0

مبانی نظریة دین و همبستگی اجتماعی-2

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

مبانی نظریة دین و همبستگی اجتماعی-2

  قرآن کریم در عرصه ارتباطات بین فردی و در گروه‌های کوچک و بزرگ اجتماعی، همه انسان‌ها را به قلمروهای فرا فردی رسانده از این طریق، وابستگی و همبستگی اجتماعی او را تقویت می‌کند و به جامعه و تاریخ پیوند می‌دهد.

خبرگزاری فارس: مبانی نظریة دین و همبستگی اجتماعی

 

پیش فرض‌های دورکیم در نظریه دین و همبستگی

پس از بررسی اجمالی نظریه دورکیم در باب همبستگی و نسبت آن با باورها و عقاید دینی، می‌توان گفت: دورکیم پیش از اینکه نظریه‌ای را مطرح کند، تلاش کند آن را به عنوان یک دیدگاه اساسی از به مجامع علمی ارائه یا به عنوان یکی از پایه‌های تئوریک رشته علمی مطرح نماید. ارائه هر نظریه‌ای دارای پیش فرض‌ها و مبانی ایدئولوژیک، معرفت‌شناختی، روش‌شناختی انسان شناختی است. در بحث تحلیل نظر دورکیم در باب همبستگی اجتماعی و نسبت آن با دین، می‌توان برخی از مبانی و پیش فرض‌های دورکیم را، که در موضع گیری او در موضوع بحث بیشتر موثرند، مورد شناسایی قرار داد. سپس در صدد بررسی آن براساس آموزه‌های قرآن کریم برآمد.

الف. مبانی جامعه شناختی

دورکیم موضوع مطالعات جامعه‌شناختی را پدیده‌های اجتماعی یا واقعیت‌های اجتماعی می‌داند که دارای ویژگی‌های زیراست:

1. واقعیت اجتماعی نسبت به هر فرد زنده جنبه خارجی دارد.

2. با گذشت زمان پایدار است.

3. از چنان قدرت و وادارنده‌ای برخوردار است که بر فرد و اراده او تحمیل می‌شود. درصورت درونی شدن در فرد، به راهنما و نظارت کننده موثر رفتار فرد تبدیل می‌گردد.

4. علت عمده تعیین کننده واقعیت اجتماعی را باید در حیات واقعیت‌های ماقبل آن یعنی نیروهای تاریخی جستجو کرد، نه در حالت آگاهی افراد.

5. زمانی این واقعیت از چنین قدرتی برخوردار است که در وجدان فردی درونی گردد.

6. اینگونه امور، به مرور صورت اجبار و الزام اخلاقی برای اطاعت از قانون، به خود می‌گیرد.9 در نتیجه، جامعه به عنوان موضوع کلی جامعه شناسی، خصلتی مستقل و جدای از افراد دارد و فراسوی ما و همه در درون ماست.

ب. مبانی روش شناختی

دورکیم معتقد به تکامل اجتماعی است. وی تصور می‏کرد که جوامع انسانی از شکل ابتدایی به سوی پیچیده تکامل پیدا می‏کند. به نظر او، بهترین جای آغاز مطالعه، فرهنگ‏های ساده و بدوی است. زمانی که او با این دیدگاه به فلسفه اگوست کنت برخورد کرد، عمدتاً آن‌را ردّ کرد. وی تعبیر فریزر را نیز ردّ کرد؛ تعبیری که تصویری از انسانیت ارائه می‏دهد که به طور یکنواخت از خلال مراحل جادو، دین و علم به پیش می‏رود.

دورکیم در برابر انسان‌شناسان انگلیسی، تأکید می‏ورزد که ما نباید از روش مقایسه‏ای برای جمع‏آوری اتفاقی رسوم و عقاید از گوشه و کنار جهان، و سپس قرار دادن آنها، بدون در نظر گرفتن زمینه‏های شان، در طرح‏های از پیش آماده شده پیشرفت تاریخی، استفاده کنیم. چنین چیزی مفید نخواهد بود. به نظر او، آنچه که ما باید انجام دهیم این است که بر روی جامعه واحدی متمرکز شویم، آن‌را به دقت مورد ارزیابی قراردهیم، و به امور خرد و جزیی توجه کنیم. تنها بعد از آنکه این کار جدی انجام شد، نظریه‏پردازان می‏توانند مقایسه‏های بسیار محدودی را با جوامع دیگر انجام دهند. دورکیم اصرار می‏ورزد که علم حقیقی به آرامی عمل می‏کند؛ یعنی از نمونه‏های اندکی که به دقت مورد ارزیابی قرار گرفته اند، و نه از شمار زیادی که با شتاب جمع‏آوری شده‏اند.10

قرآن کریم در عرصه ارتباطات بین فردی و در گروه‌های کوچک و بزرگ اجتماعی، همه انسان‌ها را به قلمروهای فرا فردی رسانده از این طریق، وابستگی و همبستگی اجتماعی او را تقویت می‌کند و به جامعه و تاریخ پیوند می‌دهد.

این نکته مهم روش دورکیم در سال‏های پس از جنگ جهانی اول در حوزه انسان‌شناسی، به ویژه در انگلیس و آمریکا، بسیار مورد پذیرش قرار گرفت. این روش در انگلستان، به ویژه به وسیله نظریه‏پرداز اجتماعی، رادکلیف براون و انسان‏شناس میدانی، برانیسلاو مالینوفسکی، که درباره دین و سایر ابعاد فرهنگ ابتدایی جنوب اقیانوس آرام مطلب نوشت، ارتقاء پیدا کرد.

اصل ارزیابی عمیق یک جامعه قبل از مقایسه، اکنون در علوم اجتماعی به طور گسترده مقبولیت دارد. به نظر می‏رسد، این روش به جاه‏طلبی‏های عظیم تایلور، فریزر و سایر همکاران‏شان در انسان‏شناسی دوره ویکتوریا، برای همیشه پایان داد. با توجه به این مقدمه، بخشی از مبانی روش‌شناسی دورکیم عبارتند از:

1. جامعه بخشی از طبیعت است و علم جامعه هم باید بر مبنای همان اصول منطقی قرار گیرد که در علوم طبیعی جاری است.

2. حقایق اجتماعی را باید به عنوان شئ نگاه کرد و آن‌را به قلمرو طبیعت متعلق دانست. این یعنی جامعه را تجربه کردن و آن را مجزا و مستقل از افراد دیدن و با مشاهده عینی بررسی کردن.

3. در تحلیل مسائل اجتماعی انسان، هر گونه تفسیر زیست‌شناختی و روان‌شناختی مردود است؛ چرا که از موضوعات اجتماعی متفاوت است. پس باید به ویژگی‌های گروه‌ها و ساختارها پرداخت. حالت‌های گوناگون رفتار را در جمعیت‌ها و گروه‌ها با ویژگی‌های خود مورد بررسی قرار داد.

در نتیجه، در هر بخش زندگی اجتماعی، فرض اول این است که باید انواع متفاوت رفتار‌ها را در زمینه اشکال مختلف مطالعه نمود و آنها را بر حسب حقایق اجتماعی دیگر نه و قایع فردی، تبیین کرد. بر این اساس، علل واقعیت اجتماعی به دو گونه قابل مطالعه است:

1. تبیین علّی که شامل فهم قوانینی است که توالی پدیده‌های اجتماعی را توضیح می‌دهد.

2. تبیین عملکردی یا کارکردی که متضمن مفهوم نیاز جامعه است نه افراد.

در حقیقت، دورکیم معتقد است زمانی که پدیده‌ای اجتماعی را تبیین می‌کنیم، باید علت موثر و سپس کارکرد آن‌را به طور جداگانه بیابیم. در واقع، کارکرد یا تبیین کارکردی در نظر دورکیم به عنوان یک رویکرد روش‌شناختی مورد توجه جدی و از اهمیت بیشتری نسبت به تبیین علّی بر خوردار است. ما باید تعیین کنیم که آیا میان واقعیت مورد بررسی و نیازهای عمومی ارگانیسم اجتماعی تطابقی وجود دارد و چه چیزهایی را شامل می‌شود.

بنابراین اولاً، در تبیین یک واقعیت اجتماعی نشان دادن علت آن کافی نیست، بلکه باید کارکرد آن را نسبت به سامان اجتماعی نشان دهیم. ثانیاً، تبیین و تحلیل کارکردی امری جدای از بررسی ریشه‌های تاریخی و علت‌های پدیده‌ها و همچنین جدای از منظور و انگیزه‌های فردی است. هر چند در تحلیل‌های جامعه‌شناختی از بررسی‌های تاریخی هم باید استفاده کرد.11

ج. مبانی معرفت‌شناختی

دورکیم عقیده راسخ دارد که اخلاق، یعنی الزام هر یک نسبت به دیگران و الزام همه نسبت به معیارهای گروه، از دین قابل تفکیک نیست. به علاوه، همانگونه که به اختصار خواهیم دید، دین و اخلاق، هردو، از چارچوب اجتماعی قابل تفکیک نیستند. دین و اخلاق نمی‏توانند بدون یک بافت اجتماعی وجود داشته باشند؛ به موازات تغییر بافت اجتماعی آن‌دو نیز باید تغییر کنند.

همانگونه که در تمدن غرب روی داده است، زمانی که یک جامعه وجدان جمعی‏ای را که در دوره‏های ابتدائی‏تر داشت، از دست می‏دهد و بوسیله تقسیم کار، آن را با یک نظام اخلاقی فردگرا، شبیه آنچه که اکنون وجود دارد، جایگزین می‏کند، نباید از دیدن این‌که دین و اخلاق درست در امتداد بقیه نظم اجتماعی تغییر کرده‏اند، تعجب کنیم.

دورکیم عقیده راسخ دارد که اخلاق، یعنی الزام هر یک نسبت به دیگران و الزام همه نسبت به معیارهای گروه، از دین قابل تفکیک نیست. به علاوه، همانگونه که به اختصار خواهیم دید، دین و اخلاق، هردو، از چارچوب اجتماعی قابل تفکیک نیستند. دین و اخلاق نمی‏توانند بدون یک بافت اجتماعی وجود داشته باشند؛ به موازات تغییر بافت اجتماعی آن‌دو نیز باید تغییر کنند.

در نگاه دورکیم، همه ادیان بیانگر وجوه واقعیت اجتماعی هستند و نیازهای عملکردی مشخصی را برآورده می‌کند: یک نظام عقاید دینی ممکن است به نیاز‌های جامعه‌ای مربوط باشد که در آن نابرابری‌های شدیدی در قدرت و ثروت به چشم بخورد که دین آنها را تکذیب یا تأیید می‌کند.دین در اصل همان باز نمود متعالی قدرت‌های جامعه است که با از بین رفتن نوع سنتی آن، نباید به ناگزیر فروپاشی جامعه را به دنبال داشته باشد. از این‌رو، باید جانشینی معقول برای مفاهیم دینی کشف کنیم. مفاهیمی که معمولاً در خدمت ضروری ترین تصورات اخلاقی به کار می‌روند.

دورکیم از انسان‌ها می‌خواهد تا به وسیله یک اخلاق مدنی نوین وحدت یابند؛ اخلاقی که مبتنی بر این شناخت است که هر آنچه داریم از جامعه داریم و جامعه در درون ما عمل می‌کند تا ما را متعالی سازد.مقولات فکر مانند مکان، زمان، و علّیت از سازمان جمع ناشی می‌شود. در واقع، مفهوم مقوله و مقولات فکر، همانگونه که کانت می‌پنداشت، خاصیت ذاتی ذهن انسان نیست، بلکه به طور ضمنی در آگاهی فرد و جود دارد، فرد در زمان و مکان زندگی می‌کند و در برابر پیوستگی پدیده‌ها عکس العمل نشان می‌دهد.

ولی این امر با درک مفاهیم مکان و زمان و علیت تفاوت دارد. مفاهیمی چون تجارت، مختص فرد نیست. آنها میان اعضای گروه مشترکند و گرچه باید ابتدا از جنبه‌های گوناگون زندگی جمعی استنتاج شده باشند. مفهوم علت مؤثر، از عمل گروه یا نیروی الهی استنتاج می‌شود. مفهوم زمان و تقسیم بندی‌های فرعی آن از وقوع دوره‌ای مراسم و مناسک دینی نشات می‌گیرد. مفهوم مکان از ناحیه‌ای که به اشغال گروه و افراد جامعه در آمده، نشأت گرفته است.12 در نتیجه،

1. جامعه سرچشمه سرشت غیرمشخص تفکر است. در سطحی دور از تجارب و هواهای فردی. سرشت غیرمشخص تفکر به نوبه خود، پیوندی نزدیک با حقیقتی دارد که درستی آن مستقل از اراده فردی مورد قبول است.

2. از طرفی جامعه‌ای مستقل از افراد، به گونه‌ای دارای وجودی حقیقی و هویت بخش فردی دارد.

3. اگر دین به عنوان پدیده‌ای اجتماعی چیزی در خود دارد، آن چیز خدایان نظام‌های دینی سنتی نیستند، بلکه عناصر ماندگار این سرشت ضرورتاً اخلاقی، روابط اجتماعی و تفوق جامعه به عنوان سرچشمه آنچه انسان را انسان می‌سازد، مربوط می‌شود.

4. دین دارای دو جزء اساسی آرمانی است: از یک سو، آرمان‌ها و نظم اخلاقی را فراهم می‌سازد و از سو دیگر، چارچوبی را برای شناخت خلق می‌کند که به یاری آن، دنیا را می‌توان به طور مفهومی شناخت. جزء دوم بیشتر وارد قلمرو علم می‌شود. تفکر علمی، جنبه هایی را مطرح می‌کند که بیشتر شان در کیهان‌شناسی دینی وجود ندارند..

دورکیم در برابر انسان‌شناسان انگلیسی، تأکید می‏ورزد که ما نباید از روش مقایسه‏ای برای جمع‏آوری اتفاقی رسوم و عقاید از گوشه و کنار جهان، و سپس قرار دادن آنها، بدون در نظر گرفتن زمینه‏های شان، در طرح‏های از پیش آماده شده پیشرفت تاریخی، استفاده کنیم. چنین چیزی مفید نخواهد بود.

از جمله روش تجربی نظام یافته و روحیه انتقادی. ولی ریشه مفاهیمی که در علم به آن پرداخته می‌شود، در تجلیات دینی است. و به طرزی پیوسته و مستقیم از آنها تکامل می‌یابد. تا آنجا که دین به رفتار و پایه اخلاقی آن مربوط است، علم نمی‌تواند جانشین آن شود. ولی روحیه انتقادی و عقلانی نیز، که محور علم است، ناگزیر در حیطه عام اخلاق نفوذ می‌کند.

د. مبانی انسان شناختی

1. انسان موجودی دوگانه است؛ یعنی تا آنجا که خداپرستی و رفتار اخلاقی جدا و در تقابل با هم بوده‌اند، او مخلوقی است با مجموعه‌های دو گانه از انگیزه ها. او در تمام اعصار از این دو گانگی آگاه بوده و همه جا خود را با آن مواجه دیده است که از دو هستی کاملاً نامتجانس تشکیل شده است؛

یعنی جسم و روح که نه تنها با هم متفاوت‌اند، بلکه تا حد زیادی از هم مستقل‌اند، اغلب در تعارض روح لاهوتی با جسم ناسوتی. انسان موجودی دو بعدی است: که از یک سو، دارای بدن و میل و اشتهاست و از سوی دیگر، یک شخصیت اجتماعی دارد و تنها در بُعد اجتماعی صورت انسانی به خود می‌گیرد و از طریق جامعه به معنای کامل، انسان می‌شود.

2. انسان موجودی با آرزوهای نا محدود است. از این‌رو، هر چه که بیشتر داشته باشد، بیشتر هم می‌خواهد و با برآورده شدن هر نیازی به جای کاسته شدن از آن نیاز، نیاز تازه‌ای را بر می‌انگیزد. عامل این برانگیختن، عمدتاً فراوانی اقتصادی است که با خود خطرات بی هنجاری اجتماعی را نیز به دنبال دارد؛ چرا که فراوانی، انسان را می‌فریبد و باور می‌کند که به خودش وابسته است.13

3. کنش و عمل اخلاقی راستین در فدا کردن برخی از امیال فردی در خدمت به گروه و جامعه نهفته است.

درنتیجه، آرزوهای انسان را تنها می‌توان با نظارت‌های خارجی، یعنی نظارت اجتماعی مهار کرد. این جامعه است که بر آرزوهای انسانی محدودیت اعمال می‌کند و نیروهای تنظیم کننده‌ای را می‌سازد که باید همان نقشی را در برآورده شدن نیازها ی اخلاقی او بازی کند که ارگانیسم بدن در بر آوردن نیازهای جسمانی او ایفا می‌کند.14

مفهوم دین در قرآن

پس از بررسی و مرور مبانی نظریه دورکیم به مفهوم‌شناسی دین از منظر قرآن کریم، می‌پردازیم.

تأکید قرآن بر همزیستی بر اساس ایمان. قرآن کریم همه انسان‌ها را برابر و فرزندان آدم می‌داند و آن را تنها با عامل پارسایی و تقوی ارزیابی می‌کند: «انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله علیم خبیر»

واژه «دین» در قرآن 93 بار به صورت اسم (مضاف و غیرمضاف) و سه بارهم به صورت غیراسمی و به معانی گوناگون آمده است:

1. آیین:65 مورد به کار رفته که 63 مورد آن به صورت اسمی است و دو مورد آن به صورت فعل آمده است.15

2. اطاعت: 10 مورد در قرآن آمده است.16

3. جزا و پاداش: 19 مورد در قرآن کریم آمده است.17

هرچند بهترین و نزدیک ترین مسیر برای تعریف دین و راه یافتن به معنای صحیح آن مراجعه به قرآن کریم و اخذ معنای آن از آن است، امّا در تبیین معنای اصطلاحی قران کریم از دین، مراجعه به منابع و متون دینی، که معمولاً بر گرفته از آیات و روایات است نیز مفید به نظر می‌رسد.

1. روش زندگی: دین راه زندگی است که آدمی در دنیا به ناچار آن را می‌پیماید.18

2. مجموعه عقاید و مقررات: دین مجموعه‌ای از عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای هدایت و اداره جامعه انسانی و پرورش آنها تشکیل شده است.19

3. مجموعه اعتقاد و احکام که از سوی خداوند فرستاده شده است. بر این اساس، دین داری دو رکن است: 1. اعتقاد به خدای واحد و معاد. 2. برنامه حرکت به سمت هدف که شامل مجموعه احکام، تکالیف، اخلاقیات و احکام فقهی است.20

4. تدین: براین اساس، دین اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این اعتقاد است.21 در نتیجه، شاید بتوان گفت: دین، مجموعه حقایق و ارزش هایی است که از راه وحی و به وسیله کتاب و سنت برای هدایت انسان‌ها به دست بشر رسیده است.

همبستگی در قرآن

با توجه به آنچه در بخش مبانی فکری دورکیم و تعریف همبستگی از وی آمد، این مبانی و مفهوم را از منظر قرآن کریم مرور می‌کنیم تا زمینه مناسب برای نقد اجمالی آنها از دیدگاه قرآن فراهم آید.زندگی اجتماعی و مدنی برای انسان چه یک امر فطری باشد و یا ضرورتی اکتسابی، با تحقق اجتماعی سالم و عاری از هرگونه اختلاف و تفرقه، می‌تواند نیازهای مادی و معنوی انسان را تأمین کند.

جامعه، که متشکل از نهادهای مختلف است، مشترکات و محورهای گوناگون تشکیل دهنده‌ای دارد. مهمترین آنها در تحلیل بسیاری از اندیشمندان، زبان، نژاد و سرزمین است. در هرجامعه‌ای ممکن است نقش هر کدام در وحدت و انسجام آن جامعه متفاوت باشد. اما آنچه قابل تأمل است، اینکه عامل یاد شده، چه بسا بستر مناسبی برای نابرابری و جنگ و خونریزی باشند، درگیری‌های تاریخی قبیله‌ای و نژادی در طول تاریخ شواهد خوبی بر این مدعا هستند.

آرزوهای انسان را تنها می‌توان با نظارت‌های خارجی، یعنی نظارت اجتماعی مهار کرد. این جامعه است که بر آرزوهای انسانی محدودیت اعمال می‌کند و نیروهای تنظیم کننده‌ای را می‌سازد که باید همان نقشی را در برآورده شدن نیازها ی اخلاقی او بازی کند که ارگانیسم بدن در بر آوردن نیازهای جسمانی او ایفا می‌کند.

به نظر می‌رسد، برای حفظ و آرامش و جلوگیری از هر گونه اختلاف، جامعه بشری نیازمند عاملی قوی تر و فراتر از چاره اندیشی بشری است تا منافع همه شهروندان را تأمین نماید. بر اساس مراجعه به متون دینی و بعضاً غیردینی، راز این سلامت و تأمین نیاز واقعی را در حقیقتی به نام دین باید یافت.

در لابلای فرامین قرآن کریم و آیات متعدد آن، دلایل روشن و آشکار مستقیم و غیرمستقیمی بر این حقیقت دلالت دارد که قبل از آنکه جامعه شناسان به آن توجه کرده باشند، خود قرآن در چهارده قرن قبل از این حقیقت پرده برداشته است، قرآن تنها عامل اساسی وحدت واقعی جامعه و انسجام اعضای آن را در واحدها و نهادهای مختلف «دین» می‌داند. برخی شواهد قرآن کریم در باب همبستگی و نقش دین در آن عبارتند از:

1. عنایت قرآن بر این‌که خدا را در جمع و با جمع بخوانید. در این خصوص، توجه دقیق به محتوی سوره مبارکه حمد، پرده از این حقیقت بر می‌دارد.

اولاً، در این آیات ضمایر همه جمعند، ثانیاً، محتوای تعابیر جمع، حاکی از بعدی از ابعاد دین است.

2. تأکید قرآن بر همزیستی بر اساس ایمان. قرآن کریم همه انسان‌ها را برابر و فرزندان آدم می‌داند و آن را تنها با عامل پارسایی و تقوی ارزیابی می‌کند: «انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله علیم خبیر» (حجرات: 13)

و در جایی دیگر معیار وحدت جامعه بشری را در تمسک به خداوند می‌داند: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» (آل‌عمران: 103)در جایی دیگر، محور همه ادیان آسمانی را توحید دانسته، از آنها می‌خواهد تا همبستگی و یکپارچگی خود را در سایه توحید حفظ نمایند: قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا تعبدوا الا الله و...» (آل‌عمران: 64)

پیامبر(ص) بذر همدلی و هم‌صدایی و اتحاد را در بین همه افشاند و معیار این همدلی را بر تقوی تأکید کرد: «ایها الناس کلکم لادم و آدم من تراب لا فضل لعربی علی اعجمی الا بالتقوی»22 به علاوه، این موارد، باید به نتیجة این همدلی در حول توحید توجه کرد که قرآن کریم در مورد مسلمانان از آن با برادری و اخوت یاد می‌کند: «انما المومنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم»(حجرات: 1)

در حقیقت، قرآن کریم در عرصه ارتباطات بین فردی و در گروه‌های کوچک و بزرگ اجتماعی، همه انسان‌ها را به قلمروهای فرا فردی رسانده از این طریق، وابستگی و همبستگی اجتماعی او را تقویت می‌کند و به جامعه و تاریخ پیوند می‌دهد. از این‌رو، وقتی جامعه دچار بحران‌های شدید می‌گردد، عواطف مذهبی می‌تواند آن را پشتیبانی کند و احساسات و معنویت اجتماعی را تقویت نماید.23  در واقع، دین به عنوان عاملی ایمن ساز از طریق تقوی و متن دین، جامعه را مصونیت می‌بخشد. این حقیقت را در تمامی فرامین قرآن کریم می‌توان یافت. از جمله؛

الف. دستور به اقامه نماز تا انسان و جامعه را از تباهی و فساد برهاند (عنکبوت: 45)

ب. تأکید بر حضور هر جمعه در نماز جمعه (جمعه: 9)

ج. سفارش مؤکد به انفاق در سراسر قرآن کریم می‌کند. (بقره:4؛ 261ـ281)، (توبه:60)

د. تأکید و سفارش بر انجام مناسک حج وتوجه به امور مردم در آن: (حج: 27)؛ (آل‌عمران: 9)؛ (مانده: 97)

ه‍ . در جهاد و مقابله با کفار، مشرکان و منافقان درجای جای قرآن دعوت به مبارزه و مجاهده کرده است و مبارزه کنندگان را بر اهل قعود و سکوت و آرامش طلبی ترجیح داده است: (توبه: 74)؛ (توبه: 10)؛ (توبه: 73)؛ (توبه: 20)؛ (توبه: 29)

و. در طرح امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان یک عامل اساسی و درونی جامعه، برای سالم سازی آن و کنترل غیر رسمی و بدون دخالت‌های نظامی و انتظامی به این وظیفه مهم اشاره می‌کند؛ (آل‌عمران: 104؛ 110؛ 114).

هرچند این گونه شعایر و آداب دینی و دستورات در قرآن کریم فراوان است، اما به نظر می‌رسد، جهت ورود به بررسی تطبیقی مبانی نقش دین در همبستگی اجتماعی، همین میزان اشاره کافی است که قرآن کریم خود یکی از طراحان اصلی ضرورت همبستگی دینی در جامعه است.

پی نوشت:

9 . ریمون آرون، همان، ص381-383.

10 . بالس، همان، ص 11.

11 . لوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی،ترجمه محسن ثلاثی، ص201ـ203.

12  آنتونی گیدنز، دورکیم، ترجمه یوسف اباذری، ص 56.

13 . لوئیس کوزر، همان، ص 192.

14 . ر.ک: ریمون آرون، همان، ص331ـ400؛ لوئیس کوزر، همان، ص188-242.

15 . مانند توبه: 29.

16 . مانند نساء: 125؛ یونس: 22؛ عنکبوت: 29

17 . مانند: حمد: 4؛ مطففین: 11.

18 . سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج8، ص 134؛ ج 2، ص130؛ ج 4، ص 122 و ج 10، ص 189.

19 . عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص93؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 15، ص 7.

20 . محمدتقی جعفری، فلسفه دین، ص 95؛ حسن‌زاده آملی، علم و دین، ص 6ـ7.

21 . محمدتقی مصباح، آموزش عقاید، ج 2، ص 28.

22 . حسن بن علی ابن‌شیبه، تحف العقول، ص 34.

23 . اسد رشیدی تبریزی، کارکرد دین، ص 234.

24 . سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج4، ص112.

محمدرضا آقایی، عضو هیات علمی و دانشجوی دکتری قرآن و علوم جامعةالمصطفی(ص)العالمیة.

منبع: معرفت فرهنگی، شماره سوم

ادامه دارد.............

یک شنبه 19 شهریور 1391  7:22 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها