تو ای فرزند مظلوم دیار من، تو ای استوره صدق و صفا ، ای شیر دورانها، ترا دیدم که با آن قامت مردان دوران ساز زشام تیره ننگی , سخن گفتی.
شهید احمد شاه مسعود از اسطوره گان افغانستان است که به حق باید گفت این مرد بزرگ در گمنامی زیست و در گمنامی به شهادت رسید و هنوز هم که هنوز است آن طور که باید او را نشناخته ایم. شعری که خواهید خواند به مناسبت شهادت شیر دره پنجشیر سروده شده است.
*ترا در خواب دیدم
شبی افسرده و ناامید ، از درد جان سپردنها
برفتم تادمی در بستر اوهام ، ازخود بیخبرگردم
نیآمد خواب بر چشمم
دمی از خود، دمی از سرنوشت تیره خودشکوه ها کردم
دمی با توسن رویا
به دیدار وطن رفتم
سحر گاهان به چشمم ، خواب مهمان شد
ز عرش آسمان نا گاه
ترا دیدم که با نور جهانبخش سحرگاهان
ترا دیدم که چون خورشید
ز شرق آفرینش
چون اختر امید، تابیدی
تو ای فرزند مظلوم دیار من
تو ای استوره صدق و صفا ، ای شیر دورانها
ترا دیدم که با آن قامت مردان دوران ساز
زشام تیره ننگین , سخن گفتی
صدایت ناله جان سوز دوران بود
نگاهت غصه ها و دردهای سوز هجران داشت
نوایت را پیامی بود
به آن جویندگان لذت و مستی
به آن یاران
که ننگ زندگانی را به پاس نام بخشیدند
ز یاران جفاپیشه ، زدَدان دغاپیشه
ز جنگ سالار ،
که ازباغستان مغرب ، برگهای سبز میچیند
دلت آزرده خاطر بود
دلم می خواست , زجوری جامه سبزان
ز جوری زورمندان، زجوری برتری خواهان
برایت قصه ها گویم
ولیکن حیف ، صد حیف
جوری بیداری
سکوت ژرف وهم آلود
سکوت وهم بیداری
پیام درد انسانهای قرنم را
ز من دزدید
شعر: ش . رویان