پاسخ به:پژوهش هاي توليد گياهي (علوم كشاورزي و منابع طبيعي)
به منظور بررسي همبستگي ژنتيکي و تجزيه عليت بين عملکرد دانه با اجزاي عملکرد، 15 هيبريد زودرس ذرت دانه اي، در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با چهار تکرار در شهرستان خرم آباد مورد ارزيابي قرار گرفتند. تاريخ ظهور كاكل و ظهور گرده، تاريخ رسيدن، ارتفاع بوته، ارتفاع بلال، وضعيت استقرار، پوشش بلال، تعداد دانه در رديف، تعداد رديف در بلال، عمق دانه، وزن هزاردانه، ارزشيابي بوته، درصد چوب بلال، عملکرد دانه، سبزماني گياه و مقاومت به بيماري برگي و ساقه اي اندازه گيري شدند. نتايج نشان داد که ضرايب همبستگي ژنتيکي بين عملکرد دانه با صفات ارتفاع بوته، ارتفاع بلال، عمق دانه، تعداد دانه در رديف و تعداد رديف در بلال، مثبت و معني دار بود، اما رابطه آن با صفات وزن هزاردانه، پوشش بلال، درصد چوب بلال و سبزماني گياه منفي و معني دار بود. همبستگي بين زمان ظهور کاکل و زمان رسيدن با صفات سبزماني گياه و بيماري برگي منفي و با صفات ارتفاع بلال، عمق دانه و پوشش بلال مثبت و معني دار بود. كه حاكي از آن است كه ارقام دير رس تر عملکرد دانه بالاتر و مقاومت بيشتري به بيماري ها داشتند. نتايج تجزيه رگرسيوني و تجزيه عليت نشان داد که صفات وزن هزار دانه، درصد چوب بلال با ضرايب منفي و عمق دانه، وضعيت استقرار و ارتفاع بوته با ضرايب مثبت، 52 درصد از تغييرات کل عملکرد دانه را توجيه نمودند و به عنوان صفات مؤثر در افزايش عملکرد دانه شناخته شدند.
نسخه قابل چاپ
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ. .
به منظور بررسي اثرات 4 غلظت عصاره پوسته برنج (شاهد، 5، 10 و 15 درصد) بر رشد آن، 10 رقم برنج ايراني در يک آزمايش فاکتوريل در قالب طرح بلوک کامل تصادفي با 3 تکرار و در دو شرايط آزمايشگاه و گلخانه مورد مطالعه قرار گرفتند. نتايج آزمايشگاهي نشان داد که عصاره پوسته برخي از ارقام برنج تاثير تحريک کنندگي و برخي ديگر اثر بازدارندگي روي رشد همان رقم داشتند. ميانگين سه غلظت عصاره نشان داد که رقم بهنام چالوس بيشترين تحريک کنندگي را بر درصد جوانه زني، طول ريشه چه و وزن خشک کل داشت. ميزان تحريک کنندگي بر سرعت جوانه زني در رقم نعمت و طول ساقه چه در رقم تابش معني دار گرديد (01/P??). در تحقيقات گلخانه اي، رقم نعمت بيشترين تحريک کنندگي را بر طول ساقه چه و وزن خشک ريشه چه نشان داد. طول ريشه چه در رقم تابش، سرعت جوانه زني و وزن خشک کل در رقم گرده و وزن خشک ساقه چه در رقم زرک اختلاف معني داري را در بين غلظت هاي مختلف عصاره نشان دادند (01/P??). نتايج آزمون نشان دهنده وجود اثرات مختلف آللوپاتيک (بازدارندگي و تحريک کنندگي) در ارقام مختلف برنج مي باشد. ارقام اصلاحي برخلاف ارقام بومي بيشترين تحريک کنندگي را بر رشد گياهچه خود نشان دادند. افزايش غلظت عصاره سبب بيشتر شدن تاثير تحريک کنندگي ارقام اصلاحي بر صفات مورد بررسي بر گياهچه خود شد. افزايش غلظت عصاره پوسته ارقام بومي برنج سبب کاهش معني دار رشد ريشه گياهچه از نظر طول و وزن خشک گرديد (01/P??).
شته مومي کلم (Brevicoryne brassicae L.) يکي از آفات جدي کلزا در تمام دنيا مي باشد. از آن جايي که کاربرد گياهان مقاوم يکي از روش هاي مناسب و مطلوب براي کنترل آفات مي باشد لذا به منظور مطالعه ارقام مقاوم و حساس کلزا (Brassica napus L.)، در يک آزمايش مزرعه اي واکنش 21 ژنوتيپ مختلف اين گياه در مقابل شته مومي کلم بررسي شد. اين آزمايش بر پايه طرح بلوک هاي کامل تصادفي در سه تکرار و تحت شرايط آلودگي طبيعي در شهرستان اروميه در سال 87-1386 انجام گرديد. براي ارزيابي ميزان آلودگي ژنوتيپ ها از شاخص آلودگي كه نشان دهنده درصد گياهان آلوده، ميانگين تعداد شته در 1 سانتي متر از ساقه و ميانگين طول ساقه هاي آلوده بود، استفاده گرديد. آلودگي به شته از اواخر ارديبهشت ماه آغاز گرديد و تا برداشت کلزا در اواخر خرداد ادامه يافت. در آخرين نمونه برداري و هم زمان با رسيدن دانه هاي کلزا ميزان آلودگي اندکي کاهش يافت. تاريخ هاي مختلف نمونه برداري اختلاف معني داري از نظر ميزان آلودگي به شته نشان دادند و ژنوتيپ هاي کلزا از نظر ميزان آلودگي به شته مومي كلم در چهار گروه مقاوم شامل ژنوتيپ هاي Sahara، Opera، ARC-2، Sintara، Okapi وSunday ؛ نيمه مقاوم شامل ژنوتيپ هايSLM046 ، Modena، Milena، Arg-91004 وRegent Cobra ؛ نيمه حساس شامل ژنوتيپ هاي Dexter، Licord، Arc-5، Orient و Elite و حساس شامل ژنوتيپ هايGeronimo ، Olpro، Ebonite، Talent و Celisius قرار گرفتند.
به منظور بررسي واکنش دو ژنوتيپ برنج (Oryza sativa L.) در تجمع و تسهيم سديم، پتاسيم، کلسيم، منيزيم، کلر، منگنز، فسفر و قندهاي محلول کل در برگ هاي سوم، چهارم، پنجم و ششم، در پاسخ به تنش شوري، آزمايش فاکتوريل در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي به اجرا در آمد. در بررسي همبستگي بين صفات مختلف، وزن خشک، با تجمع املاح سديم و کلر همبستگي منفي داشت. کاهش مشاهده شده در رشد، در ژنوتيپ IR29 (حساس به شوري) بيش از IR651 (متحمل به شوري) رخ داد. شوري سبب تجمع مقادير بالاي سديم و کلر در برگ هاي هر دو ژنوتيپ شد و اين افزايش در ژنوتيپ IR29 بيش از IR651 رخ داد. بيشترين تجمع سديم و کلر در برگ هاي سوم و چهارم ژنوتيپ IR29 رخ داد. تجمع کربوهيدرات هاي محلول کل در اثر اعمال تنش شوري فقط در برگ هاي پنجم و ششم ژنوتيپ هاي مورد مطالعه افزايش يافت و در برگ هاي سوم و چهارم تغييري مشاهده نشد. نتايج به دست آمده نشان داد که تحت تنش شوري، کاهش در غلظت کلسيم در ژنوتيپ IR29 بيش از ژنوتيپ IR651 رخ داد با اين وجود کاهش در تمام برگ هاي هر دو ژنوتيپ مشاهده شد. در ارتباط با تجمع منيزيم، در دو ژنوتيپ روند منظمي وجود نداشت. تحت تنش شوري، غلظت منگنز و فسفر تغييري نداشت، اما نسبت پتاسيم به سديم در هر دو ژنوتيپ کاهش يافت که اين کاهش در IR29 بيش از IR651 بود. ژنوتيپ IR651 توانست نسبت پتاسيم به سديم را در برگ ششم، بالاتر از ساير برگ ها حفظ کند. به طور کلي، ژنوتيپ IR651 توانست يون هاي سمي را در برگ هاي پير خود ذخيره کند تا از بروز خسارت به برگ هاي جوان جلوگيري نمايد در حالي که در ژنوتيپ IR29 مقادير بالايي از اين يون ها در برگ هاي جوان تجمع يافت. همچنين، کلرور سديم موجت اختلال در تعادل غلظت املاح در برگ هاي هر دو ژنوتيپ شد.
تحقيق حاضر به منظور بهره گيري از روش هاي تجزيه و تحليل چندمتغيره در بررسي تنوع ژنتيکي، تشخيص روابط بين صفات (مورفولوژيک، زراعي و کيفي) و تعيين صفات سهيم در توجيه تنوع عملکرد توده هاي اسپرس بومي به اجرا درآمد. تعداد 10 توده اسپرس در قالب طرح بلوک هاي کامل تصادفي با چهار تکرار در مزرعه پژوهشي دانشگاه صنعتي اصفهان مورد ارزيابي قرار گرفتند. نتايج نشان داد که همبستگي عملكرد علوفه خشك با صفات عملكرد علوفه تر، درصد ماده خشك، درصد فيبر خام، درصد ساقه و تعداد ساقه در واحد سطح مثبت و با درصد برگ، درصد پروتئين خام، تعداد روز تا 50 درصد سبز شدن و گلدهي منفي و معني دار بود. همبستگي ارتفاع بوته با عملکرد علوفه معني دار نبود ولي ارتفاع بوته با تعداد ساقه در بوته (به عنوان يکي از اجزاي عملکرد) همبستگي معني داري را دارا بود. تجزيه به عامل ها، براي كليه صفات، پنج عامل پنهاني را مشخص نمود كه بيش از 80 درصد از تنوع موجود را توجيه نمودند و به ترتيب، عامل كيفيت علوفه، حجم بوته، اجزاي عملكرد بوته، توان پنجه دهي و سرعت سبز شدن نام گذاري گرديدند. بر مبناي نتايج رگرسيون گام به گام، صفات درصد ساقه در ماده خشک، ارتفاع بوته، روز تا سبز شدن و تعداد شاخه فرعي بيشترين تنوع عملکرد علوفه را توجيه نمودند و مي توانند به عنوان يک شاخص در گزينش قابل توصيه باشند. نتايج در انطباق با يافته هاي ساير محققان حاکي از سودمندي کاربرد روش هاي آماري چندمتغيره مذکور در بررسي روابط بين متغيرهاي مختلف کمي و کيفي در اسپرس مي باشد.
يون هاي نيترات و آمونيوم دو شکل اصلي نيتروژن هستند که به وسيله گياهان جذب مي شوند اما از نظر اثر بر رشد و ترکيب شيميايي گياه با هم متفاوت هستند. در اين تحقيق، اثر نوع تغذيه بر رشد و پيري برگ هاي برنج در سطح بيوشيميايي مورد بررسي قرار گرفت. نتايج بررسي ها نشان داد که مقدار وزن تر و خشک گياه، مقدار کلروفيل کل، سرعت واکنش هيل، مقدار پروتئين محلول و فعاليت ويژه آنزيم پراکسيداز در گياهاني که با نيترات تغذيه مي شدند به طور معني داري از گياهان تغذيه شده با آمونيوم كمتر بود. بالعکس، نسبت کلروفيل a به کلروفيل b و فعاليت ويژه آنزيم سوپراکسيدديسموتاز در اين گياهان بيشتر از گياهاني بود که با آمونيوم تغذيه مي شدند. با توجه به عدم مشاهده اختلاف معني دار در ميزان پراکسيداسيون ليپيد تحت تيمارهاي مختلف نيتروژن در برگ گياهان برنج، اين نتيجه به دست مي آيد که نوع تغذيه نيتروژني نمي تواند سبب القاي استرس اکسيداتيو در برگ گياه برنج شود اما مي تواند سبب کاهش شاخص هاي رشد مانند وزن تر و خشک، مقدار کلروفيل و پروتئين در گياهان برنج تغذيه شده با نيترات گردد.
در سال هاي اخير بيماري شانکر پوستي گردو در ايران شيوع پيدا کرده است. به منظور بررسي پراكنش اين بيماري در استان هاي گلستان، مازندران و گيلان، از اوايل تابستان تا اواسط پاييز سال 1383 بيش از 100 نمونه گياهي مشکوک از تنه و شاخه هاي درختان گردوي داراي علايم شانکر پوستي جمع آوري شدند. در مجموع 60 جدايه باكتري از بافت هاي آلوده جدا گرديد. باکتري هاي جدا شده کم و بيش خصوصيات فنوتيپي مشابهي داشتند و به رغم تفاوت در پروفيل پروتئيني سلول هاي تعدادي از جدايه ها، بر اساس مشخصات مورفولوژيک، بيوشيميايي و فيزيولوژيک باکتري هاي جدا شده از بافت هاي بيمار، Brenneria nigrifluens تشخيص داده شدند. اين اولين گزارش از وقوع اين بيماري در استان هاي گلستان و گيلان مي باشد.
روابط كميت به شدت (Q/I)، يك درك و آگاهي مستقيمي از وضعيت پتاسيم خاك را نشان مي دهد. نسبت كميت به شدت پتاسيم و رابطه آن با برخي خصوصيت هاي خاك در 15 مزرعه زير كشت توتون در استان مازندران، مورد بررسي قرار گرفت. مقادير فاکتور شدت تعادلي (AReK) از 0009/0 تا 0313/0 5/(mol/l)? بود. خاك هاي دارابكلا، چلهمردي و اروت، پتاسيم هاي جذب سطحي شده را در موقعيت هاي گوه اي شكل و لبه ها (مواضع اختصاصي) به طور محكم نگه داشته اند. برعكس خاك هاي والاغوز و پروريچ آباد، پتاسيم ها را در موقعيت هاي سطحي يا مواضع غيراختصاصي، جذب و نگهداري كرده اند. حدود تغييرات پتاسيم لابيل يا تبادلي (-?Ko) بين ?/???-?/?? Cmol/kg با ميانگين 332/0 بود. كمترين ميزان به خاك اروت و بيشترين مقدار آن نيز به خاك پروريچ آباد متعلق بود. با اين حال، مقادير پتاسيم عصاره گيري شده با استات آمونيوم نرمال به مقدار قابل توجهي بيشتر از مقادير -?Koبود. اين امر نشان مي دهد كه در اين خاك ها، استات آمونيوم نرمال باعث برآورد اضافي پتاسيم تبادلي شده است. بنابراين پارامتر ?Ko مي تواند شاخص مطمئن تري نسبت به استات آمونيوم نرمال براي آزمون خاك و توصيه كودي دراين خاك ها باشد. مقاديرKx ، از ?/???? Cmol/kg تا 026/1 تغيير كرد و مقادير ظرفيت بافري بالقوه پتاسيم (PBCK) خاك ها نيز، از 29/11 تا 60/208 با ميانگين ??.??(Cmol/kg)/(mol/l)?/? تغيير داشت. كمترين مقدار به خاك پاجا و بيشترين مقدار به خاك دارابكلا- بابويه مربوط بود. همبستگي مثبت و معني داري در سطح احتمال يك درصد، ميان مقدار پتاسيم تبادلي (Ko?)، شدت تعادلي پتاسيم (AReK) و پتاسيم قابل استخراج با استات آمونيوم نرمال، مشاهده گرديد. پارامترهاي كميت به شدت اطلاعات مفيدي را براي درك وضعيت پتاسيم قابل استفاده خاك ها فراهم مي كند و مي تواند براي توصيه كودي پتاسيم مورد استفاده قرار گيرد.
اثر محلول پاشي روي (Zn) بر خصوصيات كمي (اجزاي عملكرد و عملكرد دانه) و كيفي (درصد روغن و پروتئين دانه) در دو رقم سويا در كشت تابستانه مورد بررسي قرار گرفت. اين بررسي به صورت طرح آزمايشي فاكتوريل اسپليت پلات در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با چهار تكرار اجرا شد. زمان محلول پاشي (هشت برگي و غلاف دهي) و مقادير محلول پاشي (0، 5/0، 1 و 5/1 ليتر فوسين روي 70 درصد در هكتار) در كرت هاي اصلي و رقم (سحر و ويليامز) در كرت هاي فرعي قرار گرفت. نتايج نشان داد كه بين ارقام، زمان محلول پاشي و مقادير محلول پاشي از نظر صفات مورد بررسي اختلاف معني داري از لحاظ آماري وجود داشت. مقايسه ميانگين صفات نشان داد كه كاربرد روي در مرحله هشت برگي به صورت محلول پاشي، موجب افزايش تعداد دانه در غلاف، عملكرد دانه و شاخص برداشت گرديد. محلول پاشي به مقدار يك ليتر روي در هكتار، نيز باعث افزايش ارتفاع و درصد پروتئين دانه شد. همچنين مقايسه ميانگين ها نشان داد كه رقم سحر (رشد محدود) از نظر غلاف در بوته، عملكرد دانه، درصد پروتئين دانه و شاخص برداشت نسبت به رقم ويليامز برتر بود و رقم ويليامز (رشد نامحدود) نيز از نظر تعداد دانه در غلاف، وزن هزار دانه، تعداد گره در ساقه اصلي، ارتفاع بوته و درصد روغن دانه برتر از رقم سحر بود. همبستگي مثبت و معني داري بين عملكرد دانه، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن هزار دانه و شاخص برداشت مشاهده شد. در بين اجزاي عملكرد نيز وزن هزار دانه (براي رقم ويليامز) و تعداد غلاف در بوته (براي رقم سحر) بيشترين همبستگي را با عملكرد دانه داشتند.
استفاده از كودهاي آلي در راستاي بهبود خصوصيات فيزيكي و شيميايي خاك و جبران خسارت هاي ناشي از عمليات شله زني در زمين برنج توصيه شده است. پژوهش حاضر به منظور بررسي اثر مصرف كود آلي (از نوع گاوي) و تقسيط نيتروژن 20 عملکرد و برخي از خصوصيات برنج با هدف كاهش زيان هاي ناشي از شله زني و غرقابي خاك انجام گرفت. آزمايش به صورت طرح بلوك هاي كامل تصادفي با 3 تكرار در سه سال متوالي (سال هاي 77، 78 و 79) اجرا گرديد. تيمارهاي آزمايش شامل شاهد (بدون كود آلي و نيتروژن)، كود آلي به ميزان 16 تن در هكتار، كود آلي به ميزان 32 تن در هكتار، كود نيتروژن به ميزان 3/104 كيلوگرم در هكتار هم زمان با نشاكاري، كود نيتروژن به ميزان 3/104 كيلوگرم در هكتار در دو نوبت (نصف هم زمان با نشاکاري و نصف ديگر هم زمان با شروع پنجه زني)، كود نيتروژن به ميزان 3/104 كيلوگرم در هكتار در سه نوبت (يك سوم هم زمان با نشاکاري، يك سوم هم زمان با شروع پنجه زني و يك سوم آخر هم زمان با گرده افشاني) بودند. در سال اول بيشترين عملكرد شلتوك متعلق به تيمار كود نيتروژن به ميزان 3/104 كيلوگرم در هكتار در سه نوبت و كمترين عملكرد شلتوك متعلق به تيمار شاهد بود. مقايسه ميانگين صفات در سال دوم نشان داد كه مصرف كود آلي علاوه بر افزايش عملکرد شلتوک، ساير خصوصيات گياهي از جمله ارتفاع بوته و وزن خشك گياه را نيز متاثر ساخت. روند افزايش و بهبود صفات در سال سوم نيز ادامه يافت به طوري كه همانند سال دو، بيشترين افزايش صفات به تيمار 32 تن كود گاوي در هكتار و پس از آن به 16 تن كود گاوي در هكتار تعلق داشت با اين حال آثار مصرف كود آلي در سال سوم مشهودتر از سال اول و دوم آزمايش بود که اين امر مي تواند ناشي از بهبود خصوصيات فيزيكي و شيميايي خاك و آزادسازي عناصر غذايي از کود آلي طي زمان باشد. اندازه گيري خصوصيات خاک نيز نتايج را تاييد نمود به طوري که مصرف كود دامي باعث افزايش هدايت الكتريكي عصاره ي اشباع، درصد مواد آلي، نيتروژن كل خاك، فسفر و پتاسيم و آهن قابل جذب خاک گرديد. نتايج نشان داد که كود آلي در كشت برنج به ويژه در مقادير بالا بيشترين تأثير را در بهبود صفات و در نتيجه، افزايش عملكرد برنج داشته است.
در اين تحقيق مقاومت ارقام مختلف گوجه فرنگي شامل Chef، CH-Falat،Early Urbana Y و Super Strain B بر نماتد مولد گره ريشه با 8 ترکيب تيماري (دو سطح نماتد (صفر و دو عدد تخم يا لارو سن دوم به ازاي هر گرم خاک) x چهار سطح (رقم) گوجه فرنگي) به صورت فاکتوريل در قالب طرح پايه بلوک هاي کامل تصادفي در پنج تکرار مورد بررسي قرار گرفت و شاخص هاي وزن تر و خشک ريشه، وزن تر و خشک ساقه، طول ساقه، تعداد کيسه تخم، تعداد گره، جمعيت نهايي نماتد و ضريب تکثير نماتد 7 هفته بعد از تلقيح ارزيابي گرديدند. نتايج حاصل از اين آزمايش نشان داد که در مورد شاخص هاي تعداد گره و تعداد کيسه تخم در گرم ريشه رقم Chef با ارقام Ch-Falat و Super Strain B تفاوت آماري معني دار در سطح احتمال 5 درصد نداشت. در شاخص هاي جمعيت نهايي و ضريب تکثير نماتد، در بين ارقام اختلاف آماري معني دار (05/P??) وجود داشت. در تيمار شاهد از نظر وزن تر ريشه رقمSuper Strain B-0 با بقيه ارقام اختلاف معني داري در سطح احتمال 5 درصد نشان داد، در حالي که در تيمار دو عدد تخم يا لارو سن دوم به ازاي يك گرم سه گروه آماري وجود داشت. با توجه به داده هاي حاصل هيچ کدام از ارقام داراي مقاومت کافي در برابر نماتد فوق نبودند.
مطالعه حاضر به منظور بررسي تاثير تعدادي از آفت كش هاي پرمصرف در استان گلستان بر رشد و تثبيت بيولوژيك نيتروژن در سويا (Glycine max (L.) Merr.) انجام شد. آزمايش با سه فاكتور نوع آفت كش (شامل 10 نوع علف كش، حشره كش و كنه كش)، مقدار مصرف آفت كش (به ميزان توصيه شده و دو برابر آن) و رقم سويا (سحر و ويليامز) در قالب طرح بلوك هاي كامل تصادفي با هشت تكرار به صورت فاكتوريل در گلدان به اجرا درآمد. نتايج نشان داد كه هر سه فاكتور ياد شده بر وزن خشك كل بوته (TDW)، وزن خشك برگ(LDW) ، درصد نيتروژن (N درصد) و پروتئين (PR درصد)، مقدار كل نيتروژن (TN) و ميزان تثبيت بيولوژيك نيتروژن (BNF) در بوته در سطح احتمال يك درصد تاثير گذاشته است. هم چنين، اثرات متقابل بين سطوح دو فاكتور نوع و مقدار مصرف آفت كش معني دار بود. بر اساس نتايج مي توان آفت كش هاي مورد آزمايش را به سه گروه تقسيم نمود، الف) علف كش پس رويشي گالانت سوپر و حشره كش آدميرال كه مصرف آن ها حتي به ميزاني بيش از مقدار توصيه شده (تا دو برابر) بر TN و BNF تاثير منفي ندارد، ب) علف كش پس رويشي بازاگران، حشره كش دورسبان و كنه كش هاي اومايت و نئورن كه مصرف آن ها به ميزان توصيه شده بر TN و BNF تاثير منفي ندارد اما در صورت مصرف به ميزان بيش از مقدار توصيه شده (دو برابر) موجب كاهش TN وBNF مي شوند، و ج) علف كش هاي پيش كاشتي ترفلان و سونالان، علف كش پس رويشي فوزيليد و حشره كش-كنه كش نوواكرون كه حتي در صورت مصرف به ميزان توصيه شده بر TN و BNF تاثير منفي مي گذارند. نتايج اين مطالعه بر اهميت نوع آفت كش انتخاب شده و مقدار مصرف آفت كش ها تأكيد مي نمايند. بين دو رقم مورد مطالعه، رقم ويليامز (رشد-نامحدود) به لحاظ كليه صفات به استثناي N درصد وPR درصد بر رقم سحر (رشد-محدود) برتري داشت.
هم زيستي ميكوريزايي رايج ترين هم زيستي در گياهان آوندي است و انواع مختلفي دارد. عناب (Ziziphus jujuba mill) از گياهان بومي و اقتصادي ايران است كه به طور عمده در خراسان جنوبي كشت مي شود. به دليل تاثير هم زيستي ميكوريزا بر رويش، سازش و گسترش جغرافيايي گياهان، اين پژوهش جهت تعيين نوع هم زيستي ميكوريزايي در شهرستان بيرجند انجام شد. هم چنين به دليل تاثير مثبت هم زيستي ميكوريزايي بر عملكرد گياهان در شرايط تنش زا، اندركنش هم زيستي ميكوريزايي و سن درختان عناب در قالب فاكتوريل بر پايه طرح بلوك هاي كامل تصادفي در شرايط مزرعه اي مورد مطالعه قرار گرفت. نتايج تحقيق نشان داد كه در درختان عناب گونه هايي از جنس Glomus به ويژه گونه Glomous coronatum اندوميكوريزاي وزيكولار-آرباسكولار (VAM) تشكيل مي دهند. نتايج تحقيق نشان داد ميزان ميکوريزايي به ترتيب در گروه هاي سني 28-25 سال، 17-15 سال و 10-7 سال کاهش پيدا نمود و اختلاف بين آن ها معني دار و چشم گير بودند. به عبارتي ديگر ميزان ميکوريزايي با گروه هاي سني بالاتر بيشتر از گروه هاي سني کمتر بود. بنابراين توسعه ميكوريزا و اتخاذ شيوه هاي مديريت كشاورزي براي تحريك و ترويج اندركنش متقابل ميكوريزا در گياه، الگوي توسعه مناسبي براي كشاورزي پايدار عناب است و هم سو با اصول كنوانسيون هاي تنوع زيستي و توسعه پايدار مي باشد.
به منظور بررسي تاثير تاريخ کاشت طي دوره پرشدن دانه بر بنيه بذر کانولا، آزمايشي در سال زراعي 85-1384 در ايستگاه تحقيقات کشاورزي گنبد اجرا شد. دو رقم کانولا (هايولا 401 و آرجي اس 003) در پنج تاريخ کاشت (15 آبان، 15 آذر، 15 دي، 15 بهمن، 15 اسفند) بر اساس طرح اسپليت پلات در 3 تکرار مورد مقايسه قرار گرفتند. براي ارزيابي بنيه بذر از آزمون هاي جوانه زني استاندارد، سرعت رشد گياهچه و هدايت الکتريکي استفاده شد. نتايج نشان داد که تاخير در کاشت از 15 آبان باعث کاهش طول دوره پر شدن دانه، وزن هزار دانه، كيفيت بذر و عملکرد دانه كانولا شد. آزمون بنيه بذر نشان داد كه در هر دو رقم، تاخير در كاشت از 15 آبان باعث كاهش درصد جوانه زني، سرعت جوانه زني، يكنواختي جوانه زني، تعداد گياهچه نرمال، وزن خشك گياهچه و افزايش هدايت الكتريكي شد. شرايط محيطي مانند دماي هوا طي دوره پرشدن دانه بر صفات مربوط به جوانه زني بذر موثر بودند. بنابراين مي توان تنها از بذور كانولا حاصل از تاريخ كشت مطلوب جهت كشت در سال بعد استفاده کرد.
جنين زايي رويشي ابزار كارآمدي است كه جهت توليد تعداد زيادي گياهان برتر يا تراريخته مورد استفاده قرار مي گيرد. به منظور بررسي جنين زايي رويشي دو رقم تجاري و خودروي گوجه فرنگي در سه محيط كشت مختلف و با هدف مشخص نمودن محيط غذايي و اندام هاي مناسب جهت كشت بافت اين گياه، آزمايشي در قالب طرح پايه كاملا تصادفي و آرايش فاكتوريل در چهار تكرار انجام شد. در اين آزمايش قطعاتي از محور زير لپه و ريشه نهال هاي بذري رشد يافته درون شيشه گوجه فرنگي، در سه محيط كشت مايع MS ،B5 و NL كشت شدند. پس از انتقال نمونه هاي مورد کشت از محيط القايي و حاوي اکسين به محيط هاي بدون اكسين، جنين زايي رويشي آن ها مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد كه برخلاف محيط كشت NL كه در آن هيچ جنيني مشاهده نشد، اما ميزان جنين زايي رويشي به طور معني داري در محيط كشت B5 بيشتر از MS بود. هم چنين مشخص شد كه رقم خودرو نسبت به رقم تجاري افزايش معني داري در توليد جنين رويشي دارد. نتايج مربوط به اثرات متقابل نيز نشان داد كه بين رقم و محيط كشت در سطح احتمال 1 درصد و بين رقم و ريزنمونه در سطح احتمال 5 درصد، اثر متقابل وجود دارد. با توجه به نقش مهم مواد تشكيل دهنده محيط هاي كشت بر جنين زايي رويشي، تاثير غلظت هاي مختلف ساكارز (10، 20، 30 و 40 گرم در ليتر) بر اين پديده، در شرايط درون شيشه اي مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد كه مناسب ترين غلظت جهت جنين زايي رويشي اين گياه، غلظت 20 گرم در ليتر ساكارز مي باشد. هدف از بررسي حاضر تعيين بهترين شرايط کشت و مناسب ترين اندام و هم چنين مقايسه رفتارهاي دو گونه وحشي و اهلي گياه گوجه فرنگي در کشت بافت اين گياه مي باشد.