پاسخ به:نمـایش احسـاس با عکـس
چگونه است؟! صبح كه بيدار شدي كدامين نقاب را بر مي داري؟ فصل نقابهاست... انگار كسي ما را بي نقاب نمي بيند اگر روي واقعي داشته باشيم كسي ما را نمي پسندد به دنبال لحظه ايم كه تمام نقابها از چهره ها برداشته شود ايا آن روز هيچ "خودي" باقي خواهد ماند؟
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.
می روم...به کجا؟ نمی دانم ....حس بدی ست... بی مقصدی! کاش نه باران بند می آمد... نه خیابان به انتها می رسید....
کـاش مـی فـهـمیـدی .... قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی: بـمان... نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛ و آرام بـگویـى: هـر طور راحـتـى ... !
خسته ام... از تـــــو نوشتن...! کمی از خود می نویسم این "منم" که، دوستت دارم...!
یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند و کاو نکنم! مثل آتش زیر خاکستر می ماند... حساب از دستم در رفته... چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم...؟
یکم بیشتر هوای اینایی که مارو میخندونن داشته باشیم ، اونا تو تنهایی هاشون بیشتر غصه می خورن ...
آمدی بشنوی بمانی آمدی شنیدی، رفتی! حالا سالهاست دیگر کسی از لبهام نشنیدَهست: "دوستت دارم"
میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه : این که هر کاری در توانت هست براش انــــجام بدی ، آخــــرش بـرگرده بگه : مگه من ازت خواستم . . . / .
همهٔ رابطهها با جملهٔ " تو با بقیه فرق داری " شروع میشه . . . و به جمله " تو هم مثل بقیه ای " ختم میشه . .
همیشه نمی شود زد به بی خیالی و گفت: تنهـــــــــــا امده ام ٬ تنهـــــــا می روم... یک وقت هایی شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای... کم می اوری دل وامانده ات یک نفر را می خواهد!
آزمودم زندگی دشت غم است شادیش اندوه و عیشش با غم است عمر کوته، آرزوها دراز کارها بسیار و فرصتها کم است
اشک من جاری شد... جای تو خالی بود جـــــــــای تـــــــــو ... عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید شعر دلتنگی من سخت گریست