0

تاریخ ایران- سلسله گورگانیان

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مختصری از تاریخ تیموریان

نخستین حکمران سلسله‌ای بود که به نام او «تیموری یا گورکانی» خوانده می‌شود او پسر "امیر ترغای" بود و در ترکستان و میان طائفه "برلاس" پرورش یافت در جوانی حکومت کش به او واگذار شد در جنگ، با والی سیستان چند زخم برداشت که پای راست او همیشه تا آخر عمر می‌لنگید به این خاطر به او "تیمور لنگ" می‌گفتند. پدر تیمور ترغای مردی دیندار و متواضع و هم محبت با علما و درویشان بوده است و نه تنها در میان قبایل برلاس بلکه در تمام «الوس جغتای» امیری، اعتبار به شمار می‌رفت.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:55 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

جلوس امیر تیمور بر تخت سلطنت

  پس از فتح بلخ و شکست دادن "امیر حسین" همه امرا و بزرگان الوس جغتای دور تیمور جمع شدند و با او بیعت کردند در این زمان سن امیر تیمور 34 سال بود و جلوس او 12 ماه رمضان سال 771 ه.ق اتفاق افتاد. و امیر تیمور پس از آن به «صاحب نظری» ملقب شد و سمرقند را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.

 
حمله تیمور به ایران
   هدف تیمور در اولین لشکرکشی به ایران از میان بردن حکومت «آل کرت» در خراسان بود و یورش­هایی به ایران انجام داد که مورخان آن یورش 3 ساله، 5 ساله، و 7 ساله نامیده‌اند که مهمترین حوادث در یورش 3 ساله، غارت «بروجرد» و تسخیر «آذربایجان» بود، که تیمور اشراف تبریز را مورد عنایت قرار داد و به آنان امان داد. و در یورش 5 ساله تسخیر آمل و ساری و ری و قزوین بوده است.
 
حمله تیمور به هندوستان
   امیرتیمور همیشه آرزو داشت به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی «هندوستان» حمله کند و به این لشکرکشی رنگ و بوی مذهبی داد در آن هنگام فرمانروای هند در دست حاکمی مسلمان به نام "سلطان محمود تغلق دوم" بود که تیمور مدعی بود حکمرانان هند نسبت به بت‌پرستان سختگیری نمی‌کنند و حملات دیگر تیمور به ممالیک مصر و امپراطوری عثمانی می‌باشد که اهمیت زیادی دارد.
 
درگذشت تیمور و مسأله جانشینی او
   تیمور در راه رفتن به چین و حمله به آنجا دچار بیماری شد و طبیب او "مولانا فضل الله تبریزی" نتوانست کاری از پیش ببرد و تیمور درگذشت و قبل از مرگ وصیت کرد که "پیر محمد" جانشین او باشد. تیمور 4 پسر داشت که "جهانگیر" و "عمر شیخ" هنگام حیات پدر (تیمور) فوت کردند و "میرانشاه" جانشین تیمور شد؛ اما "خلیل سلطان" پسر عمویش علم مخالفت با او برداشت.
   خلیل سلطان، "پیر محمد" را شکست داد و سمرقند را پایتخت خود کرد و پیرمحمد به دست وزیرش "پیرعلی" کشته شد خلیل سلطان عاشق زنی شد و عشق او به رسوایی کشید بزرگان خلیل سلطان را از کار برکنار کردند و شاهرخ به پادشاهی رسید.
 
شاهرخ
  "شاهرخ" مدت 43 سال حکومت کرد و پادشاهی نیکوکار و عادل بود. و از همان آغاز جوانی از ارکان مهم دولت تیموری به شمار می‌رفت و در بیشتر جنگها همراه پدر بود.
 
الغ بیگ
  پس از شاهرخ پسرش "الغ بیگ" به تخت نشست در زمان پدرش رصدخانه‌ای در سمرقند بر پا کرد که به نام خود او «رصدخانه الغ بیگ» معروف است.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:56 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

عبداللطیف

"عبداللطیف" پدر بزرگ الغ بیگ که که از طرفداران «دراویش نقشبندیه» بود به بلخ آمد و با پدر جنگید و بر او غالب شد اما عبداللطیف بعد از پدر 6 ماه بیشتر سلطنت نکرد.

  دیگر حاکمان تیموریان "میرزا عبدالله" در سال (854 ، 855 ه.ق) و "میرزا بابر" (852، 861 ه.ق) و "ابراهیم پسر علاء الدوله" و "سلطان ابو سعید" را می‌توان نام برد که ابوسعید آخرین پادشاه مقتدر گورکانی است.
 
سلطان حسین بایقرا و منقرض شدن تیموریان
   "سلطان حسین بایقرا" آخرین سلطان تیموری است وی مردی ادیب و شاعر بود که به ارباب علم و ادب بسیار توجه داشت و از سال 873 تا 911 ه.ق بر قسمتی از ماوراءالنهر خراسان و گرگان سلطنت می‌کرد.
   پس از قتل ابوسعید بار دیگر ایران دچار هرج و مرج شد و آذربایجان و عراق را ترکمنان «آق‌قویونلو» تحت امر خود درآوردند و "حسن بیک" مؤسس سلسله «آق قویونلو» "محمد" پسر "میرزا سلطان محمد حسن سنقر" را به تسخیر خراسان تحریک کرد او با سلطان حسین بایقرا به جنگ پرداخت اما مغلوب شد و به دست سلطان حسین بایقرا کشته شد و مقارن این ایام «ازبکان» در ماوراءالنهر قدرت زیادی پیدا کردند به همین جهت سلطان حسین بایقرا مواجه شد با هجوم ازبکان در خراسان و برای مقابله با آنان وقتی پیدا نکرد و هر دو جانشینان او نیز در مقابل ازبکان مغلوب شدند و سلسله تیموری خاتمه پیدا کرد.
 
چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شکوفایی هنر در عصر تیموریان

عصر تیموری درخشان‌ترین عصر نقاشی و خطوط است و شکوفایی آن علتی ندارد جز حمایت پادشاهان تیموری، بناهای باشکوه به ویژه بناهای «سمرقند» نشان دهنده جهشی چشمگیر در امر معماری است هنر معماری عصر تیموری الهام گرفته از معابد چینی و خیمه‌های مغولی است. در زمینه هنر نقاشی سمرقند، بخارا و هرات هر یک سبک ویژه‌ای دارند و ارزشمندترین شیوه پیدایش دگرگونی در سبک هرات که به مکتب صفویه شهرت دارد و نشانه آن نوآوری و ظرافت است و سر آغاز سبک صفوی یا مکتب نقاشی صفوی عصر سلطان حسین بایقرا است و خطاطی هنری که «مینیاتور» در خدمت آن بود پیشرفت خود را مدیون باسینقر نوه تیمور است.

 
امیر علیشیرنوایی یکی از بزرگان دوره تیموری
   او در زمان ابوسعید مورد توجه واقع نشد ولی در سال 873 ه.ق سلطان حسین بایقرا منقلب مهرداری خود را به او داد و تا زمان مرگش شخص اول دربار سلطان حسین بایقرا بود. دیوان شعر فارسی و ترکی او هر دو مشهور می‌باشد و آثار ادبی زیادی بر جای گذاشته است.
 
دین و مذهب دوره تیموری:
   حکومت تیموریان متکی بر قوانین اسلامی بود اما تساهل و تسامح در آن وجود نداشت و مذاهب دیگر در این دوره ضعیف شدند دین سلطان تیموری و تشویق آنان از دینداری وجه تمایز آنان از ایلخانان می‌باشد. مذهب رسمی سلاطین و شاهزادگان تیموری بر مذهب اهل سنت حنفی بود و علمای عصر و عامه مردم پیرو این دین بودند ولی شیعیان نیز کم نبودند.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:57 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ساختاری اداری تیموریان

در رأس سازمان حکومت تیموریان سلطان قرار داشت و او صاحب جان و مال رعیت و صاحب همه کشور بود نشان عمده سلطنت سکه و خطبه بود و علامت رسمی کشور شیر و خورشید بود و نحوه اداره ولایات تیموریان قواعد منظم و ثابتی نداشت و امور اداری و نظامی هر شهر به عهده حاکم یا داروغه آن محل بود.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:58 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

نگاهی کلی به سلسله گورگانیان

امیر تیمور گورکانی

 

تیمور و سلسله سلاطین تیموری/ گورکانیان/ تیموریان

(از 771 تا 911 هجری قمری/ از 1370 تا 1495 میلادی)

 

قبل از اینکه به سرگذشت تیمور و سلسله سلاطین تیموری یا گورکانی بپردازیم، لازم میدانیم مروری به اواخر فرمانروایی ایلخانان مغول و ملوک الطوایفی که در سراسر سرزمینهای حاکمیت آنان برقرار بود بپردازیم.

 

 

مروری بر فروپاشی ایلخانان مغول در ایران

«از 736 تا 759 قمری/ از 1335 تا 1359 میلادی»

 

از مرگ ابوسعید بهادر آخرین ایلخان مغول در سال 736 ق/ 1335 م، تا مرگ آخرین مدعی ایلخانی ملک اشراف در 759 ق/ 1359 م، حدود 24 سال میگذرد و از مرگ آخرین مدعی ایلخانی در 759 ق/ 1359 م، تا حاکمیت تیمور گورکانی در سال 771 ق/ 1370 م، حدود 11 سال میگذرد که مجموعأ 35 سال میشود که تیمور لنگ به حاکمیت میرسد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:58 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

خاندانهای حکومتگر در اواخر عهد مغول

در این ملوک الطوایفی که سراسر ایران را دچار اغتشاشهای طولانی ساخت، خاندانهای مختلف محلی به رویارویی با هم پرداختند.

منازعات بین حکام محلی، آبادیها، شهرها، و ولایات را دست خوش غارت و کشتار مدعیان ساخت که هر از چندی آن ولایات را دست به دست می‏کردند و یا به زور از دست یکدیگر می‏ گرفتند. از این جمله:

-         چوپانیان در آذربایجان و اران و ولایات جبال،

-         جلایریان در عراق عرب و بعدها در تمامی قلمرو چوپانیان،

-         طغا تیموریان در جرجان و خراسان غربی،

-         آل کرت در هرات و خراسان شرقی،

-         ملوک شبانکاره در قسمتی از فارس،

-         اتابکان سلغری و قراختاییان در فارس و کرمان،

-         آل اینجو در فارس و اصفهان،

-         اتابکان لر بین اصفهان تا خوزستان،

-         اتابکان یزد در ولایات تابع آن حوالی

-         و تعدادی امیر نشین در طبرستان و مازندران که هر کدام مستقل بودند و به جنگ با هم می پرداختند.

 

چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:59 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

لیست مدعیان ایلخانی

و در ادامه شاهزادگان دیگر دودمان‌های مغول که به مقام ایلخانی رسیدند و یا ادعای این مقام را داشتند و حتی گاهی شاهزادگانی با نسب‌های ساختگی ادعای تاج و تخت را داشتند از جمله:

1       - ارپاوگان در سال 736 ق/ 1335 م

2       - موسی‌خان پسر علی پسر پایدو از شوال تا  ذیحجه 736 ق/ 1335 م

3       - محمدخان پسر منگو تیمور پسر هولاکو... ذیحجه 737 ق/ 1336 م

4       - ساتی‌بیک دختر الجایتو از 739 تا 741 ق/ 1338 تا 1340 م

5       - شاه ‌جهان تیمور پسر آلافرنگ پسر گیخاتو 739 تا 740 ق/ 1338 تا 1339 م

6       - سلیمان‌خان پسر یشموت پسر هولاکو 741 تا 745 ق/ 1340 تا 1344 م

7       - طغا تیمورخان از 736 تا 753 ق/ 1335 تا 1352 م

8         - انوشیروان(دست نشانده ملک اشرف) از 744 تا 759 ق. (1343 تا 1359 میلادی)

 

چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:59 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

انوشیروان و ملک اشرف و انقراض دولت ایلخانیان/ 759 قمری/ 1359 میلادی

آخرین فرد ایلخان که انوشیروان نام داشت و ظاهراً از خاندان ایلخانان هم نبود، دست نشانده ملک اشرف از امیران چوپانیان بود. با وجودی که ملک اشرف، این ایلخان تازه را ملقب به انوشروان عادل کرد، اما در حقیقت از سلطنت جز همین نام برای او چیزی باقی نگذاشت زیرا او خود همه کاره امور بود. تا این که سرانجام دولت ایلخانان با قتل ملک اشرف «759 ق / 1358 م» منقرض شد.

به این ترتیب دوران ایلخانان در بی نظمی و هرج و مرج چاره ناپذیری خاتمه یافت. به طوری که پایان این عهد، ظهور دوباره ملوک الطوایف در عرصه فرمانروایی، و صحنه بروز نهضتهای مختلف شد .

ایران پس از ایلخانان برای 35 سال، صحنه منازعات و کشمکشهای امیران و حاکمان محلی شد تا اینکه تیمور لنگ گورکانی به حاکمیت سرزمینهای پرشیان رسید.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:59 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

تیمور لنگ و سلسله سلاطین تیموری/ گورکانیان/ تیموریان

امیر تیمور گورکانی

(دوران سلطنت از 771 تا 807 هجری قمری/ از 1370 تا 1405 میلادی)

دوران کودکی و تبار تیمور

در سال 736 ه.ق. كه ابوسعيد بهادر خان (آخرین ايلخان جوان و نيرومند سلاطین مغول در ایران) درگذشت، حكومت ايلخانان مغول دچار هرج و مرج گرديد. در همين زمانها ، در خاندانی از ايل " برلاس " در شهر كش واقع در جنوب سمرقند فرزندی زاده شد كه تيمور نام گرفت و ‌تيمور يا " تمر " يا " دمر" در ترکی به معنای آهن است.

وی بنيانگذار سلسله تیموریان شد كه از حدود سال 771 تا 911 ه.ق./ 1370 تا 1495  دوام آورد (در کل 125 سال)  و در تاريخ ايران به نام " سلسله سلاطين تيموری " يا " گوركانيان " يا "‌تيموريان " شهرت يافت. بعدها كه مورخان نسب نامه ای برای او درست كردند ، نسب او را به امير " قراجارنويان " برلاس از خاندان چنگيز خان رساندند، ولی هيچ دلیلی بر صحت اين ادعا در دست نيست.

هنگام تولد تيمور،‌ بلاد ماوراء النهر چون ديگر سرزمينهايی تحت حكومت اعقاب چنگيز، سخت پر آشوب و مشوش بود و دوران جوانی او در اين آشوبها سپری گرديد. وی در اين سالها به آموختن فنون سپاهيگری و سواری و شكار و تيراندازی مشغول شد . با اين حال، حوادث زندگانيش تا حدود بيست و چهار سالگی چندان روشن نيست. اول بار او را در سال 762 ه.ق. جزو همراهان امير حاجی برلاس می يابيم كه از برابر سپاه تغلق تيمور (‌حكمران كاشغر، و از بازماندگان جغتای فرزند دومی چنگيز) به خراسان گريخت .

 کاشغر سال 2009 میلادی

تیمور در خدمت تغلق تیمور حکمران کاشغر

پس از آن ، تيمور به خدمت تغلق تيمور درآمد و از سوی او به حكومت شهر كش منصوب گرديد . با مراجعت تغلق تيموری به كاشغر، تيمور در قلمرو حكوممتی خود ، استقلال يافت و به تدريج سيطره خود را بر سرزمينهای اطراف گسترش داد .

در اين روزگار بود كه امير قزغنی ( پسر امير مسلای پسر امير قزغن )‌ كه از كشته شدن عموی خود ، امير عبدالله ، به دست امير بيان سلدوز رنجيده خاطر بود و قصد گرفتن انتقام داشت ، ‌به ماوراء النهر آمد و امير بيان را مغلوب و منهزم ساخت . جمعی از امرای منطقه از جمله تيمور بدو پيوستند و از جانب او به حكومت شهرها و بلاد ماوراء النهر منصوب شدند .

امیر تیمور گورکانی

در اين ميان تيمور هم به حكومت شهر كش نامزد گرديد . از اين گذشته ،‌ تيمور خواهر امير حسين (اولجای ترُكان)‌ را به زنی گرفت و اين امر خود ، بر اعتبار او افزود . لقب "گوركان " هم كه در ترُکی به معنای داماد است ، از همين ازدواج برای تيمور حاصل شد و عنوان او و سلسله اش قرار گرفت .

اندكي بعد ،‌ تغلق تيمور برای بار دوم به ماورء النهر لشكر كشيد و امير حسين را مغلوب نمود . تيمور باز به خدمت تغلق تيمور درآمد و در حكومت شهر كش مستقر گرديد . اما تيمور كه چند روزی امارتی

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:00 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

زوال سلسلة تیموریان هند شاه جهان

وقتی كه جهانگیر مرد، جهان شتابزده از پنهانگاهش در دكن بیرون آمد و خود را امپراطور نامید و همة برادرانش را كشت تا آرامش خاطر به دست آرد. عادات افراط، تندی، و ستمگری را از پدر به ارث برده بود. هزینة دربار جهان، و حقوقهای گزافی كه به تعداد زیاد صاحبان مقامات و مناصب پرداخته می‌شد،   

 

بیش از پیش، درآمدی را كه صنعت و تجارت پررونق مردم تولید می‌كرد می‌بلعید. رواداری دینی اكبر، و بی‌تفاوتی مذهبی جهانگیر، هر دو از میان رفت؛ وی به دین اسلام بازگشت؛ به زجر و آزار مسیحیان پرداخت و دست به ویرانی بی‌ترحم و كلی معابد هندو زد.

شاه جهان، با نشان دادن سخاوتمندیش به دوستان و فقرا، و باذوق هنری و تمایلش به آراستن هند به زیباترین آثار معماریی كه تاكنون دیده شده است، و با عشق به همسرش ممتازمحل، تا حدی آبرویی برای خود دست و پا كرد. بیست و یك ساله بود كه با ممتاز محل ازدواج كرد؛ از زن دیگرش دو فرزند داشت. ممتازمحل، در مدت هجده‌سال، چهارده فرزند برای شوهر خستگی‌ناپذیرش آورد و در سی و ‌نه سالگی، هنگام زادن آخرین بچه، چشم از جهان فرو بست- شاه‌جهان، تاج‌محل عالی و مجلل را ساخت تا آرامگاه خود و همسرش باشد، و هم از وی یادگار بماند. سپس عیاشی پیشه كرد و كارش به رسوایی كشید. تاج‌محل زیباترین مقبره‌های جهان، و یكی از صدها شاهكاری بود كه شاه‌جهان خصوصاً در آگره و در دهلی‌نو، كه بنا بر نقشة او توسعه داده شده بود، ساخت. خرج سنگین این كاخها، تجمل دربار، جواهرات زیاده از حد تخت‌طاووس نشانة میزان مالیاتی بود كه ویرانگر هند بود. با اینهمه، اگر چه یكی از سخت‌ترین قحطیهای تاریخ هند در عهد شاه‌جهان پیش آمد، سی سال حكومت او نشانة اوج رونق و اعتبار هند است. وی شاهی پرجلال و فرمانروایی قابل بود، و اگر چه جانهای بیشماری را در جنگ با بیگانگان بر باد داد، باز برای یك نسل كامل صلح را به سرزمینش باز آورد. مونتسستوارت‌الفینستن، كه حكمران بزرگ بریتانیایی بمبئی بود، می‌نویسد:

آنهایی كه به وضع كنونی هند نگاه می‌كنند ممكن است چنین تصور كنند كه نویسندگان بومی در باب آبادانی پیشین هند مبالغه كرده‌اند؛ اما شهرهای متروك و كاخهای ویران و كاریزهای مسدود، كه هنوز هم دیده می‌شود، با مخازن عظیم و آب‌بندهایی كه در میان جنگلهاست، و سنگفرشها، چاهها، كاروانسراهای فروریخته، راههای شاهی، و شهادت مسافران آن زمان در متقاعد كردن ما همداستانند كه آن مورخان دلایل خوبی برای این تعریف و ستایش داشته‌اند.

شاه‌جهان، كه سلطنت را با قتل برادرانش آغاز كرد، از كشتن پسرانش غافل ماند؛ و مقدر چنین بود كه یكی از آنها سرنگونش كند. در سال 1657 قدرتمندترین این فرزندان، یعنی اورنگ‌زیب، از دكن قیام كرد. شاه‌جهان، مثل داوود، به سردارانش دستورهایی داد كه سپاه شورشی را شكست دهند و، اگر مقدور باشد، پسرش را زنده دستگیر كنند

بعد، ‌تغلق تیمور برای بار دوم به ماورء النهر لشکر کشید و با امیر حسین برادر زن خود، همراه گردید و به خوارزم و خراسان رفت و چون در تعقیب او بودند،‌ آواره و سرگردان شد. این دوران سرگردانی برای وی بسیار دشوار و پر حادثه بود،‌ تا آنجا که در سیستان،‌ در حین کشمکش و جنگ و جدال با مردم و احتمالاً ‌به علت دزدی یا راهزنی،‌ از ناحیه پا و شانه راست زخمی توان فرسا برداشت که آثار آن تا پایان عمر باقی ماند. به همین علت او را ” لنگ ” خواندند و هم اکنون نیز در اروپا به نام “تامرلان” ( تیمورلنگ)‌ شهرت دارد.

پس از التیام جراحات،‌ تیمور باز به همراه امیر حسین به ماوراء النهر تاخت و سمرقند را متصرف شد (سال ۷۶۳ ه.ق.). هر چند اندکی بعد الیاس خواجه توانست آن دو را شکست دهد (جنگ لای)، ولی بر سمرقند دست نیافت. دیری نگذشت که میان این دو امیر رقابت در گرفت و دوستی آنان به دشمنی مبدل گردید. به خصوص که الجای ترکان (زن تیمور و خواهر امیر حسین)‌ نیز در این میان در گذشت و آخرین رشته ارتباط بین آن دو امیر بلند پرواز گسسته شد. سرانجام امیر در این مبارزه پیروز شد و در ماه رمضان سال ۷۷۱ ه.ق. امیر حسین با دو پسرش کشته شدند. تیمور پس از پیروزی بر رقیب، قوریلتا، (شورا) یی مرکب از علما و امرا و وجوه و اعیان ماوراء النهر تشکیل داد که در این قوریلتا،‌ تیمور به سلطنت انتخاب شد.

این سال (۷۷۱ ه.ق.) ر امی توان سال آغاز سلطنت مستقل و مبدا تاسیس سلسله تیموریان دانست. تیمور که تنها به حکومت ماوراء النهر سر فرود نمی آورد،‌ همراه به سرزمینهای اطراف خود دست اندازی می کرد. وی در خلال سالهای ۷۷۳ ه.ق. تا ۷۸۱ ه.ق. چهار بار به خوارزم لشکر کشید و سرانجام آن ایالت را ضمیمه ممالک خویش ساخت. در ضمن این لشکرکشیها، وی به سمت کاشغر و مغولستان و سرزمین اویغورها نیز حمله برد و قمرالدین دوغلات را به دشت قبچاق متواری ساخت. تیمور در تعقیب او به دشت قبچاق در آمد و نواحی بین سیحون و دریاچه خوارزم تا دریاچه خزر را مسخر ساخت و حکومت آن مناطق را از جانب خود به توقتمش خان (یکی از شاهزادگان دودمان جوجی پسر چنگیز)‌ سپرد. پس از آن به خراسان تاخت و سپاه ملک غیاث الدین را در هم شکست و شهر هرات را تصرف کرد (‌۷۸۳ ه.ق.)‌.

اگر چه اهالی این شهر دست به قیام زدند،‌ ولی تیمور در سال ۷۸۵ ه.ق.آن شهر را به طور قطع به تصرف خود درآورد و با قتل ملک غیاث الدین کرت و متعلقان او حکومت خاندان آل کرت را برانداخت. در بازگشت تیمور به ماوراء النهر، خواجه علی موید (آخرین فرد از سربداران سبزوار) از در اطاعت در آمد. در سال ۷۸۶ ه.ق. تیمور مازندران را به تصرف خود درآورد و در تعقیب امیر ولی تا ری وسلطانیه پیش رفت و درسال ۷۸۷ه.ق. به آمل بازگشت. در این هنگام سید کمال الدین پسر میر قوام الدین مرعشی معروف به “گندمیر” (میربزرگ) به قدم اطاعت پیش آمد و تیمور مازندران را همچنان به اولاد سید قوام الدین سپرد و به سمرقند بازگشت.

در سال ۷۸۸ ه.ق. تیمور برای جلوگیری از تحریکات سلطان احمد جلایر از جیحون گذشت. در این سفر جنگی که سه سال به طول انجامید و به “یورش سه ساله”‌ شهرت یافت، وی همدان و تبریز را متصرف شد و در گرمرود آذربایجان، امیر ولی را گرفتار و هلاک نمود. همچنین به سرکوبی ملک عزالدین لر شتافت و بر او دست یافت. در همین سفر خواجه علی موید که در رکاب امیر تیمور بود به زخم تیری هلاک شد.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:00 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حمله تیمور گورکانی به ایران

شـــــرح

 

تيمور لنگ که در بين اروپاييان به تامرلان مشهور مى باشد، اصالتاً از نوادگان چنگيز بود. حملات ويرانگر او به آسياى ميانه و غرب آسيا را مى توان موج دوم حملات مغولان دانست. اگرچه به دليل اينكه اين حمله ۱۵۰ سال پس از حمله اولى صورت گرفت، در آن از برخى كشتارهاى كور مغولى اثرى نبود.
در اين بين اما مهمترين حمله تيمور را مى توان حمله به ايران دانست. اگرچه ايران در اين زمان هويت متحد گذشته خود را نداشت. تيمور ابتدا با غلبه بر رقباى خود، ماوراءالنهر و خوارزم را گرفت. تيمور حمله بزرگ خود را در ۱۳۸۰ ابتدا عليه خراسان بزرگ صورت داد. او شهر هرات را به طور كاملاً ناگهانى تسخير كرد و قندهار و كابل پس از آن مجبور به اطاعت شدند. اما در فتح كلات نادرى ناموفق ماند، به طورى كه پس از ۱۴ بار حمله اين منطقه فتح ناشده ماند. دليل اين امر نيز ارتفاعات بلند قلاع و محصور بودن آن در بين كوه هاى سر به فلك كشيده بود.
تيمور پس از اين قصد سيستان كرد و در ۱۳۸۳ ميلادى على رغم مقاومت سرسختانه مردم آن نواحى، كليه قلاع آن نواحى را فتح كرد و به تلافى مقاومت مردم، دستور قتل عام داد.
حمله به شمال و مركز ايران
در ۱۳۸۴ پس از فتح مازندران به  طرف رى و سلطانيه جلو رفت و در ۱۳۸۶ آذربايجان را اشغال كرده و از ارس گذشت. (۱۳۸۷)
پس از آن حملات اصلى خود را معطوف اصفهان و شيراز كرد. اصفهان به دليل مقاومت شديد با فرمان قتل عام روبرو شد و گفته مى شود ۷۰ هزار نفر از دم تيغ گذشتند اما شيراز به دليل باز كردن دروازه شهر سالم ماند. تيمور پس از اين غرب ايران را نيز تسخير كرده و به تكريت لشكر كشيد.
نتيجه حملات تيمور به ايران
تيمور اگرچه ادعا مى كرد كه از حملات خود هدف مذهبى دارد و خود را مسلمان مى دانست اما بيشتر حملات خود را متوجه مسلمانان از جمله ايران كرد. حمله تيمور به ايران چند اثر مهم داشت:
۱-  اتحاد ايران را صد سال به عقب انداخت و خرابى هاى ناشى از حملات اين مرد نيز آبادانى را دوباره از كشور ما دور كرد.
۲-  پيروزى سريع تيمور بر سراسر ايران به او كمك كرد كه خود را سريع به غرب آسيا و شرق اروپا و جنوب روسيه برساند و بر مسائل نظامى و جغرافياى سياسى اين كشور ها تأثير گذارد و هند را نيز به راحتى فتح كند.
۳-  اثر مهم تيمور به تاريخ دنيا را مى توان در مجموع تضعيف دولتهاى شرقى دانست در حقيقت تيمور با انهدام دولتهاى ايران، عثمانى، هند، مماليك و خوارزم زمينه را براى قدرت گرفتن قدرتهاى غربى آماده كرد بى ترديد ۲۵۰ سال يكه تازى مغولان بر ايران و شرق مهمترين دليل عقب افتادگى شرق از تحولات «جهانى بود كه از قرن ۱۷ سرعت قابل توجهى يافته بود.»
نبرد ۳۵: نبرد انقوره
در تاريخ كمتر پيش مى آيد كه ۲ قدرت نظامى هر دو در اوج، به هم برسند. معمولاً يك قدرت در حال اوج گيرى دولتهاى كهنسال بر سر راه را درهم مى كوبد و به پيش مى رود اما نبرد تيمور و بايزيد اول استثناى تاريخ است دو قدرت بزرگ كه هر دو در حال اوجگيرى بودند به هم مى رسند و لاجرم يكى از آنها بايد با دنياى فاتحان خداحافظى كند.
بايزيد كه بود
عثمانى ها از نيمه قرن ۱۴ ميلادى در آسياى صغير قدرت گرفته بودند اما از زمان بايزيد اول بود كه آنها ناگهان تبديل به قدرت مطلقه جنوب اروپا شدند. اين مرد قدرتمند عثمانى، در ۱۳۷۱ در نبردى سرنوشت ساز بلغارها را شكست داد و نيروهاى سر سخت صرب را نيز در كوزوو در هم كوبيد. وى سپس در طى چند لشكر كشى موفق ۷ امير نشين آناتولى را شكست داد و بوسنى و والاكى را از آن خود كرد. در اين زمان وى در بين اروپاييها به ايلدرم يا صاعقه معروف شد چرا كه بر دشمن صاعقه وار مى تاخت و سرعت سيرش خيره كننده بود.
بايزيد اكنون براى فتح پايتخت افسانه اى بيزانس (قسطنطنيه) مانعى را در پيش روى نداشت.
ورود تيمور به آسياى صغير
تيمور در ادامه فتوحات افسانه اى اش اكنون ناگزير از تصادم با عثمانى ها بود. وى در ۱۴۰۱ سيواس را تسخير كرد و سپس بايزيد را به قتل رساند آنگونه كه در تاريخ مذكور است بين دو سلطان نامه هاى تندى رد و بدل مى شود و تيمور مصمم مى شود كه بايزيد را شكست دهد.
در ۱۴۰۲ سپاه ۶۰ هزار نفرى بايزيد به انتظار نيروهاى تيمور مى نشيند اما گويا نفرات تيمور بيشتر بوده اند. نبردى مرگبار بين طرفين در مى گيرد تيمور كه تاكنون اكثراً با نيروها و ارتشهاى سست روبرو شده بود براى اولين بار به زحمت مى افتد پس از آنكه نيروهاى تازه نفس ينى چرى متعلق به ارتش عثمانى وارد عرصه نبرد مى شود قلب لشكر تيمور از جا كنده مى شود اما سلطان بى رحم مغول به ازاى هر واحدى كه بايزيد وارد كارزار مى كند ۲ واحد ذخيره را به ميدان مى  آورد و در نهايت على رغم پايدارى سپاه ينى چرى، تلف شدن دو سوم ارتش عثمانى سبب فروپاشى آنها مى شود.
تقدير چنين بود كه تيمور در هيچ جبهه اى بازنده نباشد اما اين سلطان بى رحم دستور مى دهد كه بايزيد را در قفس كنند.
پيروزى بر عثمانى ها سبب فتح كل آسياى صغير به دست تيمور مى شود.
نتيجه نبرد انقوره (آنكارا)
نبرد انقوره از جمله نبردهاى ممتاز جهان بوده كه على رغم ارزش نظامى داراى اهميت سياسى نيز بوده است.
اول آنكه قدرت عثمانى و فتح قسطنطنيه را ۵۰  سال به عقب مى اندازد و اين امر مهم به عهده سلطان محمد فاتح در ۱۴۵۳ مى افتد.
دوم آنكه به اروپا كه در آن زمان كاملاً در برابر عثمانى ها آسيب پذير بود فرصت تنفس مى دهد گفته مى شود ناظران اسپانيايى با حساسيت زياد ارتش تيمور را همراهى مى كردند تا نابودى دشمن اروپا (بايزيد) را به چشم خود ببيند. و يا آنكه هنرى پادشاه انگليس براى تيمور پيام تبريك مى فرستد.
تنها عثمانيان يك شانس بزرگ دارند و آن اينكه جانشينان تيمور «بى لياقت» بودند و در نتيجه به سرعت آناتولى از دست آنها مى رود.
چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:01 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

دودمان تیموریان

تیمور گورکانی

تیمور در توابع سمرقند در شهر قِش یا کِش که امروزه شهرسبز نامیده می‌شود در ترکستان قدیم و ازبکستان فعلی در ۷۳۶ ه‍.ق / ۱۳۳۵ م دیده به جهان گشود و خیلی زود در سوارکاری و تیر اندازی مهارت یافت. پدرش تراغای، از جنگجویان ایل برلاس بود که طایفه‌اش در این نواحی از قدرت و نفوذ محلی برخوردار بودند. در ۷۶۱ ه‍.ق / ۱۳۶۰ م، فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهر کش را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای یعنی تیمور سپرد که در آن هنگام ۲۵ سال داشت.

 

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:13 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

دانش و هنر در زمان تیموریان

تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر کشش نشان می‌‌داد، از اینرو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان می‌‌ماندند. فرزندان او نیز سیاست بنیادگذار دودمان تیموریان را پی گرفتند که می‌‌توان به تأسیس رصدخانه، مسجد و مدرسه اشاره کرد. هنر مینیاتور نیز در این دوره از تاریخ ایران به اوج خود رسید. خلیل نوهء تیمور كه بدو هیچگونه شباهتى نداشت، اهتمام كامل به رفاه و سعادت مملكت معطوف داشت و خدماتى به علم و ادب كرد. شاهرخ طرفدار جدى علوم و صنایع بود و مسجد و بقعهء مقدس رضوى كه زیارتگاه شیعیان است از اوست. پسر او، الغ‌بیك فرمان داد زیجى ترتیب دادند. حسین‌بن بایقرا نیز حامى علوم و ادبیات بود. ابوسعید پادشاه توانا، با کفایت، هنر دوست این خاندان نیز خود هنرمند بود. او طرفدار متصوفه و اهل عرفان بود و مشایخ صوفیه را گرامی می‌‌داشت و بعد او بود که خاندان تیموریان به صوفی گری روی آوردند.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:15 PM
تشکرات از این پست
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بازماندگان تیموریان

نوادگان پادشاهان تیموریان هنوز ساکن ایران هستند و اکثریت آنان در نواحی اطراف تهران(به ویژه رودهن) و همدان پیرو مسلک صوفی گری هستند. زبان مادری بازماندگان این سلسله گویشی از ترکی است که خاص و ویژه خودشان است و پیوندهای خانواگی در بینشان بسیار رایج است. گفته می‌شود آنان بعضا شاخه‌ای از اهل حق نیز می‌‌باشند. ولیکن اختلاف عقیدهٔ بسیاری بین آنان و دیگر پروان اهل حق است. برای مثال سبیل خود را کوتاه نگاه داشته، محمد را خاتم انبیا دانسته و حتی علی را تنها یک انسان اما با روحیات خداوندی می‌‌شناسند.

همچنین گفته می‌شود آنان همچنین به مانند اجداد خویش و بر خلاف دیگر پیروان اهل حق، به علم و هنر بسیار علاقه داشته و در کارهای اقتصادی سالم بسیار فعال هستند.

چهارشنبه 8 شهریور 1391  7:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها