژه نیز دریافت خواهید کرد.
 
 
4) محل عبور اطفال
 
در سایر نقاط دنیا: یعنی نزدیک مدرسه یا زمین بازی بچه ها هستید و ممکن است کودکان از آنجا عبور کنند. رانندگان با دیدن این تابلو باید سرعت خود را کم کنند و با احتیاط به حرکت خود ادامه دهند.
 
در ایران: رانندگان محترم مانند مورد بالا باید اهداف متحرک را نشانه بگیرید، فقط فرق این اهداف  با مورد قبلی این است که اینها کمی سایزشان کوچک تر است و طبیعتا امتیاز کمتری نصیب شما می شود!
 
 
5) عبور ممنوع
 
در سایر نقاط دنیا: این تابلو به رانندگان وسایل نقلیه موتوری اعلام می کند از جهتی که تابلو نشان می دهد عبور نکنند و تنها عابران پیاده اجازه دارند که در این جهت رفت و آمد کنند.
 
در ایران: اوهوی! مگه نمی بینی اگه از اینجا بری راهت کلی نزدیکتر میشه؟! پس همین راهو برو!
 
 
6) ایستگاه اتوبوس
 
در سایر نقاط دنیا: این تابلو در جایی نصب می شود که اتوبوس ها برای سوار و پیاده کردن مسافرها توقف می کنند.
 
در ایران: پارکینگ!
 
 
7) حداکثر سرعت مجاز 70 کیلومتر بر ساعت
 
سایر نقاط دنیا: در صورتی که با سرعتی بیش از 70 کیلومتر در ساعت برانید علاوه بر اینکه جان خود و سایرین را به خطر انداخته اید، تخلف کرده اید و مشمول جریمه می شوید زیرا در این مسیر حداکثر سرعت 70 کیلومتر در ساعت است.
 
در ایران: کاری به تابلو نداشته باش. واسه قشنگیه! اگه زیر 110 تا بری اینقدر واست چراغ و بوق می زنند تا خودت شرمنده شی! پس مثل بچه آدم پدال گازو تا ته فشار بده.

 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:51 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi majid68 ali_81 farshad42 mehr66
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

اعتراف صمیمانه سوتی ها!

 
 
- یادمه کلاس اول دبیرستان که بودیم با یکی از بچه های کلاس صحبت می کردیم بحث این شد که من هر حرفی بزنم بهش عمل می کنم هر کاری باشه. بعد یه چی جوابم داد، من گفتم نکنه سیلی می خواد؟ گفت کور خوندی، بابای من نتونست بهم بزنه، تو می خوای بزنی؟! هنوز حرفش تموم نشده بود که سیلی خورده بود. دلم خنک شد و الان هم هر وقت دوست هام رو می بینه میگه بهش بگین سیلی ات یادم نرفت ...
 
- اعتراف می کنم چند سال پیش با یکی از دوستام (البته زیاد هم صمیمی نبودیم) سوار تاکسی بودیم. وسطای راه که رسیدیم دوستم دستش رو کرد تو جیبش که کرایه رو حساب کنه ... من هم با داد و فریاد دستش رو گرفتم و گفتم: نه ... سعید ... عمرا اگه بزارم حساب کنی ... اصلا ... به هیچ وجه ... از دستت ناراحت می شم! تو پیاده شو من کرایت رو حساب می کنم و از این حرف ها که دوستم گفت: نوکرتم ... دستم رو شکوندی بابا ... یه دقیقه صبر کن ... میخوام گوشیم رو از جیبم دربیارم ...!
 
- اعتراف می کنم که یه روز که رفتم آرایشگاه خانم آرایشگر با یه ذوقی سلام داد، منم کلی ذوق کردم چه عجب این با این همه بداخلاقی تحویلم گرفت. با ذوق وگفتم سلام خوبین شما؟ اون هم نه گذاشت نه برداشت، حتی تحویلم هم نگرفت. بعد هم رو کرد به خانمی که تو راهرو بود و دوستش بوده گفت: خانم فلانی خوبین شما؟ حتی نکرد محض دل خوش کردنم بگه علیک.
 
- اعتراف می کنم وقتی راهنمایی بودم تازه برامون معلم هنر آورده بودند. بعد من مداد نوکی قشنگش رو پیچوندم. اون گفت اگه پیدا نشه از اینجا می رم. من هم از ترسم انداختمش تو توالت. بعدم چون مداد نوکیش پیدا نشد از از مدرسه مون رفت. هفته بعدش معلم ورزش مون، معلم هنرمون هم شد!
 
- اعتراف می کنم بچه که بودم خانواده من رو صبح از خواب ناز بیدارم می کردن که برم نون بگیرم. منم که اعصابم می ریخت به هم می رفتم همونجا کنار نونوایی، یه گوشه ای تکیه می دادم به دیوار و می خوابیدم. بعد می اومدم می گفتم نون تموم شد. بعد یکی دو روز اومدن دم نونوایی مچم رو گرفتن...
 
- اعتراف میکنم وقتی بچه بودم سنجاقک ها رو خیلی دوست داشتم. یه قرقره بر می داشتم، نخ رو از یه طرف می بستم به دمش، از ته قرقره پروازش می دادم. بدبخت بی حال می شد. غش می کرد و دیگه پرواز نمی کرد. بعضی اوقات هم دوست داشتم بدوم غذایی که می خوره کجاش میره، سرش رو از تنش جدا می کردم، می دیدم معدش به کله اش آویزونه!
 
- اعتراف می کنم چند سال پیش عروسی عمو کوچیکم، من و دخترها که از دست عموم ناراحت بودیم روز پاتختیش کفش های فامیل های زنش رو که اومده بودن خونه اش، یواشکی برداشتیم پرت کردیم توی باغ حیاط مامان بزرگم.
 
- یه روز داشتم از روبروی خیابون دبیرستانم رد می شدم، دیدم کلی ماشین جلو مدرسه پارک کردن. با فضولی تمام محو تماشای مدرسه بودم که یکهو دیدم تو تیر چراغ برقم. از شکستن دندون و پاره شدن لبم که بگذریم کلی هم خجالت کشیدم!
 
- اعتراف می کنم اوایل دوران نامزدی ام، برای اولین بار با خانواده شوهرم به مجلس ختم یکی از نزدیکانشون رفته بودیم. جلوی در خانواده متوفی رو دیدم هول شدم در جواب احوالپرسی شون گفتم: خدا بیامرزدتون.
 
- اعتراف می کنم بچه که بودم براده های پاکن رو جمع می کردم و میذاشتم تو یخچال که منجمد بشه تا دوباره پاکن به دست بیاد، ولی هیچ وقت درست نمی شد.
 
 

طنز: اعترافات صمیمانه سوتی ها!



سال دوم دانشگاه بودم طبق معمول به یکی از کلاسای عمومیمون که تو آمفی تئاتر برگزار می شد دیر رسیدم، صدای استاد درس تاریخ اسلام که یه آخوند بود از پشت در شنیده می شد و من که می دونستم حدود ۸۰ دانشجو از رشته های مختلف تو کلاس هستند و باید از جلوی همشون عبور کنم خودمو پشت در مرتب کردم و در زدم و وارد کلاس شدم که یهو دستگیره در گیر کرد تو جیب کاپشنم و عین یویو برگشتم سمت در، دیدم ۸۰ جفت چشم عین چی دارن منو نگا می کنن، همونطور که دستگیره درو از جیب کاپشنم در می اوردم خیلی ریلکس گفتم: دست در دامن مولا زد در ..
و تو راه مصرع بعدیشو خوندم و اومدم نشستم..
صحنه پر شده بود از سفید دندانانِ بازنیش


اولین روز های تابستون , توی خواب ناز بودم که (زیرینگ زیرینگ ) صدای تلفن اعصاب خوردکن به صدا در اومد!
+بله؟!:|
-سلام , از سیستم امنیت خانواده ی ((نفهمیدم چی چی؟!!)) باهاتون تماس میگیرم..سرپرست خانواده شما هستید یا پدر؟!
((تو دلم گفتم این که حال مارو گرفت بزار ما هم یکم دستش بندازیم:D))
+بله پدر هستند.
-کجا تشریف دارید؟
+کرمانشاه سیتی!
((فک کنم سیتی رو نشنید!))
-اسم پدرتون؟
+کوین دورانت
-چی؟!!؟
+کـــــــــوین دورانـــــــت!!!!
-کجایی هستند؟!
+آمریکایی هستند پدر!
-چند سالشونه؟
+۲۵
((با تعجب)): -شغل شریفشون؟
+بسکتبالیسته!! تو ان بی ای بازی میکنه!!
-چی؟!
+ان بی ای!!
-چی هست؟!
+لیگ محلی بسکتبال کرمانشاه!
-عجـــــــب! شمار تلفنش رو لطف کن
+صفر نهصدو خــــورده ای :D
-آقا شما چند سالته؟!
+۱۵ سالمه!
- خیلی نهنگی!! =)


دوستم تو دوران دانشجویی با یه پسره به نام عباس آشنا شد و ازدواج کرد پسره زیاد آدم درست و حسابیه نبود من دیگه ندیدمشون تا خبر رسید بهم که سحر از عباس جدا شده و با یه مرد دیگه ازدواج کرده بعد از یه مدت یه روز بطور اتفاقی سحر رو تو خیابون دیدم بعد از حال و احوال پرسی گفت
: شبنم عباس رو یادته؟
: آره بابا بی خیال بچه ی خوبی نبود
:نه بابا خیلی هم خوب بود فقط مواد مصرف میکرد زن باز بود خرج خونه رو نمی داد مشکلی با هم نداشتیم که
من: :|


۶ سالم بود دو تا دختر عموهام هم اومده بودن خونمون خیلی دیگه داشتیم شیطونی میکردیم مامانم دید دیگه نمیشه توی خونه بمونیم گفت آماده شین بریم خونه همسایه روضه! ما هم آماده شدیم یه چادر سفید هم داشتم سرم کردم و قلقلی راه افتادیم همه با هم رفتیم. این همسایه ما هم کلی مایه دار بودن و خونشون خیلی باکلاس بود من تا نشستم دستشویی خیلی شدیدی گرفتم دویدم رفتم دستشویی چشمتون روز بد نبینه دستشوییش فرنگی بود من هم تا اون روز توالت فرنگی ندیده بودم انگار همه دنیا خراب شد تو سرم! و دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و همینطور که به توالت فرنگی زل زده بودم توی خودم ج… میکردم چون دیگه همه چیز واسم تموم شده بود! فقط چادرم رو در اورده بودم که وقتی کارم تموم شد خیلی شیک چادر رو روی همه اون کثافتکاریا سرم کردم و خیلی طبیعی اومدم بیرون نشستم پیش مامانم فقط در گوش مامانم جریانو تعریف کردم مامانم چشاش ۴ تا شد و یواش گفت جمع کنید بریم من هم خیلی شیک پا شدم و رفتیم فقط دختر عمو هام اون صحنه پشت سر منو که چادر و زیر انداز سفیدی که واسه نشستن انداخته بودن هر دوش یه دایره زرد بزرگ روش بود رو تا همین الان فراموش نکردن دیگه نمیدونم صحابخونه و بقیه مهموناش چی راجع به منو مامانم فکر کردن که بعد از اون دیگه مامانم خونشون نرفت و من رو هم جایی روضه نبرد!


اعتراف میکنم تقریبا ۱۰سالم بودکه فیلم تنهادرخانه تاثیر عمیقی روم گذاشته بود.گفتم منم یه حرکت هوشمندانه بزنم کسی نتونه بیاد تو اتاقم.بعداز ساعتهاتفکرو طرح نقشه کلاف کاموا رو برداشتم وجلودراتاقمو تاجایی که میتونستم تار تنیدم.کارم که تموم شد تازه یادم افتادکه اگه کسی نتونه بیادتو پس منم نمیتونم برم بیرون=گیر کردم
ولی دلم نیومد بازش کنم از لاش رد میشدم
یه همچین متی بودم من


یه لحظه دیدم اسم درسش فرق داره!چارتو نگا کردم دیدم کل ترم اشتباهی رفتم سر کلاس تحلیل سیستم های اطلاعاتی و میان ترمشو امتحان دادم!
و درس سیستم های اطلاعاتی مدیریت اصلا خودخوان بوده!
:-l
خلاصه قلبم افتاد! زنگیدم دوستم کتابشو آورد،تو ۲ساعت مونده به امتحان یه کتاب ۳۰۰ صفحه ایو خوندم رفتم سر جلسه!
باید بگم بدم نبود!

 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:52 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi majid68
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

کاریکاتور: سرقت پراید در ۱۳ ثانیه!

به گزارش پلیس تهران ،با توجه به اینکه بیش از 60 درصد سرقت ها در حوزه سرقت خودرو مربوط به خودرو پراید است ،این خودرو در 13 ثانیه سرقت می شود.

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:54 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 taghvimi
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی

 

 
 بذله گویی های شبکه های اجتماعی ، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.
 
1) فقط اینجاست که هر کی می میره، فردا شبش کل فامیل خوابشو می بینن که تو یه باغ پر گل با یه لباس سفید بوده و گفته من جام خوبه
 
2) اصلا همون موقع که معلم اول ابتدایی مون اومد گفت: دستگاه فتوکپی خرابه برگه از دفترتون بکنید... باید حساب کار این سیستم آموزشی دستم می اومد.
 
3) وقتی یه زن نظر شما رو می پرسه، در واقع نمی خواد نظرتون رو بدونه فقط می خواد نظر خودش رو با یه صدای مردونه هم بشنوه
 
4) فردا اگه بگن مرغ شده کیلویی 100 هزار تومن، جوک های بیشتری می سازیم و کاریکاتورهای بیشتری می کشیم، همین.
 
5) می گن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس
 
غلط کرده هر کی این حرفو زده! هر چی جلوتر می ری بهترش رو پیدا می کنی!
 
6) دیکتاتور اون بچه دو ساله است که 20 نفر مجبورند به خاطر او کارتون نگاه کنند!
 
7) چی می شد اگر تو گوگل سرچ می کردی «نیمه گم شده من»؛ بعد گوگل عکساشو واست می آورد!؟ این دانشمندا چه غلطی می کنن پس؟؟ دست بجونبونید دیگه پیر شدیم بابا
 
8) مرد در حالی که داشت روزنامه می خواند رو به زنش کرد و گفت: در روزنامه نوشته بررسی هایی که به عمل آمده نشان می دهد زن ها روزانه 30000 کله حرف می زنند در حالی که این میزان در مورد مردها فقط 15000 کلمه است. 
 
زن گفت: علتش این است که ما باید هر چیز را دوبار تکرار کنیم تا مردها بفهمند. 
مرد گفت: چی؟
 
9) اگر مریم، نازنین، عسل و رویا باهم بیرون بروند، همدیگر را مریم، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زد.
 
اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد. شنیدم که میگما!
 
10) دوست دارم با یکی بشینم صحبت کنم، بعدش نگم کاش بهش نمی گفتم
 
11) اگر ما نسل سوخته ایم، فرزندانمان پدر سوخته اند؟
 
12) اینایی که با موبایل بهشون زنگ می زنی و یهو قطع می شه وسطش، بعد دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی اونداره تو رو می گیره، بعد یه کم صبر می کنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمی شه، می فهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ می زنی، صبر کرده تو زنگ بزنی ... بعد تو دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه ... دوباره صبر می کنی و همینطوری این داستان ادامه داره.
 
خب لامصب می بینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم می گیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه می ری؟
 
13) نانوایی ها بعد از هدفمند شدن:
 
سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرح های تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید.
 
14) درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه می زدی
 
15) در مقابل دو گروه از آدم ها همیشه سکوت کردم: اونایی که بیش از حد معمول دوستشون دارم و اونایی که بیش از حد معمول بی شعور هستن
 
16) می خوام بدونم شما هم مثل من بعد از عمری که می خواین کمدتونو مرتب کنین اول با حوصله و عشق تک تک وسایلتونو با احترام ناز می کنین میارین بیرون بعد آخرا که حوصلتون سر رفت وحشیانه همه رو فرو می کنین تو کمد آخرش می بینین کمدتون بی نظم تر از اولش شده؟!
 
17) خوب یادمه که تا همین 5-4 سال پیش، داشتن سبیل و ابروهای اورجینال واسه دخترای دم بخت آپشن محسوب می شد!
 
18) ایرانی ها از قدیم با فناوری نانو آشنا بودند؛ نانوپنیر، نانوماست، نانوخرما
 
19) کی میگه آقایون احساسات ندارن؟ من خودمبارها و بارها دیدم احساس تشنگی کردن، شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنن!
 
20) فقط اینجاست که مردم برای عبور از عرض یک خیابون یکطرفه باید دو طرفو نگاه کنن!
 
21) جایی خوندم که هیچ وقت زنتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون واسه همین عیب ها بوده که نتونسته نکبتی بهتر از شما رو پیدا کنه.
 
22) سال ها پس از گران شدن نان ... مادر به دختر: دختر لگد به بختت نزن! پسره نون خشکیه!
 
23) موافقید که تا شیش صبح بیدار موندن خیلی راحت تر از شیش صبح بیدار شدنه؟
 
24) افسر: خانم شما با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردید
 
- خواهش می کنم بذارین برم، من معلم هستم الان کلاسم دیر می شه
 
افسر: معلم؟ یه عمر منتظر این روز بودم، حالا شروع کن هزار بار بنویس «من دیگه با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی کنم!»
 
25) تو 15 سالگی: «ولم کنین»
 
تو 20 سالگی: «مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم»
 
تو 25 سالگی: «باید از این خونه بزنم بیرون»
 
تو 30 سالگی: «حق با شما بود»
 
تو 35 سالگی: «می خوام برم خونه پدر و مادرم»
 
تو 40 سالگی: «نمی خوام پدر و ماردم رو از دست بدم»
 
تو 70 سالگی: «من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن»
 
26) به یه نتیجه کلی رسیدم که بزرگترین پرورشگاه مار در سطح خاورمیانه، آستین بنده است
 
27) اگه می خواین از یه موزیک متنفر بشید، اون آهنگ رو بذارین آلارم از خواب بیدار شدنتون
 
28) می دونی اشکال زندگی واقعی چیه؟ اشکالش اینه که تو لحظات حساس موسیقی نداره!
 
29) به عمه ام گفتم نظرت چیه در مورد عمه بودنت؟
زل زد تو چشام و گفت: خیلی بی شعوری!
 
30) تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه ومی خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم؟
 
31) عکاس سر کلاس در آمده بود تا از بچه های کلاس عکس یادگاری بگیرد.معلم هم داشت همه بچه ها را تشویق می کرد که دور هم جمع شوند.
 
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال ها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده، الان دکتره یا اون مهرداده، الان وکیله، یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده!
 
32) بالاخره خواهی فهمید که:
 
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر «فقط یه شوخی بود» هست.
 
یک کم کنجکاوی پشت «همینطوری پرسیدم» هست.
 
قدری احساسات پشت «به من چه اصلا» هست.
 
مقداری خرد پشت «چه می دونم» هست.
 
و اندکی درد پشت «اشکالی نداره» هست.
 
33) اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض به نمرات امید دارن مثل همون هایی هستن که نصف شب می رن بالا پشت بوم و دنبال آرم پپسی می گردن!
 
34) یادش به خیر زمان مدرسه با بغل دستیمون که قهر می کردیم وسط میز یه خط می کشیدیم و می گفتیم: وسایلات از این خط اینورتر نیاد!

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:57 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز: یاسین به گوش خر که قرائت نمی کنم

 

از قدیم گفتند دعا کنید سروکارتان به بعضی جاها نیافتد مثل کلانتری و بیمارستان و مرغ فروشی محل و...حالا این هم شرح حال یک بیمار خاص است که سروکارش به هاسپیتال افتاده!
قلبم گرفت! قرص پرانول بیاورید
حالا که بستری شده‌ام، گُل بیاورید
من ناسلامتی به مرض مبتلایم؛ آی!
کمپوت سیب ساری و بابل بیاورید
این‌جا غذای سفت فقط پخته می‌شود
لطفاً غذای مطمئناً‌ شُل بیاورید
 
سیگار موجب سرطان است؛ لاجرم
تریاک شافی از ته کابل بیاورید
امشب فرار می‌کنم از هاسپیتال خود 
یک متر نردبان جهت پل بیاورید
ای هاسپیتال گوربه‌گوری و بی‌شعور!
یک‌دفعه جای دکترتان، خُل بیاورید!
 
ما تحت نازنین مرا تکه‌پاره کرد
از بس که گفت: «سوزن و الکل بیاورید»!
خیلی دلم گرفته و دپرس شدم عجیب
باید برای شادی من، مُل بیاورید
می‌دانم ای رفیق که «گوگوش» خارج است
خب لااقل قناری و بلبل بیاورید
یاسین به گوش خر که قرائت نمی‌کنم
قلبم گرفت! قرص پرانول بیاورید

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  10:58 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi ali_81 farshad42
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

طنز؛ دختر فشن و کلاه قرمزی

 

در اين مطلب به حضور مادر بچه‌ننه در دادگاه و سوءتفاهم ميان كلاه‌قرمزي و سروناز يكي از شخصيت‌هاي فيلم قبلي ايرج طهماسب اشاره شد است.
 " دختر فشن و شکرآب میان کلاه قرمزی و سروناز" عنوان مطلب طنزي است كه  منتشر شده است. 
 
در اين مطلب به حضور مادر بچه‌ننه در دادگاه و سوءتفاهم ميان كلاه‌قرمزي و سروناز يكي از شخصيت‌هاي فيلم قبلي ايرج طهماسب اشاره شد است. 
 
- کلاه قرمزی: سَلی! حال کردین چقدر فیلمم فروش کرد! 
 
- سروناز: بی‌وفا! دیگه دوستم نداری! اون دختر فشن کی بود توی عکس‌ها؟! 
 
- کلاه قرمزی: نه!نه! نه! سوتِ تفاهم شده! بیا سینما فیلم رو ببین سوتِ تفاهمت رفع میشه! 
 
- سروناز: برو بابا! تو اصلاً لیاقت من رو نداری! برو با همون الاغ فیلم بازی کن و "سلام الاغ عزیز؛ حالت چطوره!" رو بخون! 
 
 
 
- ح. عادل: فارسی رو پاس بدار! سوتِ تفاهم چیه؟! سوتفاهم! بعدشم لطفاً دیگه نگو آقای مُرجی(!)، بگو آقای مجری! 
 
- کلاه قرمزی: آقای مُرجی اسمش آقای مُرجی هست! به خاطر اینکه مجری هست که بهش نمی‌گیم مُرجی! 
 
- م. ده‌نمکی: هه! چی چی رو فیلمم فروش کرده! فیلمم فروش کرده! ... یک نگاهی به صفرهای رقم فروش فیلمت بنداز! عمراً بتونین رکورد منو بزنین! 
 
- پسرخاله: چی میگه؟! ... رکورد چی رو نمی تونیم بزنیم؟! ... اگه به ما هم اجازه می‌دادن عروسک کاندیداها رو درست کنیم و توی فیلم بازیشون بدیم مطمئن باش می‌تونستیم رکورد خیلی از فیلم‌های دیگه رو بزنیم! 
 
- ح. رضازاده : ببینم کسی حرفی از شکستن رکورد زد؟! ... بگین! تحمل شنیدنش رو دارم! ... نکنه بهداد سلیمی بالاخره کار خودش رو کرده؟! ... چقدر گفتم به این بچه اسفناج ندین زورش خیلی زیاد نشه! 
 
- رویانیان: آقای کلاه قرمزی! فروش بالای تیم شما به خاطر استفاده از کلاه قرمز و استفاده از برند تیم پرسپولیس بوده؛ لطفاً بیان و 60درصد پول فروش فیلم رو بریزین به حساب باشگاه پرسپولیس! 
 
- آقای همساده: دو دو رو دو رو! بارسا! دو دو رو دو دو! بارسا! 
 

- فامیل دور: الان عکس پروفایل من چه شکلیه؟! من الان چه شکلی‌ام؟!

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  11:00 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi ali_81 farshad42
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

محض خنده

 
 
آهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه چته؟ چی شده؟ کی گذاشته رفته؟ چرا تو خودتی؟
آخ بمیری که بچمو اینطوری کردی!
آهنگ شاد گوش میکنم میگه خبرمرگش برگشت؟ الان باهاته؟ کیه طرف؟ چه شکلیه؟ دوسش داری؟ چند بار دیدیش؟
 
********
 
اين امتحان زندگي
بزرگترين عيبش اينه که : اگر چيزي ام بلد نباشي
تا آخرجلسه بايد بشيني ....
 
********
 
دوستم میگه: هر شب که اخبار شبانگاهی قیمت سکه رو اعلام میکنه زنم میپره بالا و با خوشحالی دست میزنه
بعد لم میده رو مبل و با لبخند نیگام میکنه ؟!؟!
کسی میدونه چرا؟
 
********
 
رفتم جيگركي يارو برگشته ميگه نونم ميخاي؟
ميگم قبلنا سوال نميكردي، ميذاشتي، ميگه نه الان وضع فرق كرده نون جدا، دونه ای ۵۰۰ تومن!
خوب شد بازم کرایه سیخ و ازم نگرفت
 
********
 
بعد پتجاه سال هنوز نتونستن آب پاش ماشین رو یه جوری درست کنن
که ۵ تا ماشین بغلی و عقبی و جلویی رو آب پاشی نکنه!
شیشه پاک کن ماشین رو که میزنی باس از همه اتوبان معذرت خواهی کنی
فراموش نشه که تکنولوژی ما در پراید نهفته است
 
********
 
من یه بار آب پاش رو زدم دیدم صدای داد و هوار میاد.
یه موتوری اومد کنارم سه تا پسر بودن بیچاره ها دوش گرفته بودن!
گفت آقا حداقل یه حوله بده صورتمونو خشک کنیم!
 
********
 
آدم حـسـاب كـردن بـعـضـیـــــا خـیـانـت بـه عـالـم و بـشـریـتـه
 
********
 
تو پیام بازرگانی نشون میده پیره زنه تنها و خسته نشسته،
بعد نوه‌ش بهش اس‌ام‌اس میده، از تنهایی در میاد و خوشحال و خندون میشه.
بعد میگه: هیچ کس تنها نیست. "همراه اول"
 
********
 
ما همون نسلی هستیم که وقتی بمیریم هم، باید از اون دنیا به مامانمون زنگ بزنیم بگیم "رسیدیم"!!
 
********
 
پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده
بعد داییم شیرینی پخش کرده
به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟
گفت آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن !
 
********
 
مشکلات از جایی شروع شد که
به هر کی گفتیم نوکرتیم فکر کرد واقعاً اربابه !
 
 
********
 
همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن
برای جبران کارایی که خودشون نتونستن بکنن !
 
 
********
 
یه قانونی هست که میگه :
شما هیچوقت به چیز غیر ضروری احتیاج پیدا نمیکنید
مگر اینکه اونو داده باشین به یه نفر دیگه .. :|
 
********
 
خدایا یعنی میشه یه روز یه کیبوردی اختراع بشه
که خودش بفهمه کی باید فارسی تایپ کنه کی انگلیسی؟
حروم شد نسلمون از بس به جای گوگل زدیم لخخلمث !
 
 
********
 
به دوستم مسیج دادم : تولـــدت مبـــارک
جواب داده : پیامک ها جای خالی شما را پر نمیکنند ...!
من :|
مرکز فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال =)))))
همـراه اول ~~> :|
 
 
********
 
یکی از آشناها تلوزیون ال سی دی خریده بود
بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟
گفت برو بابا ال جیه الجـــــــــــــــــیه !
 
 
********
 
امروز فهمیدم چرا دیوار چین جز عجایب هفتگانه ست
آخه تنها محصول چین هست که بیشتر از ۳ روز دووم آورده !
 
 
********
 
از این بوگیرهای توالت که اسانس کاپوچینو و یا قهوه داره اصلا نخرید
چون وقتی که میرید کافی شاپ تا براتون قهوه و یا نسکافه میارن، خاطرات زنده می شه!
 
 
********
 
مامانم سیم کارتشو در آورده میگه فک کنم داره میسوزه
نیگا رنگشم داره عوض میشه!!!! :|
 
 
********
 
خــــــــدایا ! ! !
یا خیــلی برگردون عقبــــ یا بــزن بره جــلو!
اینــجای فیلم زنــدگیم خیــــــلی خش داره …
 
********
 
دوست بابام, بچه ی ۲ سالشُ صدا میکنه "حاج سیّد مَـــهدی” …
۲۲ ساله هستم, منزل "مـَـــــرتیکه” صدام می زنن!!! :دی
 
 
********
 
زیر آوار آخرین حرفت، جا مانده ام
لعــــــــــــــــــنتی
نمی دانی *خداحافظت * چند ریشتر بود !!!
 
 
********
 
کثیف بودنِ بعضی آدم ها اذیتم نمیکنه !
اما بعضیا خیلی پاکن؛
این که قراره اینا گیره اون کثیفا بیُفتن, اعصابم رو خورد میکنه…!
 
 
********
 
من آخرشم نفهمیدم ما مردا ” هممون مثل همیم” یا "یکی از یکی بدتریم”!! :)
 
 
********
 
مامانم اومده میگه : به نظرت ناهار چی بخوریم ؟
میگم : سبزی پلو ماهی
میگه : گمشو بابا میخوام استانبولی درست کنم!! :|
خب مادر من اینکه میگی "به نظرت” دقیقاً منظورت چیه ؟؟ :|
 
 
********
 
المپیک تموم شد ، دانلود افتتاحیه اش هنوز برا من تموم نشده!
 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  11:01 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi farshon
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

محض خنده

1-عجب معادله پیچیده ای:
 
سوسک از موش می ترسه
موش از گربه می ترسه
گربه از سگ می ترسه
سگ از مَرد می ترسه
مرد از زن می ترسه
زن از سوسک می ترسه
 
کار خدا رو می بینید!!
 
2-خارجی ها قبل از امتحان:
موفق باشی رفیق :)
.
..
...
ایرانی ها قبل از امتحان:
برسونی ها =)))
 
3- از دیگر خصوصیات یک ایرانی ،اظهار نظر در تمامی زمینه هایی است که بالله هیچ تخصصی در آنها ندارد !
 
4- یک قانون همواره ثابت تو خونه ما:
هر موقع یکی از ما میره حموم مامانم شروع به ظرف شستن میکنه
 
5- یه سوال فنی:
چرا "فوت” سرده و "ها” گرمه ؟
مگه جفتشون از دهن در نمیاد چرا "فوت” میکنی سرده و "ها” میکنی گرمه
 
6- اگه آدم به معجزه معتقد نبود روزی ده بار نمیرفت سر یخچال تا چیزی که می خوادو پیدا کنه!
 
7- فقط یه مرد ایرانی میتونه قبل از ورود به اتاقی که نامحرم توشه ، همزمان در بزنه و یا الله بگه و چند میلی ثانیه بعد توی اتاق باشه
 
8- فک کنم این سوسکا مشکل مثانه دارن، یه سره تو دستشویین!!!!!
 
9- شما یادتون نمیاد اون روز هایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
 
10- یعنی اینقدی که پسرا به موهاشون میرسن ااگه به یه بوته شلغم رسیده بودن الان هلو می داد!!
 
11- به بعضیا تو زندگی باید گُفت.. من چشم میذارم.. تو فقط گُمشو.
 
12- یه رفیق دارم 170 قدشه حدودای پنجاه کیلوئه.هر وخ خیلی گشنش میشه آب دهنشو قورت میده همون واسه سیر شدنش کافیه
 
13- تو انتشارات دانشگاه یه دختره در فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش سر نداشته باشه ویروسی می شه؟؟
 
14- ولم کن تا ولت کنم!!!
.
.
.
.
جمله ای استراتژیک در زمان دعواهای بچگی!!
 
15- در آستانه امتحانات
 
زمزمه های دانشجویان شب قبل از امتحان:
خب!
این که نمیاد...
اینم که بلدم...
دیگه وقت خوابه...
 
16- به نظرم یه عده پیدا بشن اسپری و مام نذر کنن دم مترو پخش کنن خیلی بیشتر ثواب می‌کنن تا جوجه‌کباب بدن توی بهش‌زهرا....
 
17- یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی
بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن
و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !
 
18- فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی تمام سر نشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن
 
19- خیلیامــــون
آدمای بی خیالی نیستیم؛
فقط دیگه حال و حوصله نداریم...
 
20- دوست گرامی‌، شما برنده یه یک همسرِ مهربان شده اید،
جهتِ دریافتِ اطلاعاتِ بیشتر، به سایت:
شتر در خواب بیند پنبه دانه مراجعه فرمایید..
با تشکر ,
شرکتِ بیشین تا بیاد
 
21- همه ی حیوونارُ کردیم تو باغ وحش بقیه شونم پرورش میدیم میخوریم یا با پوستشون لباس درست میکنیم یا برای سرگرمی شکار یا صیدشون میکنیم..و بر این باوریم که ما اهلی ایم و حیوونا وحشی.
 
22- روباهی موبایلی دید؛زاغه از بالای درخت گفت:
اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم
روباه موبایل و داد زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی
 
23- ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤیشد ﭘﺸﻪ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺑﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺸﻪ ﺑﮑﭙﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷه؟
 

آفتاب آمد دلیل آفتاب     گر دلیلت باید از وی رخ متاب

جمعه 31 شهریور 1391  11:02 AM
تشکرات از این پست
saeid63 zahra_53 mohammadhoseinshokri hamid_h taghvimi fatemeh35 ali_81
دسترسی سریع به انجمن ها