پاسخ به:پژوهش هاي آبخيزداري (پژوهش و سازندگي)
بررسي الگوي پراکنش گياهان نقش بسيار مهمي در ارزيابي يکنواختي و عدم يکنواختي محيطي، نوع روش تکثير و توليد مثل، انتشار و رقابت، الگوهاي رفتاري گياهان و تعيين روش هاي مناسب اندازه گيري خصوصيات کمي گياهان مثل پوشش، تراکم و ... دارد. به منظور تعيين و بررسي الگوي پراکنش، مراتع اطراف حوض سلطان قم به عنوان سايت هاي مطالعاتي انتخاب شدند. نمونه برداري در منطقه مورد مطالعه، به صورت تصادفي-سيستماتيک اجرا شد، به طوري که در امتداد چهار ترانسکت 300 متري، نقطه ابتدايي ترانسکت ها، به صورت تصادفي و بقيه آنها (14 نقطه) در امتداد هر ترانسکت با فواصل 20 متر از يکديگر انتخاب شدند. در مجموع در هر تيپ گياهي از 60 نقطه نمونه برداري شد. سپس شاخص هاي فاصله اي و کوادراتي تعيين الگوي پراکنش، مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد كه الگوي پراکنش گونه هاي Artemisia sieberi،Halocnemum strobilaceum و Seidlitzia rosmarinus به صورت الگوي تصادفي با گرايش به کپه اي است.
أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ. .
هر چند در خصوص شناخت پديده آبشستگي مطالعاتي در چند سال اخير صورت گرفته است ولي در رابطه با نحوه کنترل آن مطالعه اي انجام نشده است. Odgaard و همکاران پس از مطالعات گسترده بر روي صفحات مستغرق به منظور کنترل فرسايش و يا به منظور کنترل رسوب ورودي به آبگيرها، ايده استفاده از اين صفحات را براي کنترل فرسايش در محل تلاقي رودخانه ها به صورت شماتيک بيان کرده اند ولي در خصوص ابعاد آن و ميزان کارايي صفحات پيشنهادي ارايه نکرده اند. از اين رو هدف اصلي اين تحقيق، بررسي کارايي صفحات مستغرق و تعيين بهترين موقعيت و آرايش آنها در محل محل تلاقي رودخانه ها مي باشد. براي رسيدن به اين هدف، آزمايشاتي در فلوم آزمايشگاهي انجام گرديد. ابتدا شرايط هيدروليکي براي حداکثر عمق چاله فرسايشي در حالت بدون صفحات تعيين و سپس براي اين شرايط هيدروليکي، تاثيرده موقعيت مختلف و زاويه قرارگيري صفحات مستغرق بر حداکثر عمق چاله فرسايشي بررسي و نتايج بدست آمده با نتايج بدون صفحات مقايسه گرديد و در انتها مناسب ترين موقعيت و نحوه قرارگيري صفحات ارايه شده است. نتايج اين مطالعه نشان مي دهد که در صورت طراحي صفحات مستغرق با زاويه 30 درجه و با ابعادي که در اين مطالعه بدست آمد و در صورت قرارگيري در موقعيت مناسب مي توانند به طور موثري ابعاد چاله فرسايشي را کاهش دهند.
نسخه قابل چاپ
در طول زمان، الگوهاي پوشش زمين و به تبع آن کاربري اراضي دچار تغيير و دگرگوني اساسي مي شوند و عامل انساني مي تواند بيشترين نقش را در اين فرايند ايفا نمايد. همواره، دانشمندان تلاش نموده اند تا عوامل مسبب تغييرات کاربري اراضي و تاثيرات محيطي مربوطه را شناسايي نمايند. در دهه هاي گذشته به همين منظور، محققان مشاهدات مختلف و جمع آوري شده از طريق عمليات ميداني و همينطور عکس هاي هوايي را جهت کشف تغييرات کاربري اراضي ناشي از تحميل فرآيندهاي طبيعي و انساني مورد تجزيه و تحليل قرار داده اند. اما، امروزه، بر پايه پيشرفت هاي تکنولوژي حاصله در قلمرو سنجش از راه دور، مي توان تصاوير ماهواره اي را به منظور بررسي دقيق تر تغييرات محيطي بهنگام پردازش و نتايج نهايي را به طور مصور مدل سازي نمود. هدف اصلي تحقيق جاري پايش تغييرات کاربري اراضي در محدوده دشت قزوين در سال هاي اخير مي باشد که در روند صنعتي شدن و توسعه مراکز شهري ايجاد شده است. بر اين اساس، براي کشف تغييرات حادث شده در محدوده مورد مطالعه، تصاوير سنجنده TM سال 1987 ETM+ سال 2002 ماهواره لندست مورد پردازش قرار گرفت. در همين راستا، بعد از اعمال تصحيحات اتمسفري و هندسي، عمليات بارزسازي تصاوير اجرا و با بهره گيري از روش طبقه بندي نظارت شده الگوريتم حداکثر احتمال همانندي اعمال و از اين طريق نقشه هاي موضوعي کاربري اراضي طراحي گرديد. مقايسه نتايج حاصله نشانگر ايجاد تغييرات اساسي در منطقه دشت قزوين است، چرا که حدود 19.86 درصد از الگوهاي کاربري اراضي در يک مدت زمان کوتاه دچار تغييرات اساسي شده اند. بيشترين افزايش مربوط به کاربري هاي مسکوني و صنعتي است و در مقابل بيشترين کاهش مربوط به کاربري هاي مرتع، ديم و باغات ميوه مي باشد. بنابراين، با هدف ارزيابي اثرات محيطي ناشي از تغييرات ايجاد شده به يک نوع شاخص زيان باري ويژه (اختياري) استناد گرديد که از اين طريق تغييرات کاربري اراضي در محدوده مورد مطالعه به چهار گروه متفاوت پهنه بندي گرديد. مدل هاي طراحي شده نهايي نشانگر اين واقعيت است که بيش از هجده هزار هکتار از تغييرات حاصله در کاربري اراضي زيان بار بوده است.
سيل گيري آبخوان هرات در طي 3 سال، به تغييرات حاصل خيزي خاک عرصه آب گيري شده منجر گرديده است. تغييرات ايجاد شده در عرصه آبخوان هرات با 3 تيمار و 18 تکرار مورد بررسي قرار گرفته است. فاکتورهاي به کار گرفته شده در تيمار شامل نوار، نوع عرصه و سال مي باشد. نمونه برد اري خاک در راستاي قطر هر ذوزنقه و در سه عمق انجام شده است. مقايسه ميانگين داده ها، با استفاده از آزمون دانکن در سطح خطاي 1 و 5 درصد حاکي از تفاوت معني دار در برخي از پارامترهاي مورد آزمايش مي باشد. تغييراتN ، P، O.C و C.E.C در تيمار شاهد و نوارها اختلاف معناداري ندارد. اختلاف ميانگين داده ها در پارامتر K در تيمار شاهد و نوارها معنادار است. تغييرات N و O.C در بندها معنادار نبوده ولي تغييرات P، C.E.C و K معنادار مي باشد. تغييرات C.E.C در سال هاي مورد مطالعه معنادار نبوده ولي در مورد N، K و OC وP معنادار مي باشد. تغييرات N در اعماق مختلف معنادار نبوده ولي در مورد P، E.C، C، O.C و K معنادار مي باشد.
يکي از مسايل مهم و اساسي که امروزه اکثر کشورها با آن مواجه هستند، خسارت هاي ناشي از سيل مي باشد. براي پيشگيري و مهار سيل از طريق شناسايي مناطق سيل خيز، از راه کارهاي مختلفي استفاده مي شود. به دليل اينکه اکثر حوزه هاي آبخيزداراي فصول سيل خيزي متفاوتي مي باشند، تحقيق حاضر به مقايسه اولويت بندي زماني سيل خيزي زيرحوزه هاي آب خيز کوشک آباد خراسان رضوي با استفاده از مدل HEC-HMS، پرداخته است. در اين تحقيق پس از شناسايي دوره هاي هيدرولوژيکي موجود در منطقه و تهيه اطلاعات موردنياز براي تهيه هيدروگراف سيل، از روش SCS در تبد يل رابطه بارش- رواناب در سطح زيرحوزه ها استفاده شد. براي رونديابي آبراهه هاي اصلي جهت استخراج هيدروگراف سيل خروجي حوزه از روش ماسکينگام استفاده گرديد. اولويت بندي زيرحوزه ها از نظر سيل خيزي در دو دوره هيدرولوژيکي بهاره و تابستان- پاييزه با کاربرد مدل HEC-HMS محاسبه و واسنجي لازم براي پارامترهايي چون تلفات اوليه، شماره منحني و زمان تاخير در هر دوره هيدرولوژيکي صورت گرفت. سپس با حذف متوالي زير حوزه ها از فرايند رونديابي داخل حوزه، زيرحوزه ها بر اساس ميزان مشارکت در دبي اوج و حجم سيل خروجي حوزه، در هر دوره هيدرولوژيکي اولويت بندي گرديدند. براي بيان معني داري اختلافات زماني در اولويت بندي زيرحوزه ها، از آزمون آماري تي- تست جفتي استفاده شد. نتايج نشان داد که تغييرات درصد مشارکت دبي اوج و حجم سيل زيرحوزه ها در خروجي حوزه، در زمان هاي متفاوت معني دار مي باشد.
تحقيق حاضر به منظور بررسي تاثير آبياري با فاضلاب صنعتي روي ميزان حضور فلزات سنگين در گونه مرتعي Hordeum morinum و نمونه هاي آب و خاک انجام گرفته است. اين آزمايش در سال زراعي 83-1382 در اراضي مرتعي تحت چراي دام واقع در جنوب تصفيه خانه شهر صنعتي البرز اجرا گرديد، از آنجا که حضور فلزات سنگين در گياهان منطقه خارج از محدوده استاندارد مورد ترديد بود در سه نوبت کشت؛ از گونه غالب مرتعي مورد چراي دام Hordeum morinum در منطقه شهر صنعتي البرز قزوين نمونه برداري صورت گرفت. از گونه Hordeum morinum در اراضي مجاور اين منطقه که با آب معمولي آبياري مي شوند به عنوان شاهد نمونه برداري گرديد و نتايج حاصل از اندازه گيري فلزات سنگين در آن با نتايج نمونه هايي که با پساب آبياري مي شوند مقايسه گرديد. هم زمان با نمونه گيري از اين گونه ها نمونه هايي نيز از پساب تصفيه شده خروجي از تصفيه خانه و هم چنين خاک برداشت گرديده و به آزمايشگاه منتقل گرديد و در آنجا نمونه ها از لحاظ وجود سه فلز سنگين روي، سرب و نيکل مورد آزمايش قرار گرفتند.به منظور تجزيه و تحليل آماري داده ها از روش تجزيه واريانس استفاد ه شد. نتايج نشان داد که غلظت هر سه فلز در خاک و نمونه هاي گياهي مورد بررسي بيشتر از حد استاندارد FAO براي آبياري مي باشد. و هم چنين بر اساس نتايج اين تحقيق غلظت فلز در گياه از ابتداي فصل رشد به سمت انتهاي آن کاهش يافته است. غلظت هر سه فلز در نمونه هاي گياهي که با پساب آبياري شده اند با مقادير اين فلزات نمونه هاي گياهان شاهد يکسان است. هم چنين تفاوت معني داري (P<0.05) در ميزان سه فلز آلاينده گياهان آلوده در مکان هاي مختلف نمونه برداري ديده نشد.
به منظور دست يابي به عملکرد بيشتر در واحد سطح و انتخاب ارقام مناسب با قدرت انطباق بيشتر با محيط در اراضي مرتعي شخم خورده و در نهايت کمک به حفظ خاک و افزايش ميزان علوفه در منطقه، دوازده رقم يونجه به اسامي خرونده، قارقلوق، قره يونجه 1، قره يونجه 2، سيمر چنسکايا، کانکريپ، رنجر، مائوپا، کدي، کريساري، يونجه وحشي و يونجه محلي در شرايط ديم منطقه خرسانک شهرستان چادگان با متوسط 400 ميليمتر بارندگي، 2500 متر ارتفاع از سطح دريا، خاک سنگين و شيب 5 درصد مورد بررسي قرار گرفتند. طرح در نيمه اول آذر ماه 1369 در قالب طرح کرتهاي خرد شده انجام و به مدت 4 سال ادامه داشت که ارقام از نظر ميزان توليد، علوفه خشک، نسبت برگ به ساقه و ارتفاع مقايسه شدند. در سال اول ارقام کدي و يونجه وحشي به ترتيب با ميانگين هاي 1.70 و 1.34 تن در هکتار، در سال دوم ارقام کدي، رنجر، قره يونجه 1، يونجه وحشي و يونجه محلي به ترتيب با ميانگين هاي 0.01، 2.78، 2.43، 2.40، 2.28 تن در هکتار، در سال سوم ارقام يونجه وحشي، رنجر، قره يونجه 1، شاهد محلي و کدي به ترتيب با ميانگين 2.91، 2.80، 2.71، 2.55، 2.39 تن در هکتار بالاترين ميزان علوفه خشک را توليد کرده و در سطح احتمال 1 درصد با يکديگر اختلاف معني دار نداشتند. از نظر ارتفاع در سال اول بين ارقام مختلف در سطح احتمال 5 و 1 درصد اختلاف معني دار مشاهده نشد. در سال دوم ارقام رنجر، قره يونجه 1 و کدي به ترتيب با ميانگين ارتفاع 56.5، 55.3، 55.6 سانتيمتر و در سال سوم رقم رنجر با 69.8 سانتيمتر ارتفاع نسبت به ساير ارقام بلندترين ارتفاع را داشتند. نسبت برگ به ساقه در سال اول بدون اختلاف معني دار و در سال دوم و سوم يونجه وحشي بالاترين نسبت برگ به ساقه را داشت.
به منظورارزيابي قابليت داده هاي ماهواره اي در شناسايي خاک ها، داده هاي رقومي سنجنده، LISS_III، اطلاعات صحرايي و نتايج آزمايشگاهي خاک هاي منطقه مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. با تلفيق نتايج مطالعات مورفولوژيکي و خصوصيات فيزيکي و شيميايي خاک ها طبقه بندي گرديدند. براي آماده سازي داده هاي رقومي عمل تصحيح هندسي تصاوير ماهواره اي به روش نقشه به تصوير و با خطاي کمتر از نيم پيکسل انجام گرفت. خطاي اتمسفري تصاوير به روش حداقل هيستوگرام اصلاح شد. با تفکيک واحدهاي همگن بر روي تصاوير رنگي و بهره گيري از اطلاعات جانبي و مطالعات ميداني نمونه هاي آموزشي انتخاب شدند. تصاوير به روش نظارت شده و با الگوريتم حداکثر احتمال طبقه بندي گرديدند، سپس به منظور ارزيابي طبقه بندي، نتايج با نقشه واقعيت زميني تلاقي داده شدند. نتايج نشان داد که اطلاعات جانبي مانند DEM1 در ترکيب باندي پيشنهادي شاخص مطلوب موجب افزايش دقت طبقه بندي و ضريب کاپا مي شود. نتايج نشان مي دهد سنجنده LISS_III قابليت تفکيک Typic Haplosalids را از Typic Aquisalids ندارد. خاک هاي Gypsic Aquisalids تقريبا در تمامي باندهاي سنجنده داراي بالاترين بازتاب و خاک هاي Typic Aquisalids داراي کمترين بازتاب مي باشند به طوري که اين خاک با خاک هاي Typic Torriorthents که بر روي اراضي بادبزني شکل سنگريزه دار تشکيل شده اند تداخل طيفي دارد. به نظر مي رسد رطوبت و زبري سطح عامل عمده کاهش بازتاب طيفي خاک Typic Aquisalids مي باشد. نتايج نشان مي دهد خاک هاي شور با پوسته هاي صاف، براق و پف کرده، پوسته هاي صاف و تيره با تجمع کم تا متوسط نمک در سطح، پوسته هاي اسفنجي و پلي گون هاي نمکي در يک کلاس طبقه بندي شده اند. به طور کلي مي توان گفت داده هاي سنجنده LISS_III قابليت تفکيک خاک هاي شور را از غير شور دارا مي باشد، اما خاک هاي شور و مرطوب و حاوي پوسته هاي نمکي را نمي تواند تفکيک نمايد.
گونه ناگرد (Cymbopogon olivieri) يکي از گياهان مهم مرتعي استان هرمزگان است که داراي سطح پراکنشي حدود 2921547 هکتار مي باشد. اين بررسي از سال 1382 به مدت سه سال در استان هرمزگان انجام شد. مشخصات اقليمي، زمين شناسي، تيپ هاي اراضي، تيپ رويشگاه و نقشه پراکنش براي تمام مناطق پراکنش و اند ازه گيري پارامترهاي رويشي، تجزيه فيزيکي و شيميايي خاک در سه منطقه بشاگرد، بستک و سرزه خارو انجام گرفت. اين گونه گياهي از ارتفاع 20 متر در بندر خمير تا 2900 متر در کوه بخون واقع در شهرستان حاجي آباد، از مناطق مختلف کوهستاني گرفته تا دشت هاي دامنه اي و بستر پهن رود خانه هاي فصلي ديده مي شود. اين گونه در 31 تيپ گياهي به عنوان گونه اصلي و در 90 تيپ گياهي به عنوان يکي از گونه هاي همراه مشاهده مي شود. تيپ هاي ناگرد در پنج اقليم مختلف آب و هوايي ديده مي شوند که بيشترين مساحت را خشک بياباني گرم و کمترين مساحت را فرا خشک معتدل به خود اختصاص مي دهد. اين گونه در واحدهاي مختلف زمين شناسي ديده مي شود که تشکيلات کواترنري (آبرفت ها و کوهرفت ها) واقع در دامنه ها - دشت ها و بستر رودخانه ها داراي بيشترين و تشکيلات ماسه سنگ- شيل همراه با آهک و گل سنگ - کنگلومرا- سنگ هاي آتشفشاني و مارن داراي کمترين مساحت مي باشند. خاک در اکثر مناطق داراي بافت لومي - شني و شني - لومي با 8.28- pH=7.42و EC=0.29-2.38 دسي زيمنس بر متر مي باشد.
رشد فزاينده جمعيت و استفاده هاي بي رويه از منابع طبيعي جهت برطرف نمودن نيازهاي خود، باعث تخريب اراضي زراعي و مرتعي و خارج شدن آن ها از عرصه توليد گرديده است. انسان براي تامين غذا و خسارات سيلاب هاي ناشي از عملکرد نامتناسب و نيز استفاده از سيلاب در بسياري از مناطق جهان به فکر استفاده صحيح و اصولي از منابع آب و خاک افتاده است. در اين راستا در کشور ايران نيز تفکر پخش سيلاب ها در پهنه مراتع فقير، به منظور احيا پوشش گياهي مراتع و تغذيه سفره هاي آب زير زميني يافته است. هدف از اين تحقيق بررسي اثرات پخش سيلاب بر تغييرات کمي و کيفي پوشش مرتعي در ايستگاه پخش سيلاب سرچاهان مي باشد. بدين منظور يکي از شبکه هاي پخش سيلاب به عنوان تيمار و عرصه اي مشابه از نظر پوشش گياهي و خاک که فقط امکان سيل گيري ندارد به عنوان شاهد انتخاب گرديد. سپس پارامترهاي مرتعي درصد تاج پوشش، تراکم و توليد علوفه گونه هاي گياهي در دو عرصه پخش سيلاب با 60 و عرصه شاهد با 12 پلات 22 متر، در طي 4 سال اندازه گيري و ثبت گرديد. نتايج مقايسه فاکتورهاي اندازه گيري شده در بين سال هاي 1379 و 1382 اختلاف معني داري نشان نداد. ولي مقايسه درصد تاج پوشش در سال 1383 و درصد تاج پوشش و توليد در سال 1384 در عرصه هاي شاهد و پخش سيلاب داراي تفاوت معني دار بوده است. با توجه به عدم سيل گيري عرصه ها در سال هاي اول و دوم و رفع اين مشکل در سال هاي پايان آماربرداري مي توان اظهار نمود که موفقيت طرح هاي پخش سيلاب براي احياي مراتع منوط به پخش يکنواخت سيلاب بر روي سطح مراتع و تعداد کافي دفعات سيل گيري در طول سال مي باشد. هم چنين براي قضاوت منطقي تر در مورد عکس العمل گونه هاي گياهي مختلف در اثر پخش سيلاب و روند تغييرات پوشش گياهي لازم باشد دوره آماربرداري تا مرحله تحول اکولوژيک و تثبيت جامعه گياهي ادامه يابد.
شناخت رابطه گياه با خاک، به منظور افزايش بهره وري و برآورد اهداف موردنظر در راستاي احيا اراضي ضروري است. در اين بين انتخاب گونه هاي گياهي سازگار و مقاوم به شرايط بياباني به شناسايي نيازهاي اکولوژيکي اين گياهان وابسته است، بطوريکه گونه هاي موردنظر با ويژگي هاي خاص خود داراي تاثيرات ويژه اي بر محيط رشد خود مي باشند و مطالعه رابطه خاک و گياه مي تواند چگونگي اين اثرات را مشخص کرده و در برنامه ريزي اهداف مفيد باشد. اين پژوهش به منظور شناخت اثرات اسفناج وحشي (Atriplex c?nescens) بر روي خصوصيات فيزيکي و شيميايي خاک در استان قم انجام شد. براي نمونه برداري از طرح اسپيليت پلات استفاده گرديد که در آن منطقه کشت شده و نشده به عنوان فاکتورهاي بين موردي و عمق هاي (0-10)، (10-30) و (30-60) سانتيمتري خاک به عنوان فاکتورهاي درون موردي در نظر گرفته شدند. خصوصيات اندازه گيري شده در خاک شامل بافت، هدايت الکتريکي، اسيديته، نيتروزن، فسفر، مواد آلي، املاح محلول سديم، کلسيم، منيزيم، کلر، کربنات و بي کربنات مي باشند. براي تجزيه و تحليل داده ها از تجزيه واريانس فاکتوريل مخلوط (کرت چندبخشي) استفاده گرديد. نتايج تجزيه و تحليل نشن داد کشت گونه اسفناج وحشي سبب افزايش معني دار فسفر، پتاسيم قابل جذب، پتاسيم محلول و pH در عمق اول نسبت به عمق دوم و سوم خاک تحت کشت شده است.