0

امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

 

مقدمه

 

در اوايل جنگ يك بار زخمي شد، اما به اشتباه خبر شهادت او در منطقه پيچيد. مردم دشت عباس در جنوب غربي ايران در استان ايلام كه بيشتر همرزمانش بودند، با شنيدن خبر شهادتش، به او لقب «شهيد صحرا» دادند، ولي هنگامي كه پس از درمان سطحي، به منطقه برگشت و اهالي دشت عباس او را زنده ديدند، وي را «شير صحرا» ناميدند. در پي اين رويداد، آن چنان پرآوازه گرديد كه راديوهاي دشمن هم با همين عنوان از او نام مي‌بردند. در دفتر كارش اين شعر نقش بسته بود كه «ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم/ موجيم كه آسودگي ما عدم ماست.» بيتي كه اكنون بر سنگ آرامگاهش نقش بسته است.

 

زندگي‌نامه و آموخته‌ها:

 

شهيد ارتش اسلام امير سرلشكر حسن آبشناسان در نوزدهم ارديبهشت 1315 در محله نازي آباد تهران، چشم به جهان گشود. چون زادروزش نزديك به روز شهادت امام حسن(ع) بود، قربانعلي، پدر آن شهيد، نام «حسن» را بر او نهاد. در دوران نوجواني با اسلام و آموزه‌هاي انسان‌ساز آن آشنا شد؛ با قرآن مجيد و نهج البلاغه انس هميشگي داشت. در يكم مهر ماه 1336 پس از گذراندن دوره دبيرستان، وارد دانشگاه افسرى امام علي(ع) شد.(صمدي، ص 13) حسن در 1339 با درجه ستوان دومي دانش‌آموخته گرديد. وي دوره مقدماتى افسري را در 1340 به پايان رساند. به دنبال آن، در شهرهاي دورافتاده ايران به كار گرفته شد و با همه دشواري‌هاي آن زمان دست و پنجه نرم نمود. نخستين دوره تكاوري را كه در ايران راه‌اندازي شد، با پيروزي پشت سرگذاشت. همچنين، در 1356 دوره عالى ستاد فرماندهى را با سرافرازي گذراند. در 1350 از استان خوزستان به استان فارس فرستاده شد و نزديك ده سال را در شيراز با پشتكار و كوشندگي سپري كرد. در اين مدت، دوره تكميلي چتربازي و تكاوري كوهستان را در ايران و اسكاتلند گذراند. حسن زبان انگليسي را به خوبي فراگرفته بود. در درجه‌هاي پايين‌تر همواره در سمت افسر ورزش يگان انجام وظيفه مي‌كرد. شهيد آبشناسان در ورزش‌هاي دووميداني، واليبال، بسكتبال، پينگ پنگ، شنا، سواركاري و جودو نيز زبردست بود. از آن شهيد، دو فرزند پسر و يك دختر به يادگار مانده است.

 

تلاش و كوشش انقلابي:

 

حسن آبشناسان توانست در پناه ارزش‌هاي اسلامي و پرهيزگاري خود را از پليدي‌ها و پلشتي‌هاي  جامعه زمان حكومت محمدرضا شاه به دور نگهدارد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 و برچيده شدن نظام 2500 ساله شاهنشاهي در ايران و بيرون راندن پنجاه هزار مستشار خارجي نظامي آمريكايي، ارتش نيز فرصت پاكسازي و بازسازي دروني يافت. بسياري از سران سرسپرده ارتش طاغوتي شاه مهره‌هاي بي‌چون و چرا بيگانه بودند و چون با همكاري رابرت هويزر، سرلشكر چهار ستاره نيروي هوايي آمريكا كه در 14 ديماه 1357 به طور پنهاني به ايران آمده بود، قصد كودتاي نظامي داشتند، به جوخه‌هاي اعدام سپرده شدند و بدنه ارتش نيز به پاسداري از انقلاب و ميهن اسلامي پرداخت. شهيد آبشناسان كوشش‌هاي انقلابي خود را دنبال نمود. او در سايه پشتكار خويش، به درجه سرهنگي ارتقا يافت. تا پيش از جنگ تحميلي بعثيان عراق عليه ايران، در كردستان با آشوبگران و ضدانقلاب وابسته به استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جهانخوار و صهيونيسم بين‌الملل در ستيز بود. در روزهاي نخست جنگ تحميلي عراق عليه ايران، مسووليت يكي از تيپ‌هاي لشكر ‌٢١ حمزه در شمال غرب ايران را به دوش داشت. با پايه‌ريزي ستاد جنگ‌هاي نامنظم در هفتم مهر 1359 به آن پيوست و با شماري از بسيجيان داوطلب، نبرد چريكي خود را در كوهپايه‌هاي دشت عباس آغاز كردند و در مدت كوتاهي، آسيب سنگيني به نيروهاي عراقي وارد نمودند. در عمليات گشتي و شناسايي، اين فرمانده بي‌باك، نخستين اسيران عراقي را به اسارت درآورد. در پي آن، شهيد آبشناسان، فرمانده يگان جنگ‌هاي چريكي در قرارگاه سيدالشهداي مشترك سپاه و ارتش، نيروهاي جديدي را به آموزش گرفت.(پوربزرگ‌وافي، ص 24) حسن، جوانان موتورسيكلت سوار را از كوچه و خيابان‌هاي نازي آباد تهران گردآوري مي‌كرد، به آنها آموزش‌هاي ويژه‌اي مي‌داد و همه را با نام «گروه ويژه اسب آهني» به جبهه هاي حق عليه باطل مي‌فرستاد. زماني كه عراق بسياري از شهرها را موشك باران مي‌كرد، حسن نامه‌اي به صدام حسين، فرمانده نظامي حزب بعث عراق، با اين مضمون نوشت: «اگر جناب صدام حسين، امير جنگي است و فنون نظامي را خوب مي‌داند و نظريه‌پرداز جنگي است، پس به راحتي مي‌تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگاورم ديدار كند و با هر شيوه‌اي كه مي‌پسندد، بجنگد، نه اينكه با بمب افكن‌هاي اهدايي شوروي محله‌هاي مسكوني و بي‌دفاع را بمباران كند و مردم را به خاك و خون بكشد.» در پاسخ به نامه آبشناسان، صدام حسين، سرلشكر قادر عبدالحميد را با گروه ويژه‌اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحميد قدرت بعث را به ايراني‌ها نشان بدهد. سال‌ها پيش از آن در اسكاتلند، حسن، عبدالحميد و گروهش را در ورزش كوهنوردي ارتش‌هاي برگزيده جهان ناكام گذاشته بود. يادآور مي‌گردد در آنجا بود كه گروه حسن اول شد و عراقي‌ها هفتم شدند. دست سرنوشت در ميدان جنگ حقيقى، ديگر بار حسن را در برابر سرلشكر عبدالحميد قرار داد و به دنبال نبردي طولاني، لشكر عراقي شكست خورد و فرمانده پرآوازه صدام هم اسير شد.

او به سازماندهي نيروهاي ارتش و سپاه توجه داشت و در كنار دلاورمرد ديگري از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يعني شهيد محمد بروجردي، با تلاش شبانه‌روزي و قرار دادن يگان‌هاي نظامي در مسير رفت و آمد ضدانقلاب، از هرگونه جابجايي آنان جلوگيري مي‌كردند. از اين رو، عمليات پاكسازي شهر بوكان در استان آذربايجان غربي از وجود ضد انقلاب و گروهك كومله با كاميابي انجام گرفت. سپس، محور سردشت- پيرانشهر كه از جنگل‌هاي انبوه آلواتان، كوه‌هاي سربه‌فلك كشيده و تنگه‌هاي پرپيچ وخم پوشش مي‌يافت، با تلاش وي، شهيد بروجردي، شهيد ناصر كاظمي و گروهي ديگر از رزمندگان ارتش و سپاه پاكسازي و بازگشايي گرديد. شهيد آبشناسان در ‌١٣۶٢ به فرماندهي نيروهاي ارتش در قرارگاه حمزه سيدالشهدا در شمال غرب ايران گماشته شد و توانست با يكپارچگي نيروهاي ارتش و سپاه، پيروزي‌هاي ارزشمندي براي انقلاب اسلامي به دست آورد. در 1363 بر پايه دستور رسمي قرارگاه رمضان، فراهم نمودن آموزش جنگ‌هاي چريكي سپاه پاسداران به شهيد آبشناسان واگذار شد. با پذيرفتن اين مسووليت، شيوه‌هاي جنگ چريكي را به نيروهاي سپاهي، بسيجي و همرزمان ديگرش آموزش مي‌داد و شاگردان بسياري در اين زمينه پرورش داد كه همه آنها در ميدان پيكار، سرافرازي‌هايي بسياري را به ارمغان آوردند.

 

شهادت:

 

حسن آبشناسان در هشتم مهرماه 1364، در حالي كه فرماندهي لشكر 23 نوهد(نيروي ويژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش يعني بخشي از قرارگاه حمزه سيدالشهدا را به دوش داشت، به هنگام نبرد قادر كه با برنامه‌ريزي خودش همراه بود، در منطقه سرسول كلاشين شمال عراق با تركش توپ شربت شيرين شهادت را نوشيد.(پايگاه اطلاع‌رساني آجا) شهادتش، آسمان جبهه را، گلگون و روحيه همسنگرانش را به نشانه پايداري در راه مكتب اسلام، انقلاب و امام(ره)، عاشورايي‌تر ساخت.(خبرگزاري فارس، 8/8/1389) جنازه شهيد در گلزار شهيدان بهشت زهراي تهران در آغوش خاك آرام گرفت.

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  8:58 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

وصيت‌نامه:

 

شهيد آبشناسان، چون همرزمانش به درستي «حق» را يافته بود و براي رسيدن به اين مقصود نيز جان در طبق اخلاص نهاد. آرزويش خاك كربلا بود كه در وصيت‌نامه‌اش آمده‌است: «آرزو داشتم، حج را در زمان حيات انجام دهم؛ چنانچه شهيد شوم، انجام شده است. محل دفن من، كربلا باشد؛ اگر راه كربلا را خود باز كردم، آسان است، ولي اگر زودتر شهيد شدم، پيكرم به صورت اماني در خاك بماند تا پس از بازشدن راه و انقلاب عراق، اين كار انجام شود.» سفارش ديگر وي نيز به فرزندانش بوده است تا «در راه پيشرفت اسلام، كشور، كسب دانش و خدمت به اسلام كوشا باشند.»(نرم افزار چندرسانه‌اي شهيد آبشناسان)

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  8:59 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

ويژگي‌هاي اخلاقي:

 

شهيد آبشناسان انسان با اراده‌اي بود و روحي بسيار بزرگ داشت. افسري آراسته، ورزيده، باسواد و پركار بود. از همان آغاز جواني به ورزش و پهلواني مهر مي‌فروخت و از ورزيدگي و آمادگي بالاي جسمي و معنوي برخوردار بود. هيچ چيز را جز براي خشنودي خداوند بزرگ، انجام نمي‌داد. يكي از همرزمانش مي‌گويد: «سرهنگ، آدم غريبي بود؛ آرام، كم گو و همواره در حال انديشه يا مطالعه؛ بسيار خوب فكر مي‌كرد و بسيار خوب عمل مي‌كرد؛ استوار، نترس و همزمان، از خلق و خوي مهربان برخوردار بود؛ افراد پركار او را الگوي خود پذيرفته بودند؛ او هيچ‌گاه بيكار نمي‌ماند.»(فولادوند، ص 16) هيچ گاه از ميدان نبرد دور نبود و درست همانند يك نيروي پياده تك تيرانداز در ميدان آماده مي‌شد. هميشه در كنار سربازان بود و از نزديك يگان خود را فرماندهي مي‌كرد. او باور داشت كه بي عدالتي يگان را از هم مي‌پاشد. هرگز تبعيض را دوست نداشت. دست‌نوشته‌اي از شهيد به جاي مانده كه نشان از پاكي و وارستگي اين شهيد دارد: «خواب ديدم كه در روي زمين راه نمي‌روم، تقريباً پرواز مي‌كنم، اما پروازم اوج ندارد؛ نزديك به دو سه متري زمين بود. مانعي در جلو پرشم به وجود آمد كه با گفتن «يا علي» اوج گرفتم و از مانع گذشتم و به پرواز ادامه دادم.»

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  8:59 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

حسن آبشناسان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء و فرمانده لشکر ۲۳ نوهد، ارتش جمهوری اسلامی ایران

بسياري از مردان بزرگ در طول تاريخ، در زمان حيات‌ خويش ناشناخته مانده و پس از مرگ نيز ابعاد كمي از شخصيت و عظمت روحي آنها براي افراد جامعه مشخص شده است و شايد هم ارزش واقعي انسانهاي وارسته و بزرگ در اين دنيا هرگز شناخته نشود و فقط خداوند بزرگ است كه از آن آگاه است. امير سرلشگر شهيدحسن آبشناسان،عارف شب زنده‌دار و شير ميدان‌هاي نبرد، مقلد صادق و مخلص امام و عاشق ايران، از شهيداني است كه مظلوم و گمنام به سوي حق شتافت و با آگاهي و شناخت عميق به راه امام و اسلام، نداي ارجعي الي ربك را لبيك گفت:‌او انساني بسيار مصمم و جدي بود و روحي بسيار بزرگ وعظيم داشت. افسري منضبط، ورزيده، باسواد، پركار، علاقمند، دلسوز و بسيار شجاع و جسور بود كه در انجام وظيفه، هيچ چيز را جز رضاي خداوند بزرگ در نظر نداشت. شهيد آبشناسان كه به حق يك اهل الله خالص بود در سال ‌١٣١٥ در تهران متولد گرديد. او بعد از گرفتن ديپلم وارد دانشكده افسري شد و پس از فارغ‌التحصيلي، از همان ابتدا در شهرستان‌هاي دور افتاده به خدمت مشغول گشت و به رغم همه مشكلات و نابساماني‌ها، باهمت و جديت كار مي‌كرد. ورزيدگي و آمادگي بالاي روحي و جسمي آن شهيد همواره زبانزد بوده است. او در تمامي لحظات عمرش از اوان جواني به ورزش و تحرك پايبند بود و در طول خدمت درجات پايين‌تر همواره در سمت افسر ورزش يگان انجام وظيفه مي‌نمود. به ورزش باستاني علاقه وافر داشت و همواره در منزل و محل كار و حتي در ماموريت‌ها به اين ورزش مي‌پرداخت و همواره با ذكر نام مولي‌المومنين (ع)، الگوي جوانمردان بود و با ياد حق به پالايش تن و روان مي‌پرداخت. آن شهيد عزيز در آخرين روزهاي عمر شريف خود نيز با وجود ‌٤٨ سال سن به گواهي همرزمانش هر روز صبح در محل كار به ورزش و آماده نمودن جسم خود مي‌پرداخت و هميشه اين شعر در دفتر كارش نقش بسته بود و هم اكنون نيز زينت‌بخش سنگ مزارش است. ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم / موجيم كه آسودگي ما عدم ماست. شهيد آبشناسان علاوه بر اين، در ورزش‌هاي دوو ميداني، واليبال، بسكتبال، پينگ پنگ، شنا، سواركاري و جودو، صاحب مهارت‌هاي بالايي بود و در رشته كوهنوري نيز در مسابقه‌اي كه در سال ‌١٣٥٧ در كشور اسكاتلند در بين تكاوران برگزيده ارتش‌هاي چندين كشور دنيا برگزار شده بود، همراه با همكاران ديگر خود به مقام اول دست يافت و قدرت خود و ايران را به رخ كشورهاي صاحب نام كشاند. شهيد آ‌بشناسان به رغم جديت و قاطعيت، ازخلق و خوي بسيار رئوف و مهربان برخوردار بود، افراد كم كار و ضعيف از او ناراضي بودند و افراد زحمتكش و پر كار او را به عنوان سمبل و الگوي خود پذيرفته بودند، او هيچ‌گاه بيكار نمي‌ماند و هنگامي كه در منطقه عمليات بود و يا در مدت كوتاه استراحت، به مطالعه و تفكر مشغول بود. وي به استاد شهيد مطهري بسيار علاقمند بود و بيشتر كتب و جزوات استاد شهيد را مطالعه و يادداشت‌برداري كرده بود. او در كارهاي خود همواره به خدا توكل مي‌كرد و آنجا كه به يقين مي‌رسيد، ديگر كوچكترين شكي به خود راه نمي‌داد، نماز را در اول وقت اقامه مي‌كرد و براي نماز جماعت اهميت بسياري قائل بود و با تشويق و تاكيد فراوان كاركنان خود را به نماز جماعت دعوت مي‌كرد. او بر سر يك سفره با سربازان و ديگر كاركنان غذا مي‌خورد و تاكيد داشت: بعد از نماز جماعت همه افراد در نمازخانه و سر يك سفره و از يك غذا ميل كنند. شهيد والامقام امير سرلشكر آبشناسان در انجام مسوليت‌هاي نظامي نيز همچون ديگر فرماندهان دلاور ارتش اسلام خود را وقف خدمت به ميهن اسلامي نموده و با ويژگي‌هاي شخصيتي خود، عنصري تعيين‌كننده در صحنه مقابله با دشمنان و دفاع از تماميت ارضي كشور به شمار مي‌رفت. او كه خود در كسوت نيروهاي ويژه متخصص جنگ‌هاي چريكي بود، در عمليات‌هاي نفوذي فراوان، ضربات بسياري بر دشمن وارد آورده بود. به حرفه خود به شدت علاقه داشت و معتقد بود كه در جنگ‌هاي چريكي نسبت به عمليات منظم، اگر حساب شده و دقيق عمل شود، با امكانات كمتر و تلفات و ضايعات ناچيز مي‌توان تلفات و ضايعات زيادي به دشمن وارد ساخت و دشمن را از درون و برون متلاشي نمود. شهيد آبشناسان در اوايل جنگ تحميلي، مسووليت يكي از تيپ‌هاي لشكر ‌٢١ حمزه را به عهده داشت، ليكن با تشكيل ستاد جنگهاي نامنظم به آن ستاد پيوست و با تعدادي معدود از بسيجيان داوطلب، عمليات چريكي خودرا در منطقه دشت عباس شروع كرد و در مدت كوتاهي، تلفات سنگيني به نيروهاي عراقي وارد نمود. او در يك عمليات، نيروهاي دشمن را در عمق مواضع پدافندشان به كمين انداخت و تعداد بسياري از آنان را به هلاكت رساند و چندين نفر را نيز به اسارت درآورد. وجود اين شهيد در هر منطقه، دشمن را مضطرب و نگران مي ساخت و در برابر آن آرامش وامنيت خاطري را براي روستاييان آن منطقه فراهم مي‌كرد و خاطره دلاوريهاي او همچنان در ذهن بسياري از آنان باقي است. در سال ‌١٣٦٢ به فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهداء، منصوب شد. او به سرعت به سازماندهي نيروهاي ارتش و سپاه همت گماشت و در كنار دلاورمردي ديگر از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يعني شهيد بروجردي با هماهنگي كامل و در حد اعلاء و با پشتكارو تلاش شبانه‌روزي و استقرار واحدهاي نظامي در مناطق تردد و نفوذ ضدانقلاب، از هرگونه تحرك آنان ممانعت به عمل آورد. در پي آن عمليات پاكسازي شهر بوكان از وجود ضد انقلاب نيز با موفقيت انجام گرفت و سپس محور سردشت، پيرانشهر كه از جنگل‌هاي انبوه آلواتان و كوههاي سر به فلك كشيده و تنگه‌هاي پر پيچ وخم و نهرهاي متعدد عبور مي‌كنند، با تلاش وي، شهيد بروجردي، شهيد ناصر كاظمي و جمعي ديگر از رزمندگان ارتش و سپاه پاكسازي و بازگشايي شد، بازگشايي اين محور، منطقه وسيع و بسيار حساسي را از لوث وجود ضد انقلاب پاك نمود و ضربه محكمي را بر دشمن وارد آورد و در حقيقت طومار كثيف آنان را در هم پيچيد. به دنبال اين پيروزي درخشان، حضرت امام (ره) نيز پيام بسيار مهمي را براي رزمندگان اسلام در منطقه عملياتي قرارگاه حمزه سيدالشهداء (ع) ارسال فرمودند. شهيد امير سرلشكر آبشناسان در سال ‌١٣٦٤ به فرماندهي لشكر ‌٢٣ نيروهاي ويژه هوابرد منصوب شد. او در مدت كوتاه فرماندهي خود در اين لشكر، تحولات بزرگي به وجود آورد واين يگان را منشا، خدمات بسياري ساخت. سرانجام روح بزرگ والهي شهيد آبشناسان، قفس تن را در عمليات قادر گشود و درحالي كه همچون يك سرباز شجاع در خط مقدم به نبرد با دشمن مشغول بود، به سوي معبود خود شتافت و شرف شهادت را برافتخارات بي‌شمار خود افزود. مردن در بستر شايسته او نبود و دنيا براي روح بزرگ اوتنگ مي‌نمود. او به خداي خود پيوست و در حالي كه نمونه شايسته‌اي از يك نظامي مسلمان و فرمانده‌اي شجاع و مدبردر ارتش قدرتمند ايران اسلامي بود، نام خود را تا ابد جاودان ساخت. “شهيد صحرا” لقبي بود كه اهالي دشت عباس به او داده بودند. شهيد سرلشگر “حسن آبشناسان”‌، فرمانده پيروز قرارگاه حمزه سيدالشهدا و لشگر ‌٢٣ نيروهاي مخصوص كه مصداق كاملي از زاهدان شب و شيران روز بود. فرمانده مردمي كه قبل و بعد از انقلاب اسلامي با دارا بودن ويژگيهاي پهلواني و جوانمردي،‌آمادگي جسماني فوق‌العاده و نيايش‌هاي شبانه مهميز كشيده بود و در صحنه‌هاي نبرد، همچون صاعقه‌اي به دشمنان فرود مي‌آمد. در عمليات گشتي و شناسايي، اين فرمانده رشيد ‌اولين اسراي عراقي را به اسارت نيروهاي اسلام درآورد و هم او بود كه در هنگام فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهدا، با ايجاد هماهنگي كامل بين نيروهاي ارتش و سپاه ضربات خرد كننده‌اي بر پيكر نيروهاي ضد انقلاب و حاميان بعثي در منطقه كردستان وارد آورد. شهيد “تيمسار آبشناسان”، اندوخته‌هاي علمي و نظامي عميق خود را طي دوره‌هاي متعدد نظامي نظير وره دانشگاه افسري (مقدماتي و عالي رسته‌اي) دانشكده زبان، چتربازي و رنجر، دوره تكميلي تكاور و كوهستان را در اسكاتلند، با هوش سرشار و آمادگي جسماني در هم آميخت. “تيمسار آبشناسان” با ايمان كامل و صداقت در كار، رهبري و هدايت زبده‌ترين افراد نظامي را برعهده گرفت. مرداني كه با علاقه خاصي دستورهاي فرمانده خود را به اجرا مي‌گذاشتند و براي شركت در سخت‌ترين و تخصصي‌ترين عمليات، پشت سر فرمانده رشيد خويش داوطلبانه شركت مي‌نمودند. “تيمسار آراسته” كه خود از شاهدان زنده دفاع مقدس است،‌شبي را به خاطر دارد كه شهيد آبشناسان خاضعانه از اينكه خداوند قادر و توانا او را در انجام عمليات‌هاي متعدد دشمن شكن به پيروزي رسانده، به درگاه احديت شكرگزاري مي‌نمايد و خاشعانه از خداوند مي خواهد كه او را به جوار خويش فرا خواند. تا اينكه فرداي همان شب، يعني در تاريخ ‌٨/٧/٦٤، حضرت باري تعالي دعاي بنده خاص خود را اجابت كرد و او به لقاء الله پيوست.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:01 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

 
 
 
 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:04 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

همسر شهيد مى گويد...

ايشان از سال 1359 و در روزهاى جنگ در جبهه بودند. در دزفول و دشت عباس و عين خوش بيشتر در عمليات نامنظم شركت مى كردند. بعد از مدتى به جبهه هاى غرب رفتند. فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا بودند و در عمليات والفجر 2 كه طراحى عمليات از خود ايشان بود شركت داشتند و آخرين سمت ايشان فرمانده لشكر نيروى مخصوص بود كه عمليات را انجام دادند و در اواخر اين عمليات بود كه خداوند او را بسوى خودش برد.

با اينكه كاملا اطمينان داشتم كه روزى مى رسد كه ايشان به اين مقام بزرگ مى رسند ولى در آن روز انتظار اين خبر را نداشتم، چون شب قبل خواب ديده بودم كه ايشان آمده اند و خواب هاى خوبى از ايشان ديده بودم. ايشان براى مرخصى آمده بودند كه دوباره ايشان را در جبهه مى خواهند و يك روز بعد از شهادتش من در مدرسه بودم كه به من خبر را دادند و متوجه شدم كه همسرم شهيد شده است.

در مورد خصوصيات اخلاقى اين شهيد بزرگوار فقط چند كلمه صحبت مى كنم، روى يكى از دفترچه هاى يادداشت خودش كه براى ما آوردند خواندم كه نوشته بود « در ميدان نبرد علاوه بر دانش و معلومات، جسارت ها و لياقت ها و ابتكارات در فرماندهى لازم است » و واقعا اين صفات فرماندهى را ايشان داشتند و كاملا به آن عمل مى كردند و در قسمت ديگر نوشته بودند كه « مرگ با افتخار بر زندگى ننگين ترجيح دارد، هرگز در اين دنيا هراس نداشته باشيد » و تمامى اين نوشته ها را از سخنان حضرت على (ع) و ائمه اطهار مى نوشتند. حتى طرح ها و نقشه هاى جنگى همه از روى آيه هاى قرآن بود كه اين را من مطمئن هستم. و اما بعد از شهادتشان از خداوند مى خواهم كه راهش را به همان طريقى كه بود ادامه دهيم، يعنى عمل نه فقط حرف زدن، و فقط طى نمودن اين راه است كه به ما التيام مى بخشد. نبودنش همه را ناراحت مى كند حتى ملت ايران را چون واقعا مثمر ثمر بود. شهادتش چون مى دانيم چه معناى دارد و در كجا هست و انشالله بايد شفاعت ما را هم بكند.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:05 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

از زبان مادر شهيد

پسر من خيلى خوب و مهربان و با خدا بود و يادم هست از بچه گى علاقه شديدى به اسلام و اجراى دستورات الهى داشت و نماز مى خواند و روزه مى گرفت و به ديگران كمك مى كرد و هميشه قرآن مى خواند و از بچه گى هميشه پرچمدار اسلام بود و هر كجا كه روضه خوانى بود، سينه زنى بود اول او بود و هميشه به او مى گفتم مادر جان پرچمدارى خطرناك است. ولى او مى گفت: مادر خدا نگهدار من است. در عمليات مختلفى شركت كرد و واقعا هم خدا نگهدار او بود تا اين كه اواخر كه به آرزوى خودش رسيد و پيامم به مادران شهيد اين است كه اگر فرزندانشان شهيد شده اند ناراحت نباشند، بخاطر خدا بايد صبر كنيم، بچه هاى ما شهيد هستند و ما بخاطر خدا آنها را داده ايم، نبايد ناراحت باشيم و بايد صبر كنيم.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:05 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

فرزند از پدر مى گويد

در مورد آن مسائلى كه  از اول ما خودمان را شناختيم و كم كم به اخلاق بارز و نيكوى ايشان پى برديم صحبت كنم و در مورد مسائل مختلفى كه هميشه به من مى گفتند و همچنين از جمله نوشته هايى كه در يادداشتها بر ايمان از او باقى مانده است. پدرم اولين دوره رنجر را در ايران ديده بودند و كليه دوره هاى رزمى را با موفقيت به پايان رسانده بودند با اين حال تمام كتابهائى  را كه در مورد جنگ بود مطالعه كرده بودند حتى جنگ هاى ساير كشورها را بخصوص تاريخ جنگ هاى صدر اسلام را هميشه مطالعه مى كردند و از فرامين و صحبت هاى پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) در جنگ ها درس مى گرفتند و رشته خود ايشان جنگ هاى نامنظم بود . متخصص در عمليات كوهستان بودند و از شروع جنگ در جبهه جنوب و سپس به جبهه هاى غرب رفتند و در پاك سازى هاى زيادى با شهيد بروجردى همراه بودند بطورى كه با شهيد بروجردى پيمان اخوت و برادرى بسته بودند و شهادت شهيد بروجردى اثر زيادى روى پدرم گذاشته بود.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:06 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

سخنانى از دوست همسنگر در مورد شهيد:

بعد از يكى دو هفته كه با تمام وسايل انفرادى ما از اينجا به آنجا مى بردند ما از دست ايشان عصبانى شده اما بعدها ما با طرز رفتار و مرام ايشان خوى و انس گرفتيم و ايشان عدالت را با زير دستان خود به نحو احسن رعايت مى نموند. و بعدها كه ما اين شخصيت را شناختيم بيشتر و بيشتر به او علاقه پيدا كرديم.

ايشان نظم خواصى چه در حيطه نظامى و چه در حيطه شخصى داشتند و اين نظم زبانزد هر زمان او بود. ما به خانه ايشان رفته بوديم ديديم تمامى برنامه هاى درسى فرزندان ايشان را از روى نهج البلاغه و قرآن تنظيم كرده بود. امير آبشناسان به خواندن نماز شب در منطقه عملياتى هم مقيد بودند و قرآن زياد تلاوت مى كردند و هيچگاه در انظار نمى گفتند كه قرآن مى خوانم.

من ابتدا ايشان را نمى شناختم و مى گفتم كه اين پيرمرد كيست كه ما بايد با او به عمليات برويم و چون مى ديدم كه ايشان براى انقلاب زياد زحمت مى كشند به ايشان علاقمند شدم. امير بعضى از افراد را جذب مى كردند و عده اى را كه مضر مى ديدند دفع مى كردند. وقتى به شهادت رسيدند پدرم خبر شهادت امير را به من دادند . گفتند: « محمد حسن يتيم شدى ».

 

خاطرات دوستان:

امير آراسته شبى را بخاطر دارد كه شهيد آبشناسان خاضعانه از اينكه خداوند قادر و توانا او را در انجام عمليات هاى متعدد دشمن شكن به پيروزى رساند، به درگاه احديت شكرگذارى مى نمايد و خاشعانه از خداوند مى خواهد كه او را به جوار خويش فرا خواند تا اينكه فرداى همان شب يعنى در تاريخ 8/7/64حضرت بارى تعالى دعاى بنده خاص خود را اجابت كرد و او به لقاءالله پيوست.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:06 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:امير سرلشكر شهيد حسن آبشناسان

 

دوئل با صدام

امیر سرلشگر شهید حسن آبشناسان یکی از اسطوره های من است. او نه  تنها برایم اسطوره است بلکه او الگو و مراد من است. برای ادای دین به او تنها کاری که می توانم بکنم این است که در وسعت کوچک وبلاگم یاد و خاطره او را زنده نگه دارم. نسل سوم ما متاسفانه به دلیل کم توجهی یا حتی بی توجهی با غیور مردانی چون شهید  آبشناسان آشنا نیستند. این درد را به چه کسی باید گفت ، 
نمی دانم!
او در دشت عباس چنان درسی به صدام داد که در تاریخ جنگ تحمیلی بی سابقه است.
و اما نقل این حکایت:
حسن سال 1315 در امامزاده یحیی، نزدیک نازی آباد به دنیا آمد چون تولدش چند روز قبل از شهادت امام حسن (ع) بود، مادرش اسمش را  گذاشت حسن.
سال 1335 حسن تصمیم گرفت برود دانشگاه افسری، اما احتیاج به کسی داشت که ضمانتش را بکند، مادرش گفت می رویم  نزد عمویم
سرهنگ زنده نام احترام زیادی برای آبشناسان ها قائل بود. هر چند هیچ وقت به زبان نمی آورد، اما حسن را خیلی دوست داشت. خوشش می آمد که عرق مذهبی داشت. شاید به خاطر این که پدر خودش هم سالها حوزه علمیه تحصیل کرده بود، اما ملبس نبود. سرهنگ حسن را نصیحت کرد، گفت که حرفی ندارد ضامنش بشود، اما اگر توی ارتش می رود باید خودش را فراموش نکند، آدم ها و محیط اطرافش تحت تاثیر قرارش ندهد. حسن سرهنگ را دوست داشت، آن موقع ها دلش می خواست مثل او بشود، قوی و بااراده.
شب های جمعه، از دانشگاه می کوبید امیریه، خیابان قلمستان، منزل سرهنگ و بعد از شام با حرارت می نشست و از دانشگاه حرف می زد. می گفت فقط دو نفر هستیم که نماز می خوانیم از تمرین های سخت دوره رنجر می گفت. عکس هایش را در حال پرش از روی سرنیزه ها در حال چتر بازی و کوه نوردی به ما نشان می داد و همه انگشت به دهان نگاهش می کردند. دست هایش بزرگ و قوی شده بودند، آنچنان قد کشیده بود که کسی باور نمی کرد این همان حسن یکی دو سال پیش است. وقتی حرف می زد، سرهنگ یک گوشه می نشست و به او خیره می شد. تک تک رفتارها و حرکاتش را زیر نظر می گرفت.

بعد از خوزستان در سال 50 به استان فارس، منتقل شد و حدود 10 سال شیراز بود. در این مدت دوره تکمیلی چتربازی و تکاور کوهستان را در داخل کشور و اسکاتلند گذراند و به زبان انگلیسی مسلط شد.
در اسکاتلند در مسابقه نظامی، ورزشی، بین تکاوران کوهستان، ارتش های منتخب جهان با گروهش شرکت کرد و رتبه اول را گرفت. بعدها به خاطر نظم و پاکیزگی اش از طرف داور مسابقات برایش تقدیرنامه فرستادند. ظاهرا حسن همین طور که در کوه می رفته، آشغال های سر راهش را بر می داشته و در کوله پشتی اش می ریخته. میجر اسکاتلندی همراهشان به او می گوید تو یک افسر ارشدی، چرا این کار را می کنی؟ و حسن جواب می دهد من مرد کوهم. حیف است این طبیعت زیبا، کثیف باشد.
اکثر کلاه سرمه های هوابرد و کلاه سبزها، دوره تکاورشان را با حسن آشناسان که حالا یک یک افسر ارشد و یک چریک ورزیده شده بود، گذرانده بودند.
تا قبل از شروع جنگ حسن کردستان بود.
حسن موتور سیکلت سوارهای حرفه ای را از کوچه و خیابان های نازی آباد جمع کرد و به آنها آموزش های خاصی داد و همه را با عنوان گروه ویژه اسب آهنی فرستاد جبهه. همیشه می گفت در میدان نبرد، اضافه بر توکل به خدا، دانش و معلومات، جسارت،لیاقت و ابتکارات در فرماندهی هم لازم  است.
تیمسار دادوین می گفت: برای من عجیب بود که ترس در این آدم راهی نداشت، می گفت باید مثل ابراهیم (ع) در آتش  رفت، مگر ابراهیم نرفت و نسوخت؟ می گفتم سرهنگ او ابراهیم بود، ما که ابراهیم نیستیم.
آن موقع که صدام خیلی شهرها را موشک باران می کرد، حسن نامه ای به او نوشت: 
اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می داند و نظریه پرداز جنگی است، پس براحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد بجنگد، نه اینکه با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمب باران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.
در جواب نامه حسن، صدام ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود، آنجا گروه او اول شد و عراقی ها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری طولانی لشکرش را شکست داد و خودش را اسیر کرد.مهرماه سال 64 چهار روز بعد از عاشورا خبر شهادت حسن از رادیو عراق با شادی و مارش پیروزی پخش شد.یاد وخاطره این شهید بزرگ همواره گرامی باد.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 18 شهریور 1391  9:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها