0

تاریخ ایران- سلسله صفویان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

آغاز پادشاهى شاه عباسى

شاه محمد و بزرگان دولتش، همینکه از توجه عباس میرزا و مرشد قلى خان به سوى قزوین خبر یافتند، از اصفهان با سى هزار سوار بیرون آمدند و از راه گلپایگان رو به پایتخت نهادند. در نزدیکى قم، به ایشان خبر رسید که شاهزاده و خان استاجلو وارد قزوین شده، شهر را به آسانى در اختیار گرفته‏اند. این خبر بر تشویش و نگرانى على قلى خان استاجلو و اسماعیل قلى خان شاملو و سران دولت شاه افزود. حاکم قم نیز خود را هواخواه عباس میرزا نشان داد و دروازه شهر را بر روى شاه محمد نگشود. چون به ساوه رسیدند، بسیارى از افراد سپاه هم، که در قزوین زن و فرزند و خانه داشتند، بى اجازه خدمت را ترک گفته رو به پایتخت نهادند. دلیل ترک سربازان و امیران سپاه شاه محمد آن بود که مرشد قلى خان پس از ورود به قزوین، سربازان و قورچیان خود را در خانه هر یک از امیران و قورچیان سپاه شاه محمد جاى داده و اعلام کرده بود که اگر به قزوین نیایند، زنان و فرزندان و اموالشان به میهمانان ناخوانده تعلق خواهد گرفت.

اولیاى دولت شاه محمد که ستاره اقبال خود را رو به افول دیدند؛ به رایزنى و چاره جویى پرداختند. عاقبت مصمم شدند که به سوى قزوین پیش روند. ولى در نزدیکى پایتخت از سى هزار سوار حاضر در موکب همایونى، تنها ده هزار بیش باقى نماند و دیگران به قزوین گریختند. چون بر شاه محمد و سران دولت او مسلم شد که سپاهیانش رأى جنگ ندارند، تصمیم گرفتند به
ظاهر عباس میرزا را بپذیرند، تا هنگام فرصت، مرشد قلى خان را از میان برداشته، شاهزاده را در اختیار خویش گیرند.

مرشد قلى خان که نگرانى شاه محمد و سران دولت او را از تسلیم و وارد شدن به قزوین دریافت، فرستاده‏اى نزد شاه و ایشان ارسال داشت و پیغام داد که هدف جز ایجاد یگانگى و اتفاق میان تمام طوایف قزلباش نیست، و با این اختلافات ایران تجزیه شده به دست بیگانگان خواهد افتاد؛ چنانکه در همان زمان آذربایجان در دست ترکان عثمانى و خراسان عرصه تاخت و تاز ازبکان بود. ضمنا" اولیاى دولت شاه محمد را اندرز داد که ترک دشمنى و حسد کنند و جملگى یک دل و یک زبان در سلطنت شاه عباس، که ارشد پسران شاه محمد است، همداستان شوند.

با این طرفند، اردوى شاه محمد در اندک زمانى از هم پاشید. على قلى خان و اسماعیل قلى خان و سایر بزرگان دولت وى، چون از یکدیگر بد گمان بودند؛ هر یک جداگانه و بى خبر به سوى قزوین شتافتند تا در اظهار بندگى و طاعت از دیگر رقیبان پیشى گیرند. اتفاقا" همگى شبانه به دولتخانه رسیدند. به دستور مرشد قلى خان، امیران را به دورن دولتخانه بردند و دور از یکدیگر، در عمارتهاى مختلف جاى دادند. در همان حال قورخمس خان شاملو - حکمران قزوین - با میرزا شاه ولى - وزیر مرشد قلى خان - و جمعى دیگر، به فرمان شاه عباس به اردوى شاه محمد رفتند و آن پادشاه تیره روز را، که با پسر و زنان حرم در یک فرسخى قزوین تنها و بى کس مانده بود، به شهر آوردند. شاه عباس در دولتخانه از پدر استقبال کرد و او را با برادر به حرم سرا برد.

روز دیگر مرشد قلى خان در ایوان عمارت
چهل ستون قزوین، مجلس شاهانه آراست و امیران و ارکان دولت را در آنجا گرد آورد. در این مجلس شاه محمد، خود را از پادشاهى خلع و تاج شاهى را بر سر پسر گذاشت «حدود نیمه ماه ذیقعده 996 ق / 17 اکتبر 1588 م». شاه عباس که تا آن زمان خود را شاه خراسان مى‏شمرد، از آن تاریخ رسما" بر تخت سلطنت ایران نشست. در این هنگام هجده سال و دو ماه و پانزده روز از عمرش مى‏گذشت.

 

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:44 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

واپسین جنگ شاه عباس با سنان پاشا

سنان پاشا - چغال اوغلى - سردار عثمانى، پس از شکست خوردن از الله وردى خان، از راه دریاچه وان به درون خاک عثمانى عقب نشینى کرد. در آنجا به گرد آوردن سپاه پرداخت و جمعى از سرداران رومى و کرد را براى حمله به ایران با سپاهى عظیم تدارک دید. در اواخر پاییز 1014 ق / نوامبر 1605 م، متوجه آذربایجان شد و در کنار شهر سلماس اردو زد. شاه عباس با آگاه شدن از تهاجم جدید ترکان، نخست به شهر خوى رفت و فرمان داد تا مردم دهکده‏ها و آبادیها، از سر راه سپاه عثمانى دور شوند و به داخل آذربایجان بروند. سپس چون شهرت یافته بود که سنان پاشا عزم تسخیر اردبیل را دارد، شاه ایران از خوى به مرند رفت تا در آنجا جلوى پیشرفت سپاه عثمانى را سد کند.

شاه عباس، بار دیگر الله وردى خان امیرالامراى فارس را با جمعى از سرداران صفوى مانند
ذوالفقار خان و امیر گونه خان - حکمران ایروان - مأمور جلوگیرى از پیشروى سپاهیان ترک کرد. اما چون از کثرت سپاه سنان پاشا که بالغ بر یکصد هزار تن بود، مطلع شد، در جنگ مردد شد و ترجیح مى‏داد که به تبریز عقب نشینى کند؛ اما سرداران سپاهش، مانند الله وردى خان و قرچقاى بیگ رئیس تفنگچیان، با این رأى شاه مخالفت و خواهان جنگ بودند. شاه در این باره با زینب بیگم، عمه خویش، که بانویى هوشمند و دلیر و صاحب رأى و پیوسته با اردوى شاهى همراه بود، مشورت کرد. زینب بیگم، نظر سرداران را تأیید و شاه را تشویق به نبرد کرد و به او توصیه نمود که از کثرت سپاهیان دشمن به هراس نیفتد، چنانکه اجدادش شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول چنین کردند. شاه عباس چون دریافت که هیچکس حتى زنان اردو با تصمیم او موافق نیستند، «سرداران را گرد خود آورد و بدیشان گفت که بامداد روز دیگر براى جنگ آماده باشند .... / سفرنامه آنتونیو دوگوه‏آ، صص 290 تا 291» و گفت: «به هر کجا که او بگوید خواهد رفت / مرجع پیشین».

اتفاقا" در جنگى که میان سپاه الله وردى خان و همراهان وى با قواى عثمانى درگرفت، همانگونه که
زینب بیگم پیش بینى کرده بود، به سبب از جان گذشتگى و جسارت و دلیرى سران و سپاهیان ایران، شکست در سپاه ترک افتاد، و اردوى عثمانى در اندک مدتى در هم شکسته و پراکنده شد. چغال اوغلى ناگزیر بار دیگر راه فرار در پیش گرفت و غنایم بسیار به دست ایرانیان افتاد. بسیارى از سرداران بزرگ ترک هم یا کشته یا اسیر شدند. از جمله اسیران نامدار، یکى على پاشا - حکمران ادرنه - بود که به فرمان شاه عباس او را گردن زدند و سرش را به گرجستان فرستادند؛ زیرا این سردار در جنگهاى پیشین، سیمون خان - حکمران گرجستان را اسیر کرده بود. على پاشا حکمران تفلیس؛ صفر پاشا فرمانرواى اورفه، کوسه صفر پاشاى جزیره قبرس و طرابلس و پسر قادر پاشا سازنده قلعه ایروان، جملگى به غیر از یک تن از آنان، به فرمان شاه عباس گردن زده شدند.

پس از شکست و فرار سنان پاشا، عده اى از سرداران ایرانى معتقد بودند که مى‏باید به تعقیب دشمن بپردازند. اما شاه عباس گفت: «.... من با کسانى که مى‏گریزند کارى ندارم. بگذارید بروند. زیرا من راحت رعایاى خود را بر مرگ دشمن ترجیح دارم .... / سفرنامه آنتونیو دوگوه‏آ». چغال اوغلى پس از فرار از ایران به وان رفت و از آنجا به دیار بکر و ارزروم شتافت و پس از چندى در این شهر خودکشى کرده است. «نیمه صفر 1016 ق / ژوئیه 1607 م».

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شاه عباس و فرزندانش

رقابت شاهزادگان با یکدیگر بر سر جانشینى و تصاحب تاج و تخت، در تاریخ ایران، امر کم سابقه‏اى نیست؛ اما در عهد صفوى این واقعه به صورت یک تراژدى بزرگ و فراگیر درآمد و لطمات فراوانى به ثبات و امنیت و بقاى دولت صفوى زد. اپیدمى‏شدن این امر که هر صاحب تاج و تختى، نخستین اقدام خود را، از میان برداشتن برادران و خویشان نزدیک مى‏دانست، از یک سو ناشى از پدیده استبداد و رقابتهاى دربارى بود، که خواه ناخواه ریشه در تاریخ اجتماعى سیاسى ایران داشت، اما از سوى دیگر، در عهد صفوى مؤلفه تازه دیگرى پا به میدان گذاشت که بیش از پیش، رابطه خویشاوندى و حتى برادرى را به یک امر ثانوى و فاقد انگیزه و احساسات تبدیل مى‏ساخت. از عهد شاه طهماسب اول که گرفتن زنان از اقوام و قبایل و نژادهاى گوناگون متداول شد و در حرم سراى شاهى، پاى زنان ارمنى، چرکسى و غیره باز شد، جدال بانوان حرم سرا براى جانشینى فرزندانشان به یک نوع رقابت خونین و بى شفقت تبدیل شد. برادران تنى و ناتنى هم، در این عرصه فاقد احساس خویشى و پیوند خانوادگى قرار مى‏گرفتند و هر یک دیگرى را به چشم رقیب و دشمن مى‏نگریست. حتى این موضوع چنان عادى شده بود، که پادشاه بر پسر رحم نمى‏کرد و پسر بر پدر، چنانکه شاه طهماسب اول، پسر شجاعش شاه اسماعیل دوم را صرفا" به سبب رشادت و نفوذ شخصیت او به مدت بیست و دو سال در زندان نگه داشت و از شاهزاده با تهور، موجودى مملو از عقده هاى روانى و شخصیت ناپایدار ساخت؛ سلطنت کوتاه مدت شاه اسماعیل دوم که جوى خون از قتل شاهزادگان صفوى راه انداخت، گواهى بر این تقاص شاه مستبد بود؛ شاه عباس نیز بر پدر رحمى‏نکرد و پس از محبوس ساختن چون نیازى به کور کردنش نمى‏رفت - شاه محمد تقریبا" نابینا بود - او را همچنان تا پایان عمرش در حبس نگه داشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:45 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پسران شاه عباس بزرگ

شاه عباس در مدت شصت بهار زندگى صاحب پنج پسر شد که اسامى‏آنها به ترتیب تولد عبارت است از: محمد باقر میرزا مشهور به صفى میرزا، حسن میرزا، سلطان محمد میرزا معروف به روزک «?» میرزا و خدابنده میرزا، اسماعیل میرزا و بالاخره امام قلى میرزا. از این پنج پسر، صفى میرزا به فرمان پدر کشته شد. حسن میرزا و اسماعیل میرزا در کودکى درگذشتند و محمد میرزا و امام قلى میرزا به فرمان شاه عباس کور شدند. از این رو، شاه عباس، از خاندان خود، کسى را براى جانشینى وتصاحب تاج و تختش باقى نگذاشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:46 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

همدستی سران قزلباش با شاهزادگان

از زمان مرگ جدش شاه طهماسب اول تا آغاز پادشاهى او، یعنى در مدت دوازده سال «984 تا 996 ق / 1576 تا 1588 م» پنج بار تاج و تخت صفوى به سبب همدستى سرداران قزلباش با یکى از شاهزادگان آن خاندان، دست به دست گشته بود؛ از جمله خود او نیز با همدستى جمعى از سران قزلباش بر ضد پدر برانگیخته و تاج و تخت را به دست آورده بود.

نظر به همین تجربه، شاه همواره پسران خود را از معاشرت و مصاحبت با بزرگان کشور و سرداران سپاه باز مى‏داشت، و به هیچ کس اجازه نمى‏داد که با شاهزادگان از در دوستى و یگانگى درآید. بى اعتنایى و بد رفتارى وى نسبت به فرزندانش به حدى بود که از بیم پادشاه، کسى به شاهزادگان سلام نمى‏کرد و احترام نمى‏گذاشت. بیشتر اوقات شاهزادگان نیز در حرم سرا و میان زنان مى‏گذشت و به جز خواجه سرایان و آموزگارانى که مأمور تعلیم و تربیت ایشان بودند، اجازه ملاقات با کسى را نداشتند. شاه عباس کسانى را که با پسرانش نزدیک و مأنوس مى‏شدند، سخت مجازات مى‏کرد. چنانکه صفى قلى بیگ، پسر ملک على سلطان جارچى باشى اصفهان را بدین جرم کور ساخت و الله قلى بیگ
قاجار قورچى باشى را نیز، در 1021 ق / 1612 م به همین بهانه با تمام فرزندانش، نخست کور کرد و سپس در زیر ضربات چوبدستى همه را به قتل آورد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:46 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شاهزادگان بی لیاقت

اما این شیوه تربیت و این واهمه از نزدیکان، حتى فرزند، بر فرض زنده ماندن و کور نشدن توسط شاه، اثرات مخرب دیگرى به همراه مى‏آورد. شاهزادگانى که شخصیت اجتماعیشان در حرم سراها شکل مى‏گرفت، فاقد هر نوع لیافت و کاردانى و جسارت بودند و حتى احساس پیوند و نزدیکى با کسى نمى‏کردند. دور بودن آنها از اوضاع مملکت و مسائل بین المللى و سیاسى نیز مزید بر علت مى‏شد و چون فردى از آنها به قدرت مى‏رسید، توان اداره مملکت را نداشت و دست کم آزموده شدن او در طول حوادث، خسارتهاى جبران ناپذیرى براى ملک و ملت به همراه مى‏آورد.

هر چند این شیوه بعدها هم ادامه یافت، اما تاریخ صفوى از این نظر به سبب کثرت استفاده از این بى رسمى، نمونه بارزى از نتایج و پیامدهاى سوء این رفتار است.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:47 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

لشکر کشى محمد پاشا عثمانى به آذربایجان

در ماه شعبان سال 1025 ق / اوت 1616 م، محمد پاشا، وزیر اعظم ترک که یک سال پیش از آن به فرمان سلطان احمد خان عثمانى مأمور حمله به آذربایجان شده بود؛ در شهر دیار بکر براى گرد آوردن سپاه اقامت گزید، و لشکریان فراوانى از شام، مصر، آناتولى، طرابلس، بین النهرین و سایر متصرفات عثمانى فراهم آورد و به سوى ایران حرکت کرد و رو به قلعه ایروان نهاد. با رسیدن خبر حمله به شاه عباس، وى بى درنگ گروهى از تفنگچیان سپاه را به سردارى میر فتاح، رئیس تفنگچیان اصفهان، و امیر گونه خان قاجار، از سرداران بزرگ قزلباش، مأمور دفاع از قلعه ایروان کرد؛ سرداران نامى‏دیگر همچون قرچقاى بیگ، امیر توپخانه و سردار تفنگچیان شاهى، و امام قلى خان، بیگلربیگى فارس را مأمور کرد که مراقب حرکت سپاه عثمانى باشند و آنان را از شرق و غرب محاصره کنند.

محمد پاشا تا پایان ماه شوال / نوامبر آن سال قلعه ایروان را در محاصره داشت، اما به سبب پایدارى مدافعان قلعه کارى از پیش نبرد. از سوى دیگر، حملات پى در پى و زیرکانه سپاه قرچقاى بیگ و امام قلى، آسیبهاى فراوانى به سپاه ترک وارد آورد؛ بروز سرما، کمى آذوقه و شیوع بیماریهاى سخت هم مزید بر علت شد؛ ناگزیر سردار ترک دست از محاصره قلعه برداشت و با شاه ایران از در صلح و آشتى درآمد. مذاکرات اولیه به نتیجه رسید و بار دیگر قاضى خان صدر از سوى ایران و به عنوان نماینده به اردوى عثمانى و از آنجا به ارزروم رفت. در ارزروم پس از آنکه توافقهاى اولیه به عمل آمد، قاضى خان به ایران بازگشت و محمد پاشا براى ایجاد شرایط صلح به استانبول رفت.

در محاصره قلعه ایروان، افزون بر چهل هزار سرباز ترک کشته و یا از سرما و بیمارى تلف شدند. چون محمد پاشا به استانبول رسید، گروهى از مخالفان وى در دربار عثمانى، او را به خیانت و سازش متهم ساختند؛ به اغواى این گروه، سلطان احمد خان، محمد پاشا را از وزارت اعظم عزل و این مقام به علاوه سردارى سپاه را به
خلیل پاشا سپرد «محرم 1026 ق / ژانویه 1617 م». در اواخر همان سال او را به دیار بکر فرستاد تا مقدمات حمله به ایران را تدارک بیند و براى یورش به آذربایجان در بهار سال دیگر آماده شود.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:48 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جنگهاى ایران و عثمانى / فتح تبریز

شاه عباس پس از آن که خراسان را از خطر تاخت و تاز ازبکان نجات داد و فتنه هاى داخلى را فرو نشاند، مصمم شد که آذربایجان و ولایات از دست رفته ایران را از دولت عثمانى باز گیرد. تجهیز و آموزش ارتش نوین ایران نیز این توان را به شاه صفوى مى‏داد تا در مصاف با عثمانى امکان پیروزى داشته باشد. حکام و مرز داران ترک هم، که دوران بردبارى شاه عباس را دلیل عجز و ناتوانى دولت ایران مى‏پنداشتند، گه گاه به کارهاى ناهنجار و بى رسمیهایى دست مى‏زدند؛ از جمله، احمد پاشا، حکمران وان، بازرگانان ایرانى را که از جانب شاه ایران به آن شهر رفته بودند، قتل عام کرد و اموال و نقدینه آنها را که مال خاص شاه عباس بود، مصادره کرد. در شروان هم، سرداران ترک چند تن از فرستادگان شاه را که براى خریدن کنیز و غلام به سوى داغستان مى‏رفتند، در راه کشته، اموالشان را غارت کردند.

در اواخر سال 1011 ق / مه 1603 م گروهى از کردان اطراف
سلماس، به ریاست غازى بیگ ابدال برادوست از اطاعت على پاشا والى ترک آذربایجان سر پیچیدند؛ على پاشا به قصد سرکوب ایشان از تبریز بیرون رفت، غازى بیگ پسر خود را نزد شاه عباس فرستاد و از وى درخواست کمک کرد.

در همان حال، على پاشا حکمران تبریز، که از تهاجم ناگهانى شاه عباس به مناطق اشغال شده توسط عثمانى بیم داشت، دستور داد که در محل چمن اوجان، که آن زمان از نقاط مرزى آذربایجان ایران و عثمانى بود، قلعه‏اى بسازند. ذوالفقار خان قرامانلو - حکمران آذربایجان ایران - چون از این امر آگاه شد، شبانه از
اردبیل به همراه پانصد مرد جنگى به سوى قلعه ناتمام تاخت و آن را به کلى ویران و تعدادى از سربازان ترک را نیز به قتل آورد و به اردبیل بازگشت. از اردبیل گزارش این حمله را براى شاه عباس به اصفهان فرستاد، و بدونوشت که چون على پاشا براى دفع کردان و یاغیان سلماس با گروهى از سپاهیان ترک از تبریز بیرون رفته، گرفتن شهر کار چندان دشوارى نخواهد بود. شاه عباس نیز او را خلعت فرستاد و فرمان داد تا جاسوسانى به تبریز فرستد از اوضاع شهر او را آگاه نماید. پس از آن، شاه در اصفهان شایع کرد که الله وردى خان امیرالامراى فارس بدو نوشته که کشتیهاى پرتغالى در خلیج فارس به جزایر بحرین حمله برده اند، و شاه خود را آماده درگیرى با آنها مى‏سازد و عنقریب براى مواجه با سپاه متجاوز به هرمز خواهد رفت. پادشاه صفوى به این بهانه و بدون آنکه سوءظن عثمانیها را برانگیزد، دستور تجهیز سپاه داد؛ چون این شایعه بر سر زبانها افتاد، اعلان کرد که الله وردى خان اطلاع داده که پرتغالیها از قصد خود چشم پوشیده اند و شاه دیگر به شیراز و از آنجا به هرمز نخواهد رفت؛ ولى چون گروهى از سرداران و سپاهیان آماده سفر گشته‏اند، و او نیز هوس استراحت و شکار دارد، به مازندران خواهد رفت و چندى در آنجا به سر خواهد برد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:49 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

عزم شاه عباس در آزادسازی آذربایجان از دست عثمانی

شاه با سپاهیانش در هفتم ربیع الاول 1012 ق / 15 اوت 1603 م در ظاهر به عزم مازندران، اما در اصل به مقصد تسخیر آذربایجان از اصفهان بیرون آمد. در همان حال، فرمانى براى الله وردى خان ارسال داشت و او را از عزم خود آگاه کرد و دستور داد تا آماده حمله به عراق عرب و فتح بغداد شود. پادشاه صفوى به جز تنى چند از نزدیکان و مشاوران خود، قصد نهاییش را با کسى در میان نگذاشت. از اصفهان تا کاشان را دو روزه پیمود و بامداد دهم ربیع الثانى 1012 ق / 17 سپتامبر 1603 م به کاشان رسید. از آنجا فرمانى براى ذوالفقار خان قرامانلو فرمانرواى آذربایجان ایران فرستاد و عزم خود ا آشکار ساخت و از وى خواست تا در سر حد اوجان در 20 ربیع الثانى / 27 سپتامبر به او بپیوندد. ذوالفقار خان نیز با سه هزار سپاه به شاه پیوست و در 21 ربیع الثانى / 28 سپتامبر به تبریز رسیدند و آن شهر را فتح کردند.

پس از آن شاه عباس چون در شهر اقامتگاه مناسبى نیافت، به شنب غازان رفت و در آنجا به سان دیدن سپاه پرداخت. ایرانیان تبریز، چون از آمدن قزلباشان آگاه شدند، دسته دسته به استقبال آمدند و در شهر به کشتن ترکان پرداختند. شهر تبریز در این هنگام به ویرانه‏اى تبدیل شده بود و از آثار و عمارتهاى شاه طهماسب اول و شاه محمد خدابنده در آن کمتر اثرى دیده مى‏شد. سرداران عثمانى که نگهبانى قلعه شهر را بر عهده داشتند، با شتاب قاصدى نزد على پاشا حکمران تبریز، که براى دفع فتنه کردان سلماس بدان حدود رفته بود، فرستادند و او را از ورود سربازان ایرانى آگاه کردند. اما على پاشا که تصور نمى‏کرد، شاه عباس خود شخصا" در رأس سپاه به آذربایجان آمده باشد، موضوع را مهم نپنداشت و با جمعى از سربازان خود بدون شتاب راهى تبریز شد؛ چون به نزدیکى تبریز رسید از عمق ماجرا آگاه شد و در محل صوفیان آماده نبرد گردید.

شاه عباس که تصور نمى‏کرد پاشاى ترک با سپاه اندکش به مقابله او آید، از دلیرى و بى باکى وى در عجب شد و بى درنگ از شنب غازان به عزم جنگ به دو فرسنگى تبریز رفت و در محل حاجى حرامى اردو زد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:49 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شکست سپاه عثمانی و آزاد شدن آذربایجان

در جنگى که در روز بعد صورت گرفت، سپاهیان ترک با وجود مقاومت دلیرانه، شکست خوردند و راه گریز پیش گرفتند. در این نبرد، دو تن از سرداران نامى عثمانى به نامهاى: محمود پاشا و خلیل پاشا کشته شدند، و على پاشا حکمران تبریز هم دستگیر و به خدمت شاه آورده شد. شاه ایران بر سردار ترک، به سبب شجاعت و مردانگى و دلیرى وى، به دیده محبت نگریست، و چون على پاشا براى پسر جوان خود محمد امین بیگ نگران بود، و مى‏ترسید که در جنگ کشته شده باشد، دستور داد که پسرش را از میدان جنگ به در آوردند و بدو سپردند. پس از آن هم دستور داد قلعه تبریز را گرفتند و تمام داراى على پاشا را که در آن قلعه بود، به او باز پس دادند. على پاشا که انتظار چنین گذشت و مهربانى را از پادشاه ایران نداشت، چنان شیفته بزرگوارى وى شد که به خدمت او درآمد و مذهب شیعه اختیار کرد و از جمله نزدیکان و ندیمان شاه عباس گشت. على پاشا تا 1025 ق / 1616 م در خدمت شاه عباس بود. در این سال با اجازه شاه به مشهد رفت و در آنجا مقیم شد و یک سال بعد هم درگذشت. در تمام مدتى که پاشاى ترک در خدمت شاه ایران به سر مى‏برد، همه ساله سیصد تومان پول نقد و پانصد خروار غله به او داده مى‏شد. پس از مرگش هم به امر شاه عباس تمام داراییش به یکى از سفیران ترک سپرده شد تا به کشور عثمانى برد و به بازماندگانش دهد.

در فتح قلعه تبریز، شاه عباس به مدافعان ترک قلعه پیام داد که چنانچه مقاومت نکنند، اگر در ولایت آذربایجان خانه و ملکى داشته باشند به ایشان سپرده شود و هر گاه در سلک خدمتگزاران ایران درآیند دو برابر مرسوم جیره‏اى را که از دولت عثمانى مى‏گرفتند، به آنها خواهد داد و هر گاه اراده بازگشتن به میهن خود داشته باشند، اجازه خواهند داشت که با زنان و فرزندان و اموال و اسباب خود خاک ایران را ترک گویند. سربازان ترک، تسلیم شدند و قلعه به دست سپاهیان ایران افتاد و جالب این که پادشاه ایران به وعده خود عمل کرد و اجازه غارت اموال ترکان را نداد و آن دسته نیز که خواهان ترک ایران بودند، با خویشاوندان و اموالشان به سلامت ایران را ترک گفتند. قلعه تبریز در 18 جمادى الاول 1012 ق / 24 اکتبر 1603 م به دست سپاهیان قزلباش افتاد و شاه خود به درون قلعه رفت. از جمله غنایمى که از این قلعه به دست آمد چهارصد عراده توپ برنجى بود که به اصفهان منتقل شد. چون قلعه تبریز بیش از بیست سال در تصرف دولت عثمانى بود، اتبع و افراد ساکن قلعه، در آنجا براى خود تأسیسات فراوان و دکان و خانه ساخته بودند؛ شاه عباس براى آن که صاحبان این بناها، یکباره دل از تبریز بکنند و قطع علاقه کنند، دستور داد تا تمامى تأسیسات و ابنیه قلعه را ویران ساختند.

شاه عباس پس از آزاد ساختن تبرى و فتح قلعه مستحکم آن، براى باز پس گیرى دیگر ولایات نواحى همت گماشت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:50 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

لشکرکشى شاه عباس به ارمنستان

شاه عباس پس از تسخیر تبریز و قلعه شهر، اقدام به باز پس گیرى دیگر ولایات از دست رفته ایران در آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و شروان نمود که در زمان پدرش از ایران جدا گشته و به دست ترکان عثمانى افتاده بود. شاه نخست متوجه قلعه هاى ایروان و نخجوان شد، که از مراکز نظامى عثمانى در ارمنستان بود. در آغاز کار، ذوالفقار خان قرامانلو حکمران آذربایجان ایران را مأمور کرد که به قلعه نخجوان بتازد و آن جا را از دشمن پاکسازى کند. در این ایام، شمار سربازان ترک در قلعه حدود 150 نفر بیشتر نبود، زیرا شریف پاشا، بیگلربیگى آن شهر، پس از رسیدن خبر حمله شاه عباس به شهر تبریز، چون قله نخجوان را براى پایدارى آماده نمى‏دید، با بیشتر سپاهیانش به قلعه ایروان، که بسیار مستحکم و براى مقاومت آماده تر بود، رفت و در آنجا، ظرف بیست روز حصارى تازه ساخت و تمامى تجهیزات و آذوقه و اسلحه را براى یک مقاومت طولانى و دو ساله آماده کرد. با نزدیک شتن سپاهیان ذوالفقار خان، مردم به ناچار به استقبال آمدند و چون سربازان داخل قلعه یاراى مقاومت نداشتند، امان خواستند و قلعه را تسلیم کردند. بدین ترتیب نخجوان و توابع آن بدون خونریزى به تصرف قواى ایران درآمد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:50 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اطاعت ایران شورش از شاه عباسی

پس از تسخیر نخجوان، بسیارى از امیران کرد و ایرانیان آذربایجان و ارمنستان هم، که ناگزیر اطاعت دولت عثمانى را گردن نهاده بودند، شاهى سیونى کردند و به اطاعت پادشاه ایران درآمدند. سپس شاه عباس متوجه ایروان شد و در یک فرسنگى قلعه اردو زد.

ایروان در آن ایام سه قلعه داشت: یکى قلعه کهن، که در 991 ق / 1583 م به فرمان فرهاد پاشا - سردار ترک - و در زمان شاه محمد خدابنده - پدر شاه عباس - ساخته شده بود؛ قلعه‏اى کوچک که بر فراز تل بزرگى در جنوب غربى قلعه کهن ساخته و آن را قلعه کوزچى مى‏گفتند و سوم، قلعه نو، که در همان روزها به فرمان شریف پاشا ساخته شده بود. در این سه قلعه، نزدیک به دوازده هزار سرباز ترک براى دفاع و نبرد آماده بودند. شاه عباس سپاهیانش را به چند دسته تقسیم کرد؛ از آن جمله، ذوالفقار خان را با لشکر آذربایجان به گرفتن قلعه کوزچى مأمور ساخت، و قرچقاى بیگ، سردار نامى دیگر ایران را با غلامان خاص خود، در برابر قلعه کهن قرار داد. در همان حال، چون تفنگداران و توپچیان ترک از فراز حصار قلعه، سربازان ایرانى را هدف گلوله قرار مى‏دادند؛
شاه عباس به برخوردار بیگ انیس، توپچى باشى، فرمان داد در شهر ایروان، که تا پاى قلعه کهن یک فرسنگ بود، به توپ ریزى مشغول شود؛ و به امر وى از تبریز نیز چند عراده توپ که از ترکان به غنیمت گرفته شده بود، به ایروان آوردند «اواخر رمضان 1012 ق / اواخر فوریه 1604م».
برخودار
بیگ توپچى باشى، به دستور شاه قالب توپهایى را که پیش از آن آماده کرده بود، به کار انداخت و در اندک زمانى دو توپ ریخت که به توپ فتح موسوم شد؛ یک ماه بعد «24 شوال / 26 مارس» توپ دیگرى ریخت موسوم به توپ نصرت.

ذوالفقار خان با استفاده از همین توپ، قلعه کوزچى را هدف قرار داد و آن را تسخیر کرد. پس از فتح این قلعه، شاه عباس قرچقاى بیگ را با گروهى از تفنگچیان خراسانى و غلامان خاصه خود، مأمور گرفتن قلعه جدید کرد، و
ذوالفقار خان قرامانلو را با لشکر آذربایجان به محاصره قلعه کهن فرستاد و یکى از دو توپ ساخته شده را در اختیار او نهاد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:51 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

فتح قلعه ایروان توسط سپاه ایروان

قلعه جدید ایروان در 28 ذى‏الحجه 1012 ق / 28 مه 1604 م توسط سپاه ایران گشوده شد و قلعه کهن از سوى دیگر نیز در محاصره سربازان قزلباش درآمد. شریف پاشا - سردار ترک - چون دشمن را غالب و قوى دید ناچار از شاه عباس امان خواست و خود را تسلیم کرد. جالب اینکه وقایع یاد شده درمحرم سال 1013 ق / ژوئیه 1604 م و ایام عزادارى روى داد. در شب عاشورا چنانکه رسم شیعیان است، سربازان قزلباش به عزادارى پرداختند و از اردوى ایران چنان فریاد و فغان برخاست که مردم قلعه کهنه ایروان، اندیشناک شدند و به گمان اینکه شاه ایران فرمان حمله شبانه و ناگهانى داده، تسلیم شدند.

شریف پاشا پس از آنکه به خدمت شاه صفوى رسید، مبلغ دوازده هزار تومان وجه نقد بدو پیشکش کرد، اما شاه چون اهل قلعه را به جان و مال امان داده بود، نپذیرفت و تنها با قبول دو سه اسب و دو قبضه تفنگ فرنگى به رسم یادبود، خاطر ایشان را خرسند ساخت. شریف پاشا هم که اصلا" اصفهانى بود، پس از تسلیم شدن به خدمت شاه عباس درآمد و با صد تن از ملازمان به مشهد رفت. شاه عباس نیز براى وى سیصد تومان نقد و پانصد خروار غله به عنوان مقررى سالانه معین کرد. سایر سرداران و سربازان تسلیم شده هم که مایل به بازگشت به کشورشان بودند، به فرمان شاه یکى از سرداران ایرانى آنها را تا قلعه قارص مشایعت کرد.
هنگامى که شاه عباس در کنار قلعه ایروان به جنگ مشغول بود،
الله وردى خان امیرالامراى فارس نیز از ایران بدو پیوست. چنانکه پیش از این یاد شد، شاه عباس در آغاز لشکرکشى به آذربایجان، الله وردى خان را مأمور فتح بغداد کرده بود، وى نیز تا حصار شهر پیش رفت و بغداد را در محاصره گرفت، اما شاه دستور داد که از محاصره دست بردارد و به اردوى او در آذربایجان بپیوندد و الله وردى خان نیز چنین کرد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:51 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شکست عثمانی در تسخیر ولایات غربی ایران

پس از آن که الله وردى خان از محاصره بغداد دست برداشت؛ اوزون احمد پاشاى جدید بغداد به تصور اینکه ولایات غربى ایران بى دفاع است، در صدد برآمد که این نواحى را اشغال کند و تا همدان پیش روى نماید. اما والیان محلى لرستان و کردستان ایران که از قصد او آگاه شده بودند، با شتاب نیرو گرد آوردند و با سه هزار سپاهى با جسارت و شجاعت پیش روى اوزون احمد را سد کردند. در نبردى که روى داد، سپاه عثمانى شکست خورد و اوزون احمد هم اسیر و به نزد شاه عباس فرستاده شد. شاه او را بخشید و اجازه داد که به بغداد باز گردد، اما در بین راه و در زنجان بیمار شد و درگذشت. سلطان عثمانى هم، پسرش محمد بیگ را با لقب پاشایى حاکم جدید بغداد کرد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:52 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جستارى بر سیاست خارجى شاه عباس و حل مناقشات ارضى

تسخیر لار و بحرین و سپس جزایر هرمز و قشم و جرون و حل موفقیت آمیز این مناقشات ارضى، یکى از نقاط درخشان سیاست خارجى ایران در عهد شاه عباس بزرگ است. اشراف این پادشاه بر مسایل بین المللى و درک هوشمندانه‏اش از مناسبات کشورهاى اروپایى و واقع بینى او از توان و ظرفیت عمل به همراه لیاقت و کاردانى سردارانى چون الله وردى خان و بعدها پسرش امام قلى خان، این امکان را براى ایران فراهم ساخت تا به کمک یک کشور اروپایى «انگلیس»، بتواند اراضى اشغالى را از دست کشور دیگر اروپایى «اسپانیا» خارج سازد؛ در عین حال با اقتصادى جلوه دادن این منازعات از منظر دو دولت اروپایى و کاهش سطح مناقشات از دو دولت به دو کمپانى هند شرقى و هند پرتغالى؛ شرایطى را فراهم آورد تا کمک و همکارى با انگلیس چنان دامنه و ابعادى پیدا نکند که موجب خدشه دار شدن مناسبات اسپانیا با انگلیس شود و ناگزیر ایران را از ریافت این کمک محروم سازد. برخوردهاى سیاسى و دیپلماتیک ایران در این دوران، بسیار پخته و با برنامه و حاکى از درایت رهبران ایرانى بود. اما بعد دیگر این سیاست، نتایج بعد از پیروزى بود که شاه عباس، درعین حالى که دست پرتغالیها را کوتاه ساخت، اجازه نداد که انگلیسیها به جاى آنها، دست اندازى کنند.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها