0

تايپك شيعه شناسي

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي




ايثار و شهادت در آموزه ي سياسي- فرهنگي شيعه

چكيده

ايثار و شهادت در مكتب تشيع از موضوعات حائز اهميت مي باشد؛ و جاي تحقيق فراوان دارد. لذا اين مقاله با عنوان ايثار و شهادت در آموزه ي سياسي - فرهنگي شيعه ، در صدد است تا اين موضوع را در ابعاد گوناگون ، از جمله جايگاه ايثار و شهادت در مكتب تشيع، روش و سيره ائمه معصومين دراين باره و همچنين نهضت عاشورا به عنوان الگوي ايثار و شهادت ، و آموزه ي سياسي - فرهنگي آن بپردازد. چرا كه درهيچ مكتبي به اندازه ي مكتب تشيع به ايثار و شهادت تاكيد وتوجه نشده است ؛ در واقع اسوه هاي ايثار و شهادت را تنها در اين مكتب مي توان جستجو كرد.

مقدمه

ايثار واژه ي مقدسي است كه در شكل هاي مختلف تجلّي پيدا مي كند . فداكاري، گذشت، مهرورزي، دوستي، محبت، بخشش مال و..... مصاديق بارزي از ايثار هستند؛ اما والاترين مراتب رفتار ايثارگرانه را مي توان درعرصه ي جهاد در راه خدا مشاهده كرد، كه با نوشيدن شربت شهادت ، جانبازي و اسارت در چنگال دشمنان تؤام است . اين گونه ايثارگري ها از چنان قداست و عظمت برخوردار هستند كه ساير شكلهاي ايثار در مقابل آنها ناچيز وكوچك به حساب مي آيند. پژوهش حاضر به تبيين نظري مفهوم ايثاروشهادت درآموزة اعتقادي و فرهنگي شيعه پرداخته است. در درون هر فرهنگ لايه هاي مختلفي وجود دارد و اعمال و رفتار انسان كه در پايي نترين بخش فرهنگ و در افق تمدن بروز و ظهور پيدا مي كند، ريشه درهمه آن لايه ها دارد. لذا ايثار و شهادت دردرون هر فرهنگ ازهمه لايه هاي فوق بهره مي برد. ازاين روبا نگاهي به بستر معنايي ايثاروشهادت درفرهنگ غني شيعه كه اينك به صورت قطب بزرگ دين اسلام درآمده است، شناخت جايگاه آن در مكتب تشيع نه تنها ضروري،بلكه به عنوان وظيفه اسلامي ياد مي شود. براين اساس با مراجعه به روايات اهل بيت)ع( و زندگاني آنان مي توان بدين امرپرداخت كه آن بزرگواران چه قدربه ايثاروگذشت توجه و عنايت داشته اند. بنابراين موضوع ايثار اهميت فراواني دارد، اين اهميت تا بدانجاست كه در مكتب تشيع، به عنوان يك امر ديني در سازمان بخشيدن به جوامع و دفاع ازجامعه زندگي جمعي در بعد اعتقادي و فرهنگي، نقش بسياري داشته است. هدف از ارائه اين مقاله شناساندن جاي گاه ايثار و فضليت آن در آموزه سياسي شيعه و تصريح آن جهت بالا بردن روحيه ايثار و ايثارگري در افراد و جامعه است.

دلايل مشروعيت ايثار و شهادت:
الف. آيات قرآن

عنواني است كه بر تلاش و مبارزه با دشمن اطلاق مي شود. اين كه » جهاد در راه خدا «گروهي ازمؤمنان با جان و مال خويش با خدا معامله مي كنند و درمقابل بذل جان و مال بهشت جاويدان الهي را دريافت مي كنند، بر چنين افرادي هم صدق مي كند . قبل از بررسي اين دليل چند نمونه از آيات قرآن را كه درباره ي جهاد با تعابير مختلفي وجود دارد، مي آوريم. اين آيات با توجه به اطلاقي كه دارند علاوه بر شهادت ناظر به عمليات استشهادي نيز مي باشند :"ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التورية و الانجيل و القرآن ومن اوفي به عهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم "( توبه/ 111 )
در اين آيه از معامله ي گروهي از مؤمنان با خدا سخن گفته شده كه "جان و مال خود را به خدا تقديم مي كنند و در مقابل بهشت جاويدان الهي را دريافت مي كنند" "در راه خدا مي جنگند، مي كشند و كشته مي شوند" اين دو تعبير وعنوان، شامل هر دو گروهي كه در سطرهاي پيشين معرفي كرديم، مي شود؛ هم كسي كه به قصد قربت به ميدان جهاد و شهادت قدم مي گذارد و به دست دشمن شهيد مي شود و هم كسي كه با همين انگيزه به مصاف با دشمن مي رود و براي نابودي جمعي از دشمنان اقدامي مي كند كه خودش هم در ضمن كشته مي شود. هر دو با خداوند عقدي منعقد مي كنند تا بر اساس آن جان و مال خود را با بهشت ابدي معامله كنند. بلكه مي توان صدق مفهوم» اشتراء «به معناي خريد جان و مال مؤمن توسط خداوند در برابربهشت( بروجردي ،سيد ابراهيم ،تفسيرجامع ، تهران: انتشارات صدر، چاپ سوم ، 1341 ش، ج 3، ص210 )را در عمليات استشهادي روشن تر يافت. چون حقيقتاً جانش را به خدا مي فروشد." و من الناس من يشري نفسه ابتغاء الله و الله رؤوف بالعباد ) "بقره/ 2-7 (
اين آيه نيز شبيه آيه ي قبلي است كه بعضي از انسان ها براي رضايت الهي جان خود را فدا مي كنند و به او واگذار مي نمايند.
"جاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون" )توبه/ 41 (
در اين آيه به همه ي مردم دستور مي دهد كه با اموال و جان هاي خودتان در راه خدا جهاد كنيد كه خير شما درآن است" "جهاد با مال و جان" نيز عنواني است كه بر هر دو گروه ياد شده، منطبق است. كسي كه به عمليات شهادت طلبانه اقدام مي كند، حقيقتاً در راه خدا مجاهده مي كند؛ هم انگيزه اش الهي است و هم هدفش ضربه زدن به دشمنان خدا و ياري دين اوست. اطلاق لفظ جهاد في سبيل الله شامل چنين فردي هم مي شود .
"ما كان لاهل المدينه و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلك بانهم لا يصيبهم ظما و لا نصب و لا مخمصه في سبيل الله و لا يطئون موطئاً يغيظ الكفار و لا ينالون من عدو نيلا الا كتب لهم به عمل صالح ان الله لا يضيع اجر المحسنين" ( توبه/ 12 )
در اين آيه ي مباركه از اين كه مسلمانان از دستور رسول خدا سرپيچي نموده و براي حفظ جان خود پيامبر را حمايت نكنند و بدين وسيله از جان آن حضرت چشم بپوشند، اظهار ناخشنودي شده و آن را زيبنده ي مسلمانان ندانسته است. سپس از پاداشي كه از ره گذر تحمل تشنگي، خستگي و گرسنگي درراه خدا ومقاومت دربرابر ضربات دشمن نصيب مسلمانان خواهد شد، سخن مي گويد. بديهي است وقتي كه مسلمانان مجاز نباشند براي حفظ جان خود، از جان پيامبر كه در معرض خطر قرار مي گيرد، بگذرند و موظف باشند براي حمايت از پيامبر فداكاري نموده و از جان خود بگذرند و مشكلات را تحمل نمايند، به طريق اولي چنين وظيفه اي را در راه حفظ دين و حمايت از راه و رسم پيامبر و هدف آن حضرت بر عهده دارند. پس جانبازي در راه دين خدا نه تنها مانعي ندارد، بلكه وظيفه ي مسلمانان بوده و از بهترين اعمال به شمار مي رود و يكي ازمصاديق بارز جانبازي درراه دين خدا انجام »عمليات استشهادي« براي ضربه زدن به دشمنان است. (بروجردي، همان، ص 222 )
»واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم ) « انفال/6 (
اين آيه به مسلمانان امر مي كند كه هر قدر توان داريد، ازنيروي انساني و ادوات جنگي تدارك ببينيد كه در برابر مشركان همواره مهيا باشيد( قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، دارالكتب الاسلاميه ، چاپ چهارم، 1371 ش، ج 1، ص49 ). دربعضي از روايات را توان تيراندازي و در بعضي ديگر دژهاي مستحكم معنا كرده اند (همان). در بعضي ديگر با رنگ سياه خضاب كردن محاسن معنا كرده اند( همان، ص50 ( روشن است كه روايات بيانگر بعضي از مصاديق» قوه« است كه متناسب با عصر نزول آيه مي باشد. "ترهبون به عدو الله و عدوكم" به منزله علت اين دستور يعني به منظور ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خود هميشه آماده باشيد برخي از فقهاء نتيجه گرفته اند كه هر چه، به آن ترساندن حاصل شود، خوب است. (مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1379 ق، جلد پنجم ) .
نتيجه آنكه، عناويني كه در آيات ياد شده مطرح است و درباره ي مجاهدان راه خدا به كار رفته مانند »جهاد با جان«، »معامله با خدا و خريدن بهشت و رضاي الهي دربرابر بذل جان« ، » آمادگي نظامي به منظور ايجاد رعب در دل دشمن« ،»ضرورت فداكاري وجان بازي در راه حمايت از پيامبر و دين خدا « همگي درباره ي كساني كه با قصد قربت مقابله با دشمنان دين خدا به عمليات استشهادي اقدام مي كنند، صادق است.

ب) روايات

علاوه بر آيات قرآن، روايات فراواني وجود دارد كه به روشني بر مشروعيت و فضيلت عمليات استشهادي دلالت مي كند. هم در منابع شيعي و هم درمنابع اهل سنت نمونه هاي فراواني را مي توان يافت. مسلمانان براي رسيدن به برترين نيكي ها كه شهادت در راه خداست، سراز پا نمي شناختند. امام صادق (ع) برترين جهاد را جهادي مي شمارد كه مركب شخص پي شود و خونش در راه خدا به زمين ريخته شود )حرعاملي، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ، ج 15 ، ص 112( پيامبراكرم(ص) نيز محبوب ترين قطره نزد خداي متعال را قطره ي خوني مي شمارد كه در راه خدا بر زمين مي ريزد: »ما من قطره احب الي الله عزّوجلّ من قطره دم في سبيل الله) «همان، ج 15 ، ص 114 (
اولياي دين نه تنها مردم را به دفاع از ايمان و اعتقاد و ارزش هاي ديني دعوت مي كردند، بلكه دفاع از جان و مال و ناموس را نيز لازم شمرده و حتي استقبال از خطر جاني را در راه دفاع از جان و ناموس و جان نزديكان نيكو شمرده و كسي را كه در اين عرصه كشته شود، شهيد خوانده اند »من قتل دون عياله فهو شهيد، من قتل دون ماله فهو بمنزله الشهيد « (همان، ج 15 ،ص121-122 )
از امام رضا(ع) سؤال كردند كسي كه در سفراهل وعيالش را به همراه دارد و عده اي به آنان طمع مي كنند، آيا بايد در دفاع از آنان بايستد هر چند بترسد كه به قيمت جانش تمام شود؟ حضرت فرمود: بله بايد بايستد و دفاع كند(همان، ج 15 ،ص 122 (
دسته ي ديگر احاديثي است كه از عشق وعلاقه ي اولياي الهي به شهادت سخن مي گويد از رسول خدا)ص( نقل شده كه فرمودند: »و الذي نفسي بيده لوددت اني اقتل في سبيل الله ثم احيا فاقتل ثم احيا فاقتل« قسم به كسي كه جانم در دست اوست، دوست داشتم كه در راه خدا كشته شوم، سپس زنده گردم، دوباره كشته شوم، بار ديگر زنده شوم و مجدداً كشته شوم. چه اين كه ازامام علي)ع(نيز نقل شده كه حضرت عشق و علاقه ي خود را به مرگ و شهادت بيش از علاقه ي كودك شيرخوار به پستان مادر توصيف نموده است:
» و الله لابن ابي طالب آنس بالموت من الطفل بثدي امه « ( نهج البلاغه، خطبة 5 )
شبيه اين جملات ازائمه واولياي ديگر نيزنقل شده است. امام حسين (ع) علاقه خود به شهادت را در قالب اين بيت ابراز فرمودند» :و ان يكن الابدان للموت انشئت فقتل امريء بالسيف في الله اجمل« اگر بدنها براي مرگ آفريده شده، پس كشته شدن انسان با شمشيردر راه خدا، بهتر و زيباتراست. شبيه اين جملات توسط اهل بيت و ياران امام حسين )ع( درشب عاشورا نيز ابراز شد. هنگامي كه امام بيعت خود را از اصحاب خود برداشت، يكي پس از ديگري با بيان جملاتي كه ازعشق به شهادت ناشي مي شد، به حضرتش ابراز وفاداري كردند. فرزندان عقيل از اين كه امام را در برابر دشمن تنها بگذارند، تبرّي جسته واظهار داشتند: »به خدا سوگند چنين نمي كنيم، جان و مال و خانواده ي خود را فداي تو مي كنيم و به همراه تو با دشمن مي جنگيم تا كشته شويم«. مسلم بن عوسجه نيز گفت» : هرگز از تو جدا نمي شوم، حتي اگر سلاح جنگي در اختيار نداشته باشم، دشمن را با سنگ مورد حمله قرار مي دهم تا با تو كشته شوم.« سعيد بن عبدالله حنفي نيز گفت: »به خدا سوگند اگر بدانم كه كشته مي شوم، سپس زنده مي گردم، آن گاه زنده زنده مرا مي سوزانند و خاكسترم را بر باد مي دهند، و هفتاد مرتبه اين حادثه تكرار مي شود، هرگز از تو جدا نمي شوم تا در راه تو كشته شوم، چرا چنين نكنم، در حالي كه يك مرتبه كشته خواهم شد و به كرامت ابدي خواهم رسيد.« ديگر اصحاب و اهل بيت آن حضرت نيزسخناني شبيه به آن را ابراز كردند(همان،ص 441 ). در روز عاشورا نيز با عمل خويش گفتار خود را مبني بر عشق به شهادت به اثبات رساندند.

مشروعيت ايثار و شهادت در آيين تشيع و سيرة امامان (ع) :

روشن تر و گوياتر از كلمات پيامبر اكرم)ص(و اولياي الهي، سيره ي آن بزرگواران به خصوص ائمه معصومين (ع) است كه دليل قاطعي بر مشروعيت و فضيلت شهادت طلبي است. بسياري از پيامبران الهي در راه احياي دين خدا در برابر مستكبران ايستادند و با علم به اين كه در اين راه جان خود را فدا خواهند كرد، عقب نشيني نكرده و شهادت درراه خدا را با افتخار در آغوش گرفتند، زكريا و يحيي دو پيامبرالهي درراه حراست ازارزش هاي الهي وحق وعدالت و دفاع ازبانوي صالح عصرخويش حضرت مريم(س) به دست يهوديان سركش به طرز فجيعي به شهادت رسيدند. پيامبر اسلام در جنگ ها چنان به قلب دشمن حمله مي كرد كه اصحاب آن حضرت بر جان او بيمناك مي شدند و به شهادت علي)ع( در كوران جنگ كه به پناهگاهي نياز داشتند، به آن حضرت متوسل شده و در پناه ايشان قرار مي گرفتند (طبري،محمد بن جرير، تاريخ طبري ، ترجمه ابوالقاسم پاينده،تهران: انتشارات اساطير، ج 4، ص153) چه اين كه امام علي(ع) نيز ازآغاز تا لحظه شهادت با مرگ زندگي مي كرد و در انتظار شهادت لحظه شماري مي نمود . در شب هجرت رسول خدا(ص)(ليله المبيت) به امر آن حضرت در بستر وي قرار گرفت تا پيامبر بتواند از آسيب دشمن در امان باشد بدون آنكه بداند به سلامت خواهد بود. (تاريخ يعقوبي، ج 2، ص39 (
علي(ع) به نقل يكي از مورخان اهل سنت مي فرمايد: در جنگ احد وقتي شايعه ي قتل رسول خدا(ص) پيچيد من كه مطمئن بودم پيامبر از جنگ نمي گريزد، هنگامي كه او را در جمع كشتگان نيافتم، فكر كردم شايد خداوند به خاطر رفتار ما او را به آسمان برده باشد، لذا تصميم گرفتم به جنگ ادامه دهم تا به شهادت برسم. غلاف شمشيرم را شكستم و شروع به جنگ كردم. دشمن كه مرا اين گونه مصمم ديد، راه مقابلم را گشود، ناگاه چشمم به رسول خدا افتاد كه روبه رويم ايستاده، فرمود: يا علي! تو چرا فرار نمي كني؟ عرض كردم: كجا روم و شما را تنها بگذارم، به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا كشته شوم يا خدا تو را پيروز گرداند (طبري، ج4 ،514). درهمين جنگ بود كه شمشير آن حضرت شكست و پيامبر شمشير خود» ذوالفقار« را به علي داد و جمله معروف »لا فتي الا علي و لا سيف الا ذوالفقار «ميان زمين و آسمان ندا داده شد.( مجلسي،علامه محمد باقر ، مجموعه رسايل اعتقادي، به كوشش سيد مهدي رجائي ، مشهد : بنياد پژوهش هاي اسلامي 1368 ش،ص 87)
وقتي آيه ي مباركه »أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لا يفتنون «(عنكبوت /1) نازل شد، از آن حضرت نقل شده كه مي دانستم در زمان رسول خدا فتنه اي رخ نخواهد داد و اين فتنه مربوط به بعد از وفات پيامبراست. درباره ي فتنه ازآن حضرت سؤال كردم وتوضيحاتي به من داد.عرض كردم: آيا شما درجنگ احد به من نويد شهادت نداديد؟ آيا من بايد زنده باشم و منتظرآن فتنه باشم؟ فرمود : تو آن زمان را درك خواهي كرد ولي پس از آن به فيض عظيم شهادت نايل خواهي شد(نهج البلاغه، خطبة156 (
ايثارگري هاي پيامبرعظيم الشأن اسلام)ص(وياران باوفايش، ايثارگري هاي حضرت سيدالشهداء)ع( و حضرت عباس)ع( درنهضت عاشورا، ايثارگري هاي ملت قهرمان ايران در دفاع مقدس، از نمونه هاي ايثار و جهاد هستند. همان طوركه خداوند درآيه 95 سوره نساء از منزلت ايثار و جهاد خبر مي دهد. »از خودگذشتگي، ايثارها و نثارهايي كه مسلمين در جنگ هاي صدر اسلام از خود نشان مي دادند، همگي برخاسته از تنبه و توجه آنان به جايگاه جهاد بوده است مطرح بودن عنوان بدريون ) كساني كه در اولين جنگ رسمي اسلام يعني بدر، شركت كرده بودند( به عنوان يكي از ملاك ها و معيارهاي فضيلت نيز ناشي از همين تنبه و توجه بوده است«. ايثار و شهادت، يكي از جلوه هاي با شكوه ايثار است كه در فرهنگ اسلامي ) به ويژه تشيع( جايگاه رفيعي دارد . و همواره در طول تاريخ بشريت، بستر صعود و تعالي انسان هاي بزرگي را فراهم كرده است. شهادت، اين مرگ پر افتخار، آرزوي ديرينه هر مؤمن راستين و پلكان شهود هر عارف مخلصي است . مولاي متقيان حضرت علي (ع) كه شهادتش، جهان را منقلب كرد، شهادت را چنين توصيف كرده است: »بهترين مرگ ها، كشته شدن در راه خدا است، قسم به آن كسي كه جان پسر ابي طالب در دست اوست، هزارضربه شمشير برمن آسان تر است، تا مرگ دربستردرغير طاعت پروردگار« )كتاني ،سليمان ،امام علي (ع ) پيشوا و پشتيبان ،ترجمه ونگارش سيد جواد هشترودي ، قم : موسسه انتشارات رسالت ،چاپ دوم ، 1355 ، ص 58) ايثار و زهد آنچه زاهد را به اين مقام رسانده، ايثار است. ايثار زاهد، از آن جا قابل تأمل است كه بر مبناي اخلاص بنا گرديده است. »زاهد از آن جهت ساده و بي تكلف و در كمال قناعت زندگي مي كند و برخود تنگ مي گيرد كه ديگران را به آسايش برساند. او آن چه دارد به نيازمندان مي بخشد زيرا قلب درد آشناي او آنگاه به نعمت هاي جهان دست مي يازد كه انسان نيازمندي نباشد. او از اين كه نيازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسايش برساند بيش از آن لذت مي برد كه خود بخورد و بپوشد واستراحت كند. او محروميت و گرسنگي و رنج و درد را از آن جهت تحمل مي كند كه ديگران برخوردار و بي دردسر زندگي كنند« ايثار و كرامت يكي از فضائل اخلاقي است كه فرد ايثارگر، شرايط احراز چنين فضيلتي را نصيب خويش مي سازد. استاد علامه »جوادي آملي« در تعريف» كريم« مي گويد: »روح بزرگوار و منزه از هر پستي را كريم گويند «ومولاي متقيان حضرت علي(ع) مي فرمايد: » الكرم اليثار العرض علي المال: يعني كريم با مال، ايثار آبرو مي كند«. ايثار و گذشت راهي است كه چه زن و چه مرد، مي توانند با طي آن، به كرامت برسند، پس اين راه، راهي است پيمودني. اگر كسي به مرز كرامت رسيد، عبادت هاي او هم، رنگ ديگر پيدا مي كند و روحاً كريم مي شود . ايثار و آبرو انسان هاي ايثارگر،نه تنها جان و مال ،بلكه آبروي خويش را در راه پاسداري و صيانت از عقيده گرو مي گذارند. اين ايثار به افراد به خصوصي نيز تعلق مي گيرد و براساس ميثاقي به وجود مي آيد كه ايثارگر، با خود و خداي خود بسته است. )يوسفي، عليرضا، ايثار،انتشارات حسين (ع ) ، 1382 ش ، ج 1، ص 122 ) ايثار در قرآن و كلام معصومين(ع) ، اصلي قرآني است كه علاوه بر چند آيه معروفي كه در اين باره گفته شده است، مصاديقي از آن در جاي جاي قرآن به چشم مي خورد. آياتي مثل»: و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا: « »وغذاي خود را با اين كه علاقه ونيازدارند، به مسكين و يتيم واسيرمي دهند.« در اين آيات، اشاره مستقيمي به ايثار نگرديده، اما به ملاك هايي كه ايثارازآنها برخوردار است، توجهي جدي به عمل آمده، ملاك هايي چون » دوست داشتني ترين چيز يا طعام براي بخشش. «انسان ها در ايثارقرآني، بر سر دو راهي انتخاب قرار دارند، آناني كه آخرت را بر دنيا ترجيح مي دهند، »ايثار مثبت «وكساني كه حيات دنيوي را بر آخرت، بر مي گزينند، به »ايثار منفي « دست مي زنند. بدين لحاظ، ايثاردرقرآن، به دو گونه »مثبت « و»منفي « بيان مي شود . معروف ترين آيه» ايثار مثبت« كه اصولاً به» آيه ايثار« شهرت دارد، آيه 9 سوره شريفه حشر است« (يوسفي ،همان، ص 128) كه مي فرمايد» : و يؤثرون علي انفسهم و لوكان بهم خصاصه « يعني: »وآنان را بر خودشان بر مي گزينند هر چند بدان محتاج باشند«. نظرهاي مختلفي نيزدر شأن نزول اين آيه نقل شده است: گروهي آن را به سبب ايثار »انصار «بر »مهاجران « مي دانند. عده اي آن را به حضرت علي)ع( و حضرت فاطمه(س) نسبت مي دهند، و برخي آن را مربوط به جنگ احد مي دانند. علامه طباطبايي، درباره تعدد اين روايات معتقد است» : ظاهراً همه اين روايات ازباب تطبيق آيه بر يك واقعه و داستان بوده، نه اين كه آيه تنها درباره فلان قصه نازل شده باشد.« به نظر مي رسد ، شأن نزول آيه ي ايثار، وجود مبارك حضرت علي (ع( است كه در كتب مختلفي بدان اشاره شده و مورد بحث قرارگرفته است. آيه 16 سوره شريفه »اعلي« به ايثار منفي پرداخته است. » تؤثرون الحياة الدنيا« يعني » شما زندگي دنيا را برآخرت ترجيح مي دهيد .«در ايثار منفي، برگزيدن دنيا به سبب زشتي ها، فناپذيري و اين كه انسان ها را به سوي سعادت راهنمايي نمي كند، مورد سرزنش قرار مي گيرد وگرنه، همه دنيا، زشتي و پليدي نيست. همين مفهوم در آيه38 شريفه» نازعات« و آيه 107 سوره شريفه »نحل « نيز بيان گرديده است . آنچه از منابع حديث شيعي از ايثار گفته شده صفات عالي انساني و برتري هايي است كه »ايثارگر« نسبت به سايرين دارد. امام باقر(ع) افراد ايثارگر را جزء آن سه گروهي مي دانند كه وارد بهشت خدا مي شوند. اميرالمؤمنين(ع) در»غررالحكم«صفات بي شماري براي ايثار و ايثارگر بيان مي كند، از جمله» : الايثار غاية الاحسان« ، يعني » ايثار، اوج نيكوكاري است .« » ايثار جان و مال براي سلامت دين «از جمله اموري است كه در احاديث ما بدان پرداخته شده است. (برازش ،عليرضا، مجموعه موضوعي نهج البلاغه و غررالحكم ، انتشارات ميقات ، 1361 ش، ج 1، ص 311 ) پيامبر اسلام(ص) از ايثار، به عنوان زبور پارسايي ياد مي كند. همچنين امام علي(ع) ايثار نفس را برمبناي صبر، توصيه مي فرمايد. در نهج البلاغه، مانند قرآن، به دو ايثار منفي و مثبت اشاره شده است. انسان هايي كه دنيا را بر آخرت ترجيح مي دهند، ايثار منفي، و آنان كه آخرت را بر دنيا برمي گزينند ايثار مثبت مي كنند. نمونه اي از» ايثار منفي « را در خطبه 110 و» ايثار مثبت« را در نامه 53 ، نهج البلاغه مي توان ملاحظه كرد. امام سجاد(ع)، در صحيفه سجاديه، از خداوند پوزش مي طلبد از اين كه اگر بينوايي از او چيزي خواسته و بر آن ايثار نكرده باشد. ايثار در زندگاني پيامبر(ص) وائمه طاهرين(ع) در وجود پيامبرعظيم الشأن اسلام(ص) سجاياي تمامي انبياء واولياء جمع است. حضرت محمد (ص) در قرآن كريم، اسوه حسنه، و در نزد عرفا، سروركائنات خوانده مي شود. )سيري در سيره نبوي ، انتشارات صدرا ، چاپ دوم ، 1354 ش ، ص 281) پيامبر گرامي اسلام(ص) رسالتي توأم با ايثار، پايداري و ايمان و يقين داشت؛ زيرا از ايمان و يقين نهفته در ضميرهمه بندگان خدا با خبر است . در زندگي پيامبر (ص)، ايثار حضرت خديجه(س) همسر باوفايش، در راه تبليغ و ترويج دين مبين اسلام، اهميت خاصي دارد. يكي از بزرگ ترين اهداف ائمه طاهرين(ع) »ايثار« بوده است. » ائمه طاهرين(ع) نور واحد هستند و هدف همه آنها يكي است، كه عبارت است از تلاش، كوشش، نثار و ايثار براي احياي دين و روشن نگه داشتن چراغ مكتب« اميرالمؤمنين علي(ع) به عنوان بزرگ ترين ايثارگر تاريخ، تا بدان جا پيش رفته كه آيه معروف ايثاردر شأن او و همسرش فاطمه(س) نازل شده است ، » ليله المبيت « يكي از نقاط درخشان ايثار حضرت علي)ع( است. امام حسن)ع( منبع لطف و سخا و كرم و مهرباني است. او همواره با ايثار مال، مستمندان را مي نوازد. در مكتب اباعبدالله)ع( بالاترين مراتب ايثار، تعريف شده است. در اين آيين، ايثار راهي است مقدس به سوي وصال معشوق. امام مهدي (عج ) در طول غيبت صغري- كه مردم در تنگدستي به سر مي بردند - از ايثار مال دريغ نمي ورزيدند. ياران ايشان از ايثارگراني هستند كه نويد حضور درخشان شان را ائمه پيشين داده بودند. در كتاب »كمال الدين و تمام النعمه« ازشيخ صدوق (قدس سره) از اين انسانهاي ايثارگر كه قلب هايي استوارتر از پاره هاي آهن دارند، به نيكي ياد شده است . در مكتب تشيع ايثار و شهادت تنها منحصر به مردان نبوده بلكه بانوان گرانقدر اسلام نيز در اين عرصه گامهاي بزرگي برداشتند. يكي از ويژگي هاي حضرت خديجه (س) اين بود كه بر اثر تدبير و كوشش در تجارت و امور اقتصادي، از ثروتمندان بي نظير عصر خود بود. او در راه تحقق آرمان هاي اسلام، همه ثروت خود را انفاق كرد، ثروت حضرت خديجه)س( براي پيشبرد اسلام، بسيار مفيد و مهم بود، تا آنجا كه پيامبر)ص(فرمود »: ما نفعني مال قط مثل ما نفعني مال خديجه:« » هيچ ثروتي هرگز مرا آن گونه سود نبخشيد كه ثروت خديجه(س) به من سود بخشيد.« حضرت فاطمه(س) فرزند بهترين بندگان خدا،وهمسر بزرگ ترين ايثارگر تاريخ، خود ميراث دار اين گوهر گرانبهاست . آنهايي كه زندگي سراسرعشق و ايثار اين بانوي بزرگ جهان اسلام را بررسي مي كنند،هنوز نتوانسته اند ابعاد مختلف ايثاردرزندگي پرافتخار او را به نگارش درآورند. از نمونه هاي ايثار اين بزرگ بانوي اسلام، مي توان ايثار در شب عروسي ايشان كه پيراهن نوي خود را به سائلي داد ونيز دستبند و پرده ي خانه خود را به فقرا ايثار كرد به خاطر آورد. حماسه كربلا، برآيندي است ازايثار وجانبازي زنان ومردان بزرگواري كه جز لبيك حسين)ع(چيز ديگري در سر ندارند. حضرت زينب)س( شيرزني است كه پس ازشهادت امام حسين)ع(، اين قافله عشق را رهبري كرد. كوفيان كه ايثار و شجاعت حضرت علي)ع( را مي شناختند اكنون دختر قهرمان او را مي ديدند كه با چنين پشتوانه اي رسالت خويش را به انجام مي رساند. پس از رسول گرامي اسلام)ص( فرهنگ متعالي» ايثار« در چهره هاي درخشان پيروان اسلام متبلور شد. ياسر و سميه كه پيامبر (ص) در مورد آنان فرمود» : اي آل ياسر! بردبار باشيد، وعدگاه شما بهشت است.« حمزه كه شهادتش در جنگ احد، پيامبر)ص( را سخت متأثر كرد. جعفر طيار، برادر رشيد حضرت علي)ع( كه همه چيزش را وقف اسلام كرده بود، در جنگ » موته « شركت كرد و با قطع هر دودستش، به جمع نوراني جانبازان اسلام پيوست. عمار، در دوران خلافت امير المؤمنين علي)ع( بود كه در ركاب آن حضرت با متجاوزان و پيمان شكنان جنگيد و عاقبت هم در همان جبهه شربت شهادت نوشيد. ابوذر يار باوفاي پيامبر)ص(، چهارمين يا پنجمين نفري است كه اسلام آورد ودر راه حفظ، ترويج و تبليغ آن، ازجان دست شست وعاقبت جان عزيزش را در اين راه، ايثار كرد. سلمان فارسي كه امام جعفر صادق )ع( ازرشادتها وايثارهاي اين يار صديق ووفادار پيامبر)ص ( بسيار ياد مي كرد، نيز از جمله اين بزرگان بود.
مولي علي عليه السلام براي افطار سه صاع جو از دوست يهودي خود كه در مدينه زندگي مي كرد، قرض گرفت و فاطمه زهرا (سلام اللَّه عليها) روز نخست يك صاع آن را آرد كرده وجهت افطار آماده نمود. در اين هنگام مسكيني وارد شد و آنها با آنكه خود به طعام نيازمند بودند، آن را به وي بخشيدند، شام دوم به هنگام افطار، يتيمي تقاضاي طعام نمود و سومين شب، اسيري كه كافر بود، تقاضاي طعام كرد، و آنها، اين يتيم و اسير را بر خود مقدم داشتند وصبح روز چهارم، چون پيامبر صلي اللَّه عليه وآله اهل بيت را در حال گرسنگي ديد، جبرائيل نازل شد وآيات سوره انسان را درباره اهل بيت عليهم السلام نازل كرد: (ويطْعمونَ الطَّعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و أَسيراً، إِنَّما نُطْعمكُم لوجه اللّه لا نُرِيد منْكُم جزاء و لا شُكُوراً)؛ يعني آنان به نذر خود وفا كرده و طعامشان را به رغم علاقه اي كه به آن دارند، به مسكين، يتيم واسير مي بخشند و مي گويند شما را براي وجه خدا اطعام كرده، از شما پاداش و سپاس نمي خواهيم.(يوسفي، همان ، ص 150 ) اطعام افطار در سه روز متوالي، بدون شك يكي از برجست هترين مصاديق والگوهاي مشاركت اجتماعي است، نكته مهمتر، تعبير ومعنايي است كه اطعام كنندگان از رفتار خود دارند، آنها، عمل خود را بر محور خود يا منافع شخصي شان تبيين نمي كنند. بيان آنان در تبيين رفتار اين است : شما را به قصد وجه الهي اطعام كرديم و از شما هيچ جزا يا سپاسي نمي خواهيم. اين بيان الگو و اسوه اي از رفتار را نشان مي دهد كه در اوج ايثار وگذر از منافع مادي اقتصادي يا شئون و منزلت هاي اجتماعي است و بلكه در اوج گذر از خود مي باشد و در عين حال، ازبرجسته ترين مصاديق تعامل و مشاركت اجتماعي است .(يوسفي، همان ، ص 151( پيامبر(ص) با هجرت از مكه، جامعه مدني را تشكيل داد، در اين جامعه، انسانها گرگ هايي نيستند كه در يك محاسبه عقلاني ناگزير به همكاري و مشاركت با يكديگر تن دردهند . در اين جامعه، انسانها براي غلبه بر خود وگذر از خويشتن دنيوي، وبلكه خويشتن هاي محدود و مقيد به تعامل وهمكاري م يپردازند و در اين مسير از يكديگر سبقت مي گيرند . در فرهنگ اسلامي اين نوع از تعامل، نه تنها غيرعقلاني نيست بلكه در يك بستر ومسير كاملاً عقلاني شكل گرفته و تنظيم مي شد. عاقلانه ترين نوع رفتار در اين ميدان مربوط به كساني است كه در مسير ايثار و گذشت، از هستي و جان خود عبور كرده و به فيض شهادت نايل مي شوند. از رسول خدا صلي اللَّه عليه وآله درباره خصلتهاي شهيد روايت شده است كه با ريختن اولين قطره خون او بر زمين، همه گناهانش بخشيده مي شود و نظر به وجه اللَّه مي كند،(حر عاملي، همان، ص 160) اوهمچنين روايت شده است كه فوق هر نيكي نيكي اي است،تا آنجا كه انسان در راه خداوند كشته شود، برتر از آن نيكي نيست. (همان، ص 170(
مي توان گفت درقرآن تنها آيه اي كه در آن بر مقتول في سبيل الله» شهيد« اطلاق شده، اين آيه است : و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا.
جمهور مفسران فريقين در اين آيه »شهدا « را به مقتول في سبيل الله تفسير كرده اند. ازابن عباس نقل شده كه در آيه فوق از »النبيين « حضرت محمد (ص) اراده شده و مقصود از» الصديقين « حضرت علي و حضرت جعفر و حضرت حمزه و حضرت امام حسن و امام حسين عليهم السلام، هستند.(همان، ص181 (
امام حسين)ع( هنگام خروج از مدينه به بانگ بلند اعلام كرد كه هدف من از اين رستاخيز، نه بر پا ساختن آشوبي اجتماعي است و نه ادعاي قدرت و اكتسابي است؛ تنها مي باشد كه تمام هويت » امر به معروف و نهي ازمنكرواصلاح دين جدم« هدف من اسلامي جامعه درگرو آن است. (نجمي ، محمد صادق ، زمينه هاي اعتقادي ، سياسي و اجتماعي در نهضت عاشورا از ديدگاه حسين بن علي (ع) ، مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، دفتر سوم، ص 355(

جايگاه ايثار و شهادت در مكتب تشيع:

ازجمله نمادهاي فرهنگي سياسي شيعه، كه در گسترش آن نقش مؤثري داشته است ، ايدئولوژي منحصر به فرد آن بود. ايدئولوژي كه كانون آن ايثار و شهادت در مبارزه با ظلم و بي عدالتي است. در رأس اين ايدئولوژي ائمه معصومين(ع) عالمان شيعي و روحانيون و ديگر بزرگان ديني قرار داشتند. در واقع روحيه ايثار و شهادت طلبي در مكتب شيعه، يكي از ارزش هاي سياسي و اعتقادي شيعيان است. شيعه اعتقاد خاصي به شهادت دارد. با مروري بر تاريخ زندگاني ائمه(عليهم السلام) مي بينيم كه تمامي آن ها به دست دشمنان، مقتول يا مسموم شده اند. اين ارزش بزرگ، با نام حسين بن علي)عليه السلام( در فرهنگ سياسي تشيع آميخته شده است و شيعيان لقب سيدالشهداء را براي او از هركس ديگري مناسب تر مي دانند؛ زيرا شهيد با ايثار قطرات خونش در پيكر جامعه، خونگرم و زنده اي را به جريان مي اندازد وراه خدا را باز مي كند و سدها و موانع را برمي دارد. ) مطهري، مرتضي، شهيد و شهادت تهران: انتشارات صدرا، 1366 ، ص 11 )
شهادت نقش بسيار حساسي در تاريخ تشيع و امت شيعي دارد. اين امر از ابتداي ظهور شيعه تاكنون وجود داشته است. شايد به همين جهت بوده است كه بسياري از اسلام شناسان غير مسلمان، به علت تشويق شيعه به جهاد با جان جهت برقراري و دفاع از حق و حقيقت و به علت علاقه فراوان شيعيان براي استقرار عدل و ريشه كني ظلم و به علت فداكاري همه جانبه رهبران شيعي، شيعيان را فنائيك، و مكتب تشيع را بنيادگرا معرفي مي كنند. )عنايت، حميد،انديشه سياسي در اسلام معاصر، ترجمه بهاالدين خرمشاهي، تهران:انتشارات خوارزمي، 1362 ش،ص 312 )
عدالت در بسترسازي تحقق ايثارو شهادت در آيين شيعه نقش زيادي داشته است . از نظر شيعه احراز عدالت براي تصدي مسئوليت هاي اجتماعي مانند حكومت، امامت جمعه و جماعت، قضاوت و... لازم است. شيعيان، امامان معصوم(عليهم السلام) را بارزترين مصداق عدالت مي دانند. پذيرش اصل عدل، همواره زمينه ساز حركت هاي عدالت خواهانه در ميان شيعيان بوده است.
ايثار وشهادت به مفهوم گسترده ي آن)جان نثاري( ويژه ي مكاتب مذهبي و اديان و حتي اسلام و تشيع نيست. ولي آن اندازه ارج و اهميتي كه اسلام و به ويژه تشيع براي آن در دفاع از حق و حقيقت قائل است، در ساير بينش ها ديده نمي شود. چه آنكه شهادت نقش بسيار حساسي در تاريخ تشيع وتقويت و تثبيت مباني اين آئين الهي ازبدو ظهور تا مقطع كنوني ايفا نموده است.
نيم نگاهي به تاريخ صدراسلام و به ويژه دوران پس از رحلت پيامبر كه در بر دارنده ي بزرگترين حادثه ي شهادت طلبانه در پهنه ي تاريخ اسلام است، كاربرد و كارآمدي شناخت ايثار و شهادت را به تصوير مي كشد: پس از شهادت امام علي (ع) كه خلافت اسلامي و پايگاه تربيت انساني به دست كساني چون معاويه بن ابي سفيان افتاد و حيله هاي مشهور عمروعاص در كنار اموال سرشار معاويه كارگر افتاد و خلقي بسيار را فريفت، تنها وظيفه اين بود كه به هر وسيله ي ممكن، حيله ها نمايانده وخيانت ها شناسانده شوند و سلطنت شوم اموي و دستگاه پليد معاويه رسوا گردد. امام حسن)ع( با سنجش دقيق اوضاع به اين نتيجه رسيد كه از قيام و نهضت در آن مقطع زمان خود داري كند چه آنكه فداكاري و حتي شهادت او آنچنان تاثيري در پيروزي وغلبه» حقيقت مغلوب« بر»فريب غالب« نداشت. )مطهري ، مرتضي ، حماسه حسيني، انتشارات صدرا، ج 2، چاپ چهارم، 1366 ش، ص 98) زيرا شهادت نيز مانند بسياري از پديده ها، زمينه ي مساعد مي خواهد تا بتواند از قالب يك شهامت و اخلاص فردي درآيد و شكل يك پديده ي اجتماعي موثر به خود گيرد و خون شهيد در رگ ديگر مردم حيات و زندگاني بيافريند. دوران يزيد اما شرايط به گونه اي دگرگون شد كه با اعمال پليد خليفه، پرده از فريب غالب افتاد و حقيقت از انزوا نسبتا خارج شد. اما اين خروج كامل شهامتي را مي طلبيد تا با قيام قاطع خود، حقانيت حقيقت را به رخ مردم ظاهر بيني بكشد كه برخي به دليل ناداني تن به اسارت سپرده بودند و برخي ديگر در اثر انحراف و انحطاط اجتماع هويت خود را از كف داده و در نتيجه زوال اقتدار در برابر ساختار قدرت سياسي را رقم زده بودند. عجيب اين كه استقبال از شهادت و گذشت و ايثار امام حسين(ع) نشان داد كه مي توان همه اين ها را كه رمز عزت يك ملت است، با فداكاري منطبق با شرايط زمان اصلاح نمود .آموزه هاي اسلامي و ادبيات شيعه به شهادت بسان عاملي پويا مي نگرند كه هرگاه جامعه اي دچار انحطاط گردد چونان محركي در جهت بالندگي مجدد آن عمل نموده و زمينه بسيج همگان در راستاي نيل به اين هدف مقدس را فراهم مي سازد. البته نبايد از نظر دور داشت كه ميزان بالندگي و پويايي ناشي از فرآيند شهادت با شرايط و فضاي اجتماعي سياسي جامعه ارتباط مستقيم دارد) مطهري ، همان، ص102 (با نگاهي به ادبيات منثور و منظوم عاشورا در دوره هاي گوناگون تاريخي- اجتماعي مي توان رابطه اي متقابل و متعامل ميان رويكردها و قرائت هاي عاشورا با وضع اجتم اعي- سياسي ويژه هر دوره را باز شناخت، به گونه اي كه اين وضعيت ويژه، گفتمان مسلط و غالبي را در قرائت ها و روايت هاي عاشورايي آن دوره باز تاب مي بخشد . در دوره هايي كه جامعه اسلامي، جامعه اي سياسي وكنش گر به لحاظ اجتماعي است، قرائت و ادبيات عاشورا صبغه اي سياسي و فعال به خود گرفته و وجه مبارزه جويانه و حماسي عاشورا، شاخصه فرهنگ مكتوب يا شفاهي مي گردد و در شرايطي كه به هر دليل و سبب اجتماعي – تاريخي، جامعه غير سياسي مي گردد، وجه فاجعه بار، غم انگيز، سوگوارانه و منفعلانه بر جنبه پويا و زاينده شهادت و واقعه عاشورا برجسته مي شود.
در اصل، برداشت سياسي از واقعه ي ايثارگري و شهادت طلبي در هر عصر و دوران مي تواند به اين پديده نادر پويايي لازم را بخشيده و در راستاي تحرك فكري حاشيه نشينان و منفعلاني كه به روز مرگي خو گرفته اند،كارآمد واقع شود. ازاين زاويه گريه وعزاداراي و بزرگداشت ياد و خاطره شهدا نه به عنوان يك برداشت معنوي، بلكه به عنوان يك اقدام سياسي مي تواند مورد بهره برداري قرار گيرد و ضرورت اين تلقي و رويكرد را مي توان از جملات مختلف امام حسين (ع) كه در راستاي تبيين هدف قيام و حركت شهادت طلبانه خود ايراد نموده، استنباط و برداشت نمود. ( فريشلر، كورت ، امام حسين و ايران، ترجمه ذبيح الله منضوري، تهران : انتشارات جاويد، 1351 ش ، ص262 (به عنوان نمونه در يكي از جملات نقل شده از آن حضرت كه در بر دارنده فلسفه شهادت طلبي اگر دين نداريد پس در امر »ان لم يكن لكم دين فكونوا احرارا في دنياكم« : اوست آمده دنياي خود آزادمرد باشيد.
قيام عاشورا و استقبال از شهادت به خوبي آميختگي دو مقوله ي آزادي دروني و بيروني از يك سو و مقدم بودن آزادگي بر دين داري از سوي ديگر را آشكار و به اثبات رساند و با اين قيام، شهادت درحد يك عنصر عزت آفرين و نجات بخش جلوه گر شد.
بنابراين رمز موفقيت برق آساي آيين شيعه در رسيدن به اهداف خود و گشودن قلب هاي انسان هاي شيفته ي حقيقت" فرهنگ ايثار و شهادت طلبي" دراين مكتب است . درمكتبي كه جهاد در راه خدا پلي براي رسيدن به» احدي الحسنيين« است، شكست معنا و مفهومي ندارد. مكتبي كه بتواند پيروانش را به گونه اي تربيت كند كه نبرد با دشمن و كشته شدن را رسيدن به سعادت ابدي بدانند، از هيچ قدرتي هراس نخواهد داشت و هيچ مانعي قادر نخواهد بود او را از رسيدن به اهدافش باز دارد و در ميانه ي راه متوقف سازد. تعاليم اعتقادي شيعه منطبق بر فطرت پاك انساني است؛ ازاين رو هر قدرتي كه مانع رسيدن اين تعاليم به مخاطبانش شود، با چنين روحيه اي از ميان برداشته مي شود . مذهب تشيع هيچ گاه به ضرب شمشير در جهان پيش نرفته، اين مكتب آن قدر تعاليم و ارزش هاي انساني دارد كه دل هاي پاك را به خود جلب و جذب كند، و نيازي ندارد كه به زور سرنيزه بر مردم حكم )مطهري ، حماسه حسيني، ص 122 ( وجود روح ايثار و شهادت طلبي در مسلمانان صدر اسلام همچون مقداد و ابوذركه بيشتر به آيين شيعي گرايش داشتند، حكايت از آن دارد كه آنان با رضايت كامل و عشق و علاقه پيرو اين مكتب بودند، هي چگاه كسي با اجبار، دل درگرو مكتب و آييني نمي سپارد و براي آن جان فشاني نمي كند. مخالفان شيعه به خوبي اين رمز پيروزي را شناسايي كرده و در طول تاريخ تلاش كردند، مردم را از اين فرهنگ رهايي بخش جدا سازند . وچه بسا كه براي جدا كردن شيعيان از فرهنگ جهاد و شهادت اتهام اتي را مطرح كرده اند .تا شايد عالمان شيعي سخن از جهاد و مبارزه به ميان نياورند. چنان كه بعضي از ساده لوحان و به اصطلاح روشنفكران در اين دام گرفتار آمدند. آن چنان كه حاكمان ستمگر اموي و عباسي كه به ، چيزي جز رياست و قدرت نمي انديشيدند، و در مبارزه با انديشه هاي شيعي " حرمت مبارزه با حكومت " را حتي اگر حاكم، جائر و ستمگر باشد، ساختند و پرداختند روحانيان بي هويت را براي ترويج آن به كار گرفتند). قادري ، حاتم، ملاحظاتي پيرامون تفهيم و انتقال پيام عاشورا،مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، ص 321)
مبارزه ي حاكمان جائر با مكتب سالار شهيدان حسين بن علي(ع) و همه ي مظاهر آن به خوبي نشان گر آن است كه دشمن به خوبي از رمز موفقيت مسلمين آگاه شده و تمام تلاش خود را براي مقابله با آن به كار بسته است. روزي امويان نهضت عاشورا را" خروج عليه اميرالمؤمنين يزيد" خواندند تا مردم را فريب دهند و بتوانند كاروان حسيني را سركوب كنند. (طبري،ج 4، ص 296) روز ديگر عباسيان به منظور از بين بردن كانون جهاد و مبارزه عليه ظلم و بي عدالتي، قبر مطهر آن حضرت را منهدم كرده و حريم حرم مطهر را شخم زدند (همان، ج 4،ص185) روزي ديگر با ايجاد اختلاف و نزاع ميان مسلمانان ، به قتل شيعيان و عزاداران حسيني پرداختند و خود پشت صحنه به رقص و پايكوبي پرداختند. (ابن اثير،عزالدين ابي الحسن، تحقيق علي شيري، دار احياء التراث العربي ،1408 ه ق. 1989 م. بيروت لندن،ج9 ، 208 )روزي ديگر استعمارگران و چپاول گران عالم به ريشه كن كردن مظاهر نهضت حسيني پرداخته و از برگزاري هر مجلس و محفل عزاداري ممانعت به عمل آوردند و توسط ايادي خود هم چون رضاخان ميرپنج در ايران، آتاترك در تركيه و امين الله خان در افغانستان با شعاير مذهبي به مبارزه برخاستند(مكي،ج 6،ص 279). روز ديگر در سرزمين هاي اشغالي فلسطين صهيونيست ها كنگره ي شيعه شناسي ، تشكيل داده و خواستار مبارزه با مظاهر نهضت حسيني و فرهنگ شهادت از يك سو و جلوگيري از گسترش فرهنگ انتظار ظهور مهدي موعود(عج) از سوي ديگر شدند.

عاشورا، الگوي ايثار و شهادت در مكتب تشيع:

طرح حادثه ي عاشورا به عنوان چكيده ي ايثار و شهادت در آيين تشيع، به لحاظ تاثير گذاري حركت شهادت طلبانه امام حسين )ع( در برانگيختن مقاومت مسلمين در برابر انحرافات آتي در جهان اسلام، همواره زمينه ساز اقداماتي در راستاي تشويش و تحريف اين قيام حق طلبانه گشته است. در واقع نهضت عاشورا يكي از مهم ترين نمادهاي شيعه از جمله آثار نهضت »: درراه ايثاروشهادت است. علّامه محمد تقي جعفري مي نويسد عاشورا عدم جواز مسامحه با مخالفان دين و ارزش هاي ديني به بهانه نبودن احساس قدرت مي باشد. در حقيقت، از اين داستان نتيجه مي گيريم كه قدرت، احراز نمي خواهد، ناتواني احراز مي خواهد .(علامه جعفري ، محمد تقي ، نيايش امام حسين (ع) ، بي نا ، بي تا، ص 451 )
از اين رو، عاشورا به اين دليل كه تنها واقعه اي است كه طي آن يكي از ائمه معصومان(عليهم السلام) همراه با ياران و بسياري از اهل بيتش به شكلي خاص و منحصر به فرد، كه برانگيزاننده احساس و عواطف انساني است، به شهادت مي رسند، جايگاهي ويژه و نمادين در فرهنگ تشيع دارد و منشأ بسياري از قيام ها و حركت هاي انقلابي و خونين در تاريخ شيعه محسوب مي شود. تأكيدها و سفارش هاي ائمه(عليهم السلام ) بر بزرگداشت ياد و خاطره حادثه عاشورا، موجب گسترش فرهنگ ايثار و شهادت در ميان شيعيان شده است.
ماجراي نهضت امام حسين(ع) در كربلا و وضعيت اهل بيت واصحاب ايشان وعشق به شهادت در راه خدا و استقبال از آن با علم به شهادت و خوشحالي آنان در شب عاشورا همگي گواه صادقي است بر مشروعيت و فضيلت شهادت طلبي و استقبال از مرگ . در بسياري از موارد ياد شده با اطمينان مي توان گفت كه آن بزرگواران خود در سلسله ي علل و اسباب شهادت خويش قرار دارند، و شايد مهم ترين علت و سبب مرگ و شهادت آنان، رفتارشان و شيفتگي شان از شهادت باشد. حتي يكي از تحليل هاي قوي و معتبر از قيام ابا عبدالله(ع( اين است كه آن حضرت چون مي دانست با حيات خود نمي تواند اسلام را از خطر حكومت بن ياميه نجات دهد، با مرگ و شهادت خويش اين مهم را تحقق بخشيد و مشعل هدايت بشر و اسوه ي مبارزه با ظلم و بي عدالتي شد.
بدينگونه همان طور كه امام حسين)عليه السلام(با شهادت خود و استقبال از مرگ وترك لذات دنيا توانست انسان ها را از غفلت و سكوت و رخوت به صحنه بكشاند، تكرار اين روند در جوامع خفته و بي تفاوت نسبت به امور اجتماعي و سياسي خود قادر به ايجاد حركتي موج مانند خواهد بود كه بر خورد آن به افكار عمومي تكاني در آن ايجاد خواهد كرد و حاشيه نشيني در هر حالتي را زيبنده و شايسته مقام انساني نمي داند . ماهيت نهضت عاشورا، احياي دين بود و خط مشي امام حسين)ع( براي تحقق احياي دين و اصلاح امت و عدالت طلبي كه هويت امت اسلامي را تشكيل مي داد، شهادت بود و راهي جز آن براي باز گرداندن هويت به امت وجود نداشت؛ چه آنكه جامعه ي اسلامي آنچنان تحريف شده و دگرگونه بودكه امام حتي به فرض پيروزي و غلبه بر يزيد به قدري گرفتار مسايل داخلي مي شد كه هدف اصلي نهضت كه احياي دين بود، به انجام نمي رسيد. دوران پنج ساله ي حكومت علي بن ابي طالب(ع) كه يكسره صرف جنگ هاي داخلي شد ثابت كرده بود كه دامنه انحراف به قدري گسترده است كه ابزارهاي متعارف قادر به تصحيح اين روند نيست. هدف، اسلام و حاكميت دوباره آن بر جامعه بود. اگر فداكاري و ايثار و شهادت طلبي تاكتيك بود، استراتژي و هدف نهايي استقرار دين و دميدن روح اسلام به پيكره مرده جامعه بود. از همين جا تفاوت اقدام سيد الشهدا و عناصر ديگري نظير عبد ا... بن زبير كه هر دو بر عليه ظلم يزيد شورش كردند، مشخص مي گردد و آن اين كه امام با عنايت به هدفي كه دنبال مي كرد خود را سپر كعبه-كه مظهر هويت اسلامي است- نمود ولي عبد ا... بن زبير، كعبه را سپر حفظ خود قرار داد.
فداكاري امام حسين(عليه السلام) با هدف اعاده ي حيثيت از جامعه اي كه به نام دين به ذلت كشيده شد، از نظرآزادگان هويت جوي جهان ، پنهان نمانده است و ازاين رو توفيق در غلبه بر استعمار و رهايي ملت خويش را در باز گرداندن هويت ملي به جامعه جستجو نموده اند. به عنوان نمونه مهاتما گاندي – رهبر و مصلح استعمار شكن هند كه در سال 1948 م ترور شد واز دنيا رفت - درباره نهضت عاشورا چنين مي گويد: من براي مردم هند، چيز تازه اي نياوردم، فقط نتيجه اي كه از مطالعات و تحقيقات درباره زندگي قهرمانان كربلا بدست آورده بودم را ارمغان ملت هند نمودم. اگر بخواهيم هند را نجات دهيم، واجب است همه ما راهي را بپيمائيم كه حسين بن علي(عليه اسلام ) پيمود . (فرهنگ عاشورا ، قم ، نشر معروف ، چاپ پنجم ، 1380 ش،ص( 98
امام حسين (ع) در هنگام حركت به سوي كربلا اشعاري را مي خواند، كه نقل شده پدر بزرگوارشان هم همين اشعار را گاهي مي خواندند » : اگر چه دنيا زيبايي ها و دوست داشتني هايي دارد، دنيا آدم را به طرف خودش مي كشد، اما خانه پاداش الهي، خانه آخرت، خيلي از دنيا زيباتر و جذّاب تر است، خيلي از دنيا بالاتر وعاليتر است.«
»اگر مال دنيا را آخر كار بايد گذاشت و رفت، پس چرا انسان آن را در راه خدا انفاق نكند، و اگر اين بدنهاي ما ساخته شده است كه در آخر كار بميرد، پس چرا در راه خدا با شمشير قطعه قطعه نشود«. ( علامه جعفري، همان ، ص 453 )
و چنين نگرشي به مفهوم » شهادت« خود نيروي محركه اي است براي انسان معتقد به » شهادت « براي پيش رفتن براي طي مسير و براي رسيدن به اهداف عاليه انسانيت .و راه » شهادت« هميشه براي مسلمانان باز است، هرچند تنورجهاد و نبرد درراه دفاع از اسلام گاه شعله ور است و گاه خاموش، اما مقام و موقعيت» شهادت« ثابت است و چيزي نيست كه دستخوش متغيرهاي بيروني شود . از امام چهارم (ع) نقل شده است كه فرمودند : شيعيان ما همه از صديقين و شهداء هستند.

آموزه فرهنگي شيعه در ايثار و شهادت

به باور شيعه، حسين(عليه السلام) الگوي عزت و سر بلندي براي همه آزادي خواهان جهان است و آنچه از منفعت در جريان قيام و ايستادگي وي در برابر وضعيت نابهنجار اجتماعي –سياسي زمان خويش عايد آن عصر و دوران شد، چونان ميراثي گرانبها در هميشه تاريخ اسلام و بلكه جهان باقي وجاويدان است.
در همين رابطه براي تبيين و روشن شدن مطلب به بخشي از سخنان حضرت، خطاب به وليد بن عتبه- استاندار مدينه-مي پردازيم؛ آنجا كه مي فرمايد: اما يزيدي كه تو از من براي او بيعت مي طلبي، مردي شراب خوار است و دستش به خون افراد بي گناه آلوده شده، او حريم دستورات الهي را در هم شكسته وآشكارا مرتكب فسق مي شود؛ بنابراين مثل من با مثل اين يزيد بيعت نمي كند( مطهري، حماسه حسيني، همان، ص 151 ) امام حسين (ع) در اين فراز از سخنان خود، همه انسان ها در همه اعصار را مورد خطاب قرار داده، مي فرمايد كه قيام و حركت اعتراضي من اختصاص به زمان خود ندارد، بلكه در هر عصر و دوراني كه فردي با مشخصات و ويژگي هاي يزيد در صحنه روزگار پديدار شود بايد افرادي حسين وار قيام نمايند و در واقع امام با اين گفتار مسؤوليت بس بزرگي بر عهده ي همه انسان ها قرار داده و تكليف آن ها كه در واقع نفع و سود آنان را در بر دارد را معين فرموده است.
از همين جا عظمت كار امام حسين(ع) به عنوان بزرگترين شهادت طلب تاريخ بشريت، مشخص و آشكار مي گردد كه در بيان كورت فريشلر– محقق و نويسنده آلماني– بدين گونه انعكاس يافته است: بزرگترين محمل)يا علتي( كه فاجعه ي قتل حسين(عليه السلام ) را بزرگ كرده اين است كه قيام او براي حفظ جان صورت نگرفت و منظور مادي هم در آن نبود و حتي حسين(عليه السلام) علاقه نداشت با اين فداكاري، نام خود را باقي بگذارد. ديگران نام او را حفظ كردند و باقي گذاشتند.
در آيين شيعه ايثار و شهادت، مجموعه اي از اعتقادات و آموزه هايي است كه باعث شكل گيري روحيه ي شجاعت ، مبارزه و جهاد در راه خداي متعال و نهايتاً كشته شدن در راه ايمان و عقيده است . محور اصلي اين فرهنگ نيز همان شهيد و انگيزه هاي متقن و مقدسي است كه او را به سمت شهادت طلبي سوق مي دهد.
اما مخالفان، نهضت شهاد تطلبي شيعيان و مسلمانان را تروريسم مي خوانند تا با فريب افكار عمومي، بتوانند آنان را قتل عام كنند. منطق امروز استكبار جهاني كاملا بر منطق امويان در كشتار كاروان حسيني در سال 61 هجري منطبق است . آن روز شهادت طلبي حسينيان را خروج عليه حكومت مشروع خوانده و آنان را متهم به خروج از اسلام مي كردند، امروز نيز شهاد تطلبان پيرو امام حسين(ع) را تروريست مي خوانند كه با ترور بي گناهان، حقوق بشر و آزادي و عدالت- كه به ادعاي آنان اصول اخلاق آمريكايي است- را زير سؤال مي برند! در كربلا امام حسين)ع( و ياران باوفايش با علم و آگاهي از اين كه در برابر دشمن تا دندان مسلح به شهادت خواهند رسيد، با هدف دفاع از دين و راه و روش رسول خدا)ص( و مبارزه با ظلم و بي عدالتي و تسلط افراد نالايقي كه صلاحيت رهبري جامعه اسلامي را نداشتند، ايستادند و جان خود را فدا كردند. نه تنها هيچ كس با هر عقيده و مسلكي آنان را به خاطر اقدام شهادت طلبانه شان سرزنش نكرد، بلكه آنان الگويي براي بشريت در طول تاريخ گشتند. تا ملتهاي تحت ستم و مستضعف براي دفاع از موجوديت خود در برابر متجاوزان جنايت پيشه، با عشق به لقاي الهي از مرگ و شهادت استقبال كنند(عنايت ، حميد ، همان، ص( 342

نتيجه گيري:

شهادت به معناي كشته شدن در راه خداوند، در دين و فرهنگ اسلامي بويژه فرهنگ شيعه جايگاه بلندي دارد. اگر شهادت را فقط رويارويي حق و باطل بدانيم در تاريخ تشيع همواره اين رويارويي ها به تناسب تكرار شده اند. ياران حق براي نبرد و ستيز با باطل تا پاي جان پيش رفته اند و حماسه ايثار و شهادت را از خود به نمايش گذاشتند . ياسر و سميه نخستين كساني بودند كه در اسلام شربت شهادت نوشيدند . در غزوه ها و سراياي پيامبر(ص) پس از هجرت به مدينه و تشكيل حكومت اسلامي، شهادت براي اصحاب پيامبر(ص) بهترين شكل ايثار و خدمت به اسلام نوپا دانسته مي شد . شهيدان جنگ بدر، احد، خندق، تبوك و ... در واقع با شهادت خود ادامه حيات اسلام را در صدر اسلام تضمين نمودند .
با ايجاد تفرقه در ميان مسلمانان صدر اسلام پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) وانحراف حكومت اسلامي،خاندان پيامبر(ص) اين وارثان اصلي و حقيقي پيامبر (ص) متناسب با شرايط، با وجود دشواري ها و در عين اقليت بودن، قيام كرده و با غاصبان و ستمگران مي جنگيدند. در اين دوران عنصر جديدي در شهادت كه مظلوميت مي باشد رخ نمود . ايثار و شهادت در عصر خلفاي اموي به پديده اي حماسي تبديل شد و در اوج اين دوران حماسي امام حسين(ع) و اهل بيت و يارانش قرار گرفتند.
دراين راستا، شيعه به عنوان اقليتي مظلوم كه حق را درچنگال غاصبان ناشايست مي ديد، مجبور به مقاومت، مبارزه و دفاع بود و در طول قرنها اين شكل از حيات شيعيان به رهبري امامان معصوم(ع) خود، تبديل به فرهنگ و آدابي شد كه ايثار و شهادت،بلندترين جايگاه را در آن به دست آورد. آميختگي عرفان و معرفت با مبارزه و مقاومت سبب شد تا مناجات ها، راز و نيازها و درد دل هاي شيعيان در فرهنگ دعا و نيايش امامان)ع( و اصحاب آنان ظهور يابد.
استبداد خلافت، خونريزي و سيطره فضاي وحشت وترس، باعث پيدايش جنبش ها و قيام هاي پنهان گرديد. امامزادگان و علويان، هر يك به نحوي متهم به رافضي گري مي شدند. خونشان مباح و در هر كوي و برزني كه پيدا مي شدند به شهادت مي رسيدند . با شهادت امامان(ع) و ياران آنها، فرهنگ ايثار و از خودگذشتگي به عنوان وسيله اي براي بزرگداشت ياد و خاطره آنها مورد استفاده قرار گرفت. با مطالعه تاريخ و فرهنگ شيعه مي توان به ابعاد نهفته فرهنگ پويا و انقلابي شيعه پي برد. مذهب بر ارزنده نگه داشتن روح حق طلبي و ايثار در ميان جامعه و ستيز با باطل در طول تاريخ و در هنگام ضرورت از عناصر توانمند و كارآمد خويش يعني ايثار و شهادت به منظور برقراري عدل و عدالت استفاده كرده است . در نهضت هاي شيعي سربداران، علويان، زنديه و مبارزات آزاديخواهانه عصر جديد بويژه انقلاب اسلامي و بعد از آن در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران از دو عنصر مهم ايثار و شهادت بهره جستند و سبب موفقيت و پيروزي آنها بوده است. بنابراين بايد گفت كه شهادت، مطلوب اوليا و منظور عاشقان حق است و جهاد در راه حق مه مترين ابزار تحقق اين مهم در فرهنگ شيعه بوده است. بنابراين شهادت قبل از اينكه پديده ديني باشد، امري انساني است، يعني متعلق به فطرت عدالتخواه و حق طلب انسان و جامعه بشري است. به صرف اينكه كسي جان خود را فداي جامعه و ارزش ها و آرمان هاي انساني كند عمل وي داراي اهميتي است كه مي توان آن را همسنگ شهادت دانست. اما در اين رهگذر دين به آن قداست و ارزش بخشيده است و به خصوص دين اسلام و بالاخص مذهب تشيع، حقيقت آن را به بهترين وجه جلوه گر كرده و تا سرحد امكان آن را به واقعيت نزديك كرده است. ترويج فرهنگ ايثار و شهادت نه تنها ارزش و اهميتي كمتر از نفس شهادت و كشته شدن در راه خدا ندارد بلكه چه بسا از جهاتي بر آن برتري داشته باشد.
در فرهنگ و بينش شيعه، ايثار و شهادت، تلاش وكوشش براي احيا وگسترش دين خدا و ارزش هاي انساني به شمار مي رود و كسي كه عمر خود را در اين راه صرف و جان خود را در اين راه تقديم پروردگار كند اگر چه مرگ او در صحنه جنگ نيست اما باز هم شهادت است و چنين فردي شهيد ناميده مي شود . مهمترين سرچشمه تجلي و تداوم فرهنگ ايثار و شهادت در شيعه، عاشورا و شهادت امام حسين (ع( است . عاشورا تجلي تمام نماي حقيقت و واقعيت شهادت است و ادعيه و زيارات، بهترين محمل بازگويي اين حادثه عظيم تاريخ بوده اند.
به تعبير استاد مطهري " تاريخ شيعه با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم گشته است"( مطهري، حماسه حسيني، همان ، ص 64 ) همين شيفتگي و شيدايي و سرسپردگي به ولايت معصومان(عليهم السلام)، به عنوان نيروي بالقوه بسياري ازحركت ها وجنبش هاي انقلابي و ضدستم عمل كرده است.
لذا ايثار و شهادت در مكتب تشيع از راه ها و شاخص هاي بسيار مهم حفظ جامعه ديني و صيانت از حقوق شخصي، شهروندان در جامعه و حقوق جامعه ديني است.

منابع:
> 2- ابن اثير،عزالدين ابي الحسن، الكامل، ابوالقاسم حالت و همكاران، تهران :علمي 1364
3- برازش ،عليرضا، مجموعه موضوعي نهج البلاغه و غررالحكم ، ج 1 انتشارات ميقات . ،تهران، 1364
4- بروجردي ،سيد ابراهيم ، تفسير جامع ، تهران : انتشارات صدر ، ج 3 ،چاپ سوم . ،تهران، 1341
5- حرعاملي، ، وسائل الشيعة، ج 15 ، مؤسسه آل البيت، قم: 1409 ه ق
6- سيري در سيره نبوي ، جمعي از نويسندگان، انتشارات صدرا ، چاپ دوم ، تهران، 1354
7- طبري،محمد بن جرير، تاريخ طبري، ج 4، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات اساطير، تهران 1374
8- علامه جعفري ، محمد تقي ، نيايش امام حسين )ع( ، بي نا ، بي تا. 9- عنايت، حميد،انديشه سياسي در اسلام معاصر، ترجمه بهاالدين خرمشاهي، تهران:انتشارات خوارزمي، 1362 .
10- فرهنگ عاشورا ، گروه نويسندگان ، نشر معروف ، قم، چاپ پنجم ، 1380
11- فريشلر، كورت ، امام حسين و ايران، ترجمه ذبيح الله منضوري ، تهران : انتشارات . جاويد، 1351
12- قادري ، حاتم، ملاحظاتي پيرامون تفهيم و انتقال پيام عاشورا، مجموعه مقالات . كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، تهران، 1378
13- قرشي ، سيد علي اكبر ، قاموس قرآن ، دارالكتب الاسلاميه ، چاپ چهارم، تهران .1371
14- كتاني ،سليمان ،امام علي )ع ( پيشوا و پشتيبان ،ترجمه و نگارش سيد جواد . هشترودي ، موسسه انتشارات رسالت ، چاپ دوم ، قم : 1355
15- مجلسي،علامه محمد باقر ، مجموعه رسايل اعتقادي، به كوشش سيد مهدي رجائي ، بنياد پژوهش هاي اسلامي مشهد 1368
16- مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت داراحياء التراث العربي، جلد پنجم 1379 ،
17-مطهري ، مرتضي ، حماسه حسيني، انتشارات صدرا ، ج 2، چاپ چهارم،تهران، .1366
18- مطهري، مرتضي، شهيد و شهادت، تهران: انتشارات صدرا، 1366
19- نجمي ، محمد صادق : زمينه هاي اعتقادي ، سياسي و اجتماعي در نهضت عاشورا از ديدگاه حسين بن علي (ع) ، مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ . عاشورا، دفتر سوم، تهران، 1378
20- نهج البلاغه: سيد حعفر شهيدي، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم، . تهران، 1370
21- يعقوبي، احمد بن يعقوب: تاريخ يعقوبي، تصحيح محمد ابراهيم آيتي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي 1366 .
22- يوسفي،عليرضا: ايثار، ج 1،انتشارات حسين (ع ) ،قم، 1382
منبع:مجموعه مقالات همايش ملي فرهنگ ايثار و شهادت/ دانشگاه زنجان

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:49 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



جبل عامل و گسترش فرهنگ اهل بيت علیهم السلام جبل عامل به عنوان مرکزی علمی پژوهشی و محل ظهور بسیاری از علمای پیشین و معاصر که فصل هایی از تاریخ شیعیان را پس از ظهور اسلام و به اعتقاد بسیاری به رهبری ابوذر غفاری رقم زده است، از دیر باز مورد توجه ادیان و مذاهب مختلف بوده و همواره به مثابه یک دانشگاه عظیم انسان ساز و مرجعی برای تبلیغ و ترویج اسلام ناب به آن نگاه شده است. تربیت دانشمندان بزرگی چون شهید اول. شمس الدین محمد مکی، شهید ثانی و علامه حر عاملی و شیخ بهایی از جمله افتخارات این مرکز همیشه پویا بوده است که تبیین معارف اهل بیت(علیهم السلام) و گسترش فرهنگ والای ائمه معصومین(علیهم السلام) را سرلوحه برنامه ها و برنامه ریزی های آموزشی و پژوهشی خود قرار داده است.
بی تردید مقاومت جانانه و عزت مدارانه امروز لبنان و فرزندان غیورش وامدار تلاش علما و مراجع و اندیشمندانی است که روزها و شب های بسیاری را در دانشگاه غنی جبل عامل طی طریق نموده اند و امروز فرزندانی از نسل جبل عامل با ایمان قلبی و عشق و ارادت به اهل بیت(علیهم السلام) و فرهنگ عاشورا و تجربه انقلاب اسلامی راه پیش روی خود را تنها و تنها مقاومت و ایستادگی تا استیفای کامل حق خود می دانند. آنچه می خوانید مروری اجمالی است بر تاریخ جبل عامل و حیات الهام بخش آن.
کشور لبنان با همه کوچکی خود از حیث تعدد و تنوع مذاهب موجود در آن، یکی از متنوع ترین کشورهای دنیا و از این نظر از وضعیت پیچیده ای برخوردار است، به طوری که بیش از 18 مذهب رسمی در لبنان وجود دارد که این مذاهب با مسایل طایفه ای نیز پیوند تنگاتنگی دارد و تفکیک طوایف مختلف از یکدیگر به واسطه نوع وابستگی دین و مذهبی آنهاست. شدت تأثیر این مذاهب در صحنه لبنان به گونه ای است که حتی ساختار سیاسی این کشور از گذشته تا حال را نیز تحت تأثیر قرار داده و تقسیم قدرت سیاسی نیز براساس تعداد جمعیت طوایف مختلف که تمایز آنها براساس مذهب می باشد صورت گرفته است.
اگر چه در حال حاضر با وجود تعداد جمعیت بیشتر شیعیان، پست ریاست جمهوری و پست نخست وزیری در دست مسیحیان مارونی است، اهل تسنن با علم به تعداد جمعیت بیشتر شیعیان از سرشماری مجدد خودداری می کنند، تا مبادا قدرت برتر از دست آنها خارج شود. از حدود 18 مذهب موجود در این کشور ده هزارو چهارصد کیلومترمربعی، 12 مذهب مسیحی، 5 مذهب اسلامی و یک مذهب یهودی می باشند.
مذاهب اسلامی عبارتند از: شیعه، سنی، دروزی، علوی و اسماعیلی ها که البته اسماعیلی ها هنوز به رسمیت شناخته نشده و در پارلمان نماینده ندارند.

درصد جمعیت مذاهب مختلف در لبنان:

شیعه: 32% مارونی: 24% سنی: 21% دروزی:7% سایر مذاهب: 16%

شیعه پرور به قدمت حجاز

علمای شیعه جبل عامل که منطقه ای کوهستانی در جنوب لبنان است و شهرهای نبطیه، مرجعیون، بنت جبیل و روستاهای حومه را شامل می شود، اعتقاد دارند که جامعه شیعی لبنان از تمام جوامع دیگر به جز حجاز کهن تر است. آنان تأسیس جامعه شیعه جبل عامل را به ابوذر غفاری از اصحاب پیامبر مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که از نخستین حامیان دعوی امامت و جانشینی حضرت علی(علیه السلام) بعد از پیامبر بوده، نسبت می دهند. آن چه مسلم است این که قرن سوم هجری (نهم میلادی) مناطق عراق، ایران، شام، شمال آفریقا و مصر شاهد جریانی از تشیع بوده است. دورانی که دول توانمند شیعی مذهب آل بویه در ایران و عراق، فاطمی ها در مصر و شمال آفریقا و حمدانی ها در موصل و حلب حکومت می کردند.
از قرن سوم هجری، جوامع شیعه در منطقه بین رود علوی در شمال و ناحیه جلیله در جنوب، معروف به جبل عامل، سکونت داشته اند. شیعیان دیگری نیز در بخش شمالی دره بقاع و هم چنین در طرابلس و کسروان واقع در لبنان شمالی سکونت اختیار کردند، اما به دنبال فتح سوریه به دست صلاح الدین ایوبی و فرمانروایی نخستین حکام ایوبی و بعد از ایشان سلطه ممالیک، شیعیان از منطقه شمالی لبنان بیرون رانده شدند. از این ایام به بعد شیعیان در همان مناطقی که امروزه نیز هم چنان در آن ساکن اند، تمرکز و اسکان یافته اند. به هر حال شیعیان به عنوان یک اقلیت مذهبی در مناطق امن و در مناطق اطراف که از دسترس حکمرانان مرکزی به دور بوده سکنی گزیدند. دورافتادگی جغرافیایی این ناحیه و حمایت های خانواده های برجسته شیعی نه تنها سبب تداوم و استمرار یک فرهنگ شیعی در این ناحیه که هنوز پابرجاست گردید، بلکه باعث جلب و جذب شیعیان امامیه از سایر بخش های سوریه به این ناحیه نیز شد.

ظهور عالمانی برجسته و تاثیرگذار

شهید اول، شمس الدین محمد بن مکی، یکی از علمای بزرگ شیعه از اهالی جزین معتقد بود که فتاوای فقهی را باید علمای صالح صادر کنند و مسلمانان مؤمن نیز باید این فتاوا را از آنان بخواهند نه از فقهای منصوب حاکم جائر. این تأکید وی بر نقش علما در جامعه تا حدودی ناشی ازوضع شیعیان در بلاد الشام در عصر وی بوده که همان گونه که گفته شد، از تعدی و تعرض صاحبان قدرت مصون مانده بودند.
گرچه درباره علما و مدارس شیعی جبل عامل پیش از قرن ششم هجری چندان اطلاعات متمرکزی در دست نیست، اما بعدها سنت نیرومند تحصیل معارف شیعی را با چهره ای روشن در این ناحیه می بینیم. این سنت تحصیل معارف شیعی، به رغم همه گرفتاری ها هم چنان در شهرها و روستاهای این ناحیه ادامه یافت. آن چه بیش از هر چیز دیگر شایان توجه است، همانا موقعیت و نقش مؤثر علمای جبل عامل در میان سایر علمای شیعه است، از جمله این علما شیخ حر عاملی می باشد.

جبل عامل و سه دوره تاریخی

به طور کلی فعالیت و حیات علمی در جبل عامل به سه دوره تقسیم می شود. دوره اول آن از تأسیس مدرسه جزین توسط شهید اول آغاز می شود و تا سال 1780 م ادامه دارد. در این سال جنگ هایی که توسط جزار پاشا به وجود آمد، باعث شد که آشوب و بلوا منطقه را فرا گرفته، مدارس و مباحث تعطیل گردد. این وضع همچنان ادامه داشت تا آن که بعد ازجزار پاشا، سلیمان پاشا به حکومت رسید و از آن جا که شخصی دوراندیش بود، در سال 1805 م با زعمای انقلابیون شیعه منطقه جبل عامل و با حضور نماینده باب عالی (دربار امپراطوری عثمانی)، راغب افندی معاهده صلحی را امضا کرد. دوره دوم حیات علمی جبل عامل از سال 1805 م آغاز می شود و تا پایان قرن سیزدهم هجری یعنی 1881 م ادامه دارد. دوره سوم یا به عبارت دیگر دوره جدید نهضت علمی شیعه از 1882 م شروع می شود. در این دوره اولین مدرسه به سبک جدید در نبطیه تأسیس می گردد.
در سال 1892 م سید حسن یوسف الحسینی بعد از مراجعت از عراق، مدرسه حمیدیه را بنا نهاد. مدرسه ای که ثمره آن ده ها شاعر، ادیب، نویسنده و خطیب بود.
شیعیان در واقع از صحنه سیاسی به دور بودند. خصوصاً در قرن نوزدهم میلادی که لبنان یک تحول سیاسی، اجتماعی و فکری را پشت سر گذاشت. در این زمان بود که فاصله و شکاف میان شیعیان و همسایگانش زیادتر شد - در این قرن، مارونی ها با فرانسه، درروزی ها با بریتانیا، ارتدوکس یونانی با روسیه و سنی ها با خلافت عثمانی روابط نیکو داشتند. تنها شیعیان بودند که از حمایت بیگانگان بهره ای نداشتند و از هرگونه حمایت خارجی محروم بودند. فقط گاهگاهی از جانب حکام قاجاریه علاقه ای نسبت به وضع آنها نشان داده می شد که آنها هم به شدت ضعیف بوده و نفوذ چندانی نداشتند.
در خود نواحی شیعه نشین نوعی دگرگونی محدود اقتصادی - اجتماعی طی نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی پدید آمد. اصلاحات ارضی که توسط حکومت عثمانی در سال 1858 م آغاز شد، به رشد روز افزون گروه کوچکی به نام اشراف یا به قول لبنانی ها الزعماء کمک کرد. این گروه توانستند مالکیت اراضی وسیعی را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم طبقه زعماء گسترش یافت بدین صورت که سه یا چهار خاندان در صیدا، صور و نواحی دیگر با به دست آوردن مالکیت بر اراضی یا تبدیل شدن به کشاورزان مقتدر مالیات پرداز، خود را وارد این طبقه کردند که می توان ظهور آنان را ناشی از سیاست اراضی دولت عثمانی دانست. تمرکز ثروت در دست زعما دارای آثار سیاسی نیز شد، زیرا اعضای آنها، نمایندگان مناطق شیعی در شوراهای اداری عثمانی محسوب می شدند، لیکن به زودی در اثر رقابت های داخلی نفوذ خانواده های زعما کاهش بسیار یافت.
پیدایش زعما در عین حال محدد به منطقه جنوب شیعه نشین بود و ساختار جامعه شیعه در بقاع همچنان به صورت عشیره ای باقی ماند.
به موازات زعما، خاندان تحصیل کرده علما وجود داشتند. اینان که از طبقات مختلف جامعه بودند، به واسطه تحصیلاتشان از وجهه اجتماعی قابل ملاحظه ای برخوردار بودند. در رأس این طبقه، دو یا سه مجتهد وجود داشت و در سلسله مراتب بعدی علما و شیوخ با تحصیلات علمی متفاوت قرار داشتند. از آن که علما و روحانیون پایگاه اقتصادی گسترده ای نداشتند، به هم پیمانی با طبقه اول (زعما) تکیه داشتند که این مسأله موجب شده بود آنان در شکل گیری طیف های مستقل سیاسی توفیق نیابند.
طبقه سوم، طبقه روستاییان و دهقانان بودند که به نحو وسیعی تابع زعما بودند. اگرچه در اواخر قرن نوزدهم گروهی که به تازگی وارد طبقه زعما شده بودند، بانی تجدید حیات ادبی و فزونی بیداری سیاسی گردیدند، با این حال اکثریت شیعیان به لحاظ جغرافیایی در انزوا، به لحاظ سیاسی ضعیف و از نظر اقتصادی تابع حکومت خاندان های فئودال متخاصم باقی ماندند. شیعیان با این وضعیت با تحولات قرن بیستم روبه رو شدند.

امام موسی صدر و تحولی دیگر

خانواده های فئودال شیعه تا اواخر دهه 1960 بر سیاست شیعه مسلط بودند، در اواخر دهه شصت بود که امام موسی صدر یکی از رهبران مذهبی که از ایران به لبنان مهاجرت کرد، خواستار اصلاحات اجتماعی شد. وی با درایت و زیرکی، بعضی از فئودال های بقاع را علیه رقبای جنوبی با خود همراه نمود و شبکه نیرومندی از حمایت دهقانان را در جنوب تحت عنوان حرکه المحرومین فراهم آورد. در اوت 1978 درست در شرایطی که امام موسی صدر می رفت تا شیعه را به جایگاه حقیقی و واقعی اش در صحنه لبنان بکشاند، با توطئه عوامل مشکوکی، طی سفر به لیبی ناپدید شد،ولی حرکتی که وی آغاز کرد، هم چنان توسط دیگر شیعیان مبارز ادامه یافت و بعدها جامعه شیعه را دچار تحول نمود.
رشد آگاهی در جامعه شیعه لبنان که جرقه آن توسط امام موسی صدر زده شد، ناپدید شدن ایشان، تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان در سال های 1978 و 1982 و مقابله قهرمانانه شیعیان لبنان در برابر آنها و بالاخره پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به جامعه شیعه اعتماد به نفس و قوت قلب بخشید.

تاریخ بهترین گواه برای سربلندی جبل عامل

جبل عامل در طول تاریخ اسلام، همواره مرکز تجمع شیعیان خاندان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و نقطه انتشار فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) و تشیع بوده است. به این جهت این سرزمین، تاریخی شورانگیز دارد. همان گونه که ذکر شد، بذر تشیع با گامهای بهارآور اباذر غفاری، یار وفادار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی(علیه السلام) در این نقطه از جهان افشانده شد. زمانی که ابوذر از سوی معاویه به شامات تبعید شد، مکتب تشیع را در مناطق اقامت تبعیدی خود از جمله جبل عامل تبلیغ کرد و این مکتب چنان درمیان مردم آن سامان قبول خاطر یافت که همگی تحت تأثیر تبلیغات ابوذر، از شیعیان حقیقی و مخلص اهل بیت(علیهم السلام) شدند و شعله اسلام را همواره در آن نواحی روشن نگاه داشتند. هم اکنون در دو روستای جبل عامل به نامهای میس و صرفند دو مسجد بسیار قدیمی قرار داردکه منسوب به ابوذر و به نام نامی اوست. جبل عامل، در طی قرن ها، مرکز و خاستگاه شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه دانشمندان، نویسندگان، شاعران و مصلحان بزرگ و نام آور شیعه بوده است. شخصیت های کم نظیر تاریخی هم چون شیخ شمس الدین محمد(شهید اول)، شیخ زین الدین علی(شهید ثانی)، شیخ بهایی، شیخ حر عاملی (مؤلف کتاب نفیس وسایل الشیعه که مجموعه عظیم روایات و احادیث پیشوایان معصوم(علیهم السلام) است. سید محسن امین، مؤلف کتاب عظیم اعیان الشیعه که مشتمل بر شرح حال تحقیقی پیشوایان معصوم دین، بزرگان، دانشمندان، نویسندگان، فقها، شهدا و عرفای شیعه است، و بالاخره مجتهد و مصلح و متفکر گرانقدر معاصر شیعه، سیدعبدالحسین شرف الدین عاملی که از پیام آوران دانش و معرفت و معنویت و دوستی و وحدت و رهایی بوده اند، همگی از فرزندان جبل عامل اند. و هم اینان بودند که هریک در زمان خویش در حساس ترین صحنه های علمی، سیاسی، اجتماعی و دینی تاریخ امت اسلامی، حضوری درخشان و فعال و سرنوشت ساز داشته اند و هم این بزرگان در زمینه تفسیر و تبیین آیات تابناک قرآن کریم، حفظ میراث گرانقدر رهبران معصوم(علیهم السلام) و نیز بیان حقایق مسلم و ریشه دار تاریخ پرفراز و نشیب اسلام نقش مهم و جاویدان ایفا کرده اندو حماسه هایی شورگستر و ماندگار و مقدس آفریده اند.
به شهادت تاریخ، هیچ شهر و روستایی در نواحی جبل عامل یافت نمی شود که عالم، فقیه و یا نویسنده ای بزرگ از آن برنخاسته باشد. بسیاری از کتاب های معتبر شیعه در همین سرزمین دانش پرور نگارش یافته است.
به خاطر همین گذشته شکوهمند و افتخارآفرین است که تاریخ جبل عامل را قبل از هر چیزی تاریخ اندیشه و قلم خوانده اند.

شرف الدین عاملی، این فقیه بزرگوار یکی از تأثیرگذارترین شخصیت های برجسته شیعی در تاریخ معاصر لبنان و جهان اسلام می باشد. وی با آیت الله کاشانی و نواب صفوی روابط بسیار دوستانه داشته است. آثار بسیار نفیس و مهم ایشان از منابع عظیم دانشمندان اسلامی می باشد. آثار جاودان و برجای مانده ایشان عبارتند از:

1- الفصول المهمه
2- الکلمه الغراء فی تفضیل الزهراء
3- المراجعات
4- النص و الاجتهاد
5- ابوهریره
6- المجالس الفاخره فی ماتم العتره الطاهره
7- فلسفه المیثاق والولایه
8- اجوبه مسائل جارالله
9- مسائل فقهیه
10- کلمه حول الترویه
11- الی المحمع العلمی العربی بدمشق
12- ثبت الاثبات فی سلسله الرواه
13- مؤلفو الشیعه فی صدرالاسلام
14- زینب الکبری
15- بغیه الراغبین
16- شرح التبصره(سه جلد)
17- تعلیقه علی الاستصحاب
18- رساله فی منجزات المریض
19- سبیل المؤمنین(3جلد)
20- النصوص الجلیه
21- تنزیل الایات الباهره
22- تحفه المحدثین
23- تحفه الاصحاب فی حکم اهل الکتاب
24- الذریعه فی الرد علی البدیعه
25- المجالس الفاخره(4جلد)
26- مؤلفوالشیعه فی صدرالاسلام
27- نعبیه الفائز فی نقل الجنائز
28- سر بغیه السائل عن لثم الانامل
29- زکاه الاخلاق
30- الفوائد و الغرائد
31- تعلیقه علی صحیح البخاری
32- تعلیقه علی صحیح مسلم
33- الاسالیب البدیعه فی رجحان مالم الشیعه

فاطمه سمواتی
منبع: روزنامه کیهان

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:49 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



كيسه هاي سر به مهر ميرزاي شيرازي نام ميرزاي بزرگ شيرازي براي هر مسلمان بيدار، مترادف با فتواي تحريم تنباكو است كه پوزه استعمار انگليس را بر خاك ماليد.
آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي در سال 1230 قمري در شيراز چشم به جهان گشود. وي از چهارسالگي شروع به تحصيل كرد و در 8سالگي مقدمات را به پايان برد، ميرزاي شيرازي در 29 سالگي وارد كربلا شد و پس از آن به نجف اشرف عزيمت كرد و در درس شيخ انصاري، شركت جست و از خواص شاگردان او شد. پس از رحلت شيخ مرتضي انصاري در 1281 قمري، زعامت شيعه به ميرزاي بزرگ شيرازي محول شد و ايشان نزديك به 30 سال در اين مقام به رفع مشكلات مردم و اداره حوزه هاي علميه مشغول بود.
ميرزاي شيرازي همزمان با رهبري جامعه اسلامي، شاگردان بسياري را به جامعه اسلامي تقديم و كتب متعددي تاليف كرد. حضرات آيات سيدمحمد كاظم يزدي، آخوند ملامحمد كاظم خراساني، ميرزا محمدتقي شيرازي معروف به ميرزاي دوم، شيخ فضل الله نوري، حاج ميرزا حسين نوري و ميرزا اسماعيل شيرازي از جمله شاگردان اين فقيه بزرگوار هستند، سرانجام ميرزاي بزرگ در 82 سالگي چشم از جهان فرو بست و در جوار مرقد منور حضرت اميرالمومنين(ع) به خاك سپرده شد.

ميرزاي شيرازي و مستمندان

ميرزا در هر شهر، وكيل هايي از بين تجار انتخاب كرده بود كه اسامي فقرا آن شهر را برايشان مي فرستاد و ميزان كمك به آنها را نيز معين مي كرد، اين فقرا غير از كساني بودند كه در هر ماه و سال وظيفه دريافت مي كردند، نه تنها تمام شهرهاي عراق، بلكه نقاط مختلف ايران مورد توجه ميرزا بود و به تنگدستان آن شهرها به اندازه توان كمك مي كرد. اگر در دياري، بزرگ و پيشوايي از دانشمندان دين بود كه به او اعتماد و اطمينان داشت، هر سال مبلغي پول برايش مي فرستاد تا او مقداري از آن را بين تنگدستاني كه به راستي در خور دستگيري بودند، تقسيم كند و مقداري هم خود بردارد.
ايشان به آقابزرگ تهراني مي گفت: «از انصاف به دور است كه وجوهات يك شهر را بگيريم و فقراي آنجا را فراموش كنيم، مردم هرچه دارند، نزد ما مي فرستند.»
دانش پژوهان و نيازمندان مشاهد مشرفه، در نظر او از موقعيت خاصي برخوردار بودند، براي همگي آنها، بدون استثنا مقرري تعيين شده بود، حتي براي كساني كه عبادت استيجاري مي پذيرفتند، كمك مي كرد.

شيوه تقسيم وجوهات

اگر مي خواست با دست خود وجوهي را بپردازد، در كمال ادب و احترام و در نهايت تواضع و پنهاني به نيكوكاري اقدام مي كرد، به گونه اي كه شخص مقابل علاوه بر امتنان وافر، به هر مقدار كه به او بخشيده شده بود، نيز خشنود مي شد و هيچ گاه احساس حقارت نمي كرد، پول نقد را هميشه در ميان پاكت مي گذاشت يا در كاغذي مي پيچيد، اين شيوه را علاوه بر شاگردان، با ديگر مردمان هم به كار مي بست. چه بسا او را مي ديدم كه خود را در كنار عابري قرار داده و او را به سخن مي گرفت و در اين حال كيسه پول سر به مهري را در جيب او مي انداخت و آن شخص بعد از جدايي متوجه مي شد كه شيئي در جيبش سنگيني مي كند و اگر مي خواست پولي را به وسيله خدمتكارش بفرستد، به او مي گفت: امانتي پيش من فرستاده شده كه بايد به فلاني برساند، هيچ كس نبايد بفهمد، به او بگو كه اين امانت را نزد ما فرستاده اند تا به شما تحويل دهيم.

ميرزاي شيرازي و هزينه خانواده

ميرزاي بزرگ شيرازي هزينه زندگي هر كدام از فرزندان و همسرانش را به صورت جنس يا پول نقد، در وقت معين، در نهايت احترام و به بهترين وجه مي فرستاد، درباره هيچ يك از آنها از حق خودش تجاوز نمي كرد.
تحف و هدايايي كه براي او فرستاده مي شد، همگي در خانه خودش و به دست يكي از خدمتكاران امين نگهداري مي شد و هيچ يك از افراد خانواده سهمي در دريافت و نگهداري آنها نداشت.

منبع: فارس

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



جلوه اي از ساده زيستن مراجع سلف صالح

آيت الله شيخ محمد تقي بافقي، متولد سال 1292 هجري قمري از علماي معروف در شهر قم بود، حركت شجاعانه اش در مقابل مفاسد پهلوي، از جمله اقدام خاندان ننگين پهلوي كه بدون حجاب وارد صحن مطهر حضرت معصومه (س) شده بودند، زبانزد عام و خاص است، همين اقدام افشاگرانه مرحوم بافقي باعث تبعيد وي شد، سرانجام مرحوم بافقي در اثر ظلم رضاخاني به آستان مقدس حضرت عبدالعظيم در شهر ري تبعيد شد و در سال 1365 هجري قمري مسموم شده و از دنيا رفت.
ايشان با اينكه خود از علماي بزرگ شهر مقدس قم بود و تا قبل از ورود مرحوم آيت الله حائري و تأسيس حوزه علميه قم، به طلاب شهريه مي داد، ولي در طول عمر هفتاد و دو ساله اش، جز لباس كرباس و قدك اصفهان و يزد لباس ديگري نپوشيد، حتي عمامه اش هم كرباس بود. در منزلش ظرفي جز از جنس مس و سفال پيدا نمي شد، همچنين ازمواد غذايي كه از خارج وارد مي شد، استفاده نكرد.

¤عدم استفاده از وجوه شرعي

آيت الله ميرزاحبيب الله رشتي، از شاگردان استاد الفقها «شيخ انصاري» و از مراجع بزرگ نجف اشرف، در تقوي، ورع و بي رغبتي به دنيا زبانزد عام و خاص بود، از آثار اين فقيه بزرگوار مي توان به «بدايع الافكار» در فقه و «بدايع الاصول» در علم اصول اشاره كرد. اين عالم رباني در شب پنج شنبه چهاردهم جمادي الثاني 1312 هجري قمري به لقاءالله پيوست و بدن مطهرش در يكي از حجره هاي صحن مطهري علوي آرام گرفت.
به زخارف دنيوي دل نمي بست و در نهايت ورع و پرهيزكاري و داراي ذاتي سليم و نيتي پاك بود. او از رياست و مرجعيت كناره گرفت و راضي به فتوا دادن نشد، وجوه شرعي را هيچ گاه قبول نكرد، حتي وجهي را كه از حاج شيخ جعفر شوشتري قبول كرده بود، به مستمندان و تنگدستان پرداخت.

¤زعيم علي الاطلاق

آيت الله سيدمحمد كاظم يزدي، فرزند سيدعبدالعظيم طباطبايي، معروف به «صاحب عروه» از مراجع جهان تشيع در قرن چهارده هجري است و پس از مرحوم صاحب كفايه و ميرزاي بزرگ، سال ها پرچمدار مكتب تشيع بود.
كتاب «عروه الوثقي» از آثار مهم، سال ها محور درس و بحث مراجع بزرگ حوزه هاي علميه شيعه است، سرانجام اين مرجع عالم تشيع در سن 19سالگي مصادف با 82 رجب 1337 هجري قمري درگذشت و در حرم امام علي(ع) دفن شد.
با اينكه مرحوم سيد بعد از مرحوم آخوند خراساني و آيت الله شيخ محمد طه نجفي، زعيم علي الاطلاق و مرجع تقليد عامه شيعه در سراسر جهان اسلام بود، ولي زندگي طلبگي خود را فراموش نكرد و همچنان زاهدانه زيست. نقل شده است كه يكي از بزرگان حوزه قم به اتاق خصوصي سيد رفت، در گوشه اتاق يك ديزي (ديگ كوچك دسته دار) ديد، از ايشان سؤال كرد كه اين چيست؟ سيدجواب داد: ديگ طلبگي من است، اين بالا گذاشته ام جلوي چشمم كه خود را فراموش نكنم!

¤همدردي با فقرا

آيت الله سيدمحمد باقر وحيد بهبهاني، از مراجع و فقهاي بزرگ جهان تشيع بود، ايشان علاوه بر زعامت، مرجعيت وتدريس، تأليفات مهمي نيز از خود برجاي گذاشت.
نسب او با چهارده واسطه به شيخ مفيد دانشمند والامقام اسلام و از طرف مادر نيز به مرحوم ملاصالح مازندراني و داماد علامه مجلسي اول مي رسد.
آيت الله بهبهاني در 92شوال 1205 هجري قمري وفات يافت و در رواق امام حسين(ع)، پايين پاي شهدا مدفون شد.
روزي يكي از عروس هايش( همسر محمد اسماعيل) را ديد كه جامه هاي فاخر پوشيده است، به پسرش اعتراض كرد كه چرا لباس هاي گرانقيمت مي خري؟ پسرش جواب داد: «قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق»؛ «بگو: چه كسي زينت ها و غذاي پاكيزه را كه خداوند براي بندگانش آفريده حرام كرده است»، گفت: پسركم! نمي گويم كه اينها حرام است، البته حلال است، درخواست من روي حساب ديگري بود، من مرجع تقليد مردم هستم و در ميان مردم غني و فقير و متمكن و غيرمتمكن هست، ناچار لباس كرباس مي پوشند. آنها چشمشان به ماست، مرد فقيري كه زنش از او لباس فاخر مي خواهد، مي تواند بگويد ما مثل خانواده وحيد زندگي مي كنيم، اما اگر زندگيمان مثل طبقه مرفه و ثروتمندان شود، يگانه مايه تسلي خاطر و كمك روحي فقرا هم از دست مي رود

www.kayhannews.ir.
به نقل از: فارس

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



یک حرف از هزاران حرف از مکتوبات عین القضاه

«عین القضاه ابوالمعالی عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی از کبار مشایخ متصوفه در آغاز قرن ششم (1)است.وی در اواخر قرن پنجم در همدان متولد شد.درجوانی جامع کمالات و از نوابغ روزگار خود بود.نزد امام عمر خیام (2)و شیخ احمد غزالی(3)و شیخ محمد حمویه (4)تلمذ کرد.در کلام و حکمت و عرفان و ادب پارسی و عربی صاحب اطلاع بود.به سبب کثرت مطالعه کتب امام غزالی باید او را شاگرد بواسطه آن بزرگ دانست.»(5)
وی بیشتر اطلاعات و علوم خود را از طریق مطالعات شخصی و خصوصی کسب کرد و همین امر سبب شد که وی در عین جوانی و عنفوان شباب آن همه تبحر حاصل کند و در کار تحریر و تالیف آنقدر موفق شد.
عین القضاه به سبب غلبه عشق و شوق و غلیان عواطف صوفیانه بی پروا اسرار صوفیان را فاش می کرد و مذهب خود را که دنباله نظر وحدت وجودیان بود بی محابا اظهار می کرد، و به شدت به متعصبین قوم که با او و دارندگان اینگونه افکار دشمنی داشتند، می تاخت. کدورت حاصله بین عین القضاه و علمای متعصب روز به روز در حال افزایش بود و سرانجام با قتل این جوان فاضل خاتمه یافت.
مخالفت و عناد دین فروشان و عوام با وی به جهات مختلف بود.نخست اینکه او را به پیروی از عقاید فلاسفه متهم می کردند و می گفتند که وی به قدوم عالم معتقد است.دوم اینکه مورد حسد بسیاری ازعلمای شهر بود و سوم اینکه وی بسیاری از حقایق تصوف راکه بیرون از حوصله عوام الناس و دین فروشان متعصب پیشه بود، در آثارخود آشکارا بیان می کرد.عین القضاه به حسین بن منصورحلاج (7)عشق می ورزید و سخنان او را که سبب قتل گوینده اش شده بود به وجوه مختلف تاویل و تفسیر می کرد.چهارم اینکه عین القضاه بر اثر حسن بیان و نفوذ کلام خود مریدان بسیار در میان بزرگان و گروه کثیری از مردم یافته بود که شیفته سخنان وی بودند.
بعد از این حوادث او را به بغداد بردند و چندی در بند کردند، سرانجام او را به دعوی خدایی متهم کردند و به قتل وی فتوا دادند.عین القضاه به پای دار می رفت در حالیکه قتل حلاج را درخاطر داشت حکایتی که او خود آن را در تمهیدات به این صورت نقل کرده بود:
«بارخدایا محبان خود را تا چند کشی؟ گفت چندانکه دیت یابم.گفتم دیت ایشان چه باشد؟ گفت جمال لقای من دیت ایشان باشد.ما کلید سراسرار بود داریم، او سر ما آشکارا کرد، ما بلا در راه او نهادیم تا دیگران سر ما نگه دارند.ای دوست همان سر چه داری؟ سر آن داری که سر در بازی تا او سر تو شود.دریغا هر کسی سر این ندارد، فردا باشد روزی چند عین القضاه را ببینی که این توفیق چون یافته باشد که سر خود فدا کند تا سروری یابد!من خود می دانم که کار چون خواهد بود!ای عزیز این بیتها نیز بشنو:
چندان نازست زعشق تو در سر من
کاندر غلطم که عاشقی تو بر من
یا خیمه زند وصال تو بر سر من
یا درسراین غلط شود این سر من»
«گویند درگزینی (9)درجلو مدرسه ای که روزگاری عین القضاه در آن به افاضه و افاده می پرداخت چوبه داری به پا کرد و وی را مصلوب و پس از آن جسد بی جانش را در پیش چشم هزاران تماشاچی در بوریای به نفت آلوده سوخت و بدین وسیله لعنتی جاودانه برای خویش اندوخت»(10)
دشمن او یکی از ستمگران و جنایتکاران آن عصربه نام ابوالقاسم درگزینی، وزیر سلطان محمود سلجوقی (11)، سرانجام وی را از بغداد به همدان آورد و او را در سن سی و سه سالگی در شب چهارشنبه هفتم جمادی الاخری سال (525)به دار آویخت.(12)
عین القضاه آثار متعددی به زبان فارسی و عربی دارد که برخی از آن ها عبارتند از:رساله یزدان شناخت، رساله جمالی، تمهیدان، زبده الحقایق، لوایح، مکاتیب یا نامه های عین القضاه و شکوی الغریب عن الاوطان الی علماء البلدان.
نامه های عین القضاه در حقیقت گنجینه ای بکر از گنجینه های ادب و عرفان فارسی می باشد.گذشته از اینکه متنی فارسی از قرن ششم به خودی خود دارای ارزش ویژه ای است و امروزه از آن مجموعه هایی در کتابخانه های ایران و خارج یافت می شود.
این کتاب دردو جلد و شامل (127)نامه می باشد که توسط علینقی منزوی و عفیف عسیران تصحیح شده است.عین القضاه دارای نامه های فارسی بسیار بوده که اغلب آن ها در این مجموعه به چاپ رسیده اند. سال تحریر بیشتر مکاتیب ذکر نشده اما می توان نتیجه گرفت که اکثر آن ها بین سالهای (517 تا 525)هجری قمری نوشته شده اند.
تعداد این نامه ها هر چند تا (133)نامه ضبط گردیده اما با توجه به قول عین القضاه در تمهیدات می توان تعداد آن ها را بسی بیشتر از آنچه موجود می باشد دانست.(13)این مکاتیب به دوستان و بزرگان عصرعین القضاه نوشته شده اند و هیچیک در شمار مکاتیب عادی نیستند تقریباً نیمی از مکتوبات به یکی از وزرای سلطان محمود به نام کامل الدوله (14)نوشته شده اند.(15)
«نامه هایی که عین القضاه به کامل الدوله نوشته بلااستثناء همه در اصول تصوف و رموز و دقایق عرفان به رشته تحریر در آمده است و درحقیقت مکاتیب مزبور یک دوره کامل از اصول تصوف است که به روشن ترین وجهی بیان گردیده.»(16)
از محتوای نامه هایی که برای کامل الدوله و مریدانی مانند او نوشته است می توان دریافت که درک حالت جذبه و عشق و شوق عین القضاه برای مریدانش ممکن نبوده زیرا هنوز در طریقه سلوک و تسلیم محض در برابر پیر به مرتبه ای نرسیده اند که جز اراده پیر کار دیگری انجام ندهند.
موضوع نامه ها اغلب متنوع است.به سبب اینکه مبنای نوشته های متصوفه روی ذوق و حال است و به همین علت نامه ها سرشارازحقایق و رموز بیشماری از مراحل سلوک و عرفان می باشند.گاهی موضوع نامه ها صرفاً جنبه عرفانی (17)دارد و در عین القضاه با بیانی شیرین و لطیف مسایل عرفانی را برای راهنمایی مریدان خویش بیان می کند.گاه بخشی از مسائل عرفانی یا دینی یا فلسفی را در نامه ای خلاصه می کرد و با بیانی شیوا و شرحی جامع و مفصل برای مریدان خود می نوشت (18)گاه ضمن بیان این مطالب به تحلیل و تفسیر اصطلاحات صوفیه نیز می پردازد (19)پاره ای اوقات به شرح مسائل مذهبی عنایت می نماید و از مسائلی چون نماز و روزه و حج سخن به میان می آورد.مثلاً مکتوبی درتفسیر«الله اکبر»در چهار تمهید نوشته شده است و دو نامه بعد از این مکتوب در دنباله همین موضوع و به عنوان مکمل آن نوشته شده (20)و زمانی هم به تفسیرعرفانی آیات قرآنی و احادیث و اخبار می پردازد.(21)
غالب مکاتیب در مورد مسائلی مربوط به هم نوشته شده است.بطوری که نویسنده در چند نامه یک موضوع را با حفظ تسلسل فکری بیان کرده است و البته برخی از نامه ها هم حکم رسالت مفصل مستقل دارند.به طور مثال نامه ای دراثبات این نکته کلامی است که (کل جسم، حادث)درهفت تمهید نوشته شده.هفتمین تمهید نتیجه بحثهایی است که در شش تمهید قبل مطرح شده بود.(22)
این مطلب نشان می دهد که عین القضاه غالب مکاتیب خود را در حقیقت به قصد تحریر مسائلی می نوشت تا آنجا که برخی از این مکاتیب شاید نامه های متعارف نباشند و بتوان گفت که یکسری یادداشتهای روزانه بودند که عنوان مکتوب گرفتند.
مکاتیب صوفیه همیشه حاوی نکات و مسائل مربوط به سلوک و احوال خلق و اصول عرفان و تصوف بوده و نامه هایی که صوفیه به هم می نوشته اند اغلب متضمن سوال و جواب و تقاضای حل مشکلی از مشکلات سالک بوده است.باید گفت که مکاتیب هیچیک از عرفا از لحاظ شامل بودن احوال طریقت و سلوک و نه از لحاظ چاشنی ذوق به پای نامه های عین القضاه نمی رسد.
از نامه هایی که عین القضاه برای مریدان خود نوشته می توان فهمید که مجالس عین القضاه و طریقه ارشاد او همانست که در نامه هایش منعکس شده، زیرا این نامه ها برای مریدان وی وسیله ای بوده است که پس از اخذ تعلیم و کسب فیض از محضر مرشد به وسیله آن ها بتواند از نفس پیر خود مدد گرفته و به افکار و آراء پیشوای خود آگاهی یابند.
قاضی همدانی از فلسفی بودن و پختگی مطالب عرفانی نامه ها با خبر بوده و پیوسته در مکاتیب خود مریدان را یادآور می شده که در نوشته هایش خوب تامل کنند و نامه های مبهم را همراه خود به خانقاه بیاورند تا شرح و توضیح لازم را حضوراً برای آن ها بیان نماید.مخصوصاً وقتی مکتوبات شامل نکات ذوقی بوده برای روشن کردن قضیه به دیدار مرید مصر بوده است.
وی مریدان را با آوردن کلمات «ای دوست»، «ای عزیز»به طریق محاوره مخاطب ساخته و (23)به شیوه سوال و جواب دقایق و رموز را با روشنگری و قدرت هر چه تمامتر بیان نموده است.
عین القضاه برای مریدان خود معلم اخلاق و پیر طریقت بود و به عکس وعاظ زمان خود و معلمین اخلاق که فقط در فروع دین و حزئیات امور اخلاقی غرق بودند به اصول اخلاقی توجه داشت و مریدانش را به هدف اصلی زندگی توجه می داد و این مسئله را گاه به اختصار و زمانی به تفصیل در مکتوباتش ذکر می کند.
«دراین نامه ها جنبه اخلاقی بیشتر از هر مفهومی جلب نظر می نماید، عین القضاه در پایان نامه ها به قدر میسور نکات اخلاقی دقیقی را یادآورمی گردد و لزوم انجام آن را تاکید می نماید.
همیشه به آخرت و سعادت ابدی اندیشیدن، جهان را ناچیز انگاشتن، عفو و اغماض، ترک تعلق، یاری و معونت همنوعان، اصلاح اخلاقهای ناستوده، تحریض به نماز و دعا و مناجات، صدقه و دعای خیر به همه بندگان خدای تعالی، از جمله مفاهیمی است که دراین مورد بکار گرفته شده است.»(24)
درهرمکتوب ضمن نصیحت کلی به ترک دنیا برای آخرت، دلبستگی به دنیا را ناپسند می داند و وآنها را ازفریب و ناپایداری دنیا برحذرمی دارد و توجه مریدان را به اصلاح برخی اخلاق ناپسند و افکار بیهوده جلب می کند.وی معتقد بود که اصلاح بشر بدون یاری حق ممکن نیست.
از جمله دستورهای اخلاقی که در مکتوبات به مریدان داده است یکی خدمت کفش مردان (25)کردن است، تشویق به انجام نماز، دعا در روز جمعه برای احوال قلبی و معنوی و یک روز در هفته روزه داشتن و در پایان اغلب مکاتیب به احسان و صدقه و نیکی به مردم سفارش می کند.در هنگام بحث از علم معامله (26)و اخلاق و سلوک مطالب را به اختصار برگزار می کند و سالک را به کتابهای قوت القلوب ابوطالب مکی و احیاء العلوم امام محمد غزالی حواله می کند.
نثر مکتوبات بسیار ساده و بی تکلف است و ذوق سرشار نویسنده آن را از هر قیدی رهایی داده است و در واقع نثریست به زبان امروز حتی در برخی موارد ساده تر.نویسنده تمام سعی اش برای بیان حقایق بوده و با عالم الفاظ توجهی نداشته است.
بسیاری از نامه ها با «بسم الله الرحمن الرحیم»(27)آغاز شده اند.برخی از نامه ها با «والسلام»(28)پایان پذیرفته اند.دربرخی ازنامه ها بعد از«والسلام»جمله «والحمد لله رب العالمین»نیزذکرشده است.(29)و در بعضی دیگر از نامه ها بعد ازجمله «والحمدالله رب العالمین»بر پیامبر و خاندانش درود فرستاده است.(30)
آیات و احادیث و اشعار فارسی و عربی فراوان به صورت تمثیل یا استشهاد و یا به عنوان موضوع اصلی در آن بکار رفته و این خود نمایانگر احاطه نویسنده به مفاهیم قرآنی و احادیث و تبحر وی در علوم ادبی می باشد و البته عین القضاه برای این نامه ها و نفوذ و تاثیر آن ها ارزش بسیار قائل بوده است.(31)
درخلال نثر از آیات و احادیث به صورتهای گوناگون استفاده شده است.غالباً چند آیه یا آیه و حدیث را در کنار هم به کار برده است. گاهی نیز جملات عربی به اول و آخر آیات و احادیث اضافه کرده و در کنار آن از ادبیات عرب هم به میزان بسیار بهره گرفته است.گاه به صورت تک واژه ها و گاه به صورت ترکیبات عربی، همچنین جملات دعایی نیز اغلب به عربی ذکر شده اند.(32)به همین سبب فراوان با نثرملمع روبرو هستیم.
یکسری لغات نادر و کمیابی که امروزه کمتر بکار می روند و برای فهم آنها باید به فرهنگها و لغتنامه ها مراجعه کرد.بخش اعظم این لغات، لغات عربی هستند، البته لغات فارسی هم به چشم می خورند و گروهی هم واژه ها و اصطلاحات خاص فلسفی و عرفانی می باشند.
البته باید یادآوری کرد که این اصطلاحات و لغات و ترکیبات اغلب در مصطلحات و محاورات مردم آن روز معمول و جاری بوده است و این امر از فصاحت و بلاغت نامه ها چیزی کم و یا فهم آن را مشکل نکرده است.
عین القضاه در ضمن کلام خود در نامه ها اغلب از اشعار فارسی و عربی به اقتضای مطلب به عنوان شاهد و تمثیل و برای تکمیل معنی از خود ذکر می کند غالب این اشعار به صورت رباعی می باشد.رباعیات دلنشینی که همه با لحن و اندیشه عرفانی سروده شده اند (33)و دقایق و رموزعرفانی به زیباترین وجه در آن بیان گردیده است.
وی به ندرت به شعر شاعران و اساتید قدیم به عنوان شاهد مثال با ذکر نام شاعر و سراینده اشاره کرده است (البته در برخی موارد به نام گوینده اشعار کرده است)(34)با این حال از همین شواهد می توان پی برد که عین القضاه از بین شعرای فارسی گوی و تازه گوی به چه کسانی نظر داشته است.(35)درحدود (520)بیت شعر فارسی و (190)بیت شعر عربی در این نامه ها به چشم می خورد.
آوردن نظم در خلال نثر و همچنین اشعاری که متناسب با مطلب انتخاب شده اند به زیبایی نثر نامه ها افزوده است.
گاه به عباراتی با تصاویر شاعرانه بر می خوریم، تا آنجا که احساس می شود این عبارات متفاوت از عبارات قبلی می باشند.حتی الفاظ و واژه ها با الفاظ قبلی فرق می کنند که حاکی از ذوق لطیف نویسنده می باشند.در پایان هر مطلب بیت یا ابیاتی زینت بخش سخن وی می باشند.با دقت دراین اشعار می توان دریافت که این اشعاردرواقع بیان کننده مطالب متن می باشند منتهی به زبان شعر، به عبارت دیگر عصاره مطلب دراین اشعار نهفته است و کامل کننده معنا می باشد.گاه از این سلسله برای اطناب سخن و در عین حال تاثیر آن استفاده شده است.درذیل به نمونه ای از آن اشاره می شود:
«من معترفم که رضا به بلای دوست و صبر بر بلای او، در مقام عالی است، اما چون مرا نیست چه کنم؟ آن را که باشد نوشش باد، اما آن اعتراض متوجه نیست، چه بسیار محمل دارد، جزع و شکوی در راه خدای تعالی، و صبر در بدایت شرط است، و در اعالی مقامات هر روز به صد هزاررنگ بیامیزد.آن نشنیده ای؟
در مکر سر زلف تو بیچاره شدیم
وز قهر دو چشم سوخت آواره شدیم
از ناپاکی به طبع خون خواره شدی
ما نیز کنون به طبع غم خواره شدیم
این حدیث جز عاشقان نشاسند.
زلف بت من هزار شور انگیزد
روزی که نه از بهر بلا برخیزد
وان روز که رنگت عاشقی آمیزد
دل دزدد و جان رباید و خون ریزد
اگر دراینجا بی خردی هست، به کرم خویش عذر آن باز خواهد، از خود.و ما در این حال معذور باشیم، که دیگران نظاره اند و ما صاحب قرحه.و ما اهون الحرب علی النظاره.با سوخته ساختن طریق کرم است با ما خرده فروگرفتن از خرد دور بود، همه بزرگان عذر ما باز خواهند که سخت محتاجیم به استغفاری مقبول.و از زبان من نمی پذیرند، و جز در برابر برادران گریختن روی نیست.
ناساخته روزگار را ساز مده!
عالم همه رحمت است آواز مده!
گفتی که سر رشته کجا گم کردی
زنهار از این حدیث سرباز مده (36)
از اصطلاحات علوم مختلفی که درنامه ها بکاررفته است به نظرمی رسد که قاضی همدانی به ریاضیات،علوم ادبی،فقه وحدیث،علم کلام فلسفه و تصوف کاملاً تسلط داشته است.بدون شک وی درعلوم ادبی مخصوصاً علم بلاغت وصنایع ادبی استاد بوده،خود وی دراین زمینه می گوید:«با اینکه صنایع لفظی طبیعتاً دلنشین است لیکن پس از بلوغ من با آن وداع کردم و بدورش انداختم و پس از آن به فرا گرفتن علوم دینی همت گماردم و برای پیمودن طریق تصوف آماده گردیدم.زیرا برای یک صوفی واقعی از سرگرفتن مطالب و دلبستن به اعمالی که بر اثرریاضت آنها را ترک کرده بسیار ناپسند است.»
درعین سادگی لفظ از حیث دقت در معانی و مضامین تاثیر آرایه های معنوی را به وضوح می توان دید.آرایه های معنوی اندک اندک با آرایه های لفظی همراه شده است.تا آنجا که گاه استفاده از صنایع معنوی نظیر استعاره و کنایه درکنارصنایع لفظی نظیر تضاد و طباق به چشم می خورد.ذکر تشبیهات و تمثیلات لطیف در مقام ضرورت و برای تفهیم مقاصد و همچنین استشهاد به کلمات بزرگان، حذف فعل به قرینه لفظی و معنوی و احیاناً تغییر بعضی از افعال به فعل مشابه دیگر برای احتراز از تکرار به وفوردرمتن نامه ها دیده می شود.
حاصل کلام آن که این اثر گرانقدر نتیجه مراسلاتی است که پیری عارف با مریدان، دوستان و بزرگان عصرخود داشته.
است وی اسرار جهان هستی را در قالب نامه هایی برای آن ها بازگو و آن ها را به شاهراه حقیقت رهبری می کند.و این اثر نه تنها از نظرویژگی های ادبی حائز اهمیت است بلکه به سبب اندیشه های والای این عارف بزرگ قبایل بررسی و تحقیق است و هنوز هم حرفهای ناگفته فراوانی در این زمینه هست.
«گربرسرمن خارو خسک بارانی
باران ترا دوخته ام بارانی» (37)

حواشی و تعلیقات:

1-از ادوار درخشان تاریخ ایران از نظر علوم مختلف، فلسفه، ادب و تصوف و دراین دوره تعصبات مذهبی، اختلاف فکری بین مذهب اهل سنت و شیعه، فلاسفه و عرفا به نهایت رسیده بود.
2-خواجه امام حجه الحق حکیم عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری؛ فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم.رباعیات وی مشهور است و رساله در ریاضی، جبر و مقابله از آثار اوست.
3-احمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسی فقیه و عارف ایرانی اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم؛ از آثار اوست:سوانح العشاق، مکاتیب، الحق و الحقیقت، رساله عشقیه.
4-ابوعبدالله محمد بن حمویه بن عثمان بن سعد الدین ابوسعد بن نصر الله بن محمد، جد چهارم سعد الدین حمویه، عارف مشهور معاصرعین القضاه.
5-تاریخ ادبیات؛ ذبیح الله صفا، جلد(2، ص 538).
6-عقیده ای مبنی بر:جهان وجود از جمادات و نباتات و...همه یک وجودند که در مرتبه فوق و اقوی و اشد وجود خدا قرار دارد و بقیه موجودات بر حسب مراتب قرب و بعد به مبدأ اول که طرف اقوی است متفاوتند بعضی شدید و بعضی ضعیفند.
7-حسین بن منصورحلاج، عارف معروف قرن سوم (مقتول 309 ه ق)او را به سبب گفتن انا الحق کشتند.
8-تمهیدات، ص 236 و 237.
9-قوام الدین ناصر بن علی ابوالقاسم در گزینی، وی از وزرای سلطان محمود بن ملکشاه و طغرل سلجوقی بوده که سبب قتل عده ای از بزرگان من جمله عین القضاه شده است.اصل او از انساباد بوده و خود را به در گزین منسوب می کرده است.
10-سلطان العاشق، ص 68.
11-سلطان محمود بن محمد ملکشاه آلب ارسلان بن داوود بن میکاییل بن سلجوقی، وی مدت 14 سال از 511 تا 525 در عراق سلطنت داشت.درهنگام مرگ 27 ساله بود و عین القضاه به دستور وی به دار آویخته شد.
12-عین القضاه و استادان او، ص 37.
13-سلطان العشاق، ص 111.
14-خواجه کامل الدوله و الدین، وی از مریدان عین القضاه و از امرای سلجوقی بود.
15-نامه 35، جلد1، ص 290.نامه 56، جلد1، ص 428.
16-احوال و آثار عین القضاه، ص 428.
17-نامه32، جلد1، ص 270.نامه 998، جلد2، ص 355.
18-درباره خیرو شر؛ نامه22، ص189.ممکن و واجب؛ نامه 16، جلد1، ص136.قدیم و حادث؛ نامه16، جلد1، ص 136.جوهر و عرض؛ نامه24، جلد1، ص 206.خوف و رجا؛ نامه40، جلد1، ص 321.عاشق و معشوق؛ نامه38، جلد1، ص 313.
19-درتفسیرلااله الاالله؛ نامه 31، جلد1، ص 262.درباره ارکان نماز (نیت و الله اکبر)نامه 27-1، جلد1، ص 237.
21-درشرح یا ایها الکافرون؛ نامه 32، جلد1، ص 271.در شرح سوره واقعه؛ نامه 47، جلد1، ص 367.در ص 237.
22-دراثبات کل جسم حادث؛ نامه13، جلد1، ص 107.
23-جلد2، ص 359و جلد2، ص 405.
24-سلطان العشاق، ص 113.نامه24، جلد1، ص 209.
25-جلد2، ص 58.جلد2، ص295.جلد2، ص477.
26-نامه های عین القضاه، جلد1، ص 411-410.
27-نامه 5، جلد1، ص 39.جلد1،ص306.نامه17، جلد1، ص149.نامه34، جلد1، ص 288.
28-نامه 16، جلد1، ص 140.نامه60، جلد 1، ص 460.
29-نامه 38، جلد1، ص 315.نامه 37، جلد1، ص 312.نامه 45، جلد1، ص 357.
30-نامه 100، جلد2، ص 372.نامه 127، جلد2، ص 483.
31-سلطان العشاق، ص 114.
32-ارجو، جلد2، ص 445.لعمری، جلد2، ص 246.لابل، جلد2، ص 131.علی التحقیق، جلد2، ص305.
33-برخاست خروش عاشقان از چپ و راست
دربتکده امروز ندانم که چه خاست
دربتکده گر نشان معشوق ماست
ازکعبه به بتخانه شدن نیز رواست (جلد2، ص129)
34-بوالحسن بستی می گوید:
«دیدیم نهان گیتی و اصل جهان
وز علت و عال برگذشتیم آسان
و آن نور سیه بلا نقط برتر از آن
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن»(جلد2، ص 255)
35-سنایی، فردوسی، رودکی، ابوالحسن بستی.
36-نامه 98،جلد2، ص 362.
37-نامه 11، جلد1، ص 96.

منابع و مآخذ:
1-احوال و آثار عین القضاه؛ رحیم فرمنش، انتشارات مولی، جاپ دوم، تهران،1360.
2-تاریخ ادبیات؛ ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس، چاپ دهم، تهران، 1369.
3-تمهیدات؛ ابوالمعالی عبدالله عین القضاه همدانی، تصحیح عفیف عسیران، کتابخانه منوجهری، چاپ دوم، تهران،1359.
4-سلطان العشاق؛ غلامرضا افراسیابی، انتشارات دانشگاه شیراز، چاپ اول، شیراز، 1372.
5-عین القضاه و استادان او؛ نصر الله پور جوادی، انتشارات اساطیر، چاپ اول، تهران، 1374.
6-نامه های عین القضاه همدانی؛ ابوالمعالی عبدالله عین القضاه همدانی، تصحیح علینقی منزوی و عفیف عسیران، 2جلد، انتشارات منوچهری و زوار، چاپ دوم، تهران، 1362.
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 6 و 7
نویسنده: دکتر نرگس جابری نصب

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



«آيت الله مرعشي نجفي» و حساسيت به بيت المال

آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، (1315- 1411ه.ق) فرزند آيت الله سيد شمس الدين محمود حسيني مرعشي بود، ايشان فقيه، اديب و محدث عاليقدر جهان اسلام و تشيع در عصر حاضر بود و از محضر اساتيد نجف در علوم مختلف كسب فيض كرد، آنگاه خود بركرسي تدريس تكيه زد.

عدم تشرف به بيت الله الحرام

حاج سيدمحمود مرعشي، فرزند آيت الله مرعشي درباره پدر مي گويد: آيت الله نجفي تا هنگام وفات موفق به زيارت خانه خدا نشدند، تا واپسين روزهاي عمر بارها از ايشان سؤال مي شد چطور تا حالا مشرف نشده ايد؟ مي فرمود: مستطيع نشدم!
يك وقت شخصي گفت: آقا اين همه پول در اختيار شما هست، شما چگونه مستطيع نشديد؟
فرمود: اين پول ها از آن من نيست، مال وجوهات، سهم امام و سهم سادات، مطالبه عباد و زكوات است و من نمي توانم اينها را براي خود صرف كنم و به مكه مشرف شوم، درحالي كه از خودم هيچ چيزي در دنيا ندارم، پس من مستطيع نيستم.
ديگري گفت: يك وقت ممكن است كسي شما را مهمان كند، فرمود: من بايد بدانم آن پولي كه مي خواهم با آن مرا ميهمان كند، از كجا تامين شده است؛ خداي ناكرده پول هاي شبهه ناك نباشد، دلم مي خواهد كه پول از آن خودم باشد.

مصرف بيت المال

اگر كسي در حرم مطهر به ايشان وجوهاتي مي داد، همان شب بايد آن را به مصرف مي رساند و نمي گذاشت به صبح برسد، شبي پولي در حرم با نيت وجوهات به ايشان داده شد، وقتي به منزل آمد، فرمود: به نانوا زنگ بزنيد، (نان طلاب را مي داد) و اين پول را به ايشان بدهيد تا مسئوليت از گردن من برداشته شود، ممكن است نصف شب خداوند عمر مرا بگيرد و بعد اين پول...
عصر آخرين روزي كه ايشان به حرم مطهر مشرف شد، با غسل و وضو بودند، وقتي بعداز نماز مغرب و عشاء به خانه مراجعت كرد، دارايي ايشان هشت تا صدتوماني بود و هيچ پولي در هيچ بانكي و نزد هيچ شخصي نداشت، مگر پول هايي كه نزد بعضي از اشخاص در تهران و قم و بعضي از شهرستان هاي ايران داشتند كه به آنها قسم داده بودند حتي فرزندان من هم مطلع نباشند و ما پس از رحلت ايشان آگاه شديم، آقا پول هايي به اين افراد كه عده اي تجار متدين بودند، حواله مي دادند و ليست هايي از فقرا را به آنها مي داد تا پول ها را در منزل افراد ببرند و آنها فقط با نشاني منزل حتي اسم صاحب منزل را هم نمي دانستند و حق پرسيدن هم نداشتند، آنها هم نمي دانستند كه اين پول ها از طرف چه كسي است.

غذا و لباس

معمولاً در شبانه روز يك وعده غذا ميل مي كردند و آن هم در تابستان غالباً نان و ماست و دوغ و در زمستان آش بود.
درباره لباسش مي گفت: از روزي كه من خود را شناختم، يك ذره لباس خارجي مصرف نكردم، هرچه لباس مي پوشيد، ساخت داخل بود، روزي خياط گفت: آقا دكمه اي كه ما مي گذاريم از خارج مي آيد، فرمود: از همين قيتان هايي كه ساخت ايران هست، دكمه درست كنيد تا دكمه آن هم خارجي نباشد.
در طول زندگيش غذا و لباسي كه مصرف مي كرد، از وجوهات شرعيه نبود، بلكه از نذورات افراد علاقه مند به ايشان بود كه مي گفتند: آقا ما اين پول را نذر شما مي كنيم، هر گونه كه مي خواهيد هزينه كنيد، لذا اين نذورات را صرف مصارف شخصي خويش مي كرد و از وجوهات و بيت المال استفاده نمي كردند. ضمن اينكه خودش نسبت به مصرف وجوهات بسيار حساس بود، به ما هم زياد نصيحت مي كرد و مي فرمود: «حكم آتش دارد ، مي سوزاند مراقب باشيد، خداي نكرده زندگيتان آلوده به اين جهات نشود.»
بارها طلبه هايي كه مي آمدند و وجوه مي آوردند و رسيد دريافت مي كردند، گاهي مي خواستند وجوهي از ايشان بگيرند يا برگردانند، خيلي نصيحت مي كرد و مي فرمود: «من مقداري براي معاش شما مي دهم، ولي در مصرف آن نهايت دقت كنيد، شما روحاني هستيد، بايد بيش از هر كس ديگري مواظب بيت المال باشيد، خداي نكرده اگر روحاني خلاف اين كند، ما از مردم ديگر چه توقعي داريم.»

خريد ماشين

يادم هست كه مادر ما مي فرمود: آقا چرا شما يك ماشين پيكان كه هر شخصي دارد، نمي خريد؟ در جواب گفت: «از كجا؟ از خود پول ندارم، اين پول ها هم كه وجوهات است، من بيايم از مال وجوهات ماشين شخصي بخرم. حالا من روزي يك بار درس مي روم و روزي دو بار هم به نماز جماعت جمعش يك ساعت و نيم نمي شود، من يك اتومبيل از وجوهات بخرم و در بيست و چهار ساعت، يك ساعت و نيم از آن كار بكشم، بقيه اش اينجا بخوابد. فردا جواب ولي عصر(عج) را چه بدهم؟! آيت الله مرعشي تا آخرين روز زندگيش از ماشين شخصي استفاده نكرد و براي رفتن به درس و نماز مانند ديگران كرايه مي داد و سوار تاكسي مي شد.
براي مساجد و حسينيه ها با مشكل، اجازه صرف وجوهات مي داد، مي فرمود: از هدايا و تبركات استفاده كنيد، هزينه كتابخانه نيز در مرحله اول از غير وجوهات تامين مي شود و تنها مواقع ضروري از وجوهات استفاده مي شود، ولي براي ساختن مدارس علميه اجازه مي داد و مي فرمود: اينجا جايي است براي سربازان امام زمان(عج).
آيت الله العظمي مرعشي تا لحظه وفات در حفظ بيت المال دقت مي كرد، در وصيتنامه اش مي خوانيم: من به زودي از اين دنيا مي روم، در حالي كه براي ورثه خود جز نامي نيك باقي نگذاشتم و آنها را به خداوند بزرگ سپرده ام.

منبع: فارس

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



شیعه در عصر امام زمان‏علیه السلام‏ شیعه از زمان وفات رسول خداصلى الله علیه وآله تا به امروز همیشه در معرض فشار و شکنجه بوده است.
به این دلیل، تاریخ شیعه پر از قربانیانى است که کشته یا طرد شده‏اند، فقط به دلیل اینکه شیعه امام على‏علیه السلام بودند! تشیع، همیشه هدف قلم‏هاى مسموم بوده است و حکومت‏ها با تمام قوا با شیعیان به جنگ برمى‏خاستند.
به کتاب‏هاى تاریخ مراجعه کنید و آنچه از مصیبت‏ها و سختى‏ها بر سر آنها آمده است را بخوانید؛ از سلمان فارسى، عمار یاسر، عبدالله بن مسعود، ابوذر غفارى و مالک بن نویره شروع کنید و جنگ جمل، صفین و نهروان را مرور نمایید و هجوم‏هایى که در زمان معاویه بر کشورهاى شیعه بوده، تا شهادت امیرالمومنین‏علیه السلام، دسیسه سم دادن به امام حسن‏علیه السلام، فاجعه کربلا و عواقب آن، شهادت هشت امام از ایمه اهل بیت‏علیهم السلام و تا غیر آن از هزاران مثال و شواهدى که بر صحت گفته ما دلالت مى‏کند، نگاهى بیندازید.
اموى‏ها، عباسى‏ها، عثمانى‏ها و نظیر آنها، تلاششان را براى از بین بردن شیعه و تشیع به کار بردند.
چه بسیار فتواهایى که به ریختن خون شیعیان و مباح بودن اموال و ناموسشان صادر شد و نسبت کفر و شرک به آنها داده شد.
بله، شیعه در عهد آل بویه، حمدانیان، فاطمیون و صفویان نفسى کشیدند و مقدارى از حیات و آزادى به آنها بازگشت.
ولى این مدت‏ها کوتاه بود و بدبختى‏ها، هنگام انقراض یکى از این حکومت‏ها، آغاز مى‏شد، کتابخانه‏ها سوزانده مى‏شد، مساجد خراب مى‏گشت، خون‏ها ریخته مى‏شد، اموال به غارت مى‏رفت و مباح شمرده مى‏شد، میلیون‏ها شیعه رانده شده از وطن‏هاى خودشان به کشورهاى دور و غیر اسلامى مهاجرت مى‏کردند و هیچ اطلاعاتى از آنها دریافت نمى‏شد.
شیعیان همیشه با برخورد به بعضى از حاکمان مواجه مى‏شدند و فشار و مراقبت شدیدى بر نوشته‏هاى شیعه، مجالس حسینى، مدارس، مساجد، کتابخانه‏ها و شخصیت‏هاى آنان مى‏شد که همگى آنها نشانه‏هاى از برخورد با شیعیان است.
در حین نوشتن این سطرها؛ از بدبختى‏ها، مصیبت‏ها و فجایعى که بر سر شیعیان در جنوب لبنان، پاکستان، هند، عراق و بسیارى از کشورهاى خاورمیانه مى‏آید، مى‏شنویم.
زندان‏ها، مملو از مردان، زنان، پیران و جوانان شیعه است و کودکان در زندان‏ها متولد مى‏شوند؛ بزرگان در زندان‏ها مى‏میرند؛ اموال مصادره شده به غارت مى‏رود؛ خانه‏ها و آنچه در آنهاست از روى اجبار، زور، ظلم و ستم از آنها گرفته مى‏شود.
هر از گاهى، جماعتى از شیعیان را به سوى چوبه دار مى‏برند مثل اینکه آنها، گوسفندانى هستند که به کشتارگاه برده مى‏شوند و دولت‏ها و حکومت‏ها جایگاه‏هاى تفریحى براى دیدن این فجایع و واقعه‏هاى ناگوار مى‏سازند.
این سخنان تلخ، ناگوار و دردناک، زندگى را بر هر انسان با غیرتى - که این سخنان را مى‏شنود - تلخ مى‏کند.
لازم است، فراموش نکنیم، تعداد شیعیان دوازده امامى - که معتقد به امامت امام زمان‏علیه السلام هستند - به دویست میلیون نفر مى‏رسند؛ پس هنگامى که امام زمان‏علیه السلام ظهور کند، این شیعیان در طلیعه اصحاب و انصار امام‏علیه السلام هستند.
بدیهى است که شیعه بزودى به اوج عظمت و قله قدرت و توانایى مى‏رسد و آن‏جا دیگر، حکومت منحرفى نیست تا از آن بترسند و قدرت ستمگرى نیست که از آن دورى کنند؛
شکى نیست که شیعه به بالاترین درجه از امکانات، توان و پذیرش حکم در کره زمین خواهد رسید. به خصوص هنگامى که عنایت خاص امام زمان‏علیه السلام، شامل حال آنها شود و این وضع بزودى تبدیل به زیباترین صورت خواهد شد.

در این‏جا بعضى از احادیثى که به این مطلب اشاره دارد را بیان مى‏کنیم:

امام صادق‏علیه السلام فرمود: «یکون شیعتنا فی دوله القایم‏علیه السلام سنام الارض و حکامها یعطی کل رجل منهم قوه اربعین رجلا.»
«شیعیان ما در حکومت قایم‏علیه السلام، بزرگان زمین و حاکمان آن هستند و به هر مردى از آنها، نیروى چهل مرد عطا مى‏شود.»(1)
امام باقرعلیه السلام فرمود: «اذا وقع امرنا و خرج مهدینا کان احدهم اجرا من اللیث و امضى من السنان، یطا عدوه بقدمیه و یقتله بکفیه.»
«هنگامى که امر ما واقع شود و مهدى ماعلیه السلام قیام کند هر یک از شیعیان ما با جرات‏تر از شیر و برنده‏تر از شمشیر هستند که دشمنانش را زیر دو پایش، پایمال مى‏کند و با دو دستش مى‏کشد.»(2)
امام صادق‏علیه السلام فرمود: «ان الله نزع الخوف من قلوب شیعتنا و اسکنه قلوب اعداینا، فواحدهم امضى من سنان واجرا من لیث، یطعن عدوه برمحه و یضربه بسیفه و یدوسه بقدمیه.»
«خداوند، ترس را از دل شیعیان ما مى‏گیرد و آن را در دل‏هاى دشمنان ما قرار مى‏دهد؛ پس هر یک از آنها از شمشیر، برنده‏تر و از شیر، شجاع‏تر هستند؛ او دشمنش را با نیزه‏اش ناکار کرده، با شمشیرش مى‏زند و با دو پایش، لگدکوب مى‏کند.»(3)
امیرالمومنان‏علیه السلام فرمود: «کانی انظر الى شیعتنا بمسجد الکوفه، قد ضربوا الفساطیط یعلمون الناس القرآن.»
«گویى مى‏بینم که شیعیانمان در مسجد کوفه خیمه زدند و به مردم، قرآن یاد مى‏دهند.»(4)
امام باقرعلیه السلام فرمود: «من ادرک قایم اهل بیتی، من ذى عاهه برا و من ذی ضعف قوی.»
«کسى که قایم اهل بیت مرا درک کند و مریض باشد، خوب مى‏شود و ضعیف باشد، قوى مى‏گردد.»(5)
امام باقرعلیه السلام فرمود: «اذا قام قایمنا، وضع یده على رووس العباد، فجمع بها عقولهم.»
«هنگامى که قایم ماعلیه السلام قیام کند، دستش را بر سر بندگان قرار مى‏دهد و به این وسیله، عقل‏هاى آنها کامل مى‏شود.»(6)
امام باقرعلیه السلام فرمود: «انه لو کان ذلک - ای ظهور الامام المهدی - اعطی الرجل منکم قوه اربعین رجلا و جعل قلوبکم کزبر الحدید، لو قذفتم بها الجبال فلقتها و انتم قوام الارض و خزانها.»
«هر گاه او ظهور کند به هر مردى از شما، نیروى چهل مرد داده مى‏شود و قلوب شما مثل پاره‏هاى آهن مى‏شود که اگر آنها را به کوه‏ها بزنید، شکافته مى‏شوند و شما، مدیران زمین و خزانه داران آن هستید.»(7)
مذهب شیعه در اصول، مبادى و تعالیمش، مذهب استقلال، تلاش، کوشش، جهاد، شهادت و نشاط در عمل است.
هنگامى که ارزش ثروت علمى و فکرى - که شیعه داراى آن است - دانسته شود، نتیجه‏اش در بالاترین سطح و به صورت باور نکردنى، جلوه گر مى‏شود.
متاسفم که مى‏گویم، مواهب و شایستگى‏هایى که شیعه به وسیله آن در خلال این قرون بهره‏مند بوده، کنار گذاشته شده، پایمال گشته است و هنگام ظهور امام زمان‏علیه السلام، آن مواهب آشکار مى‏شود و صلاحیت‏ها رشد کرده، ابتکارات به وجود مى‏آید؛ پس تعجبى ندارد که شجاعت به شیعه برگردد و تحت رهبرى امام آنها - که فردى انقلابى و دلیر است و مى‏خواهد ریشه هر ظلم و فسادى را قطع کند - عدل، فضیلت و سعادت در تمام نقاط دنیا منتشر شود.
در آن هنگام، جریت و شجاعت یک شیعه از شیر بیشتر است و نیروى روحش در عضلاتش تاثیر مى‏گذارد و مى‏تواند دشمنش را با مشت بکشد، همان‏طور که خداى متعال مى‏فرماید:«فوکزه موسى‏ فقضى‏ علیْه» «موسى‏علیه السلام به او مشت زد، پس او مرد.»(8)
شیعیان ضعیف، ضعفشان به قوت، بى‏باکى، دلیرى و اقتدار تبدیل مى‏شود و تمامى بیمارى‏ها از شیعه برطرف مى‏شود و به صحت و سلامتى در بدن‏هایشان بهره‏مند مى‏گردند.
اما درباره اینکه امام زمان‏علیه السلام، دستش را بر سر بندگان مى‏گذارد، دو احتمال وجود دارد:
اول: حقیقتش این باشد که امام‏علیه السلام، دستش را بر سر هر کس از بندگان خدا که بخواهد، بگذارد تا از طریق معجزه، عقلش کامل شده، فکرش به بلوغ برسد و به درجات بالاى کمال برسد.
دوم: رمزى براى دخل و تصرف امام‏علیه السلام در افکار مردم باشد، مثل اینکه شستشوى مغزى انجام دهد که از طریق اشاعه نصایح حکیمانه و مواعظ رسا، محقق مى‏شود.
در هر صورت، جامعه شیعى از جهت فکرى، اعتقادى و فرهنگى، متبلور خواهد شد.
امام صادق‏علیه السلام فرمود: «ان قایمنا اذا قام مد الله لشیعتنا فی اسماعهم و ابصارهم، حتى لایکون بینهم و بین القایم برید یکلمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فی مکانه.»
«هنگامى که قایم ماعلیه السلام قیام کند، خداوند براى شیعیان ما در گوش‏ها و چشمانشان گستردگى قرار مى‏دهد تا اینکه بین آنها و بین قایم‏علیه السلام، واسطه‏اى نماند؛ با آنها سخن مى‏گوید، آنها مى‏شنوند و به او نگاه مى‏کنند در حالى که او در مکان خود است.»(9)
امام صادق‏علیه السلام فرمود: «ان المومن فی زمان القایم و هو بالمشرق لیرى اخاه الذی فی المغرب و کذا الذی فی المغرب یرى اخاه الذی بالمشرق.»
«در زمان قایم‏علیه السلام، کسى که در مشرق است، برادرش را - که در مغرب است - مى‏بیند همچنین آنکه در مغرب است، برادرش را - که در مشرق است - مى‏بیند.»(10)
این دو حدیث در عصر ما، ظاهرا بر تلویزیون انطباق دارند؛ پس امام زمان‏علیه السلام بر صفحه تلویزیون ظاهر مى‏شود تا ارشادهاى تربیتى و تعالیم اسلامى را به تمام اهل عالم انتقال دهد؛ اهل مشرق و مغرب او را مى‏بینند، سخنش را مى‏شنوند و حال آنکه اوعلیه السلام در جایگاه خودش است، همان‏طور که الان هم، همین طور است.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «و یخرج الناس خراجهم على رقابهم الى المهدی و یوسع الله على شیعتنا ولو لاما یدرکهم من السعاده لبغوا.»
«مردم، مالیات‏هایشان را روى دوششان گذاشته، به سوى مهدى‏علیه السلام مى‏برند و خداوند بر شیعه ما وسعت مى‏دهد که اگر سعادت را درک نمى‏کردند، سرکشى مى‏نمودند.»(11)
این حدیث، نشان دهنده بهره‏مند شدن شیعیان از تکامل عقول، باوقار بودن و درک وقایع است؛ طبیعت انسان، این است که در هنگام قدرت و بى نیازى طغیان کند.
براى مثال هنگامى که وسایل معیشت فراوان شود، ممکن است کارگر، کار را و کشاورز، زراعت را رها کند و معناى آن، این است که نظام اجتماعى مختل مى‏شود؛ زیرا صاحبان حرفه‏ها و شغل‏ها، کارهایشان را به سبب فراوانى مال رها مى‏کنند؛
ولى امام محمد باقرعلیه السلام، این مشکل را حل مى‏کند و مى‏فرماید: «اگر به آنها سعادت نرسد، طغیان مى‏کنند.» شاید معنا این باشد که آنها با وجود فراوانى مال از نظام اجتماعى محافظت مى‏کنند و براى آراسته شدن به اخلاق عالى و عدم طغیان بر اعمالشان مداومت مى‏کنند، همان‏طور که اگر محتاج به مال بودند، مداومت مى‏کردند.

پی نوشت ها:

1) بحار؛ مجلسى؛ ج 52، ص 372.
2) همان.
3) بحار؛ مجلسى؛ ج 52 ص 336.
4) غیبت؛ نعمانى؛ باب 21، حدیث 3.
5) بحار؛ مجلسى؛ ج 52، 335.
6) بحار الانوار؛ ج‏52، ص‏328.
7) بحار؛ مجلسى؛ ج 52، ص‏335.
8) قصص، آیه 15.
9) کافى؛ ج 8، ص 240.
10) حق الیقین؛ ج 1، ص 229.
11) بحار؛ مجلسى؛ ج 52، ص 345.

سید محمد کاظم قزوینى موسوى

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



مبانی فقهی و کلامی نظام اسلامی شیعه

قسمت دوم

مبانی فقهی و کلامی شیعه مبتنی بر آموزه «ولایت فقیه»

عمده ترین مباحث در باب مبانی نظام سیاسی شیعه در دو حوزه کلامی و فقهی طرح شده است. این مبانی به طور عمده، از سوی کسانی طرح و بسط یافته اند که قایل به نظریه دولت مبتنی برآموزه«ولایت فقیه» در عصر غیبت هستند. نوشته حاضر درآمدی بر طرح بحث درباره مبانی کلامی و فقهی نظام سیاسی شیعه در عصر غیبت، مبتنی بر آموزه«ولایت فقیه» است.

چکیده

دوره غیبت به دلیل فقدان حضور معصوم در جامعه برای شیعیان، دوره نقصان و حرمان تلقّی می شود. از این رو، یکی از مهم ترین مسائل پیش روی شیعیان در این دوره، مسئله«حق حاکمیت» و مبانی نظام سیاسی و دولت است.

مقدّمه

مهم ترین مسئله شیعیان در عصر غیبت، پرسش از حق حاکمیت و حکومت است: آیا در عصر غیبت، تشکیل حکومت جایز است؟ در صورت جواز، چه کسانی حاکم خواهند بود؟ شرایط و ویژگی های آنان چیست؟ مردم در تعیین آن ها چه نقشی دارند؟ و پرسش هایی از این قبیل، بحث اصلی در طرح این گونه پرسش ها، تبیین نظری نظریه دولت اسلامی مبتنی برآموزه های اسلام شیعی است.
مقاله حاضر عهده دار پاسخ به پرسش های طرح شده نیست، بحث را در سطح دیگری از نظریه های دولت شیعی، که همان نظریه های «ولایت فقیه»باشد، پی می گیرد. این سطح از بحث همان توجه به مبانی فقهی و اصولی و کلامی و اعتقادی در تأسیس دولت مبتنی بر آموزه های شیعی است.
امروزه یکی از نظریه های ارائه شده درباره دولت در عصر غیبت در اندیشه های سیاسی شیعی، نظریه «دولت مبتنی بر نظریه های ولایت فقیه» است. از میان نظریه های ولایت فقیه نیز دو نظریه «ولایت انتخابی فقیه» و نظریه «ولایت انتصابی فقیه» برجستگی خاصی یافته اند، به گونه ای که می توان سایر نظریات را حول این دو نظریه سامان دهی کرد. به عبارت دیگر، اگر از منظر مشروعیت به بحث توجه شود، نظریه های گوناگون ولایت فقیه حول این دو نظریه سامان خواهند یافت و تمایزها و اختلاف ها تنها در قبض و بسط اختیارات در هر کدام از این دو نظریه خود را نشان می دهند.
البته قدر مسلّم در بحث ولایت فقیه از منظر اندیشوران این است که عالمان شیعی در فقدان حضور امام معصوم(علیه السّلام) در برخی مسائل مانند امور حسبه، ولایت دارند و چون مسکوت گذاردن این کارها مورد رضایت شارع نیست، فقهای جامع الشرائط از باب واجب کفایی و ولایت، به عنوان امین شارع، به تدبیر و سرپرستی این امور مبادرت می ورزند.
به هر حال، هدف نوشته حاضر این است که روشن نماید نظریه های دولت شیعی مبتنی بر ولایت فقیه، در مبانی کلامی و اعتقادی و اصولی و فقهی تقریباً اختلافی ندارند و البته اختلاف آن ها از بحث مشروعیت دولت آغاز می گردد و سپس به مرحله تأسیس دولت کشیده می شود. از این رو، بحث در دو سطح مبانی «کلامی- اعتقادی» و «مبانی اصولی- فقهی» پی گرفته می شود.

الف. مبانی کلامی- اعتقادی

بنابر اعتقاد مسلمانان، به ویژه شیعیان، در زمان حضور پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله)، رهبری دینی و سیاسی جامعه دراختیار ایشان است و پس از او، امامان معصوم(علیهم السّلام) عهده دار این مسئولیت هستند. در عصر غیبت نیز به اعتقاد شیعیان امامیه، عالمان به احکام و قوانین دین با توجه به شرایط مذکور در روایات، صلاحیت رهبری مسلمانان را دارند. البته در مورد گستره ولایت فقها، بین علما اختلاف نظریه هایی وجود دارند: برخی معتقدند: فقها تمام مناصب سیاسی، دینی و قضایی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را دارند،5 و شماری نیز بعضی از مناصب را برای فقیه تجویز می کنند. همین مطلب از دلایل اختلاف نظریه ها در باب ولایت فقیهان است.
به هر حال، از یک منظر، رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله) دارای شئون سه گانه ای است که پس از ایشان به جانشینان آن حضرت یعنی امامان معصوم(علیهم السّلام) و آن گاه عالمان می رسد و آنان عهده دار امر حکومت، قضاوت و هدایت دینی مردم هستند و می بایست در راستای سیره پیامبر حرکت کنند و در جهت تقویت دین و دینداران تلاش و احکام اسلامی را در جامعه برقرار نمایند. در ارزیابی کلی، با توجه به آراء متفکران مسلمان، می توان مناصب پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را به قرار ذیل احصا کرد:

1. مرجعیت دینی و معنوی

نخستین منصب پیامبر(صلّی الله علیه و آله)، رسالت الهی در ابلاغ احکام و قوانین الهی به مردم است و بنابراین، سخن و عمل ایشان در این باره حجت می باشد. طبق آیات قرآن، آنچه پیامبر برای انسان ها آورده باید اخذ شود و آنچه از آن باز داشته باید ترک گردد: «و ما ءَاتاکُم الرّسولُ فخذوهُ و ما نَها کم عَنه فانتهوا»(حشر:7)؛ و آنچه را پیامبر به شما می دهد بپذیرید و آنچه شما را از آن باز می دارد از آن دست بردارید.

2. قضاوت و دادرسی

قضاوت منصبی الهی شمرده شده است؛ زیرا قاضی در فصل مخاصمات و اختلافات، باید به عدالت و انصاف رفتار کند. این منصب نیز به نصّ آیات قرآن، بر عهده رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله) نهاده شده است:«فَو ربِّک لا یُؤمنونَ حَتّی یُحکِّموکَ فیما شَجَر بَینهم ثُمَّ لایَجِدوا فی أنفُسِهم حرَجَا مِمّا قَضیتَ و یُسلِّموا تسلیما»(نساء: 65)؛ سوگند به پروردگارت که ایمان نیاورده اند، مگر آنکه در اختلافی که دارند تو را داور خود کنند، آن گاه در آنچه داوری کردی هیچ دل تنگی در خود نیابند و به خوبی(به حکم تو) گردن نهند.
با توجه به خطیر بودن داوری و قضاوت و نیز نصّ قرآن در ارجاع آن به پیامبر، روشن می گردد که تنها شایستگان می توانند به عدالت و انصاف رفتار کنند و پیامبر در صدر این شایستگان است. روشن است که پیروان ایشان نیز باید از این ویژگی برخوردار باشند تا بتوانند به این منصب دست یابند.

میثم عسگری
منبع:مقالات اختصاصی نورپرتال

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي




دولت های عرب شیعه در تاریخ

قسمت دوم

دولت بنی عمار

دولت بنی عمار یا عماریان سومین دولت شیعی عربی است که از آن نام می بریم. این دولت در سواحل لبنان و سوریه برپا گردید و قطعه کوچکی از زمین را در تصرف گرفت. از این رو عظمت دولت فاطمیان و امکانات آن را نداشت . با این وصف کتابخانه بنی عمار در پایتخت مملکتشان طرابلس مشتمل بر بیش از یک میلیون کتاب بود .
در عهد دولت بنی عمار یک نهضت علمی و فکری مهمی در طرابلس شکل گرفت که دانشمندان و دانشجویان را از هر جای دنیا بدان سرزمین جذب می کرد تا جایی که از اندلس دانشمند بزرگ اندلسی احمد بن محمد طلیطلی بدان سرزمین روی آورد و بنی عمار سرپرستی و اداراه کتابخانه بزرگشان را به او واگذار کردند .
در این کتابخانه تنها 180نفر به کار گمارده شده بودند که کارشان تنها کتاب نویسی و خرید و جمع کتاب بود. یکی از نویسندگان محقق می گوید طرابلس در دوران حسن بن عمار رونق به سزایی یافت. از نظر دنیای فکر و اندیشه، طرابلس مرکز و مقام اول برای همه سوریه پیدا کرد.
محقق دیگر گفته است : از این کتابخانه آنچنان علم در تمام شهر منتشر شد که مورخین گفته اند طرابلس سراسر خانه علم گردید.

دولت حمدانیان

در شمال سوریه دولت شیعی دیگری به نام دولت حمدانی پدید آمد. قهرمان این دولت سیف الدوله حمدانی است. او را نباید تنها قهرمان این حکومت خواند بلکه او قهرمانی از بزرگترین قهرمانان جهان اسلام در همه ادوار تاریخ اسلام است بلکه او یک قهرمان جهانی بزرگی است که باید قهرمانیش را در تاریخ جهان با دیگر قهرمانان بزرگ جهان که در تاریخ همه ملتها معرفی شده اند مقایسه کرد .
این که من در گفتارم از فاطمیان و بنی عمار اشاره قهرمانی های آنها در میدان های نبرد و لشگر کشی ها نکردم به خاطر اینست که فاطمیان در نبرد خود با رومیان، آنهائی که فکر می کردند جهان اسلام به کلی متلاشی شده و با نابود ساختن اسلام در این بلاد می توانند همه اراضی سابق خود را به دست آورند و بلاد اسلام را از مسلماناان بپردازند و نیز با وجود قهرمانی بنی عمار در جنگ و نبردشان با صلیبیین، جنگی که به قهرمانی جاودان آنها منتهی شد، اینکه من اشاره به این قهرمانی ها نکردم در وقتی که از این حکومت های مهم اسلامی سخن می گویم، علتش این است که وقت به من اجازه نمی داد. ولی سخن از دولت حمدانیان به میا آمد. من به ناچار باید از قهرمانی آنها بگویم و مخصوصا از رهبر آنها سیف الدوله حمدانی باید با اشاره کوتاه و زود گذری از آنها سخن به میان بیاورم، زیرا هر چند قصد من را انجام نمی دهد ولی بهتر از این است که به کلی ذکری از آنها نشود.
دولت فاطمیان توانست در شدید ترین موارد احتیاج به حمایت و مدد اسلام بپاخیزد و با رومیها در خطرناک ترین و شدیدترین نبردها شرکت کرد و موفق شد رومی ها را به عقب برگرداند و خود پیروزمندانه از معرکه بیرون آید.
فاطمیان برای پیشبرد عالم اسلام موفق شدند کشتی های عظیم جنگی فراهم آورند. این ناوگانهای جنگی بزرگترین کشتی جنگی روز در دریای مدیترانه معرفی می شد .

یکی از مورخین از این ناوگانها به این صورت نام برده است :

تعدا کاپیتانهای ناوگانهای جنگی فاطمیان در قرن چهارم هجری برابر قرن دهم میلادی به پنج هزار کاپیتان رسیده بود و تعداد کشتی هایشان بالغ بر 220 کشتی جنگی بود. به این ترتیب بود که این کشتی های جنگی، اروپائیان را مجبور کرد با کشتی هایشان به طرف شمال شرقی مدیترانه عقب بروند. زیرا بر سراسر این دریای بزرگ ناوگانهای جنگی فاطمیان مسلط شده بود از تنگه جبل الطارق تا بندر بیروت همه تحت سیطره حکومت فاطمیان بوده .
بنی عمار نیز با طلیبیان سخت به جنگ پرداختند و با سخت ترین حملات خود آنها را از طرابلس عقب زدند. فخر الملک عمار بن محمد بن عمار ، سخت و پا بر جا تا پنج سال در برابر طلیبیان استقامت ورزید. او با صلیبیان در دریا و خشکی به عنوان دفاع از اسلام مبارزه کرد . ولی لشگر صلیبیان مانند سیل از اروپا به سوی مشرق سرازیر شده بود .
بعد از 5 سال این سیل عظیم لشگریان اروپائی صلیبی با دفاع قهرمانانه ای که از طرابلس می شد توانست وارد طرابلس شود .
اما حمدانیان از اولین ساعتی که دولت آنها تأسیس شد خود را رسما رویاروی رومیان می دیدند .
رومیان که آرزو می کردند سیطره خود را بر جهان اسلام آنچنان مسلط کنند که سرزمین های خود را از مسلمانها باز پس گیرند، از مسلمانان سیف الدوله با لشگر کشی که داشت در برابر سیل آنها مقاومت کرد . سیف الدوله فقط در قسمت شمال سوریه حکومت می کرد و مراکز او و پایتختتش شهر حلب بود. وقتی مقایسه کنیم بین کمبود قلمروی را که حمدانیان داشتند و وسعت عظیم جهانی که رومی ها مسلط بر آن بودند ، در نظر بگیریم و مقایسه کنیم بین مقداری که رومی ها می توانستند تهییج سپاه بکنند و بین بسیجی که سیف الدوله از سربازانش می توانست برای جنگ تجهیز کند ، وقتی بین اینها مقایسه کنیم، می بینیم که فرق عظیمی میان این دو بوده است ، ولی سیف الدوله با نیروی کمش توانست با حملات شنیع و شدید رومیها که به رهبری «فکفر فکاس» بود مقابله کند و به مقاومت بر خیزد.
سیف الدوله موفق شد این جمعیت عظیم را از جهان اسلام بیرون کند. سیف الدوله خود شخصا در چهل نبرد شرکت کرد و طلایه های لشگریانش به قلب آناتولی در ترکیه برسد ، چیزی نمانده بود که به قسطنطنیه راه یابد . جنگهای سیف الدوله سرودهائی در دهان شعرا بود . او دوست می داشت که شعرا با او همراه باشند تا با چشم خود میدان نبرد را ببینند ، قصائد متنبی در جنگهای سیف الدوله که بیش از 80 قصیده است از عالیترین ادبیات عرب برای نشان دادن جنگهای قهرمانانه حمدانیان محسوب می شود. در کنار این وضع می بینیم که حلب پایتخت شعر و ادب و اندیشه و دانش عربی بود و با وجود گرفتاریهای جنگی که داشت از اینکه دولتش یک دولت شیعی اصیل باشد، منصرف نگردید و وظیفه دولت شیعی اصیل را در توجه ویژه ای که به نگهداری دانشمندان و عنایت مخصوص به متفکران و توجه مخصوص به شعراء کوتاهی نکرد. از این دانشمندان، فیلسوف هایی چون فارابی و ابن خالویه و دانشمندانی مثل متنبی و صدها از این قبیل مردان در کنار این دولت زندگی کردند.

دولت مرداسیان

وقتی دولت حمدانی سالخورده شده و از بین می رفت بر روی خرابی ها و ویرانیهای آن دولت شیعی دیگری برای نجات آن بر پاشد . دولت اخیر که از شهرت به عظمت دولت حمدانی معرفی نشده است، ولی در عظمت نظامی و فکری کمتر از دولت حمدانیان نبوده است، دولت مرداسیان است . همانطوری که خداوند، فاطمیان ، حمدانیان ، بنی عمار و سایر دولتهای شیعی را برای جنگ در راه اسلام به وجود آورد، همچنین خدای بزرگ دولت شیعی بنی مرداس را برای نبرد به حمایت از جهان اسلام به وجود آورد و همان طور یکه شعرا نبردهای بنی حمدان سیف الدوله را شرخ می دادند همچنان برای مرداسیان در توصیف نبردها شان شعرها می سرودند و نیز برای مرداسیان علما و متفکران و مورخانی وجود داشتند و علم و فکر آنها را چنانچه در آن دولت ها بودند، توصیف می کردند .

دولت مزیدیه

دولت مزیدیه در عراق به وجود آمد . این دولت اگر نمی توانست فرصت و موقعیت لشگری مانند دولت های سابق داشته باشد ، ولی در میدانهای فکری و ادبی کمتر از آنها نبود . ما می توانیم بگوئیم پایتخت آن شهر حله در زمان مؤسس آن «صدقه مزیدی » یکی از بزرگترین پایگاههای علمی و فکری و فرهنگی بود. از همان روز نخست صدقه به فکر ایجاد یک کتابخانه بزرگی در مرکز حکومتش افتاد. او موفق به این کار شد و کتابخانه حله پناهگاه کلیه دانشمندا از هر کجا گردید.

دولتهای زیدیان

من در اینجا اشاره به یکی از مذاهب شیعه به نام مذهب زیدی می کنم. زیدیان در میان اعراب و غیر اعراب بیش از یک دولت به وجود آوردند . این مذهب امروز به یمن محدود شده است. همان وقتی که دولت زیدی در یمن کار می کرد دعوتهایی به نفع حکومت زیدی در همین ایران شما در شهرهایی که در قدیم به نام طبرستان و جبل و دیلم خوانده می شد، صورت گرفت همچنین در گرگان، در استر آباد و کوههای شمالی برای زیدیان تبلیغ می شد .
زیدیان ایران موفق شدند چندین دولت زیدی در ایران تأسیس کنند. میان زیدیهای ایران و شیعیان زیدی یمن ارتباط بر قرار بود. بین آنها نامه هایی مبادله می گردید و رفت و آمدهایی صورت می گرفت. چیزی که باید برای پیشوایان زیدی یمن گفت این است که ائمه زیدی در یمن احترام به فکر می گذاشتند و نسبت به مقام علم و عالم تجلیل می کردند. به عنوان دلیل این مطلب توجه شما را به مطلب زیر جلب می کنم .
صاحب کتاب اکلیل به نام حسن بن احمد همدانی را آل یعفر به زندان انداخته بود. همدانی فکر می کرد که این عمل ، به اشاره و رأی ناصر بن احمد بن یحیی هادی ، یکی از پیشوایان زیدی صورت گرفته است. او به انتقام از پیشوایان زیدی کتابهای خود را از حمله به آنها پر کرد . این حملات نه فقط به کسی بود که او را به زندان انداخته بود ، بلکه شامل همه پیشوایان زیدی و همه پیروان آنها بود . با این حال پیشوایان زیدی از این کتاب ها احترام کردند و خود و قومشان از اینکه همدانی در این کتاب بر مذهب آنها حمله کرده است ، صرف نظر کردند و خود را به نادانی از آن نوشته زدند و آن کتابها را نگه داشتند و اجازه ندادند کسی دست خیانت به آنها دراز کند.
این کتابها فقط در کتابخانه های محفوظ آنها نگهداری شد و هیچکس نتوانست آنها را بسوزاند یا از بین ببرد ، ما برای نمونه کتاب دامغه و شرح کتاب دامغه را نام می بریم که به منظور حمله به آنها و انتقام از آنها نوشته شده بود. آنان خود در حفظ و نگهداری این کتاب که نزدشان بود توجه کردند. از این رو تا امروز از بین نرفته است و تنها از کتابخانه های آنان به دست ما می رسد. این در حالی است که در کلیه بلاد اسلامی کتابهای فرقه معتزله را نابود کردند و این کتابها همه از بین رفت. فقط در خزائن و کتابخانه های محفوظ یمنیها آثار معتزله به جای ماند . وقتی ما این حکام و زمامداران را با دیگران مقایسه کنیم مثلا وقتی اینان را با صلاح الدین ایوبی در برابر هم قرار می دهیم، کسی که همه نوشته های فاطمیان و کتابهایی که آنها در کتابخانه هایشان جمع کرده بودند همه را نابود کرد و فقط دلیلش این بود که کتابها مال فاطمیان است حتی کتابهائی که فاطمیان تألیف نکرده بودند و پیروانشان ننوشته بودند و حتی کتابهایی که کمترین رابطه با فاطمیان و مذهبشان نداشت، آنها را نیز نابود کردند.
اینها کتابهای علمی و ادبی و تاریخی بود . تنها گناه این کتابها این بود که در کتابخانه فاطمیان جمع شده بود.
وقتی ما میان اینها مقایسه می کنیم می بینیم چه تفاوت عظیمی در بین هست ، ولی تعجب ما از آنجا از بین می رود که می دانیم شیعیان زیدی از مرامی استفاده کرده بودند که از ریشه و مبنای احترام به عقیده و فکر یعنی تشیع راستین سرچشمه گرفته بود.

تشیع جبل عامل

این بود گوشه ای از تاریخ تشیع در نزد همه اعراب.
من دوست می داشتم وقت زیادتری از تاریخ تشیع در نزد همه اعراب برای شما شرح بدهم ولی من سخنم را در این باره کوتاه کرده و تنها بحث تشیع را به لبنان می برم و حد اکثر استفاده را از آن می کنم .
در این کشورها که نام می برم شیعه به نسبت های مختلفی پیدا می شود: عراق – لبنان – کویت – بحرین – مسقط – عمان – سوریه – قطیف و احسا از کشور سعودی حجاز ، قطر – دوبی و جمیع شهرهای خلیج فارس . شیعیان در یمن، همه زیدی هستند. غیر از شیعه زیدی در یمن شیعیان دیگر خیلی کم اند ، اما وقتی سخن از شیعیان لبنان به میان می آید به خاطر این نیست که لبنان کشوری است که من به آنجا منسوبم ، بلکه به خاطر آن است که شیعیان در لبنان نفوذ و تأثیری بیش از همه اقطار شیعی عربی و غیر عربی داشته اند .
تأثیر شیعیان را در نقاط مختلف به طور متفاوت باید به حساب آورد، ولی به طور قطع با اختلاف نفوذی که هست در همه جای لبنان این نفوذ موجود است.
اگر ما نفوذ نجف اشرف را استثناء کنیم، به خاطر اینکه نجف مرکزی است که نقش موثری در رهبری همه شیعیان جهان داشته و بزرگان از مجتهدین را به همه کشورهای شیعی فرستاده است و کلیه خیر و صلاحی که در کشورها ملاحظه می شود از ناحیه رهبری فرزندان تربیت شده نجف اشرف است، در درجه دوم بعد از موقعیت نجف هیچ سرزمینی به اندازه لبنان تاثیر روی شیعیان جهان نگذاشته است . وقتی سخن از لبنان به میان می آید . منظور فقط یک ناحیه لبنان است که به نام جبل عامل خوانده می شود . از اینرو من اسم لبنان را حذف می کنم و به جای آن فقط جبل عامل می گویم ، جبل عامل را امروز جنوب لبنان یا لبنان جنوبی می گویند و شیعیان لبنان فقط در جبل عامل نیستند بلکه در جاهای دیگر نیز یافت میشوند . بعد از جبل عامل مهمترین نقاطی که در لبنان شیعه وجود دارد یکی بعلبک و دیگری هرمل است ولی تأثیر سرزمین جبل عامل از همه جاهای دیگر لبنان در تشیع بیشتر است. به این ترتیب از اینجا ما اسم جبل عامل را به جای کلمه لبنان به کار می بریم .
شیعیان در جبل عامل معتقدند که سابقه تشیع آنها به ابوذر غفاری می رسد . وقتی عثمان ابوذر غفاری را به شام تبعید کرد، آنگاه معاویه او را از شام به یکی از کوه های شام فرستاد . مردم جبل عامل می گویند آن کوهی که معاویه ابوذر را به آنجا فرستاد همان کوه جبل عامل است و دلیلشان این است که در دو دهکده قدیمی جبل عامل، دو مسجد قدیمی است که هر دو نام ابوذر غفاری را بر روی خود دارند . به این ترتیب آنها معتقدند اولین سرزمینی که تشیع را بعد از حجاز به خود گرفت، آنچنان که در سخنرانی قبل گفتم، سرزمین جبل عامل است . آیا تاریخ در این باره چه عقیده دارد؟
اینکه عثمان ابوذر را از مدینه به شام تبعید کرد و معاویه او را از شام به یکی از کوهها فرستاد از نظر تاریخ جای تردید نیست ولی اینکه آیا ابوذر غفاری در تشیع جبل عامل موثر بوده است مطلبی است که از نظر تاریخ نمی شود ثابت کرد. مخصوصا وقتی که توجه کنیم که در سوریه و لبنان و جبل عامل بعد از تبعید ابوذر چه حوادث مهمی پیش آمد . این حوادث کافی بود که ریشه تشیع را از آن سرزمینها برکند. بر فرض بتوانیم ثابت کنیم که جبل عامل در زمان ابوذر تشیع را پذیرفته بود . من این مسئله را در همه مآخذ تاریخی پیگیری کردم در نتیجه به این مطلب رسیدیم که تشیع جبل عامل به دوران حکومت فاطمیان منتهی می شود. زیرا جبل عامل در آن روز زیر حکومت فاطمیان بود، و از آن روز تشیع به همه سرزمینهای فلسطین و سوریه گسترش یافت .
اگر به نوشته های جهانگرد ایرانی ناصر خسرو مراجعه کنیم در کتاب مخصوص جهانگردیش «سفر نامه» چیزهای فراوانی در باره تشیع در نقاط نامبرده می ببینیم.
مسئله ای که جای سئوال است این است که چرا تشیع از بلاد فلسطین و سوریه رخت بر بست و در لبنان باقی ماند؟
من علل رخت بر بستن تشیع را از این سرزمین ها ، بعد از مطالعات زیاد فهمیدم. همه آن اسباب و علل را نمی توان در این وقت کم بر شمرد. فقط کافی است که بگوئیم جبل عامل تشیع خود را پیوسته نگهداری کرد و علی رغم فشارها و ناراحتی ها و پیش آمدهای بدی که برای آن می شد ، آنرا حفظ کرد و به عنوان عالیترین وضع از آن حمایت کرد.
من برای اینکه تصویری از تشیع جبل عامل به شما داده باشم کافی است که نوشته « امل الامل » را برای شما نقل کنم . صاحب کتاب امل الامل که تقریبا 300 سال قبل می زیسته است نوشته است : تعداد دانشمندان شیعی جبل عامل در حدود یک پنجم (خمس ) همه دانشمندان متأخر شهرهای اسلامی هستند.
همچنین آثار کتب و نوشته های آنها یک پنجم مجموع نوشته های شیعیان جهان است.
با اینکه سرزمین های آنها کمتر از یکصدم سرزمین های کشورهای دیگر اسلامی است و با وجود این که مآخذ و مصادری در دست ما نیست تا بگوئیم قبل از امل الامل وضع شیعیان در جبل عامل چگونه بوده، ولی آثار و اخباری که به ما رسیده است ، نشان می دهد اگر این نسبت و این میزان دقیق نباشد، ولی در همین حدود است. می توان گفت بعضی از خدماتی که علمای جبل عامل کرده اند جنبه تشیع جهانی داشته است . آثار آنها را شیعیان در جاهای دیگر سند خود قرار دادند و هنوز نیز چنین است. مانند کتابهائی که در زیر نام می بریم :
کتاب مدارک سید جمال الدین .
معالم شیخ حسن زین الدین .
لمعه ی شهید اول محمد بن مکی .
وسائل حر عاملی .
مفتاح الکرامه ی سید محمد جواد امین و کتابهای دیگر .
با اینکه بسیاری از دانشمندان شیعه برای دفاع از تشیع کشته شدند، ولی دو نفر از مردم جبل عامل افتخار لقب شهید اول و شهید دوم را یافته اند .
درباره شهید سوم نامهائی برده می شود از افرادی که از جبل عامل نیستند .
آقایان! آنچه را تا به حال برای شما بیان کردم بیشتر مربوط به تاریخ گذشته بود، اما آنچه مربوط به امروز باشد ناچیز بود. اگر من به این کار با علاقه و جدیت پرداختم به خاطر این است که عقیده دارم باید این صفحات تاریخی ولو به طور فشرده ثبت شود تا از نابودی و ویرانی حفظ گردد.
آنچه از گذشته برای شما گفتم به خاطر این بود که زمینه ای باشد تا به زودی موفق شوم با شما در باره وضع کنونی و آنگاه از آرزوهای خود برای آینده شیعه سخن بگویم.
و السلام علیکم .

منبع : کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
سید حسن الامین

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



دعای شیخ کاشف‌الغطاء در خانه خدا

«خدایا، خاندان و ذریه‏ام را بی فقیه مگذار!»، سید بحرالعلوم به او گفت: «ای شیخ: خدا دعایت را مستجاب خواهد کرد». ...
22 رجب سال 1228 هجری قمری سالروز وفات بزرگ مردی از تبار ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی، شیخ جعفر بن خضر مالکی، معروف به «شیخ اکبر» و «کاشف‌الغطاء» یکی از بزرگ‌ترین علما و مراجع اوایل قرن سیزدهم هجری در جهان تشیع است، وی شاگرد وحید بهبهانی و سید مهدی بحرالعلوم بوده است.
در کتاب «قصص العلما» تنکابنی آمده است: شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در زیارت بیت‌الله الحرام از خدا درخواست عجیبی را مطرح کرد.
همراهان ایشان، مرحوم سید مهدی بحرالعلوم و سید محمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه) نقل می‏کنند که شیخ جعفر داخل بیت‌الله الحرام شد و چنین دعا کرد: «خدایا، خاندان و ذریه‏ام را بی فقیه مگذار!»، سید بحرالعلوم به او گفت: «ای شیخ: خدا دعایت را مستجاب خواهد کرد».
و اکنون و با گذشت بیش از دو قرن از این موضوع خاندان کاشف‌الغطاء علمای برجسته‌ای را تربیت کرده که این خاندان عالم‌پرور همچنان به فعالیت‌های علمی دینی خود ادامه می‌دهد و اکنون دو دهه‌ای است مؤسسه «کاشف الغطاء العامة» با هدف احیای یادگارهای اهل‌بیت (ع) در شهر مقدس نجف تأسیس شده است.

پایگاه اطلاع رسانی حج

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



مبانی فقهی و کلامی نظام اسلامی شیعه

قسمت اول

نظام اسلامی و ولایت فقیه

از آن جا که نظام سیاسی اسلام با رویکرد شیعی، با مسأله ولایت فقیه گره خورده است، تبیین صحیح آن مستلزم بررسی جامع الاطراف ولایت فقیه در ابعاد کلامی، فقهی و حقوقی است نظریه ولایت فقیه از دیرباز در کلام و فقه مورد توجه قرار گرفته و دانشمندان فراوانی به این موضوع پرداخته اند.
تبیین بنیادها و مبانی نظام سیاسی اسلام، بستر مناسبی را برای درک و دریافت هرچه روشنتر عناصر اسلامی و زوایای مختلف این نظام در مقایسه با سایر نظام های سیاسی فراهم می نماید و از این رهگذر نقاط قوت و ضعف هر یک از نظام ها بروز و ظهور بیشتری می یابد. پدیده ی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی ایران که به دنبال الگویی از نظام سیاسی اسلام بوده و می باشد، با اقبال گسترده ای از سوی متفکران و نظریه پردازان این اندیشه سیاسی، علوم سیاسی و نیز فقیهان و حقوق دانان روبرو گشت. انگیزه برای بررسی و شناسایی زوایای مختلف این نظام، به ویژه از سوی تحلیل گران غربی بدان جهت بود که نظام های سیاسی رایج و حاکمیت های موجود در جهان معاصر با توجه به پیشینه ی آن ها و نحوه ی شکل گیری جریان و توزیع قدرت، تقریباً شاخته شده اند اما ظهور یک نظام سیاسی، مبتنی بر دین که دو عنصر جمهوریت و اسلامیت را بر مبنای نظام امت و امامت مورد توجه قرار می دهد، آنهم در دهه های پایانی قرن بیستم برای هر اندیشمندی جالب توجه و قابل مطالعه می نمود. پی ریزی یک نظام سیاسی بر مبنای حاکمیت ملّی و دینی و به رسمیت شناختن ولایت فقیه به عنوان رکن اساسی آن در جهانی که قرن هاست مسئله جدایی دین از سیاست، امری پذیرفته شده و مسلم پنداشته شده است، چنان حیرت انگیز و باور نکردنی بود که آثار شوک ایجاد شده از ناحیه آن هنوز پابرجاست. زلزله ای دنیا را تکان داد و قدرت دین، پس از قرن ها انزوا و حاشیه نشینی، ایفاگر نقش ممتاز در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی انسان گردید و با پشتوانه عظیم مردمی در گذر زمان هرگاه که اراده کرد، امواج میلیونی از قشرهای گوناگون جامعه را به میدان آورد.
از آن جا که نظام سیاسی اسلام با رویکرد شیعی، با مسأله ولایت فقیه گره خورده است، تبیین صحیح آن مستلزم بررسی جامع الاطراف ولایت فقیه در ابعاد کلامی، فقهی و حقوقی است. نظریه ولایت فقیه از دیرباز در کلام و فقه مورد توجه قرار گرفته و دانشمندان فراوانی به این موضوع پرداخته اند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) در دوران تبعید خویش در حوزه کهن و هزار ساله نجف اشرف در سال 1348 در لابلای درس فقه خود، به تدریس مبانی حکومت اسلامی و تبیین ولایت فقیه پرداخت. نوارهای پیاده شده ی این دروس با نظارت امام به صورت کتابی با عنوان ولایت فقیه چاپ گردید. همین مباحث، توسط حضرت امام به صورت فنی تر و دقیق تر در جلد دوم کتاب البیع به علاقمندان فقه سیاسی ارائه شد. این کتاب یکی از منابع بسیار مهم در ارائه ی دیدگاه های ایشان در این زمینه است. هنوز یک دهه از نظریه پردازی این فقیه مجاهد نگذشته بود که جمهوری اسلامی به دست باکفایتش بنیان گذاری شد. با اصول نظام سیاسی اسلام، در یک نگاه کلی محورهای اصلی آن را مورد توجه قرار می دهیم. این مباحث برگرفته از کتاب مبانی حکومت اسلامی اثر پژوهشگر حوزه و دانشگاه«حسین جوان آراسته» است که در قالب متنی روان به رشته ی تحریر درآمده و از سوی کتاب سال حوزه نیز مورد تشویق قرار گرفته است.

محور اول: دین و دولت

در نظام سیاسی اسلام، بررسی رابطه دین و سیاست، زیربنایی ترین مسأله است. حاکمیت دینی تنها زمانی می تواند مطرح گردد که دین در برگیرنده ی امور سیاسی و اجتماعی باشد. در غیر این صورت، تمامی مباحث مربوط به این حاکمیت، ولایت سیاسی پیامبران و امامان معصوم(علیهم السّلام) و به دنبال آنان ولایت فقیهان در عصر غیبت با مشکل روبرو می گردد. اگر دین صرفاً یک سلسله احکام عبادی فردی و فقط ناظر بر رابطه فرد با خدا تلّقی شود که به منظور سامان بخشیدن به امر آخرت انسان در اختیار پیامبر قرار گرفته است، دیگر نمی توان برای پیامبر، لزوم حکومت را اثبات نمود. بدین ترتیب بحث از نظام سیاسی اسلام در عصر غیبت و تجلّی آن در ولایت فقیهان از نظر ساختاری به مثابه طبقه چهارم از بنایی است که زیربنای آن رابطه دین و سیاست است. اگر این رابطه نفی گردد، تمامی این بنا یک باره فرو می ریزد و بحث از ولایت پیامبران، ولایت امامان و ولایت فقیهان، لغو و بیهوده خواهد بود. از این رو، می توان ادعا نمود که مادرِ همه ی مسائل مربوط به نظام سیاسی اسلام، رابطه دین و سیاست است.1

محور دوم: حاکمیت و حکومت

حاکمیت و اعمال هرگونه سلطه و اقتدار بر انسان که در اصطلاح اسلامی از آن به ولایت نیز تعبیر شده است آنگاه مشروعیت دارد که دلیل قاطعی برای آن وجود داشته باشد؛ زیرا اصل، عدم ولایت انسان بر انسان است؛ چراکه مطابق جهان بینی اسلامی، ولایت مختص خداوند است و انسان ها نیز با یکدیگر برابرند. بر این اساس هیچ فردی نمی تواند در شئون و امور مربوط به دیگری بدون رضایت او دخالت و تصرف نماید. فقیهان با تأسیس این اصل، هرگونه ولایتی را خواه ولایت خاصه باشد(افراد تحت ولایت خاص باشند؛ نظیر ولایت پدر و جدّ پدری بر فرزندان صغیر، سفیه و مجنون) و خواه، ولایت عامّه باشد (ولایت بر عموم افراد جامعه اعمال گردد) به عنوان استثنایی بر اصل یاد شده، نیازمند دلیل و برهان می دانند.
بدین ترتیب شئون مختلف ولایت پیامبران و امامان(علیهم السّلام) از جمله ولایت و زعامت سیاسی آنان مورد بحث قرار می گیرد و پس از اثبات این قسم از ولایت و حاکمیت نوبت به ولایت و حاکمیت سیاسی فقیهان جامع الشرایط در عصر غیبت می رسد. در این دوره: 1- در اصل ضرورت نیابت، هیچ دانشمند و متفکر شیعی تردیدی نکرده است.2- در این که نیابت از حجّت خدا، بر عنصر فقاهت و عدالت تکیه می زند و بر مدار آن سیر می کند نیز هیچ کس بحثی نداشته است.3- نیابت فقیهان در مرجعیت دینی و نیز فصل خصومت ها و دعاوی(ولایت در افتا و ولایت در قضاوت) نیز بدون هیچ مخالفتی مورد پذیرش واقع شده است. آنچه باقی می ماند نیابت فقیه جامع الشرایط از جانب امام معصوم(علیهم السّلام) در زمینه ی شأن امام یعنی زعامت سیاسی و رهبری اجتماعی است(ولایت سیاسی). از آنجا که اصل، عدم ولایت است در این زمینه دلایل متعدد عقلی و نقلی اقامه شده است. یکی از دلایل عقلی را می توان به اختصار با مقدمات زیر این گونه بیان نمود:
1- مطابق جهان بینی توحیدی، حاکمیت معقول و مقبول، حاکمیت مطلق خداوند است.
2- حکومت اسلامی تنها ابزار اعمال حاکمیت اسلامی است.(اصل لزوم سنخیّت بین نوع حاکمیت(نفس قدرت) و نوع حکومت(ابزار اعمال حاکمیت).
3- هر حکومتی نیاز به حاکم و رهبری شایسته دارد.
4- حکمت الهی، تعیین پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) و امامان معصوم از سوی خداوند به عنوان رهبر برای تبیین، تأمین و تضمین قوانین الهی ایجاب نموده است.
5- در عصر طولانی غیبت و عدم دسترسی به معصوم نیز تعیین نزدیک ترین افراد به معصوم(در دو خصیصه ی مهم علم و عمل) به عنوان نایب و جانشین معصوم، براساس حکمت الهی، ضروری است.
6- فقیهان شایسته ی وارسته، در این دو خصیصه از دیگران به امام معصوم نزدیک ترند.
نتیجه: رهبری و ولایت فقیهان جامع الشرایط به مقتضای حکمت الهی در عصر غیبت ثابت است. از منظر دلایلی نقلی، در احادیث فراوانی از فقیهان به عنوان امناء الرسل، ورثه الانبیاء حصول الاسلام، خلفاء النبّی حاکم امناء علی حلاله و حرامه و اعلمهم بامرالله فیه یاد شده است. این تعابیر، بیانگر نقش کلیدی عالمان دینی در جامعه اسلامی است.2

محور سوم: نظریه های دولت

از آن جایی که دغدغه طرح مباحث مربوط به حاکمیت از نظر اسلام و آنچه را که امروزه فقه دولت می نامند همواره وجود داشته است و آرای فقیهان در زمینه حاکمیت و حکومت را گاه به صورت طرح یک نظر و گاه در قالب ارائه نظریه در همه ادوار فقه می توان سراغ گرفت و از سیر تحول و تطوّر آن آگاهی یافت، نگاهی هر چند گذرا بر آرای علمای اسلام و نظریه های ارائه شده در باب نظام سیاسی اسلام از بایسته های این مباحث است. این نظریه ها را در یک تقسیم بندی می توان در سه بخش نظریه حسبه، نظریه انتخاب، و نظریه انتصاب مورد ارزیابی قرار داد.3 مبنای مشروعیت دو نظریه ی حسبه و انتصاب، الهی است. در مقایسه میان نظریه انتخاب و نظریه انتصاب(نصیب) اکثریت قریب به اتفاق فقیهان، انتصاب را پذیرفته اند. نظریه پردازان نظریه انتخاب، خود به صراحت به این واقعیت اذعان نموده و تأکید کرده اند آنچه در میان فقهای متقدم و متأخر مطرح بوده است، نصیب ولایت از سوی شارع مقدس است.4

میثم عسگری
منبع:مقالات اختصاصی نورپرتال

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



بزرگمردی که در برابر «آقا» دو زانو نشست آیت‌ا... حسن‌زاده آملی با اشاره به توصیه‌های مقام معظم رهبری در امور‌ مختلف،در خصوص امر ولایت فرمودند: "همگان باید عامل مؤثری باشیم و برای تقویت جایگاه ولایت فقیه سعی کنیم."
در اواخر سال 1307 هجری خورشیدی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد شد. در سن شش سالگی، به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن یاد گرفت. تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه‌های آن زمان را خواند و در خردسالی، تمام قرآن را هم یاد گرفت. سپس وارد دوره ابتدایی دروس حوزوی شد. تاریخ ورود وی به حوزه علمیه، مهرماه سال 1323 هجری شمسی بود. متون ابتدائیه درس حوزه را در آمل در نزد استادان محمد غروی، عزیزا... طبرسی، شیخ احمد اعتمادی، عبدا... اشراقی، ابوالقاسم رجائی و آیت‌ا... فرسیو و سایرین فراگرفت و در آمل، آغاز به تدریس چند کتاب مقدماتی نمود.
در شهریور 1329 خورشیدی به تهران آمد و چند سالی در مدرسه حاج ابوالفتح به سر برد و باقی کتب حوزوی را نزد آیت‌ا... سید احمد لواسانی خواند. چندین سال در مدرسه مروی به سر برد و زیر نظر آیت‌ا... محمد تقی آملی و حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (به مدت 13 سال) درس خواند و از ایشان اجازه اجتهاد دریافت کرد. در سال 1342 هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته و پس از ورود به قم، آغاز به تدریس معارف حوزوی و فنون ریاضی نمود. در‌ همان دوران بود که به ملاقات امام خمینی(ره) رفت. خودش درباره این دیدار این‌طور می‌گوید:
"قبل از پانزده خرداد سال 1342 که در تهران مشغول تدریس بودم، شنیدم حضرت آیت‌ا... العظمی امـام خمینی (قدس سـرّه) روحانیانی را که برای ایام محــرّم جهت تبلیغ به اطراف و اکناف می‌روند موظف نمـوده‌اند که مسـایل اجتمــاعی و سیاسی عالَـم اسلام و مشکلات جـامعه مســلمین و خصـوصـاً اوضاع ایران را به گوش مـردم بــرسانند و مــردم را در این زمینه آگاه نمایند.
لذا بنده که برای ایام محرّم عازم آمل بودم احســاس کــردم این وظیفه متــوجه من نیز می‌باشـد و باید در انجام آن بکوشـم، بـدین جهت قبـل از آن‌که به‌سوی آمل بروم خود را به قم رسانیدم؛ قمی که با هیچ یک از خیابان‌ها و کوچه‌هایش آشنا نبودم. سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه داشتم که بنده حسن حسن‌زاده آملی هستم و فعلاً در حوزه علمیه تهران مشغول تحصیل و تدریسم. اساتید من عبارتند از حضرت علامه میرزا ابوالحسن شعرانی و… شنیدم که حضرتعالی، روحانیون را مکلف کرده‌اید تا مسائل سیاسی و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از اطبای سر‌شناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم، آمده‌ام به شما بگویم من هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز انشاءا... در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به‌دست هم می‌دهیم و انشاءا... تعالی کشور را از دست فسقه و فجره نجات می‌دهیم و دین خدا را پیاده می‌کنیم."
در خصوص علامه، مطالب زیادی گفته شده و به ابعاد تربیتی، عرفانی، اخلاقی و علمی ایشان پرداخته شده است. به طور مثال، دختر ایشان درباره سیره تربیتی علامه می‌گوید: "ایشان هیچ اجباری در تربیت علمی و دینی فرزندان به خرج نمی‌دانند. به هیچ وجه اهل اجبار نبودند؛ نه در تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی؛ فقط از ما می‌خواستند که واجبات را ترک نکنیم، تنها براین مسأله تاکید شدید داشتند. بار‌ها به ما فرموده‌اند که من مسلمان تقلیدی نیستم، بیش‌تر مکاتب مادی و غربی را بررسی کرده‌ام و فهمیده‌ام که آن‌ها در برابر سؤالات فیزیک و متافیزیک به طور جامع پاسخی ندارند، از همین طریق به پوشالی بودن آن‌ها پی بردم. بعد از آن هم به سراغ ادیان مختلف رفتم و پس از تحقیقات کامل، فهمیدم که هیچ کدامشان کلام و حرفی را به اتقان قرآن و کلام ائمه اطهار ندارند، لذا دین اسلام را پذیرفتم و بحمدا... شیعه دوازده امامی هستم."
اما آن‌چه در خصوص اکثر علما، به‌ویژه حضرت علامه حسن‌زاده اتفاق افتاده، غفلت از وجه سیاسی ایشان است، تا جایی که بعضاً تصور می‌شود این بزرگواران، رویکرد سیاسی نداشته و شاید این سکوت ساختگی، نشانه‌ای‌ست از عدم همراهی آن‌ها؛ در حالی که این آیات الهی، از حامیان خاص نهضت خمینی کبیر بوده و هستند. به طور مثال، درباره آیت‌ا... حسن‌زاده باید گفت همراهی علامه با انقلاب اسلامی، بعد از پیروزی آن بیش‌تر شد؛ بخصوص پس از رحلت حضرت امام و به رهبری رسیدن حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای، جملاتی که ایشان نسبت به رهبر انقلاب فرموده‌اند جالب توجه است.
برای نمونه، استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطره‌ای تعریف می‌کنند که جالب توجه است:روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری هم‌چون "قائد ولی وفی"، "رائد سائس وفی"، "مصداق بارز نرفع درجات من یشاء" و "دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد" که ایشان برای مقام معظم رهبری به کار برده‌اند، گفت‌وگو و سؤال کردم. چرا که آن زمان برخی نتوانستند این ستایش‌ها را تحمل کنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض کردم که برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافته‌اند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و بجا بود و از نظر بنده هیچ مشکلی ندارد."
این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیم‌الشأن حضرت آیت‌ا... حسن‌زاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌کنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می‌فرمایند این کار را نکنید. علامه حسن‌زاده می‌فرمایند: "اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم، این کار را نمی‌کردم."
و یا در جایی دیگر به رهبر انقلاب فرمودند: "به جد اطهرت قسم که اگر می‌شنیدم که تو دست کجی، یک دونه خرما را می‌شنیدم یا می‌دیدم که دستت کج بود ولو به یک دونه خرما، به استقبالت نمی‌اومدم. چون می‌بینم پاکی اومدم چون می‌بینم به اخلاص داری کار می‌کنی اومدم."
اما ابراز ارادت حضرت علامه به رهبر انقلاب به همین‌جا ختم نمی‌شود. زیرا بعد از این دیدار، استاندار مازندران به همراه جمعی از مسؤولان استانداری، با آیت‌ا... حسن‌زاده در آمل دیدار کردند. آیت‌ا... حسن‌زاده آملی با اشاره به توصیه‌های مقام معظم رهبری در امور‌ مختلف، در خصوص امر ولایت فرمودند: "همگان باید عامل مؤثری باشیم و برای تقویت جایگاه ولایت فقیه سعی کنیم."
اما یکی از شاگردان بنام ایشان نیز، در خصوص این دیدار خاطر جالبی تعریف می‌کنند. حجت‌الاسلام والمسلمین صمدی آملی، یک روز پس از سفر حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای به آمل به دیدار علامه رفته و ایشان، نکته‌ای در خصوص دیدار مذکور فرمودند: "اگر یک میکرون در آقای خامنه‌ای غل و غش، ناخالصی، غل و غش و (هر تعبیری می‌خواهید)، یک میکرون، یک میلیونوم، یک هزارم این‌ها در ایشان می‌دیدم نمی‌آمدم، چه کار دارم؟"
حضرت علامه حسن‌زاده در جای دیگری پیرامون حضرت آقا فرموده‌اند: "گوشتان به دهان رهبر باشد؛ چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن (عج) است."این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌ا... طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان (عج).این بیانات علامه را باید در کنار نامه ایشان به فرزند خود گذاشت.
ایشان در قسمتی از این نامه می‌نویسند: "و بدان که علم و عمل دو حقیقت انسان‌سازاند و علم، امام عمل است، و اکنون هنگام تحصیل علم و اعتیاد به عمل صالح آن عزیز است، به انتظار فردا مباش که به فرموده انسان اگاهی:
در جوانی به خویش می‌گفتم شیر شیر است گر چه پیر بود
تا به پیری رسیده‌ام دیدم پیر پیر است گر چه شیر بود"
به عبارت دیگر، توصیفات، بیانات و نظرات علامه در خصوص نهضت امام خمینی(ره) و حمایت از مقام معظم رهبری، تا زمانی که به مقام عمل نرسد، ارزشی نداشته و لازم است تا از چنین الگوهایی که خود، مصداق کامل عالم عامل هستند، تأثیر عملی ببینیم و در میدان امتحان، خود را نشان دهیم، البته با عنایت به این‌که، "به انتظار فردا مباش".
خود علامه درباره این موضوع گفته است: "بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلت‏ بکارى و غرس کنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلى کم است. وقت‏ خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: "ردوهم ورود الهیم العطاش‏". یعنى شتران تشنه را مى‌‏بینید که وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى‌‏کوشند و مى‌‏شتابند و از یکدیگر سبقت مى ‏گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنج‏ هاى رحمان ‏اند این چنین باشید
. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت‏ خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: "اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند. " تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست‏ بسازیم."

منبع: پرتو سخن

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



مبانی فقهی و کلامی نظام اسلامی شیعه

قسمت سوم

1. ولایت سیاسی و اجتماعی

رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله) گذشته از مقام تبیین و ترویج دیانت و قضاوت میان مسلمانان، رهبری سیاسی و مدیریت اجتماعی آنان را نیز به نصّ آیات قرآن بر عهده دارند:«یَا آیُّها الّذینَ ءَامنوا اَطیعُوا اللهَ و اَطیعوا الرّسولَ و اُولیِ الأمرِ مِنکم»(نساء: 59) ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر اولوالامرتان اطاعت کنید.6
علمای شیعه معتقدند: فقها در عصر غیبت و فقدان حضور امام معصوم، این مناصب را بر عهده دارند. نخستین منصب فقها این است که با اجتهاد مستمرّ و با استمداد از منابع معتبر و اعتماد بر مبانی استوار و پذیرفته شده، به کشف احکام اسلامی و «افتا» بپردازند. منصب دوم این است که براساس مبانی و احکام اسلامی، به رفع مخاصمات، «قضاوت» و اجرای احکام قضایی اسلام اهتمام ورزند. سومین منصب، «ولایت» و رهبری جامعه اسلامی و مدیریت سیاسی و اجتماعی است. بنابر نظر برخی از اندیشمندان مسلمان، علاوه بر این سه منصب، وظیفه حفاظت و حراست از دین نیز بر عهده فقهاست؛ زیرا رهبری نظام اسلامی، مسلمانان را بر اساس معارف و احکام مبتنی بر کتاب و سنّت اداره می کند. از این رو، پیش از هر چیز باید به حفاظت و صیانت از خود دین بپردازند.7
این مناصب و به عبارت دیگر، «وظایف» از آنِ فقیه جامع الشرائطی است که دارای اجتهاد(علم) و عدالت مطلق است. مجتهد و اسلام شناس واقعی کسی است که در همه اصول و فروع( عبادات، عقود، ایقاعات و سیاسیات) تبحّر داشته باشد و بتواند احکام اسلامی را از مجاری کتاب و سنّت با استفاده از خرد خویش استنباط کند. از این رو، مجتهد متجزّی را شامل نمی شود. «عادل مطلق» نیز کسی است که در تمامی زمینه ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت کند و عدالت او مختصّ زمینه ای خاص نباشد.8
به نظر می رسد با توجه به بحث از مبانی کلامی ولایت فقیه در عصر غیبت، باید به این پرسش پاسخ داده شود که آیا ولایت فقیه مسئله ای فقهی است یا کلامی؟ برخی از علما، که به این پرسش پاسخ داده اند، معتقدند: امتیاز علم کلام و علم فقه به عقلی بودن و عقلی نبودن مسائل نیست. چه بسا مسئله ای عقلی که در فقه از آن بحث می شود و چه بسا مسئله ای غیر عقلی(نقلی) که در کلام از آن سخن به میان می آید، بلکه تمایز این دو علم به موضوع آن ها مربوط است: موضوع علم کلام «فعل خداوند» است و موضوع علم فقه«فعل مکلّف». بنابراین، اگر نتیجه برهانی که در اثبات ولایت فقیه ذکر می شود وجوب و ضرورت تعیین ولایت فقیه از جانب خداوند باشد، بحث«ولایت فقیه» یک بحث کلامی است و نه فقهی.9
بنابراین، دراین دیدگاه خاستگاه ولایت فقیه در اصل، مسئله ای کلامی است که فقه سرتاسر آن را مشروب می سازد. تقریباً تمامی ادلّه عقلی و نقلی ولایت فقیه در بحث های فقهی آمده و به طور مبسوط تبیین گشته اند. گفتنی است مسئله کلامی بودن ولایت فقیه نزد متفکران قدیم شیعه مطرح نشده و بیشتر معاصران به آن پرداخته اند. در همین جا، می توان این بحث را نیز مطرح کردکه با توجه به آنکه در بحث امامت به قاعده«لطف» استدلال می شود، آیا در بحث ولایت فقیه، اگر آن را مسئله ای کلامی بدانیم، می توانیم در امتداد امامت هم به قاعده «لطف» استناد کنیم؟
به هر تقدیر، در اندیشه شیعیان، مسئله حکومت و امامت در عصر حضور پیامبر و امام معصوم روشن است؛ زیرا رهبری دینی و هدایت معنوی و سیاسی و قضایی جامعه بر عهده آنان نهاده شده است، گرچه امامان در عمل بیشتر متصدّی بعد معنوی و دینی بودند و آن حضرات به جز امام علی و امام حسن(علیهما السّلام) موفق به تأسیس نظام سیاسی نشدند. البته آیت الله مطهّری مسئله امامت را منحصر در حکومت نمی داند، بلکه جنبه دیانت و معنویت آن را مهم تر، اساسی تر و پرفروغ تر ارزیابی می کند. از نظر او، یکسان انگاشتن امامت و حکومت، که در اذهان جاری است، نادرست می باشد و با اصول اساسی اسلام ناسازگار می نماید.10
اما در عصر غیبت، به باور برخی از اندیشمندان، فقیهان جامع الشرائط دارای فقاهت و عدالت، عهده دار جانشینی ائمّه اطهار(علیهم السّلام) هستند. گرچه در حدود و گستره اختیارات فقیه اختلافاتی مشاهده می شود، اما بیشتر آنان به حداقلی از این نیابت فقیه از جانب امامان اعتقاد دارند. از این رو، قلمرو و اختیارات آنان از«امور حسبیه» شروع می شود و تا «ولایت مطلقه فقیه» امتداد می یابد.
غیر از مبانی کلامی- اعتقادی، مبانی اصولی- فقهی نیز در آراء و اندیشه سیاسی اندیشمندان و فقیهان مسلمان شیعی تأثیر گذاشته است که در ادامه به آن ها نیز خواهیم پرداخت:

ب. مبانی اصولی- فقهی

همان گونه که ذکر شد،شیعیان به مسئله امامت پس از پیامبر عنایت ویژه ای دارند و در فقدان حضور امامان، مناصب و شئون سه گانه پیامبر و ائمّه اطهار(علیهم السّلام) را از مسئولیت های فقیهان جامع الشرایط قلمداد می کنند.
گفته می شود: شیعیان پس از عصر غیبت کبرا، چون همواره منتظر ظهور امام زمان(علیه السّلام) بوده اند، به تبیین نظریه سیاسی در عصر غیبت نپرداخته و در بحث های پراکنده فقهی خویش، از این مسئله سخن گفته اند. علاوه بر این ، حکومت های موجود را نیز غاصب می دانسته و رغبتی به همکاری با آنان نداشته اند. البته از دوره صفویه به چنین رویکردی خاتمه داده شد و رابطه علما و حکومت به نحو جدیدتر و جدّی تری مطرح گردید.
برخی از پژوهشگران، که به طبقه بندی اندیشه های سیاسی پرداخته اند، معتقدند: از اوایل قرن چهارم تا آغاز قرن دهم هجری، دوران تأسیس، رشد و شکوفایی فقه فردی شیعیان است و در آثار آنان، نظریه سیاسی مشاهده نمی شود.11 اما این وضعیت از دوره صفویه به گونه ای متمایز مطرح گشت و حاکمان به زعم خود، به اذن فقیهان این دوره- که نایبان اصلی امام زمان(علیه السّلام) محسوب می شوند. به حکومت پرداختند.12 در نتیجه، رابطه و تعامل علما با حاکمان صفوی بسط و گسترش یافت. در همین دوره است که اخباریگری نیز دوباره احیا گردید و رواج یافت و راهی متمایز از اصولی ها در پیش گرفت. محقّق سبزواری، که در آغاز دوره جدید این مناقشات به سر می برد، از اخباری ها به خدا شکایت می کرد و پناه می برد.13
آنچه از این دو رویکرد(اصولیگری و اخباریگری) در مرحله عمل، بروز و ظهور می یابد، تفاوت آشکاری با یکدیگر دارد که منجر به تأثیرات شگرفی در سیاست و اجتماع می شود. اخباری ها، به ویژه اخباری های افراطی،14 با تأکید بر استفاده مستقیم از روایات و اکتفا نکردن به ظاهر قرآن و عدم حجّیت برهان عقلی و خردورزی، به سمت رابطه «محدّث و مستمع» بین مردم و فقها گرایش می یابند. بر این اساس، فقه حق استنباط احکام شرعی به وسیله اصول مستفاد از کتاب و سنّت معصوم را ندارد، بلکه تنها باید آن ها ترجمه و تشریح کند و مردم نیز پس از استماع و شنیدن معانی احادیث، یه آن ها عمل نماید. بنابراین، میان فقیه و مردم، پیوند فکری و اجتهادی وجود ندارد، بلکه رابطه میان آن دو، رابطه نقلی و حسی است.15 اخباریگری به عدم تمسّک به ظواهر قرآن، عمل به نصوص ائمّه اطهار(علیهم السّلام) تعطیلی عقل و خردورزی و بسط احتیاط در زندگی منتهی می شود. به نظر اخباریان، استفاده از روش اصولی ها باعث گمراهی مردم در فهم دین می شود.16
اما اصولی ها با محدود و مقیّد کردن فهم دین به شرایطی خاص، نظیر نیازهای زمان و مکان با توجه به اجتهاد مستمر، تأکید دارند که فرد مجتهد، مسلّط بر علوم خاصی باشد. تفکر اصولی، رابطه فقیه و مردم را رابطه«مجتهد و مقلّد» می داند. بر این اساس، فقیه حق استنباط فروع فقهی را از اصول دارد و با خردورزی، احکام الهی را از منابع چهارگانه کتاب، سنّت، عقل و اجماع استنباط می کند و به صورت فتوا، به مقلّدان خویش اعلام می کند. اهمیت کار اصولی ها و اجتهاد آنان این است که پیوند حوزه فقاهت با مردم را از مرحله حس و نقل، به مرحله عقل و فکر و حدس منتقل کردند.17 از این زاویه، اجتهاد شیعیِ بسط یافته، بعدها به تشکیل نهاد مرجعیت منجر گردید. در نتیجه این تحوّل، زمینه های بحث از ولایت فقیه آماده شد.
به نظر می رسد نزاع اصولی ها و اخباری ها به تأثیرات عمیق و شگرفی در سیاست منتهی شده است. برای مثال، می توان از موافقان مشروطیت در نهضت ناتمام مشروطیت سخن گفت و اینکه آن ها با استفاده از مفاهیم اصولی در مقابل مخالفان استدلال می کردند. شاهد بر این ادعا، حضور خراسانی و نائینی است.
البته نمی توان حکمی کلی صادر کردکه همه علمای اصولی موافق نهضت مشروطیت، و همه علمای اخباری مخالف آن بوده اند، بلکه می توان گفت: موافقان مشهور مشروطیت در زمره عالمان اصولی بوده اند که با توجه به روش خود، در استنباط احکام فقهی به بسط نظریه های فقهی خویش با تحوّلات اجتماعی- سیاسی می اندیشیده اند.18
تعلیم عمده مکتب اصولی، «حجّیت عقل و نقل در تمیزدادن قواعد و احکام شریعت» است. ایمان به عقل تعالیم دیگری را پیش می کشد؛ از جمله: ضرورت اجتهاد، امتناع از قبول غیر نقّادانه محتوای کتاب های روایی، اتخاذ معیارهای دقیق تر در قبول صحّت اقوالی که به پیامبر و ائمّه اطهار(علیهم السّلام) منسویند، و منع تقلید از میّت برای حفظ پویایی اجتهاد، در مقابل، اخباری ها عقل و اجماع را تخطئه کرده، همه افراد را در یک درجه نازل از فهم حقایق شرعی و سزاوار تقلید می دانستند. همچنین اینان اجتهاد را منع کرده، به بقای تقلید بر میّت قایل بودند.19
به هر حال، تعالیم اصولی با قول به حجّیت عقل و حق اجتهاد، ذهن شیعی را پذیرای تحوّلات اجتماعی کرده و به توانایی های انسان در تنظیم امور اجتماعی ایجاد اطمینان می کند. تصریح به منزلت مجتهدان و به ویژه تأکید بر ضرورت پیروی از مجتهد زنده، می تواند در زدودن فلج فکری حقوقی مؤثر باشد و دست کم، تا حدّی قیود جزم و جمود را از دست و پای فکر و عقل باز کند. علاوه بر این، اصولی همانند حجیّت ظن و جواز اعمالی که با صراحت ممنوع شمرده نشده، باعث تلقّی با انعطاف تری از کاربرد فقه در مسائل نوپیدای اجتماعی و سیاسی می گردند.20
بر همین اساس، به نظر می رسد در بحث از مبانی اصولی- فقهی ولایت فقیه، آن دسته از علما، که تفکری اصولی- فقهی در مسائل دارند، جایگاه ویژه ای در سیاست برای مجتهدان در نظر می گیرند. نمونه ذکر شده از دوره مشروطیت در دفاع علمای اصولی از نهضت مشروطیت و نیز انقلاب اسلامی ایران به رهبری مجتهد اصولگرای شیعی، امام خمینی(ره) نشان دهنده نقش چنین تفکری در پیدایش جریان ها و تحوّلات مذهبی- سیاسی است. به عقیده حمید عنایت، اخباری ها با منع دخالت عقل و تجویز تقلید همه جانبه به عنوان تنها شیوه آموختن احکام شرع، قیدی بر پای تحوّلات فکری می گذارند که آن تحوّلات اگر آزاد بودند می توانستند احکام و نهادهای جدیدی در ساخت سیاسی سنّتی را به نحو منسجمی پدید آورند.21
از مبانی دیگر، می توان به اصل «عدم سلطه و ولایت افراد بر یکدیگر» اشاره کرد. بر این اساس، هیچ انسانی بر انسان دیگری سلطه و ولایت ندارد. این اصلی عقلی و نقلی است که سلطه افراد و جماعات را بر یکدیگر نامشروع می داند. در نتیجه، «ولایت» به حکم خرد و روایات، فقط برای پروردگار ثابت است که تکوینی و تشریعی است و هیچ یک از افراد بشر در عرض ولایت خداوند بر کسی ولایت ندارد. اما با دلایل قطعی، می توان گفت: این قاعده در مورد پیامبر استثنا شده است؛ زیرا خداوند در قرآن به صراحت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله) را ولیّ مؤمنان قرار داده است.22
همان گونه که در بحث «ضرورت حکومت» ذکر شد، برای ایجاد نظم و امنیت و جلوگیری از هرج و مرج، تأسیس حکومت ضروری است. از این رو، خداوند ولایت و سرپرستی جامعه اسلامی را طبق آیات مذکور، بر عهده پیامبر و ائمّه اطهار (علیهم السّلام) گذاشته و آن گونه که در منابع آمده، با دلایل عقلی و نقلی به ولایت فقها در عصر غیبت حکم شده است. به اعتقاد اندیشمندان مسلمان، لازمه عدم تقیید اصل اوّلی این است که ادلّه تأسیس حکومت نه تنها بی معنا، بلکه به منزله طرد دلیل و لغو آن باشد؛ زیرا دولت و سلطه حکومت بدون نظم جامعه سیاسی تحقق پذیر نیست و هیچ نظمی بدون اعمال اقتدار نهادها یا افرادی ذی ربط در حوزه های گوناگون بر جامعه سیاسی متصور نمی باشد.
از این رو، به اعتقاد آنان، برای اجتناب از لغو و عبث بودن دلیل مشروعیت اقامه دولت و نصب حکومت، ضروری است اعمال سلطه تشکیلات اداری در جامعه سیاسی بر انسان و منابع طبیعی و نیز اوامر و نواهی و کلیه تصمیم های هیأت ها و متصدّیان و مسئولان اداری و سازمانی و انتصابی، مشروع، و اطاعت از کلیه اوامر و نواهی، واجب و مخالفت با آن معصیت تلقّی شود.23 از این رو، مواردی از قاعده کلی«عدم ولایت افراد بر یکدیگر» استثنا می شوند، و آن در جایی است که حاکمان طبق موازین الهی رفتار کنند و از قوانین الهی تخطی ننمایند. البته در همین جا می توان پرسید: پس نقش مردم در این میان چیست؟ در بحث مبنای مشروعیت، باید به این بحث توجه شود.
از جمله مبانی دیگر، وجوب انجام امور حسبه است. فقها بر وجوب قیام به امور حسبیه، به عمومات کتاب، سنّت، اجماع، ضرورت حکم عقل و وجوب حفظ نظام استدلال کرده اند. مراد از «حسبیه» اموری است که اولاً، خداوند راضی به ترک آن ها نیست. ثانیاً ، خداوند سرپرست خاصی برای انجام آن امور مشخص نکرده است. بنابراین، همه مؤمنان موظّف به رسیدگی به آن هستند. موارد آن طبق برخی از دیدگاه ها،«هر معروفی است که از جانب شرع لازم بوده و تحقق خارجی آن شرعاً اراده شده باشد، بدون آنکه شخص معیّنی بر آن گمارده باشند.» «معروف» در این دیدگاه، قابل«منکر» نیست، بلکه مقصود کلیه واجبات و مستحبات و محرّمات شرعی است. به عبارت دیگر، اموری است که به عنوانی با ورود دلیل خاص، واجب یا حرام شده و تکلیف، متوجه مأمور و منهی باشد.24 البته بنابر اظهار نظرها، مناسب ترین افرادی که صلاحیت انجام این امور را دارند، عالمان دینی و فقیهان هستند.
همچنین در بحث از مبانی اصولی- فقهی ولایت فقیه، می توان به مقدّمه واجب و نیز وجوب حفظ نظم در زندگی عمومی اشاره کرد که این ها همه اصل اوّلی عدم ولایت بر دیگری را تقیید می زنند و لزوم تشکیل حکومت را در هر دوره ای مورد توجه قرار می دهند. مقدّمه واجب در واقع، بحثی است که اصولی ها در استنباط احکام به آن تمسّک می نمایند و به طور مفصّل، در بحث های خود از آن گفته و گو می کند.25

پی نوشت ها:

1. جهت آشنایی بیشتر با دلایل اثبات رابطه دین با سیاست و نقد دلایل طرفداران جدایی دین از سیاست و نیز بررسی رابطه دین با دمکراسی، آزادی و جامعه مدنی ر.ک: مبانی حکومت اسلامی(حسین جوان آراسته) قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1382، ص 120-62.
2. برای آگاهی از دیگر دلایل عقلی و نقل ر.ک. مبانی حکومت اسلامی، همان، ص 230-185.
3. ر.ک: همان، ص 292-247.
4. ر.ک: در اسات فی ولایه الفقیه، قم المرکز العالمی للدرسات الاسلامیه، چاپ اول 1408 و ولایه الامر المرکز العالمی للبحوث و التعلم الاسلامی، 1416،ص146 و 148.
5. امام خمینی، ولایت فقیه(حکومت اسلامی)، ص39.
6. و نیز نک:«النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم»(احزاب:6)؛ پیامبر از خود مؤمنان به آن ها نزدیکتر و سزاوارتر است. برای تفصیل بیشتر درباره مناصب حضرت رسول صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام نک: مرتضی مطهرّی، امامت و رهبری/ همو، ولاءها و ولایت ها/ مهدی معین زاده، «وجه انسان مدار؛ رویکرد شیعی»، نقد و نظر، سال هفتم، ش27 و 28،(تابستان و پاییز1380)، ص 446-471. در این مقاله، شئون امامت از دیدگاه شیعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و با دیدگاه سنّی مقایسه شده است. شئونی که برای امامت به تصویر کشیده شده عبارتند از:1- جانشینی پیامبر در امر رهبری اجتماع یا حکومت بر مردم؛ 2- جانشینی پیامبر در امر تأویل قرآن و تبیین دین؛3- جانشینی پیامبر در امر ولایت بر مردم. نویسنده با تلقّی خاصی که از رویکرد شیعی(رویکرد معنوی) و سنّی(رویکرد تشریعی) ارائه می دهد، به تفصیل به بحث از سه شأن امامت می پردازد. آنچه نویسنده آورده، ارائه دیدگاهی شفّاف و روان از آراء آیة الله مطهّری است، گرچه یک شأن پیامبر، که علما معمولاً به طور مستقل به آن اشاره کرده اند- بعنی قضاوت و دادرسی- مورد بحث قرار نگرفته است. البته نمی توان تلاش نویسنده در ارائه تلقّی جدید از این بحث، به ویژه در طبقه بندی اندیشه های دینی اسلامی در سطح کلان، را نادیده گرفت. اهمیت این تلقّی و طبقه بندی از آن روست که برخی شیعیان در رویکرد سنّی و برخی سنّیان در رویکرد شیعی، جای می گیرند. از این نظر، مسئله امامت و مفهوم آن مقوّم اصلی نگرش با رویکرد شیعی به دین اسلام است.
7. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقی؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص 144-242.
8. همو، ولایت فقیه؛ رهبری در اسلام، ص 121 و 122.
9. همو، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص 141-144/ غلامرضا بهروز لک، «بررسی نسبت ولایت مطلقه فقیه با مبانی کلام سیاسی کلاسیک شیعه»، مجموعه مقالات امام خمینی و حکومت اسلامی؛ پیشینه و دلایل، ج4، ص 123-178.
10. ر.ک: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری.
11. ر.ک: محسن کدیور، نظریه های دولت در فقه شیعه، ص 13. برای مطالعه اجمالی انواع طبقه بندی های اندیشه سیاسی اسلامی و نقد آن ها نک: نجف لک زایی،«درآمدی بر طبقه بندی های اندیشه سیاسی اسلامی»، حکومت اسلامی، سال پنجم، ش16،(تابستان1379)، ص 70-92
12. نک: در: سید محمّدعلی حسینی زاده، «نحوه تعامل محقّق کرکی(م 940 ق)با دولت صفویه» اندیشه سیاسی محقّق کرکی،1380.
13. ر.ک: رساله خطی منتشر نشده معرفت احکام شرعیه ضروریه(معروف به خلافیه)، اثر محقق سبزواری. مقدّمه این اثر، که مربوط به مباحث اصول دین، تقلید و رجوع به مجتهد اعلم و بحث ازاصولی ها و اخباری هاست، به ضمیمه اثر ذیل منتشر شده: نجف لک زایی، اندیشه سیاسی سبزواری، ص 317-330
14. در یک طبقه بندی، اخباری ها به دو گروه افراطی و اعتدالی تقسیم می شوند. اخباری های اعتدالی بر خلاف اخباری های افراطی، اجتهاد را فی الجمله جایز می دانند و ظاهر حدیث را برای آن منع می دانند. (عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت عدالت و فقاهت، ص 276.)
15. همان، ص275و 276.
16. برای مطالعه دیدگاه های اصولی و اخباری ها، نک: یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیه ی/ داود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه)، ص 270-278/ همچنین تحقیق منتشر نشده ای از سید محسن آل غفور با عنوان اندیشه سیاسی مکتب اصولی و مکتب اخباری که برای پژوهشکده اندیشه اسلام در سال 1380 به انجام رسیده و در حال انتشار است.
17. همان، ص 276.
18. البته موضوع مورد بحث می تواند در قالب تحقیقی مبسوط مورد بحث قرار گیرد و جایگاه عالمان اصولی و اخباری را در نهضت ناتمام مشروطیت روشن کند.
19. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاص، ص287.
20. همان، ص 288.
21. همان، ص 289.
22. نک: نساء: 59/ احزاب:6. همچنین برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک: محمدمهدی شمس الدین، نظام حکومت و مدیریت در اسلام، ترجمه آیت الله زاده شیرازی
23. همان، ص424-425.
24. همان، ص 427-429. و نیز ر.ک: امام خمینی، کتاب البیع،ج2، ص 665-666.
25. برای مطالعه «مقدمه واجب»ر.ک: محمد کاظم خراسانی، کفایه الاصول، ص9-129.

(میثم عسگری)
منبع:مقالات اختصاصی نورپرتال

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي




حکایت جالب پدر آیت الله بهجت(ره) پسرک در بسترش دراز کشیده بود طوری که معلوم نبود خواب است یا بیدار.
پسری شانزده هفده ساله بود. در بستر بیماری افتاده بود طوری که هر لحظه امید به زنده ماندنش کمتر می شد.
ناگهان صدایی شنید، صدایی مبهم ...
صدا می گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید، ایشان پدر محمد تقی است»
در همان حال از هوش رفت.
مادرش فکر کرد از دنیا رفته اما بعد از مدتی از خواب بیدار شد.
کم کم حالش روبه بهبود می رفت تا اینکه حالش کاملا خوب شد.
سرحال و سالم ... انگار نه انگار که به مریضی بسیار خطرناکی مبتلا شده بود!
از این ماجرا چند سالی می گذرد وپسرک دیروز به جوانی با نشاط مبدل می شود.
او در شهر فومن زندگی می کرد. هر قدر سنش بالاتر می رفت در بین مردم معتمدتر می شد
مثل بقیه مردها برای خودش کسب و کاری دست و پا کرده بود... اما اگر فرصتی دست می داد امور مردم را هم رتق و فتق می کرد.
مردم آنقدر به او اعتماد پیداکرده بودند که اسناد مهم و قباله ها با گواهی او ارزش پیدا می کرد
انگار خدا می خواست که او با این کارها روحش را پرورش دهد و لباس نفسش را از چرک و گناه پاک کند
جوان فومنی با اینکه سرش خیلی شلوغ بود اما گهگاهی سری به دفتر شعرهایش هم می زد
متوجه شده بود که خدا ذوق و قریحه خاصی برای سراییدن شعر به او عطا کرده است
به همین خاطر دفتر شعری درست کرده بود تا هر وقت روح و جانش در غم مصیبت اهل بیت ماتم گرفت و اندک حالی پیدا کرد، مرثیه هایی برای اهلبیت بسراید
در میان همه مرثیه های زیبایش، مراثی که در مصیبت اباعبدالله الحسین علیه السلام می سرود، جانگداز تر بود
آن موقع خبر نداشت... آنچه می سراید، آنقدر زیبا و اثرگذار خواهد شد که پنجاه سال دیگر نیز مداحان آن دیار همچنان در عزاداری های مردم فومن مرثیه هایش را به کار می برند.
یادش رفته بود...سخنی که در خواب به او گفته شده بود را از خاطر برده بود
تصمیم گرفت ازدواج کند
حاصل ازدواجش پنج فرزند بود...
چهار فرزند به دنیا آمده بود و او خوابش را از یاد برده بود
مگر نباید نام پسرش را محمد تقی می گذاشت؟
فرزند اول را به یاد پدر مهدی نامید
فرزند دوم، دختر بود ...
و فرزند سوم را محمد حسین می نامد
با به دنیا آمدن فرزند چهارم به یاد خواب سالهای نوجوانی اش می افتد...آن وقت که به مریضی لاعلاجی مبتلا بود و در بستر مرگ افتاده بود...
ای دل غافل! تازه به یاد جمله ای که به او گفته شده بود افتاد...
با به دنیا آمدن فرزند چهارم که اتفاقا نوزادی پسر بود، او را محمد تقی نامید
محمد تقی عمرش زیاد به دنیا نیست
در دوران کودکی اش در حوض آب می افتد و خفه می شود
محمد تقی، فرزند دلبندش از بین می رود ولی خدا یک بار دیگر به او و همسرش عنایت می کند و مادر محمدتقی باردار می شود...
همسرش باردار شده ولی او در شگفت است که مگر به او نگفته بودند که نام پسرت را محمدتقی بگذار! پس این چه تقدیری بود برای این کودک؟
بالاخره زمان تولد پنجمین فرزند فرا می رسد
عجیب بود... این فرزند هم پسر بود!
اندکی فکر می کند و پس از مدتی تامل، نام این فرزند را هم «محمدتقی» می گذارد.
محمدتقی برخلاف خواهر و برادرانش زیاد اهل بازی های کودکانه نبود.
مادر وقتی نگاهش می کرد که چقدر اعمال و رفتارش با بچه های دیگر فرق دارد! فهمیده بود که او روحی بزرگ دارد و مطمئنا انسان بزرگی خواهد شد.
آن روز کربلایی محمود بهجت که از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود، خبر نداشت که خدا به او فرزندی عطا کرده که روزگاری یکی از مردان نامی دینی و علمی خواهد شد. فرزند صالحی به نام آیت الله محمد تقی بهجت.

پایگاه اطلاع رسانی تبیان،

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:تايپك شيعه شناسي



بزرگمردی که در برابر «آقا» دو زانو نشست

آیت‌ا... حسن‌زاده آملی با اشاره به توصیه‌های مقام معظم رهبری در امور‌ مختلف،در خصوص امر ولایت فرمودند: "همگان باید عامل مؤثری باشیم و برای تقویت جایگاه ولایت فقیه سعی کنیم."
در اواخر سال 1307 هجری خورشیدی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد شد. در سن شش سالگی، به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن یاد گرفت. تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه‌های آن زمان را خواند و در خردسالی، تمام قرآن را هم یاد گرفت. سپس وارد دوره ابتدایی دروس حوزوی شد. تاریخ ورود وی به حوزه علمیه، مهرماه سال 1323 هجری شمسی بود. متون ابتدائیه درس حوزه را در آمل در نزد استادان محمد غروی، عزیزا... طبرسی، شیخ احمد اعتمادی، عبدا... اشراقی، ابوالقاسم رجائی و آیت‌ا... فرسیو و سایرین فراگرفت و در آمل، آغاز به تدریس چند کتاب مقدماتی نمود.
در شهریور 1329 خورشیدی به تهران آمد و چند سالی در مدرسه حاج ابوالفتح به سر برد و باقی کتب حوزوی را نزد آیت‌ا... سید احمد لواسانی خواند. چندین سال در مدرسه مروی به سر برد و زیر نظر آیت‌ا... محمد تقی آملی و حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (به مدت 13 سال) درس خواند و از ایشان اجازه اجتهاد دریافت کرد. در سال 1342 هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته و پس از ورود به قم، آغاز به تدریس معارف حوزوی و فنون ریاضی نمود. در‌ همان دوران بود که به ملاقات امام خمینی(ره) رفت. خودش درباره این دیدار این‌طور می‌گوید:
"قبل از پانزده خرداد سال 1342 که در تهران مشغول تدریس بودم، شنیدم حضرت آیت‌ا... العظمی امـام خمینی (قدس سـرّه) روحانیانی را که برای ایام محــرّم جهت تبلیغ به اطراف و اکناف می‌روند موظف نمـوده‌اند که مسـایل اجتمــاعی و سیاسی عالَـم اسلام و مشکلات جـامعه مســلمین و خصـوصـاً اوضاع ایران را به گوش مـردم بــرسانند و مــردم را در این زمینه آگاه نمایند.
لذا بنده که برای ایام محرّم عازم آمل بودم احســاس کــردم این وظیفه متــوجه من نیز می‌باشـد و باید در انجام آن بکوشـم، بـدین جهت قبـل از آن‌که به‌سوی آمل بروم خود را به قم رسانیدم؛ قمی که با هیچ یک از خیابان‌ها و کوچه‌هایش آشنا نبودم. سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه داشتم که بنده حسن حسن‌زاده آملی هستم و فعلاً در حوزه علمیه تهران مشغول تحصیل و تدریسم. اساتید من عبارتند از حضرت علامه میرزا ابوالحسن شعرانی و… شنیدم که حضرتعالی، روحانیون را مکلف کرده‌اید تا مسائل سیاسی و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از اطبای سر‌شناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم، آمده‌ام به شما بگویم من هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز انشاءا... در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به‌دست هم می‌دهیم و انشاءا... تعالی کشور را از دست فسقه و فجره نجات می‌دهیم و دین خدا را پیاده می‌کنیم."
در خصوص علامه، مطالب زیادی گفته شده و به ابعاد تربیتی، عرفانی، اخلاقی و علمی ایشان پرداخته شده است. به طور مثال، دختر ایشان درباره سیره تربیتی علامه می‌گوید: "ایشان هیچ اجباری در تربیت علمی و دینی فرزندان به خرج نمی‌دانند. به هیچ وجه اهل اجبار نبودند؛ نه در تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی؛ فقط از ما می‌خواستند که واجبات را ترک نکنیم، تنها براین مسأله تاکید شدید داشتند. بار‌ها به ما فرموده‌اند که من مسلمان تقلیدی نیستم، بیش‌تر مکاتب مادی و غربی را بررسی کرده‌ام و فهمیده‌ام که آن‌ها در برابر سؤالات فیزیک و متافیزیک به طور جامع پاسخی ندارند، از همین طریق به پوشالی بودن آن‌ها پی بردم. بعد از آن هم به سراغ ادیان مختلف رفتم و پس از تحقیقات کامل، فهمیدم که هیچ کدامشان کلام و حرفی را به اتقان قرآن و کلام ائمه اطهار ندارند، لذا دین اسلام را پذیرفتم و بحمدا... شیعه دوازده امامی هستم."
اما آن‌چه در خصوص اکثر علما، به‌ویژه حضرت علامه حسن‌زاده اتفاق افتاده، غفلت از وجه سیاسی ایشان است، تا جایی که بعضاً تصور می‌شود این بزرگواران، رویکرد سیاسی نداشته و شاید این سکوت ساختگی، نشانه‌ای‌ست از عدم همراهی آن‌ها؛ در حالی که این آیات الهی، از حامیان خاص نهضت خمینی کبیر بوده و هستند. به طور مثال، درباره آیت‌ا... حسن‌زاده باید گفت همراهی علامه با انقلاب اسلامی، بعد از پیروزی آن بیش‌تر شد؛ بخصوص پس از رحلت حضرت امام و به رهبری رسیدن حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای، جملاتی که ایشان نسبت به رهبر انقلاب فرموده‌اند جالب توجه است.
برای نمونه، استاد رمضانی پیرامون سفر مقام معظم رهبری به آمل، خاطره‌ای تعریف می‌کنند که جالب توجه است:روزی خدمت علامه بودم و در مورد تعابیری هم‌چون "قائد ولی وفی"، "رائد سائس وفی"، "مصداق بارز نرفع درجات من یشاء" و "دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد" که ایشان برای مقام معظم رهبری به کار برده‌اند، گفت‌وگو و سؤال کردم. چرا که آن زمان برخی نتوانستند این ستایش‌ها را تحمل کنند و به استاد خرده گرفتند. وی افزود: به استاد عرض کردم که برخی، عبارات شما در تمجید از مقام معظم رهبری را برنتافته‌اند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و بجا بود و از نظر بنده هیچ مشکلی ندارد."
این سخنان حضرت علامه در شرایطی است که علامه عظیم‌الشأن حضرت آیت‌ا... حسن‌زاده آملی در استقبال از رهبر انقلاب، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌کنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می‌فرمایند این کار را نکنید. علامه حسن‌زاده می‌فرمایند: "اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم، این کار را نمی‌کردم."
و یا در جایی دیگر به رهبر انقلاب فرمودند: "به جد اطهرت قسم که اگر می‌شنیدم که تو دست کجی، یک دونه خرما را می‌شنیدم یا می‌دیدم که دستت کج بود ولو به یک دونه خرما، به استقبالت نمی‌اومدم. چون می‌بینم پاکی اومدم چون می‌بینم به اخلاص داری کار می‌کنی اومدم."
اما ابراز ارادت حضرت علامه به رهبر انقلاب به همین‌جا ختم نمی‌شود. زیرا بعد از این دیدار، استاندار مازندران به همراه جمعی از مسؤولان استانداری، با آیت‌ا... حسن‌زاده در آمل دیدار کردند. آیت‌ا... حسن‌زاده آملی با اشاره به توصیه‌های مقام معظم رهبری در امور‌ مختلف، در خصوص امر ولایت فرمودند: "همگان باید عامل مؤثری باشیم و برای تقویت جایگاه ولایت فقیه سعی کنیم."
اما یکی از شاگردان بنام ایشان نیز، در خصوص این دیدار خاطر جالبی تعریف می‌کنند. حجت‌الاسلام والمسلمین صمدی آملی، یک روز پس از سفر حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای به آمل به دیدار علامه رفته و ایشان، نکته‌ای در خصوص دیدار مذکور فرمودند: "اگر یک میکرون در آقای خامنه‌ای غل و غش، ناخالصی، غل و غش و (هر تعبیری می‌خواهید)، یک میکرون، یک میلیونوم، یک هزارم این‌ها در ایشان می‌دیدم نمی‌آمدم، چه کار دارم؟"
حضرت علامه حسن‌زاده در جای دیگری پیرامون حضرت آقا فرموده‌اند: "گوشتان به دهان رهبر باشد؛ چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن (عج) است."این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌ا... طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان (عج).این بیانات علامه را باید در کنار نامه ایشان به فرزند خود گذاشت.
ایشان در قسمتی از این نامه می‌نویسند: "و بدان که علم و عمل دو حقیقت انسان‌سازاند و علم، امام عمل است، و اکنون هنگام تحصیل علم و اعتیاد به عمل صالح آن عزیز است، به انتظار فردا مباش که به فرموده انسان اگاهی:
در جوانی به خویش می‌گفتم شیر شیر است گر چه پیر بود
تا به پیری رسیده‌ام دیدم پیر پیر است گر چه شیر بود"
به عبارت دیگر، توصیفات، بیانات و نظرات علامه در خصوص نهضت امام خمینی(ره) و حمایت از مقام معظم رهبری، تا زمانی که به مقام عمل نرسد، ارزشی نداشته و لازم است تا از چنین الگوهایی که خود، مصداق کامل عالم عامل هستند، تأثیر عملی ببینیم و در میدان امتحان، خود را نشان دهیم، البته با عنایت به این‌که، "به انتظار فردا مباش".
خود علامه درباره این موضوع گفته است: "بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأ، در مزرعه دلت‏ بکارى و غرس کنى. این‏جا را دریاب، این‏جا جاى تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلى کم است. وقت‏ خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: "ردوهم ورود الهیم العطاش‏". یعنى شتران تشنه را مى‌‏بینید که وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى‌‏کوشند و مى‌‏شتابند و از یکدیگر سبقت مى ‏گیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنج‏ هاى رحمان ‏اند این چنین باشید
. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت‏ خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: "اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این‏جاى خودشان مبتلا شده‏اند. " تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست‏ بسازیم."

منبع: پرتو سخن

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 15 شهریور 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها