ریاست و قوامیت مرد در وهله اول یک مسئولیت تلقی میشود و در وهله دوم به صورت یک موقعیت برتر و دارای امکانات و اختیارات خاص در جهت انجام وظایف ناشی از این مسئولیت مورد ملاحظه قرار می گیرد.
اشاره
در دیدگاه اسلام، باورها و عقاید دینی، رکن مهمی در تشکیل خانواده و استمرار و پویایی آن محسوب میشود. قرآن کریم نیز در صورتی اعضای خانواده را به صورت یک جمع میپذیرد و ارزش خانوادگی برای آن قائل میشود که شرط ایمان در آن خانواده برقرار باشد.یکی از مسائل مهم در خانواده که پذیرش آن، نقش مهمی در بقا و استواری آن دارد؛ مسئله ریاست و قوامیت مردان بر خانواده است که از نظر متون دینی و توصیههای اولیای دین، امری مقبول و پذیرفته و به پیروی از شرع مقدس، در ماده 1105 قانون مدنی نیز مقرر شده است؛
با این حال، در این زمینه شبهات و سؤالاتی در جامعه وجود دارد که متأسفانه در برخی موارد برخوردهای نامناسب آن، این اصل مهم را مخدوش میسازد و سبب ایجاد مشکلاتی در خانواده میشود. به عبارتی میتوان گفت، منشأ بخش مهمی از اختلافها، ناهنجاریها و بیثباتیهای موجود در خانواده که در نهایت ممکن است به تزلزل و از هم پاشیدگی نهاد خانواده منجر شود، ریشه در ناآشنایی یا بدفهمی این قاعده حقوقی و شرعی دارد.
گاه ریاست مرد در خانواده، تنها جنبه شعاری و غیر کاربردی به خود میگیرد و مردان نمیتوانند در این مورد به وظایف و مسئولیتهای خود در قبال همسر و فرزندانشان به خوبی عمل کنند. گاهی نیز ریاست و تسلط مرد در خانواده به گونهای است که نقش مهم و حساس زن در خانواده به دلیل برداشتهای نادرست از این امر، نادیده انگاشته و به زورمداری مردانه در خانواده کشانده میشود؛ اما در حقیقت آنچه از معنای قوام بودن مرد بر زن ـ به دور از پیرایههای افراطی و تعصبات ناروا ـ براساس قرآن کریم: (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أنْفَقُو) میتوان برداشت کرد، مدیریت و مسئولیت ویژه مرد در خانواده است.
معنای قوامیت
«قوامون» جمع قوام و صیغه مبالغه از ماده قیام است. در جایگاههای مختلف و بنا بر قرینه های کلامی، معانی مخصوصی از قیام به معنای ایستادن استفاده میشود، اما معنای عام آن، نهادن تصدی و تدبیر و ریاست کاری بر عهده کسی است. اگر قوامیت را به ریاست نیز معنا کنیم، ذکر این نکته ضروری است که در اندیشه دینی، در واقع رئیس هر گروه، خادم آنهو موظف است مسئولیتی بیش از دیگران را بر عهده بگیرد.بنابراین وقتی قرآن کریم مرد را به عنوان «قوام» در خانواده معرفی میکند، از سویی مسئولیت بزرگی را بر عهده او قرار میدهد؛ به این معنا که مسئولیت تمام امور مادی و معنوی خانواده را بر عهده مرد میگذارد و از سوی دیگر، بقیه اعضای خانواده را به اطاعت و قبول چتر حمایتی او دعوت میکند.
آیا ریاست در خانواده امری ضروری است؟
هر مجموعه برای برقراری نظم و رسیدن به اهداف مورد نظر، نیازمند مسئولی با کفایت و دارای حسن تدبیر است؛ زیرا ضعف در تدبیر امور و بیتوجهی و بیکفایتی مسئول، موجب سقوط و انهدام آن مجموعه میشود. در جوامع انسانی، سازمانی که همه اعضای آن از نظر مسئولیت در یک رتبه باشند، دیده نمیشود.خانواده نیز به عنوان یک نهاد اجتماعی از این امر مستثنا نیست؛ بلکه از آن جهت که خانواده حریم امن انسانها و محل ارتباط خاص عاطفی و اخلاقی و تربیتی است و مانند اجتماعات بزرگ انسانی، با مسائل مختلفی همچون اقتصاد، فرهنگ، نزاع و خصومت و... روبهرو است، ریاست پذیری آن نیز از اهمیت و ظرافت خاصی برخوردار است.
از نظر بسیاری از صاحبنظران مباحث خانواده، وجود سلسله مراتب در خانواده یکی از مهمترین محورهای سلامت و موفقیت خانواده است. برای مثال قدرت و اختیار بیشتر والدین نسبت به فرزندان در خانواده، راهی برای تربیت و مدیریت هر چه بهتر فرزندان است.تعالیم اسلام برای نهادینه شدن این امر، حفظ اقتدار والدین، تسهیل نقش مهم آنها در کارایی خانواده و تشویق فرزندان به پذیرش این اقتدار، برخی عبادتها را در صورت ناخشنودی والدین، نادرست اعلام میکند و رضایت خدا را منوط به رضایت والدین میداند که خشم و ناخشنودی آنها از فرزند، موجب خشم و غضب خداوند میشود. تعالیم اسلام، ضمن تأکید بر اقتدار والدین، در روابط زن و شوهر نیز به مرد اقتدار بیشتری میدهد. این امر در قوانین مدنی سوئیس و ایتالیا و بسیاری از کشورهای دیگر نیز دیده میشود و خانواده به صورت گروهی منظم به ریاست مرد اداره میشود.
حال با نادیده انگاشتن وظایف خاص مرد در اداره خانواده، مانند تأمین مخارج اقتصادی، این سؤال مطرح میشود که آیا میتوان مدیریت تنظیم امور خانواده را به گونهای مساوی میان زن و مرد تقسیم نمود؟ پاسخ به این سؤال، پرسشهای متعدد دیگری را مطرح میکند؛ سؤالاتی همچون اینکه اختلاف سلیقهها کجا باید حل شود؟ آیا میتوان برای حل هر مشکلی هر چند کوچک، راهی دادگاه شد؟ فرزندان در این شرایط چه وضعیتی پیدا میکنند؟ در صورت کشمکش مداوم والدین برای حل اختلافات، تربیت فرزندان به کجا خواهد انجامید؟
باید توجه داشت که اگر خانواده دارای ریاست واحدی نباشد، زن و مرد ناچارند برای حل اختلافات در هر مورد جزئی به مراجع بالاتر رجوع کنند که این امر به طور طبیعی، به انسجام و روابط مطلوب در خانواده آسیب میرساند.این مسئله در حکومت داری اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ چنانچه امام علی(ع) میفرماید: «مردم از داشتن امیری خواه نیک و بد، ناگزیرند». در چنین شرایطی است که با توجه به جایگاه و موقعیت خاص خانواده، وجود فردی که ریاست را برعهده داشته باشد، لازم میشود.
قرآن و قوامیت مردان بر زنان
بیشتر مفسران معتقدند، در میان آیات قرآن کریم، آیه 34 سوره نساء، تنها آیه ای است که به صراحت از قوامیت مردان بر زنان سخن گفته است. برخی از مفسران نیز عقیده دارند علاوه بر این آیه شریفه، آیات دیگری از قرآن کریم نیز بر این مسئله دلالت دارد. قرآن می فرماید: (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)؛ «مردان، سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مىکنند».
کلمة «قیّم» به معنای آن کسی است که مسئول قیام به امر شخصی دیگر است و کلمه «قوّام» مبالغه در همین قیام است و مراد از عبارت (بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ) آن زیادتهایی است که خدای تعالی به مردان داده به حسب طاقتی که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند و مراد از جملة (بِما أَنْفَقُو) مهریهای است که مردان به زنان میدهند و نفقهای که همواره به آنان میپردازند.
از عمومیت علت به دست میآید که حکمی که مبتنی بر آن علت است؛ یعنی قیم بودن مردان بر زنان عمومیت دارد و منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست؛ بلکه حکمی است که برای نوع مردان بر نوع زنان جعل شده است. البته در جهات عمومی مثل حکومت و قضا که حیات جامعه بستگی به آنها دارد و قوام این این دو مسئولیت یا این دو مقام، بر نیروی تعقل است که در مردان بالطبع بیشتر و قویتر است تا در زنان؛ همچنین دفاع از سرزمین با اسلحه که قوام آن بر داشتن نیروی بدنی و عقلی است که هر دوی آنها در مردان بیشتر است تا زنان.
قیمومیت مرد بر زنش به این نیست که سلب آزادی از ارادة زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است بکند و استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او و دفاع از منافعش سلب کند؛ بلکه معنای قیمومیت مرد به خاطر پرداخت هزینة زندگی زن و همة چیزهایی که متعلق به حق شوهر است میباشد. لذا دامنة استقلال و آزادی زنان تا آنجایی گسترده است که با حق شوهر مزاحمت نداشته باشد.
دامنه قوامیت شوهر بر زن
اگر چه قوام بودن و ریاست شوهر بر خانواده، نوعی تکلیف و مسئولیت و راهکاری عملی برای حفظ بنیان خانواده است؛ با این حال برای آن، قلمرو و محدوده خاصی نیز تعیین شده است. از آنجا که شوهر رییس خانواده است، این امر دارای آثار و نتایجی است؛ زن حق دارد نام خانوادگى شوهر را با موافقت او به کار برد. اقامتگاه زن اصولاً همان اقامتگاه شوهر است.
همچنین ریاست خانواده ایجاب میکند که ولایت قهرى نسبت به اطفال، از آن پدر بوده و هم او هزینه اداره خانواده را به عهده داشته باشد. اختیار تعیین مسکن نیز اصولاً با اوست و زن باید از او تمکین کند و نیز شوهر مىتواند زن را از شغلى که منافى مصالح خانوادگى است، باز دارد.نکته اساسی در این مسئله آن است که به تعبیر بسیاری از علما، قوامیت و ریاست شوهر بر زن تنها مربوط به حوزه مسائل خانواده و همسرداری است و فراتر از آن نمیرود؛ زیرا ریاست او بر خانواده، ثمره ایجاد رابطه زوجیت در راستای حفظ و رعایت مصالح خانواده است.
علامه سید محمد حسین فضلالله در این باره مینویسد:«برخی در مصداق ریاست مرد بر زن توسعه میدهند تا شامل هر چیزی بشود، به طوری که مرد قائم به کارها و امور مختلف زن گردد و زن هیچ ولایت و ریاستی بر امور خویش نداشته باشد، ولی ریاست در مفهوم ما شامل هر چیزی نمیشود؛ بلکه مختص به دایره زوجیت و رابطه همسری است».
ایشان در جای دیگر مینویسد: «اسلام بر زن فرض نکرده که از شوهر به طور مطلق اطاعت کند، به گونهای که تفکّر و خواست او در زندگی خصوصی و اجتماعیش مختل شود».قانونگذار مدنی نیز که در ماده 1105 مقرر کرده است: «در روابط زوجین ریاست خانواده از خصائص شوهر است»، ریاست مرد را تنها به روابط زوجین محدود کرده و دلیل دیگری در قانون برای گسترش قلمرو ریاست شوهر بر زن ذکر نشده است.
در مقابل این دیدگاه، برخی فقها مانند مرحوم صاحب جواهر عقیده دارند که زن موظف به اطاعت به طور مطلق از شوهر است. ایشان در اینباره، به مفاد برخی روایات استناد کرده است؛ مانند روایتی از پیامبر(ص) به این مضمون که روا نیست انسانی برای انسان دیگر سجده کند و اگر جایز میبود، هر آینه زن به سجده کردن شوهرش مأمور میگشت.همچنین روایتی که بر لزوم تمکین و اجابت خواسته جنسی شوهر دلالت دارد و نیز روایاتی که بر عدم جواز خروج زن از منزل بدون اذن شوهر دلالت میکند، مورد تمسک وی قرار گرفته است.
اما باید اعتراف نمود به تعبیر برخی از علمای معاصر، تنها چیزی که به طور مسلم از این روایات برای اطاعت زن از شوهر استفاده میشود، مطیع بودن زن در حق استمتاع و کامجویی شوهر است؛ یعنی زن باید در این باره خود را در اختیار او قرار دهد و بدون عذر شرعی یا عقلی، حق امتناع ندارد و اگر بخواهد در این مورد امتناع کند یا از خانه خارج شود، نیاز به اجازه و رضایت شوهر دارد. از همین روست که بسیاری از فقها قائل به انحصار حقوق زوج در حق استمتاع و حق مساکنت ( لزوم مسکن گزینی زن در منزل شوهر برای بر آوردن خواست او) میباشند. بیشتر فقهای معاصر نیز در این زمینه عقیده دارند، قوامیت شوهر بر زن و اطاعت زن از شوهر، تنها در حقوق زناشویی و بیرون رفتن از منزل است و در امور دیگر اطاعت از او واجب نیست.
ریاست شوهر و امور مالی زن
هر چند دین اسلام زنان را از دغدغه اقتصاد خانوار رها ساخته و حتی جانب زنان بر مردان در اعطای انواع لطف و مرحمت مانند وجوب نفقه، اعطای مهریه به آنان، مقدم داشتن دختران و رسیدگی به امور مادی آنها، ترجیح داده است، ولی اصل مالکیت و استقلال مالی آنان را به رسمیت شناخته است. قرآن کریم میفرماید: (لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا اکْتَسَبْنَ).در حقوق ایران نیز به پیروی از فقه اسلامی، زن از نظر مالی مستقل و دارای اهلیت تصرف شناخته شده است. ماده 1118 قانون مدنی در این باره میگوید:
«زن مستقلاً میتواند در دارایی خود هر گونه تصرفی را که میخواهد بکند. در مقابل، شوهر نیز باید این حق زن را به رسمیت بشناسد و حق ندارد در اموال و دارایی او مداخله نماید؛ زیرا ریاست او بر خانواده اختیاراتی برای وی در این زمینه ایجاد نمیکند».این در حالی است که در اروپا پیش از قرن بیستم، در حقوق بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، زن در برابر شوهرش فاقد استقلال مالی بود و بعد از ازدواج تمام اموال او تحت حاکمیت رئیس خانواده؛ یعنی شوهر قرار میگرفت تا اینکه از اواخر قرن بیستم، به مرور در قوانین این کشورها تغییراتی حاصل شد و زنان در سایه آن استقلال مالی یافتند.
در قوانین اسلامی، علاوه بر اینکه زن استقلال مالی یافته است، برای تأمین مایحتاج زندگی خود و فرزندانش نیز مسئولیتی ندارد و بدون اینکه لازم باشد خانه را ترک کند و به کسب معاش بپردازد، صاحب اندوختههای بیدردسری چون مهریه، نفقه ـ با همه گستردگی آن، شامل خوراک، پوشاک، مسکن و کلیه مایحتاج عرفی زن ـ میشود.
همچنین میتواند اجرت المثل کارهای خانگی و شیر دادن به کودکان را نیز بنا بر نص صریح قرآن، در صورت تمایل دریافت کند؛ همچنانکه قرآن کریم میفرماید: (فَإِنْ أرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنّ أُجُورَهُنّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ)؛ «اگر مادر پذیرفت که فرزند خویش را شیر دهد، بر شما لازم است اجرت دادن آنان و به امور خانواده و مسائل مربوط بین خود، به خوبی و معروف بپردازید».
این حمایتهای مالی از زن و معافیت او از مسئولیت اداره خانواده در اسلام، برای نیل به هدفی بزرگ و مقدس صورت گرفته و آن پرورش و تربیت فرزندان است. مادری کردن به صورت تمام وقت که امروز در حوزه زیستشناسی و روانشناسی در صورت مصونیت مادر از تنش و اضطراب، به عنوان عامل رشد سالم قوای روحی و ذهنی و سلامت جنین در آینده مطرح است، از دلایل واگذاری مسئولیت تأمین نفقه و هزینه زندگی زن توسط مرد شناخته شده است.
ریاست خانواده در کلام بزرگان
آیتالله جوادی آملی در مورد قوامیت و ریاست مردان در خانواده مینویسد: در اصول بنیادی تقرب و تکامل، بین زن و مرد فرقی نیست. برای مثال وقتی که زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح است، هرگز مرد قوّام و قیم زن نیست. (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ)، مربوط به آنجایی است که زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد...، علاوه بر آنکه قوام بودن، نشانه کمال و تقرب الیالله نیست... این مدیریت، فخر معنوی نیست؛ بلکه یک کار اجرایی است.
اینچنین نیست که آن کس که رئیس یا مسئول و قیم و قوام شد، به خدا نزدیکتر باشد؛ بلکه آن فقط یک مسئولیت اجرایی است... و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است، سرپرستی داخل منزل هم با مرد است؛ اما چنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم به دست آورد و بگوید من چون سرپرستم، پس افضل هستم. روح قیوم و قوام بودن، وظیفه است و این چنین نیست که قرآن به زن بگوید تو تحت فرمان مرد هستی؛ بلکه به مرد میگوید تو سرپرستی زن و منزل را بر عهده بگیر.
ایشان در ادامه بحث میفرماید: هرگز (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ) نیامده است فتوای یک جانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه میخواهی، بکن؛ چون اگر مرد از محل کار بیرون بیاید و به منزل نرود، قوام و فرمانروا و مدیر نیست. بنابراین اگر اسلام، این دو حکم الزامی را در کنار هم ذکر میکند، به زن دستور تمکین میدهد و به مرد دستور سرپرستی میدهد؛ تنها بیان وظیفه است و هیچ یک نه معیار فضیلت است نه موجب نقص.
استاد محمدتقى جعفرى نیز براى اداره خانواده، چهار صورت را ارائه مىکند: زن و مرد با هم سرپرستى را به عهده گیرند؛ سرپرستى خانواده به عهده زن باشد؛ حالت پدرسالارى؛ نظام شورایى براى اداره خانواده با سرپرستى و مأموریت اجرایى مرد.ایشان عقیده دارند: «این حالت (چهارم) براى اداره منطقی خانواده، شرط لازم و فوق العاده با اهمیت است، به شرط آنکه طرفین شورا، حتى در خانوادههایى که فرزندان آنان نیز رشد یافته و از معلومات و تجارب مفید برخوردار شدهاند؛ اعضاى شورا با کمال تقوا و عدالت و بىطرفى از تمایلات شخصى در اداره خانواده دست به کار شوند. مسلم است که کار اجراى تصمیمهاى اخذ شده در شورا، در نتیجه گیرى محض خلاصه نمىشود؛ بلکه بایستى این نتیجه به مرحله اجرا در آید. این عامل اجرا در ایدئولوژى اسلام، مرد معتدل است که با کلمه سرپرست و مسئول که معناى "قوام" است؛ تعبیر شده است».
رشید رضا از علمای اهل سنت به نقل از استادش شیخ محمد عبده گفته است: «منظور از قیام در این آیه، ریاست است؛ ریاستی که مرئوس (زن) به اختیار و اراده خودش تصرّف میکند و معنایش این نیست که مرئوس مقهور و مسلوب الاراده باشد و عملی را بدون دستور رئیس خود انجام ندهد؛ زیرا مقصود از قیّم بودن شخصی بر دیگری، این است که راهنما و مراقب او باشد».
احمد الکبیسی، متفکر عراقی هم بر این باور است که قوامیت یک تکلیف است، نه اشراف و امتیاز؛ هزینه است، نه بهره و در حقیقت الزام مرد به تلاش و واداشتن او به کار و کوشش میباشد. در اتمام کلام وی باید گفت، هر چند قوامیت بیش از آنکه یک حق تلقی شود، یک تکلیف به شمار میآید، ولی ابزار لازم ادای تکلیف نیز باید در اختیار مرد قرار بگیرد؛ یعنی این تکلیف، حقوقی را نیز به دنبال خود میآورد؛ زیرا اگر کسی نسبت به کسانی مسئول و یا متصدی امری شد، دیگران نیز در مقابل او تکلیفی دارند و باید با انجام وظایف خود او را در انجام مسئولیت یاری رسانند.
به عنوان مثال عدم خروج زن از منزل بدون اذن شوهر، یکی از مسائلی است که به منزله قبول چتر حمایتی مرد از همسر و خانواده تلقی میشود که در فقه توجه خاصی نسبت به آن مبذول شده است. امام خمینی(ره) در تحریرالوسیله میفرماید: «از جمله حقوق مرد بر زن، این است که زن اطاعت شوهر را بنماید و معصیت و سرپیچی از او ننماید و از منزلش بدون اجازه شوهر خارج نشود».
به نظر میرسد هر چند زن ملزم به کسب اجازه از همسر برای خروج از منزل است، اما اگر مرد نیز بدون عذر شرعی و عرفی زن را از خروج از منزل یا برای دیدن والدین و... نهی کند؛ در این صورت، این عمل وی مصداق ظلم به زن محسوب میشود که با سفارش قرآن مبنی بر معاشرت معروف با زنان منافات دارد.استاد شهید مرتضی مطهری نیز در مورد فلسفه اعطای قوامیت خانواده به مرد مینویسد:«به مرد بنا به فضیلتهایش، مزایایی داده شده که بر طبق آن به درد حکومت داخل خانواده میخورد و به زن بنا بر فضیلتهایش، مزایایی داده شده که به موجب آن شایسته اداره داخل خانواده است».
استاد مطهری در نحوه تقسیم فضایل و وظایف نیز میگوید:«اعجاز خلقت را ببینید که دو تمایل در مرد و زن قرار داده است؛ در مرد حس تسلط بر زن وجود دارد و در زن نیز حس تسلط بر مرد وجود دارد، ولی اعجاز خلقت این دو حس تسلط را طوری آفریده است که نه تنها تضاد و نزاع با یکدیگر پیدا نمیکنند؛ بلکه منجر به وحدت بیشتر نیز میشود... دستگاه عجیب خلقت که هدفش یگانگی دو روح است، این تدبیر را به کار برده که در مرد حس تسلط بر زن را از بالای سر زن قرار دهد و از طریق حاکمیت ظاهری خانه و خانواده، و در زن حس تسلط بر مرد را از طریق قلب... مرد از راه قهرمانی میخواهد حاکم باشد و زن از طریق جمال و زیبایی زنانه... در اینجاست که دو حس تسلط یکی در زن و یکی در مرد هست، ولی چون از دو راه مختلف میآیند، حس تسلط مرد از بالای سر زن و حس تسلط زن از قلب مرد سر درمیآورد؛ این دو حس تسلط با یکدیگر جنگ نمیکنند که هیچ، یکدیگر را هم تأیید میکنند و منجر به وحدت و یگانگی و صفا و صمیمیت کامل میان این دو میشود».
با توجه به دیدگاههای مطرح شده، میتوان دریافت که ریاست و قوام بودن مرد به مسئولیت و تکلیف و حمایت برمیگردد و نه حکومت و سلطه ظالمانه که این امر با اوضاع، شرایط، مقتضیات و مصالح خانواده در جهت استواری و پویایی مطابقت دارد. از این رو، برخی حتی به جای واژه «ریاست شوهر»، عنوان «سرپرستی» یا «مدیریت» را به کار برده یا پیشنهاد کردهاند؛ زیرا واژه سرپرست و به ویژه مدیر، بُعد تکلیفی این موقعیت مرد را بیشتر و بهتر نمایان میسازد، بر خلاف لفظ ریاست که بیشتر جنبه برتری و امتیاز را میرساند.
بنابراین شریعت اسلام همان طور که برای تشکیل کانون خانواده، امر را سهل و آسان میکند؛ در حفظ و تداوم آن نیز با توجه به جایگاه و موقعیت و ویژگیهای زن و مرد قوانین و مقرراتی را وضع نموده تا زن و مرد، در سایه عمل به وظایف خود بتوانند یک زندگی پایدار و توأم با آرامش داشته باشند. یکی از قوانین مهم در این راستا مسئله قوامیت مردان بر خانواده است که بررسی همه جانبه آن نشان میدهد که این امر بیشتر به مسئولیتی سنگین شبیه است تا حق و امتیازی یک طرفه برای مرد؛زیرا در مقابل ریاست خانواده، مردان عهدهدار بار مالی خانواده و مسئول تأمین نیازمندیهای مالی و غیر مالی اعضای خانواده بر اساس مصالح هستند.
این در حالی است که زنان نیز با پذیرش قوامیت مردان در خانواده، دارای امتیازی شدهاند و مسئولیت سنگین امور مالی خانواده از دوش آنها برداشته شده است. در مقابل این امتیاز زنان، امتیاز دیگری به مردان داده شده و آن حق سرپرستی خانواده در مقابل مسئولیت دادن نفقه است.بنابراین قوامیت مردان و تمکین زنان در مقابل آنها، تسخیری متقابل در خانواده است و این تقسیمبندی بر اساس ویژگیهای جسمانی و روحی آنهاست.
به بیان دیگر، ریاست و قوامیت مرد در وهله اول یک مسئولیت تلقی میشود و در وهله دوم به صورت یک موقعیت برتر و دارای امکانات و اختیارات خاص در جهت انجام وظایف ناشی از این مسئولیت مورد ملاحظه قرار میگیرد. این امر با هدف ازدواج زن و مرد؛ یعنی به وحدت رسیدن و یکی شدن در راه تکامل روحانی تناسب بیشتری دارد.
اعظم نوری
منبع : ماهنامه نامه جامعه شماره 96